درود
بامداد خوش
اگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم را
شمارم مو به مو شرح غم شب های تارم را
#برای_جان_سپردن_کوی_جانان_آرزو_دارم
#که_شاید_با_دو_سیل_او_برد_خاک_مزارم_را
ندارم حاجت فصل بهاران با گل و گلشن
به باغ حسن اگر بینم نگار گلعذارم را
بگرد عارضش چون سبز شد خط من، به دل گفتم
سیه بین روزگارم را، خزان بنگر بهارم را
#تمنا_داشتم_عین_وصالش_در_شب_هجران
#صبا_بوئی_از_آن_آورد_و_برد_از_دل_قرارم_را
#بدان_امید_از_احسان_که_در_پایش_فشانم_جان
#که_از_شفقت_بدست_آرد_دل_امیدوارم_را
#مریض_عشق_را_نبود_دوائی_غیر_جان_دادن
#مگر_وصل_تو_سازد_چاره_درد_انتظارم_را
چو یارم ساخت با اغیار و من جان دادم از حسرت
بگوئید ای برادر آن بت ناسازگارم را
صبوحی را سگ دربان خود خواند آن پری از مهر
میان عاشقان افزوده قدر و اعتبارم را
📚 #شاطرعباس صبوحی - غزلیات - آرزو
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
اگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم را
شمارم مو به مو شرح غم شب های تارم را
#برای_جان_سپردن_کوی_جانان_آرزو_دارم
#که_شاید_با_دو_سیل_او_برد_خاک_مزارم_را
ندارم حاجت فصل بهاران با گل و گلشن
به باغ حسن اگر بینم نگار گلعذارم را
بگرد عارضش چون سبز شد خط من، به دل گفتم
سیه بین روزگارم را، خزان بنگر بهارم را
#تمنا_داشتم_عین_وصالش_در_شب_هجران
#صبا_بوئی_از_آن_آورد_و_برد_از_دل_قرارم_را
#بدان_امید_از_احسان_که_در_پایش_فشانم_جان
#که_از_شفقت_بدست_آرد_دل_امیدوارم_را
#مریض_عشق_را_نبود_دوائی_غیر_جان_دادن
#مگر_وصل_تو_سازد_چاره_درد_انتظارم_را
چو یارم ساخت با اغیار و من جان دادم از حسرت
بگوئید ای برادر آن بت ناسازگارم را
صبوحی را سگ دربان خود خواند آن پری از مهر
میان عاشقان افزوده قدر و اعتبارم را
📚 #شاطرعباس صبوحی - غزلیات - آرزو
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
#بیا_بیا_که_به_سر ، #باز_هم_هوای_تو_دارم
#به_سر_هوای_تو_دارم ، #به_دل_وفای_تو_دارم
#مرا_سری_ست_پر_از_شور_و_التهاب_جوانی
#که_آرزوی_نثارش_به_خاک_پای_تو_دارم
چون گل نشسته به خون و چو غنچه بسته دهانم
چو لاله بر دل خود ، داغ از جفای تو دارم
#بلای_جان_منت_آفرید_و_کرد_اسیرم
#شکایت_از_تو_ندارم ، #که_از_خدای_تو_دارم
به هجر کرده دلم خو ، طمع ز وصل بریدم
که درد عشق تو را خوشتر از دوای تو دارم
به خامشی هوس سوختن ، چو شمع نمودم
#به_زندگی_طلب_مردن_از_برای_تو_دارم
#خطا_نکردم_و_کشتی_مرا_به_تیر_نگاهت
#عجب_ز_تیر_نشانگیر_بی_خطای_تو_دارم
به دام من دل شیران شرزه بود فتاده
غزال من ! چه شد کنون که سر به پای تو دارم ؟
نکرد رحم به من گرچه دید تشنه وصلم
همیشه این گله زان لعل جانفزای تو دارم
دلم ز غم پر و جامم ز باده ، جای تو خالی
که بنگری که چه همصحبتی به جای تو دارم
#به_پیشت_ار_چه_خموشم ، #ولیکن_از_تو_چه_پنهان
#که_با_خیال_تو_گفتار_در_خفای_تو_دارم
📚 #سیمین بهبهانی - باز هم
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
#بیا_بیا_که_به_سر ، #باز_هم_هوای_تو_دارم
#به_سر_هوای_تو_دارم ، #به_دل_وفای_تو_دارم
#مرا_سری_ست_پر_از_شور_و_التهاب_جوانی
#که_آرزوی_نثارش_به_خاک_پای_تو_دارم
چون گل نشسته به خون و چو غنچه بسته دهانم
چو لاله بر دل خود ، داغ از جفای تو دارم
#بلای_جان_منت_آفرید_و_کرد_اسیرم
#شکایت_از_تو_ندارم ، #که_از_خدای_تو_دارم
به هجر کرده دلم خو ، طمع ز وصل بریدم
که درد عشق تو را خوشتر از دوای تو دارم
به خامشی هوس سوختن ، چو شمع نمودم
#به_زندگی_طلب_مردن_از_برای_تو_دارم
#خطا_نکردم_و_کشتی_مرا_به_تیر_نگاهت
#عجب_ز_تیر_نشانگیر_بی_خطای_تو_دارم
به دام من دل شیران شرزه بود فتاده
غزال من ! چه شد کنون که سر به پای تو دارم ؟
نکرد رحم به من گرچه دید تشنه وصلم
همیشه این گله زان لعل جانفزای تو دارم
دلم ز غم پر و جامم ز باده ، جای تو خالی
که بنگری که چه همصحبتی به جای تو دارم
#به_پیشت_ار_چه_خموشم ، #ولیکن_از_تو_چه_پنهان
#که_با_خیال_تو_گفتار_در_خفای_تو_دارم
📚 #سیمین بهبهانی - باز هم
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
#دلم_با_عشق_آن_بت_کار_دارد
که او با عاشقان پیکار دارد
به دست عشقبازی در فتادم
که او عاشق چو من بسیار دارد
#دل_من_عاشق_عشقست_و_شاید
#که_از _من_یار_دل_بیزار_دارد
کرا معشوق جز عشقست از آنست
که او آیینه زنگار دارد
یکی باغست این پر گل ولیکن
همه پیرامن او خار دارد
نبیند هرگز آنکس خواب را روی
که عشق او را شبی بیدار دارد
#نه_هموارست_راه_عشق_آنکس
#که_با_جان_عشق_را_هموار_دارد
غم جانان خرد و جان فروشد
کسی کو ره بدین بازار دارد
📚 #سنایی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۹۷
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
#دلم_با_عشق_آن_بت_کار_دارد
که او با عاشقان پیکار دارد
به دست عشقبازی در فتادم
که او عاشق چو من بسیار دارد
#دل_من_عاشق_عشقست_و_شاید
#که_از _من_یار_دل_بیزار_دارد
کرا معشوق جز عشقست از آنست
که او آیینه زنگار دارد
یکی باغست این پر گل ولیکن
همه پیرامن او خار دارد
نبیند هرگز آنکس خواب را روی
که عشق او را شبی بیدار دارد
#نه_هموارست_راه_عشق_آنکس
#که_با_جان_عشق_را_هموار_دارد
غم جانان خرد و جان فروشد
کسی کو ره بدین بازار دارد
📚 #سنایی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۹۷
🔷 https://tttttt.me/manotanhaih