Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💠#نوای_کانون
🍂فروغ 🍂
🔹 شاعر: #فروغ_فرخزاد
🔹 خواننده : علیرضا قربانی
🔹آهنگساز: سامان صمیمی
#یاد
#شعر
#شاعر
#ادبیات
#موسیقی
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران( تهران )
🆔 @KSMtehran
🍂فروغ 🍂
🔹 شاعر: #فروغ_فرخزاد
🔹 خواننده : علیرضا قربانی
🔹آهنگساز: سامان صمیمی
#یاد
#شعر
#شاعر
#ادبیات
#موسیقی
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران( تهران )
🆔 @KSMtehran
شهرام ناظری - در هوایت بی قرارم - شعر از مولانا
💠 #نوای_کانون
🎼 در هوایت ...
🌱 شهرام ناظری
«من متعلق به منطقهای هستم در جوار بیستون و دالاهو. جایی که موسیقی و ساز به چشم یک پدیده آسمانی و آئینی نگریسته میشود به همین دلیل برای دست زدن به ساز، وضو میگیرند و آن را پاکیزه نگه میدارند.»
#شهرام_ناظری
🍃#زادروز - ۲۹ بهمن ماه
#یاد
#شعر
#شاعر
#ادبیات
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران( تهران )
🆔 @KSMtehran
🎼 در هوایت ...
🌱 شهرام ناظری
«من متعلق به منطقهای هستم در جوار بیستون و دالاهو. جایی که موسیقی و ساز به چشم یک پدیده آسمانی و آئینی نگریسته میشود به همین دلیل برای دست زدن به ساز، وضو میگیرند و آن را پاکیزه نگه میدارند.»
#شهرام_ناظری
🍃#زادروز - ۲۹ بهمن ماه
#یاد
#شعر
#شاعر
#ادبیات
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران( تهران )
🆔 @KSMtehran
💠 #یاد
#پروین_اعتصامی
🥀درگذشت: ۱۵ فروردین ۱۳۲۰
🔹امروز ۱۵ فروردین، سالروز درگذشت #پروین_اعتصامی است. او که نگاه منتقدی داشت، در جستجوی جامعه ای عادلانه و انسانی، بارها در اشعار خود از ستم و تعدی، فقر و نابرابری، و نیز عدل و مساوات سخن گفت. نمونه ای از نگاهش را در ابیاتی از مثنوی "دزد و قاضی" می توان دید:
گفت هان! بَرگوی شغل خویشتن
گفت هستم همچو قاضی، راهزن
گفت بدکردار را بَد کیفر است
گفت بدکار از منافق بهتر است
گفت آن لعل بدخشانی چه شد؟
گفت می دانیم و می دانی چه شد
دزدیِ پنهان و پیدا کارِ توست
مالِ دزدی، جمله در انبار توست
حد به گردن داری و حد می زنی
گر یکی باید زدن، صد می زنی
می برم من جامه درویش عور*
تو ربا و رشوه می گیری به زور
دست من بستی برای یک گلیم
خود گرفتی خانه از دست یتیم
من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سیه دل، مدرک و حکم و سند
دیده های عقل، گر بینا شوند
خودفروشان زودتر رسوا شوند
دزدِ زر بستند و دزدِ دین، رهید
شَحنه** ما را دید و قاضی را ندید
می زدی خود پشت پا بر راستی
راستی از دیگران می خواستی
دیگر ای گندم نمایِ جوفروش!
با ردای عُجب، عیب خود مپوش
دزد اگر شبْ گرمِ یغما کردن است
دزدیِ حُکام، روزِ روشن است
*برهنه
**پاسبان
🔹 در زمان زندگی پروین، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان ادب، مدالهای لیاقت یا نشانهای دولتی اعطا میکرد؛ مدالی که نشانه سپاس و احترام دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد موردنظر بود. در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیاقت به پروین داده شد. ولی او آن را نپذیرفت و حتی پیشنهاد رضاشاه را برای تدریسِ ملکه و ولیعهد هم قبول نکرد. او پس از رد کردن مدال لیاقت، شعر "صاعقه ما ستم اغنیاست" را سرود.
🔹در خرداد ۱۳۰۳، جشن فارغالتحصیلی پروین برپا شد. او در آن جشن درباره بیسوادی و بیخبری #زنان ایران حرف زد. در بخشی از سخنرانی اش که به "اعلامیه زن و تاریخ" معروف شد، میگوید:
"داروی بیماریِ مزمن شرق، منحصر به تربیت و تعلیم است. تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معرفت مستفید نماید. یکی از علمای اجتماعی می گوید: در میان امواج بلیّات و طوفان های حوادث وارده بر شرق قسمتی از عجز و عدم موفقیت شرقیان به این سبب است که به تربیت زنان التفات نکردند. آنها را عضو عاطل بشریت پنداشته، نصف قوای خود را ضایع نمودند."
منبع : @womenstudies
#زنان
#شعر
#شاعر
#پروین_اعتصامی
#نابرابری_اجتماعی
#نابرابری_آموزشی
✅ با ما همراه باشید 🤝
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔 @KSMtehran
#پروین_اعتصامی
🥀درگذشت: ۱۵ فروردین ۱۳۲۰
🔹امروز ۱۵ فروردین، سالروز درگذشت #پروین_اعتصامی است. او که نگاه منتقدی داشت، در جستجوی جامعه ای عادلانه و انسانی، بارها در اشعار خود از ستم و تعدی، فقر و نابرابری، و نیز عدل و مساوات سخن گفت. نمونه ای از نگاهش را در ابیاتی از مثنوی "دزد و قاضی" می توان دید:
گفت هان! بَرگوی شغل خویشتن
گفت هستم همچو قاضی، راهزن
گفت بدکردار را بَد کیفر است
گفت بدکار از منافق بهتر است
گفت آن لعل بدخشانی چه شد؟
گفت می دانیم و می دانی چه شد
دزدیِ پنهان و پیدا کارِ توست
مالِ دزدی، جمله در انبار توست
حد به گردن داری و حد می زنی
گر یکی باید زدن، صد می زنی
می برم من جامه درویش عور*
تو ربا و رشوه می گیری به زور
دست من بستی برای یک گلیم
خود گرفتی خانه از دست یتیم
من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سیه دل، مدرک و حکم و سند
دیده های عقل، گر بینا شوند
خودفروشان زودتر رسوا شوند
دزدِ زر بستند و دزدِ دین، رهید
شَحنه** ما را دید و قاضی را ندید
می زدی خود پشت پا بر راستی
راستی از دیگران می خواستی
دیگر ای گندم نمایِ جوفروش!
با ردای عُجب، عیب خود مپوش
دزد اگر شبْ گرمِ یغما کردن است
دزدیِ حُکام، روزِ روشن است
*برهنه
**پاسبان
🔹 در زمان زندگی پروین، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان ادب، مدالهای لیاقت یا نشانهای دولتی اعطا میکرد؛ مدالی که نشانه سپاس و احترام دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد موردنظر بود. در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیاقت به پروین داده شد. ولی او آن را نپذیرفت و حتی پیشنهاد رضاشاه را برای تدریسِ ملکه و ولیعهد هم قبول نکرد. او پس از رد کردن مدال لیاقت، شعر "صاعقه ما ستم اغنیاست" را سرود.
🔹در خرداد ۱۳۰۳، جشن فارغالتحصیلی پروین برپا شد. او در آن جشن درباره بیسوادی و بیخبری #زنان ایران حرف زد. در بخشی از سخنرانی اش که به "اعلامیه زن و تاریخ" معروف شد، میگوید:
"داروی بیماریِ مزمن شرق، منحصر به تربیت و تعلیم است. تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معرفت مستفید نماید. یکی از علمای اجتماعی می گوید: در میان امواج بلیّات و طوفان های حوادث وارده بر شرق قسمتی از عجز و عدم موفقیت شرقیان به این سبب است که به تربیت زنان التفات نکردند. آنها را عضو عاطل بشریت پنداشته، نصف قوای خود را ضایع نمودند."
منبع : @womenstudies
#زنان
#شعر
#شاعر
#پروین_اعتصامی
#نابرابری_اجتماعی
#نابرابری_آموزشی
✅ با ما همراه باشید 🤝
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔 @KSMtehran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 #یاد
🔹 شعر و صدا: محمد مختاری
تظاهرات تورم را طی می کنم
در گذر دلالان
سر چهارراه صدایی درشت می پرسد:
ویدئو مخرب تر است یا بمب اتم؟
مسیح هم که بیاید
انگار صلیبش را باید حراج کند.
صدای زنگ فلز در دندان های طلا
و خارش کپک در لاله های گوش
نصیب نسلی که خیلی دیر رسیده است...
📌 اول اردیبهشت ۱۳۲۱
🍃زادروز محمد مختاری
#یاد
#شعر
#شاعر
#نویسنده
#ادبیات
#نشرآگاهی
#محمد_مختاری
✅ با ما همراه باشید 🤝
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران )
🆔 @KSMtehran
🔹 شعر و صدا: محمد مختاری
تظاهرات تورم را طی می کنم
در گذر دلالان
سر چهارراه صدایی درشت می پرسد:
ویدئو مخرب تر است یا بمب اتم؟
مسیح هم که بیاید
انگار صلیبش را باید حراج کند.
صدای زنگ فلز در دندان های طلا
و خارش کپک در لاله های گوش
نصیب نسلی که خیلی دیر رسیده است...
📌 اول اردیبهشت ۱۳۲۱
🍃زادروز محمد مختاری
#یاد
#شعر
#شاعر
#نویسنده
#ادبیات
#نشرآگاهی
#محمد_مختاری
✅ با ما همراه باشید 🤝
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران )
🆔 @KSMtehran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 #نوای_کانون
🎼 #حسین_منزوی
۱ مهر ۱۳۲۵ _ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بی زاریم
نه طاقت خاموشی ،نه تاب سخن داریم
آوار پریشانی ست،رو سوی چه بگریزم؟
هنگامهٔ حیرانی ست خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار "آیا" وسواس هزار "امّا"
کوریم و نمی بینیم ،ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ،از خاطرمان رفته است
امروز که صف در صف،خشکیده و بی باریم
دردا که هدر دادیم ،آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی بُرّیم ،ابریم و نمی باریم
ما خویش نداستیم،بیداری مان از خواب
گفتند که بیدارید، گفتیم که بیداریم !
من راه تـو را بسته، تـو راه مرا بسته
امّیدرهایی نیست، وقتی همه دیواریم.
#حسین_منزوی
#درگذشت
#شاعر
#شعر_معاصر
#ادبیات
#نشر_آگاهی
🍃🌸🍃🌸🍃
به امید سالی پر از رهایی 🕊
و عطر دیدار یاران 🌈
با ما همراه باشید🤝
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔@KSMtehran
🎼 #حسین_منزوی
۱ مهر ۱۳۲۵ _ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بی زاریم
نه طاقت خاموشی ،نه تاب سخن داریم
آوار پریشانی ست،رو سوی چه بگریزم؟
هنگامهٔ حیرانی ست خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار "آیا" وسواس هزار "امّا"
کوریم و نمی بینیم ،ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ،از خاطرمان رفته است
امروز که صف در صف،خشکیده و بی باریم
دردا که هدر دادیم ،آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی بُرّیم ،ابریم و نمی باریم
ما خویش نداستیم،بیداری مان از خواب
گفتند که بیدارید، گفتیم که بیداریم !
من راه تـو را بسته، تـو راه مرا بسته
امّیدرهایی نیست، وقتی همه دیواریم.
#حسین_منزوی
#درگذشت
#شاعر
#شعر_معاصر
#ادبیات
#نشر_آگاهی
🍃🌸🍃🌸🍃
به امید سالی پر از رهایی 🕊
و عطر دیدار یاران 🌈
با ما همراه باشید🤝
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔@KSMtehran
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #یادداشت 🔹 شعری از این دست اگر برآنی که بگویی ✍:عبدالرضا قنبری « شعری از این دست اگر برآنی که بگویی نخست باید جانی از این دست را در خور باشی؛ نقشی بدین گونه را اگر برآنی که بنگاری نخست باید نقشی از این گونه را اندر یابی.» (ئیشوو میوراوروث فولر ساساکی)…
👆 ادامه از پست قبل
🔹 شعری از این دست اگر برآنی که بگویی
✍:عبدالرضا قنبری
غلامحسین یوسفی در کتاب چشمه روشن میگوید : “مهدی اخوان ثالث در شعر زمستان احوال خود و عصر خود را از خلال اسطورهای کهن و تصاویری گویا نقش کردهاست.”
شعر” زمستان” اخوان، آن لولی آرام و نازنین وعاشق پیشه و به کنجی خزیده وبا درد خویش ساخته نیست، که سراسر پرخاش است. وی اشعارش را در همان لحظات ” بی تابی ” ها سروده. لحظاتی که” شعور نبوت بر او پرتو انداخته “بود. شوری از سر غم یا شادی. به اشعارش بنگرید ؛ ” قصه شهر سنگستان” ، ” پس از تندر” ، ” کتیبه” و ” آخر شاهنامه” .شاعر در اوج سرمستی بر موج عبارات، گهواره ی بی تابی خویش را به پیش می برد. در ” کاوه یا اسکندر” عباراتی به کار می برد که بعدها بر سر زبان ها می افتد واین نشان از زنده بودن شعر وی دارد؛
“در مزار آباد شهر بی تپش
وای جغدی هم نمی آید به گوش
دردمندان بی خروش وبی فغان
خشمناکان بی فغان وبی خروش
آه ها در سینه ها گم کرده راه
مرغکان سرشان بزیر بال ها
در سکوت جاودان مدفون شده ست
هر چه غوغا بود وقیل وقال ها….”
در شعر ” زمستان” قریب به همین مضمون می سراید؛
” کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن ودیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند،
که ره تاریک ولغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان ست….”
🔹 به قول ” نیکوس پاپاس” شعر است که توفان به پا می کند و باستیل ها و دل سنگ حاکمان را فرو می ریزد، بر سر ملت دست نوازش می کشد.” با هر بار خواندن شعر ” زمستان” صدای اعتراض را از زوایای مختلف می شنویم. این اعتراض از آن نوعی نیست که در شعر گذشتگان به چشم می خورد. تصاویر هر بار رنگ تازه ای می گیرد واگر شاعر زنده بود از تصویری که خواننده در ذهن ترسیم می کند ، شگفت زده می شد.
” سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت/ هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست ها پنهان؛/ نفس ها ابر، دل ها خسته وغمگین،/ درخت ها اسکلت های بلور آجین/ زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه/ غبار آلوده، مهر وماه،/ زمستان ست”.
https://tttttt.me/ksmtehran1/70
#یاد
#اخوان_ثالث
#شاعر
#درگذشت
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 شعری از این دست اگر برآنی که بگویی
✍:عبدالرضا قنبری
غلامحسین یوسفی در کتاب چشمه روشن میگوید : “مهدی اخوان ثالث در شعر زمستان احوال خود و عصر خود را از خلال اسطورهای کهن و تصاویری گویا نقش کردهاست.”
شعر” زمستان” اخوان، آن لولی آرام و نازنین وعاشق پیشه و به کنجی خزیده وبا درد خویش ساخته نیست، که سراسر پرخاش است. وی اشعارش را در همان لحظات ” بی تابی ” ها سروده. لحظاتی که” شعور نبوت بر او پرتو انداخته “بود. شوری از سر غم یا شادی. به اشعارش بنگرید ؛ ” قصه شهر سنگستان” ، ” پس از تندر” ، ” کتیبه” و ” آخر شاهنامه” .شاعر در اوج سرمستی بر موج عبارات، گهواره ی بی تابی خویش را به پیش می برد. در ” کاوه یا اسکندر” عباراتی به کار می برد که بعدها بر سر زبان ها می افتد واین نشان از زنده بودن شعر وی دارد؛
“در مزار آباد شهر بی تپش
وای جغدی هم نمی آید به گوش
دردمندان بی خروش وبی فغان
خشمناکان بی فغان وبی خروش
آه ها در سینه ها گم کرده راه
مرغکان سرشان بزیر بال ها
در سکوت جاودان مدفون شده ست
هر چه غوغا بود وقیل وقال ها….”
در شعر ” زمستان” قریب به همین مضمون می سراید؛
” کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن ودیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند،
که ره تاریک ولغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان ست….”
🔹 به قول ” نیکوس پاپاس” شعر است که توفان به پا می کند و باستیل ها و دل سنگ حاکمان را فرو می ریزد، بر سر ملت دست نوازش می کشد.” با هر بار خواندن شعر ” زمستان” صدای اعتراض را از زوایای مختلف می شنویم. این اعتراض از آن نوعی نیست که در شعر گذشتگان به چشم می خورد. تصاویر هر بار رنگ تازه ای می گیرد واگر شاعر زنده بود از تصویری که خواننده در ذهن ترسیم می کند ، شگفت زده می شد.
” سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت/ هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست ها پنهان؛/ نفس ها ابر، دل ها خسته وغمگین،/ درخت ها اسکلت های بلور آجین/ زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه/ غبار آلوده، مهر وماه،/ زمستان ست”.
https://tttttt.me/ksmtehran1/70
#یاد
#اخوان_ثالث
#شاعر
#درگذشت
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Telegram
..
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 #یاد
🔹 #مهدی_اخوان_ثالث
🔹 زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران
سگها و گرگها
...بنوش ای
برف ! گلگون شو ، برافروز
که این خون ، خون ما بی خانمانهاست
که این خون ، خون گرگان گرسنه ست
که این خون ، خون فرزندان صحراست
درین سرما ، گرسنه ، زخم خورده ،
دویم آسیمه سر بر برف چون باد
ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم ، آزادیم ، آزاد
#یاد
#درگذشت
#اخوان_ثالث
#شاعر
#آشنایی_با_بزرگان
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 #مهدی_اخوان_ثالث
🔹 زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران
سگها و گرگها
...بنوش ای
برف ! گلگون شو ، برافروز
که این خون ، خون ما بی خانمانهاست
که این خون ، خون گرگان گرسنه ست
که این خون ، خون فرزندان صحراست
درین سرما ، گرسنه ، زخم خورده ،
دویم آسیمه سر بر برف چون باد
ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم ، آزادیم ، آزاد
#یاد
#درگذشت
#اخوان_ثالث
#شاعر
#آشنایی_با_بزرگان
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
💠 #یاد
🔹 #حمید_مصدق
زادهٔ ۱۰ بهمن ۱۳۱۸ شهرضا - درگذشتهٔ ۷ آذر ۱۳۷۷ تهران
شاعر و حقوقدان و استاد دانشگاه
🍂 #درگذشت
🔹 حمید مصدق در دهم بهمن ۱۳۱۸ خورشیدی در شهرضا اصفهان دیده به جهان گشود از سال دوم دبیرستان مقیم اصفهان بود و دیپلم ادبی خود را در اصفهان گرفت. او در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی در یک مدرسه بودند و با آنان دوستی و آشنایی داشت.
مصدق در ۱۳۳۹ خورشیدی وارد دانشکده حقوق شد و در رشته بازرگانی درس خواند. بعد از اخذ لیسانس در موسسه تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران به امر پژوهش مشغول شد، سپس در رشته حقوق اداری موفق به گذراندن کارشناسی ارشد شد و مدتی برای تحقیق به انگلیس رفت و در زمینه روش تحقیق به تحصیل و تحقیق پرداخت. وی همچنین دانشجو دکتری حقوق در دانشگاه تهران بود اما به علت همزمان شدن با انقلاب اسلامی فرصت دفاع از رساله خود را که موضوعش «ورشکستگی» در حقوق تجارت بود به دست نیاورد.
🔹 مصدق که از شاعران نوگرای معاصر به شمار میرود، باید او را از ادامهدهندگان مکتب نیما یوشیج دانست. وی شعرهای فراوانی با مضامین سیاسی و اجتماعی و همچنین مضامین عاشقانه و رمانتیک سروده است. اشعار این شاعر از صمیمیت و سادگی خاصی برخوردار است.
حمید مصدق در آذرماه سال ۱۳۷۷ بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت.
🔹 آثار
۱. منظومهها و اشعار:
درفش کاویان (۱۳۴۱)
آبی، خاکستری، سیاه (۱۳۴۳)
در رهگذار باد (۱۳۴۷)
دو منظومه؛ شامل آبی، خاکستری، سیاه - در رهگذار باد (۱۳۴۸)
از جداییها (۱۳۵۸)
سالهای صبوری (۱۳۶۹)
تا رهایی؛ شامل مجموعههای فوق (۱۳۶۹)
شیر سرخ (۱۳۷۶)
۲. ویرایش:
رباعیات مولانا (۱۳۶۰)
غزلهای سعدی، با همکاری اسماعیل صارمی (۱۳۷۶)
شکوه شعر شهریار (چاپ نشده)
غزلهای حافظ، با همکاری اسماعیل صارمی (چاپ نشده)
۳.تألیف:
مقدمهای بر روش تحقیق (۱۳۵۱)
مجموعهٔ قوانین تجارت، مدنی و …، با همکاری میر قائمی (چاپ نشده)
🍃 اشعار :
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیها
با تو اکنون چه فراموشیهاست
چه کسی میخواهد
من و تو ما نشویم
خانهاش ویران باد
من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی،
خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر میخیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجهی هر دشمن دون
آویزد
دشتها نام تو را میگویند
کوهها شعر مرا میخوانند
کوه باید شد و ماند،
رود باید شد و رفت،
دشت باید شد و خواند
در من این جلوهی اندوه زچیست؟
در تو این قصهی پرهیز که چه؟
در من این شعلهی عصیان نیاز،
در تو دمسردی پاییز - که چه؟
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
................
آه چه شام تیرهای، از چه سحر نمیشود
دیو سیاه شب چرا جای دگر نمیشود؟
سقف سیاه آسمان سوده شده ز اختران
ماه چه، ماه آهنی، این که قمر نمیشود
وای ز دشت ارغوان، ریخته خون هر جوان
چشم یکی به ماتم اینهمه تر نمیشود
مادر داغدار من، طعنه تهنیت شنو
بهر تو طعن و تسلیت، گر چه پسر نمیشود
کودک بینوای من، گریه مکن برای من
باغ ز گل تهی شده، بلبل زار را بگو:
از چه ز بانگ زاغها، گوش تو کر نمیشود
ای تو بهار و باغ من، چشم من و چراغ من
بیهمگان بهسر شود، بی تو بهسر نمیشود
.........................
دشتها آلودهست
در لجنزار، گلِ لاله نخواهد رویید
در هوای عفن، آواز پرستو به چه کارت آید
فکر نان باید کرد
و هوایی که در آن
نفسی تازه کنیم
گُلِ گندم خوب است
گل خوبی زیباست
ای دریغا که همه مزرعهی دلها را
علفِ هرزهی کین پوشاندهست
هیچ کس فکر نکرد
که در آبادیِ ویرانشده دیگر نان نیست
و همه مردم شهر
بانگ برداشتهاند
که چرا سیمان نیست
و کسی فکر نکرد
که چرا ایمان نیست
و زمانی شده است
که به غیر از انسان
هیچ چیز ارزان نیست
#یاد
#شعر
#شاعر
#حمید_مصدق
#سالگرد_درگذشت
https://tttttt.me/ksmtehran1/135
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 #حمید_مصدق
زادهٔ ۱۰ بهمن ۱۳۱۸ شهرضا - درگذشتهٔ ۷ آذر ۱۳۷۷ تهران
شاعر و حقوقدان و استاد دانشگاه
🍂 #درگذشت
🔹 حمید مصدق در دهم بهمن ۱۳۱۸ خورشیدی در شهرضا اصفهان دیده به جهان گشود از سال دوم دبیرستان مقیم اصفهان بود و دیپلم ادبی خود را در اصفهان گرفت. او در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی در یک مدرسه بودند و با آنان دوستی و آشنایی داشت.
مصدق در ۱۳۳۹ خورشیدی وارد دانشکده حقوق شد و در رشته بازرگانی درس خواند. بعد از اخذ لیسانس در موسسه تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران به امر پژوهش مشغول شد، سپس در رشته حقوق اداری موفق به گذراندن کارشناسی ارشد شد و مدتی برای تحقیق به انگلیس رفت و در زمینه روش تحقیق به تحصیل و تحقیق پرداخت. وی همچنین دانشجو دکتری حقوق در دانشگاه تهران بود اما به علت همزمان شدن با انقلاب اسلامی فرصت دفاع از رساله خود را که موضوعش «ورشکستگی» در حقوق تجارت بود به دست نیاورد.
🔹 مصدق که از شاعران نوگرای معاصر به شمار میرود، باید او را از ادامهدهندگان مکتب نیما یوشیج دانست. وی شعرهای فراوانی با مضامین سیاسی و اجتماعی و همچنین مضامین عاشقانه و رمانتیک سروده است. اشعار این شاعر از صمیمیت و سادگی خاصی برخوردار است.
حمید مصدق در آذرماه سال ۱۳۷۷ بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت.
🔹 آثار
۱. منظومهها و اشعار:
درفش کاویان (۱۳۴۱)
آبی، خاکستری، سیاه (۱۳۴۳)
در رهگذار باد (۱۳۴۷)
دو منظومه؛ شامل آبی، خاکستری، سیاه - در رهگذار باد (۱۳۴۸)
از جداییها (۱۳۵۸)
سالهای صبوری (۱۳۶۹)
تا رهایی؛ شامل مجموعههای فوق (۱۳۶۹)
شیر سرخ (۱۳۷۶)
۲. ویرایش:
رباعیات مولانا (۱۳۶۰)
غزلهای سعدی، با همکاری اسماعیل صارمی (۱۳۷۶)
شکوه شعر شهریار (چاپ نشده)
غزلهای حافظ، با همکاری اسماعیل صارمی (چاپ نشده)
۳.تألیف:
مقدمهای بر روش تحقیق (۱۳۵۱)
مجموعهٔ قوانین تجارت، مدنی و …، با همکاری میر قائمی (چاپ نشده)
🍃 اشعار :
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیها
با تو اکنون چه فراموشیهاست
چه کسی میخواهد
من و تو ما نشویم
خانهاش ویران باد
من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی،
خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر میخیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجهی هر دشمن دون
آویزد
دشتها نام تو را میگویند
کوهها شعر مرا میخوانند
کوه باید شد و ماند،
رود باید شد و رفت،
دشت باید شد و خواند
در من این جلوهی اندوه زچیست؟
در تو این قصهی پرهیز که چه؟
در من این شعلهی عصیان نیاز،
در تو دمسردی پاییز - که چه؟
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
................
آه چه شام تیرهای، از چه سحر نمیشود
دیو سیاه شب چرا جای دگر نمیشود؟
سقف سیاه آسمان سوده شده ز اختران
ماه چه، ماه آهنی، این که قمر نمیشود
وای ز دشت ارغوان، ریخته خون هر جوان
چشم یکی به ماتم اینهمه تر نمیشود
مادر داغدار من، طعنه تهنیت شنو
بهر تو طعن و تسلیت، گر چه پسر نمیشود
کودک بینوای من، گریه مکن برای من
باغ ز گل تهی شده، بلبل زار را بگو:
از چه ز بانگ زاغها، گوش تو کر نمیشود
ای تو بهار و باغ من، چشم من و چراغ من
بیهمگان بهسر شود، بی تو بهسر نمیشود
.........................
دشتها آلودهست
در لجنزار، گلِ لاله نخواهد رویید
در هوای عفن، آواز پرستو به چه کارت آید
فکر نان باید کرد
و هوایی که در آن
نفسی تازه کنیم
گُلِ گندم خوب است
گل خوبی زیباست
ای دریغا که همه مزرعهی دلها را
علفِ هرزهی کین پوشاندهست
هیچ کس فکر نکرد
که در آبادیِ ویرانشده دیگر نان نیست
و همه مردم شهر
بانگ برداشتهاند
که چرا سیمان نیست
و کسی فکر نکرد
که چرا ایمان نیست
و زمانی شده است
که به غیر از انسان
هیچ چیز ارزان نیست
#یاد
#شعر
#شاعر
#حمید_مصدق
#سالگرد_درگذشت
https://tttttt.me/ksmtehran1/135
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Telegram
..
💠 #یاد
#احمد_شاملو
🍃 ۲۱ آذرماه زادروز شاملوی بزرگ بامداد شعر ایران یادش گرامی
آنکه میگوید دوستت میدارم
خُـنـیـاگر غمگینیست
که آوازش را از دست داده است
ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود
آنکه میگوید دوستت میدارم
دل اندوگین شبیست
که مهتابش را میجوید
ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود
#یاد
#شعر
#شاعر
#زادروز
#احمد_شاملو
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
#احمد_شاملو
🍃 ۲۱ آذرماه زادروز شاملوی بزرگ بامداد شعر ایران یادش گرامی
آنکه میگوید دوستت میدارم
خُـنـیـاگر غمگینیست
که آوازش را از دست داده است
ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود
آنکه میگوید دوستت میدارم
دل اندوگین شبیست
که مهتابش را میجوید
ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود
#یاد
#شعر
#شاعر
#زادروز
#احمد_شاملو
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
💠 #یاد
🔹#فروغ_فرخزاد ( زاده ۸ دی ۱۳۱۳ تهران — درگذشته ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ تهران) شاعر
🍃دلم برای باغچه میسوزد
کسی به فکر گلها نیست
کسی به فکر ماهیها نیست
کسی نمیخواهد
باور کند که باغچه دارد میمیرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی میشود
و حس باغچه انگار
چیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیدهست.
حیاط خانه ما تنهاست
حیاط خانه ما
در انتظار بارش یک ابر ناشناس
خمیازه میکشد
و حوض خانه ما خالیست
ستارههای کوچک بیتجربه
از ارتفاع درختان به خاک میافتند
و از میان پنجرههای پریده رنگ خانه ماهیها
شبها صدای سرفه میآید
حیاط خانه ما تنهاست.
پدر میگوید:
«از من گذشتهست
از من گذشتهست
من بار خود را بردم
و کار خود را کردم»
و در اتاقش، از صبح تا غروب
یا شاهنامه میخواند
یا ناسخالتواریخ
پدر به مادر میگوید:
«لعنت به هرچه ماهی و هرچه مرغ
وقتی که من بمیرم دیگر
چه فرق میکند که باغچه باشد
یا باغچه نباشد
برای من حقوق تقاعد کافیست.
مادر تمام زندگیاش
سجادهایست گسترده
در آستان وحشت دوزخ
مادر همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی میگردد
و فکر میکند که باغچه را کفر یک گیاه
آلوده کرده است.
مادر تمام روز دعا میخواند
مادر گناهکار طبیعیست
و فوت میکند به تمام گلها
و فوت میکند به تمام ماهیها
و فوت میکند به خودش
مادر در انتظار ظهور است
و بخششی که نازل خواهد شد.
برادرم به باغچه میگوید قبرستان
برادرم به اغتشاش علفها میخندد
و از جنازه ماهیها
که زیر پوست بیمار آب
به ذرههای فاسد تبدیل میشوند
شماره بر میدارد
برادرم به فلسفه معتاد است
برادرم شفای باغچه را
در انهدام باغچه میداند.
او مست میکند
و مشت میزند به در و دیوار
و سعی میکند که بگوید
بسیار دردمند و خسته و مایوس است
او ناامیدیش را هم
مثل شناسنامه و تقویم و دستمال و فندک و خودکارش،
همراه خود به کوچه و بازار میبرد
و ناامیدیش
آنقدر کوچک است که هرشب
در ازدحام میکده گم میشود.
