جامعه‌شناسی
40K subscribers
3.48K photos
478 videos
144 files
2.42K links
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.

💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما

📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology


بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور
Download Telegram
جهان فکاهی

(امروز دیگر مردم "سرکوب" نمی شوند،
"سرگرم" می شوند...
رسانه ها از مخاطب خود می پرسند که "چه برنامه هایی را بیشتر دوست داری" تا پروژه ی "احمق سازی" خود را تکمیل کنند.)
تئودور آدورنو

"موزی که به عنوان یک اثر هنری به دیواری در موزه میامی چسبانده و ۱۲۰ هزار دلار فروخته شده بود، توسط یک هنرمند دیگر خورده شد. دیوید داتونا، یک هنرمند آمریکایی این موز را از دیوار کند و خورد و کار خودش را یک اجرای هنری به نام "هنرمند گرسنه" توصیف کرد"

پ.ن: آنچه برای خریدار این موز چسبیده به دیوار مهم است نه یک تابلوی نفاشی بلکه صد و بیست هزار دلار پول قاب شده است. او با این کار می گوید که من چنین ثروتی را دارا هستم که می توانم صد و بیست هزار دلار را قاب کرده و بر دیوار بچسبانم.
پیغامی که فروش این موز به جامعه هنری دارد این است که در عصر ما نه ذات کالای هنری بلکه "پول" است که ارزش آن را مشخص می کند. پولی که می تواند صرف خرید تابلوی داوینچی، ونگوک یا هر هنرمند دیگری شده یا اینکه موزی چسبیده بر دیوار را خریداری نماید..
#فرهاد_قنبری

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
‼️نحوه مواجه ما با مفاخر فرهنگی و هنری مان به خوبی در چگونگی اداره آرامستان ظهیر الدوله قابل مشاهده است.
گورستان ظهیرالدوله، گورستان کوچکی است بین امامزاده قاسم و تجریش در شمال تهران  که چندتن از هنرمندان، شاعران و چهره‌های سرشناس ایران در آن مدفونند. درویش خان، ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار، داریوش رفیعی، قمرالملوک وزیری، فروغ فرخزاد، رهی معیری، حسین یاحقی، مرتضی محجوبی، روح الله خالقی و برخی دیگر از بزرگان عرصه فرهنگ، هنر و سیاست ایران در یک قرن اخیر در اینجا دفن شده اند.
اما اگر کسی گذرش به آنجا بیفتید به ندرت اجازه ورود می یابد و اغلب با پرخاشگری پیرمردی تندخو (که چرا ایجاد مزاحمت می کنید) مواجه می شود.

شاید فقط حضور یک نفر از این افراد با این شهرت و اعتبار ملی کافی بود تا هر کشوری آن مکان را به ثبت ملی رسانده و با تبلیعات فراوان به عنوان یک میراث تاریخی در معرض دید عموم قرار دهد اما در کشور ما...

#فرهاد_قنبری

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
‼️ هایدگر می گفت: «آدمیان مدرن به فراموشی نسبت به چگونگی سکونت دچار گشته‌اند. بدین سبب چگونه در خانه بودن و ساختن را نیز به فراموشی می‌سپارند. اکنون آنان بدون آن‌که مکان را تحت سکونت خود در آورند تنها در آن حضور دارند.» 

‼️ پ.ن: انسان در جهان تکنولوژیک امروز با طبیعت و خانه بیگانه است. آشنایی و شناخت او از گیاهان، درختان، گلها و جانوران از طریق کتاب هاست. تنها درک او از چرخش فصل ها کمی احساس گرما و سرما یا چند شاخه برگ درخت کنار پیاده رو خیابان هاست..
زندگی انسان امروز نه در خانه بلکه در خوابگاههای و آپارتمان های چندین طبقه که بی شباهت به سلول های زندان و اتاق های بیمارستان نیست، خلاصه می شود. آپارتمان هایی کوچک و در هم تنیده که هیچ شباهتی به "خانه" نداشته و سال به سال جا را برای حضور انسان تنگ تر می کنند.
در این آپارتمان ها دریچه ای برای تابش خورشید صبحگاهی وجود ندارد و گاهی حتی اگر چنین امکانی هم باشد الودگی هوا چنین اجازه ای را نمی دهد.

انسان آپارتمانی هیچگاه با مفهوم "خانه" آشنایی حاصل نخواهد کرد...
#فرهاد_قنبری

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📝نوروز نماد است
✍️ #فرهاد_قنبری

🔸نوروز تلنگری برای ماست. نوروز با تغییر فصل و نوزایی نشانه ای برای نو شدن انسان است‌‌. نوروز تکامل و فراروی و بلوغ طبیعت، نشانه ای برای خروج از کوته فکری و صغارت انسان است. نوروز گریز از مرداب و سرازیر شدن است. نوروز جریان یافتن و بالیدن است. نوروز رها شدن از تعصبات و جهل ها و درماندگی ها و درجازدن هاست.

🔸نو شدن فصل ها و گذار سالها زمانی ارزشمند بوده و قابلیت قابل تبریک گفتن و جشن گرفتن را داراست که انسان با گذشت هر فصل و سال همچون طبیعت پوست اندازی دوباره ای کرده و به انسان بالغ تر و بهتری تبدیل شده باشد‌.

🔸 نو شدن سالها زمانی گرامی و ارزشمند است که انسان کتاب های تازه خوانده، با اندیشه های نو و تازه ای آشنا شده و افق های فکری جدیدی را کشف کرده باشد. نوروز و نو شدن سالها زمانی رخ می دهد که انسان از درون دوباره متولد شده و به انسان نو و تمیز و بدون کینه و نخوت و حسدی بدل شده باشد.

🔸نوروز زمانی معنا می یابد که دست های نیازمندی را گرفته باشیم، کمکی هر چند کودک در شادی انسانها داشته باشیم، از جهل ها و خرافات و خشونت ها گذر کرده باشیم. افق های جدیدی را به روی ذهن خود گشوده باشیم، توان پذیرش زیست جهان دیگری را داشته باشیم و همچون طبیعت که اجازه رشد و بالیدن به تمام گیاهان و جانداران را فراهم می کند، توان پذیرش تمامی اندیشه ها و نگاهها و گفتمان ها را داشته باشیم و در شناخت افق های جدید همچون گیاه بهاری بی تاب و قرار بمانیم.

🔸نوروز زمانی نو شدن و گذار از زمستان و سرماست که در یاری رساندن و کمک به مظلوم و ایستادگی و مقابله در برابر ظالم سکوت اختیار نکرده باشیم...

🔸وگرنه اگر همان آدم سابق باشیم، همان حرف هایی را بزنیم که همیشه گفته ایم، همان خط فکر و جمودی را پیگیری کنیم که همیشه پیگیرش بوده ایم، همان نگاهی را داشته باشیم که همیشه داشته ایم...با مرداب و گنداب تفاوتی نخواهیم داشت و گذار فصل ها و سالها چیزی جز تغییر اعداد در تقویم و دگرگونی ظاهر و انباشتن مویی سفید در سر و صورت و چروکی بر گونه، چیز دیگری نصیبمان نخواهد کرد.

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃عقده زیست لاکچری
✍️ #فرهاد_قنبری

🔘در یک دهه‌ی اخیر به واسطه انقلابات مدام در عرصه ارتباطات، میل به شوآف و به نمایش گذاشتن زیست لاکچری توسط طبقه مرفه جامعه شکل جدیدی به خود گرفته است.‌ این طبقه با به نمایش درآوردن، سبک و استایل زندگیش را به عنوان الگویی برای دیگر طبقات اجتماعی ارائه و معرفی می‌کند. پوشیدن لباس‌های مارک دار، مسافرت به کشورهای دیگر و سواحل معروف، خرید خودروهای گران قیمت و لوکس و برپایی مهمانی‌های مجلل شیوه‌هایی از این نمایش متظاهرانه طبقات مرفه در شبکه‌های اجتماعی است.

🔘طبقه ثروتمند تا چندین دهه پیش امکان چندانی برای به نمایش گذاشتن سبک زندگی خود و فخر فروشی به دیگر طبقات را نداشت. در جهان ماقبل مدرن طبقات اجتماعی مختلف در جهان‌های کاملا دور افتاده و متفاوتی زندگی می‌کردند، اما امروزه با نفوذ شبکه‌های اجتماعی فرزند فلان بی‌خانمان یا چوپانی در فلان روستای دور افتاده مرزی هم می‌تواند از خودرو و خانه و استایل زندگی فلان بازیگر سینما یا فلان ورزشکار ملی پوش آگاه شود.

🔘به نمایش گذاشته شدن زندگی لاکچری، آسیب روحی و روانی شدیدی را به سایر طبقات اجتماعی تحمیل می‌کند و باعث ایجاد نفرت و عقده‌های اجتماعی، نارضایتی شدید از زندگی و جامعه، جدل‌های خانوادگی، گسترش بزهکاری، پول پرستی افراطی و امثالهم می‌شود.

🔘مواجهه‌ی سایر طبقات اجتماعی با سبک زندگی لاکچری چندین شکل صورت می‌گیرد:
بخشی از طبقه‌ی متوسط و متوسط به بالا با تلاش فراوان و رنج خود ویرانگرانه‌ای سعی می‌کند از همه لحاظ با الگوهای رفتاری ارائه شده توسط طبقه مرفه همراه شده و در هر صورتی حتی بدلی و فیک از آن لذت‌ها و استایلی شبیه آن سبک زندگی (استفاده از مارک‌های تقلبی، سفر خارجی به کشورهای همسایه و کم هزینه، استفاده از لوازم آرایشی ارزان قیمت، اعمال جراحی زیبایی، خرید خودرو خارجی ارزان قیمت تر و... ) خود را ارضا کرده و خود را هم‌سطح با طبقه بالا جا بزند.

🔘اما آسیب جدی تر برای طبقات پایینی است که حتی توان تقلید و درآوردن ادای طبقات مرفه و زندگی لاکچری را ندارند. بسیاری از نوجوانان و جوانان طبقات پایین که غرق در فضای مجازی بوده و زندگی لاکچری سلبریتی‌ها را دنبال می‌کنند به عنصری عصبی، ضد اجتماعی و عقده‌ای بدل می‌شوند. افرادی که آگاهانه و ناخودآگاه حسرت چنین سبک زندگی را می‌خورند و گاهی هم در صدد آسیب زدن به این طبقات برمی‌آیند.

🔘امروزه (ممکن است) فرزند کارگری که شاید درآمد ماهیانه‌اش کمتر از یک میلیون تومان است، تمام خودروهای لوکس خارجی را با مدل و سرعت و قدرت موتور بشناسد و با انواع و اقسام لذت‌های طبقه ثروتمند آشنا باشد. او با مشاهده سبک زندگی این طبقه در صفحات مجازی در حسرتی همیشگی به سر می‌برد. این مسئله در دراز مدت باعث شکل‌گیری دوگانگی آسیب زا می‌شود. فرزندان طبقات محروم، از یک سو در دنیای خیالی و آرمانی و زندگی در چنین دنیایی را تجربه می‌کند و از سوی دیگر با زندگی در شرایط واقعی و به دور از چنین امکانی مواجه می‌شود که در نهایت سرخوردگی‌ها و آسیب‌های روانی بسیاری برای این کودک و نوجوان به همراه خواهند داشت.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 صنعت پورنوگرافی
✍️ #فرهاد_قنبری


🔘ژان بودریار پورنوگرافی را به دو دلیل مقصر می‌دانست. اول به خاطر دستكاری در سكس تا مبارزه طبقاتی را جدا نمايد. و دوم به خاطر، تباهی سكس با كالايی كردن آن.

🔘امروزه فضای مجازی و رسانه‌های تصویری پر از عکس‌ها و فیلم‌های پورن است. تبلیغات با وسواس و دقت بیشتری کمک ابزارهای رابطه جنسی از قبیل قرص‌ها، ژل‌ها و آلات مصنوعی و برقی را تبلیغ می‌کنند. شبکه‌های تلویزیونی پورن سال به سال در حال گسترش است و برخی پورن استارها به چهره‌های شناخته شده‌ی جهانی (به ویژه در کشور ما) تبدیل می‌شوند.

🔘امروزه به همان میزان که به "سکس" پرداخته می‌شود "عشقبازی" به امری فراموش شده بدل می‌شود چرا که این سبک رابطه روز به روز از جای خود را به کالای "بدن خوش تراش" می‌دهد. امروزه داف و پلنگ و قیافه‌های دفورمه چهره‌های اینستاگرامی و کارداشیانیسم و فلان پورن استار، الگوی زنانه تبلیغ می‌شود، تا زنی که با پوشش و ظاهر بومی نقاط مختلف کشور یا زنی که نظامی در منظونه "لیلی و مجنون" تصویر می‌شود.

🔘امروزه "سکس" با پول و تبلیغات گره خورده است و سکس به صنعتی پول ساز و جذاب برای سرمایه‌داران اعم از صاحبان شبکه‌های تلویزیونی، بازیگران و عوامل فیلم‌ها، مجلات، مدهای سکسی، داروها و ابزارهای کمک جنسی تبدیل شده است.

🔘ژیژک می‌گوید: "عشق آن چیزی‌ست که سکس را به تجربه‌ای فراتر از خود ارضایی تبدیل می‌کند. اگر عشقی نباشد، حتی وقتی با یارتان هستید، با او خودارضایی می‌کنید"، اما آنچه در جهان رسانه‌ای امروز مشاهده می‌شود تبلیغ و جایگزینی "سکس کالایی" به جای عشقبازی است. در این دستگاه طویل و پولساز حول سکس، "رابطه جنسی" نه یک رابطه انسانی از روی عشق و علاقه بلکه سایش و اصطکاک تن‌های ورزیده و اندام‌های برجسته و مصنوعی بر روی یکدیگر القا می‌شود. در دنیای کالایی شده، عشقبازی به "فاک" تقلیل یافته و رابطه‌ی جنسی از درون بی‌معنا و تهی شده است.

🔘امروزه در فیلم‌های هرزه‌ نگاری با افرادی مواجه‌ایم که مقابل دوربین ادای لذت بردن در می‌آورند اما در نهایت کرختی و ملال ایام خود را سپری می‌کنند و با روح و جسمی خسته محل کار را ترک می‌گویند. (طبق آمارها خودکشی در میان بازیگران پورن بیشتر از متوسط جامعه است)....

🔘در جهان ما نه تنها منعی برای روابط متعدد جنسی وجود ندارد، بلکه "بدن سکسی" با تمام قدرت در رسانه‌ها تبلیغ می‌شود و افراد را به لذت بردن بیشتر فرا می‌خواند...
آنچه در این بازار کالایی شده قربانی می‌شود، "عشق ورزیدن و عشقبازی " فراسوی جذابیت‌ها و برجستگی‌های جسم و تن است.
امروزه صنعت هرزه نگاری به کارخانه‌ای بدل شده است که محصول تولیدی آن بدن‌های ورزیده با آرایش‌های غلیظ و عمل‌های جراحی فراوان است که چیزی شبیه ربات‌های تولید شده در کارگاه، خالی از هر روح و علایق انسانی را تداعی می‌کند.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃استندآپ کمدی:‌ وراجان عصر پوچی
✍️ #فرهاد_قنبری

فردی‌ دو ساعت سر پا ایستاده و وراجی بی‌معنی می‌کند و مردم قهقهه می‌زنند. از اتاق خواب و توالت رفتن و خوردن و خوابیدن و مردن و بدبختی مردم می‌گویند و مردم هم با اشتیاق‌ های‌های خندیده و جیب‌هایشان را پر از پول می‌کنند.

استندآپ کمدی ویژگی بارز عصر ماست.
خندیدن به فلاکت..
خندیدن به فاجعه..
خندیدن به ابتذال..
خندیدن به کرونا..
خندیدن به مرگ..
خندیدن به هر چیزی..

استند آپ کمدی نماد عصری است که طنز را با لودگی و نقادی را با میانمایگی اشتباه گرفته است. استندآپ کمدین‌ها در برنامه‌های خود عادت دارند با لحنی تمسخر آمیز هر موضوع اجتماعی را به عاملی برای خندیدن بدل نمایند. آنها کارکرد خاص خود را دارند. وظیفه استند اپ کمدی حساسیت زدایی از فاجعه و تبدیل هر بحرانی به عاملی برای قهقه زدن و خندیدن است.

استند آپ کمدین‌ها همه جا حاضرند. آنها از مهمترین شبکه‌های تلویزیونی تا بزرگترین سالن‌ها و فرهنگسراها را به اشغال خود درآورده‌اند. از نیویورک تا پاریس و تهران و توکیو همه جا نامشان به گوش می‌رسد. برای یک ساعت وراجی میلیون‌ها تومان پول دریافت می‌کنند و مهمترین ساعات شبکه‌های تلویزیونی را با بالاترین میزان دستمزد به خود اختصاص داده‌اند..

این لمپن‌های همه جا حاضر منادیان قرن بیست و یکم‌اند.
فقط کافیست برای ساعتی تلویزیون را روشن کرده یا سری به اینستاگرام بزنیم.. تا سپاه نوین لودگی، با تمام قدرت خود را نمایان نماید.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 درباره داگویل ساخته لارس فون تریه
✍️ #فرهاد_قنبری ؛ #تحلیل_فیم #نقد_فیلم

داگویل روایت فروپاشی اخلاقی یک جامعه است. ساکنان داگویل در برخورد با زن غریبه وقتی متوجه می‌شوند که او پناهگاه و حامی ندارد، وقتی متوجه می‌شوند قانونی از او حمایت نخواهد کرد، به نوبت گریس را به دندان گرفته و از او تغذیه می‌کنند.

فون تریه این جمله که «اگر هر کسی هم جای من بود همین کار را می‌کرد» را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد که این منش و نگاه چه میزان خطرناک و پر از خشونت است. نگاهی که در آن فکر و اندیشه تعطیل شده و فرد با فرض این‌که دیگران هم در موقعیت‌های مشابه، واکنشی شبیه به او نشان خواهند داد، خود را از بار مسئولیت اعمالش رها می‌سازد...

📃 متن کامل را در جستارها بخوانید:
🔗 https://jostarha.com/qgia

#معرفی_فیلم

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔴مجمع جهانی اقتصاد ده تهدید اصلی برای آینده حیات بشر را اعلام کرد

💢زمین داغ‌تر می‌شود، یخ‌ها ذوب می‌شوند، سطح آب اقیانوس‌ها در حال افزایش هستند و آنها با پلاستیک پر می‌شوند. ما در حال از دست دادن گونه‌ها و ایجاد گازهای گلخانه‌ای هستیم. دلسردی آسان است اما با وجود تمامی این مشکلات دلایل زیادی برای شاد زیستن وجود دارد: کلید واژه «توسعه پایدار»است.... متن کامل را اینجا بخوانید:
https://jostarha.com/o543



📃مصرف انبوه و اثر هنری
✍️ #فرهاد_قنبری

🔘 با گذشت نزدیک به یک قرن از نظریات بنیامین و آدورنو و گسترش رسانه های جمعی مانند ماهواره ها و شبکه های مجازی می توان با تامل و دقت بیشتری نظریات آنها را مورد بررسی و قضاوت قرار داد.

🔘 امروزه با گسترش فضای مجازی هاله اطراف آثار هنری بیش از پیش از بین رفته است. حالا به وفور مشاهده می کنیم که از نقاشی های ونگوگ و پیکاسو تا تصاویر مجسمه های میکل آنژ و.. مدام در شبکه های مجازی به اشتراک گذاشته می شود.... متن کامل را اینجا بخوانید:
https://jostarha.com/5tu8



📃پاسخ‌هایی برای پازل این روزهای بورس ایران
✍️ محمد علی مختاری

🔘به نظر می‌رسد اکثریت جامعه ایرانی در فضای مبهم آینده کشور، تورم بالایی را پیش بینی کرده است. برای توضیح مکانیزم انتظارات مدل‌های ریاضی پیچیده‌ای ایجاد شده است. اما برای درک این مکانیزم نیازی به دانستن این روابط ریاضی نیست. برای درک اثرات ملموس‌تر رابطه انتظارات و قیمت در بورس ایران، نگاهی به یک بازار عجیب دیگر یعنی رمز ارزها نکات آموزنده‌ای در خود دارد.... متن کامل را اینجا بخوانید:
https://jostarha.com/23q4

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃مصرف انبوه و اثر هنری
✍️ #فرهاد_قنبری

امروزه با گسترش فضای مجازی هاله اطراف آثار هنری بیش از پیش از بین رفته است. حالا به وفور مشاهده می‌کنیم که از نقاشی‌های ونگوگ و پیکاسو تا تصاویر مجسمه‌های میکل آنژ و.. مدام در شبکه‌های مجازی به اشتراک گذاشته می‌شود. سلطه همه جانبه جهان مجازی چنان گسترش یافته است که نه فقط آثار هنری و فرهنگی بلکه اندیشه‌های رادیکال‌ترین و بزرگترین فلاسفه و متفکران نیز مدام با تصاویر مختلف در این شبکه‌ها دست به دست می‌شود....

متن کامل را در جستارها بخوانید:
https://jostarha.com/cucc

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃انسان بدون فراغت
✍️ #فرهاد_قنبری

“امروز مردم دیگر سرکوب نمی‌شوند، سرگرم می‌شوند” (تئودور آدورنو)

اوقات “فراغت” در جهان مدرن و امروزی در معنا و مفهومی کاملا متفاوت و متضاد از مفهوم “فراغت” در نزد فیلسوفان بزرگی مانند افلاطون و ارسطو، مورد استفاده قرار می‌گیرد. امروزه اوقات فراغت به همان اوقاتی که قرار است با بطالت و سرگرمی پر شود، اطلاق می‌شود.

اصولا زمان و فرصتی برای “فراغت” به مفهوم فلسفی آن وجود ندارد. سوژه جهان مدرن از صبح تا ساعات پایانی روز در کارخانه و کارگاه و اداره و فروشگاه و.. مشغول فعالیت یدی و اداری است و شب با جسم و روحی فرسوده و خسته یا در مقابل تلویزیون لم داده و با برنامه‌های مزخرف و وراجی‌های شبکه‌های مختلف تلویزیونی اوقات خود را سپری می‌کند...

