💠 #تاریخچه_آموزش_پرورش_نوین_ایران
🔹 #جنبش_زنان_ایران #زنان_پیشرو
🔹#صدیقه_دولت_آبادی
🔹 #قسمت۲_ص۱
🔺 او بعد از فتح تهران، همزمان با آغاز فعالیتهای علنی زنان، در انجمن مخدرات وطن عضو شد. ریاست این انجمن را آغابیگم برعهده داشت. این انجمن جدا از فعالیت برای زنان، در راه دفاع از استقلال میهن و مخالفت با وام گرفتن از بیگانگان و جلوگیری از ورود کالاهای خارجی تلاش میکرد. همچنین همزمان با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۲۹۳ خورشیدی انجمن دیگری با نام انجمن حریت نسوان راهاندازی شد که در مقابل دشمن خارجی و کمک به کسانی که در جنگ آسیب دیده بودند، فعالیت می کرد. صدیقه دولت آبادی یکی از بنیانگذاران آن انجمن بود.
اما او در دوران بعد از جنگ با اندیشه تغییر شرایط و حرکتی برای زنان اصفهان به این شهر رفت و در ابتدای راه شرکت خواتین اصفهان را راه اندازی کرد. همزمان مدرسهای را به نام مکتبخانه شرعیات راه اندازی کرد. او هیچگاه مدیریت بنیاد هایی را که تاسیس میکرد بر عهده نمیگرفت. بعد از پایه گذاری این مدرسه، اداره آن را به بدرالدجی درخشان سپرد. بدرالدجی و خواهرش با تلاش فراوان به مدرسه ژاندارک رفتند و نخستین دختران مسلمان فارغ التحصیل آن مدرسه بودند. او پیش از این در مدرسه ناموس درس داده بود و بعد از آن به دعوت صدیقه دولت آبادی به اصفهان رفت و مدیر مکتب خانه شرعیات شد. این مدرسه بعد از سه ماه با فشار نیروهای مذهبی تعطیل شد، اما باعث نشد دولت آبادی دست از تلاش بر دارد. او پس از این مدرسه، امالمدارس را راهاندازی کرد تا دختران بیبضاعت درس بخوانند. مدیریت این مدرسه را بار دیگر به مهرتاج رخشان سپرد.
🔺 اما شاید مهمترین فعالیت صدیقه دولتآبادی انتشار روزنامه زبان زنان در اصفهان بود.
روزنامه زبان زنان نخستین نشریه زنان در اصفهان بود که ماهی دو شماره از بهار ۱۲۹۸ منتشر شد. صدیقه دولت آبادی این نشریه را تنها برای بیداری زنان و اطلاع از حقوقشان منتشر نمی کرد، بلکه در نقد سیاست هم بود. نقدهای تندی که مشکلاتی برای روزنامه و خود صدیقه دولت آبادی به وجود آورد.
🔺 او در یکی از مقالههای معروف خود در این روزنامه، با تیتر «خواهران بیدار شوید» خطاب به زنان نوشت:« فقر و فلاکت و نکبت از چندین صد سال دور ما را زنجیر بسته و ما را از حدود بشریت هم به خارج می کشیده را باید خاتمه داد. این مردان خودخواه ما که اکثریت مردان ایران را تشکیل میدهند، هرگز انصاف و مروت را نمیتوانند پیشه خودساخته و اندکی به حال ما تفکر کنند.»
دولت آبادی در بخش دیگری از این مقاله با اشاره به اینکه جوانان آزادیخواه تعداد کمی هستند، افزوده است:«گویا خودشان هم بیش از ما زنان و دختران گرفتار جدال با عالم استبداد هستند. بزرگتر درمانی که میتواند همه دردهای بدبختی نوع ما را علاج کند، همانا معارف است.»
🔺 دولت آبادی در ادامه با اشاره به سهم الارث زنان آن را نقد میکند: «به اندازه حقوق ارثیه هم با ما معامله نمی کنند. هرچه از عملیات وزارت معارف و نظریات دولت میشنویم فقط مدارس کوچک و کوچک پسران است. اشتباه نشود ما برعلیه دبستان های پسرانه نیستیم و به عکس همیشه طرفدار ازیاد آنها بودیم. لاکن عمده مقصود ما این است که چرا نصف این تفکرات برای دختران می شود؟ آیا دختران بینوای فقیر نباید تحصیل کنند؟ چرا باید از مدارس همدان مجانی دولتی به اندازه حدود و حقوق ارثیه دختران هم در مرکز و ولایات ایجاد نشود؟ الان ۴۰ سال است در تهران برای پسران دارالفنون گشوده، اما ایراد نمیکنیم که یک مرد فنی تاکنون نشنیدیم که از آن دارالفنون خارج شده باشد. مدارس دیگر فنی هم باز برای پسرانه هست. ولی چرا یکی از آنها راجع به فنونی که برای دختران باید باشد، ایجاد نشده؟ هیچ شک نیست که مردان خودخواه و خودپسند بوده و هر خوبی را برای خود می خواهند. آیا ما زنان هم باید سکوت کنیم؟ نه! بس است. سکوت و گوشه نشینی ما را به چاه نیستی انداخته.»
⤵️ ادامه در پست بعد
🔹 #جنبش_زنان_ایران #زنان_پیشرو
🔹#صدیقه_دولت_آبادی
🔹 #قسمت۲_ص۱
🔺 او بعد از فتح تهران، همزمان با آغاز فعالیتهای علنی زنان، در انجمن مخدرات وطن عضو شد. ریاست این انجمن را آغابیگم برعهده داشت. این انجمن جدا از فعالیت برای زنان، در راه دفاع از استقلال میهن و مخالفت با وام گرفتن از بیگانگان و جلوگیری از ورود کالاهای خارجی تلاش میکرد. همچنین همزمان با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۲۹۳ خورشیدی انجمن دیگری با نام انجمن حریت نسوان راهاندازی شد که در مقابل دشمن خارجی و کمک به کسانی که در جنگ آسیب دیده بودند، فعالیت می کرد. صدیقه دولت آبادی یکی از بنیانگذاران آن انجمن بود.
اما او در دوران بعد از جنگ با اندیشه تغییر شرایط و حرکتی برای زنان اصفهان به این شهر رفت و در ابتدای راه شرکت خواتین اصفهان را راه اندازی کرد. همزمان مدرسهای را به نام مکتبخانه شرعیات راه اندازی کرد. او هیچگاه مدیریت بنیاد هایی را که تاسیس میکرد بر عهده نمیگرفت. بعد از پایه گذاری این مدرسه، اداره آن را به بدرالدجی درخشان سپرد. بدرالدجی و خواهرش با تلاش فراوان به مدرسه ژاندارک رفتند و نخستین دختران مسلمان فارغ التحصیل آن مدرسه بودند. او پیش از این در مدرسه ناموس درس داده بود و بعد از آن به دعوت صدیقه دولت آبادی به اصفهان رفت و مدیر مکتب خانه شرعیات شد. این مدرسه بعد از سه ماه با فشار نیروهای مذهبی تعطیل شد، اما باعث نشد دولت آبادی دست از تلاش بر دارد. او پس از این مدرسه، امالمدارس را راهاندازی کرد تا دختران بیبضاعت درس بخوانند. مدیریت این مدرسه را بار دیگر به مهرتاج رخشان سپرد.
🔺 اما شاید مهمترین فعالیت صدیقه دولتآبادی انتشار روزنامه زبان زنان در اصفهان بود.
روزنامه زبان زنان نخستین نشریه زنان در اصفهان بود که ماهی دو شماره از بهار ۱۲۹۸ منتشر شد. صدیقه دولت آبادی این نشریه را تنها برای بیداری زنان و اطلاع از حقوقشان منتشر نمی کرد، بلکه در نقد سیاست هم بود. نقدهای تندی که مشکلاتی برای روزنامه و خود صدیقه دولت آبادی به وجود آورد.
🔺 او در یکی از مقالههای معروف خود در این روزنامه، با تیتر «خواهران بیدار شوید» خطاب به زنان نوشت:« فقر و فلاکت و نکبت از چندین صد سال دور ما را زنجیر بسته و ما را از حدود بشریت هم به خارج می کشیده را باید خاتمه داد. این مردان خودخواه ما که اکثریت مردان ایران را تشکیل میدهند، هرگز انصاف و مروت را نمیتوانند پیشه خودساخته و اندکی به حال ما تفکر کنند.»
دولت آبادی در بخش دیگری از این مقاله با اشاره به اینکه جوانان آزادیخواه تعداد کمی هستند، افزوده است:«گویا خودشان هم بیش از ما زنان و دختران گرفتار جدال با عالم استبداد هستند. بزرگتر درمانی که میتواند همه دردهای بدبختی نوع ما را علاج کند، همانا معارف است.»
🔺 دولت آبادی در ادامه با اشاره به سهم الارث زنان آن را نقد میکند: «به اندازه حقوق ارثیه هم با ما معامله نمی کنند. هرچه از عملیات وزارت معارف و نظریات دولت میشنویم فقط مدارس کوچک و کوچک پسران است. اشتباه نشود ما برعلیه دبستان های پسرانه نیستیم و به عکس همیشه طرفدار ازیاد آنها بودیم. لاکن عمده مقصود ما این است که چرا نصف این تفکرات برای دختران می شود؟ آیا دختران بینوای فقیر نباید تحصیل کنند؟ چرا باید از مدارس همدان مجانی دولتی به اندازه حدود و حقوق ارثیه دختران هم در مرکز و ولایات ایجاد نشود؟ الان ۴۰ سال است در تهران برای پسران دارالفنون گشوده، اما ایراد نمیکنیم که یک مرد فنی تاکنون نشنیدیم که از آن دارالفنون خارج شده باشد. مدارس دیگر فنی هم باز برای پسرانه هست. ولی چرا یکی از آنها راجع به فنونی که برای دختران باید باشد، ایجاد نشده؟ هیچ شک نیست که مردان خودخواه و خودپسند بوده و هر خوبی را برای خود می خواهند. آیا ما زنان هم باید سکوت کنیم؟ نه! بس است. سکوت و گوشه نشینی ما را به چاه نیستی انداخته.»
⤵️ ادامه در پست بعد
💠 #گفتگو
🔹 آن را که خانه نئین است بازی نه این است
🔹 گفتگوی چشمانداز ایران با کمال اطهاری
🔹 #قسمت۲_ص۱
❓چهلوچهار سال از انقلاب گذشته است. اگر آن موقع تلاشی برای ایجاد نهادهای توسعه وجود نداشت، چرا طی زمان ارادهای در این مسیر شکل نگرفت؟
_ پرسش درستی است. در دانشگاهها، داخل احزاب، همین احزاب نیمبند باید این اتفاق میافتاد. در دوره پهلوی همین احزاب نیمبند هم وجود نداشتند. اینقدر آزادی مطبوعات در آن دوره وجود نداشت و متفکران نمیتوانستند جمع بشوند. فنّاوری نوین ارتباطی هم که الآن وجود دارد و امکان ارتباطات داخل با خارج بهراحتی وجود دارد و دیگر روی کاغذهای پوستپیازی بنا نیست آدمها برای همدیگر پیام بفرستند. رهبران فکری، چه در حاکمیت باشند و چه در اپوزیسیون، باید به این موضوع بیندیشند که چرا این میزان تنزل رخ داده است. شرایط ایران پیش از انقلاب که بسیار بدتر از این بوده، از همه لحاظ بدتر بوده ولی روشنفکران مشروطه توانستند نهادهای جدید را شکل دهند؛ نهادهایی که هنوز بر آن پایه استواریم و جامعه مدنی و کل جامعه ما روابط تکرارشوندهاش بر اساس روابطی است که آن موقع شکل گرفته است.
من به سهم خودم برای این پرسش پنج عامل را میتوانم برشمارم:
1⃣ نخست: موضوع دانش است. دانش توسعه، چه در دولت و چه در بیرون از دولت، در مورد اصول و ساختار توسعه در جامعه نوین وجود ندارد و جهتگیری به اینسو نبوده که دانش عمیقی برای توسعه وجود داشته باشد. سیاستزدگی، ایدئولوژیزدگی و خودداناپنداری عوامل مختلفی بوده است که باعث شدهاند این دانش شکل نگیرد. میتوانم نام بعضی کسانی که در تیم اقتصادی اصلاحطلبها بودند و هنوز هم هستند اقتصاد توسعه را رد میکنند. بیرون از دولتها نیز کسانی در اپوزیسیون هستند که به شعارهای انتزاعی و ضد سرمایهداری اتکا کردند و به دانش توسعه نپرداختند. بهخصوص دانش توسعهای که ما را وارد دوران نوین بکند؛ یعنی دوران اقتصاد و جامعه دانش.
