جامعه‌شناسی
40K subscribers
3.48K photos
478 videos
144 files
2.42K links
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.

💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما

📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology


بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
📝 نگاهی به فیلم اتاق
🔺در جهان بودن
🔻دکارت فراسوی افلاطون و هایدگر
✍️ #علی_نجات_غلامی

@IranSociology

🔸 کودک در صحنه‌ای کلیدی از فیلم از داخل اتومبیل فریاد می‌زند: mom! I'm in the world
این صحنه و این جمله (مادر! من در جهان هستم!) به نظر من اگر درست فهم شود قفل فلسفه را برای ما باز می‌کند.
داستان این فیلم از زندگی مادر و کودک پنج‌ساله‌اش شروع می‌شود که درون یک اتاق تقریباً کوچک زندگی می‌کنند. کودک در همان اتاق به دنیا آمده است و کل جهان‌اش آن اتاق است، اتاقی که پنجره ندارد و فقط یک نورگیر در سقف‌اش دارد که از آن فقط آسمان معلوم است. همچنین وسایل یک زندگی معمولی مانند تخت خواب، وان حمام، سینک دستشویی، کمد و فرش و یک تلوزیون درون اتاق است. مادر، کودک را اینگونه توجیه کرده است بعد از این اتاق همان‌طور که از نورگیر می‌بیند «فضاء» است و بعد «بهشت» و نیز تصاویر تلوزیون واقعی نیستند و فقط جادو است. کودک درکی از «جهان» خارج از اتاق ندارد. و غروب‌ها مردی می‌آید و برای‌شان غذا و وسایل لازم می‌آورد... متن کامل را در فایل #PDF زیر بخوانید.

🌐جامعه شناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvcSOZ6y-bfzjA

#سینما #فیلم #تحلیل_فیلم #نقد_فیلم #جامعه_شناسی_هنر #جامعه_شناسی_سینما
#فراری
#تحلیل_فیلم
#احسان_عزیزی

@IranSociology

فِراری‌ آن‌گونه که از نام‌اش پیداست، روایت تناقض و ایهام «هستی‌» زیست ایرانی‌ست. «فراری» را با اِعراب مختلف می‌توان خواند و با چشمان خیس یا بزک کرده می‌توان دید: پیکانِ پیرِ تنابنده به دنبال فراری... آن دختر یا آن ماشین؟! داوودنژاد صمیمانه به سینمایِ قالبِ زردِ در چنگال قدرت و ثروت دهن‌کجی می‌کند. او لخت و عور تناقض‌ها، عقده‌ها و آنارشیِ موجود در تمام ابعاد زیست ما را به تصویر می‌کشد؛ وی آن لحظه‌ای را که «مرکز» «پیرامون» را سرکوب می‌کند، حاشیه‌ها را به متن می‌آورد و کثافت «سرمایه» را روی مخاطب بالا می‌آورد، همان سرمایه‌ی رانتی و غارتی که بنیان اقتصاد میلیون‌ها نفر را شکل می‌دهد ؛ فیلمی که به ناراحتی مخاطب منجر شود موفق است، آن‌گونه که آیینه‌ی جامعه است و شیشه‌ی دوران را می‌شکاند؛ دوران را به چالش می‌کشد تا تازه به آن رسیدگان و هرگز نرسیدگان، همه و همه در این منجلاب کمی به آن‌چه هستیم فکر کنیم یا از روی هراسِ تماشایش با پوزخند به آن فحش دهیم. این روزها صدای حاشیه‌ها بودن حاشیه بردار و هزینه‌بردار است.

https://goo.gl/X2sY6f

🌏جامعه‌شناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA
🔶فیلسوف تصویرگر
(مختصری درباره سینمای بلاتار)
#احسان_عزیزی

🔸فیلم‌های سیاه و سفید بلاتار را باید با حوصله و صبری دید که امروزه برای کمتر کسی باقی مانده است. صبر و حوصله‌ای که در شلوغی‌ها و کسالت‌های زندگی روزمره و ملال آور انسان شهرنشین باقی نمانده. زندگی طاقت فرسایی که ساعت‌ها در ترافیک، مترو و صف اتوبوس و نان سپری می‌شود و برای فرار از حقایق تلخ و تیرگی‌هایی که ما را در بر گرفته است به دنبال چیزی می‌گردیم که همچون افیون ما را از ورطه‌ی واقعیت به خیال و فراموشی دردهایمان بکشاند. حتی برای چند ساعت. موسیقی و فیلم‌هایی که خالی از هرگونه تفکر و جدیت و اصالت باشد. از این روست که امروزه سینمای هالیوود، موسیقی پاپ و فرهنگ توده‌ای مخاطبانی در سطح اکثریت مردم در سراسر جهان دارند.

🔸با این همه اما برخی از کارگردان‌ها و فیلم‌ها هستند که در حاشیه و به دور از آنچه فهم و سلیقه‌ی اکثریت ایجاب می‌کند در بلندی‌های تفکر و اندیشه محتوایی تولید می‌کنند که کمتر کسی توان مواجهه با آن را دارد. بلاتار از این دست فیلمسازان است. چهره‌های عبوس فیلم‌های بلاتار نمایانگر جامعه‌ای است که در رخوت و سکون و سردرگمی به سر می‌برد. ملالِ تکرار و تهی بودن موجودیت انسان مدرن که در پی لقمه نانی تمام هستی خویش را به قطعه‌ای از مهره‌های ماشین تمدن بدل کرده است. سکوت و سکون نهفته در سراسر فیلم‌های بلاتار سرکوب و تن دادن و عادت آدم‌های جامعه به سکوت، خفقان و پذیرش نظم کسل کننده‌ی حاکم است.

🔸 نماهای طولانی و کش‌دار فیلم‌های این فیلمساز مجارستانی رخوت و کسالت و یک نواختی زندگی را به تصویر می‌کشند. سکانس‌های طولانی و کش‌دار بدون هیچ اتفاق خاص و تازه روایت‌گر زندگی میلیون‌ها انسان در سراسر گیتی است که زخم‌هایشان زیر چرخ دنده‌های جهان صنعتی، زندگی ماشینی و بحران معنا در دنیای مدرن سر باز کرده‌اند. در فیلم‌های بلاتار آدم‌ها منتظر یک رخداد و اتفاق‌اند که هیچ‌گاه نمی‌افتد، مانند آنچه انسان قرن‌ها تجربه کرده است. در انتها هیچ چیز وجود ندارد و امیدهای مسیح وار رخت می بندند و «نجات دهنده در گور خفته است». تهی دستان و توده‌هایی خسته از کار، یکنواختی، سرکوب، خفقان، تنهایی و دلمردگی نمایان در چهره‌های نگران، منتظر، خسته و رنج کشیده و پکر ویژگی‌های اصلی شخصیت‌های فیلم‌های این کارگردان هستند که هر یک با تنهایی خویش جهان را به نحوی یکسان مانند قاب فیلمساز سیاه و سفید می بینند. (در "مردی از لندن" و "اسب تورین" صحنه‌های مشابهی می‌بینیم که مردی را از پشت شانه‌هایش نشان می‌دهد که رو به پنجره نشسته است). بلاتار شاعرانه از دیوار و پنجره، تاریکی و نور در سینما و در قالب تصویر حرف می‌زند. پنجره از عناصر اصلی فیلم‌های اوست، دریچه‌ای برای رهایی از اتاق‌ها و دیوارهایی که انسان به دور خویش کشیده است و از طبیعت دور افتاده است. پشت پنجره طبیعت، نور و زندگی است که شخصیت‌ها از درون اتاق‌ها به آن زل زده‌اند و منتظرند تا روزی به آنچه خواستگاه و منشأ وجودشان بوده است بازگردند. اما آن روز هیچ گاه نمی‌آید، چرا که هیچ کس دست به کاری نمی‌زند و همه در انتظار و رخوت و سکون نشسته‌اند.

🔸بلاتار سینما و عکس را به هم نزدیک کرده است، گویی که قاب دوربینش و آنچه روایت می کند تدام تصاویری است که مملو از احساس و هیجان، گاه غمگین و گاه شاد، آمال‌ها و آرزوهای آدمی را در قاب عکسی ثبت کرده‌اند؛ وی با هنرمندی خاصی نماها و تصاویری را در قالب فیلم نمایش می‌دهد که گویی تابلوهای عکاسی و نقاشی به تحرک درآمده‌اند. تمرکز کارگردان در به تصویر کشیدن چهره‌ی آدم‌ها و شخصیت‌ها منحصر به فرد است. آدمهایی بیگانه با جهان و با خویش. خسته از کار و زندگی یک نواخت و بدون تحرک.

🔸فیلم های بلاتار بر خلاف سینمای هالیود که منبعی برای ایجاد سرگرمی کاذب و فرار و فراموشی حقایق دردناک زندگی انسان معاصر ساخته و پرداخته می‌شوند، حقیقت تلخ و گزنده جهان را پیش روی مخاطب خود می‌گذارد. عریان و بدون تعارف. درآوردن لباس‌های شخصیت‌ها که اغلب از طبقات فرودست و کارگر و تهی دست هستند (در "اسب تورین" و "مردی از لندن" چنین صحنه‌هایی تکرار می شوند) استعاره‌ای از عریان کردن مخاطب است. دعوت به حذف و کنار گذاشتن ژست‌ها و ادا اطوارهایی است که امروزه برای پنهان سازی حقیقت خویش به کار می‌بریم. صحنه‌های کشدار غذا خوردن و درست کردن غذا بدن‌مندی و نیازمند بودن انسان و فلاکت‌هایی که برای پاسخ گویی به نیازهای اولیه‌اش می‌کشد را نمایش می‌دهند.

🔸باد وزنده در فیلم های بلاتار عدم امنیت در جهان مدرن، بی ثباتی حقیقت و رنگ عوض کردن اهداف و آرزوهای آدمیست. گویی هر آنچه سخت و استوار است قرار است با بادها و طوفان های روزگار به لرزه افتد.
#سینما #فیلم #تحلیل_فیلم

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#معرفی_فیلم
#تحلیل_فیلم:زمانه‌ی گرگ اثر میشل هانکه
Time of the Wolf - 2003
✍️ #احسان_عزیزی


🔸این فیلم روایت‌ِ بی‌رحمانه‌ای از هستی انسان و جامعه نیست، بلکه این واقعیتِ جامعه و انسان است که بی‌رحمانه بر سر ما در روایت هانکه خراب می‌شود. جایی که از انسان موجودی می‌سازد که هیچ حیوانی به توحشش نمی‌رسد.

🔸نکته‌ی مرموزانه و هوشمندانه‌ی این فیلم آن است که مشخص نیست دقیقاً چه اتفاقی رخ داده است و مردم از چه چیزی در حال فرارند؟! جنگ؟ بیماری؟ کشتار؟ قحطی؟ حیوانات وحشی؟؟!! نه هانکه در سطح دیگری می‌خواهد با مخاطب سخن بگوید، با لحنی جدی‌تر از این حرف‌ها که درگیر این حواشی باشد؛ برخلاف سینمای mainstream به دنبال حادثه‌بازی‌های کودکانه نیست،‌ این ابهام حادثه‌ای که رخ داده تمثیل‌وار اشاره به بحران و وخامت حال و روز بشر دارد، وضعیتی که در آن بشر مدام درحال فرار است... فراری بی‌امان و جنون درندگی و غارت... وضعیتی نامتعین که حکم هابزی «انسان گرگ انسان است» را عیان می‌کند.

🔸کدام یک از ما بخصوص در شرایط بحران جهانی کنونی با تماشای این فیلم با حقیقتی که همگی‌مان در حال فرار و انکار آن هستیم مواجه نخواهیم شد؟! وضعیتی که اتفاقاً در بحران‌ِ کووید 19 این‌بار نه از لنز دوربینِ هانکه و در قاب یک فیلم، که با چشم و گوش خود آن را می‌بینیم و احساس می‌کنیم. خبرهایی که از دور و نزدیک می‌رسد: تعداد سالمندانی که در خیابان‌های برخی از کشورها رها شده‌اند، افزایش قیمت کالاهای ضروری و مصرفی، افزایش خرید اسلحه و مصادیق بسیاری که بهتر می‌دانیم...

🔸صحنه‌ای که پسرک عریان می‌شود تا خود را داخل آتش بسوزاند، چه چیزی را در ما فشار می‌دهد جز آنکه سیلی محکمی باشد بر وجدان تاریک و خاموش شده‌ی تک تک مخاطبینی که گویا با دیگر شخصیت‌های داستان شریک جرم‌ و در مظان اتهام‌اند؟! مایی که منفعلانه تماشاگر کثافت وضع موجودیم و هیچ‌کاری نمی‌کنیم... هانکه به ما رحم می‌کند و پسر بچه را نجات می‌دهد... اما هیچ نجات دهنده‌ای در دنیای حقیقی خارج از قاب نیست...

🔸این فیلم جدی‌تر از آن است که بتوان راجع به آن زیادی حرف زد...

🔸هانکه درباره‌ی این فیلم می‌گوید:
🔸[«زمانه‌ی گرگ»]... فرصتی است تا نشان بدهم وقتی قرار باشد برای حفظ بقا از خودمان دفاع کنيم، چطور خوی حيوانیِ نهفته در درون ما امکان بروز پیدا می‌کند. اين همان چيزی است که مردی جوان در انيميشن «والس با بشير» تعريف می‌کند و می‌گوید وقتی در سن هفده سالگی به جنگ می‌رود خيلی زود متوجه می‌شود که اگر اول نکشد، خودش کشته می‌شود. اين همان چيزی است که رفتار آن مرد ساکن خانه‌ی ییلاقی در ابتدای فيلم من نشان می‌دهد. و اين گونه است که می‌رسيم به... «زمانه‌ی گرگ»! عنوان فيلم برگرفته از نقل‌قولی است از یک مجموعه شعر حماسی [...] که پايان دنيا را این‌گونه توصيف می‌کند: «زمانه‌ی باد، زمانه‌ی گرگ، زمانه‌ای که هيچ‌کس مراعات حال دیگری را نمی‌کند...»

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#معرفی_فیلم
#تحلیل_فیلم: موسیو وردو
Monsieur Verdoux - 1947
✍️#عادل_ایرانخواه

🔸چاپلین در فیلم موسیو وردو برای نشان دادن پلشتیهایِ سرمایه‌داری، ترفندِ هوشمندانه‌ای را به کار می‌برد. او مستقیم با مساله رودررو نمی‌شود بلکه میانجیی را واسطه می‌کند تا امر کلی را از طریقِ یک جزء به تصویر بکشد. به این طریق که ابتدا کاراکترِ شروری را در کانونِ نگاهِ ما قرار می‌دهد که زنان متمول را اغوا می‌کند، به قتل می‌رساند و مال و منالشان را تصاحب می‌کند. این پیشه‌ی کثیفِ موسیو وردو است. چهره‌ای نفرت انگیز که قاعدتن همگان از آن متنفراند.

🔸هرچند در ادامه ما متوجه می‌شویم که موسیو وردو را اخراج از کارش (بر اثر بحران اقتصادی 1930) بدل به این انسان خبیث کرده است و او برای رفاهِ زن و فرزندش مرتکبِ این جنایات شده است. اما همین هم نمی‌تواند از کراهتِ او و اعمالش بکاهد. موسیو وردو سرانجام دستگیر می‌شود و دفاعیاتش ما را متوجه کل ماجرا می‌کند. او می‌گوید من سال‌ها شریف و صادق بودم، اما جامعه با بیکار کردنِ من، آن را پس زد. قتل و دزدی کسب و کار من شد. پس اگر از من نفرت دارید، چرا از سیستمی که من را اینگونه کرده است متنفر نیستید؟! اگر از کسب و کار من متنفرید، چرا از سیستمی که سلاح‌های کشتار جعمی را با روش‌های علمی تولید می‌کند متنفر نیستید؟! من در مقابل آنها بسیار ناچیزم! جنگ، درگیری و سرکوب تجارتِ آن‌هاست.

🔸چاپلین با ساختنِ این فیلم شعرِ برشت را به تصویر کشده؛ چه کسی دشمنِ توست؟! به گرسنه‌ای که تکه نانی می‌دزدد به چشم دشمن می‌نگری/ اما خرخرهء دزدی را که اصلن گرسنگی نکشیده هیچگاه نمی‌گیری. موسیو وردو به گیوتین سپرده می‌شود اما انذار گونه می‌گوید که به زودی همه‌ی شما را خواهم دید! و ما دیدیم که راست می‌گوید. دست کم در این مدت برهمه‌ی ما معلوم شد که چگونه ده‌ها بی گناه را قربانیِ منافع و تجارتشان کردند و به کامِ مرگ فرستادند.

🔸مارکس در جایی سرمایه و سرمایه‌داران را اینگونه توصیف می‌کند؛ سرمایه از سودِ کم متنفر است، سودِ کافی او را جسور می‌کند، با 10 درصد سودِ مطمئن می‌توان او را در همه جا به کار گرفت، 20 درصد او را بیتاب می‌کند و 50 درصد دیوانه‌اش می‌کند. با صد درصد سود حاضر است همه‌ی قوانینِ انسانی را زیر پا بگذارد و با 300 درصد سود از هیچ جنایتی روگردانی نمی‌کند.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#معرفی_فیلم
#تحلیل_فیلم

📃نگاهی جامعه شناختی به فیلم دوازده مرد خشمگین
✍️ #عابد_حدودی

🔸دوازده مرد خشمگین، فیلمی است درباره‌ی هژمونی که در سال 1957 به کارگردانی هنرمندِ صاحب نام «سیدنی لومت» ساخته شده است.

🔸آشوری توضیح می‌دهد: تاکید هژمونی بر آن است که طبقه‌ی مسلط نه تنها از نظر سیاسی و اقتصادی جامعه را زیرنظر دارد، بلکه شیوه‌ی خاص نگرش خویش به جهان و انسان و روابط اجتماعی را نیز چنان همه‌گیر می‌کند که به صورت "عقل سلیم" در می‌آید و آنانی که زیر تسلط هستند، این نگرش را همچون پاره‌ای از "نظم طبیعی" می‌پذیرند.

هنوز چند دقیقه از فیلم نگذشته که می‌فهمیم داستان، ماجرای هیات منصفه‌ایست که می‌بایست درباره‌ی محکوم یا تبرئه کردن یک جوان تصمیم گیری کنند. قضیه از نگاه جامعه‌شناختی وقتی حساس‌تر می‌شود که متهم نه تنها داغ نژادی خورده و طبقه‌ی فرودست جامعه است، که برچسب منحرف اجتماعی نیز بر پوست سیاهش خودنمایی می‌کند. وی متهم به قتل پدر است و دو شاهد عینی این موضوع را تایید کرده‌اند. در چنین وضعیتی قضیه بسیار روشن است.... متن کامل را اینجا بخوانید

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#معرفی_فیلم
#تحلیل_فیلم : پیانیست روایتی از جنگ، جامعه و هنر
✍️ #معصومه_اشتیاقی

🔘پیانیست (2002 - The painist) ساخته رومن پولانسکی روایت زندگی واقعی نوازنده یهودی اهل لهستانی، طی اشغال کشورش در جنگ جهانی دوم توسط المان نازی است. روایت زندگی نوازنده ای از خانواده مرفه ی یهودی است که جنگ و بی رحمی نازی ها بر علیه یهودی ها کل زندگی وی را تحت الشعاع قرار می دهد و تنها امید رهایی بخشی موسیقی مسیر زندگی شخصیت اصلی داستان را ترسیم می کند.

🔘این فیلم که برنده جوایز اسکار، کلدن گلوب و چند جشنواره مهم فیلم و سینما است یکی از شاهکارهای هنری محسوب می شود که در آن جایگاه والای هنر موسیقی در روند خشونت آمیزترین پدیده یعنی جنگ به تصویر کشیده شده است.

🔘تئودور آدرنو نظریه پرداز انتقادی مکتب فرانکفورت از جمله صاحبنظران جامعه شناسی است که به نقش والای هنر مستقل و به ویژه هنر موسیقی در واپس زدن ساختارها و سامان بخشی جامعه پرداخته است. در پیانیست؛ تماشاگر روایتی را دنبال می کند که در جای جای آن نقش موسیقی مسلط تر از قدرت خشن جنگ جریان اجتماعی را به پیش می برد و عنصر تغییر و خلق ساختار معناها است.

🔘پیانیست روایتی عمیق از چگونگی شکست قدرت بی رحمانه، زمخت و خشن جنگ در برابر قدرت ایجازبخش و امیدبخش هنر را برای زندگی انسان به نمایش در می آورد. در طول فیلم موسیقی داستان را به اشکال مختلف به پیش می برد و در نهایت هم موجب نجات شخصیت اصلی همراه اش می شود. در طول داستان شاهد اعتقاد و باور اشپیلمن به نجات و بهبود جامعه جنگ زده‌اش هستیم که تنها قدرت بی‌بدیل موسیقایی می توانست در روح و جان نوازنده جنگ زده، گرسنه، بی خانمان ایجاد کرده باشد. این خوانش از موسیقی را می توان در جمله ای از آدرنو یافت که معتقد بود: " هنر باید به مثابه رمزی برای فرایندهایی باشد که در جامعه رخ می دهد". رمزهایی که از متن نواختن پیانو توسط اشپیلمن، احساسات انسانی در افسر نازی را برانگیخت و زندگی را به شخصیت داستان هدیه کرد.

🔘گزندگی خشونت و جنگ با ایجاز موسیقایی به سخره گرفته شد و این رسالت مهم هنر مستقل و به ویژه موسیقی در جوامع است. موسیقی قادر است فهم‌های انسانی مشترکی ایجاد کند و شرح خود را از متن‌های اجتماعی خلق نمایید.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#معرفی_فیلم
#تحلیل_فیلم:‌ یک زندگی پنهان (A Hidden Life 2019)
✍️ #احسان_عزیزی

🔘صحبت کردن درباره‌ی برخی از آثار سینمایی به قدری دشوار است که آدم نمی‌داند درباره‌شان از چه بگوید و چگونه بگوید. «یک زندگی پنهان» ساخته‌ی «ترنس مالیک» از آن دست فیلم‌هاییست که ابداً به راحتی نمی‌توان درباره‌ی آن گفت و نوشت. نمی‌توان به سادگی گفت که مالیک چه چیز را به تصوی کشیده است، این اثر مهم‌ترین پرسش‌ها و چالش‌های زندگی سیاسی و اجتماعی انسان در تمام ادوار تاریخ است. اثری بی‌بدیل در قاب متحرک دوربین مالیک که مفاهیمی چون آزادی، مقاومت، اسبتداد، خدا، انتخاب، اراده، ایمان، زندگی، مرگ، زندان، اعدام و ... را به شکلی شاعرانه در ذهن مخاطب به چالش می‌کشد.

🔘شخصیت محوری داستان که به هیچ قیمتی حاضر نیست با آنچه که «درست نمی‌داند» مصالحه کند. سازشی در کار نیست، حتی به قیمت مرگ. این رهایی و آزادگی در ناب‌ترین شکل ممکن است. تجلی ایمان و اخلاص، مفاهیمی که در جهان مدرن به کثافت کشیده شده‌آند. چیزی که در داستان فیلم و زندگی حقیقی ما آدم‌های میان‌مایه نیز کمتر کسی شهامت و اراده و فهم‌اش را دارد.

🔘فرانز، شخصیت اصلی نه قهرمانی‌ست که می‌خواهد بشریت را نجات دهد، و نه کسی که آرمان و ایدئولوژی خاصی را دنبال می‌کند. او تنها و تنها می‌خواهد به آنچه درست نمی‌داند «نه» بگوید... این اثر به شکلی حقیقت نظام‌های توتالیتر، فاشیستی، نازیسم و مستبد را به تصویر کشیده است که ماجرا حتی صرفاً نمایش رذالت یک نظام سیاسی نیست. فقط می‌توان گفت این فیلم تصویر نابِ ایمان در سکولارترین و اومانیستی‌ترین وجه ممکن است. تکان‌دهنده‌تر آن‌که این اثر بر اساس یک ماجرای واقعی ساخته شده است.

🔘این اثر شگرفت تصویر بدون اغراق و بی‌کم و کاست «مقاومت» و «فردیت» است. مقاومت و نبرد با آنچه وجدان بیدار و آگاه بشر به مثابه‌ی «شر» تشخیص داده است؛ مقاومتی با جنگ، توتالیتاریسم، فاشیسم و نازیسمی که نماد ساختار نظام‌های سیاسی‌ است،‌ اما نه جنبش و گروه و جمعیتی در کار است و نه بیانیه و حزبی. «فرانز» تنهای تنها نه حتی در پی سرنگونی با این نظام سیاسی، که در پی احترام به فردیت و موجودیت و وجدان خویش است. او پیش‌ و بیش از هرچیز برای خودِ «زندگی» مقاومت می‌کند، برای حفظ شأن و شخصیت خود. امری که اکثریت مردم جوامع نه تنها به آن پایبند نیستند بلکه حتی چنین حقی برای خود متصور نیستند. فرانز در زمانی که همه باید به پیشوا و تمامیت‌خواهی‌اش قسم می‌خوردند، قسم نخورد.

📎خلاصه‌‌‌‌‌فیلم
فرانز یگشتاتر اتریشی، مردی مخالف خدمت سربازی است و از جنگیدن برای نازی‌ها در جنگ جهانی دوم امتناع می‌کند.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃چگونه همه‌ی ما خواهان حفظ وضع موجودیم؟!
✍️ #عادل_ایرانخواه

▪️یکی از و شاید خطیرترین وظایف ما این است که بدانیم وضع موجود که همه‌ی ما از آن نالانیم چگونه و به چه صورتی ادامه می‌یابد و بازتولید می‌شود؟ چیزی که از منظر بنیامین معادل فاجعه است (فاجعه آن نیست که همه چیز یک آن تغییر کند. فاجعه دقیقن این است که هیچ چیز تغییر نکند) به عبارتی دیگر؛ چگونه است که همه از این اوضاع بیزاریم، اما این وضعیت حفظ می‌شود؟

▪️همه‌ی ما پییر بوردیو را متفکری می‌دانیم که همه چیز را اجتماعی می‌دانست. و قاعدتن هم غیر از این نیست. اما به واقع نه به این سادگی! تلاشِ دستگاه فکری بوردیو این است که عاملیت و ساختار را توامان در نظر بگیرد. از این‌رو مفاهیمی (عادتواره، همدستی) را وضع و کاربست می‌دهد که فرد و عامل انسانی را نیز در چگونگی حفظ/تغییر اوضاع لحاظ کند.

▪️بوردیو با به کارگیری مفهوم "عادتواره" به ما گوشزد می‌کند که چگونه ساختارهای بیرونی به درون ما می‌خزند و بخشی از وجود ما را فرا می‌گیرند. پس این دو جدای از هم نیستند و در بده بستان باهم قرار دارند. ناخوشایند است اما آنچه که در بیرون جریان دارد، در درون ما نیز در جریان است، آنچه که در بیرون رخ می‌دهد، رخ نمی‌داد مگر با "همدستی" ما! از این روست که بوردیو حکمی خلاف آمدِ نگاه جامعه‌شناختی‌اش را صادر می‌کند؛ "یک مبارزه‌ی سیاسی رادیکال، همواره از درون خود فرد آغاز می‌شود!" هرچند که می‌شود بر این حکم خورده‌هایی گرفت. اما به نظرم دیدن چنین سویه‌هایی برای ما ضروریست.

▪️در فیلم استاکر، منطقه‌ای وجود دارد که آرزوها را برآورده می‌کند. و استاکر راهنمایی‌ست که مردم را به منطقه می‌برد. استاکر داستان استاد خویش "خارپشت" را تعریف می‌کند که با آرزوی زنده شدنِ برادرِ مرده‌اش وارد اتاق شد، اما هنگامی که به خانه برگشت، به جای زنده شدنِ برادرش، خود را ثروتمند یافت! منطقه آرزوهایی را برآورده می‌کند که در درون آدم خواسته می‌شود و نه آرزوهایی را که فقط گفته می‌شوند!

▪️از این منظر ما خارپشت‌هایی هستیم که مدام آرزوی تغییر وضع موجود را فریاد می‌زنیم، اما در درونمان چیزی دیگر در جریان است. متنفر از وضع موجود و ترسان از تغییر آن! دشمنش و همدستش!

▪️در انجیل آمده است که مسیح خطاب به مردم چنین گفت؛" آنچه در تاریکی گفته اید، در روشنایی خواهید شنید و آنچه پشت درهای بسته نجوا کرده‌اید، روی بام‌ها خواهید شنید.

#معرفی_فیلم
#تحلیل_فیلم

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#معرفی_فیلم
#تحلیل_فیلم

🎬 کفر ناحوم از کودکی، فقر و جامعه
✍️ #معصومه_اشتیاقی

🔸کفرناحوم (Capharnaum) فیلم درام لبنانی به کارکردانی نادین لبکی محصول ۲۰۱۸ است که موفق به دریافت جایزه جشنواره کن شده است.

🔸خلاصه فیلم: داستان فیلم درباره کودکی به نام "زین"، پسر ۱۲ ساله ساکن محله کفرناحوم از محلات حاشیه نشین بیروت است. روایت فیلم حول شکایت زین از پدر و مادراش در دادگاه است که "چرا او را به دنیا آوردند". در طول داستان چالش‌های این پسر بچه فقیر با خانواده و جامعه اطراف‌اش را شاهد هستیم. آشنایی زین با زنی پناهنده به نام راهیل و کودک وی پرده دیگری از یک روایت واقع در نشان دادن در هم تنیدگی فقر، آوراگی و پناهندگی است که بازتولید کننده محرومیت و شکاف‌های چندگانه در معنای زندگی کودکانی مانند زین در جهان است....

📑متن کامل را اینجا بخوانید
📌 جهت مشاهده متن کامل با تلفن همراه در انتهای تصویر پایین روی گزینه INSTATANT VIEW کلیک کنید

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃درباره “در جستجوی فریده” (تحلیل جامعه‌شناختی نماینده ایران در اسکار ۲۰۲۰)

✍🏼دکتر مهرناز امین آقایی، جامعه شناس

در جستجوی فریده روایت زنی است که در آستانه چهل سالگی به دنبال هویت گم‌شده خود از هلند و از آغوش خانواده‌ای هلندی که او را به فرزندخواندگی گرفته‌اند، راهی ایران می‌شود؛ نه به این قصد که خانواده زیستی‌اش را که وی را در شش ماهگی در مشهد رها کرده‌اند بیاید، بلکه "خود" را بیاید.
این فیلم تنها مستندی نیست که با تم محوریِ هویتِ گمشده، رهاشدگی و با نگاهی ساده‌انگارانه حتی فرزندخواندگی ساخته می شود، اما آنچه این فیلم را متفاوت می‌کند، پارادوکس همیشگی سنت و مدرنیته است که همواره نقطه شروع خوبی برای چنین فیلم هایی به شمار می‌رود....

متن کامل را در سایت جستارها بخوانید:
https://jostarha.com/99n7

#معرفی_فیلم #تحلیل_فیلم

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY