دلربای ارباب زاده.pdf
4.3 MB
🌸رمان: #دلربای_ارباب_زاده
( جلد دوم رمان آریانا )
🌸ژانر: #عاشقانه #اربابی #بزرگسال #هیجانی #صحنه_دار
🌸نویسنده: #سلنا_شمس
🌸خلاصه:
آیلی دختر سرخدمتکاری هست که مادرش تو عمارت ارباب رایا و آریانا خانم کار میکنه که دو پسر دوقلو به نام کارن و سورن دارن. ایلی از بچگی همبازی اونها بوده و کارن از همون بچگی عاشق آیلی بوده اما بخاطر غرورش و صدالبته بچه خدمتکار بودن آیلی همش با ایلی لجه و رفتارهایی میکنه که ایلی فکر میکنه کارن ازش متنفره.! اما بعد از بیست سال کارن دیگه نمیتونه جلوی عشقش رو نسبت به آیلی بگیره و کاری میکنه که ایلی ...
@anlainkadeh🔥
( جلد دوم رمان آریانا )
🌸ژانر: #عاشقانه #اربابی #بزرگسال #هیجانی #صحنه_دار
🌸نویسنده: #سلنا_شمس
🌸خلاصه:
آیلی دختر سرخدمتکاری هست که مادرش تو عمارت ارباب رایا و آریانا خانم کار میکنه که دو پسر دوقلو به نام کارن و سورن دارن. ایلی از بچگی همبازی اونها بوده و کارن از همون بچگی عاشق آیلی بوده اما بخاطر غرورش و صدالبته بچه خدمتکار بودن آیلی همش با ایلی لجه و رفتارهایی میکنه که ایلی فکر میکنه کارن ازش متنفره.! اما بعد از بیست سال کارن دیگه نمیتونه جلوی عشقش رو نسبت به آیلی بگیره و کاری میکنه که ایلی ...
@anlainkadeh🔥
👍118❤12👎12🤣3😁1
رمان: #رئیس_مغرور_من
جلد اول
نویسنده: #پرستو #ترلان
ژانر: #درام #عاشقانه #بزرگسال
خلاصه:
طرلان به اجبار پدر بزرگش مجبور به ازدواج اجباری با رئیس مغرورش میشه که قبلا بهش تجاوز کرده و ...
جلد دوم آنلاین
رئیس مغرور من
@anlainkadeh🔥
جلد اول
نویسنده: #پرستو #ترلان
ژانر: #درام #عاشقانه #بزرگسال
خلاصه:
طرلان به اجبار پدر بزرگش مجبور به ازدواج اجباری با رئیس مغرورش میشه که قبلا بهش تجاوز کرده و ...
جلد دوم آنلاین
رئیس مغرور من
@anlainkadeh🔥
👍57❤12👎8
موزه بیگناهی.pdf
4.9 MB
رمان : #موزه_بی_گناهی #موزه_معصومیت
#Masumiyet_Müzesi
#Orhan_Pamuk
نویسنده : #اورهان_پاموک
مترجم : #گلناز_غبرايی
ژانر : #عاشقانه #ترکی #خارجی #رعیتی #بزرگسال
خلاصه :
کمال مردی از خانوادهای اعیان نشین استانبول است که عاشق یکی از اقوام فقیر دورش به نام فسون میشود، در حالیکه همزمان مراسم نامزدی کمال با دختری همرده خودش
@anlainkadeh🔥
#Masumiyet_Müzesi
#Orhan_Pamuk
نویسنده : #اورهان_پاموک
مترجم : #گلناز_غبرايی
ژانر : #عاشقانه #ترکی #خارجی #رعیتی #بزرگسال
خلاصه :
کمال مردی از خانوادهای اعیان نشین استانبول است که عاشق یکی از اقوام فقیر دورش به نام فسون میشود، در حالیکه همزمان مراسم نامزدی کمال با دختری همرده خودش
@anlainkadeh🔥
👍52❤9😁2
لیتل لرد.pdf
2.6 MB
رمان : #لیتل_لرد
نویسنده : #سهیل
ژانر: #گی #عاشقانه #مستر #اسلیو #اسلیو_بوی #bdsm #پت #lgbt #خشن #بزرگسال
خلاصه:
فاقد ❌❌
@anlainkadeh🔥
نویسنده : #سهیل
ژانر: #گی #عاشقانه #مستر #اسلیو #اسلیو_بوی #bdsm #پت #lgbt #خشن #بزرگسال
خلاصه:
فاقد ❌❌
@anlainkadeh🔥
👍74❤12🤔7🫡6👎4😱2🤣1
ولنتاین شکلاتی.pdf
593.7 KB
رمان : #ولنتاین_شکلاتی
نویسنده : #سامی_انجل
ژانر : #عاشقانه #گی #کمیاب #نایاب #گی_لاو #lgbt #بزرگسال
خلاصه :
فاقد❌
@anlainkadeh🔥
نویسنده : #سامی_انجل
ژانر : #عاشقانه #گی #کمیاب #نایاب #گی_لاو #lgbt #بزرگسال
خلاصه :
فاقد❌
@anlainkadeh🔥
👍37❤15👎12
رمان : #رسم_ممنوعه
نویسنده : #زهرا
ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #زناشویی #ممنوعه #بزرگسال
خلاصه :
تکین تهرانی ، بازیگر محبوب و از کشتی گیر های اسبق تیم ملی بود که خیلی ناگهانی از عرصه کشتی ، کناره گیری میکنه و وارد عرصه شهرت میشه . مردی که راز بزرگی توی سینه اش داره .
پناه یزدان دختر شکست خورده ایه که رسم های غلط دست و پاش رو بسته و شکست بزرگی از زندگی زناشویی خورده . زندگی پناه وقتی دستخوش تغییر میشه که تکین استاد دانشگاه پناه میشه و اشتباهات زندگی پناه رو بهش آموزش میده و زنانگی های به خاک کشیده این دختر رو مورد بوسه قرار میده .....
@anlainkadeh🔥
نویسنده : #زهرا
ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #زناشویی #ممنوعه #بزرگسال
خلاصه :
تکین تهرانی ، بازیگر محبوب و از کشتی گیر های اسبق تیم ملی بود که خیلی ناگهانی از عرصه کشتی ، کناره گیری میکنه و وارد عرصه شهرت میشه . مردی که راز بزرگی توی سینه اش داره .
پناه یزدان دختر شکست خورده ایه که رسم های غلط دست و پاش رو بسته و شکست بزرگی از زندگی زناشویی خورده . زندگی پناه وقتی دستخوش تغییر میشه که تکین استاد دانشگاه پناه میشه و اشتباهات زندگی پناه رو بهش آموزش میده و زنانگی های به خاک کشیده این دختر رو مورد بوسه قرار میده .....
@anlainkadeh🔥
👍140❤15👎9👏4😁3
بیبی هاات.pdf
151.6 KB
رمان : #بیبی_هات #لیتل_هات ( کوتاه )
نویسنده : #دنیا
ژانر : #ددی #لیتل_گرل #لیتل #bdsm #استریت #ددی_لیتل_گرل #بزرگسال
خلاصه :
فاقد❌
@anlainkadeh🔥
نویسنده : #دنیا
ژانر : #ددی #لیتل_گرل #لیتل #bdsm #استریت #ددی_لیتل_گرل #بزرگسال
خلاصه :
فاقد❌
@anlainkadeh🔥
👍64👎33❤8🤔5👏2😁2
غنیمت عرب.pdf
523.4 KB
رمان : #غنیمت_عرب
نویسنده : #لیانا_دیاکو
ژانر : #عاشقانه #مافیایی #صحنه_دار #بزرگسال
خلاصه :
پدرم، رهبر مافیای عرب در انگلستان، عادت داشت بگه برای یک مرد هیچ تحقیری بالاتر از این نیست که دشمن، همسرش رو تصاحب کنه، ازش به عنوان یک فاحشه استفاده کنه و بعد هم به درک واصلش کنه.
وقتی منو به جنایتکاری که قبلا ندیده بودم شوهر داد و مثل یک بسته ی پستی به نیویورک ارسالم کرد نمیدونستم قراره شب اول ازدواجم رو برهنه و زنجیر شده به تخت همسرم بگذرونم. نمیدونستم رقیبش قراره به خونه ام حمله کنه و هیچ ایده ای نداشتم که مردی که سر تا پا غرق خون وارد اتاقم شد و باکرگیم رو نابود کرد شوهرم نبود.
تنها وقتی که یک ماه از فریاد های از سر درد و لذتم در رختخوابش گذشت بود که فهمیدم نه تنها این مرد شوهرم نیست، بلکه دشمن قسم خورده اشه. بی رحم ترین جنایکار نیویورک، کسی که اسمش با ترس زمزمه میشه...
@anlainkadeh🔥
نویسنده : #لیانا_دیاکو
ژانر : #عاشقانه #مافیایی #صحنه_دار #بزرگسال
خلاصه :
پدرم، رهبر مافیای عرب در انگلستان، عادت داشت بگه برای یک مرد هیچ تحقیری بالاتر از این نیست که دشمن، همسرش رو تصاحب کنه، ازش به عنوان یک فاحشه استفاده کنه و بعد هم به درک واصلش کنه.
وقتی منو به جنایتکاری که قبلا ندیده بودم شوهر داد و مثل یک بسته ی پستی به نیویورک ارسالم کرد نمیدونستم قراره شب اول ازدواجم رو برهنه و زنجیر شده به تخت همسرم بگذرونم. نمیدونستم رقیبش قراره به خونه ام حمله کنه و هیچ ایده ای نداشتم که مردی که سر تا پا غرق خون وارد اتاقم شد و باکرگیم رو نابود کرد شوهرم نبود.
تنها وقتی که یک ماه از فریاد های از سر درد و لذتم در رختخوابش گذشت بود که فهمیدم نه تنها این مرد شوهرم نیست، بلکه دشمن قسم خورده اشه. بی رحم ترین جنایکار نیویورک، کسی که اسمش با ترس زمزمه میشه...
@anlainkadeh🔥
👍138❤23🤔8🫡5🔥4👎3
دروغ های خاموش.pdf
10.1 MB
رمان : #دروغ_های_خاموش
نویسنده : #oyun
ژانر : #مرموز #غمگین #جدید #معمایی #بزرگسال #اروتیک
خلاصه :
اوه سهون تاجری که خرید و فروش غیر قانونی انجام میده و رازهایی در گذشتش داره که نمیخواد اجازه بده فاش بشن و برای اینکه رازهای زندگیش برای همیشه تو گذشته دفن بشن با دختری به نام کیم یری که هوش احساسی پایینی داره و از فوبیای رنگ رنج میبره ازدواج کرده و حالا سه سال از این ازدواج میگذره که...
پایان خوش
@anlainkadeh🔥
نویسنده : #oyun
ژانر : #مرموز #غمگین #جدید #معمایی #بزرگسال #اروتیک
خلاصه :
اوه سهون تاجری که خرید و فروش غیر قانونی انجام میده و رازهایی در گذشتش داره که نمیخواد اجازه بده فاش بشن و برای اینکه رازهای زندگیش برای همیشه تو گذشته دفن بشن با دختری به نام کیم یری که هوش احساسی پایینی داره و از فوبیای رنگ رنج میبره ازدواج کرده و حالا سه سال از این ازدواج میگذره که...
پایان خوش
@anlainkadeh🔥
👍48❤5
الماس جادویی.pdf
3.2 MB
رمان: #الماس_جادویی
نویسنده : #سلما_علیزاده / سلما علیزاده
ژانر : #عاشقانه #تخیلی #بزرگسال
صفحات : 925
خلاصه :
دختری خوشگل و مظلومی که نیمه شب به یک جنگل بزرگ میره و گیر یک خون آشام اصیل و هات که پادشاه همون جنگل بزرگ هست میوفته و طی اتفاقاتی ملکه اونجا میشه و هر روز به یک طریق از پادشاه دلبری میکنه...
@anlainkadeh🔥
نویسنده : #سلما_علیزاده / سلما علیزاده
ژانر : #عاشقانه #تخیلی #بزرگسال
صفحات : 925
خلاصه :
دختری خوشگل و مظلومی که نیمه شب به یک جنگل بزرگ میره و گیر یک خون آشام اصیل و هات که پادشاه همون جنگل بزرگ هست میوفته و طی اتفاقاتی ملکه اونجا میشه و هر روز به یک طریق از پادشاه دلبری میکنه...
