بانوی من !
رسواییِ قشنگ !
با تو خوشبو میشوم !
تو آن شعر باشکوهی که آرزو میکنم
امضای من پای تو باشد !
تو معجزهی زرّینُ لاجوردی کلامی !
مگر میتوانم در میدان شعر فریاد نزنم :
دوستت میدارم ،
دوستت میدارم ،
دوستت میدارم...
مگر میتوانم خورشید را در صندوقچهای پنهان کنم ؟
مگر میتوانم با تو در پارکی قدم بزنم
بی آن که ماهوارهها بفهمند
تو دلدار منی ؟
نمیتوانم شاپرکی که در خونم شناور است را
سانسور کنم !
نمیتوانَم یاسمنها را
از آویختن به شانههایم باز دارم !
نمیتوانم غزل را در پیراهنم پنهان کنم
چرا که منفجر خواهم شد !
بانو جان !
شعر آبروی مرا برده است و واژگان رسوایمان ساختهاند !
من آن مردم که جز قبای عشق نمیپوشد
و تو آن زن
که جز قبای لطافت !
پس کجا برویم ؟ عشق من !
مدال دلدادگی را چگونه به سینه بیاویزیم
و چگونه روز والنتین را جشن بگیریم
به عصری که با عشق بیگانه است ؟
@asheghanehaye_fatima
#نزار_قبانی
#شاعر_سوریه
کتاب:
#تمام_کودکان_جهان_شاعرند
ترجمه:
#یغما_گلرویی
رسواییِ قشنگ !
با تو خوشبو میشوم !
تو آن شعر باشکوهی که آرزو میکنم
امضای من پای تو باشد !
تو معجزهی زرّینُ لاجوردی کلامی !
مگر میتوانم در میدان شعر فریاد نزنم :
دوستت میدارم ،
دوستت میدارم ،
دوستت میدارم...
مگر میتوانم خورشید را در صندوقچهای پنهان کنم ؟
مگر میتوانم با تو در پارکی قدم بزنم
بی آن که ماهوارهها بفهمند
تو دلدار منی ؟
نمیتوانم شاپرکی که در خونم شناور است را
سانسور کنم !
نمیتوانَم یاسمنها را
از آویختن به شانههایم باز دارم !
نمیتوانم غزل را در پیراهنم پنهان کنم
چرا که منفجر خواهم شد !
بانو جان !
شعر آبروی مرا برده است و واژگان رسوایمان ساختهاند !
من آن مردم که جز قبای عشق نمیپوشد
و تو آن زن
که جز قبای لطافت !
پس کجا برویم ؟ عشق من !
مدال دلدادگی را چگونه به سینه بیاویزیم
و چگونه روز والنتین را جشن بگیریم
به عصری که با عشق بیگانه است ؟
@asheghanehaye_fatima
#نزار_قبانی
#شاعر_سوریه
کتاب:
#تمام_کودکان_جهان_شاعرند
ترجمه:
#یغما_گلرویی
@asheghanehaye_fatima
بانوی من !
رسواییِ قشنگ !
با تو خوشبو میشوم !
تو آن شعر باشکوهی که آرزو میکنم
امضای من پای تو باشد !
تو معجزهی زرّینُ لاجوردی کلامی !
مگر میتوانم در میدان شعر فریاد نزنم :
دوستت میدارم ،
دوستت میدارم ،
دوستت میدارم...
مگر میتوانم خورشید را در صندوقچهای پنهان کنم ؟
مگر میتوانم با تو در پارکی قدم بزنم
بی آن که ماهوارهها بفهمند
تو دلدار منی ؟
نمیتوانم شاپرکی که در خونم شناور است را
سانسور کنم !
نمیتوانَم یاسمنها را
از آویختن به شانههایم باز دارم !
نمیتوانم غزل را در پیراهنم پنهان کنم
چرا که منفجر خواهم شد !
بانو جان !
