کانال صنفی معلمان ایران
6.32K subscribers
18K photos
2.65K videos
411 files
8.35K links
#این_کانال_مستقل_است

حقوق دانش آموزان و معلمان
قوانین اداری
بخشنامه ها
یادداشت های صنفی و آموزشی
پلی بین معلمان و فعالان صنفی.
شعر ، داستان ، یادداشت خود را از طریق آی دی زیر برای ما ارسال نمایید.
@Ertebat_ba_kasenfe
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 به حکم انسانیت
و بنام صلح🕊
آنچه در توان #آگاهی است برای #آموزش_عشق بکار میبریم برای محکومیت هر گونه خشونت و کشتار انسانها در همه جهان.

#انسانیت_مرز_نمیشناسد
#فلسطین

🆔 @kasenfi
💠 این هیولاهای دوست داشتنی

محمد حبیبی

ژیژک فیلسوف نامدار معاصر جمله جالبی دارد. می گوید:
رسانه هیولاست. یک هیولای وحشتناک، یک هیولای لازم، یک هیولای دوست داشتنی.
درست می گوید. رسانه هیولاست. آنجا که کابوس شبانه قدرتمندان می شود و آن هنگام، که رویاهای شیرینشان را به زهری تلخ تبدیل می کند.
رسانه هیولایی قاطع است. ضروری است. مطلقا ضروری. فرقی ندارد ،جنگ باشد ، یا بحرانی در میانه ی زندگی . یقه می گیرد. سفت و سخت و بی رحمانه .
رسانه هیولایی مهربان است ، آن هنگام که فریاد بی صدایان می شود و در همهمه ی فراموشی ها ، رنج های فراموش شدگان را فریاد می زند.
اما به چرخشی می تواند ، صدای فراموشی باشد. طبلی گوشخراش و سازی ناکوک تا پنهان کند، سیمای حقیقی زورمندان را و به وارونگی حقیقت بنشیند. ساز اختناق.
آنگونه که هر تبعیضی، جلوه ای باشد از آنچه که هست، از آن چه که باید باشد، بی هیچ امکانی از تحول و تغییر. بردگی مطلق .
آنگاه رسانه هیولایی است وحشتناک برای توده ها .
میان آن هیولای دوست داشتنی و این وحشت مطلق ، مرز باریکی و کوتاهی است به کوتاهی چرخش قلم و خیانت زبان.
زبان که خیانت کرد جنگ می شود امری ضروری . درد می شود وضعیتی عادی در زندگی بشری.
در میانه این دو ، آنها که چرخش قلمشان به سمت روشنایی است ، کم نیستند در زمانه ما. آنها که تاوان می دهند همچنان برای افشای تباهی ها .
امروز روز آنهاست .بله روز شما . روز شما که ارزش قلمهایتان را می دانید و هرگز کم فروشی نمی کنید.
روزتان مبارک هیولاهای دوست داشتنی.


#روز_خبرنگار
#آزادی_قلم_و_اندیشه
#آگاهی_حق_همه
#محمد_حبیبی
معلم - نویسنده محبوس در زندان بزرگ تهران

🔻🔻🔻
👈کانال صنفی معلمان
🆔 @kasenfi

🔺🔺🔺

https://tttttt.me/jpgoo/15
🔵 بازدید وزیر از مدارس مجهّز !!!
و تداوم عوامفریبی

آتوسا شهریاری - معلّم

#من_یک_معلمم
🔹 پر نشاط ترین سالهای زندگی ام را، در راه خدمت به فرزندان ایران زمین بی هیچ چشم داشتی سپری کرده ام.
به خودم و شغلم افتخار می کنم و هنوز پر انرژی و عاشقانه تر از قبل می کوشم که بذر #آگاهی را در کودکان بارور کنم.

🔹 امروز  آدینه است و من مشغول خواندن مطلبی در جهت ارتقا ٕ آگاهی خودم؛ تا فردا که به مدرسه می روم همان معلم دیروزی نباشم.
چند دقیقه ای به خودم زنگ تفریح دادم و سری به فضای مجازی زدم؛
اولین خبر:
- وزیر آموزش و پرورش فردا برای بازدید از مدارس به کرج می آید.
 دومین خبر:
- نام یکی از مدارسی که ایشان بازدید می کنند.

🔹 بُغض و بُهت دیگر اجازه نداد خبرهای بعدی را پیگیر شوم.
در مقایسه با تصاویر مدرسه ای که وزیر قرار است از آن بازدید کند تصاویر مدرسه خودم مانند یک فیلم از جلوی چشمانم رد می شد.

چرااااا؟  و طبق چه اصولی !!! یک مدرسه نوساز کم جمعیت در وسط شهر! برای بازدید انتخاب می شود؟

برای اینکه این خبر حتما رسانه ای می شود و وزیر وزارتخانه ای به این بزرگی قرار است در این فیلمِ عوام فریب، بازیگر نقش اول باشد.

🔹 داشتم فکر می کردم در مدرسه ما در همان کرج، صندلی به تعداد دانش آموزان وجود ندارد! و یکی از همکار ان چندین صندلی دست دوم ‌به مدرسه اهدا کرده تا بچه ها روی زمین ننشینند!

هیچ یادم‌نمی رود روزی را که مدیرمان با وانت از مدارس نزدیک تعدادی صندلی امتحانی قرض گرفت تا کارگاه ها و کلاسهایمان تجهیز شوند!!!
تجهیز به بدیهی ترین لوازم مورد نیاز!

🔹 بعضی روزها نیز یکی از کلاس هایمان در نمازخانه و با تخته ای فرسوده، تشکیل می شود. تخته ای روی زمین که معلم مجبور است برای نوشتن روی آن تا کمر دولا شود!
همان معلمی که از حق بیمه کارآمد و معیشتِ حداقلی! کمترین بهره را دارد و چندی بعد که این همکار سلامتی اش رنگ می بازد و کمردرد کمترین پیامد آنست، کدام وزیر و کدام شرکت بیمه به کمک او می آید؟!

کدام یک از این دردها در بازدید وزیر از فلان مدرسهٔ نامبرده در مرکز شهر، نمود خواهد داشت؟!!!
مدرسه ای که به صورت هیئت امنایی اداره می شود و وضع مالی مدرسه عالی است و تعداد دانش آموزان اندک و نه مثل مدرسه من ...؛
مدرسه ای که چون در منطقه ای محروم و حاشیه قرار دارد، از کمک اولیا به مدرسه خبری نیست.
نه که نخواهند، نه؛ بلکه ندارند که کمک کنند.
مدرسه ای که بعضی دانش آموزانش گاها روی پله از گرسنگی غش می کنند و معلمان برایشان غذا و خوراکی می خرند. معلمانی که حقوق خودشان #زیر_خط_فقر است.

من نمی دانم
بازدید وزیر از مدرسه ای که کمترین مشکلات را دارد، چه مسئله ای را میتواند حل کند؟
غیر از این که بازهم سر بینندگان، کلاهی بزرگ گذاشته شود که آی مردم ببینید؛
مدارس ما اینگونه اند و معلمان ما بی دلیل #تحصن میکنند.

🔹 وزیر آموزش و پرورش به جای اینکه به سمت استاندارد کردن مدارس برود وارد بازی نازیبای منحرف کردن افکار عمومی از محرومیت مدارس و کمبود بودجه آموزش و پرورش می شود.

آقای وزیر
من و تعدادی از همکارانم چندی پیش برای شما پیام فرستادیم؛ خواندید و پاسخ ندادید!
از همکارانمان که در بندند بخاطر مطرح کردن همین مسائل بدیهی! حمایت نکردید.
 و قرار است بار دیگر عوام فریبی را به نمایش بگذارید!

من یک معلّمم. معلم ها صادق ترین، عاشق ترین و صبورترین اقشار جامعه اند.
کمی تامل کنید؛
- با مدارس خود،
- با آموزش و پرورش کشور
- با دانش آموزان
و با ما،
ما #معلمان چه کرده اید که برای شنیده شدن فریادهایمان برای تجهیز مدارس، و مشکلات دانش آموزانمان
علیرغم میل باطنی، وادار به #تحصّن شده ایم؟


#نه_به_عوامفریبی
#آموزش_و_پرورش_وزارتی_بی_بودجه!!!
#بازدیدهای_نمایشی
#معلمان_زندانی
#کانون_صنفی_معلمان
🔹🔹🔹

👈کانال صنفی معلمان
🆔 @kasenfi
🔴بخشی از نامه های #فرزاد_کمانگر معلم آزاده ی که تا پای طناب دار هنوز #درس_آزادگی و عشق و زندگی می داد...


من یک #معلم می مانم و تو یک #زندانبان

💢برای من و تو #زندان دو معنای جداگانه دارد، دو نفر در دو سوی دیوار با دری آهنی و دریچه ای کوچک میان آن، تو بیرون سلول، من درون سلول.

💢من معلمم…نه نه…
من دانش آموز #صمد_بهرنگی_ام، همان که #اولدوز و #کلاغها و #ماهی_سیاه_کوچولو را نوشت که #حرکت_کردن را به همه بیاموزد.

💢من محصل #خانعلی_ام، همان معلمی که یاد داد چگونه خورشیدی بر #تخته_سیاه کلاسمان بکشیم که نورش خفاشها را فراری دهد.

💢من معلمم، از دانش آموزانم لبخند و پرسیدن را به ارث برده ام.

💢حال که من را شناختی، تو از خودت بگو، همکارانت که بوده اند، خشم و نفرت وجودت را از چه کسی به ارث برده ای، دستبند و پابندهایت از چه کسی به جا مانده؟ از سیاهچالهای ضحاک؟

💢مرا از #دستبند و #زنجیر و #شلاق، از چشم‌های الکترونیکی زندان، از درهای محکم آن مترسان.مرا به باد کتک مگیر که هنگام راه رفتن صدای پایم می‌آید، آخر مادرم به من آموخته، با گام‌هایم با زمین سخن بگویم.

💢#قلم و #کاغذ را از من دریغ مکن، می‌خواهم برای کودکان سرزمینم لالائی بسرایم، سرشار از امید. می‌دانم به تو آموخته‌اند از نور، از زیبایی‌ها، از اندیشه و #اندیشیدن متنفر باشی.

💢دنیای تو همیشه تاریکی و زندان خواهد بود و «شعور نور» آزارت خواهد داد. تو با همه وجود پر از کینه‌ات بر سر من فریاد می‌کشی و من باز دلم برای تو و دنیای حقیری که دورت ساخته‌اند، می‌سوزد.

💢#همکار_دربند، مگر می توان پشت میز صمد شدن نشست و به چشمهای فرزندان این آب و خاک خیره شد و خاموش ماند؟مگر می توان معلم بود و راه دریا را به ماهیان کوچولوی این سرزمین نشان نداد؟ حالا چه فرقی می کند از ارس باشد یا کارون.

💢مگر می توان بار سنگین مسئولیت معلم بودن و بذر #آگاهی پاشیدن را بر دوش داشت و دم برنیاورد؟ مگر می توان بغض فروخورده دانش آموزان و چهره ی نحیف آنان را دید و دم نزد؟
مگر می توان در قحط سال عدل و داد معلم بود، اما «الف» و «بای» امید و برابری را تدریس نکرد، حتی اگر راه ختم به اوین و مرگ شود؟

💢 نمی توانم تجسم کنم که نظاره گر رنج و فقر مردمان این سرزمین باشیم و دل به رود و دریا نسپاریم و طغیان نکنیم؟

💢می دانم روزی این راه سخت و پر فراز و نشیب، هموار گشته و سختی ها و مرارت های آن نشان افتخاری خواهد شد «برای تو معلم آزاده»، تا همه بدانند که معلم، معلم است حتی اگر سدّ راهش فیلتر گزینش باشد و زندان و اعدام، که آموزگار نامش را، و افتخارش را ماهیان کوچولویش به او بخشیده اند، نه مرغان ماهیخوار.

وقتی نوشته های فرزاد کمانگر را میخوانم ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازیر می شود تا یادم میفتد که او می گوید " قوی باش رفیق " ...

یادتان باشد
که به شعر،
به آواز ،
به رویاهای‌ تان
و به لیلا های‌ تان پشت نکنید .....

🔘فرزاد کمانگر، در سحرگاه ۱۹ اردی‌بهشت ماه سال ۱۳۸۹، در زندان اوین، بدون اطلاع وکیل و خانواده‌اش به دارآویخته شد و مخفیانه بدون حضور خانواده در محل نامعلومی دفن شده است.

نام و یادش گرامی باد🌷🌷

🔻🔻🔻
کانال صنفی معلمان
🆔 @kasenfi

http://uupload.ir/files/wasp_photo_۲۰۱۹-۰۵-۰۶_۱۵-۱۵-۳۳.jpg
به نام خداوند جان و خرد

📝بیانیه کانون صنفی معلمان ایران (تهران) به مناسبت روز جهانی معلم

🔹 از سال ۱۹۹۴ میلادی، ۵ اکتبر (سیزدهم مهرماهِ)، از سوی سازمان جهانی یونسکو #روز_جهانی_معلم نام گذاری شده است. با طرح شعاری که هدف پیش روی سال جدید آموزشی را نمایان می سازد.
آن چه در این سال ها به عنوان وجه مشترک همه این شعارها دیده می شود؛ تاکید بر نقش محوری #معلم در تغییر شرایط و اهمیت سرمایه گذاری برای تربیت معلمان آگاه و حرفه ای است، و صد البته تأمین شرایط مطلوب برای آنان. از جمله؛
- « سرمایه گذاری برای آینده، سرمایه گذاری برای آموزگاران »(2014)
- « قدرتمندی آموزگاران، ساختن جامعه های پایدار» ( 2015)
- « ارج نهادن به آموزگاران، بهبود جایگاهشان» (2016) و ...
- « معلمان جوان آینده این حرفه اند» (2019).
🔹در اکثر کشورها این روز، روز جشن و شادباش، یادآوری تلاش و ارزیابی موفقیت ها و تبیین دلایل عدم توفیق هاست.
در کشور ما اما آن ها که بیرون از تاریخ ایستاده اند! تنها با نسیانی انتخابی!! از کنار چنین مناسبت هایی می گذرند تا مبادا همچون آینه ای واقعیت موجود را نشانِشان داده و تصویرِ خیالیِ برساخته ذهنِ رویا پردازشان را برهم زند.
🔹 #کانون_صنفی_معلمان_ایران ضمن گرامی داشت روزهایی مانند روز جهانی معلم و روز ملی معلم، به آن ها همچون فرصتی برای #بازنگری و #تأمل در چرایی #ضعف شدید #آموزش_در_ایران و به تبع آن تضعیف شدید جایگاه معلمان در نظام آموزش رسمی می نگرد.
🔹از نگاه جامعه شناسانه شاید بتوان برای آموزش و پرورش دو نوع کارکرد را در نظر گرفت.
اول؛ نگاهی «ابزاری و تکنوکراتیک» که نهاد آموزش عمومی را ابزاری برای آموزش و پرورش نیروهای لازم برای بخش های مختلف کار در جامعه می داند.
و دیگر نگاهی «ایدئولوژیک»؛ که از این منظر، آموزش رسمی در صدد پرورش «نگهبانان» نظام سیاسی موجود است و آموزش و پرورش، جایگاه کشمکش برسر نوع خاصی از آموزش و سیاست فرهنگی تلقی می شود.
🔹در کشور ما منابع اصلی درآمدی، از فروش نفت تأمین می شود و در اختیار دولت و نظام است. لذا حکومت نیازی نمی بیند که نظام آموزشی را با اقتصاد و توسعه پیوند دهد، بلکه وظیفه اصلی این نظام را ترویج ایدئولوژی حاکمیت می داند.( این که تا چه حد در این هدف موفق بوده، بحث دیگری است).
در طول تاریخ نظام‌های سیاسی در ایران، همواره خود را به عنوان عقل کلی! فرض کرده‌اند که باید حقیقت مطلقی را که الزاما و انحصارا در نزد آنان موجود است به ذهن دانش‌آموزان و حتی دانشجویان القا کنند. در چنین شرایطی مدرسه دستگاهی است برای «کنترل کردن»، «انضباط بخشیدن»، «القای گزاره های ارزشی و سیاسی خاص» و «پرورش افرادی مطیع و مشابه».
در این سیستم روحیه #پرسشگری و #خلاقیت دانش آموز مجالی برای رشد نمی یابد و چه بسا سرکوب می شود. اصل بر حافظه محوری است. معلمان که خود نیز پرورش یافتگان همین نظام اند، فرصتی برای نوآوری و ترویج نگاه بدون سوگیریِ علمی نمی یابند. دیوار بلندی میان مدرسه و واقعیت های جاری در جامعه کشیده می شود. اندیشمندان و کارشناسان مستقل آموزشی طرد می شوند و خلاصه آن که " امر سیاسی کاملا بر نظام آموزشی سیطره دارد". در چنین حالتی، مدرسه که کارکرد اولیه آن #آگاهی_بخشی، نوجویی و تغییر بوده است؛ به نهاد محافظه‌کاری تبدیل می شود که کارکرد آن کنترل و ایستایی جامعه است. هرچند برخی از صاحب نظران بر این باورند که «نظام آموزشی ما دائماً در کتاب‌های درسی، برنامه‌های درسی و گفتمان رسمی خود نوعی نظام دانش رسمی را شکل داده که می‌خواهد با ستیز با جهان، دانش‌آموزان را آموزش دهد.»
ویژگی دیگری که برای القاء نظرات خاص در آموزش، ضروری و اجتناب ناپذیر تلقی می شود و در واقع همراه با آن می آید، #تمرکزگرایی است.
🔹هنگامی که هدف تولید انسان های مشابه -به منظور حفظ اقتدار حاکمان- باشد، ضروری است پیام های یکسان از یک مرکز فرماندهی به مدارس پایتخت و شهرهای بزرگ تا محروم ترین و دورافتاده ترین نقاط کشور برسد؛ هر چند که از نظر زبان، فرهنگ و شرایط جغرافیایی به شدت متفاوت باشند. نظام آموزش رسمی در کشور ما به شدت متمرکز است و این تمرکزگرایی که هم در محتوای آموزشی و هم در ساختار مدیریتی اعمال می شود، موجبات سلب اختیار از مدیران میانی، مدیران مدارس و معلمان را فراهم آورده است.ساختار هرمی شکلی که مدرسه، کادر آموزشی و اداری آن که در قاعده این هرم قرار می گیرند، مبدل به مجریان دستوراتی که از بالا به پایین و به صورت یک طرفه صادر می شود، گشته اند.

👈ادامه‌ی بیانیه در صفحه دوم
🔻🔻🔻
🔻🔻🔻🔻
🔹 #کانال_صنفی_معلمان

🆔 @kasenfi
👇👇👇
https://tttttt.me/kasenfi
🔴 از شرم قلم

ابوالفضل رحیمی شاد

🔹سلام فلاحی جان...

ببخشید چند روز می گذرد و من درباره صدور حکم دو سال زندان برای تو چیزی ننوشتم.
راستش قلمم شرم داشت از نوشتن اینکه فلاحی به دوسال زندان محکوم شده است.
اما هر طور بود راضیش کردم تا بنویسد.
گفتم قلم جان حق با توست و چه خوبه که شرم داری.
اما اگه تو شرم کنی هم نوع بی شرم و خودفروختت در دست قاضی، پیروز میدان بی رقیب میشه.
بیا و در برابر این حکم ظالمانه تو هم حکم خودت را بنویس!!

🔹دو سه روزی ساکت بود و هیچی نگفت تا الان که اومد و گفت منو بردار بذار رو کاغذ میخوام بنویسم.

گفتم به چشم بفرمایید!
گفت حرفای خودم نیست.
چند روز پیش با دوستم که بیست ساله قلم فلاحیه صحبت می کردم میخوام حرفای اونو بنویسم.
باشه هر چی میخوای بنویس!

🔹می گفت "من بیست ساله همیشه همراه فلاحیم.
از وقتی سر کلاس می رفت تا وقتی بازنشسته شد.
از وقتی عضو ساده کانون صنفی معلمان بود تا امروز که دبیر کل کانونه.
فلاحی رو خیلی دوست دارم در سخت ترین شرایط منو نرم توی دستش می گیره.
مثل آدمای دیگه نیست که عصبانی میشن و قلمشونو فشار میدن و پرت می کنند هیچوقت تاحالا منو پرت نکرده.
یا منو رو کاغذ فشار نداده.
گاهی آرامشش کفرمو در میاره‌.
وقتی باهاش میرم جلسه قلمای دیگه سر به سرم میذارن و میگن تو دیگه خیلی نازنازی بار اومدی.
نه تا حالا فحشی نوشتی نه تند نوشتی نه کلمه خشن نوشتی نه حتی نیش زدی.
همش #منطق، #استدلال، #دلسوزی، #آگاهی_بخشی، دعوت به #آرامش، #قانونگرایی، #مدنیت، #اخلاق، #حق_مداری، #عدالت و #انسانیت.

🔹بعد همشون به من میخندن اما میدونم حسودیشون میشه منم فقط لبخند می زنم.
آخه این چیزا خیلی خوبه باعث افتخاره.

فقط نمی فهمم چرا بابت اینجور حرف و کارا فلاحی باید بره زندان.
آخه یکی از همنوعامون که تو دست رئیس روسای مملکته نوشته حساب اعتراض از شورش جداست.
اعتراض حق همست.
کاش میشد بهش بگم اولا شرم دارم از اینکه همنوع من میتونه اینقدر دروغ بنویسه و ادما رو فریب بده.
ثانیا فلاحی که من بیست ساله همراهشم حتی اعتراضشم با صدای بلند نبوده چه برسه به شورش.

🔹چطور میتونی اینقدر راحت دروغ بنویسی؟
چرا اجازه میدی با تو دروغ بنویسند و مردمو گول بزنند؟
مگه چند سال میخوای عمر کنی!
از چی میترسی!
حالا فرض کن دوبار دیگم جوهرتو پرکردند و دورت ننداختند اما آخرش چی!
من جای تو بودم دیگه نمی نوشتم.
هر کاری می کردند،هاااامی کردند، بین دستاشون می چرخوندند تا گرم شم و جوهرم شل بشه،
هی روی کاغذ می کشیدند،سفت تکونم می دادند و حتی روی چراغ هم داغم می کردن دیگه نمی نوشتم.

🔹کاش می شد این حرفارو به همه قلمای دروغ نویس که با ظالما همکاری می کنند هم بگم.
بگم که مطمئن باشند یا ی روز صاحباشون میندازنشون دور یا اینقدر با چیزایی که می نویسن مردمو شاکی می کنند تا مردم میان و اونارو می شکنند و میندازن دور‌.

🔹یهو ساکت شد.
گفتم چی شد.
گفت هیچی فلاحی عادتم داده فقط از سر دلسوزی بنویسم.
الان بخاطر حکم فلاحی ناراحتم نمیخوام چیزی بگم اون خوشش نیاد.
فقط امیدوارم اگه قرار شد بره زندان بذارن منم ببره چون خیلی اهل حرف زدن نیست.
صمیمی ترین دوستش منم.
گفتم خب بالاخره اونجا قلم پیدا میشه.
گفت تو هم جای من بودی حتی به قلمای زندانم حسودی می کردی.
ترجیح می دادی با فلاحی بری زندان تا اینکه دوسال ازاد یه گوشه بشینی.
اینو که گفت من دیگه نتونستم حرفی بزنم.

📌https://tttttt.me/mahjpg/10

🔻🔻🔻
#ارتباط_با_کانال:
@Ertebat_ba_kasenfi
🔻🔻🔻🔻
🔹 #کانال_صنفی_معلمان

🆔 @kasenfi
🔴سکوت بره ها
الهام فخرایی
به مناسبت روز جهانی #پریود

پریود تابو نیست و برای شکستن سکوت درباره این پدیده فیزیولوژیک، که بار روانی فراوانی نیز دارد، می‌خواهیم نگاهی به گذشته بیندازیم و تعدادی از تجربه‌های زنان در دهه‌های اخیر را مرور کنیم.

در گذشته‌های دورتر بلوغ تن نیز مانند سایر تجربه‌های زیستی نظیر تولد، مرگ، تنانگی، ازدواج و… امری پذیرفته‌شده و طبیعی تلقی می‌شد. به این ترتیب پاسداشت هر دوره با آیین‌ها و مراسم خاصی همراه می‌شد و شخص برای ورود به این دوره خاص آماده و معرفی می‌شد؛ همچنان که امروزه در بسیاری از فرهنگ‌ها این امر اتفاق می‌افتد. اما در فرهنگ بومی ما چطور؟

بیایید بحث را با طرح چند پرسش پیگیری کنیم؛ سکوت درباره پریود چه پیامدهایی برای جامعه ما دارد؟ اینکه پس از بلوغ در بازه زمانی تقریبا ۲۱ روزه هر دختری تا زمان یایسگی هر ماه این تجربه را از سر می‌گذراند به این معناست که نگاهی جنسیتی و کلیشه‌ای به آن داشته باشیم؟

یعنی لازم نیست پسرها و مردها چیزی در این باره بدانند؟

آیا لازم نیست سکوت را بشکنیم و این پدیده را، درست مثل سایر پدیده‌های فیزلوژیک بدنی، امری طبیعی و در عین حال مهم تلقی کنیم و نیازها و لوازم آن را بشناسیم، پیش‌بینی کنیم و فراهم سازیم؟ طبیعی به این معنا که بابت آن خجالت نکشیم و درباره‌اش با فرزندمان گفت‌وگو کنیم؛ درست مانند وقتی که اظهار گرسنگی یا تشنگی می‌کنیم و مهم به این دلیل که وقتی دختری اولین بار پریود می‌شود درواقع با مهم‌ترین نشانه بلوغ جسمی خود روبه‌رو شده است.

این چرخش ادواری، که نمادی از تجربه یک دایره کامل در روال طبیعی زندگی زن است و نشانه‌ای از کمال، درست به‌مثابه چرخش ادواری طبیعت لازم و باارزش است و نه نشانه نقص و مایه تاسف؛ بنابراین با جشن گرفتن این روز در قالب روزی خاص می‌توان به دختران پیام عزت نفس داد و ورود آنها را به بزرگسالی خوشامد گفت. از طرفی با بیرون کشیدن این موضوع از سایه و به‌رسمیت شناختن آن درواقع زمینه جدی گرفتن نیازهای جسمی و روحی زنان را در چنین ایامی در جامعه فراهم کرده‌ایم.

این تجربه ها را با هم مرور کنیم تا از راهکارها بگوییم...

ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید.
https://www.alephba.org/2016/05/%d8%b3%da%a9%d9%88%d8%aa-%d8%a8%d8%b1%d9%87%e2%80%8c%d9%87%d8%a7-%db%8c%d8%a7-%d8%b3%d9%81%d8%b1-%d9%be%d8%b1%db%8c%d9%88%d8%af/


#آگاهی_بخشی
#سلامت_جنسی
#رادیو_فلسفه_برای_کودکان

پ. ن این متن به صورت مشترک توسط الهام فخرایی و سحر سلطانی نوشته شده و پیش از این در سایت الفبا منتشر شده است.

#ارتباط_با_کانال :
@Ertebat_ba_kasenfi


🔸🔹🔶🔷

🔹 #کانال_صنفی_معلمان

🆔 @kasenfi
👇👇👇
https://tttttt.me/kasenfi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌀 #زادروز

🪴 احمدرضا احمدی - شاعر و نقاش
۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ - کرمان


« بوسه های ما
نه گزاف بود، نه دروغ.
پناه بود؛
در برف و بوران. »


#فرهنگ
#ادبیات
#آگاهی

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @kasenfi
🌀 اندوه

بر سنگ گوری تازه
نامی هست
دارنده این نام را هرگز ندیدم من
اینجا
میان سوگواران آشنایانند و خویشانند
و
مردمانی هم که چون من دارنده این نام را
هرگز ندیده اند.
اما
هر کس که اینجا هست
با خشم و فریادی گره زده در مشت
می داند؛
که او را کشت.

بر گِرد گور تازه جمع سوگواران است؛ دیگر کسی اینجا نمی پرسد
این خفته در خاک از کجا
و از کدامان است.
می داند؛
«او #فرزند_ایران است.»

شعر سایه در سوگ هاله سحابی

#درگذشت ۱۱ خرداد ۱۳۹۰

#زنان
#آگاهی
#مبارزه
#اجتماعی

🔸🔸🔸

📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @kasenfi
🔴چرا کتاب نمی خوانیم؟!


🔹زیرا از شک کردن در پایه‌های نظری مان می‌ترسیم.

🔹زیرا احساس می‌کنیم به قله‌های یقین رسیده‌ایم و دچار همه چیزدانی شده‌ایم.


🔹چون هنوز در دوره فرهنگ شفاهی به سر می‌بریم.

🔹چون دچار تنبلی و بی‌حالی شده‌ایم.

🔹زیرا بیش از حد ساده انگاریم و اهل تحلیل را به تمسخر می‌گیریم.

🔹زیرا ملتی شنیداری و مقلد هستیم.

🔹زیرا ارزش دانایی و آگاهی را نمی‌دانیم.

🔹زیرا سطح خوشایندهای ما به نحو رقت‌انگیزی نزول کرده است.

🔹زیرا راه تقلید و پیروی و تبعیت را راحت‌تر یافته‌ایم.

🔹زیرا در زندگی اجتماعی‌مان، دانا شدن و خردمندانه زیستن جایی ندارد و دردی از ما دوا نمی کند!

#کتاب_خوانی
#آگاهی


🔸🔸🔸

📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @kasenfi