عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
صدایت را جرعه‌جرعه می‌نوشم
مستانه سبز می‌شوم و شاخ‌وبرگ می‌دهم
جوانه‌ها دهان می‌گشایند
و نام تو را می‌خوانند
چه لبان شناوری داری
در آب‌های صدا
چشمانم را می‌بندم
و تن به صدایت می‌سپارم
نام کوچکم
در صدایت شکفته می‌شود

#عمران_صلاحی


@asheghanehaye_fatima
عادت، ناجوانمردانه‌ترين بيماری ‌ست،
زيرا هر بداقبالی را به ما می‌قبولاند،
هر دردی را، و هر مرگی را...
در اثر عادت، در كنار افرادِ نفرت‌انگيز زندگی می‌كنيم،
به تحمل زنجيرها رضا می ‌دهيم،
بی‌عدالتی ها و رنج‌ها را تحمل می‌كنيم،
و به درد، به تنهائی و به همه چيز، تسليم می شويم.
عادت، بی رحم‌ترين زهر زندگی‌ست،
زيرا آهسته وارد می‌شود،
در سكوت كم‌كم رشد می كند
و از بی خبری ما، سيراب می ‌شود،
و وقتی كشف می‌كنيم كه چطور مسمومِ آن شده‌ايم،
می‌بينيم كه هر ذرۀ بدن‌مان با آن عجين شده است.
می‌بينيم كه هر حركت ما تابع شرايط اوست
و هيچ داروئی هم درمانش نمی‌كند.

#اوریانا_فالاچی
روزنامه نگار و نویسنده ایتالیایی


@asheghanehaye_fatima
- هیچوقت نتونستی ببینیش؟ 

+ فقط یه بار

- چه شکلی بود؟

+ گمون کنم داشتن علاقه زیاد به یه نفر ، قاعـدتا این احساس رو در تو بوجود میاره که اون زیباست ...

#دیالوگ the best offer (2013)
ژانر: تریلر روانشناسی
نویسنده و کارگردان: #جوزپه_تورناتوره
آهنگساز: انیو موزیکونه


@asheghanehaye_fatima
.

تو به من گفتی:
"از این عشق حَذر كن"
تا فراموش كنی،
چندی از اين شهر سفر كن...
با تو گفتم:
"حَذر از عشق ندانم"
سفر از پیشِ تو هرگز نتوانم، نتوانم...!


#فریدون_مشیری

@asheghanehaye_fatima
Asheghane Nist
Alireza Ghorbani
🎼●آهنگ: «عاشقانه نیست»

🎙●با صدای:#علیرضا_قربانی

●ترانه: #اهورا_ایمان | ●آهنگ: #حسام_ناصری

با من از عاشقانه‌ترین لحظه‌ها بخوان
حتا اگر هوای دلی عاشقانه نیست
با من بخوان تا این ترانه را با تو سفر کنم
با من بخوان تا در هوای تو شب را سحر کنم

@asheghanehaye_fatima
با روزهایِ پیش‌رو چه کنم
وقتی تو را نیابم...؟!

#عدنان_الصائغ

@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما pinned «با روزهایِ پیش‌رو چه کنم وقتی تو را نیابم...؟! #عدنان_الصائغ @asheghanehaye_fatima»
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم

چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم

دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نه
دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم

تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
وگر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم

رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانم

به دریایی درافتادم که پایانش نمی‌بینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی‌دانم

فراقم سخت می‌آید ولیکن صبر می‌باید
که گر بگریزم از سختی رفیق سست پیمانم

مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه می‌پرسی که روز وصل حیرانم

شبان آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم

دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم

من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت
هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم

#سعدی

@asheghanehaye_fatima
.

سیری زِ دیدنِ تو ندارد نگاهِ من

چون قحط دیده ای که به نعمت رسیده است!


#صائب_تبریزی

@asheghanehaye_fatima
روبرویم بنشین
می‌خواهم برايت شعر بخوانم
به همين سادگی كه چای می‌خوريم
و حرف می‌زنيم

حالا زمين بچرخد يا بايستد
برف ببارد يا تيغ
من تنها از روی شانه‌های تو نگاه می‌کنم
و پيشانی‌ام رام می‌شود
با عاشقانه‌هايی كه جنگ را
خاموش می‌كند
كه دلهره را
تاریکی را
و می‌درخشند چشم‌هايت
كه دوستشان دارم

نگاه كن
کمی از برف مانده است روی قله‌ها
کمی از برف روی موهايت
روی سال‌هایی كه از شانه‌های تو دور بوده‌ام

روزنامه بخوان
نگاهت می‌كنم
حرف بزن
نگاهت می‌كنم
پنجره را باز كن
بگذار باد موهايت را به بازی بگيرد   
باران گونه‌های مرا
نگاهت می‌كنم
وقتی كه صندلی‌ات خالی‌ست  
و باد پرده را تكان می‌دهد

#ناهید_عرجونی


@asheghanehaye_fatima
چه بود زندگی تو اگر نبودی:
صبحانه ای و ناهاری‌
پاییزکی و بهاری‌
و ضیافت افلاتونی سرد و
راهپیمایی سقراطی‌
به سوی جنگل شوکران.

چه بود زندگی‌ تو اگر نبودی:
خلبانی که بین آسمان و زمین
همه چیز از یادش رفته است،
انباری خالی که نیمه شبی
نگهبانانش را کشته‌اند،
پرنده‌ای که سواد ترانه‌خوانی نداشت.

چه بود زندگی‌ تو اگر نبودی.
موسیقی آب را نت به نت، پرده پرده
شستی و در گلویم آویختی‌
تو مادر داوود بودی‌
میراث نظم ستاره‌ها،
شمشیری‌ که به میل خود
بدل به قلب مسیح می‌شود.

به نی، تو گلوی ترانه‌های غم آلود دادی‌
هیزم انبارها می‌شدم‌
بوی سرانگشت‌های تو بود
که جوانه کردم.
چه بود زندگی‌‌ اگر تو نمی‌رسیدی..؟!

#شمس_لنگرودی


@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما pinned «چه بود زندگی تو اگر نبودی: صبحانه ای و ناهاری‌ پاییزکی و بهاری‌ و ضیافت افلاتونی سرد و راهپیمایی سقراطی‌ به سوی جنگل شوکران. چه بود زندگی‌ تو اگر نبودی: خلبانی که بین آسمان و زمین همه چیز از یادش رفته است، انباری خالی که نیمه شبی نگهبانانش را کشته‌اند، پرنده‌ای…»
#معرفی_شاعر #عمران_صلاحی شاعر، نویسنده، مترجم وطنزپرداز ایرانی 
#عمران_صلاحی در یکم اسفند سال ۱۳۲۵ در امیریه (تهران)از پدری اردبیلی و مادری مهاجر که از باکو به سمنان و سپس تهران مهاجرت کرده بودند، متولد گردید.
خود او در کتاب «تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران، عمران صلاحی» نشر ثالث صفحه ۱۸ دربارهٔ تاریخ تولدش می‌گوید: «من در سال ۱۳۲۵ در تهران متولد شده‌ام. در محلهٔ امیریهٔ مختاری. البته آن طور که شناسنامه‌ام می‌گوید باید این اتفاق غیرمنتظره و کمی هم عجیب در اول اسفند اتفاق افتاده باشد. اما خالهٔ بزرگم می‌گفت ۱۰ تیرماه متولد شده‌ام.» که البته او خود بیشتر بر ۱ اسفند تأکید داشت

‌زمزمه‌ای در باران می‌روید
می‌پیچد بر نرده‌ی ایوان
پرده‌ی تور
می‌لرزد.

زمزمه‌ای چترش را می‌بندد
با کلماتی خیس
بالا می‌آید
از پله.

زمزمه‌ای با خود می‌آورد
نرگس‌ها را مریم‌ها را
می‌غلتاند روی سپیدی
شبنم‌ها را.

دستی نرم
در مهتاب
تصویری می‌چیند
آینه‌ای خواب می‌بیند.


#عمران_صلاحی

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اتفاقات زیبایی در سطح سیاره زمین در حال به وقوع پیوستن هست ...
#موزیک_ویدئو

@asheghanehaye_fatima
من تشنه صدای تو بودم که می‌سرود 
در گوشم آن کلام خوش دلنواز را 
چون کودکان که رفته ز خود گوش می‌کنند 
افسانه‌های کهنه لبریز راز را

#فروغ_فرخزاد

@asheghanehaye_fatima
" خلاصی "

آنقدر نمی‌شود، نمی‌شود، نمی‌شود؛ که بیخیالش می‌شوی.
یک مشت احساسات نگفته و کوفتگیش می‌ماند که راه می‌افتد سمت چاه فاضلاب و تو فقط نگاهش می‌کنی.
زل می‌زنی به دیوار، سقف، صفحه تلویزیون، عقربه ساعت، ناخنهات؛ فرقی نمی‌کند.
چیپس و ماست می‌ریزی توی حلقت، توت فرنگی با نوتلا و خامه، کباب تابه‌ای، نون و پنیر و گردو، آب، چای، دوغ؛ فرقی نمی‌کند.
می‌گوید دوستت دارد، می‌گویی دوستش داری؛ قبلش، حالا، بعدش،
عشقت است، رفیقت، هیچ کاره‌ات، همه کاره‌ات؛ فرقی نمی‌کند.
دارد زندگی‌اش را می‌برد آن سر کره زمین ، قرار است جا بمانی؛ فاصله، دلتنگی، حسرت، آن عشق یک طرفه کوفتیت هم دیگر فرقی نمی‌کند.
عرق سگی، کُنیاک، شراب، جوشانده گل گاوزبان،
فیلیپ موریس یا مارلبرو، وینستون یا کنت، بهمن کوچیک یا اسی،
آسنترا، کلرودیازپوکساید ۱۰، آلپرازولام ۱، حتی آن زولپیدم لعنتی که توهم میاورد هم فرقی نمی‌کند.
توی اتوبان همت، صدر، باکری، آزاد راه رشت، لرستان، خراسان یا حتی همین تهران کوفتی؛ مست و داغان، پشت فرمان عر بزنی یا سرت را از پنجره بدهی بیرون و فریاد بکشی؛ فرقی نمی‌کند.
نوزده ساله‌ باشی یا چهل ساله، توی شکمت جنین باشد یا جنون بچه داشتن، تخمک‌هایت سال به سال کمتر شود، پول فریز کردنشان را داشته باشی یا نه، یا زودتر از معمول برسی به سن یائسگی؛ فرقی نمی‌کند.
رسیده باشی و بخندی، نرسیده باشی و عَر بزنی؛ بازی کنی، بازی بدهی، بازی بخوری؛ هیچکدام از آن غلط‌های زیادیِ کرده و نکرده‌ا‌ت؛ فرقی نمی‌کند.
روی تخت دو نفره تنها بخوابی و خودت را ارضا کنی، توی بغل کسی بخوابی و ببوسیش، ارضات کند یا نکند؛ فرقی نمی‌کند.
رویا ببینی یا کابوس؛ عرق کرده و تبدار بیدار شوی یا با لبخند؛ فرقی نمی‌کند.
ازت بیشتر از این‌ها توقع داشته باشند و بفهمند اشتباه کرده‌اند، همین قدر ببینندت و در نظرشان همین قدر باشی؛ والله که فرقی نمی‌کند.
همه‌ش یک شوخی‌ست، پرت شده‌ای توی لوپی که  در دورِ کند و تندِ انتظارش گرفتاری.
فرقش یک دکمه‌ است؛
اینجا، توی همین لحظه،
که فشارش بدهی و همه چیز خاموش شود؛ خلاص!

#پریسا_زابلی_پور
@asheghanehaye_fatima
به سر می‌بريم ما
در شان‌های شيشه‌یی
به كندويی از هوا!

از دو سوی شيشه، به هم
بوسه می‌زنيم.
چه زندانِ ماهی
كه دَرش
ماه است!


#فدريكو_گارسيا_لوركا


@asheghanehaye_fatima
نبودن هايی هست كه آدم را زمين گير می كند، هيچ وقت تمام نمی شود، بود نمی شود، پر نمی شود، هميشه می ماند. فراموش نمی شود. كهنه نمی شود.

خوره می شود، موريانه می شود می افتد به جان زندگی ات...

#مريم_سميع_زادگان
📒 #دو_كوچه_بالاتر

@asheghanehaye_fatima