ای لَعلِ لَبَت به دلنَوازی مَشهور
چَشمِ سیَهَت به تُرکتازی مَشهور
با زُلفِ تو قِصهایست ما را مُشکِل
همچون شبِ یَلدا به دِرازی مَشهور ...
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima
چَشمِ سیَهَت به تُرکتازی مَشهور
با زُلفِ تو قِصهایست ما را مُشکِل
همچون شبِ یَلدا به دِرازی مَشهور ...
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت
هرکو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت
هم بیخبر بیامد و هم بیخبر برفت
در کوی عشق بی سر و پائی نشان نداد
کو خسته دل نیامد و خونین جگر نرفت
عمرم برفت در طلب عشق و عاقبت
کامی نیافت خاطر و کاری بسر نرفت
#عبید_زاکانی
#شما_فرستادید
#ر
هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت
هرکو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت
هم بیخبر بیامد و هم بیخبر برفت
در کوی عشق بی سر و پائی نشان نداد
کو خسته دل نیامد و خونین جگر نرفت
عمرم برفت در طلب عشق و عاقبت
کامی نیافت خاطر و کاری بسر نرفت
#عبید_زاکانی
#شما_فرستادید
#ر
@asheghanehaye_fatima
هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت
هرکو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت
هم بیخبر بیامد و هم بیخبر برفت
در کوی عشق بی سر و پائی نشان نداد
کو خسته دل نیامد و خونین جگر نرفت
عمرم برفت در طلب عشق و عاقبت
کامی نیافت خاطر و کاری بسر نرفت
#عبید_زاکانی
هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت
هرکو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت
هم بیخبر بیامد و هم بیخبر برفت
در کوی عشق بی سر و پائی نشان نداد
کو خسته دل نیامد و خونین جگر نرفت
عمرم برفت در طلب عشق و عاقبت
کامی نیافت خاطر و کاری بسر نرفت
#عبید_زاکانی
ای لَعلِ لَبَت به دلنوازی مشهور
چَشمِ سیَهَت به تُرکتازی مشهور
با زُلفِ تو قصهایست ما را مشکل
همچون شبِ یلدا به دِرازی مشهور ...
@asheghanehaye_fatima
#عبید_زاکانی
چَشمِ سیَهَت به تُرکتازی مشهور
با زُلفِ تو قصهایست ما را مشکل
همچون شبِ یلدا به دِرازی مشهور ...
@asheghanehaye_fatima
#عبید_زاکانی
مردی وقیح بیمار شد به او گفتند خدای تعالی تو را یاد کرده است. گفت : شگفتا از او چگونه کسی را یاد کرده است، که او را یاد نمی کند
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima
✍خوشا که زلف تو گیرم
به خواب خوش هرشب
خوشا که روی تو بینم
به کام دل هر ماه
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima
به خواب خوش هرشب
خوشا که روی تو بینم
به کام دل هر ماه
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima
دوش عقلم هوس وصل تو شیدا میکرد
دلم آتشکده و دیده چو دریا میکرد
نقش رخسار تو پیرامن چشمم میگشت
صبر و هوش من دلسوخته یغما میکرد
شعلهٔ شوق تو هر لحظه درونم میسوخت
دود سودای توام قصد سویدا میکرد
نه کسی حال من سوخته دل میپرسید
نه کسی درد من خسته مداوا میکرد
پیش سلطان خیال تو مرا غم میکشت
خدمتش تن زده از دور تماشا میکرد
دست برداشته تا وقت سحر خاطر من
از خدا دولت وصل تو تمنا میکرد
هردم از غصهٔ هجران تو میمرد عبید
باز امید وصال تواش احیا میکرد
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima
دلم آتشکده و دیده چو دریا میکرد
نقش رخسار تو پیرامن چشمم میگشت
صبر و هوش من دلسوخته یغما میکرد
شعلهٔ شوق تو هر لحظه درونم میسوخت
دود سودای توام قصد سویدا میکرد
نه کسی حال من سوخته دل میپرسید
نه کسی درد من خسته مداوا میکرد
پیش سلطان خیال تو مرا غم میکشت
خدمتش تن زده از دور تماشا میکرد
دست برداشته تا وقت سحر خاطر من
از خدا دولت وصل تو تمنا میکرد
هردم از غصهٔ هجران تو میمرد عبید
باز امید وصال تواش احیا میکرد
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima
عاشـــــقِ دلشُده را ،
پند نصیحــــــــت چه سود؟!!!
رند دیوانه کجا گوش به عاقل دارد؟
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima
پند نصیحــــــــت چه سود؟!!!
رند دیوانه کجا گوش به عاقل دارد؟
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima
بازرگانی زنی زیبا داشت
که او را زهره نام داشت ، عزم سفر کرد
برای او لباسی سفید تهیه کرد
و کاسه ای رنگ نیل به خادم داد
و گفت هر وقت زن حرکت ناشایستی کرد یک انگشت نیل بر لباس او بزن
تا وقتی که آمدی من بدانم چقدر کار ناشایست انجام داده
پس از مدتی به خادم نامه نوشت که :
چیزی نکند زهره که ننگی باشد
بر جامه او ز نیل رنگی باشد
خادم نوشت :
گر آمدن خواجه درنگی باشد
چون باز آید زهره پلنگی باشد
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima
که او را زهره نام داشت ، عزم سفر کرد
برای او لباسی سفید تهیه کرد
و کاسه ای رنگ نیل به خادم داد
و گفت هر وقت زن حرکت ناشایستی کرد یک انگشت نیل بر لباس او بزن
تا وقتی که آمدی من بدانم چقدر کار ناشایست انجام داده
پس از مدتی به خادم نامه نوشت که :
چیزی نکند زهره که ننگی باشد
بر جامه او ز نیل رنگی باشد
خادم نوشت :
گر آمدن خواجه درنگی باشد
چون باز آید زهره پلنگی باشد
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima
مبارکست نظر بر تو بامداد پگاه
چه نیکبخت کسی کش به روی تست نگاه
زهی طراوت رخ چشم بد ز روی تو دور
زهی حلاوت لب لااله الالله
خطاب سرو به قد تو : خادم و عبید
حدیث گل بر روی تو : عبده و فداه
به زلف پرشکنت رشتهٔ امید دراز
ز سرو ناز قدت دست آرزو کوتاه
کرشمه میکنی و عقل میشود حیران
به راه میروی و خلق میروند از راه
خوشا که زلف تو گیرم به خواب خوش هرشب
خوشا که روی تو بینم به کام دل هر ماه
به پیش قاضی عشاق در قضیهٔ عشق
عبید را رخ زرد است و اشگ سرخ گواه
#عبید_زاکانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
چه نیکبخت کسی کش به روی تست نگاه
زهی طراوت رخ چشم بد ز روی تو دور
زهی حلاوت لب لااله الالله
خطاب سرو به قد تو : خادم و عبید
حدیث گل بر روی تو : عبده و فداه
به زلف پرشکنت رشتهٔ امید دراز
ز سرو ناز قدت دست آرزو کوتاه
کرشمه میکنی و عقل میشود حیران
به راه میروی و خلق میروند از راه
خوشا که زلف تو گیرم به خواب خوش هرشب
خوشا که روی تو بینم به کام دل هر ماه
به پیش قاضی عشاق در قضیهٔ عشق
عبید را رخ زرد است و اشگ سرخ گواه
#عبید_زاکانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
سر نخواهیم که سودازدهی مویی نیست
آدمی نیست که مجنون پریرویی نیست
هرگز از بندِ غم آزاد نگردد آن دل
که گرفتارِ کمند سر گیسویی نیست
قبلهام روی بتان است و وطن کوی مغان
به از این قبلهام و خوشتر از این کویی نیست
کس مرا از دل سرگشته نشانی ندهد
عجب از معتکفِ گوشهی ابرویی نیست
میتوان دامن وصلت به کف آورد ولی
ای دریغا که مرا قوّت بازویی نیست
هر مرض دارو و هر درد علاجی دارد
زخم تیر مژه را مرهم و دارویی نیست
سر مویی نتوان یافت بر اعضای عبید
که در او ناوکی از غمزهی جادویی نیست
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima
آدمی نیست که مجنون پریرویی نیست
هرگز از بندِ غم آزاد نگردد آن دل
که گرفتارِ کمند سر گیسویی نیست
قبلهام روی بتان است و وطن کوی مغان
به از این قبلهام و خوشتر از این کویی نیست
کس مرا از دل سرگشته نشانی ندهد
عجب از معتکفِ گوشهی ابرویی نیست
میتوان دامن وصلت به کف آورد ولی
ای دریغا که مرا قوّت بازویی نیست
هر مرض دارو و هر درد علاجی دارد
زخم تیر مژه را مرهم و دارویی نیست
سر مویی نتوان یافت بر اعضای عبید
که در او ناوکی از غمزهی جادویی نیست
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima
دارم بتی به چهرهٔ صد ماه و آفتاب
نازکتر از گل تر و خوشبوتر از گلاب
رعناتر از شمایل نسرین میان باغ
نازندهتر ز سروسهی بر کنار آب
در تاب حیرت از رخ او در چمن سمن
در خوی خجلت از تب او در قدح شراب
شکلی و صد ملاحت و روئی وصد جمال
چشمی وصد کرشمه و لعلی وصد عتاب
خورشید در نقاب خجالت نهان شود
از روی جانفزاش اگر بر فتد نقاب
در حلقههای زلفش جانهای ما اسیر
از چشمهای مستش دلهای ما کباب
فریاد از آن دو سنبل مشکین تابدار
زنهار از آن دو نرگس جادوی نیمخواب
هرگه که زانوئی زند و بادهای دهد
من جان به باد بر دهم آن لحظه چون حباب
روزیکه با منست من آنروز چون عبید
از عیش بهرهمندم و از عمر کامیاب
#عبید_زاکانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
نازکتر از گل تر و خوشبوتر از گلاب
رعناتر از شمایل نسرین میان باغ
نازندهتر ز سروسهی بر کنار آب
در تاب حیرت از رخ او در چمن سمن
در خوی خجلت از تب او در قدح شراب
شکلی و صد ملاحت و روئی وصد جمال
چشمی وصد کرشمه و لعلی وصد عتاب
خورشید در نقاب خجالت نهان شود
از روی جانفزاش اگر بر فتد نقاب
در حلقههای زلفش جانهای ما اسیر
از چشمهای مستش دلهای ما کباب
فریاد از آن دو سنبل مشکین تابدار
زنهار از آن دو نرگس جادوی نیمخواب
هرگه که زانوئی زند و بادهای دهد
من جان به باد بر دهم آن لحظه چون حباب
روزیکه با منست من آنروز چون عبید
از عیش بهرهمندم و از عمر کامیاب
#عبید_زاکانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
خرم کسی که با تو روزی به شب رساند
یا چون تو نازنینی شب در کنار دارد
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima
یا چون تو نازنینی شب در کنار دارد
#عبید_زاکانی
@asheghanehaye_fatima