💜آنلاینکده 🦋anlainkadeh
44.2K subscribers
48 photos
1 video
1.24K files
1.25K links
🔥لینک رمان های انلاین پرطرفدار🦋😻
رمانای ممنوعه جذاب🤤💜

تبلیغات 👇👇

@tabaneh
Download Telegram
کوچولو (کوچولوی) دلربا.pdf
2.6 MB
📚 رمان : کوچولوی دلربا
نویسنده : ساحل
ژانر : #عاشقانه #هیجانی #جذاب #پیشنهادی #صحنه_دار

📑خلاصه :
رمان جدید ساحل به اسم کوچولو دلربا
ماجرای دختریه که بخاطر شغل پدرش دزدیده میشه و به کلوپ سکسی برده میشه اما اونجا مردی که همکار پدرشه بهش جذب میشه ... این دختر رو میخره و اینجا تازه شروع داستان دلاست .....

#کوچولو_دلربا
#کوچولوی_دلربا

@anlainkadeh🔥
👍569👎2
انزوا².pdf
720.2 KB
رمان : #انزوا ( #جلد_دوم )

نویسنده : #آبان

ژانر : #لزبین #پلیسی #جذاب #bdsm #معمایی #راز‌آلود #مافیایی #مامی #لیتلی #جندرفلویید #درام #عاشقانه #lgbt #ممنوعه

خلاصه :
پی بردن سرگذشت آبان، چی میشه اگه حافظه ش رو توی، 10، 11 سالگی از دست داده باشه؟
به دست اطرافیانش وارد یه باند مافیایی مواد مخدر میشه بدون اینکه خودش بدونه و تمام افراد دور و برش بازیگر های ماهری ن! به هر کی اعتماد کرد مسیر زندگیش تغییر کرد، حالا باید چوب انتخابی که کرده رو بخوره ولی این انتخاب خیلی از سن و زندگیش رو میبره!
آبانی که مادر دوتا بچه ست و نباید حقایقی رو راجب زندگی خودش و پارتنرش بفهمه! ولی....😱
@anlainkadeh 🔥
👍336
هرا زاده ی نور.pdf
4 MB
رمان : #هرا_زاده_ی_نور #هرا_زاده_نور

نویسنده : #ن_یاوری_کیا

ژانر : #معمایی #عاشقانه #تخیلی #فرشته #فرازمینی #اهریمن #شیطان #فانتزی #جذاب #بزرگسال #اروتیک

خلاصه :
درمورد دختری هست که از یک شیطان فرشته میسازه و در این راه اتفاق های عجیبی براش میوفته که باعث میشه زندگیش به کل عوض بشه

@anlainkadeh 🔥
👍385👎5🔥2
رُمـانِ وارِث 🌿
بـهـ قَـلَمِ سُـهیـلا.مـ
#پارتی_از_رمان💯🔥

دستی روی #گلوم کشیدم احساس #خفگی می کردم .کاش می تونستم یه جوری #خودم رو از اینجا نجات بدم .#قصر این #مرد مرموز ، از یه #زندان برام بدتر بود .با شنیدن صدای قدم هاش #ضربان قلبم رفت بالا .
دستم رو گذاشتم روی #قلبم ..نفس هام به شمارش افتاده بود و حس می کردم #قلبم داره از جا کنده میشه .
با تکون خوردن دستگیره ی در لرزه ی بدی به بدنم افتاد .#دست هام می لرزید .نمی خواستم همین اول کاری متوجه ی #ترس و #ضعف من نسبت به خودش بشه .
در رو باز کرد و #هیکل تنومندش تو چارچوب در ظاهر شد .تو #تاریکی اتاق #چهره ش به خوبی معلوم نمیشد .
در رو با پشت پا بست .بدون اینکه لامپ رو روشن کنه رفت سمت کمد لباسش .متوجه شدم که داره #لباسش رو عوض می کنه .خیره موندم به زمین

نفس های #داغش خورد به گردنم .
جیغ خفه ای کشیدم و خزیدم بالای #تخت .
لبخند کجی زد .خودش رو انداخت روی تخت جوری که نصف بیشتر #تخت رو اشغال کرد و من یه گوشه #مچاله شده بودم ...
پتو رو کشید روی خودش و #چشم هاش رو بست .به خودم جرعت دادم و خیره موندم به صورت #جذاب و بی نقصش .
حرف های جاوید تو سرم تکرار شد :
اسمش #تیردادِ ، تنها #وارث تاجبخش .
که یه #بیماری ارثی و لاعلاج داره دکترا ازش قطع امید کردند .حواست بهش باشه ..چون اون یه مرد روانیه و آدم #نرمالی نیست ..
قبل از تو دو بار #نامزد کرده و هر دوشون از دستش فراری شدند چون نتونستن تحملش کنند .البته هر دو بار هم به #اجبار پدرش بوده .با یادآوری این حرف ها حالم بدتر شد .هنوز خیره بودم به صورتش که خیلی آروم چشم هاش رو باز کرد و زل زد به سقف ...!
ترسیدم و #چشم ازش برداشتم.


#وارث یه رمان فول هیجانی با ژانر #عاشقانه_مافیایی_جنجالی 🌱
https://tttttt.me/+hPfPA-Jnd5AzMTBk
https://tttttt.me/+hPfPA-Jnd5AzMTBk
👍13728🔥2😁2