شعر آبروی مرا برده است و واژگان رسوایمان ساختهاند !
من آن مردم که جز قبای عشق نمیپوشد
و تو آن زن
که جز قبای لطافت !
پس کجا برویم ؟ عشق من !
مدال دلدادگی را چگونه به سینه بیاویزیم
و چگونه روز والنتین را جشن بگیریم
به عصری که با عشق بیگانه است ؟
#نزار_قبانی
#شاعر_سوریه
کتاب:
#تمام_کودکان_جهان_شاعرند
بانوی من !
رسواییِ قشنگ !
با تو خوشبو میشوم !
تو آن شعر باشکوهی که آرزو میکنم
امضای من پای تو باشد !
تو معجزهی زرّینُ لاجوردی کلامی !
مگر میتوانم در میدان شعر فریاد نزنم :
دوستت میدارم ،
دوستت میدارم ،
دوستت میدارم...
مگر میتوانم خورشید را در صندوقچهای پنهان کنم ؟
مگر میتوانم با تو در پارکی قدم بزنم
بی آن که ماهوارهها بفهمند
تو دلدار منی ؟
نمیتوانم شاپرکی که در خونم شناور است را
سانسور کنم !
نمیتوانَم یاسمنها را
از آویختن به شانههایم باز دارم !
نمیتوانم غزل را در پیراهنم پنهان کنم
چرا که منفجر خواهم شد !
بانو جان !
شعر آبروی مرا برده است و واژگان رسوایمان ساختهاند !
من آن مردم که جز قبای عشق نمیپوشد
و تو آن زن
که جز قبای لطافت !
پس کجا برویم ؟ عشق من !
مدال دلدادگی را چگونه به سینه بیاویزیم
و چگونه روز والنتین را جشن بگیریم
به عصری که با عشق بیگانه است ؟
#نزار_قبانی
#شاعر_سوریه
کتاب:
#تمام_کودکان_جهان_شاعرند
#آخرین_قرار
✍🏻#علی_سلطانی
#داستان_30
@asheghanehaye_fatima
سرکلاس بودم که پیامش روی صفحه ی گوشی نقش بست!
نیشم تا بناگوش باز شد
به رسم عادت اسمم را صدا زده بود!
پاسخم یک دقیقه به تاخیر می افتاد پشت هم بیست پیام میداد که کجایی و چرا جواب نمیدهی و گریه و قهر و فحش و از این قبیل!
نه اینکه شک داشته باشد، نه!
فقط این سبکی دل بردن را بلد بود، شیرین لوس میشد
اداهایش نمک داشت
خلاصه ملس بود ناکس!
چند لحظه گوشی را خاموش کردم که عصبانی شود و منت بکشم!
اما هیچ خبری نبود!
زدم بیرون و شماره اش را گرفتم...یک بوق دو بوق سه و چهار و پنج...که جواب داد
این جانم گفتن یعنی اکراه داشتم جوابت را بدهم
اما با همین جانم گفتنش از خر هم خرتر شدم و بی سلام و الو گفتم قربانت بشوم یا فدا فدا؟!
اصلا نگفت خدا نکند
اصلا دلش هم نریخت
گفت تلفنی نمیتوانم، پیام میدهم!
نگران بودم و منتظر خبری ناگوار!
یا نمیتوانست حرف بزند
یا خجالت میکشید نفس به نفس بگوید یا... یاخدا یعنی چه شده بود.؟!
داشتم ناخون میجوییم که پیام داد
خیلی بی مقدمه گفت تمام...دیگر نمیتوانیم ادامه بدهیم.
حرف خیلی ها را بی مقدمه گفت
داشت بی مقدمه دفنم میکرد
دلیل نخواستم و گفتم تمام. خداحافظ.
گفتم خداحافظ که یک ساعت دیگر زنگ بزند و بخندد و بگوید خوب شکی بهت وارد کردم و این ها...!
هر روز سر ساعت 7، قرار تماس داشتیم اما خبری نشد
تنها که شدم صورتم تب کرد... نمیخواستم یادم بیاید که چند وقتی ست رفتارش عوض شده... نمیخواستم قبول کنم!
یعنی چی که تمام شد؟
دلیل خواستم و هی حرف زد و ابله فرضم کرد.
نه...انگار جدی بود.
هر چه میگفتم ..هر چه منطق می آوردم حرف لامنطق خودش را میزد.
بی دلیل قصد رفتن داشت
اما نباید کم می آوردم، باید میجنگیدم باید نگه اش میداشتم...خب با رفتنش فقط نمیرفت که؟! جان میبرد! دل میبرد! نگاه میبرد و از همه بدتر..
خاطره میگذاشت.
نباید تسلیم میشدم، گفتم باید برای آخرین بار ببینمت... سر همان اولین قرار!
گفتم ببینم اش تا شاید حرف وشعر و بوسه یادش بیفتد و دلش دوباره برایم بلرزد.
آمد، از همیشه زیباتر آمد.
اما نه! بی تفاوت بود... دلش که نلرزید هیچ، دست و تن من را هم با سردیه نگاهش لرزاند!
میلرزیدم و حتی گرفتن دستانش هم آرامم نمیکرد!
خنده دار بود
هی از من فاصله میگرفت!
من تا مرگ یک قدم فاصله داشتم و او میگفت دیرم شده!
کودک که بودم به هنگام ترس، آقای معلم را به خدا و امام و قرآن قسم میدادم خطکشم نزند!
ترسیده بودم و به خدا و امام و قرآن قسمش دادم که با رفتنش کتک که چه! اعدامم نکند.
اما
نمی شنید
رفت
ادای ماندن را در آوردم
و برای همیشه
در آخرین قرار جا ماندم.
#تمام.
✍🏻#علی_سلطانی
#داستان_30
@asheghanehaye_fatima
سرکلاس بودم که پیامش روی صفحه ی گوشی نقش بست!
نیشم تا بناگوش باز شد
به رسم عادت اسمم را صدا زده بود!
پاسخم یک دقیقه به تاخیر می افتاد پشت هم بیست پیام میداد که کجایی و چرا جواب نمیدهی و گریه و قهر و فحش و از این قبیل!
نه اینکه شک داشته باشد، نه!
فقط این سبکی دل بردن را بلد بود، شیرین لوس میشد
اداهایش نمک داشت
خلاصه ملس بود ناکس!
چند لحظه گوشی را خاموش کردم که عصبانی شود و منت بکشم!
اما هیچ خبری نبود!
زدم بیرون و شماره اش را گرفتم...یک بوق دو بوق سه و چهار و پنج...که جواب داد
این جانم گفتن یعنی اکراه داشتم جوابت را بدهم
اما با همین جانم گفتنش از خر هم خرتر شدم و بی سلام و الو گفتم قربانت بشوم یا فدا فدا؟!
اصلا نگفت خدا نکند
اصلا دلش هم نریخت
گفت تلفنی نمیتوانم، پیام میدهم!
نگران بودم و منتظر خبری ناگوار!
یا نمیتوانست حرف بزند
یا خجالت میکشید نفس به نفس بگوید یا... یاخدا یعنی چه شده بود.؟!
داشتم ناخون میجوییم که پیام داد
خیلی بی مقدمه گفت تمام...دیگر نمیتوانیم ادامه بدهیم.
حرف خیلی ها را بی مقدمه گفت
داشت بی مقدمه دفنم میکرد
دلیل نخواستم و گفتم تمام. خداحافظ.
گفتم خداحافظ که یک ساعت دیگر زنگ بزند و بخندد و بگوید خوب شکی بهت وارد کردم و این ها...!
هر روز سر ساعت 7، قرار تماس داشتیم اما خبری نشد
تنها که شدم صورتم تب کرد... نمیخواستم یادم بیاید که چند وقتی ست رفتارش عوض شده... نمیخواستم قبول کنم!
یعنی چی که تمام شد؟
دلیل خواستم و هی حرف زد و ابله فرضم کرد.
نه...انگار جدی بود.
هر چه میگفتم ..هر چه منطق می آوردم حرف لامنطق خودش را میزد.
بی دلیل قصد رفتن داشت
اما نباید کم می آوردم، باید میجنگیدم باید نگه اش میداشتم...خب با رفتنش فقط نمیرفت که؟! جان میبرد! دل میبرد! نگاه میبرد و از همه بدتر..
خاطره میگذاشت.
نباید تسلیم میشدم، گفتم باید برای آخرین بار ببینمت... سر همان اولین قرار!
گفتم ببینم اش تا شاید حرف وشعر و بوسه یادش بیفتد و دلش دوباره برایم بلرزد.
آمد، از همیشه زیباتر آمد.
اما نه! بی تفاوت بود... دلش که نلرزید هیچ، دست و تن من را هم با سردیه نگاهش لرزاند!
میلرزیدم و حتی گرفتن دستانش هم آرامم نمیکرد!
خنده دار بود
هی از من فاصله میگرفت!
من تا مرگ یک قدم فاصله داشتم و او میگفت دیرم شده!
کودک که بودم به هنگام ترس، آقای معلم را به خدا و امام و قرآن قسم میدادم خطکشم نزند!
ترسیده بودم و به خدا و امام و قرآن قسمش دادم که با رفتنش کتک که چه! اعدامم نکند.
اما
نمی شنید
رفت
ادای ماندن را در آوردم
و برای همیشه
در آخرین قرار جا ماندم.
#تمام.
@asheghanehaye_fatima
باید شروع کرد.....
تا وقتی دستهامونو روی هم بگذاریم ؛ هیچی عوض نمیشه...
اولین نشانه شروع کردن :
#فراموش_کردن_گذشته
هر چیزی که تا یک لحظه پیش بود
تمام شد !...
#تمام
#چیستایثربی
باید شروع کرد.....
تا وقتی دستهامونو روی هم بگذاریم ؛ هیچی عوض نمیشه...
اولین نشانه شروع کردن :
#فراموش_کردن_گذشته
هر چیزی که تا یک لحظه پیش بود
تمام شد !...
#تمام
#چیستایثربی
#تمام_آنچه_میخواهم
#سارا_بلاسکو
من در جستجوی یک عاشق جدید نیستم
دستاتو به طرف من دراز نکن
کنار من جایی برای هیچکس نیست
من در جستجوی عشق نیستم
هر چقدر میخواهی بگوکه کنارم خواهی ماند
اما باور کن هیچراهی وجود ندارد
تمام آنچه میخواهم
چیزی که حتی خودم هم نمی دونم
من دنبال رفیق دیگه ای نیستم
سعی بیهوده نکن که این افسون رو بشکنی
من حتی نمیتونم خودم رو بفهمم
پس فکر نکن که تومیتونی منو بفهمی
وقتی چیزهایی که میبینم ومیگم
هیچ راهی برای توصیفش نیست
من واقعا چی میخوام
دنبال چی هستم
وقتی خودم ازش آگاه نیستم
هیچکس تنهایی رودوست نداره
اما چیکار میتونم بکنم
من فقط سعی میکنم با تو صادق باشم
من نمیخوام وقتی اونجا کنارت خواهم بود
به تو آسیبی برسونم
میدونمکه سردرگم بنظر میام
چیزی که در جستجویش هستم
چیزی که میخوام
چیزی که دنبالشم
تمام چیزی که نیاز دارم
ببین تمام آنچه میخواهم
همه چیزی که من میخواهم
اینهکه سرانجام یک روز بتونم
خودمو بشناسم
@asheghanehaye_fatima
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#سارا_بلاسکو
من در جستجوی یک عاشق جدید نیستم
دستاتو به طرف من دراز نکن
کنار من جایی برای هیچکس نیست
من در جستجوی عشق نیستم
هر چقدر میخواهی بگوکه کنارم خواهی ماند
اما باور کن هیچراهی وجود ندارد
تمام آنچه میخواهم
چیزی که حتی خودم هم نمی دونم
من دنبال رفیق دیگه ای نیستم
سعی بیهوده نکن که این افسون رو بشکنی
من حتی نمیتونم خودم رو بفهمم
پس فکر نکن که تومیتونی منو بفهمی
وقتی چیزهایی که میبینم ومیگم
هیچ راهی برای توصیفش نیست
من واقعا چی میخوام
دنبال چی هستم
وقتی خودم ازش آگاه نیستم
هیچکس تنهایی رودوست نداره
اما چیکار میتونم بکنم
من فقط سعی میکنم با تو صادق باشم
من نمیخوام وقتی اونجا کنارت خواهم بود
به تو آسیبی برسونم
میدونمکه سردرگم بنظر میام
چیزی که در جستجویش هستم
چیزی که میخوام
چیزی که دنبالشم
تمام چیزی که نیاز دارم
ببین تمام آنچه میخواهم
همه چیزی که من میخواهم
اینهکه سرانجام یک روز بتونم
خودمو بشناسم
@asheghanehaye_fatima
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#موزیک_ویدئو
#سارا_بلاسکو
#تمام_آنچه_میخواهم
#Sarah_Blasko - All I Want
ترجمه: #سمیه_کربلاوی / با زیرنویس
ممنون #مانی...🚶...
@asheghanehaye_fatima
#سارا_بلاسکو
#تمام_آنچه_میخواهم
#Sarah_Blasko - All I Want
ترجمه: #سمیه_کربلاوی / با زیرنویس
ممنون #مانی...🚶...
@asheghanehaye_fatima
Tamam Mishavam Shabi
Amir Tajik
تمام می شوم شبی
فقط به من اشاره کن
بگو که با منی هنوز
اشاره ای دوباره کن
تمام می شوم شبی
از این همه رها شدن
از این سکوتِ تن شکن
اسیرِ گریه ها شدن ..
#امیر_تاجیک
#تمام_میشوم_شبی
@asheghanehaye_fatima
فقط به من اشاره کن
بگو که با منی هنوز
اشاره ای دوباره کن
تمام می شوم شبی
از این همه رها شدن
از این سکوتِ تن شکن
اسیرِ گریه ها شدن ..
#امیر_تاجیک
#تمام_میشوم_شبی
@asheghanehaye_fatima
از تنها
به تنگ آمدهام
به تنهایی گریختهام
در معبر بادهای سیاه؛
تمام مشعلهایم
مُردند
و تنها یکی مشعل
سست و سرد
بیدار ماند
و مرا به خواهشی خاموش
امیدوار کرد
از تنهایی
به تنها
پناه بردم
لجههایی سرد و کور بودند
و آفتاب را
در دهلیزهای نمورشان
میجَویدند
از تنها
از تنهایی
به ترنم تنام،
خزیدم...
از تمام تنام
ترانههای تمنا
تراوید
و از انگشت اشارهام
مشعلی سرخ جوشید
و تنام،
به تبسم نگاهی
متبرک شد!
★★★★★
"ترنيمة الوحدة"
سأمتُ
الأبدان
فنزعتُ إلى الوحدة
كل مشاعلي
خبتْ
في مجرى الرياح الدامسة
ومشعلٌ وحيد فحسب
خافتٌ وصرد
مكثَ مستيقظاً
وملأني أملاً
برجاء الصمت
التجأتُ
من الوحدة
إلى الأبدان
كانت لِجاج قارسة وعمياء
تمضغُ
الشمس
في سراديبها الخاضِلة
زحفتُ...
من الوحدة
من الأبدان
إلى ترنيمة جسدي
فنضحتْ
من كل جسدي
أغنياتُ الرجاء
ومن سبابتي
جاش مشعل قرمزي
وجسدي
تَبَرَّكْ
باِفترار نظرة.
■●شاعر: #صالح_بوعذار
■●برگردان به عربی: #تمام_میهوب | سوریه |
@asheghanehaye_fatima
به تنگ آمدهام
به تنهایی گریختهام
در معبر بادهای سیاه؛
تمام مشعلهایم
مُردند
و تنها یکی مشعل
سست و سرد
بیدار ماند
و مرا به خواهشی خاموش
امیدوار کرد
از تنهایی
به تنها
پناه بردم
لجههایی سرد و کور بودند
و آفتاب را
در دهلیزهای نمورشان
میجَویدند
از تنها
از تنهایی
به ترنم تنام،
خزیدم...
از تمام تنام
ترانههای تمنا
تراوید
و از انگشت اشارهام
مشعلی سرخ جوشید
و تنام،
به تبسم نگاهی
متبرک شد!
★★★★★
"ترنيمة الوحدة"
سأمتُ
الأبدان
فنزعتُ إلى الوحدة
كل مشاعلي
خبتْ
في مجرى الرياح الدامسة
ومشعلٌ وحيد فحسب
خافتٌ وصرد
مكثَ مستيقظاً
وملأني أملاً
برجاء الصمت
التجأتُ
من الوحدة
إلى الأبدان
كانت لِجاج قارسة وعمياء
تمضغُ
الشمس
في سراديبها الخاضِلة
زحفتُ...
من الوحدة
من الأبدان
إلى ترنيمة جسدي
فنضحتْ
من كل جسدي
أغنياتُ الرجاء
ومن سبابتي
جاش مشعل قرمزي
وجسدي
تَبَرَّكْ
باِفترار نظرة.
■●شاعر: #صالح_بوعذار
■●برگردان به عربی: #تمام_میهوب | سوریه |
@asheghanehaye_fatima
.
بوی دریا میدهد
تنم
و ماهیان بی شکیب مرگ
در برزخ ساحل
ماتم مرا
به سور نشستهاند
دریا
-این خواب گنگ ابدیت-
یارای
قامت بلند "بودنم" نبود!
-------------------
مضمخ البحر برائحة جسدي
وأسماك الموت المتلهفة
في برزخ الساحل
تحلقت
حول وليمة مأتمي
والبحر
-رقاد الأبدية الأصم هذا-
لم يكن ببأس
قامة "وجودي" الباسقة!
.
#صالح_بوعذار
تعریب: #تمام_میهوب
@asheghanehaye_fatima
بوی دریا میدهد
تنم
و ماهیان بی شکیب مرگ
در برزخ ساحل
ماتم مرا
به سور نشستهاند
دریا
-این خواب گنگ ابدیت-
یارای
قامت بلند "بودنم" نبود!
-------------------
مضمخ البحر برائحة جسدي
وأسماك الموت المتلهفة
في برزخ الساحل
تحلقت
حول وليمة مأتمي
والبحر
-رقاد الأبدية الأصم هذا-
لم يكن ببأس
قامة "وجودي" الباسقة!
.
#صالح_بوعذار
تعریب: #تمام_میهوب
@asheghanehaye_fatima
گویی سنگ بودهام
که این همه
جاریست
نقش تو بر من!
كل نقوشكِ
تنسال
عليَّ،
كأنني كنت حجراً!
#صالح_بوعذار
برگردان به عربی: #تمام_میهوب
@asheghanehaye_fatima
که این همه
جاریست
نقش تو بر من!
كل نقوشكِ
تنسال
عليَّ،
كأنني كنت حجراً!
#صالح_بوعذار
برگردان به عربی: #تمام_میهوب
@asheghanehaye_fatima