جامعه‌شناسی
40K subscribers
3.47K photos
478 videos
144 files
2.42K links
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.

💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما

📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology


بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور
Download Telegram
📝 اصطلاح #جامعه_شناسی را نخستین بار #آگوست_کنت به کار برد. او در اولین نظریه پردازان جامعه شناسی ( به ویژه هربرت اسپنسر و امیل #دورکیم ) بسیار نفوذ داشت. کنت نیز مانند بسیاری از جامعه شناسان معاصر، معتقد بود که جامعه شناسی باید وجهه ای علمی به خودگیرد. با این همه، او اکنون دیگر در جامعه شناسی نفوذ چندانی ندارد.

دست کم بخشی از افکار کنت را باید به عنوان واکنشی در برابر انقلاب فرانسه و روشن اندیشی به شمار آورد که او آن را علت عمده ی این انقلاب می انگاشت. او از هرج و مرجی که در جامعه رواج یافته بود بسیار رمیده بود و به آن دسته از اندیشمندانی که بانی روشن اندیشی و انقلاب بودند، انتقاد داشت. کنت دیدگاه علمیش را که همان «اثباتگرایی» یا «فلسفه ی اثباتی» بود، برای مقابله با آنچه که خود فلسفه ی منفی و ویرانگر روشن اندیشی می پنداشت، ساخته و پرداخته بود. او با کاتولیکهای ضدانقلابی فرانسه (به ویژه دوبونالد و دومیستر) هم آواز و تحت تأثیرشان بود. اما با این همه دست کم از دو جهت کار کنت را می توان از کار آنها جدا کرد. نخست این که او تصور نمی کرد که بازگشت به قرون وسطی امکانپذیر است، زیرا پیشرفت علم و صنعت این امر را امکان ناپذیر ساخته بود. دوم آن که کنت نوعی نظام نظری بسیار پیچیده تر و کارآمدتر از آن پیشینیانش را ساخته و پرداخته کرد که برای شکلگیری بخش مهمی از جامعه شناسی اولیه کفایت می کرد.

کنت فیزیک اجتماعی، یا آنچه که بعد جامعه شناسی خواند، را برای مبارزه با فلسفه های منفی و هرج و مرجی که به نظر او جامعه ی فرانسوی را فراگرفته بود، ساخته و پرداخته کرد. خود اصطلاح فیزیک اجتماعی این نکته را آشکار می سازد که کنت در پی آن بود تا جامعه شناسی را با الگوی «علوم دقیق» تطبیق دهد. این علم نوین که به نظر او می بایست سرانجام به علم مسلط تبدیل گردد، می بایست هم به ایستایی اجتماعی (ساختارهای موجود اجتماعی) و هم به پویایی اجتماعی (دگرگونی اجتماعی) بپردازد. گرچه هر دو بخش یاد شده می بایست در پی کشف قوانین زندگی اجتماعی باشند، اما او احساس می کرد که پویایی اجتماعی از ایستایی اجتماعی مهمتر است. همین تأکید کنت بر دگرگونی، علاقه اش را به اصلاح اجتماعی نشان می دهد، به ویژه اصلاح نابسامانی هایی که انقلاب فرانسه و روشن اندیشی پدید آورده بودند. او در پی دگرگونی انقلابی نبود، زیرا احساس می کرد که تکامل طبیعی جامعه برای بهبود اوضاع بهتر است. اصلاحات تنها برای آن مورد نیاز بود که به این فراگرد طبیعی کمی کمک کند.

جورج ریتزر، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی

کانال جامعه شناسی
@IranSociology
#خودکشی : مرگ به مثابه رسانه جمعی / #ایمان_معمار

@IranSociology

💢 سال ها از زمانی که #دورکیم با بررسی یک عمل به ظاهر فردی به نام خودکشی و پیوند آن با ساختارهای اجتماعی، قدرت تحلیلی جامعه شناسی را به دیگران نشان داد می گذرد. البته بررسی های دورکیم بیشتر معطوف به دنبال کردن تغییرات در نرخ خودکشی به عنوان دماسنج بدنه اجتماعی بود و در تحقیقات او خودکشی با طناب دار یا با اسلحه، هر دو در حد یک "عدد" باقی می ماندند. به همین جهت چیزی که برای او حایز اهمیت بود کمیت خودکشی و نه کیفیت آن بود. وضعیت "آنومی " ای که دورکیم برای تبیین خودکشی ارائه کرد در زمان خود تا حد زیادی توانست علل خودکشی را با ارتباط دادن به انسجام و انتظام اجتماعی تبیین کند. اما وضعیت آنومیک دورکیمی به هیچ وجه نمی تواند به این سوال پاسخ دهد که چرا عده ای به جای خودکشی در منزل ، یک مکان عمومی را برای این کار انتخاب می نمایند؟

شاید پاسخ این سوال را باید در این جمله مک لوهان جست و جو کرد که «رسانه، خود پیام است» هدف مک لوهان از این عبارت سعی در نشان دادن این مطلب بود که فرم رسانه از اساس تاثیرگذارتر از محتوایی است که به ظاهر عرضه می کند. طبق این نظر برای بررسی تاثیر یک رسانه مثل شبکه های اجتماعی بر جامعه، نباید به سراغ محتوای رد و بدل شده در آن ها بلکه باید به بررسی خود ساختارهای فنی و قابلیت های موجود در آن ها پرداخت.

خودکشی های اخیر در تهران و شهرهای دیگر را می توان از جمله "خودکشی های پیام رسان" نامید . به این معنا که رساندن پیام به دیگران برای فرد خودکشی کننده مهمتر از حتی اصل خودکشی است و اگر مکان مناسبی برای خودکشی یافت نشود این امر می تواند تا یافتن به زمان و مکان مناسب که قابلیت رسانه ای شدن داشته باشد تعویق یابد. در حقیقت همان طور که رسانه خود پیام است اینجا خودکشی خود پیام است و محتوای خودکشی که نیستی و مرگ است در درجه دوم اهمیت قرار دارد.استفاده از تمام قابلیت یک رسانه برای به اوج رساندن تاثیر آن بی شباهت به تصویربرداریهای داعش از کشتارهای خود نیست. در حقیقت کارکرد مرگ از پایان بخشیدن به یک زندگی تبدیل به رساندن پیامی به دیگران می گردد. اینجا مرگ بیشتر از این که هدف باشد وسیله است. فرد خودکشی کننده به خوبی آگاه است که خودکشی او در یک مکان عمومی در زمان کوتاهی سوژه تمامی شبکه های اجتماعی و اپلیکیشن های مختلف ارتباطی می شود و صحنه مرگ او به وسیله دهها تلفن همراه ثبت می گردد. او هدف خاصی از انتخاب "استدیو خبری" خود دارد و اگر مثلا پل میرداماد را به جای یکی از پل های محل زندگی اش انتخاب می کند نه صرفا تصادفی که بلکه کاملا آگاهانه است . شاید حتی دلیل انتخاب روشنایی روز برای خودکشی های پیام رسان اخیر توجه به نورمناسب برای ضیط فیلم و عکس بوده باشد. اما علت انتخاب این فرم از خودکشی چیست؟
@IranSociology

برای پاسخ به این پرسش باید توجه داشت که علت خودکشی از دلیل انتخاب نوع و مکان محل خودکشی امری متمایز است که نمی توان هیچ کدام را به دیگری تحویل داد.همچنین تقلیل نوع خودکشی به رسومات و یا عادت های جا افتاده نیز نمی تواند کمکی به روشن تر شدن این رفتار داشته باشد. چرا که شاید بتوان در مورد خودسوزی زنان خرم آباد از سنت خودسوزی پیش بستگان همسر یاد کرد اما به طور قطع مسلم در مورد شهر تهران هیچ رسم و آیین از پیش تعیین شده ای در باره حلق آویز شدن از پل میرداماد یا پل های مشابه وجود ندارد!
زندگی امروز زیر سلطه برساخت گرایی رسانه های جمعی و اجتماعی است. تفاوت امر مهم از امر غیر مهم و نحوه چیدمان عناصر نظام ارزشی یک فرد یا جامعه بستگی به آن چیزی دارد که رسانه ها و شبکه های اجتماعی تعیین می کند و نه آن چیزی که ممکن است در حقیقت ضروری و مهم باشد. واقعیت غیر رسانه ای یک واقعیت بی ارزش است و این مطلبی است که اکثر افراد جامعه با توجه به تجربه زیسته و از سرگذراندن رخدادهای مثل انتخابات و موج های تلگرامی و توییتری کمابیش از آن باخبرند. در چنین وضعی اکثر افراد جامعه سعی دارند تا خود را رسانه ای کنند. شبکه اجتماعی اینستاگرام و رشد روزافزون آن خود مدعای عطش اقشارمختلف جامعه به این رسانه ای شدن روزمره است. تصمیم به رسانه ای شدن نتیجه دانستن اهمیت رسانه ای شدن است.

#مارکس معتقد بود #انقلاب محصول اعتراض طبقه ای است که هیچ چیز برای از دست دادن ندارد به جز زنجیرهایش ، در این شکل خودکشی های پیام رسان را هم می توان آخرین اعتراض افرادی دانست که هیچ چیز برای از دست دادن ندارند به جز مرگ خودخواسته شان!
@IranSociology
🔵 پرسش هایی که بر اساس آنها ماکس وبر توانسته است سهم خویش را در جامعه شناسی دین، سیاست و جامعۀ کنونی ادا کند قبل از هر چیز پرسش هایی هستی نگرانه اند. این پرسش ها به هستی ما در قبال زندگی مدنی و حقیقت دینی و مابعد الطبیعی مربوط می باشند. ماکس وبر خواسته است بداند قواعدی را که مرد عمل از آنها تبعیت می کند و قوانین حیات سیاسی کدامند و انسان برای هستی خویش در این جهان چه معنایی می تواند پیدا کند. چه رابطه ای میان دریافت دینی هرکس و شیوه زندگی او با نحوه تلقی اش در برابر اقتصاد و دولت وجود دارد؟ جامعه شناسی وبر ملهم از نوعی فلسفه هستی نگر است که پیش از آغاز پژوهش دو چیز را نفی می کند: هیچ علمی نمی تواند به آدمیان بگوید چگونه باید زندگی کنند یا به جوامع بیاموزد چگونه باید خود را سازمان دهند. هیچ علمی نخواهد توانست به آدمیان بیاموزد آینده اش چه خواهد بود. نفی اول ماکس وبر را در برابر #دورکیم قرار می دهد و نفی دوم او را در برابر #مارکس قرار می دهد.

✔️ ریمون آرون، «مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی»، ترجمه باقر پرهام، انتشارات علمی و فرهنگی

کانال جامعه شناسی
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from اتچ بات
📝 #دورکیم بی‌خاصیت - نوشته‌ی #چارلز_تیلی
♻️برگردان: نوح منوری

@IranSociology

🔹 مقاله‌ی «دورکیم بی‌خاصیت» نوشه‌ی چارلز تیلی برای اولین بار در سال ۱۹۷۷ با عنوان «بی‌فایدگی دورکیم در مطالعات تاریخی تغییرات اجتماعی» و سپس در سال ۱۹۸۱ در کتاب «تلاقی جامعه‌شناسی و تاریخ» منتشر شد. این مقاله از مباحثه‌برانگیزترین و پرارجاع‌ترین مقالاتی است که درباره‌ی دورکیم (البته‌ با دیده‌ی انکار) نوشته شده است. تیلی این مقاله را در سال‌هایی می‌نویسد که اندیشه‌های دورکیم پس از سال‌ها سیطره بر رشته‌ی جامعه‌شناسی مورد انتقاد قرار گرفت و به ویژه گمان می‌رفت آرای دورکیم برای تحلیل تاریخی مفید نیست. دیدگاهی که بعدها با خوانش‌های تازه‌ای از دورکیم به ویژه توسط کسانی چون گیدنز، امیربایر، کنت تامپسون، الگزندر و غیره به چالش کشیده شد.
#برگردان_مطالب_علمی
#جامعه_شناسی_تاریخی #امیل_دورکیم

- متن کامل را در فایل #PDF زیر بخوانید.

🌐جامعه شناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvcSOZ6y-bfzjA