Hassan kashavarz
65 subscribers
2.9K photos
88 videos
3.59K links
إشعار حافظ ، شهريار ، سعدي ، رهي معيري ، مولانا و رباعيات دلنشين
Download Telegram
درود

بامداد خوش

زهر با یاد تو شکر گردد

شام با روی تو سحر گردد

#درد_عشق_تو_بوالعجب_دردی_است

#که_چو_درمان_کنم_بتر_گردد

نتواند نشاند درد دلم

گر صفاهان به گل شکر گردد

می کشم رطل عشق تا بغداد

هم کشم گر ز سر بدر گردد

بر تو تا زنده ام دگر نکنم

گرچه کار جهان دگر گردد

#برنگردم_من_از_تو_تا_عمر_است

#آن_ندانم_که_عمر_بر_گردد

#خاک_روبی_است_بنده_خاقانی

#کز_قبول_تو_نامور_گردد

بنده خاقانی از تو سرور گشت

بس نماند که تاجور گردد


📚 #خاقانی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۶٢

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

ای شب از رویای تو رنگین شده

سینه از عطر توام سنگین شده

ای به روی چشم من گسترده خویش

شادیم بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک

هستیم زآلودگی ها کرده پاک

ای تپش های تن سوزان من

آتشی در سایه مژگان من

ای ز گندمزارها سرشارتر

ای ز زرین شاخه ها پر بارتر

ای در بگشوده بر خورشیدها

در هجوم ظلمت تردید ها

با توام دیگر ز دردی بیم نیست

هست اگر ، جز درد خوشبختیم نیست

این دل تنگ من و این بار نور ؟

هایهوی زندگی در قعر گور ؟

ای دو چشمانت چمنزاران من

داغ چشمت خورده بر چشمان من

پیش از اینت گر که در خود داشتم

هر کسی را تو نمی انگاشتم

#درد_تاریکیست_درد_خواستن

#رفتن_و_بیهوده_خود_را_کاستن

سرنهادن بر سیه دل سینه ها

سینه آلودن به چرک کینه ها

در نوازش ، نیش ماران یافتن

زهر در لبخند یاران یافتن

زر نهادن در کف طرارها

گمشدن در پهنه بازارها

آه ، ای با جان من آمیخته

ای مرا از گور من انگیخته

چون ستاره ، با دو بال زرنشان

آمده از دوردست آسمان

از تو تنهاییم خاموشی گرفت

پیکرم بوی همآغوشی گرفت

جوی خشک سینه ام را آب ، تو

بستر رگهام را سیلاب ، تو

در جهانی این چنین سرد و سیاه

با قدمهایت قدمهایم به راه

#ادامه_دارد...

📚 #فروغ فرخزاد - تولدی دیگر - عاشقانه

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih/2609
مردها خیلی هم خوبند...
دوست داشتنی و مهربان
عاشق محبت واقعی
گاهی وقتا مثل یه بچه از ته دل خوشحالند
و گاهی مثل یک #پیرمرد خسته
اکثرشان #تنهایی را تجربه کرده اند
بیشترشان #درد کشیده اند...
و اکثرا #غمهایشانرا در وجودشان #مخفی کرده اند
خیلی از #اشک_ها را نگذاشته اند از #چشمانشان بیرون بریزد
مردها میروند قدم میزنند تا یادشان نرود که به جای گریه باید قدم های محکم داشته باشند
همان هایی که اگر #عاشق شوند؛
برایتان #شاملو می شوند، و #بیستون میکنند
#و_تو_بهشت_را_روی_زمین_خواهی_داشت
#آری_این_ها_مرد_هستند...

📚 #فروغ فرخزاد

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

#عاشق_دلبر_مرا_شرم_و_حیا_چرا_بود

#چونک_جمال_این_بود_رسم_وفا_چرا_بود

این همه لطف و سرکشی قسمت خلق چون شود

این همه حسن و دلبری بر بت ما چرا بود

#درد_فراق_من_کشم_ناله_به_نای_چون_رسد

#آتش_عشق_من_برم_چنگ_دوتا_چرا_بود

لذت بی کرانه ایست عشق شدست نام او

قاعده خود شکایتست ور نه جفا چرا بود

#از_سر_ناز_و_غنج_خود_روی_چنان_ترش_کند

#آن_ترشی_روی_او_روح_فزا_چرا_بود

#آن_ترشی_روی_او_ابرصفت_همی_شود

#ور_نه_حیات_و_خرمی_باغ_و_گیا_چرا_بود


📚 #مولوی - دیوان شمس - غزلیات - غزل شماره ۵۶۰

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
عشق بازیچه و حکایت نیست

#در_ره_عاشقی_شکایت_نیست

حسن معشوق را چو نیست کران

#درد_عشاق_را_نهایت_نیست

مبر این ظن که عشق را به جهان

جز به دل بردنش ولایت نیست

رایت عشق آشکارا به

زان که در عشق روی و رایت نیست

عالم علم نیست عالم عشق

رویت صدق چون روایت نیست

#هر_که_عاشق_شناسد_از_معشوق

#قوت_عشق_او_به_غایت_نیست

#هر_چه_داری_چو_دل_بباید_باخت

#عاشقی_را_دلی_کفایت_نیست

به هدایت نیامدست از کفر

هر کرا کفر چون هدایت نیست

کس به دعوی به دوستی نرسد

چون ز معنی درو سرایت نیست

#نیک_بشناس_کانچه_مقصودست

#بجز_از_تحفه_و_عنایت_نیست


📚 #سنایی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۵۷

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
#رفت_دلم_همچو_گوی_در_خم_چوگان_دوست

#وه_که_ز_من_برگرفت_رفت_به_قربان_دوست

نی متصور مراست خوبتر از صورتش

ماه برآرد اگر سر ز گریبان دوست

#بر_سر_سودای_دوست_گر_برود_سر_زدست

#پای_نخواهم_کشید_از_سر_میدان_دوست

گر همه عالم شوند دشمن جان و تنش

دوست رها کی کند دست ز دامان دوست؟

#پر_شده_پیمانه_ام_گر_چه_ز_خون_جگر

#بالله_اگر_بشکنم_ساغر_پیمان_دوست

من نه به خود گشته ام فتنۀ آن روی و موی

فتنۀ جان و دل است نرگس فتان دوست

#گر_به_علاج_دلم_آمده_ای_ای_طبیب

#درد_دلم_را_بجوی_چاره_ز_درمان_دوست

شیخ بر ایمان من، طعنه اگر زد، چه باک

کافر شیخیم ما، لیک مسلمان دوست

ذره صفت تا به چرخ، رقص کنان می روم

گر دهدم پرتوی، مهر درخشان دوست

در ره عشقش دلا! پای منه جز به صدق

جادوی بابل برد دست ز دستان دوست

خلق جهانی اگر زار و پریشان شوند

شکر صبوحی که شد زار و پریشان دوست


📚 #شاطرعباس صبوحی - غزلیات - سودای دوست

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

#مهر_مهر_دلبری_بر_جان_ماست

جان ما در حضرت جانان ماست

#پیش_او_از_درد_می_نالم_ولیک

#درد_آن_دلدار_ما_درمان_ماست

#بس_عجب_نبود_که_سودایی_شوم

#کیت_سودای_او_در_شان_ماست

#جان_ما_چوگان_و_دل_سودایی_است

گوی زلفش در خم چوگان ماست

اسب همت را چو در زین آوریم

هر دو عالم گوشه میدان ماست

با وجود این چنین زار و نزار

بر بساط معرفت جولان ماست

وزن می ننهندمان خلقان ولیک

کس چه داند آنچه در خلقان ماست؟

#گر_ز_ما_برهان_طلب_دارد_کسی

#نور_او_در_جان_ما_برهان_ماست

جنت پر انگبین و شیر و می

بی جمال دوست شورستان ماست

گرچه در صورت گدایی می کنیم

گنج معنی در دل ویران ماست

هاتف دولت مرا آواز داد:

کین نوامی گو: عراقی، ز آن ماست


📚 #عراقی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۲۱

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست

موقف آزادگان بر سر میدان اوست

#ره_به_در_از_کوی_دوست_نیست_که_بیرون_برند

#سلسله_پای_جمع_زلف_پریشان_اوست

#چند_نصیحت_کنند_بی_خبرانم_به_صبر

#درد_مرا_ای_حکیم_صبر_نه_درمان_اوست

گر کند انعام او در من مسکین نگاه

ور نکند حاکمست بنده به فرمان اوست

#گر_بزند_بی_گناه_عادت_بخت_منست

#ور_بنوازد_به_لطف_غایت_احسان_اوست

میل ندارم به باغ انس نگیرم به سرو

سروی اگر لایقست قد خرامان اوست

چون بتواند نشست آن که دلش غایبست

یا بتواند گریخت آن که به زندان اوست

#حیرت_عشاق_را_عیب_کند_بی_بصر

بهره ندارد ز عیش هر که نه حیران اوست

#چون_تو_گلی_کس_ندید_در_چمن_روزگار

#خاصه_که_مرغی_چو_من_بلبل_بستان_اوست

گر همه مرغی زنند سخت کمانان به تیر

حیف بود بلبلی کاین همه دستان اوست

#سعدی_اگر_طالبی_راه_رو_و_رنج_بر

#کعبه_دیدار_دوست_صبر_بیابان_اوست


📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۹۵

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
#گریه_کردم_گریه_هم_این_بار_آرامم_نکرد

#هر_چه_کردم - #هر_چه - #آه_انگار_آرامم_نکرد

#روستا_از_چشم_من_افتاد، #دیگر_مثل_قبل

گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد

#بی_تو_خشکیدند_پاهایم_کسی_را_هم_نبرد

#درد_دل_با_سایه_ی_دیوار_آرامم_نکرد

خواستم دیگر فراموشت کنم اما نشد

خواستم اما نشد، این کار آرامم نکرد

سوختم آن گونه در تب، آه از مادر بپرس

دستمال تب بر نم دار آرامم نکرد

ذوق شعرم را کجا برد؟ که بعد از #رفتنت

#عشق و #شعر و #دفتر و #خودکار #آرامم_نکرد


📚 #نجمه زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۶

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

با فراقت چند سازم برگ تنهاییم نیست
دستگاه صبر و پایاب شکیباییم نیست

ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم نیست

مرد گستاخی نیم تا جان در آغوشت کشم
بوسه بر پایت دهم چون دست بالاییم نیست

بر گلت آشفته ام بگذار تا در باغ وصل
زاغ بانگی می کنم چون بلبل آواییم نیست

تا مصور گشت در چشمم خیال روی دوست
چشم خودبینی ندارم روی خودراییم نیست

#درد_دوری_می_کشم گر چه خراب افتاده ام
بار جورت می برم گر چه تواناییم نیست

طبع تو سیر آمد از من جای دیگر دل نهاد
من که را جویم که چون تو طبع هرجاییم نیست

سعدی آتش زبانم در غمت سوزان چو شمع
با همه آتش زبانی در تو گیراییم نیست


📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۱۲۱

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بهش گفتند غمشو رها کن، ازش بگذر.

گفت:
"غمش آخرین چیزیه که ازش برام مونده،
نمی‌خوام اونم از دست بدم."

و من تازه فهمیدم چرا بعضی وقتا
آدما برای مدت طولانی غمگین می‌مونن و نمی‌خوان ازش بیرون بیان.

#چون #غم_و #درد #آخرین #حلقه_ی #اتصالشون #به #چیزیه #که_از #دست_دادن.


🆔 https://tttttt.me/manotanhaih