بهتر آنکه هرگز نبینمت
در رؤیاهای خویش
تا بیدار شوم و جستوجو کنم
دستانی را که حضور ندارند...
■شاعر: #اوتونونو_یاکاموچی [ ژاپن ]
■برگردان: #عباس_مخبر
@asheghanehaye_fatima
در رؤیاهای خویش
تا بیدار شوم و جستوجو کنم
دستانی را که حضور ندارند...
■شاعر: #اوتونونو_یاکاموچی [ ژاپن ]
■برگردان: #عباس_مخبر
@asheghanehaye_fatima
بیا ای شعله تا دل فال وصلی از تو بردارد
که این شمع خموش امشب نگاهی در سفر دارد
به دوش هر نفس از دلگرانی محملی دارم
مگر سعی شرر این کوه را از خاک بردارد
به بوی مژدهُ وصلت دل از خود رفته است اما
چنان نام تو میپرسد که پندارم خبر دارد
نجوشد منت غیر، از ادای مدعای من
بهگاه ناله، مکتوب من از خود نامه بردارد
به نومیدی هوس آوارهٔ صد گلشن امیدم
من و وامانده پروازیکه در هر رنگ پر دارد
نگه در چشم آهو آب شد از رشک قربانی
که تیغش گر کند رحمی شب ما هم سحر دارد
بیدل دهلوی, غزلیات
بیدل دهلوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
که این شمع خموش امشب نگاهی در سفر دارد
به دوش هر نفس از دلگرانی محملی دارم
مگر سعی شرر این کوه را از خاک بردارد
به بوی مژدهُ وصلت دل از خود رفته است اما
چنان نام تو میپرسد که پندارم خبر دارد
نجوشد منت غیر، از ادای مدعای من
بهگاه ناله، مکتوب من از خود نامه بردارد
به نومیدی هوس آوارهٔ صد گلشن امیدم
من و وامانده پروازیکه در هر رنگ پر دارد
نگه در چشم آهو آب شد از رشک قربانی
که تیغش گر کند رحمی شب ما هم سحر دارد
بیدل دهلوی, غزلیات
بیدل دهلوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت
تا کی تهی چشم کند با دیده ام خاک درت
دستی بده، ای آشنا، درماندگان را، چون که شد
غرقه به هر یک قطره خون صد دل به رخسارترت
دریافتم دل دزدیت، از غمزه غماز تو
آن پرده ما باز شد، چون گشت پیدا گوهرت
ای ابر، گه گاهی بگو آن چشمه خورشید را
در قعر دریا خشک شد از تشنگی نیلوفرت
گر چه ز رحمت آیتی شبها عذابی بر دلم
از بس که آیات الم خوانم همه شب از برت
آخر کم از نظاره ای از دور در نخل قدت
دست امیدم کوتهست از شاخ سبز نوبرت
در بند پروازست جان، بگذار سیرت بنگرم
زینسان که بینم حال خود مهمان که بینم دیگرت
میکن جفا تا پیش تو می ریزم از دیده گوهر
زیرا که تو زیبا رخی زین به نباشد زیورت
گویی به خنده، خسروا، زان توام، گر چه نه ای
تسکین جان خویش را ناچار دارم باورت
امیرخسرو دهلوی, دیوان اشعار, غزلیات
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
تا کی تهی چشم کند با دیده ام خاک درت
دستی بده، ای آشنا، درماندگان را، چون که شد
غرقه به هر یک قطره خون صد دل به رخسارترت
دریافتم دل دزدیت، از غمزه غماز تو
آن پرده ما باز شد، چون گشت پیدا گوهرت
ای ابر، گه گاهی بگو آن چشمه خورشید را
در قعر دریا خشک شد از تشنگی نیلوفرت
گر چه ز رحمت آیتی شبها عذابی بر دلم
از بس که آیات الم خوانم همه شب از برت
آخر کم از نظاره ای از دور در نخل قدت
دست امیدم کوتهست از شاخ سبز نوبرت
در بند پروازست جان، بگذار سیرت بنگرم
زینسان که بینم حال خود مهمان که بینم دیگرت
میکن جفا تا پیش تو می ریزم از دیده گوهر
زیرا که تو زیبا رخی زین به نباشد زیورت
گویی به خنده، خسروا، زان توام، گر چه نه ای
تسکین جان خویش را ناچار دارم باورت
امیرخسرو دهلوی, دیوان اشعار, غزلیات
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
در زن، ترس و مهر
یا هیچ است یا به حد افراط؛
و عشق من هر اندازه که باشد،
ترس من نیز همان قدر است.
آنجا که عشق بزرگ است،
هر کمترین گمانی، موجب ترس است.
📕 #هملت 1996
@asheghanehaye_fatima
یا هیچ است یا به حد افراط؛
و عشق من هر اندازه که باشد،
ترس من نیز همان قدر است.
آنجا که عشق بزرگ است،
هر کمترین گمانی، موجب ترس است.
📕 #هملت 1996
@asheghanehaye_fatima
.
تقصیر تو نبود !
خودم نخواستم چراغ ِ قدیمی خاطره ها،
خاموش شود !
خودم شعرهای شبانه اشک را،
فراموش نکردم !
خودم کنار ِ آرزوی آمدنت اردو زدم !
حالا نه گریه های من دینی بر گردن تو دارند،
نه تو چیزی بدهکار ِ دلتنگی ِ این همه ترانه ای !
#یغما_گلرویی
@asheghanehaye_fatima
تقصیر تو نبود !
خودم نخواستم چراغ ِ قدیمی خاطره ها،
خاموش شود !
خودم شعرهای شبانه اشک را،
فراموش نکردم !
خودم کنار ِ آرزوی آمدنت اردو زدم !
حالا نه گریه های من دینی بر گردن تو دارند،
نه تو چیزی بدهکار ِ دلتنگی ِ این همه ترانه ای !
#یغما_گلرویی
@asheghanehaye_fatima
《 يا حياة،
لا تڪونی بخيلة ڪالفرح...!
ڪونی سخية،
ڪالحزن....ڪالشتاء....
ڪالانتظار....》
ای زندگی،
چو شادے چشم تنڪَ نباش..!!
بخشنده باش،
مانند غم.... مانند زمستان...
مانند انتظار...»
#محمود_درويش
@asheghanehaye_fatima
《 يا حياة،
لا تڪونی بخيلة ڪالفرح...!
ڪونی سخية،
ڪالحزن....ڪالشتاء....
ڪالانتظار....》
ای زندگی،
چو شادے چشم تنڪَ نباش..!!
بخشنده باش،
مانند غم.... مانند زمستان...
مانند انتظار...»
#محمود_درويش
@asheghanehaye_fatima
در ما نه چشمداشتی بود،
نه ترسی، نه امیدی،
فقط آرزوی دوردستی بود...
#ابراهیم_گلستان
@asheghanehaye_fatima
نه ترسی، نه امیدی،
فقط آرزوی دوردستی بود...
#ابراهیم_گلستان
@asheghanehaye_fatima
.
قرار نیست ما موجودات
ضعیف و بیرمقی باشیم
ناتوان از جهیدن،
ناتوان از دویدن و
زندگی آفریدن.
هرگاه زندگی زنان دچار
ملال و یکنواختی یا پر از رخوت شود،
زن وحشی بر می خیزد.
اینک زمان عملکرد روح خلاقه است که
همچون آبی روان بر بستر خشک ِ رود
جاری میشود.
📙 #زنانی_که_با_گرگها_میدوند
✍ #کلاریسا_پینکولا_استس
@asheghanehaye_fatima
قرار نیست ما موجودات
ضعیف و بیرمقی باشیم
ناتوان از جهیدن،
ناتوان از دویدن و
زندگی آفریدن.
هرگاه زندگی زنان دچار
ملال و یکنواختی یا پر از رخوت شود،
زن وحشی بر می خیزد.
اینک زمان عملکرد روح خلاقه است که
همچون آبی روان بر بستر خشک ِ رود
جاری میشود.
📙 #زنانی_که_با_گرگها_میدوند
✍ #کلاریسا_پینکولا_استس
@asheghanehaye_fatima
دامن مکش بهناز، که هجران کشیدهام
نازم بکش که ناز رقیبان کشیدهام
از سیلِ اشکِ شوق، دو چشمم معاف دار
کز این دو چشمه، آبِ فراوان کشیدهام
#شهریار
@asheghanehaye_fatima
نازم بکش که ناز رقیبان کشیدهام
از سیلِ اشکِ شوق، دو چشمم معاف دار
کز این دو چشمه، آبِ فراوان کشیدهام
#شهریار
@asheghanehaye_fatima
تو را فریاد میزنم که بشنوی
تو را هوار میکشم که بمانی
چه منگ و مست
چه هراسان
در این ظلمت،
پیات میگردم
با خودم تنهایم مگذار
با تنهاییام، تنهایم مگذار
نرو
بشنو
بمان
#سزار_وایهخو
برگردان: بابک زمانی
@asheghanehaye_fatima
تو را هوار میکشم که بمانی
چه منگ و مست
چه هراسان
در این ظلمت،
پیات میگردم
با خودم تنهایم مگذار
با تنهاییام، تنهایم مگذار
نرو
بشنو
بمان
#سزار_وایهخو
برگردان: بابک زمانی
@asheghanehaye_fatima
شاید رسیدن به سادهترین چیزها، سختترین کار باشد. به قول معروف، مردم آنچه را که جلوی چشمشان است، نمیبینند.
از کتابِ 1Q84
#هاروکی_موراکامی
@asheghanehaye_fatima
از کتابِ 1Q84
#هاروکی_موراکامی
@asheghanehaye_fatima
.
لا تسألي العين الحزينه
كيف أدمتها المُقال
لا تسئلي الطير الشريد
لأي أسبابٍ رَحَل
از چشم غمگين مپرس!
كه چگونه به اين همه حزن و اندوه،
خو گرفت؟!
از پرنده ى گريزان مپرس!
به كدام دليل،
قصد رفتن كرد...!
#فاروق_جويدة
@asheghanehaye_fatima
لا تسألي العين الحزينه
كيف أدمتها المُقال
لا تسئلي الطير الشريد
لأي أسبابٍ رَحَل
از چشم غمگين مپرس!
كه چگونه به اين همه حزن و اندوه،
خو گرفت؟!
از پرنده ى گريزان مپرس!
به كدام دليل،
قصد رفتن كرد...!
#فاروق_جويدة
@asheghanehaye_fatima
آیدای من!
آیدای یگانه، آیدای بیهمتای من!
لمست میکنم تا باورم بشود که در خیال نیستی و در واقعیتی، حرف مرا به تعارفی حمل میکنی. امّا حقیقت همین است: تو تنها پیروزی دوران حیات منی. در تو بود که عشق را از فریب تمیز دادم و با آن دیدار کردم؛ این است که نمیتوانم اینگونه به سادگی وجود تو را در خود باور کنم.
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
آیدای یگانه، آیدای بیهمتای من!
لمست میکنم تا باورم بشود که در خیال نیستی و در واقعیتی، حرف مرا به تعارفی حمل میکنی. امّا حقیقت همین است: تو تنها پیروزی دوران حیات منی. در تو بود که عشق را از فریب تمیز دادم و با آن دیدار کردم؛ این است که نمیتوانم اینگونه به سادگی وجود تو را در خود باور کنم.
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
اینک تو زیبا هستی ای محبوبه ی من، اینک تو زیبا هستی و چشمانت از پشت برقع تو مثل چشمان کبوتر است و موهایت مثل گله ی بزها است که بر جانب کوه جلعاد خوابیده اند. دندانهایت مثل گله ی گوسفندان پشم بردیده که از شستن برآمده باشند و همگی آنها توأم زاییده و در آنها یکی هم نازاد نباشد. لبهایت مثل رشته ی قرمز و دهانت جمیل است و شقیقه هایت در عقب برقع تو مانند پاره ی انار است . گردنت مثل برج داوود است که به جهت سلاح خانه بنا شده است و در آن هزار سپر یعنی همه ی سپر های شجاعان آویزان است. دو پستانت مثل دو بچه ی توأم آهو میباشد که در میان سوسنها میچرند، تا نسیم روز بوزد و سایه ها بگریزد. به کوه تل کندر خواهم رفت.
کتاب مقدس، غزل غزلهای سلیمان، باب چهار.
@asheghanehaye_fatima
کتاب مقدس، غزل غزلهای سلیمان، باب چهار.
@asheghanehaye_fatima