و خواهرم که دوست گلها بود
و حرفهای ساده قلبش را
وقتی که مادر او را میزد
به جمع مهربان و ساکت آنها میبرد
و گاهگاه خانواده ماهیها را
به آفتاب و شیرینی مهمان میکرد...
او خانهاش در آن سوی شهر است
او در میان خانه مصنوعیش
با ماهیان قرمز مصنوعیش
و در پناه عشق همسر مصنوعیش
و زیر شاخههای درختان سیب مصنوعی
آوازهای مصنوعی میخواند
و بچههای طبیعی میسازد
او
هروقت که به دیدن ما میآید
و گوشههای دامنش از فقر باغچه آلوده میشود
حمام ادکلن میگیرد
او
هروقت که به دیدن ما میآید
آبستن است.
حیاط خانه ما تنهاست
حیاط خانه ما تنهاست
تمام روز
از پشت در صدای تکهتکه شدن میآید
و منفجر شدن
همسایههای ما همه در خاک باغچههاشان بهجای گل
خمپاره و مسلسل میکارند
همسایههای ما همه بر روی حوضهای کاشیشان
سرپوش میگذارند
و حوض های کاشی
بیآنکه خود بخواهند
انبارهای مخفی باروتند
و بچههای کوچه ما کیفهای مدرسهشان را
از بمبهای کوچک
پر کرده اند.
حیاط خانه ما گیج است.
من از زمانی
که قلب خود را گم کرده است میترسم
من از تصور بیهودگی این همه دست
و از تجسم بیگانگی ابن همه صورت میترسم
من مثل دانشآموزی
که درس هندسه اش را
دیوانهواردوست میدارد تنها هستم
و فکر میکنم که باغچه را میشود به بیمارستان برد
من فکر میکنم...
من فکر میکنم...
من فکر می کنم...
و قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
و ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی میشود.
🔹 فروغ، پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای قابل توجه شعر معاصر فارسی است.
او با مجموعههای اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس و همکاری با او موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه تولدی دیگر تحسین گستردهای را برانگیخت، سپس مجموعه ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران بهعنوان شاعری بزرگ تثبیت کند. آثار و اشعار فروغ به زبانهای انگلیسی، ترکی، عربی، چینی، فرانسوی، اسپانیایی، ژاپنی، آلمانی و عبری ترجمه شدهاند.
بعد از نیمایوشیج، فروغ در کنار شاملو، اخوانثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر معاصر فارسی بودند و نمونههای برجسته و اوج شعر نوی فارسی در آثار فروغ و شاملو پدیدار شد.
فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی هنگام رانندگی با خودروی جیپ ابراهیم گلستان، در جاده دروس - قلهک، برای تصادف نکردن با اتومبیل مهدکودک، از جاده منحرف شد و جان باخت.
#یاد
#زادروز
#شاعر
#فروغ_فرخزاد
https://tttttt.me/ksmtehran1/165
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹#فروغ_فرخزاد ( زاده ۸ دی ۱۳۱۳ تهران — درگذشته ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ تهران) شاعر
🍃دلم برای باغچه میسوزد
کسی به فکر گلها نیست
کسی به فکر ماهیها نیست
کسی نمیخواهد
باور کند که باغچه دارد میمیرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی میشود
و حس باغچه انگار
چیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیدهست.
حیاط خانه ما تنهاست
حیاط خانه ما
در انتظار بارش یک ابر ناشناس
خمیازه میکشد
و حوض خانه ما خالیست
ستارههای کوچک بیتجربه
از ارتفاع درختان به خاک میافتند
و از میان پنجرههای پریده رنگ خانه ماهیها
شبها صدای سرفه میآید
حیاط خانه ما تنهاست.
پدر میگوید:
«از من گذشتهست
از من گذشتهست
من بار خود را بردم
و کار خود را کردم»
و در اتاقش، از صبح تا غروب
یا شاهنامه میخواند
یا ناسخالتواریخ
پدر به مادر میگوید:
«لعنت به هرچه ماهی و هرچه مرغ
وقتی که من بمیرم دیگر
چه فرق میکند که باغچه باشد
یا باغچه نباشد
برای من حقوق تقاعد کافیست.
مادر تمام زندگیاش
سجادهایست گسترده
در آستان وحشت دوزخ
مادر همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی میگردد
و فکر میکند که باغچه را کفر یک گیاه
آلوده کرده است.
مادر تمام روز دعا میخواند
مادر گناهکار طبیعیست
و فوت میکند به تمام گلها
و فوت میکند به تمام ماهیها
و فوت میکند به خودش
مادر در انتظار ظهور است
و بخششی که نازل خواهد شد.
برادرم به باغچه میگوید قبرستان
برادرم به اغتشاش علفها میخندد
و از جنازه ماهیها
که زیر پوست بیمار آب
به ذرههای فاسد تبدیل میشوند
شماره بر میدارد
برادرم به فلسفه معتاد است
برادرم شفای باغچه را
در انهدام باغچه میداند.
او مست میکند
و مشت میزند به در و دیوار
و سعی میکند که بگوید
بسیار دردمند و خسته و مایوس است
او ناامیدیش را هم
مثل شناسنامه و تقویم و دستمال و فندک و خودکارش،
همراه خود به کوچه و بازار میبرد
و ناامیدیش
آنقدر کوچک است که هرشب
در ازدحام میکده گم میشود.
و خواهرم که دوست گلها بود
و حرفهای ساده قلبش را
وقتی که مادر او را میزد
به جمع مهربان و ساکت آنها میبرد
و گاهگاه خانواده ماهیها را
به آفتاب و شیرینی مهمان میکرد...
او خانهاش در آن سوی شهر است
او در میان خانه مصنوعیش
با ماهیان قرمز مصنوعیش
و در پناه عشق همسر مصنوعیش
و زیر شاخههای درختان سیب مصنوعی
آوازهای مصنوعی میخواند
و بچههای طبیعی میسازد
او
هروقت که به دیدن ما میآید
و گوشههای دامنش از فقر باغچه آلوده میشود
حمام ادکلن میگیرد
او
هروقت که به دیدن ما میآید
آبستن است.
حیاط خانه ما تنهاست
حیاط خانه ما تنهاست
تمام روز
از پشت در صدای تکهتکه شدن میآید
و منفجر شدن
همسایههای ما همه در خاک باغچههاشان بهجای گل
خمپاره و مسلسل میکارند
همسایههای ما همه بر روی حوضهای کاشیشان
سرپوش میگذارند
و حوض های کاشی
بیآنکه خود بخواهند
انبارهای مخفی باروتند
و بچههای کوچه ما کیفهای مدرسهشان را
از بمبهای کوچک
پر کرده اند.
حیاط خانه ما گیج است.
من از زمانی
که قلب خود را گم کرده است میترسم
من از تصور بیهودگی این همه دست
و از تجسم بیگانگی ابن همه صورت میترسم
من مثل دانشآموزی
که درس هندسه اش را
دیوانهواردوست میدارد تنها هستم
و فکر میکنم که باغچه را میشود به بیمارستان برد
من فکر میکنم...
من فکر میکنم...
من فکر می کنم...
و قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
و ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی میشود.
🔹 فروغ، پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای قابل توجه شعر معاصر فارسی است.
او با مجموعههای اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس و همکاری با او موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه تولدی دیگر تحسین گستردهای را برانگیخت، سپس مجموعه ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران بهعنوان شاعری بزرگ تثبیت کند. آثار و اشعار فروغ به زبانهای انگلیسی، ترکی، عربی، چینی، فرانسوی، اسپانیایی، ژاپنی، آلمانی و عبری ترجمه شدهاند.
بعد از نیمایوشیج، فروغ در کنار شاملو، اخوانثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر معاصر فارسی بودند و نمونههای برجسته و اوج شعر نوی فارسی در آثار فروغ و شاملو پدیدار شد.
فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی هنگام رانندگی با خودروی جیپ ابراهیم گلستان، در جاده دروس - قلهک، برای تصادف نکردن با اتومبیل مهدکودک، از جاده منحرف شد و جان باخت.
#یاد
#زادروز
#شاعر
#فروغ_فرخزاد
https://tttttt.me/ksmtehran1/165
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Telegram
..
◾از طعم اشک
بر گونه انسان باخبرم
و از اینهمه سیاهی منتشرشده در گورستان
سینی حلوا و خرما را بچرخان
بگذار مرگ
طعم شیرینتری داشته باشد
یاد #بکتاش_آبتین ( #شاعر و #مستندساز) | #هادی_حیدری | شنبه هجدهم دیماه هزار و چهارصد
@hadi_heidari
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
بر گونه انسان باخبرم
و از اینهمه سیاهی منتشرشده در گورستان
سینی حلوا و خرما را بچرخان
بگذار مرگ
طعم شیرینتری داشته باشد
یاد #بکتاش_آبتین ( #شاعر و #مستندساز) | #هادی_حیدری | شنبه هجدهم دیماه هزار و چهارصد
@hadi_heidari
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🍃#زادروز_شاعر
🔹#امیر_هوشنگ_ابتهاج روز یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. برادران ابتهاج عموهای او بودند. هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را به نام نخستین نغمهها منتشر کرد. ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام [گالیا] شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانهای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام کاروان (دیرست گالیا…) با اشاره به همان روابط عاشقانهاش در گیرودار مسائل سیاسی سرود. ابتهاج مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به کار اشتغال داشت.
منزل شخصی سایه که از منازل سازمانی شرکت سیمان است در سال ۱۳۸۷ با نام خانه ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیدهاست. دلیل این نام گذاری وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفتهاست.
سایه در سال ۱۳۴۶ به اجرای شعرخوانی بر آرامگاه حافظ در جشن هنر شیراز میپردازد که دکتر باستانی پاریزی در سفرنامه معروف خود (از پاریز تا پاریس) استقبال شرکت کنندگان و هیجان آنها پس از شنیدن اشعار سایه را شرح میدهد و مینویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمیکردهاست که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجان زده شوند.
ابتهاج از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گلها در رادیوی ایران (پس از کنارهگیری داوود پیرنیا) و پایهگذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.
تعدادی از غزلها، تصنیفها و اشعار نیمایی او توسط موسیقیدانان ایرانی نظیر شجریان، ناظری و حسین قوامی اجرا شدهاست.
تصنیف خاطره انگیز تو ای پری کجایی و تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) از اشعار سایه است. سایه بعد از حادثه میدان ژاله (۱۷ شهریور ۱۳۵۷) به همراه محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده، به نشانه اعتراض از رادیو استعفاء داد.
از مهمترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزلهای حافظ است که با عنوان حافظ به سعی سایه نخستین بار در ۱۳۷۲ توسط نشر کارنامه به چاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سالهای زیادی را صرف پژوهش و حافظ شناسی کرده که این کتاب حاصل تمام آن زحمت هاست که سایه در مقدمه آن را به همسرش پیشکش کردهاست.
تولدت مبارك سايه جان ...
#شعر
#شاعر
#هوشنگ_ابتهاج
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹#امیر_هوشنگ_ابتهاج روز یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. برادران ابتهاج عموهای او بودند. هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را به نام نخستین نغمهها منتشر کرد. ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام [گالیا] شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانهای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام کاروان (دیرست گالیا…) با اشاره به همان روابط عاشقانهاش در گیرودار مسائل سیاسی سرود. ابتهاج مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به کار اشتغال داشت.
منزل شخصی سایه که از منازل سازمانی شرکت سیمان است در سال ۱۳۸۷ با نام خانه ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیدهاست. دلیل این نام گذاری وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفتهاست.
سایه در سال ۱۳۴۶ به اجرای شعرخوانی بر آرامگاه حافظ در جشن هنر شیراز میپردازد که دکتر باستانی پاریزی در سفرنامه معروف خود (از پاریز تا پاریس) استقبال شرکت کنندگان و هیجان آنها پس از شنیدن اشعار سایه را شرح میدهد و مینویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمیکردهاست که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجان زده شوند.
ابتهاج از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گلها در رادیوی ایران (پس از کنارهگیری داوود پیرنیا) و پایهگذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.
تعدادی از غزلها، تصنیفها و اشعار نیمایی او توسط موسیقیدانان ایرانی نظیر شجریان، ناظری و حسین قوامی اجرا شدهاست.
تصنیف خاطره انگیز تو ای پری کجایی و تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) از اشعار سایه است. سایه بعد از حادثه میدان ژاله (۱۷ شهریور ۱۳۵۷) به همراه محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده، به نشانه اعتراض از رادیو استعفاء داد.
از مهمترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزلهای حافظ است که با عنوان حافظ به سعی سایه نخستین بار در ۱۳۷۲ توسط نشر کارنامه به چاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سالهای زیادی را صرف پژوهش و حافظ شناسی کرده که این کتاب حاصل تمام آن زحمت هاست که سایه در مقدمه آن را به همسرش پیشکش کردهاست.
تولدت مبارك سايه جان ...
#شعر
#شاعر
#هوشنگ_ابتهاج
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
💠 #یاد
🔹#مهدی_اخوان_ثالث
🍃 #زادروز
آخر شاهنامه
این شکسته چنگ بی قانون
رام چنگ چنگی شوریه رنگ پیر
گاه گویی خواب می بیند
خویش را در بارگاه پر فروغ مهر
طرفه چشم نداز
شاد و شاهد زرتشت
یا پریزادی چمان سرمست
در چمنزاران پاک و روشن مهتاب می بیند
روشنیهای دروغینی
کاروان شعله های مرده در مرداب
بر جبین قدسی محراب می بیند
یاد ایام شکوه و فخر و عصمت را
می سراید شاد
قصه ی غمگین غربت را
هان ، کجاست
پایتخت این کج آیین قرن دیوانه ؟
با شبان روشنش چون روز
روزهای تنگ و تارش ، چون شب اندر قعر افسانه
با قلاع سهمگین سخت و ستوارش
با لئیمانه تبسم کردن دروازه هایش ،سرد و بیگانه
هان ، کجاست ؟
پایتخت این دژآیین قرن پر آشوب
قرن شکلک
چهر
بر گذشته از مدارماه
لیک بس دور از قرار مهر
قرن خون آشام
قرن وحشتناک تر پیغام
کاندران با فضله ی موهوم مرغ دور پروازی
چار رکن هفت اقلیم خدا را در زمانی بر می آشوبند
هر چه هستی ، هر چه پستی ، هر چه بالایی
سخت می کوبند
پاک می روبند
هان ، کجاست ؟
پایتخت این بی آزرم و بی آیین قرن
کاندران بی گونه ای مهلت
هر شکوفه ی تازه رو بازیچه ی باد است
همچنان که حرمت پیران میوه ی خویش بخشیده
عرصه ی انکار و وهن و غدر و بیداد است
هان، کجاست
پایتخت قرن؟
ما برای فتح می آییم
تا که هیچستانش بگشاییم
این شکسته چنگ دلتنگ محال اندیش
نغمه پرداز حریم خلوت پندار
جاودان پوشیده از اسرار
چه حکایتها که دارد روز و شب با خویش
ای پریشانگوی مسکین! پرده دیگر کن
پور دستان جان ز چاه نابرادر در نخواهد برد
مُرد، مُرد، او مُرد
داستان پور فرخزاد را سر کن
آن که گویی نالهاش از قعر چاهی ژرف میاید
نالد و موید
موید و گوید
آه، دیگر ما
فاتحان گوژپشت و پیر را مانیم
بر به کشتیهای موج بادبان از کف
دل به یاد برههای فرّهی، در دشت ایام ِ تهی، بسته
تیغهامان زنگخورد و کهنه و خسته
کوسهامان جاودان خاموش
تیرهامان بال بشکسته .
ما
فاتحان شهرهای رفته بر بادیم
با صدایی ناتوانتر زآنکه بیرونید از سینه
راویان قصههای رفته از یادیم
کس به چیزی یا پشیزی برنگیرد سکه هامان را
گویی از شاهی ست بیگانه
یا ز میری دودمانش منقرض گشته
گاهگه بیدار میخواهیم شد زین خواب جادویی
همچو خواب همگنان غار،
چشم میمالیم و میگوییم: آنک، طرفه قصر زرنگار
صبح شیرینکار
لیک بی مرگ است دقیانوس
وای، وای، افسوس
🍃 #مهدی_اخوان_ثالث مهدی ( شاعر و موسیقی پژوه بزرگ معاصر ایران )
۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد - ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران
نام و تخلص این شاعر پر آوازه و موسیقی پژوه ایرانی در اشعارش م. امید است.
اشعار وی زمینهٔ اجتماعی دارند و گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر کشیده
است؛ همچنین دارای لحن حماسی آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی و نیز در بردارندهٔ ترکیبات نو و تازه است.
اخوان ثالث در شهر طوس در کنار آرامگاه فردوسی ، شاعر حماسه سرای ایران ، آرمیده است. وی در شعر کلاسیک فارسی توانمند بود و در ادامه به شعر نو گرایید.
برخی از آثار ارزشمند اخوان ثالث :
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم ، آخر شاهنامه، ارغنون ، درخت پیر و جنگل ،گزینه اشعار و ...
نام و یادش گرامی و جاودان باد
https://tttttt.me/KSMtehran/2154
#شعر
#ادبیات
#فرهنگ
#شاعر
#زادروز
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹#مهدی_اخوان_ثالث
🍃 #زادروز
آخر شاهنامه
این شکسته چنگ بی قانون
رام چنگ چنگی شوریه رنگ پیر
گاه گویی خواب می بیند
خویش را در بارگاه پر فروغ مهر
طرفه چشم نداز
شاد و شاهد زرتشت
یا پریزادی چمان سرمست
در چمنزاران پاک و روشن مهتاب می بیند
روشنیهای دروغینی
کاروان شعله های مرده در مرداب
بر جبین قدسی محراب می بیند
یاد ایام شکوه و فخر و عصمت را
می سراید شاد
قصه ی غمگین غربت را
هان ، کجاست
پایتخت این کج آیین قرن دیوانه ؟
با شبان روشنش چون روز
روزهای تنگ و تارش ، چون شب اندر قعر افسانه
با قلاع سهمگین سخت و ستوارش
با لئیمانه تبسم کردن دروازه هایش ،سرد و بیگانه
هان ، کجاست ؟
پایتخت این دژآیین قرن پر آشوب
قرن شکلک
چهر
بر گذشته از مدارماه
لیک بس دور از قرار مهر
قرن خون آشام
قرن وحشتناک تر پیغام
کاندران با فضله ی موهوم مرغ دور پروازی
چار رکن هفت اقلیم خدا را در زمانی بر می آشوبند
هر چه هستی ، هر چه پستی ، هر چه بالایی
سخت می کوبند
پاک می روبند
هان ، کجاست ؟
پایتخت این بی آزرم و بی آیین قرن
کاندران بی گونه ای مهلت
هر شکوفه ی تازه رو بازیچه ی باد است
همچنان که حرمت پیران میوه ی خویش بخشیده
عرصه ی انکار و وهن و غدر و بیداد است
هان، کجاست
پایتخت قرن؟
ما برای فتح می آییم
تا که هیچستانش بگشاییم
این شکسته چنگ دلتنگ محال اندیش
نغمه پرداز حریم خلوت پندار
جاودان پوشیده از اسرار
چه حکایتها که دارد روز و شب با خویش
ای پریشانگوی مسکین! پرده دیگر کن
پور دستان جان ز چاه نابرادر در نخواهد برد
مُرد، مُرد، او مُرد
داستان پور فرخزاد را سر کن
آن که گویی نالهاش از قعر چاهی ژرف میاید
نالد و موید
موید و گوید
آه، دیگر ما
فاتحان گوژپشت و پیر را مانیم
بر به کشتیهای موج بادبان از کف
دل به یاد برههای فرّهی، در دشت ایام ِ تهی، بسته
تیغهامان زنگخورد و کهنه و خسته
کوسهامان جاودان خاموش
تیرهامان بال بشکسته .
ما
فاتحان شهرهای رفته بر بادیم
با صدایی ناتوانتر زآنکه بیرونید از سینه
راویان قصههای رفته از یادیم
کس به چیزی یا پشیزی برنگیرد سکه هامان را
گویی از شاهی ست بیگانه
یا ز میری دودمانش منقرض گشته
گاهگه بیدار میخواهیم شد زین خواب جادویی
همچو خواب همگنان غار،
چشم میمالیم و میگوییم: آنک، طرفه قصر زرنگار
صبح شیرینکار
لیک بی مرگ است دقیانوس
وای، وای، افسوس
🍃 #مهدی_اخوان_ثالث مهدی ( شاعر و موسیقی پژوه بزرگ معاصر ایران )
۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد - ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران
نام و تخلص این شاعر پر آوازه و موسیقی پژوه ایرانی در اشعارش م. امید است.
اشعار وی زمینهٔ اجتماعی دارند و گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر کشیده
است؛ همچنین دارای لحن حماسی آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی و نیز در بردارندهٔ ترکیبات نو و تازه است.
اخوان ثالث در شهر طوس در کنار آرامگاه فردوسی ، شاعر حماسه سرای ایران ، آرمیده است. وی در شعر کلاسیک فارسی توانمند بود و در ادامه به شعر نو گرایید.
