✍ #خودکشی : مرگ به مثابه رسانه جمعی / #ایمان_معمار
@IranSociology
💢 سال ها از زمانی که #دورکیم با بررسی یک عمل به ظاهر فردی به نام خودکشی و پیوند آن با ساختارهای اجتماعی، قدرت تحلیلی جامعه شناسی را به دیگران نشان داد می گذرد. البته بررسی های دورکیم بیشتر معطوف به دنبال کردن تغییرات در نرخ خودکشی به عنوان دماسنج بدنه اجتماعی بود و در تحقیقات او خودکشی با طناب دار یا با اسلحه، هر دو در حد یک "عدد" باقی می ماندند. به همین جهت چیزی که برای او حایز اهمیت بود کمیت خودکشی و نه کیفیت آن بود. وضعیت "آنومی " ای که دورکیم برای تبیین خودکشی ارائه کرد در زمان خود تا حد زیادی توانست علل خودکشی را با ارتباط دادن به انسجام و انتظام اجتماعی تبیین کند. اما وضعیت آنومیک دورکیمی به هیچ وجه نمی تواند به این سوال پاسخ دهد که چرا عده ای به جای خودکشی در منزل ، یک مکان عمومی را برای این کار انتخاب می نمایند؟
شاید پاسخ این سوال را باید در این جمله مک لوهان جست و جو کرد که «رسانه، خود پیام است» هدف مک لوهان از این عبارت سعی در نشان دادن این مطلب بود که فرم رسانه از اساس تاثیرگذارتر از محتوایی است که به ظاهر عرضه می کند. طبق این نظر برای بررسی تاثیر یک رسانه مثل شبکه های اجتماعی بر جامعه، نباید به سراغ محتوای رد و بدل شده در آن ها بلکه باید به بررسی خود ساختارهای فنی و قابلیت های موجود در آن ها پرداخت.
خودکشی های اخیر در تهران و شهرهای دیگر را می توان از جمله "خودکشی های پیام رسان" نامید . به این معنا که رساندن پیام به دیگران برای فرد خودکشی کننده مهمتر از حتی اصل خودکشی است و اگر مکان مناسبی برای خودکشی یافت نشود این امر می تواند تا یافتن به زمان و مکان مناسب که قابلیت رسانه ای شدن داشته باشد تعویق یابد. در حقیقت همان طور که رسانه خود پیام است اینجا خودکشی خود پیام است و محتوای خودکشی که نیستی و مرگ است در درجه دوم اهمیت قرار دارد.استفاده از تمام قابلیت یک رسانه برای به اوج رساندن تاثیر آن بی شباهت به تصویربرداریهای داعش از کشتارهای خود نیست. در حقیقت کارکرد مرگ از پایان بخشیدن به یک زندگی تبدیل به رساندن پیامی به دیگران می گردد. اینجا مرگ بیشتر از این که هدف باشد وسیله است. فرد خودکشی کننده به خوبی آگاه است که خودکشی او در یک مکان عمومی در زمان کوتاهی سوژه تمامی شبکه های اجتماعی و اپلیکیشن های مختلف ارتباطی می شود و صحنه مرگ او به وسیله دهها تلفن همراه ثبت می گردد. او هدف خاصی از انتخاب "استدیو خبری" خود دارد و اگر مثلا پل میرداماد را به جای یکی از پل های محل زندگی اش انتخاب می کند نه صرفا تصادفی که بلکه کاملا آگاهانه است . شاید حتی دلیل انتخاب روشنایی روز برای خودکشی های پیام رسان اخیر توجه به نورمناسب برای ضیط فیلم و عکس بوده باشد. اما علت انتخاب این فرم از خودکشی چیست؟
@IranSociology
برای پاسخ به این پرسش باید توجه داشت که علت خودکشی از دلیل انتخاب نوع و مکان محل خودکشی امری متمایز است که نمی توان هیچ کدام را به دیگری تحویل داد.همچنین تقلیل نوع خودکشی به رسومات و یا عادت های جا افتاده نیز نمی تواند کمکی به روشن تر شدن این رفتار داشته باشد. چرا که شاید بتوان در مورد خودسوزی زنان خرم آباد از سنت خودسوزی پیش بستگان همسر یاد کرد اما به طور قطع مسلم در مورد شهر تهران هیچ رسم و آیین از پیش تعیین شده ای در باره حلق آویز شدن از پل میرداماد یا پل های مشابه وجود ندارد!
زندگی امروز زیر سلطه برساخت گرایی رسانه های جمعی و اجتماعی است. تفاوت امر مهم از امر غیر مهم و نحوه چیدمان عناصر نظام ارزشی یک فرد یا جامعه بستگی به آن چیزی دارد که رسانه ها و شبکه های اجتماعی تعیین می کند و نه آن چیزی که ممکن است در حقیقت ضروری و مهم باشد. واقعیت غیر رسانه ای یک واقعیت بی ارزش است و این مطلبی است که اکثر افراد جامعه با توجه به تجربه زیسته و از سرگذراندن رخدادهای مثل انتخابات و موج های تلگرامی و توییتری کمابیش از آن باخبرند. در چنین وضعی اکثر افراد جامعه سعی دارند تا خود را رسانه ای کنند. شبکه اجتماعی اینستاگرام و رشد روزافزون آن خود مدعای عطش اقشارمختلف جامعه به این رسانه ای شدن روزمره است. تصمیم به رسانه ای شدن نتیجه دانستن اهمیت رسانه ای شدن است.
#مارکس معتقد بود #انقلاب محصول اعتراض طبقه ای است که هیچ چیز برای از دست دادن ندارد به جز زنجیرهایش ، در این شکل خودکشی های پیام رسان را هم می توان آخرین اعتراض افرادی دانست که هیچ چیز برای از دست دادن ندارند به جز مرگ خودخواسته شان!
@IranSociology
@IranSociology
💢 سال ها از زمانی که #دورکیم با بررسی یک عمل به ظاهر فردی به نام خودکشی و پیوند آن با ساختارهای اجتماعی، قدرت تحلیلی جامعه شناسی را به دیگران نشان داد می گذرد. البته بررسی های دورکیم بیشتر معطوف به دنبال کردن تغییرات در نرخ خودکشی به عنوان دماسنج بدنه اجتماعی بود و در تحقیقات او خودکشی با طناب دار یا با اسلحه، هر دو در حد یک "عدد" باقی می ماندند. به همین جهت چیزی که برای او حایز اهمیت بود کمیت خودکشی و نه کیفیت آن بود. وضعیت "آنومی " ای که دورکیم برای تبیین خودکشی ارائه کرد در زمان خود تا حد زیادی توانست علل خودکشی را با ارتباط دادن به انسجام و انتظام اجتماعی تبیین کند. اما وضعیت آنومیک دورکیمی به هیچ وجه نمی تواند به این سوال پاسخ دهد که چرا عده ای به جای خودکشی در منزل ، یک مکان عمومی را برای این کار انتخاب می نمایند؟
شاید پاسخ این سوال را باید در این جمله مک لوهان جست و جو کرد که «رسانه، خود پیام است» هدف مک لوهان از این عبارت سعی در نشان دادن این مطلب بود که فرم رسانه از اساس تاثیرگذارتر از محتوایی است که به ظاهر عرضه می کند. طبق این نظر برای بررسی تاثیر یک رسانه مثل شبکه های اجتماعی بر جامعه، نباید به سراغ محتوای رد و بدل شده در آن ها بلکه باید به بررسی خود ساختارهای فنی و قابلیت های موجود در آن ها پرداخت.
خودکشی های اخیر در تهران و شهرهای دیگر را می توان از جمله "خودکشی های پیام رسان" نامید . به این معنا که رساندن پیام به دیگران برای فرد خودکشی کننده مهمتر از حتی اصل خودکشی است و اگر مکان مناسبی برای خودکشی یافت نشود این امر می تواند تا یافتن به زمان و مکان مناسب که قابلیت رسانه ای شدن داشته باشد تعویق یابد. در حقیقت همان طور که رسانه خود پیام است اینجا خودکشی خود پیام است و محتوای خودکشی که نیستی و مرگ است در درجه دوم اهمیت قرار دارد.استفاده از تمام قابلیت یک رسانه برای به اوج رساندن تاثیر آن بی شباهت به تصویربرداریهای داعش از کشتارهای خود نیست. در حقیقت کارکرد مرگ از پایان بخشیدن به یک زندگی تبدیل به رساندن پیامی به دیگران می گردد. اینجا مرگ بیشتر از این که هدف باشد وسیله است. فرد خودکشی کننده به خوبی آگاه است که خودکشی او در یک مکان عمومی در زمان کوتاهی سوژه تمامی شبکه های اجتماعی و اپلیکیشن های مختلف ارتباطی می شود و صحنه مرگ او به وسیله دهها تلفن همراه ثبت می گردد. او هدف خاصی از انتخاب "استدیو خبری" خود دارد و اگر مثلا پل میرداماد را به جای یکی از پل های محل زندگی اش انتخاب می کند نه صرفا تصادفی که بلکه کاملا آگاهانه است . شاید حتی دلیل انتخاب روشنایی روز برای خودکشی های پیام رسان اخیر توجه به نورمناسب برای ضیط فیلم و عکس بوده باشد. اما علت انتخاب این فرم از خودکشی چیست؟
@IranSociology
برای پاسخ به این پرسش باید توجه داشت که علت خودکشی از دلیل انتخاب نوع و مکان محل خودکشی امری متمایز است که نمی توان هیچ کدام را به دیگری تحویل داد.همچنین تقلیل نوع خودکشی به رسومات و یا عادت های جا افتاده نیز نمی تواند کمکی به روشن تر شدن این رفتار داشته باشد. چرا که شاید بتوان در مورد خودسوزی زنان خرم آباد از سنت خودسوزی پیش بستگان همسر یاد کرد اما به طور قطع مسلم در مورد شهر تهران هیچ رسم و آیین از پیش تعیین شده ای در باره حلق آویز شدن از پل میرداماد یا پل های مشابه وجود ندارد!
زندگی امروز زیر سلطه برساخت گرایی رسانه های جمعی و اجتماعی است. تفاوت امر مهم از امر غیر مهم و نحوه چیدمان عناصر نظام ارزشی یک فرد یا جامعه بستگی به آن چیزی دارد که رسانه ها و شبکه های اجتماعی تعیین می کند و نه آن چیزی که ممکن است در حقیقت ضروری و مهم باشد. واقعیت غیر رسانه ای یک واقعیت بی ارزش است و این مطلبی است که اکثر افراد جامعه با توجه به تجربه زیسته و از سرگذراندن رخدادهای مثل انتخابات و موج های تلگرامی و توییتری کمابیش از آن باخبرند. در چنین وضعی اکثر افراد جامعه سعی دارند تا خود را رسانه ای کنند. شبکه اجتماعی اینستاگرام و رشد روزافزون آن خود مدعای عطش اقشارمختلف جامعه به این رسانه ای شدن روزمره است. تصمیم به رسانه ای شدن نتیجه دانستن اهمیت رسانه ای شدن است.
#مارکس معتقد بود #انقلاب محصول اعتراض طبقه ای است که هیچ چیز برای از دست دادن ندارد به جز زنجیرهایش ، در این شکل خودکشی های پیام رسان را هم می توان آخرین اعتراض افرادی دانست که هیچ چیز برای از دست دادن ندارند به جز مرگ خودخواسته شان!
@IranSociology
🌎7دلیل اهمیت و پیچیدگی مبارزه با تغییر اقلیم
✍️ #ایمان_معمار
@IranSociology
جواب سوال فوق اساسا اگر اصل سوال از سوی عده ای زیر سوال نباشد، به بیش از یک پست تلگرامی نیاز دارد، اما در مطلب کوتاهی می خواهم به اهم موارد اشاره کنم.
1️⃣تغییر اقلیم مهم است به این علت که تغییرات آب و هوایی اثرگذارترین متغیر طبیعت اند. تغییرات آب و هوایی تعیین کننده پوشش گیاهی، حیات وحش سازگار با آن و حتی پستی و بلندی های طبیعی و شرایط جغرافیای یک منطقه مثل وجود دریاچه ها ، مرداب ها، رودها، کویرها، مراتع و...هستند. آن ها می توانند باعث مهاجرت جمعیت های وسیع شوند و شروع کننده یا خاتمه دهنده جنگ های بزرگ باشند.تغییرات جوی آن قدر مهم اند که می شود با کمی اغماض هر آنچه که طبیعت خوانده می شود را معادل آن فرض کرد.
2️⃣ تغییر اقلیم به راحتی پیش بینی پذیر نیست و نظم مشخصی هم ندارد. درست در زمانی که هوا دارد روز به روز گرم تر و خشک تر می شود دوره های یخبندان و باران شدید پیش می آید. هوای آینده را نمی توان از روی هوای گذشته پیش بینی کرد. تاثیرات آن را هم همین طور. به همین علت هم دانشمندان درباره آن اجماع ندارند و سناریوهای مختلف درباره آینده زمین آن قدر متنوعند که یک سر آن زمین خشک و داغ است و یک سر آن شروع عصر جدید یخبندان! به خصوص اینکه منافع مردم، کمپانی های بزرگ و دولت ها هم در پذیرفتن سناریوهای مختلف سهیم است.به طور خلاصه ما با "عدم قطعیت" مواجه ایم و این عدم قطعیت انگیزه لازم را برای واکنش حساب شده جوامع و دولت ها به تغییر اقلیم نمی دهد. جمله معروفی در این باره هست که: پیش گویی ها در خصوص گرما به همان اندازه که بالاتر از حد واقعی هستند، ممکن است پایین تر از آن ها باشند!
3️⃣عدم قطعیت نه تنها به علت ذات تغییر اقلیم است بلکه به دلایل شرایط روانشناختی انسان نیز هست. برای انسان ها وضعیت نامشخص، قابل تحمل تر از وضعیت مشخص ناگوار است. به همین علت آن ها خود به عدم قطعیتی دامن می زنند که از قبل در حال گسترش است!
4️⃣ هربرنامه موفقی برای مبارزه با تغییر اقلیم نیاز به اجماع هم در سطوح کلان و هم در سطوح میانه و هم در سطوح خُرد دارد. تغییر اقلیم ظغیان رودخانه ای محلی نیست که بشود بر روی آن سد زد. انگیزه و توان لازم برای مبارزه با تغییر اقلیم در سطح بین المللی توسط دولت ها، در سطح ملی توسط ساختارهای سیاسی، و در سطح جوامع محلی و خانواده ها و افراد باید وجود داشته باشد تا کار به نتیجه برسد.خِیرهای جمعی آن هم در سطح جهانی به دلایل جامعه شناختی مختلف در سطح فردی تعهد آور نیستند. هنگامی می توان امیدوار بود که همه مردم جهان مصمم با مبارزه با تغییر اقلیم باشند که همه مردم جهان مصمم به رعایت ارزش های اخلاقی دیگری چون نیک رفتاری باشند! جهان حاضر فاقد همه این چیزهاست!
5️⃣برخی کشورها در مسئله تغییر اقلیم خودشان را اساسا "برندگان بالقوه" می دانند. کشورهای سردسیری مثل روسیه از گرمایش جهانی نه تنها متضرر نمی شوند بلکه به دلیل قابل کشت و سکونت شدن بسیاری از زمین های سابقاً یخ زده شان، تبدیل به ابرقدرت های جهان آینده خواهند شد. حالا چه طور می توان کشوری این چنینی را با ساختارهایی غیردموکراتیک وادار به تن دادن به هزینه های کاهش گازهای گلخانه ای کرد؟
6️⃣وفور منابعی مثل نفت و گاز اصولا انگیزه لازم برای مبارز با تغییر اقلیم را نمی دهد و جایگزینی انرژی های پاک را کاملا غیر اقتصادی می نماید. علی رغم همه پیش بینی ها قبلی مبنی بر اتمام نفت و گاز کشورها، تکونولوژی های جدید آن قدر منابع نفت و گاز یافته اند و آن قدر هزینه های استخراج به مدد پیشرفت ابزارها ارزان شده که به نظر می رسد تا مدت ها، شرایط اقتصادی انگیزه مناسبی برای کنار گذاشتن سوخت های فسیلی نباشد.
7️⃣بیشتر تاثیرات تغییر اقلیم غیرمستقیم و ناملموسند. ایدز سیستم ایمنی افراد را نابود می کند و فرد مبتلا با سرماخوردگی ساده از پا در می آید اما کسی به آن نمی گوید مرگ در اثر سرماخوردگی. درباره تغییر اقلیم اما برعکس است. تغییر اقلیم سیستم ایمنی جوامع را نابود می کند و آن ها در اثر کوچکترین تنشی از هم می شکنند اما دانشمندان کمتر تغییر اقلیم را باعث آن می دانند و در عوض جنگ های داخلی و ساختارهای سیاسی و تعصبات قومی و فرهنگی را متهم می کنند. همان کاری که با سوریه کردند.
تغییر اقلیم درختان و حیات وحش را آن قدر ضعیف می کنند که با کوچکترین آفتی از پا در می آیند اما دانشمندان آن آفت را مسئول چنین چیزی می دانند.
🔴مجموعا اما انکار تغییر اقلیم به این علت که هنوز در دامن فاجعه نیفتاده ایم همانند این است که بگوییم چون زنی هنوز نزاییده، پس باردار هم نیست. مادر طبیعت ممکن است آبستن فاجعه ای نه چندان دور باشد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #ایمان_معمار
@IranSociology
جواب سوال فوق اساسا اگر اصل سوال از سوی عده ای زیر سوال نباشد، به بیش از یک پست تلگرامی نیاز دارد، اما در مطلب کوتاهی می خواهم به اهم موارد اشاره کنم.
1️⃣تغییر اقلیم مهم است به این علت که تغییرات آب و هوایی اثرگذارترین متغیر طبیعت اند. تغییرات آب و هوایی تعیین کننده پوشش گیاهی، حیات وحش سازگار با آن و حتی پستی و بلندی های طبیعی و شرایط جغرافیای یک منطقه مثل وجود دریاچه ها ، مرداب ها، رودها، کویرها، مراتع و...هستند. آن ها می توانند باعث مهاجرت جمعیت های وسیع شوند و شروع کننده یا خاتمه دهنده جنگ های بزرگ باشند.تغییرات جوی آن قدر مهم اند که می شود با کمی اغماض هر آنچه که طبیعت خوانده می شود را معادل آن فرض کرد.
2️⃣ تغییر اقلیم به راحتی پیش بینی پذیر نیست و نظم مشخصی هم ندارد. درست در زمانی که هوا دارد روز به روز گرم تر و خشک تر می شود دوره های یخبندان و باران شدید پیش می آید. هوای آینده را نمی توان از روی هوای گذشته پیش بینی کرد. تاثیرات آن را هم همین طور. به همین علت هم دانشمندان درباره آن اجماع ندارند و سناریوهای مختلف درباره آینده زمین آن قدر متنوعند که یک سر آن زمین خشک و داغ است و یک سر آن شروع عصر جدید یخبندان! به خصوص اینکه منافع مردم، کمپانی های بزرگ و دولت ها هم در پذیرفتن سناریوهای مختلف سهیم است.به طور خلاصه ما با "عدم قطعیت" مواجه ایم و این عدم قطعیت انگیزه لازم را برای واکنش حساب شده جوامع و دولت ها به تغییر اقلیم نمی دهد. جمله معروفی در این باره هست که: پیش گویی ها در خصوص گرما به همان اندازه که بالاتر از حد واقعی هستند، ممکن است پایین تر از آن ها باشند!
3️⃣عدم قطعیت نه تنها به علت ذات تغییر اقلیم است بلکه به دلایل شرایط روانشناختی انسان نیز هست. برای انسان ها وضعیت نامشخص، قابل تحمل تر از وضعیت مشخص ناگوار است. به همین علت آن ها خود به عدم قطعیتی دامن می زنند که از قبل در حال گسترش است!
4️⃣ هربرنامه موفقی برای مبارزه با تغییر اقلیم نیاز به اجماع هم در سطوح کلان و هم در سطوح میانه و هم در سطوح خُرد دارد. تغییر اقلیم ظغیان رودخانه ای محلی نیست که بشود بر روی آن سد زد. انگیزه و توان لازم برای مبارزه با تغییر اقلیم در سطح بین المللی توسط دولت ها، در سطح ملی توسط ساختارهای سیاسی، و در سطح جوامع محلی و خانواده ها و افراد باید وجود داشته باشد تا کار به نتیجه برسد.خِیرهای جمعی آن هم در سطح جهانی به دلایل جامعه شناختی مختلف در سطح فردی تعهد آور نیستند. هنگامی می توان امیدوار بود که همه مردم جهان مصمم با مبارزه با تغییر اقلیم باشند که همه مردم جهان مصمم به رعایت ارزش های اخلاقی دیگری چون نیک رفتاری باشند! جهان حاضر فاقد همه این چیزهاست!
5️⃣برخی کشورها در مسئله تغییر اقلیم خودشان را اساسا "برندگان بالقوه" می دانند. کشورهای سردسیری مثل روسیه از گرمایش جهانی نه تنها متضرر نمی شوند بلکه به دلیل قابل کشت و سکونت شدن بسیاری از زمین های سابقاً یخ زده شان، تبدیل به ابرقدرت های جهان آینده خواهند شد. حالا چه طور می توان کشوری این چنینی را با ساختارهایی غیردموکراتیک وادار به تن دادن به هزینه های کاهش گازهای گلخانه ای کرد؟
6️⃣وفور منابعی مثل نفت و گاز اصولا انگیزه لازم برای مبارز با تغییر اقلیم را نمی دهد و جایگزینی انرژی های پاک را کاملا غیر اقتصادی می نماید. علی رغم همه پیش بینی ها قبلی مبنی بر اتمام نفت و گاز کشورها، تکونولوژی های جدید آن قدر منابع نفت و گاز یافته اند و آن قدر هزینه های استخراج به مدد پیشرفت ابزارها ارزان شده که به نظر می رسد تا مدت ها، شرایط اقتصادی انگیزه مناسبی برای کنار گذاشتن سوخت های فسیلی نباشد.
7️⃣بیشتر تاثیرات تغییر اقلیم غیرمستقیم و ناملموسند. ایدز سیستم ایمنی افراد را نابود می کند و فرد مبتلا با سرماخوردگی ساده از پا در می آید اما کسی به آن نمی گوید مرگ در اثر سرماخوردگی. درباره تغییر اقلیم اما برعکس است. تغییر اقلیم سیستم ایمنی جوامع را نابود می کند و آن ها در اثر کوچکترین تنشی از هم می شکنند اما دانشمندان کمتر تغییر اقلیم را باعث آن می دانند و در عوض جنگ های داخلی و ساختارهای سیاسی و تعصبات قومی و فرهنگی را متهم می کنند. همان کاری که با سوریه کردند.
تغییر اقلیم درختان و حیات وحش را آن قدر ضعیف می کنند که با کوچکترین آفتی از پا در می آیند اما دانشمندان آن آفت را مسئول چنین چیزی می دانند.
🔴مجموعا اما انکار تغییر اقلیم به این علت که هنوز در دامن فاجعه نیفتاده ایم همانند این است که بگوییم چون زنی هنوز نزاییده، پس باردار هم نیست. مادر طبیعت ممکن است آبستن فاجعه ای نه چندان دور باشد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#ایمان_معمار: تارنمای میدان یادداشتی را با عنوان " انتقال آب دریای کاسپین و سکوت متخصصان علوم انسانی" منتشر کرده که لب و لباب این یادداشت را می توان گله نویسنده از سکوت متخصصین علوم انسانی" نسبت به پروژه انتقال آب خزر دانست. در پاسخ به این یادداشت باید یادآور شد بر خلاف آنچه نویسنده محترم این یادداشت فرض گرفته، متخصصان علوم انسانی به هیچ وجه درباره این پروژه سکوت نکرده اند. با این توضیح که آنچه در ترمینولوژی جهانی دانشگاهی "متخصصان علوم انسانی" خوانده میشود در ایران به هیچ وجه محلی از اعتبار ندارد، به این معنی که نه تنها در حوزه علوم انسانی بلکه در سایر حوزه ها همچون علوم مهندسی نیز ارتباط دانشگاه با نیازهای مبتلا به جامعه و اولویت های پژوهشی جغرافیای زیست متخصص کاملا گسسته است و از مجموع فارغ التحصیلان مقاطع تکمیلی دانشگاه ها به خصوص در علوم انسانی، به صورت تقریبی بیش از هشتاد درصد یا همان فارغ التحصل دانشگاه باقی می مانند یا بدل به حقوق بگیر و کارمند نهادهای آموزشی و تحصیلی دولتی و خصوصی و نیمه خصوصی و ...می شوند و تنها درصد کوچکی را می توان "متخصصین علوم انسانی" به حساب آورد. گروه اول نه تنها هیچ گاه درباره محیط زیست بلکه در باره "مسایل" مختلف قبلی جامعه نیز یا سکوت کرده اند یا جز مشتی مقاله علمی پژوهشی بی خاصیت، فعالیت دیگری نداشته اند. حیات گلخانه ای این کارمندان دانشگاهی که تحت عناوینی چون استاد یا پژوهشگر یا نویسنده فعالیت میکنند، در هیچ دولتی و هیچ گرایش سیاسی ای به خطر نیفتاده و همیشه در حال ارتقا مناصب دانشگاهی خود هستند. اما گروه دوم این چنین نبوده اند.
از قضا این متخصصین بارها و بارها و قبل از آن که بر سر هر کوی و برزن سخن از تخریب محیط زیست به میان آید، درباره آن مقاله، پایان نامه، کتاب، یادداشت و ...نوشته و ادبیات پژوهشی قابل توجهی در این زمینه تولید کرده اند که قابل استناد است. طبیعی است در مورد پروژه ای خاص مثل انتقال آب خزر هنوز اطلاعات فنی کمی وجود دارد و همچون سایر پروژه های اینچنینی افراد کمی می دانند که اصولا قرار است چه اتفاقی بیفتد و در این شرایط متخصصان علوم انسانی، جز آنچه نویسنده یادداشت "مخالفت های کلی" خوانده، کار دیگری نمی توانند انجام دهند. در نهایت اینکه اگر منتقدین جدی ای درباره سکوت علوم انسانی به وضعیت محیط زیست به صورت عام و طرح انتقال آب به صورت خاص وجود دارد، این گوی و این میدان. تولید علم قطعا ارجح به بازخواست نسبت به عدم تولید علم است.
اصل یادداشت را در زیر بخوانید:
http://medn.me/4w
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
از قضا این متخصصین بارها و بارها و قبل از آن که بر سر هر کوی و برزن سخن از تخریب محیط زیست به میان آید، درباره آن مقاله، پایان نامه، کتاب، یادداشت و ...نوشته و ادبیات پژوهشی قابل توجهی در این زمینه تولید کرده اند که قابل استناد است. طبیعی است در مورد پروژه ای خاص مثل انتقال آب خزر هنوز اطلاعات فنی کمی وجود دارد و همچون سایر پروژه های اینچنینی افراد کمی می دانند که اصولا قرار است چه اتفاقی بیفتد و در این شرایط متخصصان علوم انسانی، جز آنچه نویسنده یادداشت "مخالفت های کلی" خوانده، کار دیگری نمی توانند انجام دهند. در نهایت اینکه اگر منتقدین جدی ای درباره سکوت علوم انسانی به وضعیت محیط زیست به صورت عام و طرح انتقال آب به صورت خاص وجود دارد، این گوی و این میدان. تولید علم قطعا ارجح به بازخواست نسبت به عدم تولید علم است.
اصل یادداشت را در زیر بخوانید:
http://medn.me/4w
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🌎درباره این ساعت های پایانی
✍️ #ایمان_معمار
🔸فیلم های سینمایی همچون بسیاری از نوشیدنی ها و خوراکی ها برای لذت بخش تر شدن، حال و هوای خاص خود را می طلبند. اگر بخواهم فیلمی را نام ببرم که برای حال و روز این ساعت های ما، هم به عنوان انسانی در جهان و هم آدمی در جغرافیای ایران مناسب باشد، بدون شک فیلم« این ساعت های پایانیThese Final Hours» است. روایت روزگاری که گویی قرار است همه در آتش بسوزند بدون آن که همه در افروختن آن سهیم باشند.
🔸فیلم"این ساعت های پایانی" داستان 24 ساعت آخر زمین از نگاه مردجوانی است که در استرالیا زندگی می کند. زمین در حال نابودی توسط طوفان های آتش زاست، قبل تر آسیا و آمریکا نابود شده و همه در آتش سوخته اند و این طوفان ها تا 24 ساعت آینده به محل زندگی این مرد جوان میرسند. سوال اساسی این است که در این ساعت های پایانی جهان چه باید کرد ؟
🔸 شما اگر باشید در این ساعت ها چه می کنید؟ عده ای از مردم در حال نیایش اند و عده ای در حال تجربه اموری مثل تجاوز به کودکان و قتل و غارت، گروهی مشغول شرطبندی های مرگبارند_وقتی بدانی در نهایت کمتر از یک روز دیگر زنده ای شرط بندی مرگبار معنای خاصی ندارد_ و گروهی دیگر با برگزاری مهمانی های بزرگ خود را با مصرف مخدر و الکل و برگزاری سکس های گروهی سرگرم کرده اند. هیچ راه نجاتی نیست و مردجوان فیلم نیز از سکس با همسر خود که از او باردار است شروع می کند و به سمت معشوقه خود در نقطه دیگر کشور برای شرکت در "مهمانی فراتر از تمام مهمانی ها" می گریزد و در این راه با دختربچه کوچکی آشنا می شود که زندگی بدون معنای او را در این ساعات کوتاه معنا می بخشد. او در نهایت به سمت همسر خود بر می گردد و در آغوش او شاهد نزدیک شدن ابرهای آتش زا می شود.
🔸"هرچند ممکن است شبیه عنوان فیلم های درجه دو علمی-تخیلی به نظر برسد، اما برای دانشمندان علوم زمین تبدیل شدن سیاره ما به یک "گلخانه داغ" موضوعی کاملا جدی است." این عنوانی است که بی بی سی فارسی برای شروع خبری مربوط به تحقیقات جدید در زمینه گرمایش زمین برگزیده است. فیلم های درجه دو علمی-تخیلی!
🔸اصولا فیلم هایی آخرالزمانی که پایان زمین را بر مبنای بلایای طبیعی روایت می کنند، در برابر روایت های دیگری چون حمله موجودات فضایی، زامبی ها، ویروس های مرگبار و خون آشام ها ،"درجه دو" تلقی می شوند. این نه فقط به خاطر معیارهای فیلم سازی بلکه به دلیل انتخاب نوع روایتی است که کمتر مورد علاقه مخاطب سینمایی است. طبیعتا درجه تخیل یک روایت آخرالزمانی محیط زیستی که فقط در ابعاد سیل ها و آتش سوزی ها و زلزله ها اغراق می کند، بسیار کمتر از روایت آخرالزمانی است که در آن موجوداتی مخوف سوار بر سفینه های پیشرفته به زمین حمله می کنند یا انسان ها به شکل زامبی هایی هولناک در حال دریدن یکدیگرند.
🔸اما نکته جالب ماجرا اینجاست که در یک دهه اخیر شاهد افزایش فیلم های آخرالزمانی زیست محیطی هستیم. گویی که انسان ها کم کم دریافته اند اگر قرار به نابودی زمین باشد خبری از موجودات بیگانه نیست. بلکه این سبک زندگی ما و تصمیمات سیاستمداران و حکومت هاست که باعث نابودی خواهد شد.
🔸سناریوی"گلخانه داغ" ک به تازگی برای پیش بینی آینده زمین در نشریه نیچر مطرح گردیده است نشان می دهد که آخرالزمان محیط زیستی اگرچه به احتمال زیاد از نسل کنونی و شاید فرزندانش دور است اما تاثیرات شگرفی بر زندگی آنها خواهد گذاشت. برای پاسخ به این سوال که چه طور ممکن است انسان ها این گونه بی تفاوت به آینده زیستگاهشان باشد، پاسخ های بسیاری وجود دارد، اما سوالی شخصی در دل این فیلم وجود دارد و آن این است که :
شما برای 24 ساعت آخر عمرتان چه برنامه ای در نظر دارید؟!
ساحت زیست:
@sahatzist
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
.
✍️ #ایمان_معمار
🔸فیلم های سینمایی همچون بسیاری از نوشیدنی ها و خوراکی ها برای لذت بخش تر شدن، حال و هوای خاص خود را می طلبند. اگر بخواهم فیلمی را نام ببرم که برای حال و روز این ساعت های ما، هم به عنوان انسانی در جهان و هم آدمی در جغرافیای ایران مناسب باشد، بدون شک فیلم« این ساعت های پایانیThese Final Hours» است. روایت روزگاری که گویی قرار است همه در آتش بسوزند بدون آن که همه در افروختن آن سهیم باشند.
🔸فیلم"این ساعت های پایانی" داستان 24 ساعت آخر زمین از نگاه مردجوانی است که در استرالیا زندگی می کند. زمین در حال نابودی توسط طوفان های آتش زاست، قبل تر آسیا و آمریکا نابود شده و همه در آتش سوخته اند و این طوفان ها تا 24 ساعت آینده به محل زندگی این مرد جوان میرسند. سوال اساسی این است که در این ساعت های پایانی جهان چه باید کرد ؟
🔸 شما اگر باشید در این ساعت ها چه می کنید؟ عده ای از مردم در حال نیایش اند و عده ای در حال تجربه اموری مثل تجاوز به کودکان و قتل و غارت، گروهی مشغول شرطبندی های مرگبارند_وقتی بدانی در نهایت کمتر از یک روز دیگر زنده ای شرط بندی مرگبار معنای خاصی ندارد_ و گروهی دیگر با برگزاری مهمانی های بزرگ خود را با مصرف مخدر و الکل و برگزاری سکس های گروهی سرگرم کرده اند. هیچ راه نجاتی نیست و مردجوان فیلم نیز از سکس با همسر خود که از او باردار است شروع می کند و به سمت معشوقه خود در نقطه دیگر کشور برای شرکت در "مهمانی فراتر از تمام مهمانی ها" می گریزد و در این راه با دختربچه کوچکی آشنا می شود که زندگی بدون معنای او را در این ساعات کوتاه معنا می بخشد. او در نهایت به سمت همسر خود بر می گردد و در آغوش او شاهد نزدیک شدن ابرهای آتش زا می شود.
🔸"هرچند ممکن است شبیه عنوان فیلم های درجه دو علمی-تخیلی به نظر برسد، اما برای دانشمندان علوم زمین تبدیل شدن سیاره ما به یک "گلخانه داغ" موضوعی کاملا جدی است." این عنوانی است که بی بی سی فارسی برای شروع خبری مربوط به تحقیقات جدید در زمینه گرمایش زمین برگزیده است. فیلم های درجه دو علمی-تخیلی!
🔸اصولا فیلم هایی آخرالزمانی که پایان زمین را بر مبنای بلایای طبیعی روایت می کنند، در برابر روایت های دیگری چون حمله موجودات فضایی، زامبی ها، ویروس های مرگبار و خون آشام ها ،"درجه دو" تلقی می شوند. این نه فقط به خاطر معیارهای فیلم سازی بلکه به دلیل انتخاب نوع روایتی است که کمتر مورد علاقه مخاطب سینمایی است. طبیعتا درجه تخیل یک روایت آخرالزمانی محیط زیستی که فقط در ابعاد سیل ها و آتش سوزی ها و زلزله ها اغراق می کند، بسیار کمتر از روایت آخرالزمانی است که در آن موجوداتی مخوف سوار بر سفینه های پیشرفته به زمین حمله می کنند یا انسان ها به شکل زامبی هایی هولناک در حال دریدن یکدیگرند.
🔸اما نکته جالب ماجرا اینجاست که در یک دهه اخیر شاهد افزایش فیلم های آخرالزمانی زیست محیطی هستیم. گویی که انسان ها کم کم دریافته اند اگر قرار به نابودی زمین باشد خبری از موجودات بیگانه نیست. بلکه این سبک زندگی ما و تصمیمات سیاستمداران و حکومت هاست که باعث نابودی خواهد شد.
🔸سناریوی"گلخانه داغ" ک به تازگی برای پیش بینی آینده زمین در نشریه نیچر مطرح گردیده است نشان می دهد که آخرالزمان محیط زیستی اگرچه به احتمال زیاد از نسل کنونی و شاید فرزندانش دور است اما تاثیرات شگرفی بر زندگی آنها خواهد گذاشت. برای پاسخ به این سوال که چه طور ممکن است انسان ها این گونه بی تفاوت به آینده زیستگاهشان باشد، پاسخ های بسیاری وجود دارد، اما سوالی شخصی در دل این فیلم وجود دارد و آن این است که :
شما برای 24 ساعت آخر عمرتان چه برنامه ای در نظر دارید؟!
ساحت زیست:
@sahatzist
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
.
Telegram
🖇 attach
📃جامعهشناسی و کرونا؛ درباره محیطزیست اجتماعی
✍️ #ایمان_معمار
🔹از متن:
🔸یکی از حیثیتهای اجتماعی کلیدی درباره کرونا مفهوم"محیط زیست اجتماعی" است.
🔸محیط زیست اجتماعی پدیده ای منحصر به جوامع بشری است و بدون انسان ها معنایی ندارد. این وجه از محیط زیست نه معطوف به سالم سازی شرایط زیستی انسان ها و رفع آلودگی های غیرطبیعی از محیط اجتماع بلکه متوجه امراض اجتماعی برآمده از تعاملات و روابط بشری است که می تواند سلامت جسمی افراد یک جامعه را به خطر بیندازد. از مهمترین این امراض میتوان فقدان سرمایه اجتماعی، نابرابری و کاهش رفاه ذهنی را نام برد.
🔸به نظر میرسد در جهان پساکرونائی اگر علوم اجتماعی نتواند به عنوان دانش مرجع برای ایجاد تغییرات ساختاری در حوزهها و نظامهای مختلف سیاسی و اقتصادی مورد استناد قرار بگیرد، آسیب پذیری مردم جهان در برابر ویروسهای آینده همچنان همچون امروز بالا خواهد بود.
📃متن کامل را اینجا بخوانید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #ایمان_معمار
🔹از متن:
🔸یکی از حیثیتهای اجتماعی کلیدی درباره کرونا مفهوم"محیط زیست اجتماعی" است.
🔸محیط زیست اجتماعی پدیده ای منحصر به جوامع بشری است و بدون انسان ها معنایی ندارد. این وجه از محیط زیست نه معطوف به سالم سازی شرایط زیستی انسان ها و رفع آلودگی های غیرطبیعی از محیط اجتماع بلکه متوجه امراض اجتماعی برآمده از تعاملات و روابط بشری است که می تواند سلامت جسمی افراد یک جامعه را به خطر بیندازد. از مهمترین این امراض میتوان فقدان سرمایه اجتماعی، نابرابری و کاهش رفاه ذهنی را نام برد.
🔸به نظر میرسد در جهان پساکرونائی اگر علوم اجتماعی نتواند به عنوان دانش مرجع برای ایجاد تغییرات ساختاری در حوزهها و نظامهای مختلف سیاسی و اقتصادی مورد استناد قرار بگیرد، آسیب پذیری مردم جهان در برابر ویروسهای آینده همچنان همچون امروز بالا خواهد بود.
📃متن کامل را اینجا بخوانید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃نقدی به محمد درویش؛ مبانی اخلاقی برای خوشحالی از ویروس کرونا
✍️ #ایمان_معمار
🔸محمد درویش در مصاحبه با کانال جامعه شناسی و در پاسخ به این پرسش که «با توجه به اثرات مثبت و غیرقابل باور کرونا بر مسائل کلان محیط زیستی همچون تغییر اقلیم، آیا محیط زیست گرایان می توانند از شیوع این ویروس خوشحال باشند» پاسخ داد: «همه محیط زیستی گرایان دنیا اولین و مهم ترین هدفشان ارتقای زندگی انسان است. هدف از احترام به طبیعت نفع بردن انسان است.پس نباید این گونه به کویید19 نگاه کرد»
🔸این یادداشت بدون اینکه مستقلا جهت گیری عاطفی نسبت به اثرات این ویروس داشته باشد در پی پرسش به دو سوال مشخص است:
📌اول اینکه آیا همه محیط زیست گرایان دنیا آن طور که محمد درویش می گوید هدف از حفظ محیط زیست را منفعتی انسانی می دانند
📌 دوم اینکه آیا اساسا مبانی اخلاقی قابل قبولی برای خوشحالی محیط زیست گرایان از این ویروس وجود دارد یا خیر؟
📃متن کامل را اینجا بخوانید
🎙گفتگو با محمد درویش را اینجا بشنوید
🌎جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #ایمان_معمار
🔸محمد درویش در مصاحبه با کانال جامعه شناسی و در پاسخ به این پرسش که «با توجه به اثرات مثبت و غیرقابل باور کرونا بر مسائل کلان محیط زیستی همچون تغییر اقلیم، آیا محیط زیست گرایان می توانند از شیوع این ویروس خوشحال باشند» پاسخ داد: «همه محیط زیستی گرایان دنیا اولین و مهم ترین هدفشان ارتقای زندگی انسان است. هدف از احترام به طبیعت نفع بردن انسان است.پس نباید این گونه به کویید19 نگاه کرد»
🔸این یادداشت بدون اینکه مستقلا جهت گیری عاطفی نسبت به اثرات این ویروس داشته باشد در پی پرسش به دو سوال مشخص است:
📌اول اینکه آیا همه محیط زیست گرایان دنیا آن طور که محمد درویش می گوید هدف از حفظ محیط زیست را منفعتی انسانی می دانند
📌 دوم اینکه آیا اساسا مبانی اخلاقی قابل قبولی برای خوشحالی محیط زیست گرایان از این ویروس وجود دارد یا خیر؟
📃متن کامل را اینجا بخوانید
🎙گفتگو با محمد درویش را اینجا بشنوید
🌎جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY