چهره ات از سنگ تراشیده شده است
خونت از زمین سخت
تو از دریا می آیی.
همه چیز را چون دریا
بر می گیری و می نگری
و به دور می افکنی.
#چزاره_پاوزه
#شاعر_ایتالیا
@asheghanehaye_fatima
خونت از زمین سخت
تو از دریا می آیی.
همه چیز را چون دریا
بر می گیری و می نگری
و به دور می افکنی.
#چزاره_پاوزه
#شاعر_ایتالیا
@asheghanehaye_fatima
@Asheghanehaye_fatima
درتشویش بی کرانه بامداد
دکل ها آشکارند.
بیداری های درناک.
برگ ها، خواهران ِ برگ
سوگواری تان را می شنوم.
پاییزها
لذتی بیمارگون.
جوانی
زمان جدایی تازه گذشته است.
سقف بلند آسمان های جوانی
بلندپروازی ها آزاد.
و من هنوز بیابان ام.
گم گشتهٔ این مالیخولیای خمیده.
شب اما جدایی ها را می پراکند.
سکوتهایی اقیانوسی
آشیانه های ستاره وار خیال
ای شب.
#جوزپه_اونگارتی
#شاعر_ایتالیا🇮🇹
ترجمه: #حسین_مکی_زاده
درتشویش بی کرانه بامداد
دکل ها آشکارند.
بیداری های درناک.
برگ ها، خواهران ِ برگ
سوگواری تان را می شنوم.
پاییزها
لذتی بیمارگون.
جوانی
زمان جدایی تازه گذشته است.
سقف بلند آسمان های جوانی
بلندپروازی ها آزاد.
و من هنوز بیابان ام.
گم گشتهٔ این مالیخولیای خمیده.
شب اما جدایی ها را می پراکند.
سکوتهایی اقیانوسی
آشیانه های ستاره وار خیال
ای شب.
#جوزپه_اونگارتی
#شاعر_ایتالیا🇮🇹
ترجمه: #حسین_مکی_زاده
@asheghanehaye_fatima
در نگاه تو
نه دردی، نه تبی و نه سایهای
همچون دریایی در صبح شفاف
آنجا که تو هستی، نور، صبح است
تو حیات بودی
و ما رو به تو نفس میکشیدیم
زیر آسمانی که هنوز در ماست
نه دردی و نه تبی پس،
و نه سایهی سنگین روز
پر ازدحام و دگرگون. آه نور،
روشنایی دور، از نفس افتاده
نفس میکشم
تو شفاف و بیتکان
نظاره میکنی.
صبحی که بینور چشمان تو میگذرد
تاریک است
#چزاره_پاوهزه
#شاعر_ایتالیا🇮🇹
ترجمه: #آرمین_نیکنام
در نگاه تو
نه دردی، نه تبی و نه سایهای
همچون دریایی در صبح شفاف
آنجا که تو هستی، نور، صبح است
تو حیات بودی
و ما رو به تو نفس میکشیدیم
زیر آسمانی که هنوز در ماست
نه دردی و نه تبی پس،
و نه سایهی سنگین روز
پر ازدحام و دگرگون. آه نور،
روشنایی دور، از نفس افتاده
نفس میکشم
تو شفاف و بیتکان
نظاره میکنی.
صبحی که بینور چشمان تو میگذرد
تاریک است
#چزاره_پاوهزه
#شاعر_ایتالیا🇮🇹
ترجمه: #آرمین_نیکنام
@asheghanehaye_fatima
ازین خانهها
نمانده مگر
یکی دو
دیوارِ ریخته
ازآن همه
همدلان
نمانده حتی
یکی دوتایی هم
از دل اما
هیچ یک از صلیبها به دور نیست
اینک دل من
ویرانترین دیار
#جوزپه_اونگارتی
#شاعر_ایتالیا
ترجمه :
#فیروز_ناجی
ازین خانهها
نمانده مگر
یکی دو
دیوارِ ریخته
ازآن همه
همدلان
نمانده حتی
یکی دوتایی هم
از دل اما
هیچ یک از صلیبها به دور نیست
اینک دل من
ویرانترین دیار
#جوزپه_اونگارتی
#شاعر_ایتالیا
ترجمه :
#فیروز_ناجی
@asheghanehaye_fatima
پرتوِ پگاه
نَفَسِ دهان توست
ته خلوت خیابانها،
سوی خاکستریِ چشمهای تو،
چکههای شیرین پگاه
سرِ تپههای تار..
از گامها و از نفسهای تو
خانهها همه لبریز میشود
چنان که از بادِ پگاه..
شهر لرزنده،
بوی سنگ
تویی زندگی،
تویی بیداری.
ستارهی تار و مار
در نور پگاه،
خشوخشِ نسیم،
گرما و نفس
شب سرآمده!
بس..
تویی نور و بامداد...
#چزاره_پاوهزه
#شاعر_ایتالیا
#بامداد_همیشه_باز_میآیی
ترجمه:
#بیژن_الهی🌱
پرتوِ پگاه
نَفَسِ دهان توست
ته خلوت خیابانها،
سوی خاکستریِ چشمهای تو،
چکههای شیرین پگاه
سرِ تپههای تار..
از گامها و از نفسهای تو
خانهها همه لبریز میشود
چنان که از بادِ پگاه..
شهر لرزنده،
بوی سنگ
تویی زندگی،
تویی بیداری.
ستارهی تار و مار
در نور پگاه،
خشوخشِ نسیم،
گرما و نفس
شب سرآمده!
بس..
تویی نور و بامداد...
#چزاره_پاوهزه
#شاعر_ایتالیا
#بامداد_همیشه_باز_میآیی
ترجمه:
#بیژن_الهی🌱
@asheghanehaye_fatima
پرتوِ پگاه
نَفَسِ دهان توست
ته خلوت خیابانها.
سوی خاکستریی چشمهای تو،
چکههای شیرین پگاه
سرِ تپههای تار.
از گامها و از نفسهای تو
خانهها همه لبریز میشود
چنان که از بادِ پگاه.
شهر لرزنده،
بوی سنگ ـــــ
تویی زندگی، تویی بیداری.
ستارهی تار و مار
در نور پگاه،
خشوخشِ نسیم،
گرما و نفس ـــــ
شب سرآمده. بس.
تویی نور و بامداد.
#چزاره_پاوهزه
#شاعر_ایتالیا
ترجمه:
#بیژن_الهی
پرتوِ پگاه
نَفَسِ دهان توست
ته خلوت خیابانها.
سوی خاکستریی چشمهای تو،
چکههای شیرین پگاه
سرِ تپههای تار.
از گامها و از نفسهای تو
خانهها همه لبریز میشود
چنان که از بادِ پگاه.
شهر لرزنده،
بوی سنگ ـــــ
تویی زندگی، تویی بیداری.
ستارهی تار و مار
در نور پگاه،
خشوخشِ نسیم،
گرما و نفس ـــــ
شب سرآمده. بس.
تویی نور و بامداد.
#چزاره_پاوهزه
#شاعر_ایتالیا
ترجمه:
#بیژن_الهی
پرتوِ پگاه
نَفَسِ دهان توست
ته خلوت خیابانها.
سوی خاکستریی چشمهای تو،
چکههای شیرین پگاه
سرِ تپههای تار.
از گامها و از نفسهای تو
خانهها همه لبریز میشود
چنان که از بادِ پگاه.
شهر لرزنده،
بوی سنگ ـــــ
تویی زندگی، تویی بیداری.
ستارهی تار و مار
در نور پگاه،
خشوخشِ نسیم،
گرما و نفس ـــــ
شب سرآمده. بس.
تویی نور و بامداد.
#چزاره_پاوهزه
#شاعر_ایتالیا
ترجمه:
#بیژن_الهی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
نَفَسِ دهان توست
ته خلوت خیابانها.
سوی خاکستریی چشمهای تو،
چکههای شیرین پگاه
سرِ تپههای تار.
از گامها و از نفسهای تو
خانهها همه لبریز میشود
چنان که از بادِ پگاه.
شهر لرزنده،
بوی سنگ ـــــ
تویی زندگی، تویی بیداری.
ستارهی تار و مار
در نور پگاه،
خشوخشِ نسیم،
گرما و نفس ـــــ
شب سرآمده. بس.
تویی نور و بامداد.
#چزاره_پاوهزه
#شاعر_ایتالیا
ترجمه:
#بیژن_الهی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima