Forwarded from اتچ بات
.
.
«بودن یا نبودن: مسئله این است.
آیا خِرَد را بایستهتر آن که به تیرها و تازیانههای زمانهٔ ظالم تن سپاریم، یا بر روی دریایی از درد سلاح برکشیم، به آن بتازیم و عمرش را به سر آوریم؟
مُردن، خوابیدن – دیگر هیچ؛
و با خواب رفتن، بگوییم که به دلواپسیها و هزاران هراسِ طبیعی که تن وارث آن است، پایان دادهایم.
این فرجامیست بسْ خواستنی.
مُردن، خوابیدن –خوابیدن، شاید خواب دیدن: آری، مشکل همینجاست، زیرا در آن خوابِ مرگ، آنگاه که از این کالبدِ فانی رها شدیم، چه رویاهایی ممکن است از ره رسند، ما را به تردید میافکنند.
به همین سبب است که عمرِ سختیها تا بدین حد دراز میشود – زیرا کیست بتواند به تازیانهها و توهینهای زمانه، ستمِ ستمگران، خواری خودستایان، آلامِ عشقِ ناکام، دیرکردِ قانون، بیشرمی دیوانیان، و پاسخ ردی که مردمان متین از دونمایگان میشنوند تن دهد ، حال آنکه میتوانست با دشنهای برهنه خود را برهاند؟
کیست بتواند اندوه جهان را تاب آورد، زیرِ بارِ زندگیِ ملالآور بنالد و عرق ریزد جز آن که وحشتِ چیزی پس از مرگ، آن سرزمین ناشناخته که از مرزهایش هیچ مسافری باز نیامده، اراده را به حیرت میافکند، و باعث میشود حِرمانی که داریم را تحمل کنیم و به سوی اندوهی که نمیشناسیم، پَر نکشیم؟
از اینرو، ادراکِ درون، همهٔ ما را ترسان میکند و بدینسان رنگِ طبیعیِ اراده با سایهٔ کمرنگِ اندیشه، بیمارگون میشود و کارهای بسیار مُهم و وزین با این پندار، از مسیر خود منحرف میشوند، و نامِ عمل را از دست میدهند.»
پارهای از نمایشنامهی تراژیک ماندگار : #هملت
نوشتهی: #ویلیام_شکسپیر
@asheghanehaye_fatima
.
«بودن یا نبودن: مسئله این است.
آیا خِرَد را بایستهتر آن که به تیرها و تازیانههای زمانهٔ ظالم تن سپاریم، یا بر روی دریایی از درد سلاح برکشیم، به آن بتازیم و عمرش را به سر آوریم؟
مُردن، خوابیدن – دیگر هیچ؛
و با خواب رفتن، بگوییم که به دلواپسیها و هزاران هراسِ طبیعی که تن وارث آن است، پایان دادهایم.
این فرجامیست بسْ خواستنی.
مُردن، خوابیدن –خوابیدن، شاید خواب دیدن: آری، مشکل همینجاست، زیرا در آن خوابِ مرگ، آنگاه که از این کالبدِ فانی رها شدیم، چه رویاهایی ممکن است از ره رسند، ما را به تردید میافکنند.
به همین سبب است که عمرِ سختیها تا بدین حد دراز میشود – زیرا کیست بتواند به تازیانهها و توهینهای زمانه، ستمِ ستمگران، خواری خودستایان، آلامِ عشقِ ناکام، دیرکردِ قانون، بیشرمی دیوانیان، و پاسخ ردی که مردمان متین از دونمایگان میشنوند تن دهد ، حال آنکه میتوانست با دشنهای برهنه خود را برهاند؟
کیست بتواند اندوه جهان را تاب آورد، زیرِ بارِ زندگیِ ملالآور بنالد و عرق ریزد جز آن که وحشتِ چیزی پس از مرگ، آن سرزمین ناشناخته که از مرزهایش هیچ مسافری باز نیامده، اراده را به حیرت میافکند، و باعث میشود حِرمانی که داریم را تحمل کنیم و به سوی اندوهی که نمیشناسیم، پَر نکشیم؟
از اینرو، ادراکِ درون، همهٔ ما را ترسان میکند و بدینسان رنگِ طبیعیِ اراده با سایهٔ کمرنگِ اندیشه، بیمارگون میشود و کارهای بسیار مُهم و وزین با این پندار، از مسیر خود منحرف میشوند، و نامِ عمل را از دست میدهند.»
پارهای از نمایشنامهی تراژیک ماندگار : #هملت
نوشتهی: #ویلیام_شکسپیر
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
◾️میشه این متن شکسپیر رو تاثیر گذار ترین متن ادبی تاریخ ادبیات قلمداد کرد؟
▪️بودن، یا نبودن: مسئله این است
▪️آیا شایستهتر آن است که به تیر و تازیانهٔ تقدیرِ جفاپیشه تن دردهیم،یا این که ساز و برگ نبرد برداشته و به جنگ مشکلات فراوان رویم.
تا آن دشواریها را ز میان برداریم؟
▪️مردن، آسودن - سرانجام همین است و بس؟
و در این خواب دریابیم که رنجها و هزاران زجری که این تن خاکی میکشد، به پایان آمده.
پس این نهایت و سرانجامی است که باید آرزومند آن بود.مردن… آسودن… و باز هم آسودن… و شاید در احلام خویش فرورفتن.
▪️ها! مشکل همین جاست؛ زیرا اندیشه اینکه در این خواب پس از مرگ و رهایی از این پیکر فانی، چه رویاهایی پدید میآید ما را به درنگ وامیدارد؛ و همین مصلحتاندیشی است که اینگونه بر عمر مصیبت میافزاید.
▪️وگرنه کیست که خفّت و ذلّت زمانه، ظلم ظالم،اهانت فخرفروشان، رنجهای عشق تحقیرشده، بی شرمی منصب داران و دست ردّی که نااهلان بر سینه شایستگان شکیبا میزنند، همه را تحمل کند،در حالی که میتواند خویش را با خنجری برهنه خلاص کند؟
▪️کیست که این بار گران را تاب آورد،
و زیر بار این زندگی زجرآور، ناله کند و خون دل خورد؟ اما هراس از آنچه پس از مرگ پیش آید،
از سرزمینی ناشناخته که از مرز آن هیچ مسافری بازنگردد،اراده آدمی را سست نماید.
و وا میداردمان که مصیبتهای خویش را تاب آوریم،نه اینکه به سوی آنچه بگریزیم که از آن هیچ نمیدانیم.
▪️و این آگاهی است که ما همه را جبون ساخته،
و این نقش مبهم اندیشه است که رنگ ذاتی عزم ما را بیرنگ میکند.
و از این رو اوج جرئت و جسارت ما
از جریان ایستاده
و ما را از عمل بازمیدارد.
✍ #شکسپیر
#هملت
پرده سوم صحنه نخست.
@asheghanehaye_fatima
▪️بودن، یا نبودن: مسئله این است
▪️آیا شایستهتر آن است که به تیر و تازیانهٔ تقدیرِ جفاپیشه تن دردهیم،یا این که ساز و برگ نبرد برداشته و به جنگ مشکلات فراوان رویم.
تا آن دشواریها را ز میان برداریم؟
▪️مردن، آسودن - سرانجام همین است و بس؟
و در این خواب دریابیم که رنجها و هزاران زجری که این تن خاکی میکشد، به پایان آمده.
پس این نهایت و سرانجامی است که باید آرزومند آن بود.مردن… آسودن… و باز هم آسودن… و شاید در احلام خویش فرورفتن.
▪️ها! مشکل همین جاست؛ زیرا اندیشه اینکه در این خواب پس از مرگ و رهایی از این پیکر فانی، چه رویاهایی پدید میآید ما را به درنگ وامیدارد؛ و همین مصلحتاندیشی است که اینگونه بر عمر مصیبت میافزاید.
▪️وگرنه کیست که خفّت و ذلّت زمانه، ظلم ظالم،اهانت فخرفروشان، رنجهای عشق تحقیرشده، بی شرمی منصب داران و دست ردّی که نااهلان بر سینه شایستگان شکیبا میزنند، همه را تحمل کند،در حالی که میتواند خویش را با خنجری برهنه خلاص کند؟
▪️کیست که این بار گران را تاب آورد،
و زیر بار این زندگی زجرآور، ناله کند و خون دل خورد؟ اما هراس از آنچه پس از مرگ پیش آید،
از سرزمینی ناشناخته که از مرز آن هیچ مسافری بازنگردد،اراده آدمی را سست نماید.
و وا میداردمان که مصیبتهای خویش را تاب آوریم،نه اینکه به سوی آنچه بگریزیم که از آن هیچ نمیدانیم.
▪️و این آگاهی است که ما همه را جبون ساخته،
و این نقش مبهم اندیشه است که رنگ ذاتی عزم ما را بیرنگ میکند.
و از این رو اوج جرئت و جسارت ما
از جریان ایستاده
و ما را از عمل بازمیدارد.
✍ #شکسپیر
#هملت
پرده سوم صحنه نخست.
@asheghanehaye_fatima
و هیچکس، هیچزمان چیزی را از اندوخته با خود نمیبرد.
پس رفتنِ نابهنگام چه اهمیتی دارد؟
#هملت
#ویلیام_شکسپیر
@asheghanehaye_fatima
پس رفتنِ نابهنگام چه اهمیتی دارد؟
#هملت
#ویلیام_شکسپیر
@asheghanehaye_fatima
در زن، ترس و مهر
یا هیچ است یا به حد افراط؛
و عشق من هر اندازه که باشد،
ترس من نیز همان قدر است.
آنجا که عشق بزرگ است،
هر کمترین گمانی، موجب ترس است.
📕 #هملت 1996
@asheghanehaye_fatima
یا هیچ است یا به حد افراط؛
و عشق من هر اندازه که باشد،
ترس من نیز همان قدر است.
آنجا که عشق بزرگ است،
هر کمترین گمانی، موجب ترس است.
📕 #هملت 1996
@asheghanehaye_fatima
.
.
بودن، یا نبودن، سوال اینجاست !
آیا شایسته تر آن است که به تیر و تازیانهٔ تقدیرِ جفاپیشه تن دردهیم، و یا تیغ برکشیده و با دریایی از مصائب بجنگیم و به آنان پایان دهیم؟
بمیریم، به خواب رویم- و دیگر #هیچ.
و در این خواب دریابیم که رنجها و هزاران زجری که این تن خاکی میکشد، به پایان آمده.
این سرانجامی است که مشتافانه بایستی آرزومند آن بود؛
مردن، به خواب رفتن، به خواب رفتن، و شاید خواب دیدن...
ها! مشکل همین جاست؛ زیرا اندیشه اینکه در این خواب مرگ پس از رهایی ، چه رویاهایی پدید میآید ما را به درنگ وامیدارد؛ و همین مصلحت اندیشی است که این گونه بر عمر مصیبت میافزاید.
وگرنه کیست که خفّت و ذلّت زمانه، ظلم ظالم،
رنجهای عشق تحقیرشده، بی شرمی منصب داران، همه را تحمل کند ؟
در حالی که میتواند خویش را با خنجری برهنه خلاص کند؟
کیست که این بار گران را تاب آورد،
و زیر بار این زندگی زجرآور، ناله کند و خون دل خورد؟
اما هراس از آنچه پس از مرگ پیش آید،
از سرزمینی ناشناخته که از مرز آن هیچ مسافری بازنگردد، اراده آدمی را سست نماید.
و وامی داردمان که مصیبتهای خویش را تاب آوریم،
و این آگاهی است که ما همه را جبون ساخته،
و این نقش مبهم اندیشه است که رنگ ذاتی عزم ما را بیرنگ میکند.
آه دیگر خاموش، افیلیای مهربان! ای پری زیبا، در نیایشهای خویش، گناهان مرا نیز به یاد آر."
#هملت
#ویلیام_شکسپیر
@asheghanehaye_fatima
.
بودن، یا نبودن، سوال اینجاست !
آیا شایسته تر آن است که به تیر و تازیانهٔ تقدیرِ جفاپیشه تن دردهیم، و یا تیغ برکشیده و با دریایی از مصائب بجنگیم و به آنان پایان دهیم؟
بمیریم، به خواب رویم- و دیگر #هیچ.
و در این خواب دریابیم که رنجها و هزاران زجری که این تن خاکی میکشد، به پایان آمده.
این سرانجامی است که مشتافانه بایستی آرزومند آن بود؛
مردن، به خواب رفتن، به خواب رفتن، و شاید خواب دیدن...
ها! مشکل همین جاست؛ زیرا اندیشه اینکه در این خواب مرگ پس از رهایی ، چه رویاهایی پدید میآید ما را به درنگ وامیدارد؛ و همین مصلحت اندیشی است که این گونه بر عمر مصیبت میافزاید.
وگرنه کیست که خفّت و ذلّت زمانه، ظلم ظالم،
رنجهای عشق تحقیرشده، بی شرمی منصب داران، همه را تحمل کند ؟
در حالی که میتواند خویش را با خنجری برهنه خلاص کند؟
کیست که این بار گران را تاب آورد،
و زیر بار این زندگی زجرآور، ناله کند و خون دل خورد؟
اما هراس از آنچه پس از مرگ پیش آید،
از سرزمینی ناشناخته که از مرز آن هیچ مسافری بازنگردد، اراده آدمی را سست نماید.
و وامی داردمان که مصیبتهای خویش را تاب آوریم،
و این آگاهی است که ما همه را جبون ساخته،
و این نقش مبهم اندیشه است که رنگ ذاتی عزم ما را بیرنگ میکند.
آه دیگر خاموش، افیلیای مهربان! ای پری زیبا، در نیایشهای خویش، گناهان مرا نیز به یاد آر."
#هملت
#ویلیام_شکسپیر
@asheghanehaye_fatima
در زن، ترس و مهر
یا هیچ است یا به حد افراط؛
و عشق من هر اندازه که باشد،
ترس من نیز همان قدر است.
آنجا که عشق بزرگ است،
هر کمترین گمانی، موجب ترس است.
📕 #هملت 1996
@asheghanehaye_fatima
یا هیچ است یا به حد افراط؛
و عشق من هر اندازه که باشد،
ترس من نیز همان قدر است.
آنجا که عشق بزرگ است،
هر کمترین گمانی، موجب ترس است.
📕 #هملت 1996
@asheghanehaye_fatima