عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram

🎼●آهنگ: «روزگار» | "Time"

🎙●گر
وه: #پینک_فلوید | "Pink Floyd"

●برگر
دان: #وحید_روشن

لحظه‌های آغازینِ یک روزِ بی‌معنا
در گذرند
و ساعت‌ها را با بی‌خیالی می‌کُشند.
لحظه‌ها را بی‌هدف در گوشه‌ای از زادگاه‌ات می‌گذرانی
در انتظار کسی یا چیزی که هدفی بنمایدت.
خسته از غنودن زیر آفتاب
مانده در خانه به هوای تماشای باران.
هنوز جوانی و عمرِ دراز در پیش روی‌ات
و زمانی طولانی برای تلف کردن.
اما یک روز درمی‌یابی
ده سال را از سر گذرانده‌ای
و هیچ‌کس برای‌ات نگفته
کِی آغاز کنی
لحظه‌ی آغاز را از کف داده‌ای...
و می‌دَوی و می‌دَوی
تا به خورشید برسی، غافل از این‌که غروب کرده
تلاش می‌کنی تا دوباره از شکست به پیروزی برسی.
خورشید همانی‌ست که بوده
اما تو، پیرتر گشته‌ای
نفس‌هایت سطحی‌تر، و یک روز به مرگ نزدیک‌تر.
سال‌ها کوتاه‌تر می‌شوند و
بعید است که زمان را دریابی
و اهداف‌ات، به سانِ یک شیطنت
یا نیم‌صفحه‌ای خط‌خطی
غرقه در ناامیدی به سبک انگلیسی‌ها
زمان گذشته و ترانه پایان یافته
اما گویی بیش از این، چیزها داشتم برای گفتن...


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



از عشق که بگویم:
آتش شراره می‌کشد
بر خون
از شیوع
به ذرات خون
تا انهدام استخون

-این‌را مادرم می‌گفت البته-

می‌گفت:
آرام که بگیری از آغوش
دست که ببری بر آوار
تن می‌زنی به ازدحام خلوتِ اوهام

چشم ریختم به راه
از جاده های
مِه‌ریز
هی بروم
هی هی
یک‌ریز
و زمزمه‌ی آب
به جان کشیدم

هر سو نگریستم
-گریستم
به طغیان بادوُ
ناله‌ی برگ

جا که خورشید
نیزه بر زمین می‌زد
گریه بر اشیاء می‌کردم.


#وحید_نجفی
@asheghanehaye_fatima


"به حسین عباسیان"

ترا در بحبوحه‌ی عشق دیدم و مدامِ رنج.
چگونه ازاین‌همه درد
به آشیانه بمانی‌وُ نیفتی؟
-به رفتار اشک بر گونه-

چگونه مژه بر تشت خون میسایی‌وُ
سپیدِ شقیقه بر بالش شب می‌گذاری؟
.
برهنه‌ای بر کوکب و ابر
غور زمین می‌کنی‌وُ زمان
نگات که می‌‌کنم
قبات
قوّت قواره است؛
تاش،
اندوه از بالات بگیرم
جا که عشق از سیاهِ چشم گرفتی‌وُ
درد از میان کتف‌ات رمید،
چون ردّ جفاش بر چشم‌وُ موسم هجاش بر موت.


اصابت چشم بودیم وُ چشم
اصابت اندوه بودیم وُ اندوه
اصابت خاطره وُ اصابت ماه بر بلور
اصابت "الف" بر "ر"
که اندوه بتکانم از آبیِ رگهات‌وُ.
*"دو فاخته بنشانی پایین پای باد"


#وحید_نجفی
.

*پ.ن: "دو فاخته پایین پای باد" نمایشنامه‌ای است از حسین عباسیان.
جاده

🎙●خواننده و آهنگ‌ساز: #کاوه_یغمایی

○●ترانه‌سرا: #وحید_میراحمد

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو می‌خواستی بروی
من می‌خواستم بمانی
باورمی‌کنی یانه!؟
نمی‌دانم.
دلم برایت تنگ می‌شود
وقتی هوا می‌گیرد
باران که می‌زند
برگ‌ها که می‌افتند
کوچه باشد یا خیابان
شهر یا زندان
فرقی نمی‌کند
دلم برایت تنگ می‌شود.
حواست به نبودنت هست یا نه!؟
نمی دانم.
کمی شکسته‌تر شده ام، خسته‌تر
نفسم بیشتر می‌گیرد
کاش می‌دانستی
خاطرات، آدم را پیر می‌کند.
خسته‌تر
شکسته‌تر
مرا به یاد داری یا نه؟
نمی‌دانم...
این‌جا #پاییز بوی تو را می‌دهد هنوز.

دکلمه: #موهایت_را_کوتاه_کن
شعر و صدا: #پویا_جمشیدی
موسیقی: #وحید_اختری


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



■شب‌های سرکشی - شب‌های سرکشی!

شب‌های سرکشی - شب‌های سرکشی!
اگر با تو می‌بودم
این شب‌های سرکشی
شب‌های عشرتِ ما می‌بود!

و بیهوده‌اند - بادها-
برای قلبی آرام گرفته در لنگرگاه،
بی‌نیاز از راهنما...
و بی‌اعتنا به نقشه‌ها.

پارو زنان بر عدن می‌رانم
آه، ای دریا!
کاش امشب
در تو، لنگر اندازم!

■Wild Nights — Wild Nights!

Wild Nights — Wild Nights!
Were I with thee
Wild Nights should be
Our luxury!

Futile — the Winds —
To a Heart in port —
Done with the Compass —
Done with the Chart!

Rowing in Eden —
Ah, the Sea!
Might I but moor — Tonight —
In Thee!



#امیلی_دیکنسون
برگردان: #وحید_روشن
• تا رسیدن به تو یک شهر مخالف دارم...
دوری و، دوریِ تو درد قشنگی‌ست عزیز
• تو نباشی من از این زندگی سیرم به خدا!
مرگ در راه تو چه مرگ قشنگی‌ست عزیز...


#وحید_عیسوی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
هزار قصه‌ی ناگفته در گلو دارم

درون خویش جهانی هزارتو دارم

 

اگر شراب بیاری بیار خواهم خورد

وگر نماز بخوانیم من وضو دارم

 

نصیحتم بکند عاقل و نمی داند

که عقل را من دیوانه قبل از او دارم

 

ولی برای همه عاقلان بعد از او

دلی گداخته چونان خود آرزو دارم

 

منم هرآنچه تو خواهی، فرشته یا شیطان

منم که در دل خود این دو روبرو دارم

 

اگر من از تو بپرسم که دوستم داری؟

اگرچه دوست نداری ولی بگو دارم

 

#وحید_جلالی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
Aye Bi kolah
Ehsan Afshari
آی بی کلاه

شعر و دکلمه #احسان_افشاری
موسیقی #وحید_اختری

باز در این شب شکنجه‌پرست
می‌شود تازیانه دست به دست...

@asheghanehaye_fatima
Mah O Palang
Vahid Taj
🎼●آهنگ: «ماه و پلنگ»

🎙●خواننـده: #وحید_تاج

●شعر: #حسین_منزوی

●آهنگ: #حسین_فاضل

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#هنوز منتشر شد.
این دکلمه رو می‌تونید از سایت 👇
http://www.taranomesher.ir/sl/n/907
دانلود کنید.

این کار رو بشنوید و اگه دوست داشتید در موردش برام بنویسید.

شعر و دکلمه: #پویا_جمشیدی
با همراهی #محسن_انشایی
موسیقی و آواز: #وحید_اختری
آوا: #فرزانه_میرزایی
گرافیست: #عطا_سرمست
ضبط: استودیو اورانیا
پخش: سایت ترنم شعر


انتهای خاطرات مشترک
سرنوشت ما دو تا از هم جداست
بعد ما اما خیابان‌های شهر
جای جایش رد پای ما دو تاست
.
نیستی من در نبودت غرق در
انتظاری گاه و بی‌گاهم هنوز
نیستی از دور می‌بوسم تو را
بودنت را چشم در راهم هنوز

#پویا_جمشیدی


@asheghanehaye_fatima
باشد چو ابر، وا شدنم آن زمان که تو
چون آفتاب سر‌زده آیی به خانه‌ام.

#وحید_قزوینی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
شب‌ها که سر به بالش اوهام می‌نهم
تا صبح گفت‌وگوی من و خیل یادهاست

یک‌بار با خیال تو سرمست خنده‌ام
یک‌بار نعره می‌کشم و گریه می‌کنم
آن‌گاه غم به خنده نگه می‌کند به من
می‌خندم از نگاه غم و گریه می‌کنم

ناگه نگاه می‌کنی از آن‌سوی خیال
شادی شکوفه می‌زند از گریه‌های من
سرشار می‌کند شب تاریک را ز نور
برق نگاه تو!چه نگاهی!خدای من !

درهای هشت‌گانه‌ی باغ بهشت را
یک‌باره در نگاه تو بر من گشوده‌اند
برگشته‌اند حافظ و سعدی،به اتفاق
دیوان شاهکار غریبی سروده‌اند

تا دست‌مان به دامن قدیسی‌ات رسد
ماییم خانه ساخته در انزوای شعر
مشغول مشق شعر نگاهت به کِلکِ جهل
وآن بی‌کران نگاه تو چیزی ورای شعر...

#وحید_جلالی 
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
عمری حدیث خویش سپردم به دست باد
باری هنوز چشم امیدم به بادهاست
شب‌ها که سر به بالش اوهام می‌نهم
تا صبح گفت‌وگوی من و خیل یادهاست

یک‌بار با خیال تو سرمست خنده‌ام
یک‌بار نعره می‌کشم و گریه می‌کنم
آن‌گاه غم به خنده نگه می‌کند به من
می‌خندم از نگاه غم و گریه می‌کنم

ناگه نگاه می‌کنی از آن‌سوی خیال
شادی شکوفه می‌زند از گریه‌های من
سرشار می‌کند شب تاریک را ز نور
برق نگاه تو!چه نگاهی!خدای من !

درهای هشت‌گانه‌ی باغ بهشت را
یک‌باره در نگاه تو بر من گشوده‌اند
برگشته‌اند حافظ و سعدی،به اتفاق
دیوان شاهکار غریبی سروده‌اند

تا دست‌مان به دامن قدیسی‌ات رسد
ماییم خانه ساخته در انزوای شعر
مشغول مشق شعر نگاهت به کِلکِ جهل
وآن بی‌کران نگاه تو چیزی ورای شعر...

#وحید_جلالی 
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
به یک شب دوری از کویت توان دانست احوالم
که مدّی از برای امتحانِ خامه بس باشد

چه بنویسم به کاغذ قصهٔ شب‌های هجران را
اگر داری سوادی، پیچ‌وتاب نامه بس باشد

#وحید_قزوینی
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
تو می‌توانستی از درست آن ور شب
به هر بهانه برایم سکوت پست کنی
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
برای خلوت‌مان خانه‌ای درست کنی

تو می‌توانستی مثل بچه‌ای شیطان
به سوی لانه‌ی گنجشگ سنگ پرت کنی
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
برای شادی‌مان شیر و کیک شرط کنی

برای این همه پاییز رخنه در دل من
شکوفه‌ای چسبیده به موی شب باشی
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
دوگوش حرف‌شنو با دو چشم و لب باشی

برای من که کنارت نشسته‌ام هر شب
بگویی از دل تنگت چقدر غم داری
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
به گوش من برسانی که دوستم داری

دو دست گردن تنهایی‌ام بیاندازی
برای دلداری در شکست‌ها حتی
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
مرا بغل کنی از دوردست‌ها حتی

بیا بی‌آنکه بخواهیم باهم و بی‌هم
بداهه گریه کنیم از هزار فرسنگی
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگی...

#وحید_نجفی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima