💠 #یاد
🔹 #حمید_مصدق
زادهٔ ۱۰ بهمن ۱۳۱۸ شهرضا - درگذشتهٔ ۷ آذر ۱۳۷۷ تهران
شاعر و حقوقدان و استاد دانشگاه
🍂 #درگذشت
🔹 حمید مصدق در دهم بهمن ۱۳۱۸ خورشیدی در شهرضا اصفهان دیده به جهان گشود از سال دوم دبیرستان مقیم اصفهان بود و دیپلم ادبی خود را در اصفهان گرفت. او در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی در یک مدرسه بودند و با آنان دوستی و آشنایی داشت.
مصدق در ۱۳۳۹ خورشیدی وارد دانشکده حقوق شد و در رشته بازرگانی درس خواند. بعد از اخذ لیسانس در موسسه تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران به امر پژوهش مشغول شد، سپس در رشته حقوق اداری موفق به گذراندن کارشناسی ارشد شد و مدتی برای تحقیق به انگلیس رفت و در زمینه روش تحقیق به تحصیل و تحقیق پرداخت. وی همچنین دانشجو دکتری حقوق در دانشگاه تهران بود اما به علت همزمان شدن با انقلاب اسلامی فرصت دفاع از رساله خود را که موضوعش «ورشکستگی» در حقوق تجارت بود به دست نیاورد.
🔹 مصدق که از شاعران نوگرای معاصر به شمار میرود، باید او را از ادامهدهندگان مکتب نیما یوشیج دانست. وی شعرهای فراوانی با مضامین سیاسی و اجتماعی و همچنین مضامین عاشقانه و رمانتیک سروده است. اشعار این شاعر از صمیمیت و سادگی خاصی برخوردار است.
حمید مصدق در آذرماه سال ۱۳۷۷ بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت.
🔹 آثار
۱. منظومهها و اشعار:
درفش کاویان (۱۳۴۱)
آبی، خاکستری، سیاه (۱۳۴۳)
در رهگذار باد (۱۳۴۷)
دو منظومه؛ شامل آبی، خاکستری، سیاه - در رهگذار باد (۱۳۴۸)
از جداییها (۱۳۵۸)
سالهای صبوری (۱۳۶۹)
تا رهایی؛ شامل مجموعههای فوق (۱۳۶۹)
شیر سرخ (۱۳۷۶)
۲. ویرایش:
رباعیات مولانا (۱۳۶۰)
غزلهای سعدی، با همکاری اسماعیل صارمی (۱۳۷۶)
شکوه شعر شهریار (چاپ نشده)
غزلهای حافظ، با همکاری اسماعیل صارمی (چاپ نشده)
۳.تألیف:
مقدمهای بر روش تحقیق (۱۳۵۱)
مجموعهٔ قوانین تجارت، مدنی و …، با همکاری میر قائمی (چاپ نشده)
🍃 اشعار :
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیها
با تو اکنون چه فراموشیهاست
چه کسی میخواهد
من و تو ما نشویم
خانهاش ویران باد
من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی،
خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر میخیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجهی هر دشمن دون
آویزد
دشتها نام تو را میگویند
کوهها شعر مرا میخوانند
کوه باید شد و ماند،
رود باید شد و رفت،
دشت باید شد و خواند
در من این جلوهی اندوه زچیست؟
در تو این قصهی پرهیز که چه؟
در من این شعلهی عصیان نیاز،
در تو دمسردی پاییز - که چه؟
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
................
آه چه شام تیرهای، از چه سحر نمیشود
دیو سیاه شب چرا جای دگر نمیشود؟
سقف سیاه آسمان سوده شده ز اختران
ماه چه، ماه آهنی، این که قمر نمیشود
وای ز دشت ارغوان، ریخته خون هر جوان
چشم یکی به ماتم اینهمه تر نمیشود
مادر داغدار من، طعنه تهنیت شنو
بهر تو طعن و تسلیت، گر چه پسر نمیشود
کودک بینوای من، گریه مکن برای من
باغ ز گل تهی شده، بلبل زار را بگو:
از چه ز بانگ زاغها، گوش تو کر نمیشود
ای تو بهار و باغ من، چشم من و چراغ من
بیهمگان بهسر شود، بی تو بهسر نمیشود
.........................
دشتها آلودهست
در لجنزار، گلِ لاله نخواهد رویید
در هوای عفن، آواز پرستو به چه کارت آید
فکر نان باید کرد
و هوایی که در آن
نفسی تازه کنیم
گُلِ گندم خوب است
گل خوبی زیباست
ای دریغا که همه مزرعهی دلها را
علفِ هرزهی کین پوشاندهست
هیچ کس فکر نکرد
که در آبادیِ ویرانشده دیگر نان نیست
و همه مردم شهر
بانگ برداشتهاند
که چرا سیمان نیست
و کسی فکر نکرد
که چرا ایمان نیست
و زمانی شده است
که به غیر از انسان
هیچ چیز ارزان نیست
#یاد
#شعر
#شاعر
#حمید_مصدق
#سالگرد_درگذشت
https://tttttt.me/ksmtehran1/135
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 #حمید_مصدق
زادهٔ ۱۰ بهمن ۱۳۱۸ شهرضا - درگذشتهٔ ۷ آذر ۱۳۷۷ تهران
شاعر و حقوقدان و استاد دانشگاه
🍂 #درگذشت
🔹 حمید مصدق در دهم بهمن ۱۳۱۸ خورشیدی در شهرضا اصفهان دیده به جهان گشود از سال دوم دبیرستان مقیم اصفهان بود و دیپلم ادبی خود را در اصفهان گرفت. او در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی در یک مدرسه بودند و با آنان دوستی و آشنایی داشت.
مصدق در ۱۳۳۹ خورشیدی وارد دانشکده حقوق شد و در رشته بازرگانی درس خواند. بعد از اخذ لیسانس در موسسه تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران به امر پژوهش مشغول شد، سپس در رشته حقوق اداری موفق به گذراندن کارشناسی ارشد شد و مدتی برای تحقیق به انگلیس رفت و در زمینه روش تحقیق به تحصیل و تحقیق پرداخت. وی همچنین دانشجو دکتری حقوق در دانشگاه تهران بود اما به علت همزمان شدن با انقلاب اسلامی فرصت دفاع از رساله خود را که موضوعش «ورشکستگی» در حقوق تجارت بود به دست نیاورد.
🔹 مصدق که از شاعران نوگرای معاصر به شمار میرود، باید او را از ادامهدهندگان مکتب نیما یوشیج دانست. وی شعرهای فراوانی با مضامین سیاسی و اجتماعی و همچنین مضامین عاشقانه و رمانتیک سروده است. اشعار این شاعر از صمیمیت و سادگی خاصی برخوردار است.
حمید مصدق در آذرماه سال ۱۳۷۷ بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت.
🔹 آثار
۱. منظومهها و اشعار:
درفش کاویان (۱۳۴۱)
آبی، خاکستری، سیاه (۱۳۴۳)
در رهگذار باد (۱۳۴۷)
دو منظومه؛ شامل آبی، خاکستری، سیاه - در رهگذار باد (۱۳۴۸)
از جداییها (۱۳۵۸)
سالهای صبوری (۱۳۶۹)
تا رهایی؛ شامل مجموعههای فوق (۱۳۶۹)
شیر سرخ (۱۳۷۶)
۲. ویرایش:
رباعیات مولانا (۱۳۶۰)
غزلهای سعدی، با همکاری اسماعیل صارمی (۱۳۷۶)
شکوه شعر شهریار (چاپ نشده)
غزلهای حافظ، با همکاری اسماعیل صارمی (چاپ نشده)
۳.تألیف:
مقدمهای بر روش تحقیق (۱۳۵۱)
مجموعهٔ قوانین تجارت، مدنی و …، با همکاری میر قائمی (چاپ نشده)
🍃 اشعار :
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیها
با تو اکنون چه فراموشیهاست
چه کسی میخواهد
من و تو ما نشویم
خانهاش ویران باد
من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی،
خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر میخیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجهی هر دشمن دون
آویزد
دشتها نام تو را میگویند
کوهها شعر مرا میخوانند
کوه باید شد و ماند،
رود باید شد و رفت،
دشت باید شد و خواند
در من این جلوهی اندوه زچیست؟
در تو این قصهی پرهیز که چه؟
در من این شعلهی عصیان نیاز،
در تو دمسردی پاییز - که چه؟
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
................
آه چه شام تیرهای، از چه سحر نمیشود
دیو سیاه شب چرا جای دگر نمیشود؟
سقف سیاه آسمان سوده شده ز اختران
ماه چه، ماه آهنی، این که قمر نمیشود
وای ز دشت ارغوان، ریخته خون هر جوان
چشم یکی به ماتم اینهمه تر نمیشود
مادر داغدار من، طعنه تهنیت شنو
بهر تو طعن و تسلیت، گر چه پسر نمیشود
کودک بینوای من، گریه مکن برای من
باغ ز گل تهی شده، بلبل زار را بگو:
از چه ز بانگ زاغها، گوش تو کر نمیشود
ای تو بهار و باغ من، چشم من و چراغ من
بیهمگان بهسر شود، بی تو بهسر نمیشود
.........................
دشتها آلودهست
در لجنزار، گلِ لاله نخواهد رویید
در هوای عفن، آواز پرستو به چه کارت آید
فکر نان باید کرد
و هوایی که در آن
نفسی تازه کنیم
گُلِ گندم خوب است
گل خوبی زیباست
ای دریغا که همه مزرعهی دلها را
علفِ هرزهی کین پوشاندهست
هیچ کس فکر نکرد
که در آبادیِ ویرانشده دیگر نان نیست
و همه مردم شهر
بانگ برداشتهاند
که چرا سیمان نیست
و کسی فکر نکرد
که چرا ایمان نیست
و زمانی شده است
که به غیر از انسان
هیچ چیز ارزان نیست
#یاد
#شعر
#شاعر
#حمید_مصدق
#سالگرد_درگذشت
https://tttttt.me/ksmtehran1/135
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Telegram
..
💠 #یاد
🔹 #حمید_مصدق
زادهٔ ۱۰ بهمن ۱۳۱۸ شهرضا - درگذشتهٔ ۷ آذر ۱۳۷۷ تهران
شاعر و حقوقدان و استاد دانشگاه
🍂 #درگذشت
🔹 حمید مصدق در دهم بهمن ۱۳۱۸ خورشیدی در شهرضا اصفهان دیده به جهان گشود از سال دوم دبیرستان مقیم اصفهان بود و دیپلم ادبی خود را در اصفهان گرفت. او در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی در یک مدرسه بودند و با آنان دوستی و آشنایی داشت.
مصدق در ۱۳۳۹ خورشیدی وارد دانشکده حقوق شد و در رشته بازرگانی درس خواند. بعد از اخذ لیسانس در موسسه تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران به امر پژوهش مشغول شد، سپس در رشته حقوق اداری موفق به گذراندن کارشناسی ارشد شد و مدتی برای تحقیق به انگلیس رفت و در زمینه روش تحقیق به تحصیل و تحقیق پرداخت. وی همچنین دانشجو دکتری حقوق در دانشگاه تهران بود اما به علت همزمان شدن با انقلاب اسلامی فرصت دفاع از رساله خود را که موضوعش «ورشکستگی» در حقوق تجارت بود به دست نیاورد.
🔹 مصدق که از شاعران نوگرای معاصر به شمار میرود، باید او را از ادامهدهندگان مکتب نیما یوشیج دانست. وی شعرهای فراوانی با مضامین سیاسی و اجتماعی و همچنین مضامین عاشقانه و رمانتیک سروده است. اشعار این شاعر از صمیمیت و سادگی خاصی برخوردار است.
حمید مصدق در آذرماه سال ۱۳۷۷ بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت.
🔹 آثار
۱. منظومهها و اشعار:
درفش کاویان (۱۳۴۱)
آبی، خاکستری، سیاه (۱۳۴۳)
در رهگذار باد (۱۳۴۷)
دو منظومه؛ شامل آبی، خاکستری، سیاه - در رهگذار باد (۱۳۴۸)
از جداییها (۱۳۵۸)
سالهای صبوری (۱۳۶۹)
تا رهایی؛ شامل مجموعههای فوق (۱۳۶۹)
شیر سرخ (۱۳۷۶)
۲. ویرایش:
رباعیات مولانا (۱۳۶۰)
غزلهای سعدی، با همکاری اسماعیل صارمی (۱۳۷۶)
شکوه شعر شهریار (چاپ نشده)
غزلهای حافظ، با همکاری اسماعیل صارمی (چاپ نشده)
۳.تألیف:
مقدمهای بر روش تحقیق (۱۳۵۱)
مجموعهٔ قوانین تجارت، مدنی و …، با همکاری میر قائمی (چاپ نشده)
🍃 اشعار :
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیها
با تو اکنون چه فراموشیهاست
چه کسی میخواهد
من و تو ما نشویم
خانهاش ویران باد
من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی،
خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر میخیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجهی هر دشمن دون
آویزد
دشتها نام تو را میگویند
کوهها شعر مرا میخوانند
کوه باید شد و ماند،
رود باید شد و رفت،
دشت باید شد و خواند
در من این جلوهی اندوه زچیست؟
در تو این قصهی پرهیز که چه؟
در من این شعلهی عصیان نیاز،
در تو دمسردی پاییز - که چه؟
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/65
🔹 #حمید_مصدق
زادهٔ ۱۰ بهمن ۱۳۱۸ شهرضا - درگذشتهٔ ۷ آذر ۱۳۷۷ تهران
شاعر و حقوقدان و استاد دانشگاه
🍂 #درگذشت
🔹 حمید مصدق در دهم بهمن ۱۳۱۸ خورشیدی در شهرضا اصفهان دیده به جهان گشود از سال دوم دبیرستان مقیم اصفهان بود و دیپلم ادبی خود را در اصفهان گرفت. او در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی در یک مدرسه بودند و با آنان دوستی و آشنایی داشت.
مصدق در ۱۳۳۹ خورشیدی وارد دانشکده حقوق شد و در رشته بازرگانی درس خواند. بعد از اخذ لیسانس در موسسه تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران به امر پژوهش مشغول شد، سپس در رشته حقوق اداری موفق به گذراندن کارشناسی ارشد شد و مدتی برای تحقیق به انگلیس رفت و در زمینه روش تحقیق به تحصیل و تحقیق پرداخت. وی همچنین دانشجو دکتری حقوق در دانشگاه تهران بود اما به علت همزمان شدن با انقلاب اسلامی فرصت دفاع از رساله خود را که موضوعش «ورشکستگی» در حقوق تجارت بود به دست نیاورد.
🔹 مصدق که از شاعران نوگرای معاصر به شمار میرود، باید او را از ادامهدهندگان مکتب نیما یوشیج دانست. وی شعرهای فراوانی با مضامین سیاسی و اجتماعی و همچنین مضامین عاشقانه و رمانتیک سروده است. اشعار این شاعر از صمیمیت و سادگی خاصی برخوردار است.
حمید مصدق در آذرماه سال ۱۳۷۷ بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت.
