رمان : #دروغی_در_کلیسا #A_Lie_In_Church
نویسنده : #JULIET_EVER
مترجم : #محدثه
ژانر : #عاشقانه #خارجی #نایاب #جدید #اجباری #اروتیک #مافیایی #بزرگسال
خلاصه :
هنگامی که کلوئه خواهر بزرگ خود را تا عروسی بهترین دوستش دنبال کرد، او انتظار نداشت که داماد قسمهای ازدواج خود را متوقف کند و رو به مهمانها اعلام کند که او فرزند او را باردار است و آنها عاشق یکدیگر هستند،
که البته یک دروغ بزرگ بود، زیرا:
1) کلوئه او را نمی شناخت و برای اولین بار او را میدید،
2) او تازه 20 ساله بود و هنوز هم در کالج درس میخواند،
3) او یک دوست پسر داشت و
4) او هنوز باکره بود.
نتایجی که دروغ در کلیسا برای کلوئه داشت، این بود که:
- والدینش او را از خونه به بیرون پرت کنند.
- دوست پسر محبوبش، او را کنار بگذارد و قلبش را بشکند.
- خواهر بزرگش منکر این شود که او را هیچ وقت میشناخته.
@anlainkadeh 🔥
نویسنده : #JULIET_EVER
مترجم : #محدثه
ژانر : #عاشقانه #خارجی #نایاب #جدید #اجباری #اروتیک #مافیایی #بزرگسال
خلاصه :
هنگامی که کلوئه خواهر بزرگ خود را تا عروسی بهترین دوستش دنبال کرد، او انتظار نداشت که داماد قسمهای ازدواج خود را متوقف کند و رو به مهمانها اعلام کند که او فرزند او را باردار است و آنها عاشق یکدیگر هستند،
که البته یک دروغ بزرگ بود، زیرا:
1) کلوئه او را نمی شناخت و برای اولین بار او را میدید،
2) او تازه 20 ساله بود و هنوز هم در کالج درس میخواند،
3) او یک دوست پسر داشت و
4) او هنوز باکره بود.
نتایجی که دروغ در کلیسا برای کلوئه داشت، این بود که:
- والدینش او را از خونه به بیرون پرت کنند.
- دوست پسر محبوبش، او را کنار بگذارد و قلبش را بشکند.
- خواهر بزرگش منکر این شود که او را هیچ وقت میشناخته.
@anlainkadeh 🔥
👍60❤6👎5😢3🤔1
رمان : #عشق_کاغذی
( #فصل_اول )
نویسنده : #مهتاب.ع(نویسنده خبیث)
ژانر: #طنز #عاشقانه #فانتزی #منحرفانه #تخیلی #بزرگسال
خلاصه :
یه نویسنده کله خراب و به شدت بداخلاق مسیحی داریم که کارش نوشتن رمانهای خین و خین ریزی با چاشنی اروتیک هست.
درست زمانی که میخواد شرورترین و فاکینگی ترین شخصیت رمانش رو به چوخ واصل کنه یه نفر مثل گوریل میوفته روی زندگیش!
حالا چی میشه اگر اون شخصی که مثل گوریل روی سرش آوار شده از قضا همون شخصیت شرور رمانش باشه.
و بدتر از همه، با فهمیدن اینکه دختره کسی به اسم نویسندهاس و قراره بکشتش تصمیم بگیره اون رو به دنیای خودش ببره؟
@anlainkadeh 🔥
( #فصل_اول )
نویسنده : #مهتاب.ع(نویسنده خبیث)
ژانر: #طنز #عاشقانه #فانتزی #منحرفانه #تخیلی #بزرگسال
خلاصه :
یه نویسنده کله خراب و به شدت بداخلاق مسیحی داریم که کارش نوشتن رمانهای خین و خین ریزی با چاشنی اروتیک هست.
درست زمانی که میخواد شرورترین و فاکینگی ترین شخصیت رمانش رو به چوخ واصل کنه یه نفر مثل گوریل میوفته روی زندگیش!
حالا چی میشه اگر اون شخصی که مثل گوریل روی سرش آوار شده از قضا همون شخصیت شرور رمانش باشه.
و بدتر از همه، با فهمیدن اینکه دختره کسی به اسم نویسندهاس و قراره بکشتش تصمیم بگیره اون رو به دنیای خودش ببره؟
@anlainkadeh 🔥
👍38😁5❤4👎3🔥1
رمان: #استاد_متجاوز_من
[ج1👈#کامل]
ژانر: #عاشقانه #اروتیک #بزرگسال
نویسنده: #پریا
خلاصه:
انگشت اشارمو فرو کردم تو موهام و محکم شروع کردم به خاروندن مغز نخودیم. به برگه ی جلوم نگاه می کردم و حس میکردم به زبان چینی روش نوشته شده چون هیچی ازش نمی فهمیدم و برامگنگ بودن. یه استاد احمق و زبون نفهم گیرمون افتاده که اولین جلسه ی کلاس و اومده گفته یه امتحان از ترم قبل میگیره تا برامون دوره شه. ولی اخه هرچی فکر میکنم اینا رو نداشتیم ما، نکنه من اون ترم یه کتاب اشتباه خریدم. همونطور که با مغز پوکم کلنجار می رفتم صدای نکره ی استاد بزغاله بلند شد و اعلام کرد وقت تمومه. با قیافه ی اویزون، برگه ای رو که فقط اسمم توش نوشته شده بود و بلند کردم و با لودگی دادم دستش که چشم غره ای بهم رفت. تاریخ! هعی، تاریخ چه بدرد ادم می خوره. خیلی زرنگین بیاین آینده رو بگین...
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
[ج1👈#کامل]
ژانر: #عاشقانه #اروتیک #بزرگسال
نویسنده: #پریا
خلاصه:
انگشت اشارمو فرو کردم تو موهام و محکم شروع کردم به خاروندن مغز نخودیم. به برگه ی جلوم نگاه می کردم و حس میکردم به زبان چینی روش نوشته شده چون هیچی ازش نمی فهمیدم و برامگنگ بودن. یه استاد احمق و زبون نفهم گیرمون افتاده که اولین جلسه ی کلاس و اومده گفته یه امتحان از ترم قبل میگیره تا برامون دوره شه. ولی اخه هرچی فکر میکنم اینا رو نداشتیم ما، نکنه من اون ترم یه کتاب اشتباه خریدم. همونطور که با مغز پوکم کلنجار می رفتم صدای نکره ی استاد بزغاله بلند شد و اعلام کرد وقت تمومه. با قیافه ی اویزون، برگه ای رو که فقط اسمم توش نوشته شده بود و بلند کردم و با لودگی دادم دستش که چشم غره ای بهم رفت. تاریخ! هعی، تاریخ چه بدرد ادم می خوره. خیلی زرنگین بیاین آینده رو بگین...
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍54❤12👎3😢2🤩1
استاد متجاوز من.pdf
10.8 MB
👍56👎13❤10🤯5
استاد متجاوز من جلد دوم.pdf
9.4 MB
👍60👎33❤7😢7😱3
💛 رمان : #گرگ_و_بره
#The_Wolf_and_the_Sheep
( Wolf #1 )
( جلد اول از مجموعه سه جلدی #گرگ )
💛 نویسنده : #پنلوپه_اسکای
#PENELOPE_SKY
💛 ژانر : #عاشقانه #مافیایی #جدال_عشقونفرت
💛 خلاصه :
اروین خواننده ی خوش صدای اپرا به خاطر بدهی پدرش دو راه بیشتر نداره یا برده جنسی یه عده وحشی بشه یا با یکی از ثروتمند ترین و قدرتمند ترین مردان ایتالیا ازدواج کنه. مردی که خونسرد، بی عاطفه و ظالمه و فقط به فکر انتقامه. فکر میکنین اروین بین بد و بدتر کدوم رو انتخاب میکنه؟....
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
#The_Wolf_and_the_Sheep
( Wolf #1 )
( جلد اول از مجموعه سه جلدی #گرگ )
💛 نویسنده : #پنلوپه_اسکای
#PENELOPE_SKY
💛 ژانر : #عاشقانه #مافیایی #جدال_عشقونفرت
💛 خلاصه :
اروین خواننده ی خوش صدای اپرا به خاطر بدهی پدرش دو راه بیشتر نداره یا برده جنسی یه عده وحشی بشه یا با یکی از ثروتمند ترین و قدرتمند ترین مردان ایتالیا ازدواج کنه. مردی که خونسرد، بی عاطفه و ظالمه و فقط به فکر انتقامه. فکر میکنین اروین بین بد و بدتر کدوم رو انتخاب میکنه؟....
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍37❤5👎2👏1
💛رمان : #گرگ_و_همسرش
#The_Wolf_and_his_Wife
(wolf #2)
(جلد دوم از مجموعه سه جلدی #گرگ)
💛نویسنده: #پنلوپه_اسکای
#PENELOPE_SKY
💛ژانر: #عاشقانه #مافیایی #اروتیک
💛خلاصه:
تنش ها و دشمنی ها زیاد شده وحالا من دوتا دشمن دارم که منو مرده میخوان اما هیچگاه بیشتر از این احساس امنیت نکرده بودم گرگم از من دفاع میکنه اون به من تسلی خاطر میده و من فکر میکنم که عاشق منه این ازدواج قرار دادی مورد نفرت هر دوی ما بود اما الان من با یک دید دیگه به اون نگاه میکنم ، شوهر من قدرتمند و جذاب و باهوشه ، چشمهای به رنگ قهوه ایش منو تو خودش حل میکنه
آیا اروین میتونه ماروریک قدرتمند و جذاب رو که هیچ چیزی غیر از تعهد و کشش جنسی به اون نداره جذب و اغوا کنه ...
