🔴مثلث #پول ، #قدرت و #طبقه
💢سیاست در #آمریکا در چنبره چه کسانی است
🖋فرانسیس فوکویاما
🔺پاسخ به پرسش " آیا آمریکا حکومت اغنیا است" ، یا بی اهمیت به نظر میرسد یا منوط به این است که فرد چگونه این عبارت را تعریف میکند ، در فرهنگ لغات در تعریف پولوتو کراسی آمده است " حکومت اغنیا "
@IranSociology
اگر این سوال این گونه پرسیده شود که "آیا ثروتمندان نفوذ سیاسی نامتناسبی در ایالات متحده آمریکا دارند ؟" پاسخ آشکارا بله است.
.......منظور ما فقط حکومت اغنیا نیست، بلکه حکومت از سوی اغنیا و برای اغنیا است ، به عبارت دیگر منظور ما این است که ثروتمندان یا اغنیا بگونهای بر دولت تاثیر میگذارند که همین دولت به قیمت کاهش ثروت دیگران حامی ثروت آنها شده و بر گسترش این ثروت کمک حال آنها است.، این نفوذ به چهار شیوه اساسی اعمال میشود ، لابی کردن در راستای تغییر کاهش هزینههای کنترلی ( تنظیمی) و سایر هزینهها از شرکتها و سر ریز کردن آنها به بخش بزرگی از مردم ، لابی کردن جهت تاثیر گذاری بر قوانین مالیاتی به گونهای که ثروتمندان ، مالیات اندکی بپردازند ، لابی کردن برای استفاده حداکثری از پولهای شرکتی برای رقابتهای انتخاباتی و در نهایت لابی کردن در جهت توانا ساختن لابیها برای کاستن از محدودیتهای آنها ، از میان اینها مورد دومی شاید دیرینترین سابقه و ریشه تاریخی دارد .
@IranSociology
........بحران مالی ۲۰۰۹-۲۰۰۸ این معما را عمیق تر کرد ، این بحران برخی واقعیت ناخوش آیند در خصوص سرمایه داری آمریکایی را عریان کرد ، صنعت بانکداری در دههٔ ۹۰ به شدت لابی کرد تا خود را از قوانین و مقررات معاف دارد ، رویکردی که به جدّ با "مؤسسات سرمایه گذاری و " قانون مقررات زدائی و کنترل پولی " سال ۱۹۸۰ آغاز شد این موضوع علاوه بر سایر مسائل منجر به تصویب قانون "گراهام —لیچ —-بیلی" در سال ۱۹۹۹ شد ، قانونی که به ظهور بانکهای بزرگ و "جهانی" و بازارهای غیر شفاف مشتاق شده از آن انجامید ، قبل از به هم ریختن بازار مسکن در ایالات متحده آمریکا ، بخش مالی به صورت در حال گسترش ۴۰ درصد از کل سودهای شرکتی را به جیب زدند و البته این بخش مسول انفجاری بود که نه تنها باعث سقوط بانکها شد ، بلکه هزینههای سنگینی هم بر انسانهای بیگناه در داخل و خارج آمریکا تحمیل کرد ، این هم چنین به قیمت مبالغ بسیار هنگفتی در طرحهای نجات از جیب مالیات دهندگان آمریکایی شد.
این بحران به طور خیره کنندهای روشن کرد که "فرضیه بازار کار آمد " اشتباه است، درامدهای بیش از اندازه به سوی کار آفرینان مالی سرازیر شد که با حرصی ابزارها و محصولات پیچیده تر و جدید داشتند ، به جای تولید پول برای کل جامعه ، در حال تخریب و محو پول بودند ، این بحران همچنین پرتوی بر این واقعیت افکند که "کورپوریت آمریکا " خیلی به نفع نیروها و سهامداران خود عمل کردند .......اما عملکرد چندانی به نفع آمریکاییهای که در انتظار این جریان بودند نداشتند .
فرانسیس #فوکویاما / فیلسوف آمریکایی و نویسنده کتاب "پایان تاریخ "
✅کانال جامعه شناسی
@IranSociology
https://telegram.me/IranSociology
💢سیاست در #آمریکا در چنبره چه کسانی است
🖋فرانسیس فوکویاما
🔺پاسخ به پرسش " آیا آمریکا حکومت اغنیا است" ، یا بی اهمیت به نظر میرسد یا منوط به این است که فرد چگونه این عبارت را تعریف میکند ، در فرهنگ لغات در تعریف پولوتو کراسی آمده است " حکومت اغنیا "
@IranSociology
اگر این سوال این گونه پرسیده شود که "آیا ثروتمندان نفوذ سیاسی نامتناسبی در ایالات متحده آمریکا دارند ؟" پاسخ آشکارا بله است.
.......منظور ما فقط حکومت اغنیا نیست، بلکه حکومت از سوی اغنیا و برای اغنیا است ، به عبارت دیگر منظور ما این است که ثروتمندان یا اغنیا بگونهای بر دولت تاثیر میگذارند که همین دولت به قیمت کاهش ثروت دیگران حامی ثروت آنها شده و بر گسترش این ثروت کمک حال آنها است.، این نفوذ به چهار شیوه اساسی اعمال میشود ، لابی کردن در راستای تغییر کاهش هزینههای کنترلی ( تنظیمی) و سایر هزینهها از شرکتها و سر ریز کردن آنها به بخش بزرگی از مردم ، لابی کردن جهت تاثیر گذاری بر قوانین مالیاتی به گونهای که ثروتمندان ، مالیات اندکی بپردازند ، لابی کردن برای استفاده حداکثری از پولهای شرکتی برای رقابتهای انتخاباتی و در نهایت لابی کردن در جهت توانا ساختن لابیها برای کاستن از محدودیتهای آنها ، از میان اینها مورد دومی شاید دیرینترین سابقه و ریشه تاریخی دارد .
@IranSociology
........بحران مالی ۲۰۰۹-۲۰۰۸ این معما را عمیق تر کرد ، این بحران برخی واقعیت ناخوش آیند در خصوص سرمایه داری آمریکایی را عریان کرد ، صنعت بانکداری در دههٔ ۹۰ به شدت لابی کرد تا خود را از قوانین و مقررات معاف دارد ، رویکردی که به جدّ با "مؤسسات سرمایه گذاری و " قانون مقررات زدائی و کنترل پولی " سال ۱۹۸۰ آغاز شد این موضوع علاوه بر سایر مسائل منجر به تصویب قانون "گراهام —لیچ —-بیلی" در سال ۱۹۹۹ شد ، قانونی که به ظهور بانکهای بزرگ و "جهانی" و بازارهای غیر شفاف مشتاق شده از آن انجامید ، قبل از به هم ریختن بازار مسکن در ایالات متحده آمریکا ، بخش مالی به صورت در حال گسترش ۴۰ درصد از کل سودهای شرکتی را به جیب زدند و البته این بخش مسول انفجاری بود که نه تنها باعث سقوط بانکها شد ، بلکه هزینههای سنگینی هم بر انسانهای بیگناه در داخل و خارج آمریکا تحمیل کرد ، این هم چنین به قیمت مبالغ بسیار هنگفتی در طرحهای نجات از جیب مالیات دهندگان آمریکایی شد.
این بحران به طور خیره کنندهای روشن کرد که "فرضیه بازار کار آمد " اشتباه است، درامدهای بیش از اندازه به سوی کار آفرینان مالی سرازیر شد که با حرصی ابزارها و محصولات پیچیده تر و جدید داشتند ، به جای تولید پول برای کل جامعه ، در حال تخریب و محو پول بودند ، این بحران همچنین پرتوی بر این واقعیت افکند که "کورپوریت آمریکا " خیلی به نفع نیروها و سهامداران خود عمل کردند .......اما عملکرد چندانی به نفع آمریکاییهای که در انتظار این جریان بودند نداشتند .
فرانسیس #فوکویاما / فیلسوف آمریکایی و نویسنده کتاب "پایان تاریخ "
✅کانال جامعه شناسی
@IranSociology
https://telegram.me/IranSociology
Telegram
جامعهشناسی
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.
💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما
📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology
بزرگترین مرجع علومانسانی کشور
💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما
📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology
بزرگترین مرجع علومانسانی کشور
📝گفتگو با امید مهرگان درباره نقش #طبقه، رنگ و #مذهب در انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا
http://s3.img7.ir/qFy7p.jpg
@IRANSOCIOLOGY
ترامپ از این جهت شر هولناکی است که به روند معکوس کردن دستاوردهای جنبشهای حقوق مدنی جوازی نمادین و تاییدی عمومی بخشیده است. پیداست که افراد اکنون خیلی راحتتر از سال پیش گفتار و رفتار نژادستیزانه یا زنستیزانه و غیرهشان را توجیه میکنند.
ولی تا جایی که به ادعای «ضد نظم مستقر بودن» یا ضدیت با نظام برمیگردد، به نظر نمیرسد گسستی رخ داده باشد یا رخ دهد. کابینه پیشنهادی و مشاوران ترامپ تاکنون متشکل از اعضای همان دم و دستگاه قدیمیاند، ولو از حزبی دیگر، ولو از تیرهای تندروتر و کلهشقتر در محافظهکاری. فقط یک مورد از سیاستهای احتمالی او، یعنی مخالفتش با تز علمی تغییرات اقلیمی و نیاز به کنار گذاشتن سوختهای فسیلی، روشن میکند متحدان او مردم و گروههای مترقیاند یا به اصطلاح نخبگان مالی و گردنکلفت همواره حاکم. ولی یک «گسست عینی در واقعیت سیاسی» را صرفاً تشکیلات و چهرههای حکومت رقم نمیزند. اغتشاش در خود تحلیلهای به اصطلاح کارشناسانه و حرفها و بصیرتهای مردم خیابان هم نشانههای آنند. از این جهت، به طور عینی، فضای اجتماعی سیاست همین حالا هم تغییر کرده و اگر حرف از خسارت در میان است، تا همین جا هم جنبش رهاییبخشی و حقوق مدنی و برنامههای مترقی ضربه خورده است.
متن کامل را در #میدان بخوانید:
http://meidaan.com/archive/22563
✅جامعه شناسی👇
https://telegram.me/joinchat/BW29hDusPvdnL1t0FBduOg
http://s3.img7.ir/qFy7p.jpg
@IRANSOCIOLOGY
ترامپ از این جهت شر هولناکی است که به روند معکوس کردن دستاوردهای جنبشهای حقوق مدنی جوازی نمادین و تاییدی عمومی بخشیده است. پیداست که افراد اکنون خیلی راحتتر از سال پیش گفتار و رفتار نژادستیزانه یا زنستیزانه و غیرهشان را توجیه میکنند.
ولی تا جایی که به ادعای «ضد نظم مستقر بودن» یا ضدیت با نظام برمیگردد، به نظر نمیرسد گسستی رخ داده باشد یا رخ دهد. کابینه پیشنهادی و مشاوران ترامپ تاکنون متشکل از اعضای همان دم و دستگاه قدیمیاند، ولو از حزبی دیگر، ولو از تیرهای تندروتر و کلهشقتر در محافظهکاری. فقط یک مورد از سیاستهای احتمالی او، یعنی مخالفتش با تز علمی تغییرات اقلیمی و نیاز به کنار گذاشتن سوختهای فسیلی، روشن میکند متحدان او مردم و گروههای مترقیاند یا به اصطلاح نخبگان مالی و گردنکلفت همواره حاکم. ولی یک «گسست عینی در واقعیت سیاسی» را صرفاً تشکیلات و چهرههای حکومت رقم نمیزند. اغتشاش در خود تحلیلهای به اصطلاح کارشناسانه و حرفها و بصیرتهای مردم خیابان هم نشانههای آنند. از این جهت، به طور عینی، فضای اجتماعی سیاست همین حالا هم تغییر کرده و اگر حرف از خسارت در میان است، تا همین جا هم جنبش رهاییبخشی و حقوق مدنی و برنامههای مترقی ضربه خورده است.
متن کامل را در #میدان بخوانید:
http://meidaan.com/archive/22563
✅جامعه شناسی👇
https://telegram.me/joinchat/BW29hDusPvdnL1t0FBduOg
📝 #طبقه تن آسا، جامعه نمایش
✍ #فرهاد_قنبری
@IranSociology
تورستین وبلن در کتاب " نظریه طبقه تن آسا" میگوید «ثروت برای اینکه برای فرد منزلت بیشتری به همراه آورد باید بصورت متظاهرانه به نمایش گذاشته شود. طبقه مرفه علاوه بر بدست آوردن ثروت و به تبع آن قدرت،همواره در پی نشان دادن این ثروت برای کسب افتخار اجتماعی بودهاند. این تظاهر در ابتدا بصورت «فراغت خودنمایانه» از طریق اشتغال فرد به کارهای غیرتولیدیست، زیرا کار مولد تنها متعلق به طبقات پائینتر بوده است».
در جامعه شهری امکان این نوع نمایش ثروت وجود ندارد. پس «مصرف خودنمایانه» جای اشتغال غیرمولد را میگیرد. ثروتمندان می کوشند با مصرف خودنمایانه خود را متمایز کنند و به عنوان الگوی جامعه معرفی کنند. در این فرایند طبقه مرفه نمادهایی را مطرح میکند که این نمادها ارزش تلقی می شود و با رقابتی شدن فضای جامعه دیگر طبقات هم میکوشند تا خود را به نمادهای طبقه مرفه نزدیک کنند.
به عنوان مثال پوشیدن لباس های مارک دار،یا مسافرت به کشورهای دیگر و سواحل معروف دنیا،یا خرید خودروهای گران قیمت و لوکس و... شیوه هایی از این نمایش متظاهرانه است.
در قرن بیست و یکم به واسطه انقلابات مدام در عرصه ارتباطات این میل به شوآف و عرضه خود به صورتی تافته جدا از جامعه از طریق به نمایش گذاشتن لباس و محل تفریح و لوازم خانه و خودرو و ....در فضای مجازی ،شکل جدیدی به خود گرفته است.
این بخش از جامعه با به نمایش گذاشتن سبک زندگی،پوشش ،آرایش و مصرف خود ،الگویی را برای دیگر طبقات اجتماعی ارائه می دهند. اعضای طبقه تن آسا برای این که در میدان مبارزه و برتری جویی، ارزش خود را بالاتر نشان دهند و از این راه امتیاز بیش تری برای خود به دست آورند، پیوسته مشغول مصرف تظاهری، آسایش تظاهری، خودنمایی تظاهری و نمایش دادن تفاخر خود هستند تا دیگران را در میدان مبارزه به زانو درآورند.
اما آسیب جدی این نمایش متظاهرانه را طبقات اجتماعی متوسط و پایین جامعه متحمل می شوند.توده هایی که با تلاش فراوان و خود ویرانگرانه ای سعی می کنند از همه لحاظ با این الگوهای ارائه شده همراه شوند،و در صورت نرسیدن سعی می کنند با بدلی از آن لذت ها(مارک های تغلبی،سفر به کشورهای همسایه و کم هزینه،استفاده از لوازم آرایشی ارزان قیمت و اعمال جراحی زیبایی و ...)خود را ارضانمایند.
گاهی عده ای هم در صورت نرسیدن به همین مدل کوچک این مصرف گرایی به عنوان عنصری ضد اجتماعی و عقده ای، در نهان و ناخودآگاه خود درگیر چنین زندگی به اصطلاح لاکچری مانده و حسرت می خورند و بعضا در صدد آسیب زدن به این طبقات بر می آیند.
امروزه اغلب فرزند کارگر پایین شهری که درآمد ماهیانه پدرش شاید کمتر از یک میلیون تومان باشد تمام خودروهای لوکس خارجی را می شناسد و با انواع و اقسام لذت های طبقه ثروتمند آشناست.
او با مشاهده سبک زندگی این طبقه در صفحات مجازی در حسرتی همیشگی به سر می برد.
این مسئله در دراز مدت باعث شکل گیری یک دوگانگی آسیب زا می شود. کودک از یک سو در دنیای خیالی و آرمانی و زندگی در چنین دنیایی را تجربه می کند و از سوی دیگر با زندگی در شرایط واقعی و به دور از چنین امکانی مواجه می شود که در نهایت سرخوردگی ها و آسیب های روانی بسیاری برای این کودک و نوجوان به همراه خواهد داشت.
yon.ir/Da7n2
🌐جامعه شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
✍ #فرهاد_قنبری
@IranSociology
تورستین وبلن در کتاب " نظریه طبقه تن آسا" میگوید «ثروت برای اینکه برای فرد منزلت بیشتری به همراه آورد باید بصورت متظاهرانه به نمایش گذاشته شود. طبقه مرفه علاوه بر بدست آوردن ثروت و به تبع آن قدرت،همواره در پی نشان دادن این ثروت برای کسب افتخار اجتماعی بودهاند. این تظاهر در ابتدا بصورت «فراغت خودنمایانه» از طریق اشتغال فرد به کارهای غیرتولیدیست، زیرا کار مولد تنها متعلق به طبقات پائینتر بوده است».
در جامعه شهری امکان این نوع نمایش ثروت وجود ندارد. پس «مصرف خودنمایانه» جای اشتغال غیرمولد را میگیرد. ثروتمندان می کوشند با مصرف خودنمایانه خود را متمایز کنند و به عنوان الگوی جامعه معرفی کنند. در این فرایند طبقه مرفه نمادهایی را مطرح میکند که این نمادها ارزش تلقی می شود و با رقابتی شدن فضای جامعه دیگر طبقات هم میکوشند تا خود را به نمادهای طبقه مرفه نزدیک کنند.
به عنوان مثال پوشیدن لباس های مارک دار،یا مسافرت به کشورهای دیگر و سواحل معروف دنیا،یا خرید خودروهای گران قیمت و لوکس و... شیوه هایی از این نمایش متظاهرانه است.
در قرن بیست و یکم به واسطه انقلابات مدام در عرصه ارتباطات این میل به شوآف و عرضه خود به صورتی تافته جدا از جامعه از طریق به نمایش گذاشتن لباس و محل تفریح و لوازم خانه و خودرو و ....در فضای مجازی ،شکل جدیدی به خود گرفته است.
این بخش از جامعه با به نمایش گذاشتن سبک زندگی،پوشش ،آرایش و مصرف خود ،الگویی را برای دیگر طبقات اجتماعی ارائه می دهند. اعضای طبقه تن آسا برای این که در میدان مبارزه و برتری جویی، ارزش خود را بالاتر نشان دهند و از این راه امتیاز بیش تری برای خود به دست آورند، پیوسته مشغول مصرف تظاهری، آسایش تظاهری، خودنمایی تظاهری و نمایش دادن تفاخر خود هستند تا دیگران را در میدان مبارزه به زانو درآورند.
اما آسیب جدی این نمایش متظاهرانه را طبقات اجتماعی متوسط و پایین جامعه متحمل می شوند.توده هایی که با تلاش فراوان و خود ویرانگرانه ای سعی می کنند از همه لحاظ با این الگوهای ارائه شده همراه شوند،و در صورت نرسیدن سعی می کنند با بدلی از آن لذت ها(مارک های تغلبی،سفر به کشورهای همسایه و کم هزینه،استفاده از لوازم آرایشی ارزان قیمت و اعمال جراحی زیبایی و ...)خود را ارضانمایند.
گاهی عده ای هم در صورت نرسیدن به همین مدل کوچک این مصرف گرایی به عنوان عنصری ضد اجتماعی و عقده ای، در نهان و ناخودآگاه خود درگیر چنین زندگی به اصطلاح لاکچری مانده و حسرت می خورند و بعضا در صدد آسیب زدن به این طبقات بر می آیند.
امروزه اغلب فرزند کارگر پایین شهری که درآمد ماهیانه پدرش شاید کمتر از یک میلیون تومان باشد تمام خودروهای لوکس خارجی را می شناسد و با انواع و اقسام لذت های طبقه ثروتمند آشناست.
او با مشاهده سبک زندگی این طبقه در صفحات مجازی در حسرتی همیشگی به سر می برد.
این مسئله در دراز مدت باعث شکل گیری یک دوگانگی آسیب زا می شود. کودک از یک سو در دنیای خیالی و آرمانی و زندگی در چنین دنیایی را تجربه می کند و از سوی دیگر با زندگی در شرایط واقعی و به دور از چنین امکانی مواجه می شود که در نهایت سرخوردگی ها و آسیب های روانی بسیاری برای این کودک و نوجوان به همراه خواهد داشت.
yon.ir/Da7n2
🌐جامعه شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
Telegraph
طبقه تن آسا، جامعه نمایش
تورستین وبلن در کتاب " نظریه طبقه تن آسا" میگوید «ثروت برای اینکه برای فرد منزلت بیشتری به همراه آورد باید بصورت متظاهرانه به نمایش گذاشته شود. طبقه مرفه علاوه بر بدست آوردن ثروت و به تبع آن قدرت،همواره در پی نشان دادن این ثروت برای کسب افتخار اجتماعی بودهاند.…
#طبقه_متوسط
✍ #غزل_صدر
@IranSociology
ما از طبقهی متوسط بودیم. همان طبقهای که در معادلات همیشه فراموش میشوند. طبقهی معلمها، پرستارها، حسابدارها، کارمندها. آنهایی که نه آنقدر پولدارند که در روزنامهها خبری ازشان چاپ شود نه آنقدر فقیر ، که باز خبری در روزنامهها ازشان چاپ شود. هیچ خبری جز گه گاه خبر تحصن جلوی مجلس در اعتراض به حقوق کم؛ وگرنه طبقهی متوسط، کارش این است که صبحها برود سر کار و عصرها برگردد خانه. تفریحش مسافرتهای تابستانیست ، وقتی که بچهها تعطیلاند ، به شیراز و اصفهان و «شمال». شمال یعنی از گرگان تا آستارا. هر جاییش . ویلاهای کرایهای. از اینها که بوی نم میدهند و آشپزخانهشان پر از ماهیتابههای تفلون بیدستهست. آدم طبقهی متوسط در زمستان برای اسکی به دیزین و شمشک نمیرود. جز این که مادرش یا پدرش معلم باشند و با اردویی موسوم به اردوی همکاران، سوار اتوبوس کرایهای شوند و با تیپ معلمی، چوب اسکی اجاره کنند و بعد سرظهری، ساندویچ اولویه از ساکهای فروشگاه فرهنگیان درآورند و زیر آفتاب بنشینند به اولویه خوردن و تماشای زنها و مردهای طبقهی بالا که هرهر میخندند و الکی میخندند و مارلبروی قرمز میکشند و موهای بلوند گارنیه و شلوارهای ورساچه دارند. رانندهی اتوبوس که از طبقهی پایین است باید همان پایین بایستد و بهمن کوچکش را بکشد و منتظر باشد تا یکی از معلمها یک لقمه برایش بگیرد. اردوی همکاران ، تنها گروهیست که لم دادهاند زیر آفتاب و مقنعه و مانتو شلوار طوسی/ قهوه ای/سورمه ای بر تن، ساندویج سق می زنند وگرنه که رستوران ایناهاش ،همین بغل. چه خندههای مستانهای .چه رنگهایی. خوابم یا بیدارم؟ و درست وقتی دارند از اردو برمیگردند، بوی گند فاصله می پیچد توی دماغشان. انگار از بهشت پرت شده اند توی جهنم. توی اتوبان تهران -کرج. توی ترافیک اتوبان که اوناهاش، مرده طرف. توی تصادف پیکان با خاور.
امشب دارم به عکس هجده سالگی خودم در دیزین نگاه میکنم با آن چشمهای دنیا ندیده ی باکره و موهای دخترانه و کفشی که برای اسکی مناسب به نظر نمیرسد و درست پشت سر من در عکس، رانندهی اتوبوس دارد به سمت دوربین نگاه میکند. به دوربین فوجی اتوماتیک ارزانقیمت. همراه همیشگی طبقهی متوسط. به خودم در عکس نگاه میکنم و به راننده و به آنها، که در عکس نیستند اما دیزین مال آنها بود، ارث اجدادی آنها بود و ما غریبه بودیم. «ما اصلن مال آن جا نبودیم.»
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍ #غزل_صدر
@IranSociology
ما از طبقهی متوسط بودیم. همان طبقهای که در معادلات همیشه فراموش میشوند. طبقهی معلمها، پرستارها، حسابدارها، کارمندها. آنهایی که نه آنقدر پولدارند که در روزنامهها خبری ازشان چاپ شود نه آنقدر فقیر ، که باز خبری در روزنامهها ازشان چاپ شود. هیچ خبری جز گه گاه خبر تحصن جلوی مجلس در اعتراض به حقوق کم؛ وگرنه طبقهی متوسط، کارش این است که صبحها برود سر کار و عصرها برگردد خانه. تفریحش مسافرتهای تابستانیست ، وقتی که بچهها تعطیلاند ، به شیراز و اصفهان و «شمال». شمال یعنی از گرگان تا آستارا. هر جاییش . ویلاهای کرایهای. از اینها که بوی نم میدهند و آشپزخانهشان پر از ماهیتابههای تفلون بیدستهست. آدم طبقهی متوسط در زمستان برای اسکی به دیزین و شمشک نمیرود. جز این که مادرش یا پدرش معلم باشند و با اردویی موسوم به اردوی همکاران، سوار اتوبوس کرایهای شوند و با تیپ معلمی، چوب اسکی اجاره کنند و بعد سرظهری، ساندویچ اولویه از ساکهای فروشگاه فرهنگیان درآورند و زیر آفتاب بنشینند به اولویه خوردن و تماشای زنها و مردهای طبقهی بالا که هرهر میخندند و الکی میخندند و مارلبروی قرمز میکشند و موهای بلوند گارنیه و شلوارهای ورساچه دارند. رانندهی اتوبوس که از طبقهی پایین است باید همان پایین بایستد و بهمن کوچکش را بکشد و منتظر باشد تا یکی از معلمها یک لقمه برایش بگیرد. اردوی همکاران ، تنها گروهیست که لم دادهاند زیر آفتاب و مقنعه و مانتو شلوار طوسی/ قهوه ای/سورمه ای بر تن، ساندویج سق می زنند وگرنه که رستوران ایناهاش ،همین بغل. چه خندههای مستانهای .چه رنگهایی. خوابم یا بیدارم؟ و درست وقتی دارند از اردو برمیگردند، بوی گند فاصله می پیچد توی دماغشان. انگار از بهشت پرت شده اند توی جهنم. توی اتوبان تهران -کرج. توی ترافیک اتوبان که اوناهاش، مرده طرف. توی تصادف پیکان با خاور.
امشب دارم به عکس هجده سالگی خودم در دیزین نگاه میکنم با آن چشمهای دنیا ندیده ی باکره و موهای دخترانه و کفشی که برای اسکی مناسب به نظر نمیرسد و درست پشت سر من در عکس، رانندهی اتوبوس دارد به سمت دوربین نگاه میکند. به دوربین فوجی اتوماتیک ارزانقیمت. همراه همیشگی طبقهی متوسط. به خودم در عکس نگاه میکنم و به راننده و به آنها، که در عکس نیستند اما دیزین مال آنها بود، ارث اجدادی آنها بود و ما غریبه بودیم. «ما اصلن مال آن جا نبودیم.»
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY