کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
2.05K subscribers
8.5K photos
948 videos
59 files
3.78K links
ارگان رسمی کانون صنفی معلمان ایران(تهران)

بازتاب‌دهنده مواضع و خبرهای کانون صنفی معلمان ایران (تهران)
@Ertebat_Ba_KSMtehran
Download Telegram
⤴️ ادامه از پست قبل


#جنبش_زنان_ایران
#زنان_پیشرو
#قسمت۳_ص۲



همزمان با تحصیل، کمک به زنان و دختران ایرانی را نیز در فرنگ برای ادامه تحصیل به عهده گرفت. مهرانگیز دولتشاهی در خاطراتش اشاره می کند که خانم دولت آبادی در روزنامه اطلاعات آگهی چاپ کرد که برای دخترانی که قصد ادامه تحصیل در فرنگ دارند می‌تواند خانواده‌ای مطمئن پیدا کند.

نورالهدی منگنه نیز که در همین زمان به آلمان و فرانسه رفته بود، صدیقه دولت آبادی را دید و او خانواده‌ای ایرانی را برای همراهی او پیدا کرد. همچنین در کنار تحصیل، در روزنامه‌های اروپایی مقالاتی نوشت. در سال ۱۹۲۴ م. در مقاله‌ای با عنوان «ایران و فرانسه» طرح اصلاح و توسعه اقتصادی ایران را با همکاری دولت فرانسه ارائه کرد.

🔺 صدیقه دولت آبادی در کنار فعالیت های خود همواره عشق خود به ایران را آشکار می‌کرد. در نامه از آلمان برای یکی از خواهرانش نوشت: «از بس دلم هوای ایران را کرده بود، نقشه ایران را به پرده اتاقم نصب کردم. هرجا بروم با این دیپلم معلم خواهم بود و اگر عمری دارم، می‌توانم به راحتی زندگی کنم اما قبل از اینکه وطن خود را امتحان کنم و ببینم زنان بدبخت ایران مرا لازم دارند یا نه، رو به هیچ مملکت و ملتی  نمی‌روم... زحماتم را تقدیم معارف نسوان می‌کنم؛ اگر مرا خواستند که یک ذره خاک وطن و بیچاره دختر هم وطنم را به دنیای آباد دیگران نمی‌فروشم.»

اما تلاش در زمینه زنان از کارهایی بود که صدیقه دولت آبادی همچنان به دنبال آن بود. در بهار ۱۳۰۵ دهمین کنگره بین المللی اتحاد برای حق رای زنان در پاریس برگزار شد. صدیقه دولت‌آبادی به عنوان نماینده زنان ایران در این کنگره شرکت کرد و نطق مهمی را نیز در انجام داد.

در اواخر سال ۱۳۰۶ به ایران بازگشت. از هنگام بازگشت چادر از سر برداشت به فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی مشغول شد. در مهر سال ۱۳۰۷ سِمت نظارت تعلیمات نسوان در وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه به او سپرده شد و سال بعد به مدیرکلی تفتیش مدارس نسوان منصوب شد. او همچنین به عنوان یکی از زنان فعال در جلسات مربوط به زنان شرکت می‌کرد و از ترقی های جدید می‌گفت.

🔺 صدیقه دولت‌آبادی از بنیانگذاران کانون بانوان و سازمان بانوان بود.  در ۱۷ دی ۱۳۱۴ از دولت‌آبادی دعوت شد که در آن مجمع شرکت کند. سال بعد ریاست کانون بانوان که تا آن زمان به عهده هاجر تربیت بود به صدیقه دولت‌آبادی واگذار شد.

صدیقه خانم از آذر ۱۳۲۱ نشر زبان زنان را از سر گرفت. این‌بار مجله در همان قطع سابق ولی در ۴۸ صفحه منتشر می‌شد. او در سال ۱۳۲۶ بار دیگر برای معالجه عازم اروپا شد و با وجود کسالت، در کنگره بین المللی جامعه بین المللی زنان برای صلح و آزادی شرکت کرد و مقاله‌ای درباره پیشرفت زنان در ایران قرائت کرد.

🔺 اما مهم‌ترین رویای او دستیابی به حق رای برای زنان ایران و حضور در مجلس بود؛ رویایی که بارها درباره آن صحبت کرد و نوشت. در سال ۱۳۳۱ در نامه ای خطاب به دکتر مصدق خواست حق رای  را به زنان واگذار کنند. دولت آبادی ضعف عمومی مردم، به خصوص زنان را در بی سوادی می‌دانست. در نطق۱۷ دی ۱۳۳۰ از دولت مصدق خواست وزیر فرهنگ هفت سال در این پست بماند و برنامه‌های آموزش نسل جوان را ارزیابی کند. او برای مراسم فروش اوراق قرضه ملی، پولی را که برای کف و دفنش کنار گذاشته بود برای کمک به وطن بهتر خرج کرد.

در سال ۱۳۴۰ که بار دیگر خبر احتمال حق رای به زنان منتشر شد، صدیقه دولت آبادی که به شدت بیمار بود در سازمان زنان از حق رای دفاع کرد. اما بیماری سرطان در نهایت ششم مرداد همین سال نفسش را بند آورد. او درحالی درگذشت که دقیقا هفت ماه بعد از مرگش زنان برای نخستین بار پای صندوق‌های رای رفتند و به اصول ششگانه انقلاب سفید رای دادند.
  اما تراژدی زندگی صدیقه دولت‌آبادی در به‌گور بردن آرزوی آزادی زنان به پایان نرسید. او وصیت کرده بود در قبرستان زرگنده دفن شود. سازمان زنان روی مزار او به عنوان یکی از زنان فعال سنگ قبر زیبایی گذاشته بود اما درست ۱۵ سال بعد در روز ۲۲ مرداد ۱۳۵۹ مزارش توسط امام جماعت مسجد زرگنده تخریب شد. بخش باقی مانده از مزار او و برادرش یحیی دولت‌آبادی و دکتر محمود نریمان در سال ۸۶ تخریب شد و از بین رفت.


#منبع: ماهنامه تراژدی شماره ششم
#نویسنده: فرزانه ابراهیم زاده

https://tttttt.me/KSMtehran/12419

🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran
⤴️ ادامه از پست قبل

🔹 گفتگوی چشم‌انداز ایران با کمال اطهاری
🔹 #قسمت۳_ص۲


این را به‌زور احمدی‌نژاد تغییر داد و گفت ۲۰ درصد به جمعیت تهران اضافه می‌کنیم برای اینکه بخش مسکن را رونق بدهیم.این در هر محکمه‌ای قابل دعوی است. آن‌وقت شما ببینید این تیم اقتصادی سازندگی که تیم اقتصادی دولت‌های اصلاح‌طلب هم بوده، اصلاً با این موضوع مخالفت نکردند. با اقتصاد توسعه مخالفت کردند، اما با این طرح اضافه کردن ۲۰ درصد به جمعیت تهران برای رونق بخشیدن به بخش مسکن مقابله نکردند.

این یعنی در حاکمیت هیچ الگوی نوینی پرورده نشده است؛ البته گفتم در یک شکاف‌ها و گوشه‌های حاکمیت یک گونه‌های نایابی هنوز زندگی می‌کنند، ولی حاکمیت ندارند. آن قسمت از اصلاح‌طلب‌ها که باسوادتر و جوان‌تر بودند هم گفتند ما می‌خواهیم دموکراسی داشته باشیم مگر دموکراسی بدون اینکه پشتوانه مردم را داشته باشید ممکن است؟ نهاد دموکراسی مگر از نهاد توسعه جداست؟ این خود کژفهمی است؛ یعنی صاحب نظریه نیست. دانش توسعه ندارد. از مسکن مهر دفاع می‌کند. طرح جامع مسکن داده شده اما آن را نمی‌خواند، خودداناپندار هم هستند؛ یعنی روشنفکران رسمی ما همه خودداناپندارند. حالا عده‌ای که میزان خودداناپنداری‌شان قوی‌تر است این‌ها را کنار گذاشتند. این فرآیند جامعه را به اینجا رسانده که به توسعه واکنش نشان می‌دهد. شما نگذاشتید که برجام را زودتر دولت روحانی ببندد چون فکر می‌کردید اگر دولت روحانی برجام را ببندد شما دیگر هیچ‌وقت نمی‌توانید وارد حاکمیت شوید. نمی‌گویم برجام از لحاظ توسعه‌ای یک کار خیلی درخشان می‌کرد، ولی حداقل ایران در این وضعیت اسفناک نمی‌افتاد. حداقل چند سالی فرصت بود مردم یک آزادی داشته باشند برای دست‎یابی به یک طرح نوینی با هم گفت‌وگویی بکنند و آن طرح نو را برای آینده بیندازند. وقتی فشار اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به این حد نباشد که هر روز آدم‌ها را در خیابان بگیرند جامعه می‌توانست به این طرح نو برسد.

 جریان مهسا برای حاکمیتی که حداقلی از اندیشه را داشته باشد هشدار بزرگی است. اگر تا حالا نفهمیده که به نظر من دیر هم شده است.

آیا می‌توان اکنون و در این فضا که واقعیت‌ها به‌صورت عریان‌تر خود را نشان داده است فضایی برای مذاکره با حاکمیت ایجاد کرد؟

آن‌ها وظیفه‌شان این است که بعد از رسوایی و تخریب به بار آمده عقب بکشند و اجازه دهند جریانات سیاسی و روشنفکران و فعالان جامعه مدنی بتوانند تدوین این الگو را در دستور کار قرار دهند. الآن همه عقلا چه در خارج از کشور و چه داخل کشور به این نتیجه رسیدند که این الگو نیاز است. ما با مهندس سحابی از هیئت تحریریه ایران فردا شروع کردیم و البته تکه‌تکه شد چون اتفاقاتی مثل بازداشت مهندس سحابی پیش آمد، اما از پنج شش سال پیش این موضوع باز در دستور کار قرار گرفت و جلساتی از این بابت برقرار شد، ولی متأسفانه جدی گرفته نشد و بعد هم تا یک حرکت پایه‌ای شروع می‌شود، برخورد می‌کنند. باید طراحی این الگو در دستور کار قرار بگیرد و حاکمیت با اقداماتی که انجام می‌دهد باید خودش را از حصر خارج کند. این دولت سری جداشده از جامعه است.

باز تأکید می‌کنم که این فقط می‌تواند جامعه را آرام بکند برای اینکه درد و رنج جامعه کمتر شود و احتمالاً اگر حاکمیت به این درجه از شعور برسد ممکن است باقی بماند؛ البته من امیدی ندارم، فقط از این جهت می‌گویم که راه کم‌دردورنج‌تر شود و دولت باید فقط این اراده را بکند که جو را آرام‌تر بکند و اجازه دهد این بلوغ فکری ایجاد شود.

به هر صورت من بارها و بارها گفته‌ام و وظیفه روشنفکران مدنی را این می‌دانم که غفلت قبلی خودشان را جبران کنند، چه این دولت بخواهد و چه نخواهد. کار ما نمی‌تواند منوط به دولت باشد.

⤵️ ادامه در پست بعد
⤴️ ادامه از پست قبل

#جنبش_زنان_ایران
#زنان_پیشرو
#قسمت۳_ص۲

از طرفی به دستور بی‌بی، خدیجه و مولود همیشه با لباس‌هایی که از روی کارت پستال‌های اروپایی برای خود می‌دوختند، آراسته و خوشبو باید در سر کلاس درس حاضر می‌شدند تا شاگردان آن‌ها را دوست داشته باشند و یادگیری برایشان لذت‌بخش باشد.

اما درس‌هایی در جهت بالا بردن قدرت تدریس در مقطع دبستان، به‌تنهایی چیزی نبود که خدیجه را راضی کند. او زیر نظر میرزاعبدالرزاق خان سرتیپ که به خانه‌شان می‌آمد، حساب، هندسه و زبان فرانسه را هم یاد گرفت. اما این که بی‌هدف درس بخواند، برای خدیجه کافی نبود و از برادرش حسنعلی خواست که به دوستانش در دارالفنون بسپرد تا یکی از معلمان بیاید و از او امتحان بگیرد. او با تسلط بر عربی و ادبیات فارسی توانست تصدیق خوب را از دست سلطان العلما، یکی از معلمان برجسته این مدرسه، بگیرد. اما این تصدیق هم راضی‌اش نکرد و تصمیم گرفت که خودش را برای یک امتحان جدی‌تر آماده کند. در این زمان بود که از برادرانش خواست درباره او با میرزاحسن خان رشدیه صحبت کنند تا از او امتحان بگیرد.

رشدیه پس از بازگشایی مدارس در تهران به فکر تربیت معلم افتاده بود. او خود در دارالمعلمین استانبول تحصیل کرده و به شیوه تدریس و امتحانات آن جا آشنا بود. البته تا سال ۱۲۹۸ مرکز دارالمعلمین تهران تاسیس نشد اما رشدیه با روش‌هایی که خود می‌دانست معلم‌های را آموزش می‌داد و در آخر به آن‌ها مدرک دارالمعلمین را هم اهدا می‌کرد. خدیجه هم خود را برای رسیدن به این مدرک آماده کرده بود. بالاخره میرزا حسن خان به خانه آن‌ها آمد و از دختر بی‌بی‌خانم امتحان گرفت.

خدیجه در خاطراتش درباره این امتحان و مدرکی که گرفته، گفته: « آقای رشدیه پرسید چه چیزهایی خوانده و می‌دانید؟ گفتم: چهار مقاله هندسه، جبر و مقابله، تاریخ و جغرافیا. در عربی هم نهج‌البلاغه و قرآن را ترجمه می‌کنم... دروسی که برشمرده بودم امتحان کرد و رفت‌ تصدیقی فرستاد که بالایش به زبان فرانسه نوشته شده بود «سرتیفیکا»، عکس شیروخورشید داشت و خاصه دارالمعلمین بود. تمام موارد را تک‌تک نمره داده بود ولی در کنار عربی نوشته بود عربی‌اش به ادبیت رسیده و برای معلمی مدارس متوسطه شایستگی دارد».

این اتفاق نه‌تنها برای خود خدیجه بلکه برای بی‌بی‌خانم هم بسیار باعث افتخار بود. او که همیشه از منع تحصیل دختران انتقاد می‌کرد، حالا دختری در خانه داشت که مدرکی معادل لیسانس امروز را گرفته بود. همین موضوع باعث شد بی‌بی‌ در خانه ولیمه‌ای بگیرد و لقب افضل را روی خدیجه بگذارد و در این میهمانی همه آشناها، فامیل و همسایه‌ها را از این افتخار باخبر کند.



#منبع: ماهنامه تراژدی شماره ششم
#نویسنده: #سوسن_سیرجانی

📝 ادامه دارد ...

#زنان_پیشرو
#آموزش_دختران
#بی‌بی‌خانم_استرآبادی
#خدیجه_افضل_وزیری

لینک قسمت ۲
https://tttttt.me/KSMtehran/12678



🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran