عاشقانه های فاطیما pinned «@asheghanehaye_fatima او را راحت گذاشتم. نگفتم همه چیز درست میشود. برای آرام کردنش تلاشی نکردم. گاهی اوقات بهتر است همهچیز را آنطور که هست رها كرد؛ اندوه را آزاد گذاشت تا دورهاش را بگذراند... #ژوان_هریس»
@asheghanehaye_fatima
تو را عاشقانه میبوسم
تا با گرمی نفس هايم
به لبانت جان دهم "
و با گرمی نفس هايت
جانی دوباره گيرم
دوستت دارم "
با همه هستی خود
ای همه هستی من "
و هزاران بار خواهم گفت
دوستت دارم را .....
#نيما_يوشيج
تو را عاشقانه میبوسم
تا با گرمی نفس هايم
به لبانت جان دهم "
و با گرمی نفس هايت
جانی دوباره گيرم
دوستت دارم "
با همه هستی خود
ای همه هستی من "
و هزاران بار خواهم گفت
دوستت دارم را .....
#نيما_يوشيج
بانو
با ذهنام نوازشات خواهم کرد
نوازشات میکنم، نوازش، نوازش
تا بهیکباره بر من لبخندی بزنی
شرمگینانه وقیح
(بانو با ذهنام نوازشات خواهم کرد).
نوازشات خواهم کرد، همین و بس،
آرام و تو سراپا
در نهایت دقت
شعری خواهی شد که ننوشتماش.
#ادوارد_استلین_کامینگز
@asheghanehaye_fatima
با ذهنام نوازشات خواهم کرد
نوازشات میکنم، نوازش، نوازش
تا بهیکباره بر من لبخندی بزنی
شرمگینانه وقیح
(بانو با ذهنام نوازشات خواهم کرد).
نوازشات خواهم کرد، همین و بس،
آرام و تو سراپا
در نهایت دقت
شعری خواهی شد که ننوشتماش.
#ادوارد_استلین_کامینگز
@asheghanehaye_fatima
بوسیدمش !
فراتر از لبها حتي
زبان با زبان در آمیخت
تا حرفها در گلویمان نپوسد
کدامیک حالا
لهجه ی عاریه بُرد از دیگری ،
کدامیک زودتر گفت
آنچه را که سالها
درسینه ی رمزآلودش پنهان ساخته بود ...
#حمید_جدیدی
@asheghanehaye_fatima
فراتر از لبها حتي
زبان با زبان در آمیخت
تا حرفها در گلویمان نپوسد
کدامیک حالا
لهجه ی عاریه بُرد از دیگری ،
کدامیک زودتر گفت
آنچه را که سالها
درسینه ی رمزآلودش پنهان ساخته بود ...
#حمید_جدیدی
@asheghanehaye_fatima
درودهایم پیشکش نازنین دوستان نیک اندیش و والامنشم
فرا رسیدن ماه امرداد بر همگی تان فرخنده و فرخ پی...
یزدان بی همتا شادی بخش و آرامش افزای مانایی تان...
درس امروز
از تمام چیزهایی که ممکن است برایم اتفاق
بیفتد، آگاهی ندارم، اما هرچه که میخواهد
باشد، من با خنده با آن روبهرو خواهم شد.
#هرمان_ملویل
📸#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
#صبح
فرا رسیدن ماه امرداد بر همگی تان فرخنده و فرخ پی...
یزدان بی همتا شادی بخش و آرامش افزای مانایی تان...
درس امروز
از تمام چیزهایی که ممکن است برایم اتفاق
بیفتد، آگاهی ندارم، اما هرچه که میخواهد
باشد، من با خنده با آن روبهرو خواهم شد.