برخی از آثار ارزشمند اخوان ثالث :
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم ، آخر شاهنامه، ارغنون ، درخت پیر و جنگل ،گزینه اشعار و ...
نام و یادش گرامی و جاودان باد
https://tttttt.me/KSMtehran/2154
#شعر
#ادبیات
#فرهنگ
#شاعر
#زادروز
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #یاد
🔹 #مهدی_اخوان_ثالث
🔹 زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران
سگها و گرگها
...بنوش ای
برف ! گلگون شو ، برافروز
که این خون ، خون ما بی خانمانهاست
که این خون ، خون گرگان گرسنه ست
که این خون ، خون فرزندان صحراست
درین سرما ، گرسنه ،…
🔹 #مهدی_اخوان_ثالث
🔹 زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران
سگها و گرگها
...بنوش ای
برف ! گلگون شو ، برافروز
که این خون ، خون ما بی خانمانهاست
که این خون ، خون گرگان گرسنه ست
که این خون ، خون فرزندان صحراست
درین سرما ، گرسنه ،…
💠 #شعر_زمانه
🍃#مهدی_اخوان_ثالث
❄️زمستان است
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر برنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه میآید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است… آی…
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، دربگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولیوش مغموم
منم من، سنگ تیپاخوردهٔ رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمهٔ ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرمابرده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلورآجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است.
#شعر
#ادبیات
#فرهنگ
#شاعر
#زادروز
#مهدی_اخوان_ثالث
https://tttttt.me/ksmtehran1/183
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🍃#مهدی_اخوان_ثالث
❄️زمستان است
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر برنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه میآید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است… آی…
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، دربگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولیوش مغموم
منم من، سنگ تیپاخوردهٔ رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمهٔ ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرمابرده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلورآجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است.
#شعر
#ادبیات
#فرهنگ
#شاعر
#زادروز
#مهدی_اخوان_ثالث
https://tttttt.me/ksmtehran1/183
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Telegram
..
💠 #یاد
🔹 #پروین_اعتصامی
🔹 #زادروز
( زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ تبریز– درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ تهران ) شاعر
🍃 رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی از کودکی، فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان زمان زیر نظر پدر و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار سرودن شعر را آغاز کرد. پدر وی یوسف اعتصامی، از شاعران و مترجمان معاصر بود که در شکلگیری زندگی هنری پروین و کشف استعداد و گرایش وی بهسرودن شعر، نقش مهمی داشت. او در ۲۸ سالگی ازدواج کرد اما به دلیل اختلاف فکری با همسرش، از او جدا شد و بعد از جدایی، مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی به شغل کتابداری مشغول شد.
پروین قبل از دومین نوبت چاپ اشعارش، بر اثر بیماری حصبه در سن ۳۵ سالگی درگذشت و در آرامگاه خانوادگی در قم حرم حضرت معصومه، به خاک سپرده شد.
تنها اثر چاپ و منتشر شده از وی دیوان اشعار اوست که دارای ۶۰۶ شعر شامل اشعاری در قالبهای مثنوی، قطعه و قصیده است.
📌 در زمان زندگی پروین، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان ادب، مدالهای لیاقت یا نشانهای دولتی اعطا میکرد؛ مدالی که نشانه سپاس و احترام دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد موردنظر بود. در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیاقت به پروین داده شد. ولی او آن را نپذیرفت و حتی پیشنهاد رضاشاه را برای تدریسِ ملکه و ولیعهد هم قبول نکرد. او پس از رد کردن مدال لیاقت، شعر "صاعقه ما ستم اغنیاست" را سرود.
📌 در خرداد ۱۳۰۳، جشن فارغالتحصیلی پروین برپا شد. او در آن جشن درباره بیسوادی و بیخبری #زنان ایران حرف زد. در بخشی از سخنرانی اش که به "اعلامیه زن و تاریخ" معروف شد، میگوید:
"داروی بیماریِ مزمن شرق، منحصر به تربیت و تعلیم است. تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معرفت مستفید نماید.
"پیداست برای مرمت خرابی های گذشته، اصلاح معایب حالیه و تمهید سعادت آینده، مشکلاتی در پیش است. ایرانی باید ضعف و ملالت را از خود دور کرده، تند و چالاک این پرتگاه را عبور کند."
https://tttttt.me/ksmtehran1/192
#زنان
#شعر
#شاعر
#پروین_اعتصامی
#نابرابری_اجتماعی
#نابرابری_آموزشی
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔 @KSMtehran
🔹 #پروین_اعتصامی
🔹 #زادروز
( زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ تبریز– درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ تهران ) شاعر
🍃 رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی از کودکی، فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان زمان زیر نظر پدر و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار سرودن شعر را آغاز کرد. پدر وی یوسف اعتصامی، از شاعران و مترجمان معاصر بود که در شکلگیری زندگی هنری پروین و کشف استعداد و گرایش وی بهسرودن شعر، نقش مهمی داشت. او در ۲۸ سالگی ازدواج کرد اما به دلیل اختلاف فکری با همسرش، از او جدا شد و بعد از جدایی، مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی به شغل کتابداری مشغول شد.
پروین قبل از دومین نوبت چاپ اشعارش، بر اثر بیماری حصبه در سن ۳۵ سالگی درگذشت و در آرامگاه خانوادگی در قم حرم حضرت معصومه، به خاک سپرده شد.
تنها اثر چاپ و منتشر شده از وی دیوان اشعار اوست که دارای ۶۰۶ شعر شامل اشعاری در قالبهای مثنوی، قطعه و قصیده است.
📌 در زمان زندگی پروین، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان ادب، مدالهای لیاقت یا نشانهای دولتی اعطا میکرد؛ مدالی که نشانه سپاس و احترام دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد موردنظر بود. در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیاقت به پروین داده شد. ولی او آن را نپذیرفت و حتی پیشنهاد رضاشاه را برای تدریسِ ملکه و ولیعهد هم قبول نکرد. او پس از رد کردن مدال لیاقت، شعر "صاعقه ما ستم اغنیاست" را سرود.
📌 در خرداد ۱۳۰۳، جشن فارغالتحصیلی پروین برپا شد. او در آن جشن درباره بیسوادی و بیخبری #زنان ایران حرف زد. در بخشی از سخنرانی اش که به "اعلامیه زن و تاریخ" معروف شد، میگوید:
"داروی بیماریِ مزمن شرق، منحصر به تربیت و تعلیم است. تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معرفت مستفید نماید.
"پیداست برای مرمت خرابی های گذشته، اصلاح معایب حالیه و تمهید سعادت آینده، مشکلاتی در پیش است. ایرانی باید ضعف و ملالت را از خود دور کرده، تند و چالاک این پرتگاه را عبور کند."
https://tttttt.me/ksmtehran1/192
#زنان
#شعر
#شاعر
#پروین_اعتصامی
#نابرابری_اجتماعی
#نابرابری_آموزشی
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔 @KSMtehran
Telegram
..
💠 #شعر_زمانه
🍃 #پروین_اعتصامی
🍃 #زادروز
کسی که بر سر نرد جهان قمار نکرد
سیاه روزی و بدنامی اختیار نکرد
خوش آنکه از گل مسموم باغ دهر رمید
برفق گر نظری کرد، جز به خار نکرد
به تیه فقر، ازان روی گشت دل حیران
که هیچگه شتر آز را مهار نکرد
نداشت دیدهٔ تحقیق، مردمی کاز دور
بدید خیمهٔ اهریمن و فرار نکرد
شکار کرده بسی در دل شب، این صیاد
مگو که روز گذشت و مرا شکار نکرد
سپهر پیر بسی رشتهٔ محبت و انس
گرفت و بست بهم، لیک استوار نکرد
مشو چو وقت، که یک لحظه پایدار نماند
مشو چو دهر، که یک عهد پایدار نکرد
برو ز مورچه آموز بردباری و سعی
که کار کرد و شکایت ز روزگار نکرد
غبار گشت ز باد غرور، خرمن دل
چنین معامله را باد با غبار نکرد
سفینهای که در آن فتنه بود کشتیبان
برفت روز و شب و ره سوی کنار نکرد
مباف جامهٔ روی و ریا، که جز ابلیس
کس این دو رشتهٔ پوسیده پود و تار نکرد
کسی ز طعنهٔ پیکان روزگار رهید
که گاه حملهٔ او، سستی آشکار نکرد
طبیب دهر، بسی دردمند داشت ولیک
طبیب وار سوی هیچ یک گذار نکرد
چرا وجود منزه به تیرگی پیوست
چرا محافظت پنبه از شرار نکرد
ز خواب جهل، بس امسالها که پار شدند
خوش آنکه بیهده، امسال خویش پار نکرد
روا مدار پس از مدت تو گفته شود
که دیر ماند فلانی و هیچ کار نکرد
#شعر
#شاعر
#ادبیات
#فرهنگ
#زادروز
#پروین_اعتصامی
https://tttttt.me/KSMtehran/8349
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🍃 #پروین_اعتصامی
🍃 #زادروز
کسی که بر سر نرد جهان قمار نکرد
سیاه روزی و بدنامی اختیار نکرد
خوش آنکه از گل مسموم باغ دهر رمید
برفق گر نظری کرد، جز به خار نکرد
به تیه فقر، ازان روی گشت دل حیران
که هیچگه شتر آز را مهار نکرد
نداشت دیدهٔ تحقیق، مردمی کاز دور
بدید خیمهٔ اهریمن و فرار نکرد
شکار کرده بسی در دل شب، این صیاد
مگو که روز گذشت و مرا شکار نکرد
سپهر پیر بسی رشتهٔ محبت و انس
گرفت و بست بهم، لیک استوار نکرد
مشو چو وقت، که یک لحظه پایدار نماند
مشو چو دهر، که یک عهد پایدار نکرد
برو ز مورچه آموز بردباری و سعی
که کار کرد و شکایت ز روزگار نکرد
غبار گشت ز باد غرور، خرمن دل
چنین معامله را باد با غبار نکرد
سفینهای که در آن فتنه بود کشتیبان
برفت روز و شب و ره سوی کنار نکرد
مباف جامهٔ روی و ریا، که جز ابلیس
کس این دو رشتهٔ پوسیده پود و تار نکرد
کسی ز طعنهٔ پیکان روزگار رهید
که گاه حملهٔ او، سستی آشکار نکرد
طبیب دهر، بسی دردمند داشت ولیک
طبیب وار سوی هیچ یک گذار نکرد
چرا وجود منزه به تیرگی پیوست
چرا محافظت پنبه از شرار نکرد
ز خواب جهل، بس امسالها که پار شدند
خوش آنکه بیهده، امسال خویش پار نکرد
روا مدار پس از مدت تو گفته شود
که دیر ماند فلانی و هیچ کار نکرد
#شعر
#شاعر
#ادبیات
#فرهنگ
#زادروز
#پروین_اعتصامی
https://tttttt.me/KSMtehran/8349
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #یاد
🔹 #پروین_اعتصامی
🔹 #زادروز
( زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ تبریز– درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ تهران ) شاعر
🍃 رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی از کودکی، فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان زمان زیر نظر پدر و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای…
🔹 #پروین_اعتصامی
🔹 #زادروز
( زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ تبریز– درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ تهران ) شاعر
🍃 رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی از کودکی، فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان زمان زیر نظر پدر و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای…
Forogh
فیلم و هنر فاخر
💠#یاد
🔹 گفتگوی ایرج گرگین با #فروغ_فرخزاد
🌱 زادروز
#یاد
#شعر
#شاعر
#ادبیات
#زادروز
#فروغ_فرخزاد
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران( تهران )
🆔 @KSMtehran
🔹 گفتگوی ایرج گرگین با #فروغ_فرخزاد
🌱 زادروز
#یاد
#شعر
#شاعر
#ادبیات
#زادروز
#فروغ_فرخزاد
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران( تهران )
🆔 @KSMtehran
💠 #یاد
🥀 #بکتاش_آبتین
🔹 مهدی کاظمی (۲۵ آذر ۱۳۵۳ – ۱۸ دی ۱۴۰۰) معروف به #بکتاش_آبتین، شاعر و مستندساز، عضو کانون نویسندگان ایران.
بکتاش آبتین شاعر و مستندساز آثاری چون «و پای من که قلم شد نوشت برگردیم»، «مژهها، چشمهایم را بخیه کردهاند»، «شناسنامه خلوت»، «در میمون خودم پدربزرگم» و «پتک» در زمینه ادبیات و شعر از خود بر جای گذاشت. علاوه بر شعر و کتاب های شعری که به یادگار گذاشته، در زمنیه فیلمسازی و مستندسازی نیز فعال بود و آثاری چون: «کاملا خصوصی برای آگاهی عموم» (زندگی علیشاه مولوی)، «۱۳ اکتبر ۱۹۳۷» (زندگی لوریس چکناوریان)، «موریانهای با دندانهای شیری» (سلفپرتره از زندگی خود هنرمند)، «پارک مارک»، «میکا»، «مُری زن میخواد»، «آنسور» و «همایون خرم» و … از ماندگارترین مستندهای او هستند.
🔹جوایز ادبی و سینمایی:
کتاب سال هفتمین دوره جایزه خبرنگاران (به کتاب پتک)
دیپلم افتخار از دوازدهمین جشن مستقل سینمای مستند ایران (برای فیلم موریانه ای با دندان های شیری)
بهترین فیلم بلند پرتره از ششمین جشنواره سینما حقیقت (برای فیلم ۱۳ اکتبر ۱۹۳۷)
🔹 پس از چند بار دستگیری و محکومیت، در نهایت بکتاش آبتین در تاریخ ۵ مهر ۱۳۹۹ به اتهام فعالیت علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به ۶ سال حبس محکوم شد. از اتهامات او می توان به انتشار تاریخچه داخلی درباره ۵۰ سال فعالیت کانون نویسندگان اشاره نمود.
وی در مدتی که دوران حبس خود را در زندان اوین میگذارند، دو بار به ویروس کرونا مبتلا شد. بار نخست، در تیر ۱۴۰۰، انتشار تصاویر او با پابند و بستهشده به تخت بیمارستان موجب اعتراض تعدادی از هنرمندان و نویسندگان مطرح شد.
در مرتبه دوم (آذر ۱۴۰۰) وضعیت بیماری او حاد شده و در تاریخ ۱۲ دی ۱۴۰۰ به کمای مصنوعی فرو ببرند. در تاریخ ۱۸ دی ۱۴۰۰ بکتاش آبتین در بیمارستان طالقانی درگذشت و پیکر وی یکشنبه ۱۹ دیماه در امامزاده عبدالله شهرری به خاک سپرده شد.
یادش گرامی و جاودان باد.
🔹 «پرچم سفید»
به دنبال دستی میگردم
که گلوله را
به پرچمی سفید تبدیل کند
شعبده ای چنین را دوست دارم
🔹 «شغل تمام وقت»
پرسید شغل؟
گفتم شاعرم
خندید و کف دستم را مهر زد
روی برگهی اعزام به بیمارستان
افسر نگهبان
شغلام را «آزاد» نوشته بود
خندیدم
چگونه یک زندانی
می تواند شغلش آزاد باشد؟!
محبوبم به تو فکر میکنم
به تو، که میدانی شاعرم
و دوست داشتن تو
شغل تمام وقت من است
🔹“زمستان سرپوشیده“
امروز اما
شیشهها کثیف و کدر بودند
گوشی را برداشتیم
بیشک حرفهایمان شنود میشد
و دوستت دارم
جملهای سبک
برای گوشهایی سنگین بود
دستانمان را
روی هم گذاشتیم
شیشههای بین دستانمان
سرد و کثیف بود
زندان اوین، آبان ۱۳۹۹
🔹 «چشمهای خُرمایی مرگ»
از طعم اشک
بر گونهی انسان باخبرم
و از اینهمه سیاهی منتشر در گورستان
سینی حلوا و خرما را بچرخان
بگذار مرگ
طعم شیرینتری داشته باشد.
🔹 ” آکاردئون رنجور“
نالههایی محزون
در حافظهاش جا مانده بود
و چون آکاردئونی رنجور
آوای درد را
در خود پنهان کرده بود
او را شکنجه کرده بودند
اما او در انفرادی
ترانهای حماسهای زمزمه میکرد
او بهزودی
در سحرگاه اعدام میشد
و یکبار دیگر
بر دوش طنابدار
جای خالی انسانی
سنگینی میکرد
زندان اوین، دی ۱۳۹۹
#یاد
#شاعر_زندانی
#بکتاش_آبتین
#سالگرد_درگذشت
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/107
🥀 #بکتاش_آبتین
🔹 مهدی کاظمی (۲۵ آذر ۱۳۵۳ – ۱۸ دی ۱۴۰۰) معروف به #بکتاش_آبتین، شاعر و مستندساز، عضو کانون نویسندگان ایران.
بکتاش آبتین شاعر و مستندساز آثاری چون «و پای من که قلم شد نوشت برگردیم»، «مژهها، چشمهایم را بخیه کردهاند»، «شناسنامه خلوت»، «در میمون خودم پدربزرگم» و «پتک» در زمینه ادبیات و شعر از خود بر جای گذاشت. علاوه بر شعر و کتاب های شعری که به یادگار گذاشته، در زمنیه فیلمسازی و مستندسازی نیز فعال بود و آثاری چون: «کاملا خصوصی برای آگاهی عموم» (زندگی علیشاه مولوی)، «۱۳ اکتبر ۱۹۳۷» (زندگی لوریس چکناوریان)، «موریانهای با دندانهای شیری» (سلفپرتره از زندگی خود هنرمند)، «پارک مارک»، «میکا»، «مُری زن میخواد»، «آنسور» و «همایون خرم» و … از ماندگارترین مستندهای او هستند.
🔹جوایز ادبی و سینمایی:
کتاب سال هفتمین دوره جایزه خبرنگاران (به کتاب پتک)
دیپلم افتخار از دوازدهمین جشن مستقل سینمای مستند ایران (برای فیلم موریانه ای با دندان های شیری)
بهترین فیلم بلند پرتره از ششمین جشنواره سینما حقیقت (برای فیلم ۱۳ اکتبر ۱۹۳۷)
🔹 پس از چند بار دستگیری و محکومیت، در نهایت بکتاش آبتین در تاریخ ۵ مهر ۱۳۹۹ به اتهام فعالیت علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به ۶ سال حبس محکوم شد. از اتهامات او می توان به انتشار تاریخچه داخلی درباره ۵۰ سال فعالیت کانون نویسندگان اشاره نمود.
وی در مدتی که دوران حبس خود را در زندان اوین میگذارند، دو بار به ویروس کرونا مبتلا شد. بار نخست، در تیر ۱۴۰۰، انتشار تصاویر او با پابند و بستهشده به تخت بیمارستان موجب اعتراض تعدادی از هنرمندان و نویسندگان مطرح شد.
در مرتبه دوم (آذر ۱۴۰۰) وضعیت بیماری او حاد شده و در تاریخ ۱۲ دی ۱۴۰۰ به کمای مصنوعی فرو ببرند. در تاریخ ۱۸ دی ۱۴۰۰ بکتاش آبتین در بیمارستان طالقانی درگذشت و پیکر وی یکشنبه ۱۹ دیماه در امامزاده عبدالله شهرری به خاک سپرده شد.
یادش گرامی و جاودان باد.
🔹 «پرچم سفید»
به دنبال دستی میگردم
که گلوله را
به پرچمی سفید تبدیل کند
شعبده ای چنین را دوست دارم
🔹 «شغل تمام وقت»
پرسید شغل؟
گفتم شاعرم
خندید و کف دستم را مهر زد
روی برگهی اعزام به بیمارستان
افسر نگهبان
شغلام را «آزاد» نوشته بود
خندیدم
چگونه یک زندانی
می تواند شغلش آزاد باشد؟!
محبوبم به تو فکر میکنم
به تو، که میدانی شاعرم
و دوست داشتن تو
شغل تمام وقت من است
🔹“زمستان سرپوشیده“
امروز اما
شیشهها کثیف و کدر بودند
گوشی را برداشتیم
بیشک حرفهایمان شنود میشد
و دوستت دارم
جملهای سبک
برای گوشهایی سنگین بود
دستانمان را
روی هم گذاشتیم
شیشههای بین دستانمان
سرد و کثیف بود
زندان اوین، آبان ۱۳۹۹
🔹 «چشمهای خُرمایی مرگ»
از طعم اشک
بر گونهی انسان باخبرم
و از اینهمه سیاهی منتشر در گورستان
سینی حلوا و خرما را بچرخان
بگذار مرگ
طعم شیرینتری داشته باشد.
🔹 ” آکاردئون رنجور“
نالههایی محزون
در حافظهاش جا مانده بود
و چون آکاردئونی رنجور
آوای درد را
در خود پنهان کرده بود
او را شکنجه کرده بودند
اما او در انفرادی
ترانهای حماسهای زمزمه میکرد
او بهزودی
در سحرگاه اعدام میشد
و یکبار دیگر
بر دوش طنابدار
جای خالی انسانی
سنگینی میکرد
زندان اوین، دی ۱۳۹۹
#یاد
#شاعر_زندانی
#بکتاش_آبتین
#سالگرد_درگذشت
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/107
Telegram
..
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 #یاد
🔹 #مهدی_اخوان_ثالث
🔹 زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران
🔺#بازنشر
سگها و گرگها
...بنوش ای
برف ! گلگون شو ، برافروز
که این خون ، خون ما بی خانمانهاست
که این خون ، خون گرگان گرسنه ست
که این خون ، خون فرزندان صحراست
درین سرما ، گرسنه ، زخم خورده ،
دویم آسیمه سر بر برف چون باد
ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم ، آزادیم ، آزاد
#یاد
#درگذشت
#اخوان_ثالث
#شاعر
#آشنایی_با_بزرگان
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 #مهدی_اخوان_ثالث
🔹 زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران
🔺#بازنشر
سگها و گرگها
...بنوش ای
برف ! گلگون شو ، برافروز
که این خون ، خون ما بی خانمانهاست
که این خون ، خون گرگان گرسنه ست
که این خون ، خون فرزندان صحراست
درین سرما ، گرسنه ، زخم خورده ،
دویم آسیمه سر بر برف چون باد
ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم ، آزادیم ، آزاد
#یاد
#درگذشت
#اخوان_ثالث
#شاعر
#آشنایی_با_بزرگان
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
💠 #یاد
🔺 #بکتاش_آبتین
🔹 مهدی کاظمی (۲۵ آذر ۱۳۵۳ – ۱۸ دی ۱۴۰۰) معروف به #بکتاش_آبتین، شاعر و مستندساز، عضو کانون نویسندگان ایران.
بکتاش آبتین شاعر و مستندساز آثاری چون «و پای من که قلم شد نوشت برگردیم»، «مژهها، چشمهایم را بخیه کردهاند»، «شناسنامه خلوت»، «در میمون خودم پدربزرگم» و «پتک» در زمینه ادبیات و شعر از خود بر جای گذاشت. علاوه بر شعر و کتاب های شعری که به یادگار گذاشته، در زمنیه فیلمسازی و مستندسازی نیز فعال بود و آثاری چون: «کاملا خصوصی برای آگاهی عموم» (زندگی علیشاه مولوی)، «۱۳ اکتبر ۱۹۳۷» (زندگی لوریس چکناوریان)، «موریانهای با دندانهای شیری» (سلفپرتره از زندگی خود هنرمند)، «پارک مارک»، «میکا»، «مُری زن میخواد»، «آنسور» و «همایون خرم» و … از ماندگارترین مستندهای او هستند.
🔹جوایز ادبی و سینمایی:
کتاب سال هفتمین دوره جایزه خبرنگاران (به کتاب پتک)
دیپلم افتخار از دوازدهمین جشن مستقل سینمای مستند ایران (برای فیلم موریانه ای با دندان های شیری)
بهترین فیلم بلند پرتره از ششمین جشنواره سینما حقیقت (برای فیلم ۱۳ اکتبر ۱۹۳۷)
🔹 پس از چند بار دستگیری و محکومیت، در نهایت بکتاش آبتین در تاریخ ۵ مهر ۱۳۹۹ به اتهام فعالیت علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به ۶ سال حبس محکوم شد. از اتهامات او می توان به انتشار تاریخچه داخلی درباره ۵۰ سال فعالیت کانون نویسندگان اشاره نمود.
وی در مدتی که دوران حبس خود را در زندان اوین میگذارند، دو بار به ویروس کرونا مبتلا شد. بار نخست، در تیر ۱۴۰۰، انتشار تصاویر او با پابند و بستهشده به تخت بیمارستان موجب اعتراض تعدادی از هنرمندان و نویسندگان مطرح شد.
در مرتبه دوم (آذر ۱۴۰۰) وضعیت بیماری او حاد شده و در تاریخ ۱۲ دی ۱۴۰۰ به کمای مصنوعی فرو ببرند. در تاریخ ۱۸ دی ۱۴۰۰ بکتاش آبتین در بیمارستان طالقانی درگذشت و پیکر وی یکشنبه ۱۹ دیماه در امامزاده عبدالله شهرری به خاک سپرده شد.
یادش گرامی و جاودان باد.
🔹 «پرچم سفید»
به دنبال دستی میگردم
که گلوله را
به پرچمی سفید تبدیل کند
شعبده ای چنین را دوست دارم
🔹 «شغل تمام وقت»
پرسید شغل؟
گفتم شاعرم
خندید و کف دستم را مهر زد
روی برگهی اعزام به بیمارستان
افسر نگهبان
شغلام را «آزاد» نوشته بود
خندیدم
چگونه یک زندانی
می تواند شغلش آزاد باشد؟!
محبوبم به تو فکر میکنم
به تو، که میدانی شاعرم
و دوست داشتن تو
شغل تمام وقت من است
🔹“زمستان سرپوشیده“
امروز اما
شیشهها کثیف و کدر بودند
گوشی را برداشتیم
بیشک حرفهایمان شنود میشد
و دوستت دارم
جملهای سبک
برای گوشهایی سنگین بود
دستانمان را
روی هم گذاشتیم
شیشههای بین دستانمان
سرد و کثیف بود
زندان اوین، آبان ۱۳۹۹
🔹 «چشمهای خُرمایی مرگ»
از طعم اشک
بر گونهی انسان باخبرم
و از اینهمه سیاهی منتشر در گورستان
سینی حلوا و خرما را بچرخان
بگذار مرگ
طعم شیرینتری داشته باشد.
🔹 ” آکاردئون رنجور“
نالههایی محزون
در حافظهاش جا مانده بود
و چون آکاردئونی رنجور
آوای درد را
در خود پنهان کرده بود
او را شکنجه کرده بودند
اما او در انفرادی
ترانهای حماسهای زمزمه میکرد
او بهزودی
در سحرگاه اعدام میشد
و یکبار دیگر
بر دوش طنابدار
جای خالی انسانی
سنگینی میکرد
زندان اوین، دی ۱۳۹۹
#یاد
#شاعر_زندانی
#بکتاش_آبتین
#زادروز
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/238
🔺 #بکتاش_آبتین
🔹 مهدی کاظمی (۲۵ آذر ۱۳۵۳ – ۱۸ دی ۱۴۰۰) معروف به #بکتاش_آبتین، شاعر و مستندساز، عضو کانون نویسندگان ایران.
بکتاش آبتین شاعر و مستندساز آثاری چون «و پای من که قلم شد نوشت برگردیم»، «مژهها، چشمهایم را بخیه کردهاند»، «شناسنامه خلوت»، «در میمون خودم پدربزرگم» و «پتک» در زمینه ادبیات و شعر از خود بر جای گذاشت. علاوه بر شعر و کتاب های شعری که به یادگار گذاشته، در زمنیه فیلمسازی و مستندسازی نیز فعال بود و آثاری چون: «کاملا خصوصی برای آگاهی عموم» (زندگی علیشاه مولوی)، «۱۳ اکتبر ۱۹۳۷» (زندگی لوریس چکناوریان)، «موریانهای با دندانهای شیری» (سلفپرتره از زندگی خود هنرمند)، «پارک مارک»، «میکا»، «مُری زن میخواد»، «آنسور» و «همایون خرم» و … از ماندگارترین مستندهای او هستند.
🔹جوایز ادبی و سینمایی:
کتاب سال هفتمین دوره جایزه خبرنگاران (به کتاب پتک)
دیپلم افتخار از دوازدهمین جشن مستقل سینمای مستند ایران (برای فیلم موریانه ای با دندان های شیری)
بهترین فیلم بلند پرتره از ششمین جشنواره سینما حقیقت (برای فیلم ۱۳ اکتبر ۱۹۳۷)
🔹 پس از چند بار دستگیری و محکومیت، در نهایت بکتاش آبتین در تاریخ ۵ مهر ۱۳۹۹ به اتهام فعالیت علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به ۶ سال حبس محکوم شد. از اتهامات او می توان به انتشار تاریخچه داخلی درباره ۵۰ سال فعالیت کانون نویسندگان اشاره نمود.
وی در مدتی که دوران حبس خود را در زندان اوین میگذارند، دو بار به ویروس کرونا مبتلا شد. بار نخست، در تیر ۱۴۰۰، انتشار تصاویر او با پابند و بستهشده به تخت بیمارستان موجب اعتراض تعدادی از هنرمندان و نویسندگان مطرح شد.
در مرتبه دوم (آذر ۱۴۰۰) وضعیت بیماری او حاد شده و در تاریخ ۱۲ دی ۱۴۰۰ به کمای مصنوعی فرو ببرند. در تاریخ ۱۸ دی ۱۴۰۰ بکتاش آبتین در بیمارستان طالقانی درگذشت و پیکر وی یکشنبه ۱۹ دیماه در امامزاده عبدالله شهرری به خاک سپرده شد.
یادش گرامی و جاودان باد.
🔹 «پرچم سفید»
به دنبال دستی میگردم
که گلوله را
به پرچمی سفید تبدیل کند
شعبده ای چنین را دوست دارم
🔹 «شغل تمام وقت»
پرسید شغل؟
گفتم شاعرم
خندید و کف دستم را مهر زد
روی برگهی اعزام به بیمارستان
افسر نگهبان
شغلام را «آزاد» نوشته بود
خندیدم
چگونه یک زندانی
می تواند شغلش آزاد باشد؟!
محبوبم به تو فکر میکنم
به تو، که میدانی شاعرم
و دوست داشتن تو
شغل تمام وقت من است
🔹“زمستان سرپوشیده“
امروز اما
شیشهها کثیف و کدر بودند
گوشی را برداشتیم
بیشک حرفهایمان شنود میشد
و دوستت دارم
جملهای سبک
برای گوشهایی سنگین بود
دستانمان را
روی هم گذاشتیم
شیشههای بین دستانمان
سرد و کثیف بود
زندان اوین، آبان ۱۳۹۹
🔹 «چشمهای خُرمایی مرگ»
از طعم اشک
بر گونهی انسان باخبرم
و از اینهمه سیاهی منتشر در گورستان
سینی حلوا و خرما را بچرخان
بگذار مرگ
طعم شیرینتری داشته باشد.
🔹 ” آکاردئون رنجور“
نالههایی محزون
در حافظهاش جا مانده بود
و چون آکاردئونی رنجور
آوای درد را
در خود پنهان کرده بود
او را شکنجه کرده بودند
اما او در انفرادی
ترانهای حماسهای زمزمه میکرد
او بهزودی
در سحرگاه اعدام میشد
و یکبار دیگر
بر دوش طنابدار
جای خالی انسانی
سنگینی میکرد
زندان اوین، دی ۱۳۹۹
#یاد
#شاعر_زندانی
#بکتاش_آبتین
#زادروز
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/238
Telegram
..