عاشقانه های فاطیما
809 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima




بگذار باور کنم که زندگی
هنوز می‌تواند خبرهای خوب بیاورد.
این‌که زمان مجبور نیست
با تَرَک‌ها و گردوخاک‌اش
مرا خوار و خفیف کند.

بگذار در این شب تاریک قدم بزنم
و خیال کنم هنوز
چیزی باقی مانده از ستارگان
میان درختانی که باهم قدم می‌زدیم.
ستارگانی که تنها می‌توانند
آن‌هایی را پیدا کنند که عاشق‌ می‌شوند
کنار یک رود
یک عصر.

بگذار، بگذار در رنج‌ام آرام بگیرم
و هذیان مغاک‌ات را بشناسم
و درهایی را که نا‌گهان
از آن‌ها ناپدید شدی.

دخترک ابدی، شعر،
ای گواه مرگ من.
چراکه زندگی رویاست،
همان حکایتی که از کودکی‌ام می‌شنیدم.
نه بیش و نه کم
شخصیت‌های یک قصه‌ایم
که کسی به رویا می‌بیند.

در لحظه‌ای که به پیش می‌رفتم و
غرق می‌شدم
تنها چیزی که می‌توانستم به آن فکر کنم
این بود:
که در پایان
طرح رویا را
در خواهم یافت.

■●شاعر: #ایوان_اونیاته | اکوادور، ۱۹۴۸ |

■●برگردان: #محسن_عمادی
@asheghanehaye_fatima





بگذار باور کنم که زندگی
هنوز می‌تواند خبرهای خوب بیاورد.
این‌که زمان مجبور نیست
با تَرَک‌ها و گردوخاک‌اش
مرا خوار و خفیف کند.

بگذار در این شب تاریک قدم بزنم
و خیال کنم هنوز
چیزی باقی مانده از ستارگان
میان درختانی که باهم قدم می‌زدیم.
ستارگانی که تنها می‌توانند
آن‌هایی را پیدا کنند که عاشق‌ می‌شوند
کنار یک رود
یک عصر.

بگذار، بگذار در رنج‌ام آرام بگیرم
و هذیان مغاک‌ات را بشناسم
و درهایی را که نا‌گهان
از آن‌ها ناپدید شدی.

دخترک ابدی، شعر،
ای گواه مرگ من.
چراکه زندگی رویاست،
همان حکایتی که از کودکی‌ام می‌شنیدم.
نه بیش و نه کم
شخصیت‌های یک قصه‌ایم
که کسی به رویا می‌بیند.

در لحظه‌ای که به پیش می‌رفتم و
غرق می‌شدم
تنها چیزی که می‌توانستم به آن فکر کنم
این بود:
که در پایان
طرح رویا را
در خواهم یافت.




شاعر: #ایوان_اونیاته | اکوادور، ۱۹۴۸ |
برگردان: #محسن_عمادی
بگذار، بگذار در رنجم آرام بگیرم
و هذیان مغاکت را بشناسم
و درهایی را که نا‌گهان
از آن‌ها ناپدید شدی.

دخترک ابدیِ شعر،
ای گواهِ مرگِ من.
چراکه زندگی رؤیاست،
همان حکایتی که از کودکی‌ام می‌شنیدم.
نه بیش و نه کم
شخصیت‌های یک قصه‌ایم
که کسی به رؤیا می‌بیند.

در لحظه‌یی که به پیش می‌رفتم و
غرق می‌شدم
تنها چیزی که می‌توانستم به آن فکر کنم
این بود:
که در پایان
طرحِ رؤیا را
در خواهم یافت.

■شاعر: #ایوان_اونیاته [ اکوادور، ۱۹۴۸ ]

■برگردان: #محسن_عمادی

@asheghanehaye_fatima