عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


آفتاب را دوست دارم
به خاطر پیراهن‌ات روی طناب رخت
باران را
اگر که می‌بارد
بر چتر آبی تـو
و چون تو نماز می‌خوانی
من خداپرست شده‌ام.

Because of your shirt
Upon the hangers,
I love sunshine;
And, rain,
Showering over your blue umbrella;
And, for you said the prayers
I became Theist...

■●شاعر: #بیژن_نجدی | ۱۳۷۶ - ۱۳۲۰ |

■●برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی
@asheghanehaye_fatima



پاییز کوچک من
دنیای سازش همه رنگ‌هاست
با یک‌دیگر
تا من نگاه شیفته‌ام را
در خوش‌ترین زمینه به گردش برم
و از درختان باغ بپرسم
خواب کدام رنگ
یا بی‌رنگی را می‌بینند
در طیف عارفانه‌ی پاییز...؟

My Fall's, small,
The world of colors', all
Composed with the other one;
So that I take
My look, fond
To an outing
On the best ground,
And ask of trees of garden,
In the mystical spectrum of Fall
In which dream they are:
That of colors
Or, of colorlessness,
Which one...?

■●شاعر: #حسین_منزوی | √●بخشی از یک‌شعر

■●برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی

🗓● اول مهرماه زادروز «حسین منزوی»ست | زاده‌ی ۱مهر ۱۳۲۵ – درگذشت ۱۶ اردی‌بهشت ۱۳۸۳ |
@asheghanehaye_fatima


همه‌ی رویاهایم را نیلوفری کرده‌ای
و همه‌ی خیال‌هایم را به بوی شراب آغشته‌ای
همه جا،
گرمای خانه و جان و جهان است حضورت
ولی چشم که باز می‌کنم،
نمی‌بینم‌ات دیگر
با آنکه می‌دانم
تو می‌بینی‌ام همه جا
من شیدای توام
یا تو مرا گرفته‌ای به بازوی سودا
ای چشم شیرین بی‌پروا...


All my dreams,
Water-lily-alike,
By you,
And, my memories,
Integrated with scent of wine...
Everywhere,
Presence of you,
The warmth cause
Of world, of soul, of home...
Yet, as I open my eyes
No longer see you,
Though know
Everywhere see me, you...
By arms of dream
You've taken me
Or, I'm insane of you?
O, the sweet fearless eyes!

■●شاعر: #منوچهر_آتشی | √●بخشی از یک‌شعر

■●برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی

🗓دوم مهرماه زادروز «منوچهر آتشی» است | ۲مهر ۱۳۱۰ دشتستان (بوشهر) -- ۲۹آبان ۱۳۸۴ تهران |

من دل‌ام می‌خواهد
دختران، دختر آبی باشند
دامن از موج بپوشند و برقصند سبک
روح من
انعطاف خزه را داشته باشد در آب
در زمینی که ز بیم
اشک هم حتا
سقط می‌باید کرد.

گریه در آب چه لذت بخش است
من که انباشته هستم از اشک
داخل آب اگر گریه کنم
تو نخواهی فهمید
من دل‌ام می‌خواهد
خانه‌ای داشته باشم در آب
آب یعنی همه‌ی خوبی‌ها...

I'd like that girls
To be blue ones
To wear a skirt of wave
And lightly sway...
I'd like my soul
Like moss in water
To be limber;
On a ground, which even
Out of fear of tear drops
Should go under the abortion

How's it pleasant: crying in water!
In-water-crying of me
Overflown of teardrops,
Won't get your regard...
I'd like
To have a house in water!
Water means the goodness...all

■●شاعر: #عمران_صلاحی

■●برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی

🗓یازدهم مهرماه سال‌روز درگذشت «عمران صلاحی» (۱۰ اسفند ۱۳۲۵ تهران -- ۱۱مهر ۱۳۸۵ تهران) شاعر و طنزپرداز ایرانی‌‌ست.

@asheghanehaye_fatima

🎼●آهنگ: «شهر حسود»

🎙●خواننده: #علی_زندوکیلی

○●ترانه: #حسین_قیاسی | ○●آهنگ: #علی‌رضا_افکاری

ما از این شهر غریبه، بی‌تفاوت کوچ کردیم
از رفیقا زخم خوردیم، تا یه روزی برنگردیم
خونه‌مون رو دوش‌مونه،
ما یه آه دوره‌گردیم ما واقعن با هم چه کردیم؟
ما غنیمت‌های بی‌رویای این جنگای سردیم
زندگی‌مون کو ببین، ما کشته‌های بی‌نبردیم
بی‌خبر از حال هم، آواره‌ی دنیای دردیم
ما واقعن با هم چه کردیم...؟

From this stranger city
Emigrated indifferently...we
Our friends wounded us
Lest one day return we;
Shouldering our house,
A wanderer...we
Really, what did with eachother...we?
Of these cold wars,
The dreamless booties...we
Where's our lives,
Look! The battleless killeds...we
Unaware of each other,
The wanderer of pain's world...we
Really, what did with eachother...we?

■●برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی

#موزیک


@asheghanehaye_fatima

آبی ناگهان
تکان‌ام می‌دهد
دهان روز،
هنوز
بی‌طلوع تو
بسته مانده است...
★★★★★
The sudden blue
Trembles me;
Mouth of day,
Yet's remained closed
Without rise-up of you...

■●شاعر: #منصور_خورشیدی

■●برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



نام‌اش برف بود
تن‌­اش برفی
قلب‌اش از برف
و تپش‌اش صدای چکیدن برف
بر بام‌های کاه‌­گلی،
و من او را
چون شاخه­‌ای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست می­‌داشتم
★★★★★
His name, snow
His body, made of snow
His heart, of snow
And, his heart beats
Dripping sound of snow,
Upon thatched roof...
And,
Alike a broken branch
Under avalanch
I loved him...

■●شاعر: #بیژن_الهی ‌| ۱۳۸۹--۱۳۲۴ |

■●برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی
سر از دامانِ ابری شهر
‏برگرفته است
‏زنی كه آن‌سو میانِ ملافه‌ها
‏پلکِ باران گرفته‌اش را
‏باز می‌كند
‏با لب‌خندِ ابری‌اش
‏یك‌دم
‏صبحِ گیج را می‌نگرد:
‏جهان آشناست
‏و هم‌چنان آفتابی نیست
‏اما من معاصرِ بادها هستم.

Through the cloudy lap of town
The woman has rised up
Whom over there
Amid the bedcloths
Opens her cloudy lids of eyes;
For a second,
By her cloudy smile
Look at the confused dawn:
"Familiar's the world, all
Yet, there's no sunshine;
Wind and me blong but,
To the same period of time..."

■●شاعــــر: #نازنین_نظام‌شهیدی | ۱۳۸۳-۱۳۳۳ |

■●برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی

@asheghanehaye_fatima
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه‌ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین می‌رسد
و باز می‌شود به‌سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ
یک پنجره که دست‌های کوچک تنهایی را
از بخشش شبانه‌ی عطر ستاره‌های کریم
سرشار می‌کند.
و می‌شود از آن‌جا
خورشید را به غربت گل‌های شمع‌دانی مهمان کرد
یک پنجره برای من کافی‌ست.

★★★★★

One window to see;
One window to listen;
One window that like a well ring
At its end
To the heart of earth reaches
And opens to the broadness
Of this continuous blue kindness;
One window that by nightly generousity
Of giving stars' scent
Makes overflown the small hands of loneliness
And through which, sun can be invited
To the geraniums' alienness;
One window's enough to me...


■●شاعر: #فروغ_فرخزاد | ۱۳۴۵ - ۱۳۱۳ |

■●برگردان: #فخری_موسوی


@asheghanehaye_fatima
یک نفر آمد،
تا عضلات بهشت
دست مرا امتداد داد.

یک نفر آمد که نور صبح مذاهب
در وسط دگمه‌های پیرهن‌اش بود...

Someone came,
Till the paradise's muscles
Did extention my hand...
Someone came;
Amid the shirt's buttons of whose,
The light of religions'morning was...

■●شاعر: #سهراب_سپهری | √●بخشی از یک‌شعر

■●برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی

@asheghanehaye_fatima
باران که آمد
گلی در خانه‌ام رویید
آفتاب که تابید
آیینه‌ای تمام قد به خانه‌ام داد
درخت توی ایوان
شانه‌ای به موهایم بخشید
عزیزکم!
تو که آمدی
گل و آیینه و شانه را بردی و
شعری به من سپردی...!

When it rained,
A flower at my home thrived;
When sun shined,
A mirror gave my home, life-sized;
The tree on my terrace,
Gave my hair a brush;
My poor love, ah!
When coming,
You took the flower, the mirror, the brush
And gave me a rhyme...

■●شاعر: #شیرکو_بی‌کس | Şêrko Bêkes | کردستان عراق ● ۲۰۱۳-۱۹۴۰ |

■●برگردان به فارسی: #آرش_سنجابی

■●برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




خدای نشانه‌های من!
در این نشانه‌ای كه من‌ام
تو از آن‌هایی هستی
كه فكر به‌تو دیدن توست
و دیدن تو فكر تو

صدای من از كجای هوا می‌افتد
وقتی نگاه تو
فكر نگاه من باشد.

You...God of my cues!
In this cue that is me
You are amid those:
Thinking about you, means seeing you
And seeing you means thinking about you;
Where from air my voice falls
When your look's
Thinking about my look...?

■●شاعر: #یدالله_رویایی | دامغان●۱۳۱۱ |

■●برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی
این ذره‌ذره گرمی خاموش‌وار ما
یک روز بی‌گمان
سر می‌زند ز جایی و خورشید می‌شود.
تا دوست داری‌ام
تا دوست دارم‌ات…

One day, no doubt
Bit by bit, this warmth of us,
Silently,
From somewhere, rising up,
Sunny, becomes...
As long as you love me,
As long as I love you...

■●شاعر: #سیاوش_کسرایی | √●بخشی از یک‌شعر

■●برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی

🗓●۵ اسفندماه زادروز «سیاوش کسرایی»ست | ۵ اسفند ۱۳۰۵ اصفهان - ۱۹ بهمن ۱۳۷۴ وین (اتریش) |

@asheghanehaye_fatima
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان
می‌رود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی
دست درویشی شاید، نان خشکیده فروبرده در آب
زن زیبایی آمد لب رود
آب را گل نکنیم
روی زیبا دوبرابر شده است...

Muddy make not the water!
Up to the foot of a poplar
Goes this same water,
To wash the sorrow of a heart;
The hand of a Dervish perhaps
A piece of dried bread
Has soaked in the water;
Up to the bank of the river
A pretty woman has come,
Muddy make not the water!
The pretty face,
Double has become...

■●شاعر: #سهراب_سپهری | ۱۳۰۷ کاشان - ۱۳۵۹ تهران |

■●برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



پاییز کوچک من
دنیای سازش همه رنگ‌هاست
با یک‌دیگر
تا من نگاه شیفته‌ام را
در خوش‌ترین زمینه به گردش برم
و از درختان باغ بپرسم
خواب کدام رنگ
یا بی‌رنگی را می‌بینند
در طیف عارفانه‌ی پاییز...؟

My Fall's, small,
The world of colors', all
Composed with the other one;
So that I take
My look, fond
To an outing
On the best ground,
And ask of trees of garden,
In the mystical spectrum of Fall
In which dream they are:
That of colors
Or, of colorlessness,
Which one...?




#حسین_منزوی

برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی

🗓●امروز اول مهرماه زادروز «حسین منزوی»ست (۱مهر ۱۳۲۵ – ۱۶ اردی‌بهشت ۱۳۸۳)
@asheghanehaye_fatima




نام‌اش برف بود
تن‌­اش برفی
قلب‌اش از برف
و تپش‌اش صدای چکیدن برف
بر بام‌های کاه‌­گلی،
و من او را
چون شاخه­‌ای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست می­‌داشتم


His name, snow
His body, made of snow
His heart, of snow
And, his heart beats
Dripping sound of snow,
Upon thatched roof...
And,
Alike a broken branch
Under avalanch
I loved him...




#بیژن_الهی
برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی
@asheghanehaye_fatima



عاشقان گیاهان‌اند
که ریشه‌های‌شان فرو رفته
در استخوان کتف تو
در جمجمه‌ی شکسته من
و این خاطرات من و توست
که توت می‌شود یک‌روز
انار می‌شود گاهی
که دیروز انگور شده بود
فردا زیتون
و تلخ.

Lovers are plants
With their roots penetrated
Into my hand palm
Into your shoulder's blade
Into my broken skull...
And these memories one day
Berry, become
Sometimes pomegranate;
That...last day
It had become grapes
That...next day
Olive and bitter...



#بیژن_نجدی
برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی
آدم‌های بهاری
چه می‌کنید با برگی که خزان دوست بدارد؟
چه می‌کنید با پروانه‌یی که به آب می‌افتد؟

از سر هر انگشت
پروانه‌یی پریده‌ست.
پروانه‌ی کدام انگشت تشنه بود؟
پروانه‌ی کدام انگشت به آب می‌میرد؟

من بارها اندیشیده‌ام
من خزان و برف را پیاده پیموده‌ام
پیشانی بر پای بهار سوده‌ام
که معیار شما نیست.

آدم‌های بهاری.
برگ خشک که از خود راندید
شاید عزیزترین برگ فصل باشد
بر این آب سپید
شاید آخرین امید پروانه باشد.

You...Spring Men!
What do you do with a leaf
Whom loves Autumn?
What do you do with a butterfly
Whom falls in water?
From tip of each finger
A butterfly has flown:
Which finger's butterfly was thirsty?
Which finger's butterfly dies in water?
Many a times I thought:
I've passed on foot
The snow, the rain...
I've rubbed my forehead on feet of Spring,
Which is not your criterion;
You...Spring Men!
The dried leaf, whom you rejected
Perhaps' the dearest of season;
On this white water,
Maybe it's butterfly's last aspiration...

■شاعر: #بیژن_الهی ‌| ۱۳۸۹ - ۱۳۲۴ |

■برگردان به انگلیسی: #فخری_موسوی

@asheghanehaye_fatima

همیشه هراس‌ام آن بود
که صبح از خواب بیدار شوم؛
با هراس به من بگویند:
فقط تو خواب بودی
بهار آمد و رفت...

I used to fear
That one morning,
Up of sleep...getting,
They say, full of fear:
"Just you were sleep,
When came and went, Spring..."

#احمدرضا_احمدی
برگردان: #فخری_موسوی


@asheghanehaye_fatima
پاییز کوچک من
دنیای سازش همه رنگ‌هاست
با یکدیگر
تا من نگاه شیفته‌ام را
در خوش‌ترین زمینه به گردش برم
و از درختان باغ بپرسم
خواب کدام رنگ
یا بی‌رنگی را می‌بینند
در طیف عارفانه‌ی پاییز...؟

My Fall's, small,
The world of colors', all
Composed with the other one;
So that I take
My look, fond
To an outing
On the best ground,
And ask of trees of garden,
In the mystical spectrum of Fall
In which dream they are:
That of colors
Or, of colorlessness,
Which one...?

#حسین_منزوی
برگردان: #فخری_موسوی


@asheghanehaye_fatima