💜آنلاینکده 🦋anlainkadeh
44.1K subscribers
51 photos
1 video
1.24K files
1.26K links
🔥لینک رمان های انلاین پرطرفدار🦋😻
رمانای ممنوعه جذاب🤤💜

تبلیغات 👇👇

@tabaneh
Download Telegram
رمان : #بلوبری‌_خونی

نویسنده : #IHW

ژانر : #گی #بزرگسال #گی_لاو #خشن #bdsm #مستر #lgbt #اسلیو #عاشقانه

خلاصه :
پسر نوجوانی ک وارد عمارت خشن و سختگیر میشود و سرعت جایی در دلش باز میکند و همین امر باعث برانگیخته شدن معشوقه‌ی ارباب میشود و....

قسمتی از متن:
... برخورد بدن‌های ورزیدمون با صدای فریاد مایک، ملودی مجذوب کننده‌ای ساخته بود:
ــ جـــون... توله‌ی منی.
ــ نمی‌‌...نمی‌بخشمت...داری...آخخخ درد دارهههه.
به سینه‌هاش فشار آوردم که فاصله‌ای بین کمرش و بدنم باقی نمونه:
ــ هیچوقت ازت خسته نمی‌شم توله سکـ*سی لعنتی!
@anlainkadeh 🔥
👍54👎53🔥1
رمان : #درخشش_تاریک

نویسنده : #تهمینه

ژانر : #عاشقانه #ممنوعه #لیتل_گرل #رمانتیک #هیجانی #بزرگسال #ددی #انتقامی #صحنه_دار #وهم_انگیز #رمزالود #اروتیک 🔞

خلاصه :
رادان فرمند مردی که بعد از سالها به ایران برگشته تا به ظاهر تجدید دیداری با خونواده کنه اما در باطن ماجرا چیز دیگه س. این مرد مرموز و جذاب برای انجام کاری فوق حساس و سری برگشته ، وَ برای انجام این کار به هلن زیبا و دوست داشتنی احتیاج داره.. کاری که ممکنه هلن رو به خطر بندازه اما برای رادان مهم نیست، اون فقط به انجام‌ کارش فکر میکنه. ولی وقتی که با هلن بیشتر آشنا میشه تمام تصمیمات و اعتقاداتش به تزلزل میفته، تزلزلی که شاید به قیمت جونش تموم بشه.. این تازه شروع یه ماجرای پر هیاهوئه... اما به دور از این هیاهو، یه نفر با کینه و نفرت ترسناکی به انتظار نشسته.. برای انتقام، برای عقده گشایی.
@anlainkadeh 🔥
👍45👎54
فندق قرمز بابا.pdf
158.6 KB
رمان : #فندق_قرمز_بابا (کوتاه)

نویسنده : #خطاط

ژانر : #عاشقانه #لیتل #لیتل_گرل #bdsm #لیتلی

خلاصه :فاقد
@anlainkadeh 🔥
👎35👍184🌚1
#عاشقم_شو.pdf
6.2 MB
رمان : #عاشقم_شو

نویسنده : #ناشناس_بی_احساس

ژانر : #صحنه_دار #درخواستی #بزرگسال #عاشقانه #اروتیک

خلاصه :
آنا دختری که زندگی آروم و روتین خودشو داره تا اینکه یه روز اونو میدزدن و مردی با یک ماسک پیشش میاد و بهش تج*اوز میکنه آنا فکر میکنه اون عاشقه ولی ...

@anlainkadeh 🔥
👍71👎198🤬5😁3🤩2
👍5836👏27🤩27👎26
خوگیر دلدادگی.pdf
1.1 MB
رمان : #خوگیر_دلدادگی

نویسنده : #هنگام

ژانر : #عاشقانه #اسلیو_بوی #گی #مستر_اسلیو_بوی #lgbt #گی_لاو #مستر #اسلیو #bdsm #خشن #بزرگسال #اروتیک

خلاصه :
تیلاو پسری که عاشقانه وار نیوانو میپرسته ، همه چی از یه تماس شروع میشه!
تماسی که تیلاو تمام شجاعتشو جمع میکنه تا عشق بیکرانش رو به نیوانِ مغرور و سرد داستانمون اعتراف کنه ..

@anlainkadeh🔥
👍37👎157
تارون.pdf
3.9 MB
رمان : #تارون

نویسنده : #ماوی

ژانر: #عاشقانه #گی #استریت #bdsm #لیتلی #lgbt #لیتل_بوی #ددی #صحنه_دار #لیتل #پنسکشوال #ورس #بزرگسال

خلاصه :
دانیال پسری که ناخواسته وارد دنیای bdsm میشه‌ و با آسو‌ وارد‌ رابطه ‌میشه ‌اولش ‌فکر‌ میکنه‌ دختر ِ‌ولی بعد اینکه میخوان سک*س کنن....

@anlainkadeh 🔥
👍30👎112
هائومیا.pdf
47.3 MB
رمان : #هائومیا

نویسنده : #الناز

ژانر : #گی #امپرگ #بزرگسال #تخیلی

خلاصه :
بک امگایی که بعد از یه شب مستی و س*ک*س با چانیول متوجه میشه که بارداره تا اینکه....

@anlainkadeh 🔥
👍26👎5🔥43🫡1
عاشقم شو بیبی.pdf
216.3 KB
رمان : #عاشقم_شو_بیبی (کوتاه)

نویسنده : #Lipstick_chateau

ژانر : #عاشقانه #لیتلی #گی #bdsm #لیتل #گی_لاو #ددی #لیتل_بوی #lgbt

خلاصه :
همه چی از یه مهمونی شروع شد
و اون پسر کوچولوی کیوتی که اولین بارش بود به یه پارتی میومد .
@anlainkadeh 🔥
👍30👎98🤔3
📚#نبش_قلب
نویسنده : #ترنج
ژانر : #عاشقانه #ممنوعه

📑خلاصه :
من کیان_مقدم از وقتی خودم رو شناختم عاشق دختر عموم کیمیا بودم عشقی که هیچ‌کس خبر نداشت حتی خودش. وقتی از سربازی برگشتم برای عقد برادرم، عروس اون سفره عقد کسی نبود جز کیمیا. دیگه زندگی برام معنا نداشت که به دستور پدرم حاج حسین ساره رو عقد کردم چون به جز چشم چیزی دیگه‌ای به حاجی نمی‌گفتم. الان بعد از گذشت سال‌ها اتفاقی افتاده که رسم صدساله‌ی خاندان_مقدم باید اجرا بشه. رسمی که خودم مخالف صد در صدش بودم اما می‌توانست من را به خواسته‌ی قلبیم برسونه........
@anlainkadeh 🔥
👍37👎128👏1😁1
نبش قلب.pdf
4.8 MB
👎224👍4👏2🥰1🤔1
نفس سرد.pdf
1.1 MB
رمان: #نفس_سرد

نویسنده : حنانه.س #حنانه_س

ژانر: #عاشقانه #ترنسشکوال #lgbt #استریت

خلاصه : فاقد

@anlainkadeh 🔥
👍21👎9
رمان : #معشوقه_جذاب_ارباب

نویسنده : #ناشناس

ژانر : #عاشقانه #ارباب_رعیتی #اربابی #روستایی #ممنوعه #رعیتی #صحنه_دار #بزرگسال

خلاصه :
آخرین پوکش را به سیگارش زد و ته مانده اش را زیر کفش های براق و واکس خورده اش له کرد. به قول خودش یک نخ سیگار بعد از مست کردن عجیب می‌چسبید !
پوزخندی گوشه لبش نشاند و بی توجه به جمعی که برای مراسم یکیی از دخترعموهایش آمده بودند، بی صدا از جمع فاصله گرفت.
عاقبت همه شان همین بود. ازدواج تنها با خودی !
چون خون آن ها، نژاد آن ها، قدرت آن ها برتر از
دیگران بود. چون باید برای حفظ قلمروشان تنها خودیها را راه می دادند
اما او...او تابوشکنی کرده و دل به دخترک ریز جثه ی رعیتی سپرده
بود!"ماهگـــل"!
به راستی که چهره اش هم مثل صورتش ماه بود!
@anlainkadeh 🔥
👍5814🔥9👎4