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
#The_Wolf_and_his_Wife
(wolf #2)
(جلد دوم از مجموعه سه جلدی #گرگ)
💛نویسنده: #پنلوپه_اسکای
#PENELOPE_SKY
💛ژانر: #عاشقانه #مافیایی #اروتیک
💛خلاصه:
تنش ها و دشمنی ها زیاد شده وحالا من دوتا دشمن دارم که منو مرده میخوان اما هیچگاه بیشتر از این احساس امنیت نکرده بودم گرگم از من دفاع میکنه اون به من تسلی خاطر میده و من فکر میکنم که عاشق منه این ازدواج قرار دادی مورد نفرت هر دوی ما بود اما الان من با یک دید دیگه به اون نگاه میکنم ، شوهر من قدرتمند و جذاب و باهوشه ، چشمهای به رنگ قهوه ایش منو تو خودش حل میکنه
آیا اروین میتونه ماروریک قدرتمند و جذاب رو که هیچ چیزی غیر از تعهد و کشش جنسی به اون نداره جذب و اغوا کنه ...
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍25🤩4❤3😁1
📚نام رمان : گرگ تنها 👇🏻
مجموعه گرگ
#گرگ_تنها
#The_Wolf_and_the_Sheep (#wolf_3)
#جلد_سوم #مجموعه3 جلدی #گرگ
🖇ژانر : #عاشقانه #مافیایی #بزرگسال
✏نویسنده : #پنلوپه_اسکای
#PENELOPE_SKY
📄خلاصه :
#جسیکا
وقتی که من به شهر کوچیک که توش یه خونه از عمه بزرگم فراموش شده ام بهم به ارث رسیده بود، ساکن شدم .هیچ وقت انتظار نداشتم که زندگیم به طور جدی عوض بشه. من ساکن شدم، همه بهم خوشامد گفتن به جز میلیونر گریز پایی که به نظر میرسید تنها کسی بود که از بودن من اونجا خوشحال نشد. پس چرا اون کسیه که من خوابش رو میبینم؟ شب به شب ، واضح ترین و شدید ترین خوابهایی رو میدیدم که نفسم رو برای بیشتر خواستن بند میاورد.
#گرت
من اون رو توی خوابهام میدیدم میشه کسی بگه چرا زنی که من توی بیداریم هیچ برخوردی باهاش ندارم یهو شخصی میشه که من خوابش رو میدیدم؟ اون بیشتر و بیشتر اتفاق میوفتاد و من نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم. خوابهای خیلی شدیدی که خیلی فراتر از واقعیت توی بیداری بودند. خودم رو در حال برای رسیدن به اون پیدا میکردم. حالا خوابها اونقدر
@anlainkadeh🔥
مجموعه گرگ
#گرگ_تنها
#The_Wolf_and_the_Sheep (#wolf_3)
#جلد_سوم #مجموعه3 جلدی #گرگ
🖇ژانر : #عاشقانه #مافیایی #بزرگسال
✏نویسنده : #پنلوپه_اسکای
#PENELOPE_SKY
📄خلاصه :
#جسیکا
وقتی که من به شهر کوچیک که توش یه خونه از عمه بزرگم فراموش شده ام بهم به ارث رسیده بود، ساکن شدم .هیچ وقت انتظار نداشتم که زندگیم به طور جدی عوض بشه. من ساکن شدم، همه بهم خوشامد گفتن به جز میلیونر گریز پایی که به نظر میرسید تنها کسی بود که از بودن من اونجا خوشحال نشد. پس چرا اون کسیه که من خوابش رو میبینم؟ شب به شب ، واضح ترین و شدید ترین خوابهایی رو میدیدم که نفسم رو برای بیشتر خواستن بند میاورد.
#گرت
من اون رو توی خوابهام میدیدم میشه کسی بگه چرا زنی که من توی بیداریم هیچ برخوردی باهاش ندارم یهو شخصی میشه که من خوابش رو میدیدم؟ اون بیشتر و بیشتر اتفاق میوفتاد و من نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم. خوابهای خیلی شدیدی که خیلی فراتر از واقعیت توی بیداری بودند. خودم رو در حال برای رسیدن به اون پیدا میکردم. حالا خوابها اونقدر
@anlainkadeh🔥
👍40❤6
#آسمان_بی_تو
آسمان بی تو
#یک_روز_سرنوشت_ساز
یک روز سرنوشت ساز
https://tttttt.me/joinchat/KuZsa0r6bKYwODFk
آسمان بی تو
#یک_روز_سرنوشت_ساز
یک روز سرنوشت ساز
https://tttttt.me/joinchat/KuZsa0r6bKYwODFk
Telegram
آسمان بی تو/یک روز سرنوشت ساز
《بسم الله الرحمن الرحیم》
کانال رسمی مریم خانی
رمان"یک روز سرنوشت ساز" انلاین
رمان" آسمان بی تو" فایل فروشی
پارتگذاری روز های زوج ساعت ۲۰✍🏻
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
🚫کپی حتی با ذکر نام نویسنده ممنوع است🚫
کانال رسمی مریم خانی
رمان"یک روز سرنوشت ساز" انلاین
رمان" آسمان بی تو" فایل فروشی
پارتگذاری روز های زوج ساعت ۲۰✍🏻
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
🚫کپی حتی با ذکر نام نویسنده ممنوع است🚫
👍7🤩2❤1
نام رمان : #افگار
افگار
نویسنده : ف. میری
خلاصه :
عاشق بودند؛ هردویشان....! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا ...حکم جانش را داشت... عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد... افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست رفته اش،دوباره پا در عمارت مجد ها میزاره و مردی که سال هاست فراموشی گرفته و دیگر هیچ نشانی از آن آبان قدمی عاشق ندارد... جانا ماندگار شب قبل از مراسم عروسیش توی خونه اش ،با جسد برادر و نامزدش،مواجه میشه و به جرم قتل برادرش 6 سال به زندان میوفته ... آبان مجد اقازاده و اقتصاد دان معروفی که توی ۲۴ سالگی به علت حادثه میره توی کما و بعد یک سال که بهوش میاد حافظه شو از دست داده... سال ها میگذره ..جانا از زندان ازاد میشه و با پیشنهاد غیر منتظره ای قبول میکنه برای پیدا کردن قاتل برادش دوباره با آبان روبه روشه..
آبان مردی که حالا 31 سالشه و در آستانه ازدواج با دختری به نام ساره است...و حتی روحش هم از وجود جانا نامی خبر نداره...
https://tttttt.me/joinchat/nFREBsQNN_NhMWE0
افگار
نویسنده : ف. میری
خلاصه :
عاشق بودند؛ هردویشان....! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا ...حکم جانش را داشت... عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد... افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست رفته اش،دوباره پا در عمارت مجد ها میزاره و مردی که سال هاست فراموشی گرفته و دیگر هیچ نشانی از آن آبان قدمی عاشق ندارد... جانا ماندگار شب قبل از مراسم عروسیش توی خونه اش ،با جسد برادر و نامزدش،مواجه میشه و به جرم قتل برادرش 6 سال به زندان میوفته ... آبان مجد اقازاده و اقتصاد دان معروفی که توی ۲۴ سالگی به علت حادثه میره توی کما و بعد یک سال که بهوش میاد حافظه شو از دست داده... سال ها میگذره ..جانا از زندان ازاد میشه و با پیشنهاد غیر منتظره ای قبول میکنه برای پیدا کردن قاتل برادش دوباره با آبان روبه روشه..
آبان مردی که حالا 31 سالشه و در آستانه ازدواج با دختری به نام ساره است...و حتی روحش هم از وجود جانا نامی خبر نداره...
https://tttttt.me/joinchat/nFREBsQNN_NhMWE0
👍75👎15❤14😁7🤔7👏3🤯1
👍13👏2😁1
👍5❤3
👍27❤11😁5🖕4🤩1
استاد سرد.pdf
5 MB
نام رمان: استاد سرد
#cold_Master
#استاد_سرد
ژانر: #خشن #18+ #BDSM #ارباب_برده_ای #دختر_پسری
نویسنده: #دل_آرام
فاقد خلاصه❌❌
*شخصیت دختر یک نکوعه (نکو انسان گربه نماست یعنی انسانی که گوش گربه ای و دم داره)
رمان
#ممنوعه🔥
@anlainkadeh
#cold_Master
#استاد_سرد
ژانر: #خشن #18+ #BDSM #ارباب_برده_ای #دختر_پسری
نویسنده: #دل_آرام
فاقد خلاصه❌❌
*شخصیت دختر یک نکوعه (نکو انسان گربه نماست یعنی انسانی که گوش گربه ای و دم داره)
رمان
#ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍40👎11❤7