Hassan kashavarz
59 subscribers
3.03K photos
95 videos
3.73K links
إشعار حافظ ، شهريار ، سعدي ، رهي معيري ، مولانا و رباعيات دلنشين
Download Telegram
درود

بامداد خوش

خود را بمحیط خطر انداز و مترس
سر در ره آن نگار در باز و مترس

بر سوختگان دست ندارد دوزخ
با آتش عشق دوست در ساز و مترس

📚 #فیض کاشانی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۲۴

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
درود

بامداد خوش

زاغی سیاه و خسته به مقراض بالهاش
پیراهن حریر شفق رابرید و رفت
من در حضور باغ برهنه
در لحظه ی عبور شبانگاه
پلک جوانه ها را
آهسته می گشایم و می گویم
آیا
اینان
رویای زندگی را
در آفتاب و باران
بر آستان فردا احساس می کنند ؟
در دوردست باغ برهنه چکاوکی
بر شاخه می سراید
این چند برگ پیر
وقتی گسست از شاخ
آن دم جوانه های جوان
باز می شود
بیداری بهار
آغاز می شود

📚 #محمدرضا_شفیعی_کدکنی - شبخوانی - باغ برهنه

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
درود

بامداد خوش

کاش در باورم همیشه تو؛ زندگی را دوباره جان می داد
می نشستی کنار شب بوها؛ عشق، گهواره ام تکان می داد

می شدم کودکی میان بهار؛ قصه های سفید اشعارت-
- توی گوشم ستاره می بارید؛ آسمان را به من نشان می داد

کاش پرواز، باورم می شد؛ یک بغل خواب می شدم با تو
با سرانگشت آرزوهایم؛ زندگانی به من زمان می داد

کاش لبریز بودم از تو و تو می شدی از تمام من لبریز!
عشق سر می کشیدی و طعمش؛ سرخوشی های بی کران می داد

حیف اما غریبه می دانی؛ عطر پاییزی وجودم را
کاش هر قطره قطره خاطره ام؛ آن چه می خواستی همان می داد...

📚 #شیوا فرازمند - غزلیات - قصه های سفید اشعارت

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
ابر است گهر بار و هوا عنبر بیز
عاشق ز هوا چون کند آخر پرهیز؟

ساقی سپهر بر کف نرگس مست
بنهاده پیاله ای که کج دار و مریز

📚 #سلمان ساوجی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۸۳

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
درود

بامداد خوش

ز غمزه ای که از آن ماهپاره می ریزد
به شام خسته دلانش ستاره می ریزد
نشد که بوسه بگیرم ز یار ، با دل سیر
که بوسه از لب او با شماره می ریزد

اگر که دست دهد کنج خلوتی با دوست
ز شش جهت به سر من ، نظاره می ریزد!
فلک ز چشم تر ما چه سود خواهد برد
چرا به خرمن دل ها ، شراره می ریزد؟

زمانه ، تشنه لبان را نمی کند سیراب
که جرعه جرعه و با استخاره می ریزد
بیا که چاره غم ها به دست ساقی ماست
که بیدریغ به جام تو ، چاره می ریزد

کریم باش چو ساقی نه چون سپهر ، لئیم (۱)
که ساغرت چو تهی شد ، دوباره می ریزد
چگونه خواهش دل را نهان کنی « سالک »؟
که عشق از سخنت ، آشکاره می ریزد

📚 #بهرام سالکی - غزلیات - ۱۳ - ساقی

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
درود

بامداد خوش

مریخ سلاح چاوشان تو برد
گوی تو زحل به پاسبانی سپرد

در ملکت تو چه بیش و کم خواهد شد
گر چاوش تو به پاسبان برگذرد

📚 #انوری - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۱۱۱

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
گویند که راستی چو زر کانیست
سرمایه عز و دولت و آسانیست

گر راست به هر چه راستست ارزانیست
من راستم آخر این چه سرگردانیست

📚 #سنایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۸۰

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
درود

بامداد خوش

ماهرخان، که داد عشق، عارض لاله رنگشان
هان! به حذر شوید از غمزه شوخ و شنگشان
ناله زار عاشقان، اشک چو خون بی دلان
هیچ اثر نمی کند در دل همچو سنگشان

با دل ریش عاشقان، وه! که چها نمی کنند؟
ابرو چون کمانشان، غمزه چون خدنگشان
از لب و زلف و خال و خط دانه و دام کرده اند
تا که برین صفت بود، دل که برد ز چنگشان؟

ما چو شکر گداخته، ز آب غم و عجبتر آنک:
در دل ماست چو شکر غصه چون شرنگشان
بیش مپرس حال من، زآنکه به شرح می دهد
از دل و دست ما نشان چشم و دهان تنگشان

غم مخور، ای دل، ار بود یک دو دمی چو دور گل
دولت بی ثباتشان، خوبی بی درنگشان
ابر صفت مریز اشک، از پی هجر و وصلشان
زان که چو برق بگذرد مدت صلح و جنگشان
جان عراقی از جهان گشت ملول و بس حزین
کاهوی او رمید از آن عادت چون پلنگشان

📚 #عراقی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۲۱۲

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
گر زلف پریشانت در دست صبا افتد
هرجا که دلی باشد در دام بلا افتد
ماکشتی صبرخود دربحرغم افکندیم
تاآخر از این طوفان هر تخته کجا افتد

هرکس به تمنائی فال ازرخ او گیرند
بر تخته فیمروزی تا قرعه کرا افتد
گرزلف سیاهت رامن مشک ختاگفتم
در تاب مشو جانا در گفته خطا افتد

آخرچه زیان افتد سلطان ممالک را
کو را نظری روزی بر حال گدا افتد
آن باده که دلهارااز غم دهد آزادی
پرخون جگر گردد چون دور بما افتد
احوال دل حافظ از دست غم هجران
چون عاشق سرگردان کزدوست جداافتد

📚 #حافظ - شماره ۲۲ - گر زلف پریشانت در دست صبا افتد.

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
درود

بامداد خوش

به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد
یک یک برد شما را آنک مرا ببرد
آن را که بود آهن آهن ربا کشید
وان را که بود برگ کهی کهربا ببرد

قانون لنگری به ثری گشت منجذب
عیسی مهتری را جذب سما ببرد
هر حس معنوی را در غیب درکشید
هر مس اسعدی را هم کیمیا ببرد

از غارت فنا و اجل ایمنست و دور
آن کس که رخت خویش سوی انبیا ببرد
آن چشم نیک را نرسد هیچ چشم بد
کو شمع حسن را ز ملاء در خلاء ببرد

ما از قضا به قاضی حاجت گریختیم
کنچ از قضا رسید به طالب قضا ببرد
این ها گذشت ای خنک آن دل که ناگهش
حسن و جمال آن مه نیکولقا ببرد

📚 #مولوی - دیوان شمس - غزلیات - غزل شماره ۸۶۸

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
2
درود

بامداد خوش

پای بند قفسم باز و پر بازم نیست
سر گل دارم و پروانه ی پروازم نیست
گل به لبخند و مرا گریه گرفته ست گلو
چون دلم تنگ نباشد که پر بازم نیست

گاهم از نای دل خویش نوایی برسان
که جزین ناله ی سوز تو دمسازم نیست
در گلو می شکند ناله ام از رقت دل
قصه ها هست ولی طاقت ابرازم نیست

ساز هم با نفس گرم تو آوازی داشت
بی تو دیگر سر ساز و دل آوازم نیست
آه اگر اشک منت باز نگوید غم دل
که درین پرده جزین همدم و همرازم نیست

دلم از مهر تو درتاب شد ای ماه ولی
چه کنم شیوه ی آیینه ی غمازم نیست
به گره بندی آن ابروی باریک اندیش
که به جز روی تو در چشم نظر بازم نیست
سایه چون باد صبا خسته ی سرگردانم
تا به سر سایه ی آن سرو سرافرازم نیست

📚 #سایه - سیاه مشق - غزل - سایه ی سرگردان

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
گفتم كمي بخند كه گفتي قرار نيست
يعني كه خنده سهم دل بيقرار نيست

آتش به اختياري و من غم در اختيار
در غم هم آتشي است كه در اختيار نيست

پايان روسپيدي من در غم تو نيست
شيرين چنانكه عاقبت شوره زار نيست

كردي شبيه سازي آن آيه را كه گفت
عشقت حكومتي است كه از آن فرار نيست

شب تا سحر نوشته ام و پاك كرده ام
ناپاك آن دلي كه به دلبر دچار نيست

📚 #احمد_پروين

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
درود

بامداد خوش

ای دل زشراب جهل مستی تا کی
وی نیست شونده لاف هستی تا کی

گر غرقه بحر غفلت و آز نه ای
تردامنی و هواپرستی تا کی

📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۷۰

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
درود

بامداد خوش

عشق تو بکشت عالم و عامی را
زلف تو برانداخت نکونامی را

چشم سیه مست تو بیرون آورد
از صومعه بایزید بسطامی را

📚 #خاقانی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۵

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نه فانوسی کنار لحظه های تارمان مانده
نه دیگر زلف تاکی بر سر دیوارمان مانده
 
فقط اندوه می گیرد سراغی از غریبی مان
همان که یارمان بوده، کماکان یارمان مانده
 
بپرس از پیشگوهای محلی این معما را
چقدر از روزهای مثل زهرمارمان مانده؟
 
چقدر از دلخوشی های کم و کوتاهمان رفته؟
چقدر از زخمهای بر جگر بسیارمان مانده؟
 
سزای خواندن از عشق است در گوش کر جنگل
اگر که قطره خونی گوشه منقارمان مانده
 
تو تقدیر منی، ای عشق! اما عقل می گوید:
بیا بگذر ز تقدیرت... همین یک کارمان مانده
 

📚 #حامد_عسگری

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
درود

بامداد خوش

آن کس که از او صبر محال است و سکونم
بگذشت ده انگشت فروبرده به خونم
پرسید که چونی ز غم و درد جدایی
گفتم نه چنانم که توان گفت که چونم

زان گه که مرا روی تو محراب نظر شد
از دست زبان ها به تحمل چو ستونم
مشنو که همه عمر جفا برده ام از کس
جز بر سر کوی تو که دیوار زبونم

بیم است چو شرح غم عشق تو نویسم
کآتش به قلم در فتد از سوز درونم
آنان که شمردند مرا عاقل و هشیار
کو تا بنویسند گواهی به جنونم
شمشیر برآور که مرادم سر سعدیست
ور سر ننهم در قدمت عاشق دونم

📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۴۲۲

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
درود

بامداد خوش

اگر آن ماه مهربان گردد
غم دل غمگسار جان گردد
آنکه چون نامش آورم بزبان
همه اجزای من زبان گردد
ور کنم یاد ناوک چشمش
مو بر اعضای من سنان گردد

چون کنم نقش ابرویش بردل
قد چون تیر من کمان گردد
مه ز شرم جمال او هرماه
در حجاب عدم نهان گردد
یا رب این آسیاب دولابی
چند برخون عاشقان گردد

چون دلم با غم تو گوید راز
در میان خامه ترجمان گردد
از لبت هر که او نشان پرسد
چون دهان تو بی نشان گردد
چون ز لعلت سخن کند خواجو
شکر از منطقش روان گردد

📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۵۵

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
درود

بامداد خوش

هر چند که رند کوچه و بازاریم
ای خواجه مپندار که بی مقداریم

سری که به آصف سلیمان دادند
داریم، ولی به هرکسی نسپاریم

📚 #شیخ بهایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۶۲

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بنظرم مهمتر از این نداریم
بترسید
از کسی که به نون و نمک ،
به سلام علیک ،
به حق بینتون ،
به حق نون و نمک اعتقاد نداره
خطرناکن
فرار کنید از بغلشون
بخدا

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1
درود

بامداد خوش

زان پیش که بودها نبودست
بود تو ز ما جدا نبودست
چون بود تو بود بود ما بود
کی بود که بود ما نبودست

گر بود تو بود بود ما نی
موقوف تو بد چرا نبودست
ما بر در تو چو خاک بودیم
نه آب و نه گل هوا نبودست

در صدر محبتت نشاندیم
زان پیش که حرف لا نبودست
دریای تو جوش سر برآورد
پر شد همه جا و جا نبودست
عطار ضعیف را دل ریش
جز درد تو به دوا نبودست

📚 #عطار - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۵۵

🆔 https://xn--r1a.website/manotanhaih
1