عاشقانه های فاطیما
807 subscribers
21.2K photos
6.48K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
نمی خواستم در آغوش بگیرمت
می خواستم آنقدر در من بمانی که پیر شویم
در تنم راه بیفتی
و عصای کوچکت رگ هایم را سوراخ کند

اکنون اما
گوش سپرده ام به صدای تار سفیدی که سیاهی موهایم را می شکافد
چگونه از درونم گریختی؟
چگونه برهنه در تاریکی دویدی؟
چگونه مرا از تنت تکاندی؟

#آیدا_عمیدی


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"اشتیاق"

"گر زمان و مکان
در اختیارِ ما بود
ده سال پیش از طوفانِ نوح
عاشقت می‌شدم
و تو می‌توانستی
تا قیامت برایم ناز کنی

یک‌صد سال
به ستایشِ چشمانت می‌گذشت
و سی‌هزار سال
صرفِ ستایشِ تنت
و تازه
در پایانِ عمر
به دلت راه می‌یافتم...

آندره مارول | شاعر بریتانیایی
برگردان: احمد شاملو
دکلمه: آیدا سرکیسیان
ویدیو: آرش میرمحمدی

#آندره_مارول
#احمد_شاملو
#آیدا_سرکیسیان
#آرش_میرمحمدی

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
■تو را

تو را
تو را آن‌قدر طولانی دوست دارم
که گویی یا در ازل زاده‌ام
یا هرگز نخواهم مرد

■Seni

Seni
Öyle uzun seviyorum ki seni
Ya yaradılışta doğmuşum
Ya ölümsüzün biriyim ben…




#فاضیل_حوسنو_داعلارجا | #فاضل_حسنی_داغلارجا | Fazıl Hüsnü Dağlarca | ترکیه، ۲۰۰۸-۱۹۱۴ |

‌برگردان: #آیدا_مجیدآبادی

@asheghanehaye_fatima

■غل و زنجیرها در حسرت‌ات فرسودم

تو را،
تو را بازگفتن،
به قهرمانان به بچه‌های خوب
تو را آه تو را بازگفتن!
به آدم‌های بی‌ناموس
به‌دروغ پتیاره‌ی بی‌شرم

چند زمستان گذشت
گرگ‌ها و پرنده‌ها و زندان‌ها در خواب
و جهان آن بیرون بی‌وقفه در جریان
تنها کسی که نخفت من بودم
چند بهار دل‌انگیز
غل و زنجیرها در حسرت‌ات فرسودم
کاش بر گیسوان‌ات گل‌های خون بیاویزم
یکی این‌سو، یکی آن‌سو

کاش بتوانم تو را فریاد زنم
در چاه‌های بی‌انتها
بر ستاره‌ای لرزان
بر سر کسی که در دل تاریکی
به یک چوب کبریت دست می‌یابد
و بر چوب کبریتی
که در دل دورترین موج اقیانوس
رها می‌شود

کاش به آن که گم کرده بوسه‌ها را
و طلسم عشق‌های نخستین را
غرق در پیاله‌ای شراب یا نخی سیگار
بی‌آن‌که سهمی از غروب نابهنگام ببرد
تو را، تو را بازگویم
ای نبودن‌ات نام دیگر دوزخ
من سردم است
پلک‌هایت را نبند



#آحمد_آریف | #احمد_عارف | AhmedA Arif |

برگردان:
#آیدا_مجیدآبادی | #تورگوت_سای

@asheghanehaye_fatima
آتش جاودان

🎙●خواننده و نوازنده‌ی گیتار:
#آیدا_خلیلی

●شاعر:
#پژمان_بختیاری | #بهادر_یگانه

●آهنگ‌ساز: #مرتضا_نی‌داوود

آتشی در سینه دارم، جاودانی
عمرِ من مرگی‌ست، نام‌اش زندگانی

رحمتی کن کز غم‌ات جان می‌سپارم
بیش از این من طاقتِ هجران ندارم

@asheghanehaye_fatima
Forwarded from اتچ بات
.
‍ آیدای نازنینِ خوبِ خودم.

ساعت چهار یا چهارونیم است.هوا دارد شیری رنگ می شود. خوابم گرفته است اما به علت گرفتاری‌های فوق العاده ای که دارم نمی توانم بخوابم. باید کارکنم. کاری که متاسفانه برای خوشبختی من و تو نیست.برای رسالت خودم هم نیست.برای انجام وظیفه هم نیست. برای هیچ چیز نیست. برای تمام کردن احمد توست .برای آن است دیگر به قول خودت چیزی ازاحمد برای تو باقی نگذارد.
اما بگذار باشد.این ها هم تمام می شود. بالاخره فردا مال ماست.
مال من و تو باهم مال آیدا و احمد باهم ...

بالاخره خواهد آمد.آن شب‌هایی که تاصبح در کنار تو بیدار بمانم.سرت را روی سینه ام بگذارم و به تو بگویم که درکنارت چقدرخوشبختم.چقدر تو را دوست دارم .چقدر به نفس تو در کنارم احتیاج دارم چه قدر حرف دارم که با تو بگویم افسوس همه حرف های ما این شده است که تو به من بگویی «امروزخسته هستی»یا«چه عجب امروزشادی؟» و من به تو بگویم که:«دیگر کی می توانم ببینمت؟» و یا تو بگویی «می خواهم بروم.من که باشم به کارت نمی رسی.» من بگویم: «دیوانه زنجیری حالا چند دقیقه دیگربشین.»وهمین _همین و تمام آن حرف ها و شعرها و سرودهایی که درروح من زبانه می کشد تبدیل به همین حرف ها و دیدارهای مضحکی شده که مرا به وحشت می اندازد. وحشت از اینکه رفته رفته تو از این دیدارها و حرف ها سرانجام ازعشقی که محیط خودش را پیدا نمیکند تا پرو و بالی بزند گرفتار نفرت و کسالت و اندوه بشوی.
این موقع شب یا بهتر بگویم سحر از تصور این چنین فاجعه ای به خود لرزیدم کارم را گذاشتم که این چند سطر را برایت بنویسم .

آیدای من این پرنده دراین قفس تنگ نمی خواند.اگرمی بینی خفه و لال و خاموش است به این جهت است.
بگذار فضا و محیط خودش راپیدا کند تا ببینی که چه گونه در تاریک ترین شب‌ها آفتابی ترین روزها را خواهد خواند.

به من بنویس تا هردم و هرلحظه بتوانم آن‌را بشنوم. به من بنویس تا یقین داشته باشم که تو هم مثل من در انتظار آن شب‌های سفیدی. به من بنویس که می دانی این سکوت و ابتذال زاییده زندگی در این زندانی است که مال ما نیست .که خانه ی ما نیست. که شایسته ما نیست . به من بنویس که تو هم در انتظار سحری هستی که پرنده عشق ما درآن آواز خواهد خواند.

٢٩ شهریور ۴٢ - احمدِ تو

نامه #احمد_شاملو به #آیدا
#دکلمه
#رضا_پیربادیان

@asheghanehaye_fatima

🎼●آهنگ تُرکی: «دنیای پر از عشق‌مون»
"Sevgi Dolu Dünyamız"

🎙●خواننده:
#سورا_ایسکندرلی | Sura İskəndərli‎ | جمهوری آذربایجان، ۱۹۹۴ |

●●برگردان: #آیدا_مجیدآبادی

خنده‌هام رو صورت‌ام منجمد شدن
اشکام تو چشام یخ بستن
هنوز هم روی قولی که داده بودم، هستم
ولی تو در حق من بی‌وفایی کردی

من در راه رسیدن به تو،
مثل یک رود از کوه‌ها جاری شدم
در دل تاریکی به خاطر تو ماه شدم
به خاطر این‌که تو زمستون سردت نشه، تابستونت شدم
بگو ببینم تو برای من چی کار کردی؟
چی کار کردی؟ چی کار کردی؟
واقعن تو برای من چی کار کردی؟

با نفس‌هات هاله‌ی سفید عشقو چشیدم
با چشمای روشن‌ام به چشمات خیره شدم
خیال کردم تو یک آسمون بی‌انتهایی
ولی چشمام دیگه تشخیص نمی‌دن با اون آسمون چی کار کردی؟

با این همه نمی‌تونم ازت دور بشم
ترانه‌ی جدایی رو دوست ندارم
دنیای من تویی، بی‌تو این دنیا رو می‌خوام چی کار!
با دنیای پر از عشق‌مون چی کار کردی؟
چی کار کردی؟ چی کار کردی؟
با دنیای پر از عشقم‌ون چی کار کردی؟

@asheghanehaye_fatima