وقتی دانش ناقصی در مورد الگوی توسعه داریم نهادهای ناقصی ایجاد میکنیم و این مسئولیتش در درجه اول متوجه عملکرد فراقانونی مسئولان است، اما روشنفکران هم نمیتوانند شانه از غفلتی که در این موضوع داشتند خالی کنند. اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ که زندهیاد مهندس سحابی من را به «ایران فردا» دعوت کرد، هیئت تحریریه ایران فردا ایجاد گفتمان برای تدوین یک برنامه حداقل یا برنامه توسعه جایگزین را در نظر داشت و با زعامت مهندس سحابی این کار را پیش بردیم. بارها با این استدلال مطرح شد که برای ایجاد یک جبهه سیاسی یک برنامه حداقلی نیاز است و جبهه سیاسی ایجاد نمیشود بدون اینکه یک برنامه حداقل وجود داشته باشد، ولی از آن موقع تاکنون هیچ جدیتی از اینکه نیروهای سیاسی برای تدوین یک برنامه حداقل با هم وارد گفتوگو شوند وجود نداشته است. الآن که مردم خواهان یک الگوی جایگزین هستند هم، چنین الگویی وجود ندارد.
2⃣ عامل دوم حاکمیت است. رهبران سیاسی و حاکمیتی که نئوفئودال شده است؛ یعنی اساس حفظ موجودیتش جذب مازاد اقتصادی به زور است که حالا یا با درآمد نفت یا شرکتهای خصولتی اتفاق میافتد. این حاکمیت برخلاف شعارهایی که میدهد طبیعتاً نمیخواهد وارد اقتصاد دانشبنیان بشود. اگر توسعه دانشبنیان شکل بگیرد این قوه مجریه نئوفئودال قدرت و ثروتش را از دست میدهد. برای همین است که با دانشگاهها مقابله میکند و گمان میکند با تشکیل دولت یکدست که درواقع آخرین رشتههای خودش را با جامعه بریده میتواند قدرت و ثروت را از آن یک جناح بکند. اسمش را این میگذارد که میخواهد کارآمدتر بشود. مگر خرد اندکتر و ارتباط اندکتر با جامعه تا به حال دولتی را کارآمدتر کرده است؟
⤵️ ادامه در پست بعد
🔹 آن را که خانه نئین است بازی نه این است
🔹 گفتگوی چشمانداز ایران با کمال اطهاری
🔹 #قسمت۲_ص۱
❓چهلوچهار سال از انقلاب گذشته است. اگر آن موقع تلاشی برای ایجاد نهادهای توسعه وجود نداشت، چرا طی زمان ارادهای در این مسیر شکل نگرفت؟
_ پرسش درستی است. در دانشگاهها، داخل احزاب، همین احزاب نیمبند باید این اتفاق میافتاد. در دوره پهلوی همین احزاب نیمبند هم وجود نداشتند. اینقدر آزادی مطبوعات در آن دوره وجود نداشت و متفکران نمیتوانستند جمع بشوند. فنّاوری نوین ارتباطی هم که الآن وجود دارد و امکان ارتباطات داخل با خارج بهراحتی وجود دارد و دیگر روی کاغذهای پوستپیازی بنا نیست آدمها برای همدیگر پیام بفرستند. رهبران فکری، چه در حاکمیت باشند و چه در اپوزیسیون، باید به این موضوع بیندیشند که چرا این میزان تنزل رخ داده است. شرایط ایران پیش از انقلاب که بسیار بدتر از این بوده، از همه لحاظ بدتر بوده ولی روشنفکران مشروطه توانستند نهادهای جدید را شکل دهند؛ نهادهایی که هنوز بر آن پایه استواریم و جامعه مدنی و کل جامعه ما روابط تکرارشوندهاش بر اساس روابطی است که آن موقع شکل گرفته است.
من به سهم خودم برای این پرسش پنج عامل را میتوانم برشمارم:
1⃣ نخست: موضوع دانش است. دانش توسعه، چه در دولت و چه در بیرون از دولت، در مورد اصول و ساختار توسعه در جامعه نوین وجود ندارد و جهتگیری به اینسو نبوده که دانش عمیقی برای توسعه وجود داشته باشد. سیاستزدگی، ایدئولوژیزدگی و خودداناپنداری عوامل مختلفی بوده است که باعث شدهاند این دانش شکل نگیرد. میتوانم نام بعضی کسانی که در تیم اقتصادی اصلاحطلبها بودند و هنوز هم هستند اقتصاد توسعه را رد میکنند. بیرون از دولتها نیز کسانی در اپوزیسیون هستند که به شعارهای انتزاعی و ضد سرمایهداری اتکا کردند و به دانش توسعه نپرداختند. بهخصوص دانش توسعهای که ما را وارد دوران نوین بکند؛ یعنی دوران اقتصاد و جامعه دانش.
وقتی دانش ناقصی در مورد الگوی توسعه داریم نهادهای ناقصی ایجاد میکنیم و این مسئولیتش در درجه اول متوجه عملکرد فراقانونی مسئولان است، اما روشنفکران هم نمیتوانند شانه از غفلتی که در این موضوع داشتند خالی کنند. اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ که زندهیاد مهندس سحابی من را به «ایران فردا» دعوت کرد، هیئت تحریریه ایران فردا ایجاد گفتمان برای تدوین یک برنامه حداقل یا برنامه توسعه جایگزین را در نظر داشت و با زعامت مهندس سحابی این کار را پیش بردیم. بارها با این استدلال مطرح شد که برای ایجاد یک جبهه سیاسی یک برنامه حداقلی نیاز است و جبهه سیاسی ایجاد نمیشود بدون اینکه یک برنامه حداقل وجود داشته باشد، ولی از آن موقع تاکنون هیچ جدیتی از اینکه نیروهای سیاسی برای تدوین یک برنامه حداقل با هم وارد گفتوگو شوند وجود نداشته است. الآن که مردم خواهان یک الگوی جایگزین هستند هم، چنین الگویی وجود ندارد.
2⃣ عامل دوم حاکمیت است. رهبران سیاسی و حاکمیتی که نئوفئودال شده است؛ یعنی اساس حفظ موجودیتش جذب مازاد اقتصادی به زور است که حالا یا با درآمد نفت یا شرکتهای خصولتی اتفاق میافتد. این حاکمیت برخلاف شعارهایی که میدهد طبیعتاً نمیخواهد وارد اقتصاد دانشبنیان بشود. اگر توسعه دانشبنیان شکل بگیرد این قوه مجریه نئوفئودال قدرت و ثروتش را از دست میدهد. برای همین است که با دانشگاهها مقابله میکند و گمان میکند با تشکیل دولت یکدست که درواقع آخرین رشتههای خودش را با جامعه بریده میتواند قدرت و ثروت را از آن یک جناح بکند. اسمش را این میگذارد که میخواهد کارآمدتر بشود. مگر خرد اندکتر و ارتباط اندکتر با جامعه تا به حال دولتی را کارآمدتر کرده است؟
⤵️ ادامه در پست بعد
⤴️ ادامه از پست قبل
🔹 گفتگوی چشمانداز ایران با کمال اطهاری
🔹 #قسمت۳_ص۳
چه کسی در یک شرایط دموکراتیک الگوی توسعه در جهان زده است؟ روشنفکران مشروطه را ببینید که در ایران اشغالشده و در بدترین شرایط دیکتاتوری اینها الگوی توسعه را دادند و باز در شرایط دیکتاتوری توانستند سامان دهند و جلو ببرند. اینها هیچکدام اتفاقی نیست و ما برای ورود به دوران نوین نیاز به الگوی توسعه داریم. خوشبختانه تجربه جهانی بسیار غنیتر از گذشته و بسیار غیرایدئولوژیکتر از گذشته است. در گذشته خیلی ایدئولوژیک بود، الآن بسیار علمیتر و سامانیافتهتر است و جهان و شرکتهای چندملیتی بسیار مشتاقترند برای اینکه در یک فرآیند بده و بستان برد-برد با جوامع قرار بگیرند. در اثر جهانیشدن اقتصاد و اقتصاد دانش این تحولات هم رخ داده و از این فرصتها باید استفاده کرد.
وظیفه ما این است. ما برای اینکه یک جریان سیاسی قوی به وجود بیاید باید در درجه اول یک جبهه فکری قوی به وجود بیاوریم. جبهه فکری قوی است که میتواند جبهه سیاسی قوی ایجاد کند و این فرآیندی که فعالان جامعه مدنی و جامعه ناچارند در هر شرایطی بروند و باید این را در هر شرایطی مستقیماً در دستور کار قرار دهند و بپیمایند.
https://tttttt.me/KSMtehran/12445
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 گفتگوی چشمانداز ایران با کمال اطهاری
🔹 #قسمت۳_ص۳
چه کسی در یک شرایط دموکراتیک الگوی توسعه در جهان زده است؟ روشنفکران مشروطه را ببینید که در ایران اشغالشده و در بدترین شرایط دیکتاتوری اینها الگوی توسعه را دادند و باز در شرایط دیکتاتوری توانستند سامان دهند و جلو ببرند. اینها هیچکدام اتفاقی نیست و ما برای ورود به دوران نوین نیاز به الگوی توسعه داریم. خوشبختانه تجربه جهانی بسیار غنیتر از گذشته و بسیار غیرایدئولوژیکتر از گذشته است. در گذشته خیلی ایدئولوژیک بود، الآن بسیار علمیتر و سامانیافتهتر است و جهان و شرکتهای چندملیتی بسیار مشتاقترند برای اینکه در یک فرآیند بده و بستان برد-برد با جوامع قرار بگیرند. در اثر جهانیشدن اقتصاد و اقتصاد دانش این تحولات هم رخ داده و از این فرصتها باید استفاده کرد.
وظیفه ما این است. ما برای اینکه یک جریان سیاسی قوی به وجود بیاید باید در درجه اول یک جبهه فکری قوی به وجود بیاوریم. جبهه فکری قوی است که میتواند جبهه سیاسی قوی ایجاد کند و این فرآیندی که فعالان جامعه مدنی و جامعه ناچارند در هر شرایطی بروند و باید این را در هر شرایطی مستقیماً در دستور کار قرار دهند و بپیمایند.
https://tttttt.me/KSMtehran/12445
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #گفتگو
🔹 آن را که خانه نئین است بازی نه این است
🔹 گفتگوی چشمانداز ایران با کمال اطهاری
🔹 #قسمت۲_ص۱
❓چهلوچهار سال از انقلاب گذشته است. اگر آن موقع تلاشی برای ایجاد نهادهای توسعه وجود نداشت، چرا طی زمان ارادهای در این مسیر شکل نگرفت؟
_ پرسش درستی…
🔹 آن را که خانه نئین است بازی نه این است
🔹 گفتگوی چشمانداز ایران با کمال اطهاری
🔹 #قسمت۲_ص۱
❓چهلوچهار سال از انقلاب گذشته است. اگر آن موقع تلاشی برای ایجاد نهادهای توسعه وجود نداشت، چرا طی زمان ارادهای در این مسیر شکل نگرفت؟
_ پرسش درستی…
⚫️ #هزينه_انساني_محروميت
#قسمت۲_ص۱
🔺 حبيبالله مسعودي فريد؛ معاون اجتماعي سازمان بهزيستي كشور در دولت دوازدهم، در گفتوگويي با خبرگزاري «خبرآنلاين» اعلام كرده بود كه مجموع قربانيان خودكشي در سالهاي ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹، حدود ۴۱ هزار نفر بودند و آمار تقريبي اقدام به خودكشي در هر سال، ۳۰ برابر تعداد قربانيان است.
بنا به اعلام جمعيت علمي پيشگيري از خودكشي ايران، در دهه ۱۳۹۰، ميانگين فوت بر اثر خودكشي در كشور، از ۶ در ۱۰۰ هزار نفر به ۷.۲ در ۱۰۰ هزار نفر افزايش يافته است. طبق نتايج آخرين مطالعه كشوري درباره سلامت روان، شيوع اختلالات رواني در كشور در فاصله سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۹، از ۲۳.۶ درصد به ۲۹.۷ درصد رسيده است.
🔺 سيد حسن موسوي چلك؛ رييس انجمن مددكاران اجتماعي ايران، در گفتوگو با «اعتماد» اعداد ناميمون از خودكشي كارگران و نانآوران قشر نيازمند جامعه ايران را اينطور تحليل ميكند: «آمارهاي موجود، مولود بحرانهاي مختلف در چند سال اخير است چون خودكشي يك پديده چندوجهي است. بخشي از بحرانهاي چند سال اخير در جامعه ايران، اقتصادي بود. تاثير شيوع كرونا و طولاني شدن دوره اپيدمي بيماري و تغيير سبك زندگي و بيكاريهايي كه به دنبال تعطيلي مشاغل ايجاد شد و فشارهاي اقتصادي متعاقبش و البته تاثير تحريمها را نبايد ناديده بگيريم اگرچه معتقدم دليل اصلي مشكلات اقتصادي كشور، ناشي از سوءمديريتهاست و امروز هم البته مشكلات اقتصادي بيشتر شده است.
🔺 بحرانهايي مثل سيل و زلزله هم تاثيرات خود را گذاشت و حالا هم با اوضاع و اتفاقات امروز كشور مواجهيم. وقتي همه اين بحرانها را كنار هم ميگذاريم؛ صرفنظر از برهههايي كه از اين بحرانها خبري نبود يا تمهيداتي اتخاذ شد تا با ايجاد روزنههايي، اميد افزايش پيدا كند، امروز وقتي از سبد معيشت ۱۸ ميليون توماني و خط فقر ۷ يا ۱۵ ميليون توماني صحبت ميكنند، ميبينيم كه پايه حقوق يك كارگر و در واقع دريافتي ۱۵ ميليون خانوار با سرپرست كارگر، تقريبا يكچهارم سبد معيشت ۱۸ ميليون توماني است. در دهكهاي نيازمند و از جمله خانوادههاي تحت پوشش سازمانهاي حمايتي هم وضع بهتري نميبينيم؛ مستمري ماهانه يك مددجوي تحت پوشش سازمانهاي حمايتي، بعد از افزايشي كه از آبانماه امسال داشته، به تازگي به رقمي بيش از ۵۰۰ هزار تومان رسيده. امروز ارزش دارايي مردم كاهش يافته و در فاصله ۲۰ سال، قيمت دلار حدود ۶ هزار برابر گرانتر شده كه افزايش قيمت دلار بر همه قيمتها تاثير خواهد داشت؛ تخممرغ كه قوت غالب خيليها بوده، از شانهاي ۲۹ هزار تومان به شانهاي ۱۲۰ هزار تومان رسيده و نان ۵۰۰ توماني را بايد ۴ هزار يا ۵ هزار تومان بخريم. با حذف ارز ۴۲۰۰ توماني، فقرا بيشتر له شدهاند و برخلاف قشر مرفه، راهي هم براي جبران هزينههايشان ندارند.»
🔺 مزد ناامن
فعالان كارگري بارها در گفتوگوهاي خود با «اعتماد»، خطاب به دولتها كه چيزي نيستند جز «كارفرماي بزرگ»، اين هشدار را دادند كه ناامني شغلي، هم آمار حوادث كار را بالا ميبرد و هم آمار خودكشيها را و هم آمار جرم را. كولبر ساكن سقز برايم تعريف ميكرد كه هر وقت آمار كشتهشدههاي كولبري؛ كولبرهايي كه با شليك مستقيم جان ميدهند، بالا ميرود، سرقت در شهر و شهرهاي اطراف زياد ميشود. سوخت بر ساكن زابل و شوتي ساكن دلوار هم همين را برايم تعريف ميكردند. فرق است بين اينكه نان بيزجربخوري تا اينكه با زجر دنبال نان بدوي. صياد ساكن جاسك از من ميپرسيد «جاي ما روي نقشه ايران كجاست كه نه نان داريم و نه آب داريم و در روياي مكنت ميميريم و ضربان قلب بچههايمان از محنت ديده نشدن خاموش ميشود؟»
⤵️ ادامه در پست بعد
💠 #تاریخچه_آموزش_پرورش_نوین_ایران
🔹#جنبش_زنان_ایران #زنان_پیشرو
🔹 #خدیجه_افضل_وزیری
🔹 #قسمت۲_ص۱
🔹 در این مدت ناصرالدینشاه ترور شد و مظفرالدین میرزا بعد از سالها ولیعهدی به پادشاهی رسید.
تأسیس دبستان دوشیزگان در دوران انقلاب مشروطه
سلسله اتفاقاتی که از اعزام اشرافزادگان برای تحصیل به اروپا در زمان ناصرالدین شاه شروع شد تا آشنایی طیف گستردهای از مردم و روحانیون با مجلسهای شورای کشورهای دیگر، باعث شد موجی تحت عنوان جنبش مشروطه از اواخر سال ۱۲۸۴ در ایران شکل بگیرد این موج که با بستنشینی روحانیون در سفارت بریتانیا و اعتراضات گسترده بود، در نهایت باعث شد مظفرالدینشاه در نیمه مرداد ۱۲۸۵ فرمان مشروطیت را امضا کند.
دقیقاً در همان روزهایی که به تازگی شاه اعلام مشروطه کردهبود، موسیخان وزیراف ماموریت گرفت به عنوان رئیس قشون به شیراز برود. بیبی خانم چندان تمایلی به همراهی کردن موسیخان نداشت و تنها علینقی و فتحعلی به همراه پدر به شیراز رفتند. خانه بزرگ با ۱۲ اتاق، خالی از حضور مردان شده بود. این موضوع و دیدن تلاش زیاد خدیجه و مولود برای درس خواندن بیبیخانم را به فکر تاسیس یک مدرسه دخترانه انداخت.
اما در مسیر رسیدن به این کار چندین مانع بزرگ وجود داشت.
🔺 اولین و بزرگترین مانع دیدگاه عمومی جامعه درباره مدرسه رفتن و سواد داشتن دختران بود. این موضوع زمانی شکل سختتری به خود گرفت که برخی علما، مخصوصاً شیخ فضلاللهنوری که یکی از مشهورترین مجتهدین آن روزگار بود، فتوا دادند «تاسیس مدارس (جدید) دختران مخالف شرع اسلام است». این مخالفت به این دلیل بود که در زمان ناصرالدین شاه مستشاران آمریکایی و انگلیسی با اجازه دربار، در ایران مدارسی را بازگشایی کردند و تنها اجازه داشتند زنان و دختران غیرمسلمان را ثبت نام کنند. مدیران این مدارس معمولاً راهبه های مسیحی بودند و روحانیون این مدارس را محلی برای ترویج دین مسیحیت می دانستند. دولت در سال ۱۲۷۵ و پس از وفات ناصرالدینشاه اجازه صادر کرد تا دختران مسلمان هم به این مدارس وارد شوند. اما تا سالها به دلیل عقاید مذهبی، خانوادهها به دخترانشان اجازه ورود به این مدارس را نمیدادند.
مونس الدوله ندیمه انیس الدوله، همسر ناصرالدین شاه در کتاب خاطراتش نقل کرده «چند زن آمریکایی به تهران آمدند و از ناصرالدینشاه اجازه گرفتند یک مدرسه دخترانه در تهران دایر کنند. این زنهای آمریکایی مبلغه بودند.شاه یک تکه زمین به آنها داد و آنها در محلی که امروز مدرسه جردن(البرز) است یک مدرسه دخترانه ساختند اما تا چند سال شاگردان این مدرسه همه از خانواده های نامسلمان بودند و دختر ایرانی مسلمان به این مدرسه نمیآمد. عاقبت بعد از چند سال یک دختر ایرانی مسلمان (مهرتاج رخشان در سال ۱۲۷۶خ) با چادر به این مدرسه آمد و با دختران نامسلمان مشغول درس خواندن شد.»
بیبیخانم در ابتدا با نامه نوشتن برای روزنامهها سعی کرد جواب شیخ فضل الله و دیگر متعصبین را بدهد. او در نامهای سرگشاده خطاب به شیخ فضلاللهنوری حکم او درباره حرام بودن مدارس دخترانه را مخالف آیه «قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون» و حدیث «طلبالعلم فریضة علی کل مسلم و مسلمه» میداند و پس از زیر سوال بردن دانش فقهی شیخ فضلالله از او میخواهد اکنون که «فتوا به غیر ما انزلالله داده اید، واضح نمایید که حق نشستن بر مسند شریعت را ندارید» و یا «در روزنامه لوایح خودتان مرقوم دارید که کلام را جنابعالی بی تامل مرقوم فرموده اید».
بیبیخانم در جایی دیگر این نگرانی محافظهکاران را نشانی بر سست ایمانی آنان می داند: «زهی از این بیانصافی کسی که بر مسند نشسته، علم را که یک شعبه آن قرآن است گذشته از اینکه حرام می کند خلاف دین و مذهب هم قرار می دهد یک احتمال دیگر در فرمایش شما می رود و آن این است که بفرمایید اگر زنان سواد پیدا کردند اندک اندک در عقاید و اصول دین کارکرده به قول سید بقال و عقیده او که عرض شد بگویید بابی و لامذهب میشود و به قاعده می باید مقصود شما همین باشد نقطه گیومه بسته به شدت عصبانیت از برخورد شیخ فضل الله را هم در آخرین مطلب اضافه میکند و میگوید این مطلب را هر قسم جواب بدهم قلبم آرام نمی گیرد به این جهت که معلوم میشه شود به درجه ای در مذهب و دین اثناعشری شعبه دارید که اطلاع ما زنان را منافی قبول دین و مذهب می دانید و این علامت سستی و اخلاق و عقیده جنابعالی به مذهب هفته اثناعشری است این نامه نگاری ها و چاپ آنها در روزنامه تاثیری نداشت و بیبیخانم تصمیم گرفت این مشکل را از راه قانونی حل کند و با پافشاری اجازه نامه رسمی از وزارت معارف برای باز کردن مدرسه را دریافت کرد.
⤵️ ادامه در پست بعد
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/117
🔹#جنبش_زنان_ایران #زنان_پیشرو
🔹 #خدیجه_افضل_وزیری
🔹 #قسمت۲_ص۱
🔹 در این مدت ناصرالدینشاه ترور شد و مظفرالدین میرزا بعد از سالها ولیعهدی به پادشاهی رسید.
تأسیس دبستان دوشیزگان در دوران انقلاب مشروطه
سلسله اتفاقاتی که از اعزام اشرافزادگان برای تحصیل به اروپا در زمان ناصرالدین شاه شروع شد تا آشنایی طیف گستردهای از مردم و روحانیون با مجلسهای شورای کشورهای دیگر، باعث شد موجی تحت عنوان جنبش مشروطه از اواخر سال ۱۲۸۴ در ایران شکل بگیرد این موج که با بستنشینی روحانیون در سفارت بریتانیا و اعتراضات گسترده بود، در نهایت باعث شد مظفرالدینشاه در نیمه مرداد ۱۲۸۵ فرمان مشروطیت را امضا کند.
دقیقاً در همان روزهایی که به تازگی شاه اعلام مشروطه کردهبود، موسیخان وزیراف ماموریت گرفت به عنوان رئیس قشون به شیراز برود. بیبی خانم چندان تمایلی به همراهی کردن موسیخان نداشت و تنها علینقی و فتحعلی به همراه پدر به شیراز رفتند. خانه بزرگ با ۱۲ اتاق، خالی از حضور مردان شده بود. این موضوع و دیدن تلاش زیاد خدیجه و مولود برای درس خواندن بیبیخانم را به فکر تاسیس یک مدرسه دخترانه انداخت.
اما در مسیر رسیدن به این کار چندین مانع بزرگ وجود داشت.
🔺 اولین و بزرگترین مانع دیدگاه عمومی جامعه درباره مدرسه رفتن و سواد داشتن دختران بود. این موضوع زمانی شکل سختتری به خود گرفت که برخی علما، مخصوصاً شیخ فضلاللهنوری که یکی از مشهورترین مجتهدین آن روزگار بود، فتوا دادند «تاسیس مدارس (جدید) دختران مخالف شرع اسلام است». این مخالفت به این دلیل بود که در زمان ناصرالدین شاه مستشاران آمریکایی و انگلیسی با اجازه دربار، در ایران مدارسی را بازگشایی کردند و تنها اجازه داشتند زنان و دختران غیرمسلمان را ثبت نام کنند. مدیران این مدارس معمولاً راهبه های مسیحی بودند و روحانیون این مدارس را محلی برای ترویج دین مسیحیت می دانستند. دولت در سال ۱۲۷۵ و پس از وفات ناصرالدینشاه اجازه صادر کرد تا دختران مسلمان هم به این مدارس وارد شوند. اما تا سالها به دلیل عقاید مذهبی، خانوادهها به دخترانشان اجازه ورود به این مدارس را نمیدادند.
مونس الدوله ندیمه انیس الدوله، همسر ناصرالدین شاه در کتاب خاطراتش نقل کرده «چند زن آمریکایی به تهران آمدند و از ناصرالدینشاه اجازه گرفتند یک مدرسه دخترانه در تهران دایر کنند. این زنهای آمریکایی مبلغه بودند.شاه یک تکه زمین به آنها داد و آنها در محلی که امروز مدرسه جردن(البرز) است یک مدرسه دخترانه ساختند اما تا چند سال شاگردان این مدرسه همه از خانواده های نامسلمان بودند و دختر ایرانی مسلمان به این مدرسه نمیآمد. عاقبت بعد از چند سال یک دختر ایرانی مسلمان (مهرتاج رخشان در سال ۱۲۷۶خ) با چادر به این مدرسه آمد و با دختران نامسلمان مشغول درس خواندن شد.»
بیبیخانم در ابتدا با نامه نوشتن برای روزنامهها سعی کرد جواب شیخ فضل الله و دیگر متعصبین را بدهد. او در نامهای سرگشاده خطاب به شیخ فضلاللهنوری حکم او درباره حرام بودن مدارس دخترانه را مخالف آیه «قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون» و حدیث «طلبالعلم فریضة علی کل مسلم و مسلمه» میداند و پس از زیر سوال بردن دانش فقهی شیخ فضلالله از او میخواهد اکنون که «فتوا به غیر ما انزلالله داده اید، واضح نمایید که حق نشستن بر مسند شریعت را ندارید» و یا «در روزنامه لوایح خودتان مرقوم دارید که کلام را جنابعالی بی تامل مرقوم فرموده اید».
بیبیخانم در جایی دیگر این نگرانی محافظهکاران را نشانی بر سست ایمانی آنان می داند: «زهی از این بیانصافی کسی که بر مسند نشسته، علم را که یک شعبه آن قرآن است گذشته از اینکه حرام می کند خلاف دین و مذهب هم قرار می دهد یک احتمال دیگر در فرمایش شما می رود و آن این است که بفرمایید اگر زنان سواد پیدا کردند اندک اندک در عقاید و اصول دین کارکرده به قول سید بقال و عقیده او که عرض شد بگویید بابی و لامذهب میشود و به قاعده می باید مقصود شما همین باشد نقطه گیومه بسته به شدت عصبانیت از برخورد شیخ فضل الله را هم در آخرین مطلب اضافه میکند و میگوید این مطلب را هر قسم جواب بدهم قلبم آرام نمی گیرد به این جهت که معلوم میشه شود به درجه ای در مذهب و دین اثناعشری شعبه دارید که اطلاع ما زنان را منافی قبول دین و مذهب می دانید و این علامت سستی و اخلاق و عقیده جنابعالی به مذهب هفته اثناعشری است این نامه نگاری ها و چاپ آنها در روزنامه تاثیری نداشت و بیبیخانم تصمیم گرفت این مشکل را از راه قانونی حل کند و با پافشاری اجازه نامه رسمی از وزارت معارف برای باز کردن مدرسه را دریافت کرد.
⤵️ ادامه در پست بعد
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/117
Telegram
..
⤴️ ادامه از پست قبل
#جنبش_زنان_ایران
#زنان_پیشرو
#قسمت۳_ص۲
از طرفی به دستور بیبی، خدیجه و مولود همیشه با لباسهایی که از روی کارت پستالهای اروپایی برای خود میدوختند، آراسته و خوشبو باید در سر کلاس درس حاضر میشدند تا شاگردان آنها را دوست داشته باشند و یادگیری برایشان لذتبخش باشد.
اما درسهایی در جهت بالا بردن قدرت تدریس در مقطع دبستان، بهتنهایی چیزی نبود که خدیجه را راضی کند. او زیر نظر میرزاعبدالرزاق خان سرتیپ که به خانهشان میآمد، حساب، هندسه و زبان فرانسه را هم یاد گرفت. اما این که بیهدف درس بخواند، برای خدیجه کافی نبود و از برادرش حسنعلی خواست که به دوستانش در دارالفنون بسپرد تا یکی از معلمان بیاید و از او امتحان بگیرد. او با تسلط بر عربی و ادبیات فارسی توانست تصدیق خوب را از دست سلطان العلما، یکی از معلمان برجسته این مدرسه، بگیرد. اما این تصدیق هم راضیاش نکرد و تصمیم گرفت که خودش را برای یک امتحان جدیتر آماده کند. در این زمان بود که از برادرانش خواست درباره او با میرزاحسن خان رشدیه صحبت کنند تا از او امتحان بگیرد.
رشدیه پس از بازگشایی مدارس در تهران به فکر تربیت معلم افتاده بود. او خود در دارالمعلمین استانبول تحصیل کرده و به شیوه تدریس و امتحانات آن جا آشنا بود. البته تا سال ۱۲۹۸ مرکز دارالمعلمین تهران تاسیس نشد اما رشدیه با روشهایی که خود میدانست معلمهای را آموزش میداد و در آخر به آنها مدرک دارالمعلمین را هم اهدا میکرد. خدیجه هم خود را برای رسیدن به این مدرک آماده کرده بود. بالاخره میرزا حسن خان به خانه آنها آمد و از دختر بیبیخانم امتحان گرفت.
خدیجه در خاطراتش درباره این امتحان و مدرکی که گرفته، گفته: « آقای رشدیه پرسید چه چیزهایی خوانده و میدانید؟ گفتم: چهار مقاله هندسه، جبر و مقابله، تاریخ و جغرافیا. در عربی هم نهجالبلاغه و قرآن را ترجمه میکنم... دروسی که برشمرده بودم امتحان کرد و رفت تصدیقی فرستاد که بالایش به زبان فرانسه نوشته شده بود «سرتیفیکا»، عکس شیروخورشید داشت و خاصه دارالمعلمین بود. تمام موارد را تکتک نمره داده بود ولی در کنار عربی نوشته بود عربیاش به ادبیت رسیده و برای معلمی مدارس متوسطه شایستگی دارد».
این اتفاق نهتنها برای خود خدیجه بلکه برای بیبیخانم هم بسیار باعث افتخار بود. او که همیشه از منع تحصیل دختران انتقاد میکرد، حالا دختری در خانه داشت که مدرکی معادل لیسانس امروز را گرفته بود. همین موضوع باعث شد بیبی در خانه ولیمهای بگیرد و لقب افضل را روی خدیجه بگذارد و در این میهمانی همه آشناها، فامیل و همسایهها را از این افتخار باخبر کند.
#منبع: ماهنامه تراژدی شماره ششم
#نویسنده: #سوسن_سیرجانی
📝 ادامه دارد ...
#زنان_پیشرو
#آموزش_دختران
#بیبیخانم_استرآبادی
#خدیجه_افضل_وزیری
لینک قسمت ۲
https://tttttt.me/KSMtehran/12678
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
#جنبش_زنان_ایران
#زنان_پیشرو
#قسمت۳_ص۲
از طرفی به دستور بیبی، خدیجه و مولود همیشه با لباسهایی که از روی کارت پستالهای اروپایی برای خود میدوختند، آراسته و خوشبو باید در سر کلاس درس حاضر میشدند تا شاگردان آنها را دوست داشته باشند و یادگیری برایشان لذتبخش باشد.
اما درسهایی در جهت بالا بردن قدرت تدریس در مقطع دبستان، بهتنهایی چیزی نبود که خدیجه را راضی کند. او زیر نظر میرزاعبدالرزاق خان سرتیپ که به خانهشان میآمد، حساب، هندسه و زبان فرانسه را هم یاد گرفت. اما این که بیهدف درس بخواند، برای خدیجه کافی نبود و از برادرش حسنعلی خواست که به دوستانش در دارالفنون بسپرد تا یکی از معلمان بیاید و از او امتحان بگیرد. او با تسلط بر عربی و ادبیات فارسی توانست تصدیق خوب را از دست سلطان العلما، یکی از معلمان برجسته این مدرسه، بگیرد. اما این تصدیق هم راضیاش نکرد و تصمیم گرفت که خودش را برای یک امتحان جدیتر آماده کند. در این زمان بود که از برادرانش خواست درباره او با میرزاحسن خان رشدیه صحبت کنند تا از او امتحان بگیرد.
رشدیه پس از بازگشایی مدارس در تهران به فکر تربیت معلم افتاده بود. او خود در دارالمعلمین استانبول تحصیل کرده و به شیوه تدریس و امتحانات آن جا آشنا بود. البته تا سال ۱۲۹۸ مرکز دارالمعلمین تهران تاسیس نشد اما رشدیه با روشهایی که خود میدانست معلمهای را آموزش میداد و در آخر به آنها مدرک دارالمعلمین را هم اهدا میکرد. خدیجه هم خود را برای رسیدن به این مدرک آماده کرده بود. بالاخره میرزا حسن خان به خانه آنها آمد و از دختر بیبیخانم امتحان گرفت.
خدیجه در خاطراتش درباره این امتحان و مدرکی که گرفته، گفته: « آقای رشدیه پرسید چه چیزهایی خوانده و میدانید؟ گفتم: چهار مقاله هندسه، جبر و مقابله، تاریخ و جغرافیا. در عربی هم نهجالبلاغه و قرآن را ترجمه میکنم... دروسی که برشمرده بودم امتحان کرد و رفت تصدیقی فرستاد که بالایش به زبان فرانسه نوشته شده بود «سرتیفیکا»، عکس شیروخورشید داشت و خاصه دارالمعلمین بود. تمام موارد را تکتک نمره داده بود ولی در کنار عربی نوشته بود عربیاش به ادبیت رسیده و برای معلمی مدارس متوسطه شایستگی دارد».
این اتفاق نهتنها برای خود خدیجه بلکه برای بیبیخانم هم بسیار باعث افتخار بود. او که همیشه از منع تحصیل دختران انتقاد میکرد، حالا دختری در خانه داشت که مدرکی معادل لیسانس امروز را گرفته بود. همین موضوع باعث شد بیبی در خانه ولیمهای بگیرد و لقب افضل را روی خدیجه بگذارد و در این میهمانی همه آشناها، فامیل و همسایهها را از این افتخار باخبر کند.
#منبع: ماهنامه تراژدی شماره ششم
#نویسنده: #سوسن_سیرجانی
📝 ادامه دارد ...
#زنان_پیشرو
#آموزش_دختران
#بیبیخانم_استرآبادی
#خدیجه_افضل_وزیری
لینک قسمت ۲
https://tttttt.me/KSMtehran/12678
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #تاریخچه_آموزش_پرورش_نوین_ایران
🔹#جنبش_زنان_ایران #زنان_پیشرو
🔹 #خدیجه_افضل_وزیری
🔹 #قسمت۲_ص۱
🔹 در این مدت ناصرالدینشاه ترور شد و مظفرالدین میرزا بعد از سالها ولیعهدی به پادشاهی رسید.
تأسیس دبستان دوشیزگان در دوران انقلاب مشروطه
سلسله اتفاقاتی که…
🔹#جنبش_زنان_ایران #زنان_پیشرو
🔹 #خدیجه_افضل_وزیری
🔹 #قسمت۲_ص۱
🔹 در این مدت ناصرالدینشاه ترور شد و مظفرالدین میرزا بعد از سالها ولیعهدی به پادشاهی رسید.
تأسیس دبستان دوشیزگان در دوران انقلاب مشروطه
سلسله اتفاقاتی که…