@anlainkadeh🔥
👍50❤5👎4🥰3🤔3🌚2
به تیرگی شب به زلالی دریا.pdf
2.1 MB
رمان: #به_تیرگی_شب_به_زلالی_دریا
مترجم : #شیدا_سیلاوی
ژانر : #عاشقانه #بزرگسال
صفحات : 623
خلاصه :
افسون، مادر جوان و رنج کشیده ایست که پسری 11 ساله دارد. او به دلیل طرد شدن از خانواده و معشوقه اش که او را خائن خواند، سالها تنها زندگی میکند. افسون برای رهایی از مشکلاتش به عقد موقت معلم پسرش که مردی45 است درمیاید. اما همسرش خواسته های نابجا دارد خواسته های جنسی نامعقول...
@anlainkadeh🔥
مترجم : #شیدا_سیلاوی
ژانر : #عاشقانه #بزرگسال
صفحات : 623
خلاصه :
افسون، مادر جوان و رنج کشیده ایست که پسری 11 ساله دارد. او به دلیل طرد شدن از خانواده و معشوقه اش که او را خائن خواند، سالها تنها زندگی میکند. افسون برای رهایی از مشکلاتش به عقد موقت معلم پسرش که مردی45 است درمیاید. اما همسرش خواسته های نابجا دارد خواسته های جنسی نامعقول...
@anlainkadeh🔥
👍69❤6🫡2🥰1
بهشت دختر عمو.pdf
9.4 MB
#بهشت_دختر_عمو
نویسنده : #ناشناس
ژانر : #عاشقانه #اروتیک #بزرگسال #صحنه_دار
صفحات : 1721
خلاصه :
این رمان در مورد پسری به اسم رادین که عاشق دختر عموی ۱۵سالش نهال میشه و باهم رابطه دارن چند سال از اون موقع می گذره و وقتی میخوان رابطه اشونو رسمی کنن یک اتقاق تلخ همه چیز و بهم می ریزه.
پایان خوش
بهشت دختر عمو
فقط pdf ❌
@anlainkadeh🔥
نویسنده : #ناشناس
ژانر : #عاشقانه #اروتیک #بزرگسال #صحنه_دار
صفحات : 1721
خلاصه :
این رمان در مورد پسری به اسم رادین که عاشق دختر عموی ۱۵سالش نهال میشه و باهم رابطه دارن چند سال از اون موقع می گذره و وقتی میخوان رابطه اشونو رسمی کنن یک اتقاق تلخ همه چیز و بهم می ریزه.
پایان خوش
بهشت دختر عمو
فقط pdf ❌
@anlainkadeh🔥
👍119❤23🤯4🫡4👎3🤔3😱2🖕2😁1🎉1
حماقت کوچک¹.pdf
6.5 MB
نام رمان : #جلد_اول #حماقت_کوچک
ژانر : #عاشقانه #اروتیک #بزرگسال
نویسنده : #آسمان_m
فاقد خلاصه :❌❌❌
@anlainkadeh🔥
ژانر : #عاشقانه #اروتیک #بزرگسال
نویسنده : #آسمان_m
فاقد خلاصه :❌❌❌
@anlainkadeh🔥
👍42❤11
حماقت کوچک².pdf
3.3 MB
نام رمان : #جلد_دوم #حماقت_کوچک
ژانر : #عاشقانه #اروتیک #بزرگسال
نویسنده : #آسمان_m
فاقد خلاصه :❌❌❌
@anlainkadeh🔥
ژانر : #عاشقانه #اروتیک #بزرگسال
نویسنده : #آسمان_m
فاقد خلاصه :❌❌❌
@anlainkadeh🔥
👍27❤8
حماقت کوچک³.pdf
1.8 MB
نام رمان : #جلد_سوم #حماقت_کوچک
ژانر : #عاشقانه #غمگین #انتقامی #اروتیک #بزرگسال
نویسنده : #آسمان_m
خلاصه :
بعد از گذشت چندین سال شخصیت های رمان سنشون بالاتر رفته بچه ها بزرگتر شدن اما همچنان کسایی هستن که دنبال انتقام گرفتن باشن،بهدادی که دنبال انتقام گرفتن از دختر سحره چون فکر میکنه اون باعث و بانی حال بده عمه اشه،سامانی ک با پسرش گم و گور شده و مهشیدی که تو افسردگی دست و پا میزنه و عشقی که از لا به لای انتقام شکل میگیره!
@anlainkadeh🔥
ژانر : #عاشقانه #غمگین #انتقامی #اروتیک #بزرگسال
نویسنده : #آسمان_m
خلاصه :
بعد از گذشت چندین سال شخصیت های رمان سنشون بالاتر رفته بچه ها بزرگتر شدن اما همچنان کسایی هستن که دنبال انتقام گرفتن باشن،بهدادی که دنبال انتقام گرفتن از دختر سحره چون فکر میکنه اون باعث و بانی حال بده عمه اشه،سامانی ک با پسرش گم و گور شده و مهشیدی که تو افسردگی دست و پا میزنه و عشقی که از لا به لای انتقام شکل میگیره!
@anlainkadeh🔥
👍78❤15🫡3
پارت اصلی رمانه کپی نشه❌🔞🔥
زانوم داشت از درد خم میشد اما مقاوت کردم تا زمین نیفتم،با صدای بلندش سرم فریاد زد.
_دست از عصبانی کردنم بردار وگرنه تضمین نمیکنم بیشتر از این بهت آسیب نزنم
برگشتم به سمتش و صاف توی چشماش خیره شدم.
+پس فکر کشتنمم تو سرت داری؟
راضیم،زود باش انجامش بده
نگاهشو اول توی چشمام و صورتم چرخوند و کم کم به سمت بدنم برد.
_راه عذاب دادنِ تو یه چیز دیگس،اونم من خوب بلدم
به سختی خودمو سر پا نگه داشته بودم.
+ای کاش میمردم و هیچ وقت باهات روبهرو نمیشدم
نیشخندش از روی صورتش کنار رفت و جاشو به اخم بین ابروهاش داد.
_تمومش کن،حوصله ی مضخرفاتتو ندارم
+چرا؟ چون دارم حقیقتو میگم؟
به سمتم قدم برداشت و توی یه چشم بهم زدن بهم رسید.انگشت اشاره اشو جلوم نگه داشت و با تحکم بهم تذکر داد.
_گفتم ادامه نده، نمیفهمی؟
+من دیگه طبق میل تو...
بهم فرصت نداد حرفمو کامل کنم،وقتی به خودم اومدم بدنمو بین اون زنجیرای طلایی لعنتیش دیدم.
سرشو پایین انداخت و خنده ی هیستریک و طولانی سر داد.
دستشو پشت گردنم انداخت،سرمو جلو کشید و با چشمای به خون نشستش توی چشمام خیره شد.
_زن لعنتی...خیلی حرف میزنی
دستشو از پشت گردنم به سمت جلو کشید و انگشتاشو به یقه ی لباسم بند کرد.
_امشب باید آرومم کنی تا زبون درازیاتو فراموش کنم♨️
با ادامه ی حرفش دستشو پایین کشید،شهوت توی چشماش موج میزد و ضربان قلب منو بالا برده بود.
لباسم به دنبال حرکتش چاک خوردو اون رو با شدت از بدنم خارج کرد، نگاه مست گیل روی بدنم میخ شد و با دیدن سینه هام زبونشو روی لبش کشید.
خم شد روی بدنم و سینمو به دهنش گرفت که نا خودآگاه ناله بلندی از بین لبام فرار کرد و اون جون کش داری کشید.❤️🔥
دستشو زیر لباسم برد بین پاهام دست کشید،بدون هیچ ملایمی حجم زیاد انگشتاشو داخل واژنم فرو کرد که فریاد سختی کشیدم و اون که انگار خوشش اومده بود سینمو رها کرد و به جون لبام افتاد.🔞🔥
با وحشیگری تمام انگشتاشو داخلم می کوبید و ناله هاشو توی دهنم رها میکرد که همون لحظه در اتاق زده شد و....🔞
https://tttttt.me/+3lXjQJJO0RZjMWI8
https://tttttt.me/+3lXjQJJO0RZjMWI8
زنی که مجبور میشه برای نجات دادن کشور و مردمش همسر یه پادشاه بی رحم و حشری بشه و هر شب توی تخت بهش سرویس بده....🔞🔥❌
زانوم داشت از درد خم میشد اما مقاوت کردم تا زمین نیفتم،با صدای بلندش سرم فریاد زد.
_دست از عصبانی کردنم بردار وگرنه تضمین نمیکنم بیشتر از این بهت آسیب نزنم
برگشتم به سمتش و صاف توی چشماش خیره شدم.
+پس فکر کشتنمم تو سرت داری؟
راضیم،زود باش انجامش بده
نگاهشو اول توی چشمام و صورتم چرخوند و کم کم به سمت بدنم برد.
_راه عذاب دادنِ تو یه چیز دیگس،اونم من خوب بلدم
به سختی خودمو سر پا نگه داشته بودم.
+ای کاش میمردم و هیچ وقت باهات روبهرو نمیشدم
نیشخندش از روی صورتش کنار رفت و جاشو به اخم بین ابروهاش داد.
_تمومش کن،حوصله ی مضخرفاتتو ندارم
+چرا؟ چون دارم حقیقتو میگم؟
به سمتم قدم برداشت و توی یه چشم بهم زدن بهم رسید.انگشت اشاره اشو جلوم نگه داشت و با تحکم بهم تذکر داد.
_گفتم ادامه نده، نمیفهمی؟
+من دیگه طبق میل تو...
بهم فرصت نداد حرفمو کامل کنم،وقتی به خودم اومدم بدنمو بین اون زنجیرای طلایی لعنتیش دیدم.
سرشو پایین انداخت و خنده ی هیستریک و طولانی سر داد.
دستشو پشت گردنم انداخت،سرمو جلو کشید و با چشمای به خون نشستش توی چشمام خیره شد.
_زن لعنتی...خیلی حرف میزنی
دستشو از پشت گردنم به سمت جلو کشید و انگشتاشو به یقه ی لباسم بند کرد.
_امشب باید آرومم کنی تا زبون درازیاتو فراموش کنم♨️
با ادامه ی حرفش دستشو پایین کشید،شهوت توی چشماش موج میزد و ضربان قلب منو بالا برده بود.
لباسم به دنبال حرکتش چاک خوردو اون رو با شدت از بدنم خارج کرد، نگاه مست گیل روی بدنم میخ شد و با دیدن سینه هام زبونشو روی لبش کشید.
خم شد روی بدنم و سینمو به دهنش گرفت که نا خودآگاه ناله بلندی از بین لبام فرار کرد و اون جون کش داری کشید.❤️🔥
دستشو زیر لباسم برد بین پاهام دست کشید،بدون هیچ ملایمی حجم زیاد انگشتاشو داخل واژنم فرو کرد که فریاد سختی کشیدم و اون که انگار خوشش اومده بود سینمو رها کرد و به جون لبام افتاد.🔞🔥
با وحشیگری تمام انگشتاشو داخلم می کوبید و ناله هاشو توی دهنم رها میکرد که همون لحظه در اتاق زده شد و....🔞
https://tttttt.me/+3lXjQJJO0RZjMWI8
https://tttttt.me/+3lXjQJJO0RZjMWI8
زنی که مجبور میشه برای نجات دادن کشور و مردمش همسر یه پادشاه بی رحم و حشری بشه و هر شب توی تخت بهش سرویس بده....🔞🔥❌
Telegram
نِگـاهـے بـہ سُرخــےِ خـون🔞
به نـامِ او که آفَـرید تَـمامِ زیبایــے هایِ جَــهان را
#بنرامونواقعیوپارتایجلوتره
#فانتزی #بزرگسال #تاریخی #ازدواج_اجباری
@HeartOfUruk تب پی
@RahaNovels چنل محافظ
#بنرامونواقعیوپارتایجلوتره
#فانتزی #بزرگسال #تاریخی #ازدواج_اجباری
@HeartOfUruk تب پی
@RahaNovels چنل محافظ
👍230❤33🔥9😁5🫡5🥰2🤔1
رئیس پر دردسر.pdf
2.9 MB
نام رمان : #رئیس_پر_دردسر
ژانر : #عاشقانه #اروتیک #بزرگسال
ب قلم زیبای : #ساحل
خلاصه :
مارگارت منشی یه شرکت بزرگ بازرگانیه و عاشق خوندن رمان های اروتیک . یه روز رمانی میخره به اسم منشی اغواگر من ! رمانی که هر خط که میخونه انگار تو زندگی خودش اتفاق میفته و ...
آیا راز این کتاب بر ملا میشه ؟
@anlainkadeh🔥
ژانر : #عاشقانه #اروتیک #بزرگسال
ب قلم زیبای : #ساحل
خلاصه :
مارگارت منشی یه شرکت بزرگ بازرگانیه و عاشق خوندن رمان های اروتیک . یه روز رمانی میخره به اسم منشی اغواگر من ! رمانی که هر خط که میخونه انگار تو زندگی خودش اتفاق میفته و ...
آیا راز این کتاب بر ملا میشه ؟
@anlainkadeh🔥
👍151❤25🔥6🫡6😱5🤯4👏2
برده عبرانی.pdf
6.7 MB
نام رمان : #برده_عبرانی
ژانر : #اربابی #ازدواج_اجباری #بزرگسال
ب قلم زیبای : #پریچهر
خلاصه :
(عبرانی به معنای عشق پاک)
اومد تو اتاق و بدون معطلی شروع کرد درآوردن لباساش.
هیکل درشت و ورزیده ایی داشت که معلوم بود نتیجه ی
سالها ورزشه...
_به چی نگاه میکنی. در بیار لباساتو زود باش..
_آقا...م...
_زود باش وقت ندارم..
با ترس فقط داشتم نگاهش میکردم
@anlainkadeh🔥
ژانر : #اربابی #ازدواج_اجباری #بزرگسال
ب قلم زیبای : #پریچهر
خلاصه :
(عبرانی به معنای عشق پاک)
اومد تو اتاق و بدون معطلی شروع کرد درآوردن لباساش.
هیکل درشت و ورزیده ایی داشت که معلوم بود نتیجه ی
سالها ورزشه...
_به چی نگاه میکنی. در بیار لباساتو زود باش..
_آقا...م...
_زود باش وقت ندارم..
با ترس فقط داشتم نگاهش میکردم
@anlainkadeh🔥
👍154❤41🥰9😢8🖕6👎4😁3🤔3🤩2
Forwarded from 💜آنلاینکده 🦋anlainkadeh
رمان #شاه_و_شکوفه_هلو
قبل از اینکه حتی به دنیا بیام حکمم اسارت بود❤️🔥
نه فقط حکم من
حکم تمام ۵ قلمرو این بود که اسیر و برده اون بشن
مخصوصا منی که شاهدخت ارزشمند پایسیس و دارای بیشترین انرژی پاک بودم👸🏻
🦂مثل عقربی بود که مسموم کردن در ذاتش باشه ،
🐍 مثل ماری بود حیله گری تفریحش باشه ،
اون صاحب تاریک ترین و مسموم کننده ترین انرژی در تمام ۵ قلمرو بود
ماری با انرژی تاریک که هرس و طمع اطرافیانش اونو خلق کرده بود و الان تبدیل به اژدهایی شده بود که همه رو با زهر و آتش نابود میکرد
و من شکوفه هلوی مست کننده اون بودم🌸
👑اون شاه بود و حکم کرد که سرزمینم رو غارت میکنه و منو هم به عنوان غنیمتش اسیر میکنه
من سرزمینم رو تسلیم کردم ولی اجازه ندادم کسی اونو غارت کنه
در مقابلش تعظیم کردم، باهاش معامله کردم ، به قدرتش اضافه کردم ولی اجازه ندادم منو اسیر و برده خودش کنه 🔥🔥🔥🔥🔥🔥🌸🔥🔥🔥🔥🔥🔥
https://tttttt.me/shahooshekofehoolo
ژانر رمان: #تاریخی #تخیلی #عاشقانه #بزرگسال #دارک
🔞🔞🔞🔞داستان شاهدختی که توسط یک فرمانروای خشن و ملکه همجنسگرای اون اسیر میشه و تمام تلاشش رو میکنه که از دستشون فرار کنه ولی اونا علاقه جنون آمیزی نسبت به اون دارن برای همین.........
https://tttttt.me/shahooshekofehoolo
⚠️ دوستان توجه کنید چون رمان آنلاین هست با صحنه های باز مینویسم و در فایل pdf این رمان صحنه ها حذف میشوند پس زیر ۱۸ سال عضو نشوند🔞
💥نحوه پارت گذاری :
پنج شنبه و جمعه هر هفته
https://tttttt.me/shahooshekofehoolo
قبل از اینکه حتی به دنیا بیام حکمم اسارت بود❤️🔥
نه فقط حکم من
حکم تمام ۵ قلمرو این بود که اسیر و برده اون بشن
مخصوصا منی که شاهدخت ارزشمند پایسیس و دارای بیشترین انرژی پاک بودم👸🏻
🦂مثل عقربی بود که مسموم کردن در ذاتش باشه ،
🐍 مثل ماری بود حیله گری تفریحش باشه ،
اون صاحب تاریک ترین و مسموم کننده ترین انرژی در تمام ۵ قلمرو بود
ماری با انرژی تاریک که هرس و طمع اطرافیانش اونو خلق کرده بود و الان تبدیل به اژدهایی شده بود که همه رو با زهر و آتش نابود میکرد
و من شکوفه هلوی مست کننده اون بودم🌸
👑اون شاه بود و حکم کرد که سرزمینم رو غارت میکنه و منو هم به عنوان غنیمتش اسیر میکنه
من سرزمینم رو تسلیم کردم ولی اجازه ندادم کسی اونو غارت کنه
در مقابلش تعظیم کردم، باهاش معامله کردم ، به قدرتش اضافه کردم ولی اجازه ندادم منو اسیر و برده خودش کنه 🔥🔥🔥🔥🔥🔥🌸🔥🔥🔥🔥🔥🔥
https://tttttt.me/shahooshekofehoolo
ژانر رمان: #تاریخی #تخیلی #عاشقانه #بزرگسال #دارک
🔞🔞🔞🔞داستان شاهدختی که توسط یک فرمانروای خشن و ملکه همجنسگرای اون اسیر میشه و تمام تلاشش رو میکنه که از دستشون فرار کنه ولی اونا علاقه جنون آمیزی نسبت به اون دارن برای همین.........
https://tttttt.me/shahooshekofehoolo
⚠️ دوستان توجه کنید چون رمان آنلاین هست با صحنه های باز مینویسم و در فایل pdf این رمان صحنه ها حذف میشوند پس زیر ۱۸ سال عضو نشوند🔞
💥نحوه پارت گذاری :
پنج شنبه و جمعه هر هفته
https://tttttt.me/shahooshekofehoolo
👍163❤29👏10🤔9😁6🔥4🥰3🖕2😱1🤣1
🫀 رمان گدایی 🫀
❤️ نویسنده: تاکی (taki)
❤️🔥 خلاصه:
کاترینا مورنو اهل ایتالیا که از قضا یه رگ ایرانی هم داره، رشته روانشناسی خونده و به خاطر حرفه ای بودنش بدجوری سر و صدا راه انداخته، دست سرنوشت مجبورش میکنه مردی به نام ژاویر جاوید رو درمان کنه، ژاویری که سالمه اما از نظر بقیه نه...یه مرد که زندگی خوبی داره ولی یکم کینه ای هم هست...و اینجوری سرنوشت دست به دست هم میده تا خانوم روانشناس هم درگیر کینه ی ژاویر جاوید شه! کینه ای که از خود روانشناسا سرچشمه میگیره :)
❤️🩹 ژانر: #عاشقانه #بزرگسال #خارجی_ایرانی #انتقامی #کلکلی #هیجانی #همخونه_ای
❤️ نویسنده: تاکی (taki)
❤️🔥 خلاصه:
کاترینا مورنو اهل ایتالیا که از قضا یه رگ ایرانی هم داره، رشته روانشناسی خونده و به خاطر حرفه ای بودنش بدجوری سر و صدا راه انداخته، دست سرنوشت مجبورش میکنه مردی به نام ژاویر جاوید رو درمان کنه، ژاویری که سالمه اما از نظر بقیه نه...یه مرد که زندگی خوبی داره ولی یکم کینه ای هم هست...و اینجوری سرنوشت دست به دست هم میده تا خانوم روانشناس هم درگیر کینه ی ژاویر جاوید شه! کینه ای که از خود روانشناسا سرچشمه میگیره :)
❤️🩹 ژانر: #عاشقانه #بزرگسال #خارجی_ایرانی #انتقامی #کلکلی #هیجانی #همخونه_ای
👍165❤35😢11🎉8🥰6👏3😁1😱1