چشمهایم را می بندم
و دهانم را از رویا پر میکنم
و قلبم سرم را تکان می دهـد
نگاه کن
این شاخه درست دیوانگی های مرا دارد!
#غلامرضا_بروسان
@asheghanehaye_fatima
و دهانم را از رویا پر میکنم
و قلبم سرم را تکان می دهـد
نگاه کن
این شاخه درست دیوانگی های مرا دارد!
#غلامرضا_بروسان
@asheghanehaye_fatima
چیزهایی هست که هر چه هم که نخواهی شان ببینی، باز میآیند. باز سنگین و بیرحم میآیند و خود را روی تو میافکنند. گرد تو را میگیرند، توی چشم و جانت میروند ،همه وجودت را پر میکنند و آن را میربایند، که دیگر تو نمیمانی، که دیگر تو نماندهای که آنها را بخواهی یا نخواهی. آنها تو را از خودت بیرون راندهاند ، جایت را گرفتهاند و خود تو شدهاند. دیگر تو نیستی که درد را حس کنی، تو خود درد شدهای !
#ابراهیم_گلستان
@asheghanehaye_fatima
#ابراهیم_گلستان
@asheghanehaye_fatima
از عشق ورزی در پرده
و بازی کردن نقش عشّاق کلاسیک
خسته شده ام
می خواهم پرده را بالا بزنم
سناریو را پاره کنم
و مقابل همه دادبزنم
من عاشقی معاصرم
و به کوری چشم روزگار
معشوق من تویی!
#نزار_قبانی
@asheghanehaye_fatima
و بازی کردن نقش عشّاق کلاسیک
خسته شده ام
می خواهم پرده را بالا بزنم
سناریو را پاره کنم
و مقابل همه دادبزنم
من عاشقی معاصرم
و به کوری چشم روزگار
معشوق من تویی!
#نزار_قبانی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دنیای ما پر از مردان و زنانی است که زنان قدرتمند را دوست ندارند.انگار همگی شرطی شدهایم که قدرت را
با مردانگی پیوند دهیم، به طوری که زن قدرتمند را یک
پدیده غیر طبیعی بدانیم و وقتی میشنویم که زنی
قدرتمند است، او را بازجویی میکنیم.
میپرسیم: «آیا او متواضع است ؟
به خانه و زندگیاش نیز میرسد؟»
این سوالها را هرگز در مورد مردهای قدرتمند
نمیپرسیم و این نشان می دهد که این همه
شگفتی و ناراحتی ربطی به قدرت داشتن آن
زن ندارد، بلکه به زن بودن او وابسته است.
📙 #ما_همه_باید_فمنیست_باشیم
✍ #چیماماندا_انگوزی_آدیشی
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
با مردانگی پیوند دهیم، به طوری که زن قدرتمند را یک
پدیده غیر طبیعی بدانیم و وقتی میشنویم که زنی
قدرتمند است، او را بازجویی میکنیم.
میپرسیم: «آیا او متواضع است ؟
به خانه و زندگیاش نیز میرسد؟»
این سوالها را هرگز در مورد مردهای قدرتمند
نمیپرسیم و این نشان می دهد که این همه
شگفتی و ناراحتی ربطی به قدرت داشتن آن
زن ندارد، بلکه به زن بودن او وابسته است.
📙 #ما_همه_باید_فمنیست_باشیم
✍ #چیماماندا_انگوزی_آدیشی
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
یکی از عجیب ترین اتفاقات زندگی ، انفجار لحظه ایه.
فرقی نداره وسط مهمونی باشی یا رو تخت کنار کسی که می شناسی یا شاید نمی شناسی! فرقی نداره از آخرین خنده ت ده دقیقه گذشته باشه و از آخرین گریه ت ده سال... تو یه لحظه منفجر میشی.
شاید هیچ اتفاق بدی نیفتاده باشه. شاید هیچ خبر بدی نشنیده باشی. حتی شاید زندگی بعد از سال ها بغلت کرده باشه. می خوام آخرش رو بگم. شاید لب های خوشبختی رو جوری بوسیده باشی که از ترس دیدن کبودی مدت ها کنارت بمونه.
انفجار لحظه ای درست جایی سراغت میاد که فکر نمی کنی. با دیدن یه مغازه، شنیدن یه اسم، دیدن یه بچه ی ناز یا حتی عشق بازی با کسی که جاده ی اندامش رو سال هاست بلدی. تو یه لحظه منفجر میشی.
جوری حالت خراب میشه که انگار خشت به خشت روح و روانت رو داری از دست میدی. انگار هیچ وقت حالت انقدر بد نبوده. انگار خورشید رو کفن کردن و هیچ وقت قرار نیست نور به زندگیت برگرده... تو یه لحظه منفجر میشی.
حتی اگه گرم حرف زدن با دلیل دلتنگی هات باشی. حتی اگه هزار دلیل برای خوشحالی داشته باشی. حتی اگه لب هات پر از خنده باشه تا هیچکس انفجار روح و روانت رو نفهمه. تو یه لحظه منفجر میشی.
دنبال یه راه فرار می گردی. فرار از خودت... از حافظه ت... از هر چیزی که منفجرت کرده. فرقی نداره پشت فرمون یا زیر پتو... دوست داری یه داد بزنی که خدا بشنوه ولی صدات در نمیاد. انفجار لحظه ای خفه ت می کنه. سکوت می کنی هر چند می دونی درونت چه جنگی راه افتاده.
جنگ یه روزی بالاخره تموم میشه. بلند میشی و جنازه های روحت رو محکم بغل می گیری. تمام احساساتی رو که تو این جنگ از دست دادی. به یاد تک تک اون حس های قشنگ با خنده اشک می ریزی.
عزاداری که تموم شد _ خورشید که زنده شد _ می گردی دنبال کسی که بهش بگی من از جنگ برگشتم. منفجر شدم. حالم خوب نیست. خسته ام. خسته ترم نکنید. می گردی و پیدا نمی کنی. کم کم فراموش می کنی. کم کم فراموش میشی.
.
.
.
راستی...سلام. من از جنگ برگشتم.
#حسین_حائریان
یکی از عجیب ترین اتفاقات زندگی ، انفجار لحظه ایه.
فرقی نداره وسط مهمونی باشی یا رو تخت کنار کسی که می شناسی یا شاید نمی شناسی! فرقی نداره از آخرین خنده ت ده دقیقه گذشته باشه و از آخرین گریه ت ده سال... تو یه لحظه منفجر میشی.
شاید هیچ اتفاق بدی نیفتاده باشه. شاید هیچ خبر بدی نشنیده باشی. حتی شاید زندگی بعد از سال ها بغلت کرده باشه. می خوام آخرش رو بگم. شاید لب های خوشبختی رو جوری بوسیده باشی که از ترس دیدن کبودی مدت ها کنارت بمونه.
انفجار لحظه ای درست جایی سراغت میاد که فکر نمی کنی. با دیدن یه مغازه، شنیدن یه اسم، دیدن یه بچه ی ناز یا حتی عشق بازی با کسی که جاده ی اندامش رو سال هاست بلدی. تو یه لحظه منفجر میشی.
جوری حالت خراب میشه که انگار خشت به خشت روح و روانت رو داری از دست میدی. انگار هیچ وقت حالت انقدر بد نبوده. انگار خورشید رو کفن کردن و هیچ وقت قرار نیست نور به زندگیت برگرده... تو یه لحظه منفجر میشی.
حتی اگه گرم حرف زدن با دلیل دلتنگی هات باشی. حتی اگه هزار دلیل برای خوشحالی داشته باشی. حتی اگه لب هات پر از خنده باشه تا هیچکس انفجار روح و روانت رو نفهمه. تو یه لحظه منفجر میشی.
دنبال یه راه فرار می گردی. فرار از خودت... از حافظه ت... از هر چیزی که منفجرت کرده. فرقی نداره پشت فرمون یا زیر پتو... دوست داری یه داد بزنی که خدا بشنوه ولی صدات در نمیاد. انفجار لحظه ای خفه ت می کنه. سکوت می کنی هر چند می دونی درونت چه جنگی راه افتاده.
جنگ یه روزی بالاخره تموم میشه. بلند میشی و جنازه های روحت رو محکم بغل می گیری. تمام احساساتی رو که تو این جنگ از دست دادی. به یاد تک تک اون حس های قشنگ با خنده اشک می ریزی.
عزاداری که تموم شد _ خورشید که زنده شد _ می گردی دنبال کسی که بهش بگی من از جنگ برگشتم. منفجر شدم. حالم خوب نیست. خسته ام. خسته ترم نکنید. می گردی و پیدا نمی کنی. کم کم فراموش می کنی. کم کم فراموش میشی.
.
.
.
راستی...سلام. من از جنگ برگشتم.
#حسین_حائریان
بیصدا
فرو میریزم
زیر حجمی از سکوت
یک بار دستِکم
مرا به نام کوچکم
صدا بزن
#عمران_صلاحی
@asheghanehaye_fatima
فرو میریزم
زیر حجمی از سکوت
یک بار دستِکم
مرا به نام کوچکم
صدا بزن
#عمران_صلاحی
@asheghanehaye_fatima
شب همیشه به تمامی شب نیست
چرا که من میگویم
چرا که من میدانم
که همیشه در اوج غم
یک پنجره باز است
پنجرهای روشن
و همیشه هست
رویاهایی که پاسبانی میدهند
آرزویی که جان میگیرد
#پل_الوار
@asheghanehaye_fatima
چرا که من میگویم
چرا که من میدانم
که همیشه در اوج غم
یک پنجره باز است
پنجرهای روشن
و همیشه هست
رویاهایی که پاسبانی میدهند
آرزویی که جان میگیرد
#پل_الوار
@asheghanehaye_fatima
تمام شب
با تبری
بر اندوه من میکوفت
خواب اما آمد و
سنگهای خونین را
با آب تیره پاک کرد.
دوباره امروز زندهام.
دوباره تو را بر شانههای خویش بلند میکنم
ای زندگی.
#پابلو_نرودا
ترجمه: #صفدر_تقی_زاده
@asheghanehaye_fatima
با تبری
بر اندوه من میکوفت
خواب اما آمد و
سنگهای خونین را
با آب تیره پاک کرد.
دوباره امروز زندهام.
دوباره تو را بر شانههای خویش بلند میکنم
ای زندگی.
#پابلو_نرودا
ترجمه: #صفدر_تقی_زاده
@asheghanehaye_fatima
برای خودمان، خودم وتو می نویسم. برای تو که خواسته یا ناخواسته از من و ما فاصله گرفته ای. برای خودم که انگار روزگار درازیست از این رابطه جا مانده ام. برای روزهایی که فکر می کردم تو را و حرفهایت را همانگونه که هستید، می فهمم. برای روزهایی که توقعت با تصورت از انسانی که حتی زیر پوستی ترین درد دلهایت را به کمال درک کند، یکی بود. ما در هجوم بی رحمانه سو تفاهم ها، بی دفاع تر از آنی بودیم که فکر می کردیم. باورمان این بود که مهر و صداقت ریشه های دوستی را چنان محکم کرده است که هیچ طوفانی قدرت لرزاندن شاخه های تنیده شده بر پیکر این رابطه را ندارد.
ما در اشتباه بودیم خوبِ من!
گرچه تجربه های مشترک و نگاه زیبایی که به شعر و نقاشی و سفرهای دور دست داشتیم و مصاحبت های بی نظیر،ما را بهم نزدیک می کرد ولی ما تفاوت هایمان را ناچیز شمرده بودیم یا شاید ندیده بودیم یا شاید اصلا نخواستیم ببینیم، بس که همه لحظه ها قشنگ بودند و آسمانی ... بس که همه چیز خوب بود
از آن سالها تا همین امروز، بارها دستم را چنان بی ریا بسویت دراز کرده ام که باور کنی قهر، دلیل فاصله هاست و نه مرگِ رابطه ها. دوست داشتم بفهمی که کینه تنها دست مایه ی بغض های نشکسته و حرفهای نزده. است وغرور، حقیرترین واکنش درتعاملات میان وارستگی ودلبستگی ست .
ما هیچ بخششی به یکدیگر بدهکار نیستیم زیرا ما بیش از همه از خودمان و از تصویرهایی که ساخته بودیم، رنجیده ایم. تصویرهایی که شبیه ما بود ولی ما نبودیم.
مرزهای ما کجا بود خوبِ من؟ مرزهایمان کجا بود؟
#نیکی_فیروزکوهی
📘از کتاب راس ساعت هیچ/نشر ایجاز
@asheghanehaye_fatima
ما در اشتباه بودیم خوبِ من!
گرچه تجربه های مشترک و نگاه زیبایی که به شعر و نقاشی و سفرهای دور دست داشتیم و مصاحبت های بی نظیر،ما را بهم نزدیک می کرد ولی ما تفاوت هایمان را ناچیز شمرده بودیم یا شاید ندیده بودیم یا شاید اصلا نخواستیم ببینیم، بس که همه لحظه ها قشنگ بودند و آسمانی ... بس که همه چیز خوب بود
از آن سالها تا همین امروز، بارها دستم را چنان بی ریا بسویت دراز کرده ام که باور کنی قهر، دلیل فاصله هاست و نه مرگِ رابطه ها. دوست داشتم بفهمی که کینه تنها دست مایه ی بغض های نشکسته و حرفهای نزده. است وغرور، حقیرترین واکنش درتعاملات میان وارستگی ودلبستگی ست .
ما هیچ بخششی به یکدیگر بدهکار نیستیم زیرا ما بیش از همه از خودمان و از تصویرهایی که ساخته بودیم، رنجیده ایم. تصویرهایی که شبیه ما بود ولی ما نبودیم.
مرزهای ما کجا بود خوبِ من؟ مرزهایمان کجا بود؟
#نیکی_فیروزکوهی
📘از کتاب راس ساعت هیچ/نشر ایجاز
@asheghanehaye_fatima
عشق ما
بیرون،
پشتِ دیوارها زاده شد
در باد
در شب
در زمین
از این روست
که خاک و
گُل، گِل و
ریشهها
نام تو را میدانند...
#پابلو_نرودا
ترجمه: #باهار_افسری
@asheghanehaye_fatima
بیرون،
پشتِ دیوارها زاده شد
در باد
در شب
در زمین
از این روست
که خاک و
گُل، گِل و
ریشهها
نام تو را میدانند...
#پابلو_نرودا
ترجمه: #باهار_افسری
@asheghanehaye_fatima
تو همهچیزِ منی.
و اگر از این همهچیز،
حتی ذرهیی کم شود
من خالی میشوم،
من تهی میمانم...
■✍: #ناظم_حکمت
■برگردان: #حانیه_محبزادگان
@asheghanehaye_fatima
و اگر از این همهچیز،
حتی ذرهیی کم شود
من خالی میشوم،
من تهی میمانم...
■✍: #ناظم_حکمت
■برگردان: #حانیه_محبزادگان
@asheghanehaye_fatima
تاوانِ عشق را
دلِ ما هر چه بود داد
چشم انتظار باش
در این ماجرا تو هم...
#فاضل_نظری
@asheghanehaye_fatima
دلِ ما هر چه بود داد
چشم انتظار باش
در این ماجرا تو هم...
#فاضل_نظری
@asheghanehaye_fatima
✍تنها محبت است که کهنه نمیشود. همه چیز طراوت خودش را از دست میدهد. تازگیِ همه چیز به کهنگی و پوسیدگی میگراید. زیباترین چهرهها زیر چروکهای پیری دفن میشود. گرد تیره ی پیری، درخشندهترین چشمها را از لوندی و فطانت میاندازد... ولی محبت... نه!
📒 #بیهودگی
#احمد_محمود
@asheghanehaye_fatima
📒 #بیهودگی
#احمد_محمود
@asheghanehaye_fatima
من جنگلی هستم و شبی از درختان تاریک
چیزی ناشناس پیرامون من است و پراندیشه مینگرد:
چه؟ هنوز زندهای زرتشت؟
چرا؟ برای چه؟ از چه راه؟ به کجا؟ کجا؟ چهگونه؟
همچنان زنده بودن دیوانگی نیست؟
آه، دوستان، این «شب» است کز درونم چنین میپرسد.
افسردگیام را بر من ببخشایید.
بر من ببخشایید که شبام و تاریکی.
#فردریش_نیچه
@asheghanehaye_fatima
چیزی ناشناس پیرامون من است و پراندیشه مینگرد:
چه؟ هنوز زندهای زرتشت؟
چرا؟ برای چه؟ از چه راه؟ به کجا؟ کجا؟ چهگونه؟
همچنان زنده بودن دیوانگی نیست؟
آه، دوستان، این «شب» است کز درونم چنین میپرسد.
افسردگیام را بر من ببخشایید.
بر من ببخشایید که شبام و تاریکی.
#فردریش_نیچه
@asheghanehaye_fatima
در گذرگاهی چنین باریک
در شبی این گونه دل افسرده وتاریک
کز هزاران غنچه ی لب بسته ی امید
جز گلِ یخ، هیچ گل در برف و در سرما نمی روید
من چه گویم تا پذیرایِ کسان گردد
من چه آرم تا پسندِ بلبلان گردد
من در این سرمایِ یخبندان چه گویم با دلِ سردت
من چه گویم ای زمستان با نگاهِ قهرپروردت
با قیام سبزه ها از خاک
با طلوع چشمه ها از سنگ
با سلامِ دلپذیرِ صبح
با گریزِ ابرِ خشم آهنگ
سینه ام را باز خواهم کرد
همره بال پرستوها
عطرِ پنهان مانده ی اندیشه هایم را
باز در پرواز خواهم کرد
گر بهار آید
گر بهار آرزو روزی به بار آید
این زمینهای سراسر لوت
باغ خواهد شد
سینه ی این تپّه های سنگ
از لهیب لاله ها پر داغ خواهد شد
آه اکنون دستِ من خالی است
بر فرازِ سینه ام جز بُتّه هایی از گل یخ نیست
گر نشانی از گل افشانِ بهاران بازمی خواهید
دور از لبخندِ گرمِ چشمه ی خورشید
من به این نازک نهالِ زردگونه بسته ام امید
هست گُل هایی در این گلشن که از سرما نمی میرد
و اندرین تاریک شب تا صبح
عطرِ صحرا گسترَش را از مشامِ ما نمی گیرد
#سیاوش_کسرایی
@asheghanehaye_fatima
در شبی این گونه دل افسرده وتاریک
کز هزاران غنچه ی لب بسته ی امید
جز گلِ یخ، هیچ گل در برف و در سرما نمی روید
من چه گویم تا پذیرایِ کسان گردد
من چه آرم تا پسندِ بلبلان گردد
من در این سرمایِ یخبندان چه گویم با دلِ سردت
من چه گویم ای زمستان با نگاهِ قهرپروردت
با قیام سبزه ها از خاک
با طلوع چشمه ها از سنگ
با سلامِ دلپذیرِ صبح
با گریزِ ابرِ خشم آهنگ
سینه ام را باز خواهم کرد
همره بال پرستوها
عطرِ پنهان مانده ی اندیشه هایم را
باز در پرواز خواهم کرد
گر بهار آید
گر بهار آرزو روزی به بار آید
این زمینهای سراسر لوت
باغ خواهد شد
سینه ی این تپّه های سنگ
از لهیب لاله ها پر داغ خواهد شد
آه اکنون دستِ من خالی است
بر فرازِ سینه ام جز بُتّه هایی از گل یخ نیست
گر نشانی از گل افشانِ بهاران بازمی خواهید
دور از لبخندِ گرمِ چشمه ی خورشید
من به این نازک نهالِ زردگونه بسته ام امید
هست گُل هایی در این گلشن که از سرما نمی میرد
و اندرین تاریک شب تا صبح
عطرِ صحرا گسترَش را از مشامِ ما نمی گیرد
#سیاوش_کسرایی
@asheghanehaye_fatima
✍سکوت وقتی حربهی کارسازی است که کسی، جایی، انتظارِ شنیدن صدایت را داشته باشد.
📒 #درد_که_کسی_را_نمیکشد
#جاناتان_فرنزن
@asheghanehaye_fatima
📒 #درد_که_کسی_را_نمیکشد
#جاناتان_فرنزن
@asheghanehaye_fatima
وقتی میخواهی شادمان شوی ، به صفات خوب دوستانت بیندیش: قابلیت این ، فروتنی آن ، سخاوت دیگری و نظایر آنها.
در واقع بهترین درمان افسردگی این است که در اطرافیان خود شاهد نمونه های فراوانی از فضایل مختلف باشیم. سپس آن ها را در برابر دیدگانت داشته باش ...
#مارکوس_ائورلیوس
کتاب: تاملات
@asheghanehaye_fatima
در واقع بهترین درمان افسردگی این است که در اطرافیان خود شاهد نمونه های فراوانی از فضایل مختلف باشیم. سپس آن ها را در برابر دیدگانت داشته باش ...
#مارکوس_ائورلیوس
کتاب: تاملات
@asheghanehaye_fatima