📝 اصطلاح #جامعه_شناسی را نخستین بار #آگوست_کنت به کار برد. او در اولین نظریه پردازان جامعه شناسی ( به ویژه هربرت اسپنسر و امیل #دورکیم ) بسیار نفوذ داشت. کنت نیز مانند بسیاری از جامعه شناسان معاصر، معتقد بود که جامعه شناسی باید وجهه ای علمی به خودگیرد. با این همه، او اکنون دیگر در جامعه شناسی نفوذ چندانی ندارد.
دست کم بخشی از افکار کنت را باید به عنوان واکنشی در برابر انقلاب فرانسه و روشن اندیشی به شمار آورد که او آن را علت عمده ی این انقلاب می انگاشت. او از هرج و مرجی که در جامعه رواج یافته بود بسیار رمیده بود و به آن دسته از اندیشمندانی که بانی روشن اندیشی و انقلاب بودند، انتقاد داشت. کنت دیدگاه علمیش را که همان «اثباتگرایی» یا «فلسفه ی اثباتی» بود، برای مقابله با آنچه که خود فلسفه ی منفی و ویرانگر روشن اندیشی می پنداشت، ساخته و پرداخته بود. او با کاتولیکهای ضدانقلابی فرانسه (به ویژه دوبونالد و دومیستر) هم آواز و تحت تأثیرشان بود. اما با این همه دست کم از دو جهت کار کنت را می توان از کار آنها جدا کرد. نخست این که او تصور نمی کرد که بازگشت به قرون وسطی امکانپذیر است، زیرا پیشرفت علم و صنعت این امر را امکان ناپذیر ساخته بود. دوم آن که کنت نوعی نظام نظری بسیار پیچیده تر و کارآمدتر از آن پیشینیانش را ساخته و پرداخته کرد که برای شکلگیری بخش مهمی از جامعه شناسی اولیه کفایت می کرد.
کنت فیزیک اجتماعی، یا آنچه که بعد جامعه شناسی خواند، را برای مبارزه با فلسفه های منفی و هرج و مرجی که به نظر او جامعه ی فرانسوی را فراگرفته بود، ساخته و پرداخته کرد. خود اصطلاح فیزیک اجتماعی این نکته را آشکار می سازد که کنت در پی آن بود تا جامعه شناسی را با الگوی «علوم دقیق» تطبیق دهد. این علم نوین که به نظر او می بایست سرانجام به علم مسلط تبدیل گردد، می بایست هم به ایستایی اجتماعی (ساختارهای موجود اجتماعی) و هم به پویایی اجتماعی (دگرگونی اجتماعی) بپردازد. گرچه هر دو بخش یاد شده می بایست در پی کشف قوانین زندگی اجتماعی باشند، اما او احساس می کرد که پویایی اجتماعی از ایستایی اجتماعی مهمتر است. همین تأکید کنت بر دگرگونی، علاقه اش را به اصلاح اجتماعی نشان می دهد، به ویژه اصلاح نابسامانی هایی که انقلاب فرانسه و روشن اندیشی پدید آورده بودند. او در پی دگرگونی انقلابی نبود، زیرا احساس می کرد که تکامل طبیعی جامعه برای بهبود اوضاع بهتر است. اصلاحات تنها برای آن مورد نیاز بود که به این فراگرد طبیعی کمی کمک کند.
جورج ریتزر، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی
✅کانال جامعه شناسی
@IranSociology
دست کم بخشی از افکار کنت را باید به عنوان واکنشی در برابر انقلاب فرانسه و روشن اندیشی به شمار آورد که او آن را علت عمده ی این انقلاب می انگاشت. او از هرج و مرجی که در جامعه رواج یافته بود بسیار رمیده بود و به آن دسته از اندیشمندانی که بانی روشن اندیشی و انقلاب بودند، انتقاد داشت. کنت دیدگاه علمیش را که همان «اثباتگرایی» یا «فلسفه ی اثباتی» بود، برای مقابله با آنچه که خود فلسفه ی منفی و ویرانگر روشن اندیشی می پنداشت، ساخته و پرداخته بود. او با کاتولیکهای ضدانقلابی فرانسه (به ویژه دوبونالد و دومیستر) هم آواز و تحت تأثیرشان بود. اما با این همه دست کم از دو جهت کار کنت را می توان از کار آنها جدا کرد. نخست این که او تصور نمی کرد که بازگشت به قرون وسطی امکانپذیر است، زیرا پیشرفت علم و صنعت این امر را امکان ناپذیر ساخته بود. دوم آن که کنت نوعی نظام نظری بسیار پیچیده تر و کارآمدتر از آن پیشینیانش را ساخته و پرداخته کرد که برای شکلگیری بخش مهمی از جامعه شناسی اولیه کفایت می کرد.
کنت فیزیک اجتماعی، یا آنچه که بعد جامعه شناسی خواند، را برای مبارزه با فلسفه های منفی و هرج و مرجی که به نظر او جامعه ی فرانسوی را فراگرفته بود، ساخته و پرداخته کرد. خود اصطلاح فیزیک اجتماعی این نکته را آشکار می سازد که کنت در پی آن بود تا جامعه شناسی را با الگوی «علوم دقیق» تطبیق دهد. این علم نوین که به نظر او می بایست سرانجام به علم مسلط تبدیل گردد، می بایست هم به ایستایی اجتماعی (ساختارهای موجود اجتماعی) و هم به پویایی اجتماعی (دگرگونی اجتماعی) بپردازد. گرچه هر دو بخش یاد شده می بایست در پی کشف قوانین زندگی اجتماعی باشند، اما او احساس می کرد که پویایی اجتماعی از ایستایی اجتماعی مهمتر است. همین تأکید کنت بر دگرگونی، علاقه اش را به اصلاح اجتماعی نشان می دهد، به ویژه اصلاح نابسامانی هایی که انقلاب فرانسه و روشن اندیشی پدید آورده بودند. او در پی دگرگونی انقلابی نبود، زیرا احساس می کرد که تکامل طبیعی جامعه برای بهبود اوضاع بهتر است. اصلاحات تنها برای آن مورد نیاز بود که به این فراگرد طبیعی کمی کمک کند.
جورج ریتزر، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی
✅کانال جامعه شناسی
@IranSociology