متن کامل را در جستارها بخوانید:
https://jostarha.com/lhuo

#یادداشت

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃اجبار به لذت و تهوع
#فرهاد_قنبری

"مارکو فرری"کارگردان معروف ایتالیایی فیلمی به نام "شکم چرانی بزرگ" در کارنامه خود دارد. شکم چرانی بزرگ داستان زندگی چهارمرد ثروتمند و عیاش است که تصمیم گرفته اند در ویلای بزرگی گرد آمده و آنقدر بخورند تا بمیرند.
این فیلم به مانند "سالو" پازولینی از فیلمهای جنجالی تاریخ سینمای اروپاست و در همان سال اکران سروصدای زیادی در پی داشته است.. در وصف فیلم همینقدر بس که تماشای آن باعث تنفر انسان از بسیاری از غرایز از جمله غذا خوردن می شود.

"شکم چرانی بزرگ" نمایش اجبار به لذت بردن است. اجباری که کم کم لذت را به امری مشمئزکننده و حال به همزن تبدیل می نماید. در این فیلم غدا خوردن به بلعیدن و نشخواری حیوانی، سکس و شهوت به عملی چندش آور، ویلای بزرگ و اعیانی به توالتی کثیف و فیتیش و علاقه شدید به خودرو، کنشی به شدت نفرت انگیز جلوه گر می شود.

"اجبار به لذت بردن" منطق جهان مصرفی است. لذت از خرید، لذت از خوردن، لذت از سکس، لذت از سرعت و...
منطق مصرف گرای سرمایه داری با ابزارهای رسانه ای و تبلیغاتیش تلاش خود را به کار گرفته است تا به مخاطبان خود بقبولاند که آن لذت واقعی در مصرف کالایی است که ما آن را می فروشیم، لذت واقعی در خرید این خانه، این خودرو، این مارک، این ژل و قرص تاخیری، عمل جراحی زیبایی و.. است.

اما در اینجا باید منطق روانی اجبار به لذت توجه داشت. همانگونه که شکم چرانی نتبجه معکوس دارد و باعث دلپیچه و نفرت از غذا می شود، اجبار به لذت بیشتر در هر غریزه دیگری نیر نتیجه ناخوشایندی در پی دارد
اسلاوی ژیژک می گوید:"وقتی لذت بردن اجباری می‌شود دیگر چندان خوشایند نیست" ژیژک برای توضیح ایده خود، به نمایش نحوه‌ی آموزش جنسی در فیلم "مانتی پیتون" اشاره می‌کند. در اینجا به‌جای آموزگاری که با حالتی شرم‌زده درباره‌ی جفت‌گیری پرنده‌ها و زنبورها با دانش‌ آموزان سخن بگوید و آن‌ها هر هر بخندند، آموزگاری را می‌بینیم که آمیزش جنسی را بدون رودربایستی و به طور آشکار برای شاگردان تشریح می‌کند، حتا تا آن‌جا که پیشنهاد می‌کند آن‌را به صورت عملی نشان دهد... تا آن‌جا که به شاگردان مربوط می‌شود، آن‌ها یا شرم‌زده هستند یا کسل شده‌اند و سرانجام، چنان‌که در یک درس عادی و کسل کننده معمول است، خود را با نگاه کردن به بیرون از پنجره سرگرم می‌کنند"

پایان و نتیجه "اجبار به لذت" یا "غرق شدن در لذت" همین است. رخوت، خمودگی، کسالت و پوچی..
انسان امروزی رفاه، ثروت و آزادی بیشتری نسبت به انسان جهان ماقبل مدرن دارد اما به مراتب انسانی افسرده، بی عشق و تهی تر است که "وفور لذت" را جایگزین "لذت اصیل" کرده است.

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"احساس اشمئزاز از تماس با حیوانات، در ترس شناخته شدن از طرف آنها نهفته ‌است. وحشتی که در ژرفای وجودِ آدمی نهفته‌است، ریشه دراین آگاهیِ مبهم دارد که چیزی نزدیک با حیوانات در او هست که ممکن است حیوان آن را شناسایی کند"
(خیابان یک طرفه، والتر بنیامین)

پ.ن:
یکی از مهمترین وجوه پی بردن به عقده ها و سرخوردگی های انسان و یا میزان شفقت و مهربانی مورد ادعای افراد و در کل شناخت ذات هر انسانی، دقت و تامل در نحوه ارتباط او با حیوانات است. برخی افراد که مبادرت به نگه داشتن حیوان خانگی می کنند نه به دنبال ارضا حس حیوان دوستی و نه در پی پر کردن اوقات تنهایی خود بوده، بلکه به دنبال میدان دادن به ظهور عقده ها و سرخوردگی های خود و یا ارضا کثیفترین امیال درونی خود هستند. تصاویری که به صورت مداوم از خشونت و آزار حیوانات خانگی در فضای مجازی منتشر می شود تاییدی بر این مدعاست که لایه های روانی انسانها بسیار پیچیده تر از آن چیزی که در برخورد با دیگران بروز و نشان می دهند.

تصویر: سکانس پایانی فیلم "نفرین" اثر "بلا تار" کارگردان برجسته سینمای اروپا

#فرهاد_قنبری

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
فضای مجازی و به واسطه آن فزایش ارتباطات جهانی و گسترش شبکه های اجتماعی از یک سو و میل به نمایش گذاشتن "من متفاوت" در این شبکه ها در سوی دیگر، خواه ناخواه تاثیر خود را بر همه مردم دنیا و پیروان همه ادیان و فرهنگها خواهد گذاشت و هویتها را دچار نزدیکی و درهم آمیختگی بیشتری خواهد کرد. در این جهان درآمیخته و رسانه ای دیگر کسی نمی تواند به گوشه ای خزیده و در جهان بسته و گروهی خود زندگی نماید.

روحانی سلبریتی، روحانی تیشرت جوکری، طلبه جین پوش، طلبه بولینگ و بیلیارد باز و.. در آینده بیشتر هم با این تصاویر مواجه خواهیم بود.
#فرهاد_قنبری

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
جامعه‌شناسی
‏صف اجرای احکام مهریه‌‌‌.... تجارتی به نام "ازدواج" 🌎جامعه‌شناسی👇 🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃تجارتی به نام ازدواج
✍️ #فرهاد_قنبری

"روزانه ۵۰۴ واقعه طلاق در ایران به ثبت می‌رسد. نهادهای دولتی به دنبال ایجاد محدودیت‌های قانونی برای جلوگیری از افزایش آمار طلاق هستند. در همین راستا سامانه‌ای به نام «تصمیم» در ۱۰ استان راه‌اندازی شده است. مقام‌های دولتی می‌گویند که این سامانه مانع رشد آمار طلاق شده است. رئیس کانون دفترداران ازدواج و طلاق اما معتقد است: کاهش ازدواج موجب روند نزولی آمار طلاق شده است.تنها در شش ماه نخست امسال ۸۰ هزار طلاق در ایران به ثبت رسیده است"

آمار طلاق سال به سال در حال افزایش است به گونه ای که اغلب بنیان خانواده در ایران را دچار آسیب های جدی کرده است.
اغلب در صحبت از عوامل طلاق به مواردی از قبیل : عوامل اقتصادی اعتیاد ، خیانت، عدم رضایت جنسی و امثالهم اشاره می شود.
اما در کنار همه این عوامل به عامل دیگری که همیشه مغفول مانده است نیز باید اشاره کرد و آن عامل خود «ازدواج » است.
ازدواج در عرف اجتماعی و تعریف ادبی به جفت شدن و پیوند دو نفر اشاره می کند. یعنی دو انسان در شرایطی برابر و بر اساس میل و خواهش درونی یکدیگر را برای زندگی کردن در کنار هم مناسب می یابند.

امروزه در جامعه ما ازدواج بیشتر از آنکه پیوند درونی و تعهد دو نفر به یکدیگر باشد، تجارت و معامله است.
مرد و خانواده او قبل از رفتن به خواستگاری، و دختر و خانواده او قبل از دادن پاسخ مثبت یا منفی چرتکه می اندازند و در نهایت پس از برآورد هزینه و فایده تصمیم به پذیرش یا عدم پذیرش طرف مقابل می کنند.

اینکه فردی قبل از رفتن به خواستگاری موقعیت اجتماعی، شغل، میزان ثروت خانواده طرف مقابل و امثالهم را در نظر می گیرد همه نشان از این است که در حال طراحی معامله ای است که کلاه سرش نرفته و سود خوبی به جیب بزند.
بی جهت نیست که در اکثریت خواستگاری ها از شغل، ماشین، میزان حساب بانکی، خانه و امثالهم طرف سوال می شود. چون خانواده دختر هم تمام حواسش را جمع می کند که در این معامله ضرر نکند.

در هیچ خواستگاری از میزان فهم و شعور طرف مقابل پرسیده نمی شود، هیچگاه از او پرسیده نمی شود که آخرین کتابی که خوانده چیست یا شاعر و نویسنده مورد علاقه او چه کسی است و اصلا برای این مسائل تره هم خورد می کند یانه، هیچگاه در مراسم خواستگاری از نوع نگاه او به سیاست و جامعه سوال پرسیده نمی شود، هیچگاه از نوع برقراری روابط اجتماعی یکدیگر سوالی پرسیده نمی شود، هیچگاه از او پرسیده نمی شود که نگاهش به زن و جایگاه زن و خانواده زن چگونه است. کما اینکه اگر کسی هم از این سوالات بپرسد او را به عنوان فردی عجیب و غریب و دیوانه مورد تمسخر قرار می دهند.

بدیهی است که چنین نگاه تجاری به ازدواج و تشکیل خانواده که از اصیلترین روابط انسانی است پس از مدت کوتاهی مشکلات زیادی به بار خواهد آورد. در این شکل ازدواج احتمالا یکی از طرفین معامله یا هر دو پس از مدتی احساس مغبون و مضر بودن در معامله را خواهد کرد و با این نگاه که کلاه سرش رفته است سعی در به هم زدن معامله خواهد کرد.
خرمگس

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃وراجی
#فرهاد_قنبری

یاوه گویی یا به اصطلاح "وراجی" با دروغ گویی متفاوت است. فرد وراج، مهمل گو است، در هر زمینه ای سخنی می گوید، بدون اینکه امکان سنجش صدق و کذب گزاره های مطرح شده توسط او وجود داشته باشد. فرد وراج مدام از واژه های و اصطلاحات بلاواسطه [اندیشیده نشده] استفاده می کند، بدون آنکه آن مفاهیم را درونی کرده یا چرایی بیان آن را فهمیده باشد.

یاوه گویی آفت زندگی انسان مدرن است. فرد وراج در زمینه سیاست، فرهنگ، هنر، صنعت، تکنولوژی و..خود را صاحب فضل می داند. وراج ها در هر جایی که جمعیت زیادی حضور داشته باشد بساط خود را پهن می کنند. از تلویزیون ها و صفحات پربازدید مجازی و اینستاگرامی و سخنرانی های عجیب و غریب که دوغ و دوشاب را به هم وصل می کنند تا بساط فالگیری و جادوگری و بخت باز کنی و.. در سیطره آنهاست.
وراج ها در جوامعی که عواطف و احساسات اولویت و ارج و قرب بیشتری نسبت به خرد و عقلانیت دارد، سفره پهنتر و پررونق تری دارند.
وراج ها همه جا حاضرند. از سخنرانان تلویزیون گرفته که از شستن پای شوهر و ازدواج با جن و.. سخن می گویند، از برنامه های پرمخاطب سلبریتی های تلویزیون که به اسم استندآپ کمدی ساعت ها وراجی لوس و بی مزه تحویل مخاطب می دهند تا کارشناسان پزشکی و سیاسی که در زمینه ویروس و بیماری و سیاست و فرهنگ و رسانه و.. به هر چیزی که اوهام و توهم اجازه می دهد را به اسم راهکار پزشکی و تحلیل بیان می کنند.

وراجان گاهی در مقام صاحب رسانه و تریبون و مدیر و معاون و مسئول و منتقد و.. با کت و شلوار و یقه بسته در نشست های دانشجویی و سخنرانی در سازمان ها و ادارات و مدارس، برای کارمندان و دانشجویان و دانش آموزان از معنویت و فرهنگ و سیاست خارجه جیبوتی و استکبار ستیزی در سیاست خارجه کره شمالی و گشودن افق های تازه به روی بشریت و ریختن پته استکبار و دختر و همسر ترامپ و ستاره داوود و.. سخن می گویند و در پایان کشفیات عجیب و غریب خود را با لبخندی ملیح به زبان می آورند.

امروزه بسیاری از وراج های مجازی و رسانه ای با صفت هایی همچون "باحال"، "مثبت اندیش"، "پر انرژی"، "استاد"، "متفکر" و.. مورد استقبال قرار می گیرند.

وراج ها هیچ آرمانی ندارند. وراج ها دشمن تعقل و تفکرند. وراج از چشم اندازها و امیدهای بشری گریزانند و اوهام و را به واقعیات ترجیح می دهند. وراج ها با دغدغه های بشری بیگانه اند.
وراج ها سرنوشت انسانها را در ماه تولد و لیوان قهوه می جویند، وراج ها درکی از فاجعه و انهدام ارزش های انسانی ندارند. وراج ها نقادی را با تمسخر و غر زدن یکی می پندارند و به روشنفکران منتقدان به چشم پشه های مزاحم می نگرند..

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
در خبرها آمده است که دانش آموز دیگری به خاطر نداشتن موبایل و عدم دسترسی به شاد خودکشی کرده است.

برای درک بهتر میزان فشاری که به علت نداشتن گوشی موبایل و برنامه شاد به کودکان و نوجوانان خانواده های بی بضاعت وارد می شود، کافیست دوره کودکی و سالهای تحصیل خویش در مدارس را به خاطر بیاوریم. سالهایی که گاهی یک بسته مداد رنگی دوازده تایی یا فلان خودکار و کیف و کوله همکلاسی و بغل دستی مان حسرت عمیق یک سالمان را رقم می زد. سالهایی که یک توپ لعنتی بچه همسایه و هم محلی مرز میان تمام خوشبختی و تمام بدبختی دنیایمان می شد..

مسئله این کودکانی که خودکشی می کنند، داشتن گوشی موبایل یا حضور و عدم حضور در برنامه شاد نیست بلکه مقایسه خود با دیگر دانش آموزان و احساس حقارتی عمیق است. مسئله این است که موبایل برای آنها مرز میان سعادت و بدبختی شده است. این چیزی است که دانش آموزی را به کولبری و پرتاپ شدن از کوه و دانش آموز دیگر را تا خودکشی پیش می برد.

دولت به علت اجبار به آموزش مجازی از یک سو و عدم تامین گوشی موبایل برای دانش آموزان محروم و بی بضاعت از سوی دیگر، مقصر اصلی خودکشی این کودکان است.

#فرهاد_قنبری

🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃انسان بدون فراغت
✍️ #فرهاد_قنبری

“امروز مردم دیگر سرکوب نمی‌شوند، سرگرم می‌شوند” (تئودور آدورنو)

افلاطون برای کار یدی(دستی) ارزش و احترام کمی قائل بود اما برای فراغتی که به وسیله شهروندان لایق به خوبی مورد استفاده قرار می گرفت اهمیت زیادی می داد. فراغت مد نظر افلاطون صرف اجرای موسیقی، نمایشنامه، ورزش و تعلیم دادن اصول می شد. از نظر او برای اندیشیدن،‏ تامل و خودسازی و نیل به خوشبختی باید وقت آزاد داشت.
ارسطو فلسفه زندگی را چگونگی کسب سعادت و خوشبختی می دانست. او معتقد بود اعتدال اجتماع در راستای عدالت طبیعی است و خوشبختی امری همیشگی و فراغت مادام ‏العمر است. به عقیده ارسطو کار به معنای کار یدی و فراهم کردن ضروریات زندگی و اوقات فراغت به معنای آن لحظات زندگی بود که در آن انسان درباره حقایق جاودانی تامل کرده و در موسیقی و تئاتر شرکت می‏کرد. ارسطو تجارت و جنگ را در یکسو و اوقات فراغت و صلح را در سوی دیگر قرار می ‏داد. او وقت گذرانی را به عنوان فراغت به حساب نمی‏ آورد. در نزد ارسطو فعالیت‏های اوقات فراغت به شدت محدود بود. او تنها موسیقی و تفکر را با ارزش و و در زمره فراغت می شمرد.

“انسان مدرن” را باید انسان بدون “فراغت” نامید. انسان مدرن برای هر کار و کنش و عملی وقت کافی دارد الا برای پرداختن به “فراغت” در مفهموم فلسفی آن.

اوقات “فراغت” در جهان مدرن و امروزی در معنا و مفهومی کاملا متفاوت و متضاد از مفهوم “فراغت” در نزد فیلسوفان بزرگی مانند افلاطون و ارسطو، مورد استفاده قرار می گیرد. امروزه اوقات فراغت به همان اوقاتی که قرار است با بطالت و سرگرمی پر شود، اطلاق می شود. در جهان امروز زندگی انسان به دو بخش کار و سرگرمی تقسیم شده است (دو بخشی که در اندیشه افلاطون و ارسطو ارزش و اعتبار چندانی ندارد) و اصولا زمان و فرصتی برای “فراغت” به مفهوم فلسفی آن وجود ندارد. سوژه جهان مدرن از صبح تا ساعات پایانی روز در کارخانه و کارگاه و اداره و فروشگاه و.. مشغول فعالیت یدی و اداری است و شب با جسم و روحی فرسوده و خسته یا در مقابل تلویزیون لم داده و با برنامه های مزخرف و وراجی های شبکه های مختلف تلویزیونی اوقات خود را سپری می کند، مشغول بازیهای کامپیوتری است و یا اینکه در شبکه های مختلف اجتماعی مشغول تماشای کلیپ های بی معنی و مشمئزکننده شاخ و پلنگ های اینستاگرامی و.. است‌. اغلب این افراد در روزهای تعطیل هفته هم یا در مهمانی های خانوداگی و دوستانه مشغول بازی “مافیا” و امثالهم هستند و یا با تماشای سری چندم فلان سریال هالیودی اوقات خالی خود را پر می نمایند.‌ در این میان آنچه حذف و فراموش می شود اوقات “فراغت” است که در نزد افلاطون به عنوان ارزشمندترین بخش حیات انسان محسوب می شود. اوقاتی که باید صرف تفکر، فهم و شناخت هنر و کسب فضیلت شود.

#یادداشت

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
ابراهیم شکوری مدیر اجرایی باشگاه پرسپولیس:
"با چهل میلیون طرفدار چرا ردیف بودجه نداریم؟"

پ.ن: باور بفرمایید درهر کشور توسعه یافته و توسعه نیافته مسئول باشگاه فوتبال حرفه ای چنین سخنی بگوید یا مسخره خاص و عام می شود و یا به پزشک سلامت روان ارجاع داده می شود. اما از آنجا که کشور ما کشوری وارونه در جهان است، شنیدن چنین سخنانی هم امری عادی است. تصور کنید فلان بازیکن بورکینافاسویی سابق پرسپولیس یا استقلال که کسی نامش را هم نمی داند و یک بازی هم برای این تیم ها انجام نداده است و صرفا به خاطر حق دلالی عده ای به تیم قالب شده به فیفا شکایت می کند و دولت سریعا دست خود را در جیب مردم فرو کرده و بدهی او را می پردازد. یا فلان مدیر بازنشسته دولتی و نظامی که تفاوت میان چقندر و توپ فوتبال را به درستی نمی داند یک شبه مدیرعامل باشگاه ورزشی می شود!!
درهمه جای دنیا این تیمها و ورزشکاران حرفه ای هستند که بالاترین مالیات را به دولت می پردازند و اینجا مدیر باشگاه ورزشی از ملت ردیف بودجه می خواهد!! باور بفرمایید مدیر گینس اگر از وضعیت ایرام اطلاع کافی داشته باشد یک شعبه خاص عجایب ایران تاسیس می‌کند.

#فرهاد_قنبری

🆔 @IRANSOCIOLOGY
چند کلامی درباره‌ای این تصاویر:‌
https://tttttt.me/iransociology/12670

اینکه خداداد عزیزی و فیروز کریمی راجع به نویسنده ایرانی اینطور درّ افشانی کنند به عقیده من اشکالی ندارد. تجربه زیسته‌ی آنها سرشار از سلّآخیِ ادب و فرهنگ است. فوتبال ایران سالهاست که کارگاهِ عملیِ دشنام و حقّه‌بازی و دروغگویی است. آنها نماینده اکثریتِ فوتبال ایرانی‌اند. فوتبالی که در آن تماشاچی‌های استادیوم بُرو برای اعتراض به داور یا تخلیه خشم و حتی برای تشویق تیم محبوبشان، زن و خواهر و مادر بازیکنانِ تیم حریف را خوش قافیه و آهنگین فحش می‌دهند و بازیکنان زیر رگبارِ لیچار به بازی ادامه می‌دهند چون پس از بازی قرار است داخل جکوزی دراز بکشند و به آپارتمان هایشان در سعادت آباد و نیاوران بروند. فوتبال ایرانی کم سواد است، خشن و بی ادب است. به ندرت بازیکن و مربّی پیدا می‌شود که راجع به مسائل اجتماعی و انسانی کشورش چند جمله بدون غلط و با استفاده از کلمات پاک بنویسد و حرف بزند. این ورطه با لات بازی و فحاشی و لمپنیسم قرابت دارد. مشکل قهقهه‌های شخصی است که خودش سابقه بازیگری و کارگردانی دارد و اساسا باید اهمیت نویسندگی را درک کند. او که همسرِ حال حاضرش خاک کشور را برای وضع حمل قابل ندانسته و بخاطر طنز باسمه‌ای و بی‌مزه‌ای که تحویل بیننده‌ی ناچار ایرانی می‌دهد با رقمِ میلیارد تومان به خوبی آشناست، نباید اینطور می‌خندید. درست است نویسنده مستقل ایرانی یا خفه شده یا از کشور فرار کرده یا با کارگری و حمّالی شکم سیر می‌کند ولی دریوزگی نمی‌کند. نویسنده ایرانی بیکار نیست!! بیکارش کرده‌اند، نویسنده ایرانی یا در مُحاق و ممنوعیت است یا کژدار و مریز می‌نویسد، حتی بی‌مزد حتی در انزوا، او می‌نویسد تا مغز نخشکد تا اندیشه به لجن آلوده نشود، نویسنده ایرانی زیر گیوتینِ سانسور می‌نویسد تا زالوها گمان نکنند زبانِ سرخ اعتراض و انتقاد از بیخ کنده شده...


✍️ #رسول_اسدزاده


🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY