بشنو ای دوست غزلخوانی صبح
که به صد شوق چنین می خواند:
« باز کن دیده که من آمده ام
کوله بارم غزل و شور و نواست
هدیه ام شادی و لبخند و صفاست
روی دستان من اینک خورشید
باز هم کرده طلوع
زیر یک چتر پر از نور ، سپید
نفسم عطر گل رازقی و یاسمن است
بوی سرمستی و بیداری و عطر چمن است
من خودِ صبحدمم
جامه ای بافته از نور مرا پیرهن است
دیده بگشای که من منتظرم
میهمانت شده ام
دست بر حلقه ام و پشت درم
باز کن در
که بگویم به تو یک بار دگر
همه ایام به کام
باد امروزت و هر روز بخیر
از غم ورنج به دور
غرق در نور و سرور»
#محسن_خانچی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
که به صد شوق چنین می خواند:
« باز کن دیده که من آمده ام
کوله بارم غزل و شور و نواست
هدیه ام شادی و لبخند و صفاست
روی دستان من اینک خورشید
باز هم کرده طلوع
زیر یک چتر پر از نور ، سپید
نفسم عطر گل رازقی و یاسمن است
بوی سرمستی و بیداری و عطر چمن است
من خودِ صبحدمم
جامه ای بافته از نور مرا پیرهن است
دیده بگشای که من منتظرم
میهمانت شده ام
دست بر حلقه ام و پشت درم
باز کن در
که بگویم به تو یک بار دگر
همه ایام به کام
باد امروزت و هر روز بخیر
از غم ورنج به دور
غرق در نور و سرور»
#محسن_خانچی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #محسن_چاوشی در پی حادثه انفجار معدن در طبس، ویدئویی در اینستاگرامش منتشر کرد و نوشت: برای هموطنانم که در عمق زمین به سوی آسمان پَر کشیدند
#تسلیت🖤
@asheghanehaye_fatima
#تسلیت🖤
@asheghanehaye_fatima
تنها رسالت من در جهان
دوست داشتنِ توست!
ببخش
اگر
به جنگ و گرسنگی و ترس
فکر کردهام....
#محسن_بیدوازی
@asheghanehaye_fatima
دوست داشتنِ توست!
ببخش
اگر
به جنگ و گرسنگی و ترس
فکر کردهام....
#محسن_بیدوازی
@asheghanehaye_fatima
بشنو ای دوست غزلخوانی صبح
که به صد شوق چنین می خواند:
« باز کن دیده که من آمده ام
کوله بارم غزل و شور و نواست
هدیه ام شادی و لبخند و صفاست...
من خودِ صبحدمم
جامه ای بافته از نور مرا پیرهن است
دیده بگشای که من منتظرم
میهمانت شده ام
دست بر حلقه ام و پشت درم
باز کن درکه بگویم به تو یک بار دگر
همه ایام به کام
باد امروزت و هر روز بخیر
از غم ورنج به دور
غرق در نور و سرور»
#محسن_خانچی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
که به صد شوق چنین می خواند:
« باز کن دیده که من آمده ام
کوله بارم غزل و شور و نواست
هدیه ام شادی و لبخند و صفاست...
من خودِ صبحدمم
جامه ای بافته از نور مرا پیرهن است
دیده بگشای که من منتظرم
میهمانت شده ام
دست بر حلقه ام و پشت درم
باز کن درکه بگویم به تو یک بار دگر
همه ایام به کام
باد امروزت و هر روز بخیر
از غم ورنج به دور
غرق در نور و سرور»
#محسن_خانچی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
به رودخانه رفتیم،
از سنجاقکهای آبی یاد گرفتیم
که نگاهمان را پاس بداریم و از علف
دلکندن آموختیم
شعرهایت شاهتوتها بودند و
جریانِ آب در دهانِ من
و آب انعکاسِ لبخندت را بر من میپاشید
نشاطی
که با آن گیسوانام را میبافتی.
آه ای صدا
وضوحات را نگهدار!
نگذار مفاهیم ابریات کنند
شبدری میچینی و میگویی
نور با سوزنی نقشِ زمان را در سنگ میکند.
■شاعر: #کلارا_خانس [ Clara Janés / اسپانیا، ۱۹۴۰ ]
■برگردان: #محسن_عمادی
@asheghanehaye_fatima
از سنجاقکهای آبی یاد گرفتیم
که نگاهمان را پاس بداریم و از علف
دلکندن آموختیم
شعرهایت شاهتوتها بودند و
جریانِ آب در دهانِ من
و آب انعکاسِ لبخندت را بر من میپاشید
نشاطی
که با آن گیسوانام را میبافتی.
آه ای صدا
وضوحات را نگهدار!
نگذار مفاهیم ابریات کنند
شبدری میچینی و میگویی
نور با سوزنی نقشِ زمان را در سنگ میکند.
■شاعر: #کلارا_خانس [ Clara Janés / اسپانیا، ۱۹۴۰ ]
■برگردان: #محسن_عمادی
@asheghanehaye_fatima
شبها آیندهی من نوشته میشود،
جزییات هراسناکِ روز بعد،
و باید در ساعتِ هفتِ صبح از خواب بیدار شوم،
سرآسیمه و جانبهلب بازگردم،
تا به سفارشهای روزانه برسم.
برفها را به یاد میآورم و کوهها
و تبعیدهایی را که هرگز نزیستم.
■شاعر: #میخالیس_گاناس [ Michalis Gkanas / یونان، زادهی۱۹۴۴ ]
■برگردان: #محسن_آزرم
@asheghanehaye_fatima
جزییات هراسناکِ روز بعد،
و باید در ساعتِ هفتِ صبح از خواب بیدار شوم،
سرآسیمه و جانبهلب بازگردم،
تا به سفارشهای روزانه برسم.
برفها را به یاد میآورم و کوهها
و تبعیدهایی را که هرگز نزیستم.
■شاعر: #میخالیس_گاناس [ Michalis Gkanas / یونان، زادهی۱۹۴۴ ]
■برگردان: #محسن_آزرم
@asheghanehaye_fatima
بگذار، بگذار در رنجم آرام بگیرم
و هذیان مغاکت را بشناسم
و درهایی را که ناگهان
از آنها ناپدید شدی.
دخترک ابدیِ شعر،
ای گواهِ مرگِ من.
چراکه زندگی رؤیاست،
همان حکایتی که از کودکیام میشنیدم.
نه بیش و نه کم
شخصیتهای یک قصهایم
که کسی به رؤیا میبیند.
در لحظهیی که به پیش میرفتم و
غرق میشدم
تنها چیزی که میتوانستم به آن فکر کنم
این بود:
که در پایان
طرحِ رؤیا را
در خواهم یافت.
■شاعر: #ایوان_اونیاته [ اکوادور، ۱۹۴۸ ]
■برگردان: #محسن_عمادی
@asheghanehaye_fatima
و هذیان مغاکت را بشناسم
و درهایی را که ناگهان
از آنها ناپدید شدی.
دخترک ابدیِ شعر،
ای گواهِ مرگِ من.
چراکه زندگی رؤیاست،
همان حکایتی که از کودکیام میشنیدم.
نه بیش و نه کم
شخصیتهای یک قصهایم
که کسی به رؤیا میبیند.
در لحظهیی که به پیش میرفتم و
غرق میشدم
تنها چیزی که میتوانستم به آن فکر کنم
این بود:
که در پایان
طرحِ رؤیا را
در خواهم یافت.
■شاعر: #ایوان_اونیاته [ اکوادور، ۱۹۴۸ ]
■برگردان: #محسن_عمادی
@asheghanehaye_fatima
Koli
Mohsen Chavoshi
👣 #شما_فرستادید
کولی
#محسن_چاووشی
@asheghanehaye_fatima
تو هم از روی من رد شو
ولی این سایه سنگینه!
که عشقت سیله، سیلم که
جلو پاشو نمیبینه
عقوبت داره له کردن
ولی تو ساده رد میشی
خبر داری زمین گرده!
لگد کردی؛ لگد میشی
چه خیری دیده از ابرا
درخت ِریشهداری که
پی ِخورشیده تو شهری
که روزاش سرد و تاریکه
ورقهای منو از من
یکی دزدیده تو بازی
یه دل تو دست تو مونده
که اونم داری میبازی
دعای قلب ِمجروحم
اگه پشت سرم باشه
یه کاری میکنم عشقت
قمار آخرم باشه
تو ثابت کردی که بختم
هنوزم رنگ چشماته
تحمل کن کمی، شاید
از اون بالاترم باشه
مسیر مستقیمت
دره هم داره نمیبینی
ببین بارون سنگم
داره میباره نمیبینی
ته ِ این راهو میبینم
مث یه کولی ِداغون
یه چشمم اشکه اون چشمم
یه آلاخون و والاخون
دعای قلب مجروحم
اگه پشت سرم باشه
یه کاری میکنم عشقت
قمار آخرم باشه
تو ثابت کردی که بختم
هنوزم رنگ چشماته
تحمل کن کمی، شاید
از اون بالاترم باشه
#کاظم_بهمنی
کولی
#محسن_چاووشی
@asheghanehaye_fatima
تو هم از روی من رد شو
ولی این سایه سنگینه!
که عشقت سیله، سیلم که
جلو پاشو نمیبینه
عقوبت داره له کردن
ولی تو ساده رد میشی
خبر داری زمین گرده!
لگد کردی؛ لگد میشی
چه خیری دیده از ابرا
درخت ِریشهداری که
پی ِخورشیده تو شهری
که روزاش سرد و تاریکه
ورقهای منو از من
یکی دزدیده تو بازی
یه دل تو دست تو مونده
که اونم داری میبازی
دعای قلب ِمجروحم
اگه پشت سرم باشه
یه کاری میکنم عشقت
قمار آخرم باشه
تو ثابت کردی که بختم
هنوزم رنگ چشماته
تحمل کن کمی، شاید
از اون بالاترم باشه
مسیر مستقیمت
دره هم داره نمیبینی
ببین بارون سنگم
داره میباره نمیبینی
ته ِ این راهو میبینم
مث یه کولی ِداغون
یه چشمم اشکه اون چشمم
یه آلاخون و والاخون
دعای قلب مجروحم
اگه پشت سرم باشه
یه کاری میکنم عشقت
قمار آخرم باشه
تو ثابت کردی که بختم
هنوزم رنگ چشماته
تحمل کن کمی، شاید
از اون بالاترم باشه
#کاظم_بهمنی
مثل سهراب، کفشتو گم کن
راه تاریکه، کوچه ها بن بست
به نرفتن یه خورده عادت کن
پشت دریا همیشه! شهری هست
تو خودت هی نریز حرفاتو
تو خودت هی نریز... کاسه نشو
قد بکش، از خودت بزن بیرون
قد بکش، تو خودت خلاصه نشو
آدما رو ببخش و فکر نکن...
زندگی صحنه ی نمایش نیست
بسه هر چی بریدی از دنیا
کوچ کردن، همیشه راهش نیست
آدما اومدن که با رفتن
پرده های سیاهو بندازن
سلطنت کن رو تخت یک نفره
اومدن تاج شاهو بندازن
دستتو گرم کن تو دست خودت
شعرهاتو بده به شومینه...
بذا حسّت خودت رو گرم کنه
کار کل ستاره ها اینه
مثل سهراب کفشتو گم کن
ته این کوچ و کوچه دیواره
تو هنوز عاشق کسی نشدی
عشق تصمیم بهتری داره!
#محسن_انشایی
@asheghanehaye_fatima
راه تاریکه، کوچه ها بن بست
به نرفتن یه خورده عادت کن
پشت دریا همیشه! شهری هست
تو خودت هی نریز حرفاتو
تو خودت هی نریز... کاسه نشو
قد بکش، از خودت بزن بیرون
قد بکش، تو خودت خلاصه نشو
آدما رو ببخش و فکر نکن...
زندگی صحنه ی نمایش نیست
بسه هر چی بریدی از دنیا
کوچ کردن، همیشه راهش نیست
آدما اومدن که با رفتن
پرده های سیاهو بندازن
سلطنت کن رو تخت یک نفره
اومدن تاج شاهو بندازن
دستتو گرم کن تو دست خودت
شعرهاتو بده به شومینه...
بذا حسّت خودت رو گرم کنه
کار کل ستاره ها اینه
مثل سهراب کفشتو گم کن
ته این کوچ و کوچه دیواره
تو هنوز عاشق کسی نشدی
عشق تصمیم بهتری داره!
#محسن_انشایی
@asheghanehaye_fatima
.
صبحی که تو در آینهاش نقش ببندی
چون باغ بهار است، بهشت است، فریباست
#محسن_خانچی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
صبحی که تو در آینهاش نقش ببندی
چون باغ بهار است، بهشت است، فریباست
#محسن_خانچی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
کارِ من این است
که آوارهی سایهات شوم
ــ سایهای که سایهی من است.
کارِ من این است
که ساکنِ صدایت شوم
ــ صدایی که صدای من است.
#محمود_درویش
برگردان: #محسن_آزرم
@asheghanehaye_fatima
که آوارهی سایهات شوم
ــ سایهای که سایهی من است.
کارِ من این است
که ساکنِ صدایت شوم
ــ صدایی که صدای من است.
#محمود_درویش
برگردان: #محسن_آزرم
@asheghanehaye_fatima
هر انسانی که نمیتوانم دوستش بدارم
سرچشمهی اندوهیست ژرف
برای من.
هر انسانی که روزی دوستش داشتهام
و دیگر نمیتوانمش دوست بدارم
گامیست به سوی مرگ
برای من.
آن روز که دیگر نتوانم کسی را دوست بدارم
خواهم مرد.
آی شمایان،
که میدانید شایستهی عشق مناید،
مراقب باشید، مراقب باشید
تا مرا نکشید.
#ژئو_بوگزا
برگردان: #محسن_عمادی
@asheghanehaye_fatima
سرچشمهی اندوهیست ژرف
برای من.
هر انسانی که روزی دوستش داشتهام
و دیگر نمیتوانمش دوست بدارم
گامیست به سوی مرگ
برای من.
آن روز که دیگر نتوانم کسی را دوست بدارم
خواهم مرد.
آی شمایان،
که میدانید شایستهی عشق مناید،
مراقب باشید، مراقب باشید
تا مرا نکشید.
#ژئو_بوگزا
برگردان: #محسن_عمادی
@asheghanehaye_fatima