#هرمان_ملویل
📸#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
#صبح
به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود
حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست
به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود
مباحثی که در آن مجلس جنون میرفت
ورای مدرسه و قال و قیل مسئله بود
دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی
ز نامساعدی بختش اندکی گله بود
قیاس کردم و آن چشم جادوانه مست
هزار ساحر چون سامریش در گله بود
بگفتمش به لبم بوسهای حوالت کن
به خنده گفت کی ات با من این معامله بود
ز اخترم نظری سعد در ره است که دوش
میان ماه و رخ یار من مقابله بود
دهان یار که درمان درد حافظ داشت
فغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود
#حافظ
@asheghanehaye_fatima
که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود
حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست
به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود
مباحثی که در آن مجلس جنون میرفت
ورای مدرسه و قال و قیل مسئله بود
دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی
ز نامساعدی بختش اندکی گله بود
قیاس کردم و آن چشم جادوانه مست
هزار ساحر چون سامریش در گله بود
بگفتمش به لبم بوسهای حوالت کن
به خنده گفت کی ات با من این معامله بود
ز اخترم نظری سعد در ره است که دوش
میان ماه و رخ یار من مقابله بود
دهان یار که درمان درد حافظ داشت
فغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود
#حافظ
@asheghanehaye_fatima
شناسنامه ام صادره از
اقلیم سپیده دم است،
محل تولدم حلول ترانه در توفان هاست
از مادر به ماه می رسم
از پدر به پروانه های پاییزی
من از این جهان چاره ناپذیر
هیچ بهره ای نبرده ام جز کلمات روشنی
که عشق را دوست می دارند.
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
اقلیم سپیده دم است،
محل تولدم حلول ترانه در توفان هاست
از مادر به ماه می رسم
از پدر به پروانه های پاییزی
من از این جهان چاره ناپذیر
هیچ بهره ای نبرده ام جز کلمات روشنی
که عشق را دوست می دارند.
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
اینجا
روشنایی آفتاب ممنوع است
اینجا
خورشید را قاچاق میکنند
و شعر
گوسفندی است
که به قربانگاه زندگیاش میبرند
و طناب دار
تیغیست بر گردن گل یاسمن.
دریغا
کوهسار کلمات من
که در این غربت خاموش میمیرند.
زمستان است
زنان و باران شامگاهی
از آن سوی پنجره میگذرند
زن و باران
بهانههای زیباترین ترانههای تو هستند
مثل خواب و مثل نی
که در این غریبی بیبهار
شکوفه خواهند کرد.
جهان
باردار خاطرات من است
چندان که گویی
زمان یکی
گهواره یکی
و گور یکی است.
■شاعر: #شیرکو_بیکس | Şêrko Bêkes | کردستان عراق ۲۰۱۳-۱۹۴۰ |
■برگردان: #محمد_رئوف_مرادی
@asheghanehaye_fatima
روشنایی آفتاب ممنوع است
اینجا
خورشید را قاچاق میکنند
و شعر
گوسفندی است
که به قربانگاه زندگیاش میبرند
و طناب دار
تیغیست بر گردن گل یاسمن.
دریغا
کوهسار کلمات من
که در این غربت خاموش میمیرند.
زمستان است
زنان و باران شامگاهی
از آن سوی پنجره میگذرند
زن و باران
بهانههای زیباترین ترانههای تو هستند
مثل خواب و مثل نی
که در این غریبی بیبهار
شکوفه خواهند کرد.
جهان
باردار خاطرات من است
چندان که گویی
زمان یکی
گهواره یکی
و گور یکی است.
■شاعر: #شیرکو_بیکس | Şêrko Bêkes | کردستان عراق ۲۰۱۳-۱۹۴۰ |
■برگردان: #محمد_رئوف_مرادی
@asheghanehaye_fatima
من تنها با مردی ازدواج می کنم که عتیقه شناس باشد ، زیرا فقط در این صورت است که هرچه پیرتر شدم در نظر شوهرم عزیزتر خواهم بود .
#آگاتا_کریستین
@asheghanehaye_fatima
#آگاتا_کریستین
@asheghanehaye_fatima
تو عاشقِ من نيستی
تو ناجیِ منی،
تو زندگیِ مرا نجات دادی،
نه تا ابد نه برایِ هميشه.
احتمالا فقط به طور موقت.
ولی زندگیِ مرا نجات دادی پس حالا به تو تعلق دارم منی كه اكنون هستم، متعلق به توست برایِ برای همیشه
#رینبو_راول
@asheghanehaye_fatima
تو عاشقِ من نيستی
تو ناجیِ منی،
تو زندگیِ مرا نجات دادی،
نه تا ابد نه برایِ هميشه.
احتمالا فقط به طور موقت.
ولی زندگیِ مرا نجات دادی پس حالا به تو تعلق دارم منی كه اكنون هستم، متعلق به توست برایِ برای همیشه
#رینبو_راول
@asheghanehaye_fatima
تو عشق هستى
چرا كه
نفس براى تو كشيدن و
از عشق تو هر روز جوانه زدن
كار هر كسى نيست
كسى چه مى داند
در دلم چه مى گذرد
تو معنى تمام
دوستت دارمهايى
كه تا چشم كار مى كند
تو هستى و تو هستى و
تو
#امیر_وجود
@asheghanehaye_fatima
چرا كه
نفس براى تو كشيدن و
از عشق تو هر روز جوانه زدن
كار هر كسى نيست
كسى چه مى داند
در دلم چه مى گذرد
تو معنى تمام
دوستت دارمهايى
كه تا چشم كار مى كند
تو هستى و تو هستى و
تو
#امیر_وجود
@asheghanehaye_fatima
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ،
ﺁﻓﺮﯾﺪﻥ ﭘﯿﮑﺮﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺣﯽ ،
ﺁﻓﺮﯾﺪﻥ ﺭﻭﺣﯽ ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺮﯼ ،
ﺁﻓﺮﯾﺪﻥ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺣﻀﻮﺭﯼﺳﺖ .
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﮔﺸﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ
ﮔﺬﺭﮔﺎﻫﯽ
ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ دیگر سوی زمان میبرد.
ﻟﺤﻈﻪ
ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﺮﮒ
ﺍﺑﺪﯾﺖ ﻧﺎﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻣﺎﺳﺖ..
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺁﯾﻨﻪﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﯾﻨﻪﻫﺎﺳﺖ
ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺘﯽﺳﺖ
ﺁﻓﺮﯾﺪﮔﺎﺭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺍﺯ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ
ﻭ ﺍﺑﺪﯼ ﻧﺎﻣﯿﺪﻥ ﻫﺮ ﺁﻥﭼﻪ ﺩﻧﯿﻮﯼ ﺍﺳﺖ .
#اکتاویو_پاز
@asheghanehaye_fatima
ﺁﻓﺮﯾﺪﻥ ﭘﯿﮑﺮﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺣﯽ ،
ﺁﻓﺮﯾﺪﻥ ﺭﻭﺣﯽ ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺮﯼ ،
ﺁﻓﺮﯾﺪﻥ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺣﻀﻮﺭﯼﺳﺖ .
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﮔﺸﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ
ﮔﺬﺭﮔﺎﻫﯽ
ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ دیگر سوی زمان میبرد.
ﻟﺤﻈﻪ
ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﺮﮒ
ﺍﺑﺪﯾﺖ ﻧﺎﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻣﺎﺳﺖ..
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺁﯾﻨﻪﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﯾﻨﻪﻫﺎﺳﺖ
ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺘﯽﺳﺖ
ﺁﻓﺮﯾﺪﮔﺎﺭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺍﺯ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ
ﻭ ﺍﺑﺪﯼ ﻧﺎﻣﯿﺪﻥ ﻫﺮ ﺁﻥﭼﻪ ﺩﻧﯿﻮﯼ ﺍﺳﺖ .
#اکتاویو_پاز
@asheghanehaye_fatima
+ آدم همیشه تنها میمونه اگه
اجازه نده کسی اهلیش کنه...
🎞 The Little Prince
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
اجازه نده کسی اهلیش کنه...
🎞 The Little Prince
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
چرا دوست داشتن كسی يعنی اينكه بايد او را به همان اندازه هم آزار بدهی؟ منظورم اين است اگر قرار است اينطور باشد دوست داشتن ديگر چه فايده ای دارد؟ اصلا چرا بايد اينطوری باشد؟
#کافکا_در_کرانه
#هاروکی_موراکامی
چرا دوست داشتن كسی يعنی اينكه بايد او را به همان اندازه هم آزار بدهی؟ منظورم اين است اگر قرار است اينطور باشد دوست داشتن ديگر چه فايده ای دارد؟ اصلا چرا بايد اينطوری باشد؟
#کافکا_در_کرانه
#هاروکی_موراکامی
@asheghanehaye_fatima
وقتی دیگران ما را از علاقه ،توجه و احترام خود محروم می کنند، چرا نمی توانیم خیلی ساده به آن ها بگوییم:"من به تمام این ها نیاز ندارم. خودم برای خودم کفایت می کنم؟"
آیا این شکلِ منفوری از عدم آزادی نیست که ما نمی توانیم این را بگوییم؟ آیا این ما را تبدیل به برده ی دیگران نمی کند؟ چه احساساتی را می توان به عنوان سد یا سنگر در مقابل آن بنا کرد؟ استحکام درونی باید از چه جنسی باشد؟
#قطار_شبانه_لیسبون
#پاسکال_مرسیه
وقتی دیگران ما را از علاقه ،توجه و احترام خود محروم می کنند، چرا نمی توانیم خیلی ساده به آن ها بگوییم:"من به تمام این ها نیاز ندارم. خودم برای خودم کفایت می کنم؟"
آیا این شکلِ منفوری از عدم آزادی نیست که ما نمی توانیم این را بگوییم؟ آیا این ما را تبدیل به برده ی دیگران نمی کند؟ چه احساساتی را می توان به عنوان سد یا سنگر در مقابل آن بنا کرد؟ استحکام درونی باید از چه جنسی باشد؟
#قطار_شبانه_لیسبون
#پاسکال_مرسیه
عاشقانه های فاطیما pinned «@asheghanehaye_fatima روزی مرا فراموش خواهی کرد. یک روز مرا رها کرده و خواهی رفت. بیهوده مرا از غارم بیرون مکش. عادتهایم را بیهوده مگیر از من، خاصه عادتی که به تنهایی دارم را. مرا برآشفته مکن... اوغوز آتای - شاعر و نویسندهی ترکیهای برگردان: فرید فرخزاد…»
همیشه در عشق چیزی از جنون موجود است
اما چیزی از منطق نیز در جنون همیشه توانی یافت.
#غروب_بتها
#فردریش_نیچه
@asheghanehaye_fatima
اما چیزی از منطق نیز در جنون همیشه توانی یافت.
#غروب_بتها
#فردریش_نیچه
@asheghanehaye_fatima
.
من تو را با تمام ضعفهایت ،
پرقدرت دوست دارم !
اینکه گاهی ناامید و غمگین میشوی ،
دلیل نمیشود که نشود کنارت سیر خندید !
اینکه گاهی سکوت میکنی و توی خودت میروی ،
نقطهی پایان برای حرفهای عاشقانه و خوبمان که نیست !
راستش را بخواهی با تمام تلخیهایت ،
شدهای شیرینیِ زندگیِ من !
راستش را بخواهی اینکه این لحظه و اینجا کنارم نیستی و از من دوری ،
باعث نمیشود دوستت نداشته باشم !
اصلا مگر زندگی تلخ و شیرینش باهم نیست ؟
خوب تو هم زندگیِ من !
هرجور که باشی میخواهمت و ادامه میدمت !
@asheghanehaye_fatima
#مانگ_میرزایی
من تو را با تمام ضعفهایت ،
پرقدرت دوست دارم !
اینکه گاهی ناامید و غمگین میشوی ،
دلیل نمیشود که نشود کنارت سیر خندید !
اینکه گاهی سکوت میکنی و توی خودت میروی ،
نقطهی پایان برای حرفهای عاشقانه و خوبمان که نیست !
راستش را بخواهی با تمام تلخیهایت ،
شدهای شیرینیِ زندگیِ من !
راستش را بخواهی اینکه این لحظه و اینجا کنارم نیستی و از من دوری ،
باعث نمیشود دوستت نداشته باشم !
اصلا مگر زندگی تلخ و شیرینش باهم نیست ؟
خوب تو هم زندگیِ من !
هرجور که باشی میخواهمت و ادامه میدمت !
@asheghanehaye_fatima
#مانگ_میرزایی
گلویش آه بندان بود
دوستم داشت ولی
حرف در دهانش تکان نمی خورد و
گاه
پشت بغض های خاموش کرده گیر می افتاد.
تا چشم های روشنش را وسط سکوت شب می بست،
گمش می کردم.
تا تنهایی اش راه می آمدم
با سایه،
نرم به شانه اش می زدم و می گفتم
کجایی؟
سرش به اندازه ی نیم نگاه می چرخید
زود می خندیدم و سر پیچ گیسویش
با چشم چراغ می زدم
آ
دیدمت....
#رسول_ادهمی
@asheghanehaye_fatima
دوستم داشت ولی
حرف در دهانش تکان نمی خورد و
گاه
پشت بغض های خاموش کرده گیر می افتاد.
تا چشم های روشنش را وسط سکوت شب می بست،
گمش می کردم.
تا تنهایی اش راه می آمدم
با سایه،
نرم به شانه اش می زدم و می گفتم
کجایی؟
سرش به اندازه ی نیم نگاه می چرخید
زود می خندیدم و سر پیچ گیسویش
با چشم چراغ می زدم
آ
دیدمت....
#رسول_ادهمی
@asheghanehaye_fatima