🔹 آثار
۱. منظومهها و اشعار:
درفش کاویان (۱۳۴۱)
آبی، خاکستری، سیاه (۱۳۴۳)
در رهگذار باد (۱۳۴۷)
دو منظومه؛ شامل آبی، خاکستری، سیاه - در رهگذار باد (۱۳۴۸)
از جداییها (۱۳۵۸)
سالهای صبوری (۱۳۶۹)
تا رهایی؛ شامل مجموعههای فوق (۱۳۶۹)
شیر سرخ (۱۳۷۶)
۲. ویرایش:
رباعیات مولانا (۱۳۶۰)
غزلهای سعدی، با همکاری اسماعیل صارمی (۱۳۷۶)
شکوه شعر شهریار (چاپ نشده)
غزلهای حافظ، با همکاری اسماعیل صارمی (چاپ نشده)
۳.تألیف:
مقدمهای بر روش تحقیق (۱۳۵۱)
مجموعهٔ قوانین تجارت، مدنی و …، با همکاری میر قائمی (چاپ نشده)
🍃 اشعار :
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیها
با تو اکنون چه فراموشیهاست
چه کسی میخواهد
من و تو ما نشویم
خانهاش ویران باد
من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی،
خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر میخیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجهی هر دشمن دون
آویزد
دشتها نام تو را میگویند
کوهها شعر مرا میخوانند
کوه باید شد و ماند،
رود باید شد و رفت،
دشت باید شد و خواند
در من این جلوهی اندوه زچیست؟
در تو این قصهی پرهیز که چه؟
در من این شعلهی عصیان نیاز،
در تو دمسردی پاییز - که چه؟
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/65
Telegram
..
💠 #صبحگاه
آنگاه...
باز از دل خاکستر...
بار دگر تولد من آغاز می شود...
و من...
دوباره زندگیم را آغاز می کنم...!
پر باز می کنم...
پرواز می کنم.....
✍ #حمید_مصدق
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
آنگاه...
باز از دل خاکستر...
بار دگر تولد من آغاز می شود...
و من...
دوباره زندگیم را آغاز می کنم...!
پر باز می کنم...
پرواز می کنم.....
✍ #حمید_مصدق
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #صبحگاه
باز کن پنجره را
من تو راخواهم برد
به سر رود خروشان حیات
آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز
باز کن پنجره را
صبح دمید . . .
#حمید_مصدق
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
باز کن پنجره را
من تو راخواهم برد
به سر رود خروشان حیات
آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز
باز کن پنجره را
صبح دمید . . .
#حمید_مصدق
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #صبحگاه
من مرغ آتشم
میسوزم از شراره این عشق سرکشم
چون سوخت پیکرم
چون شعلههای سرکش جانم فرو نشست
آنگاه باز از دل خاکستر
بار دگر تولد من
آغاز میشود
و من دوباره زندگیم را
آغاز میکنم
پر باز میکنم
پرواز میکنم
#حمید_مصدق
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
من مرغ آتشم
میسوزم از شراره این عشق سرکشم
چون سوخت پیکرم
چون شعلههای سرکش جانم فرو نشست
آنگاه باز از دل خاکستر
بار دگر تولد من
آغاز میشود
و من دوباره زندگیم را
آغاز میکنم
پر باز میکنم
پرواز میکنم
#حمید_مصدق
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #صبحگاه
باز كن پنجره را
تو اگر باز كني پنجره را
من نشان خواهم داد
به تو زيبايي را..
باز كن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سرِ رودِ خروشانِ حيات
آب اين رود به سرچشمه نمي گردد باز
بهتر آنست كه غفلت نكنيم از آغاز
باز كن پنجره را
صبح دميد...
#حمید_مصدق
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
باز كن پنجره را
تو اگر باز كني پنجره را
من نشان خواهم داد
به تو زيبايي را..
باز كن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سرِ رودِ خروشانِ حيات
آب اين رود به سرچشمه نمي گردد باز
بهتر آنست كه غفلت نكنيم از آغاز
باز كن پنجره را
صبح دميد...
#حمید_مصدق
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran