@asheghanehaye_fatima
معقول باش ای درد من، و اندکی آرامتر گیر
تو شب را میطلبیدی و او هم اکنون فرا میرسد
جوّی تیره، شهر را دربر میگیرد
کسانی را آسایش میآورد و کسانی را تشویش.
بدان هنگام که فوج رجالههای پست
در زیر تازیانهی لذت که دژخیمی غدّار است
میروند تا در جشنِ بندهپرور، ميوههای ندامت بچینند؛
ای درد من، دستات را به من بده و دور از آنان، از اینسو بیا.
بنگر سالهای مرده را
که در جامههای قدیمی از ایوانهای آسمان خم شدهاند.
بنگر تأسف را که لبخندزنان از قعر آبها سر برمیکشد.
خورشید محتضر را ببین که زیر طاقی میخسبد
و چون کفن درازی که بر شرق کشیده شود.
بشنو، عزیز من، بشنو شب دلآویز را که گام برمیدارد.
#شارل_بودلر
برگردان: #محمدعلی_اسلامیندوشن
معقول باش ای درد من، و اندکی آرامتر گیر
تو شب را میطلبیدی و او هم اکنون فرا میرسد
جوّی تیره، شهر را دربر میگیرد
کسانی را آسایش میآورد و کسانی را تشویش.
بدان هنگام که فوج رجالههای پست
در زیر تازیانهی لذت که دژخیمی غدّار است
میروند تا در جشنِ بندهپرور، ميوههای ندامت بچینند؛
ای درد من، دستات را به من بده و دور از آنان، از اینسو بیا.
بنگر سالهای مرده را
که در جامههای قدیمی از ایوانهای آسمان خم شدهاند.
بنگر تأسف را که لبخندزنان از قعر آبها سر برمیکشد.
خورشید محتضر را ببین که زیر طاقی میخسبد
و چون کفن درازی که بر شرق کشیده شود.
بشنو، عزیز من، بشنو شب دلآویز را که گام برمیدارد.
#شارل_بودلر
برگردان: #محمدعلی_اسلامیندوشن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من هیچ وقت شما را نبوسیدم، آن جور که آدم بخواهد تمامِ دیگری را از انحنای لبهاش بیرون بکشد.
من هیچ وقت شما را مال خودم ندانستم و همین کافیست که سالها بعد شما را به یاد بیاورم که روزی محبوب من بودید، محبوب غایب من!
#پریسا_زابلی_پور
@asheghanehaye_fatima
من هیچ وقت شما را مال خودم ندانستم و همین کافیست که سالها بعد شما را به یاد بیاورم که روزی محبوب من بودید، محبوب غایب من!
#پریسا_زابلی_پور
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
كافی نبود و نیست هزاران هزار سال
تا بازگو كند ،
آن لحظهی گریختهی جاودانه را :
آن لحظه را كه تنگ در آغوشم آمدی
آن لحظه را كه تنگ در آغوشت آمدم ...
#نادر_نادرپور
كافی نبود و نیست هزاران هزار سال
تا بازگو كند ،
آن لحظهی گریختهی جاودانه را :
آن لحظه را كه تنگ در آغوشم آمدی
آن لحظه را كه تنگ در آغوشت آمدم ...
#نادر_نادرپور
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا همین چند سالِ پیش که جوان تر بودم، خودم را شبیهِ هیچ کس نمیدیدم. تصویرِ من از خودم ، شخصی بود با ویژ گیهای خاصِ خودش. کسی که شبیهِ هیچ کس نبود، شبیهِ هیچ کس جز خودش.
حالا که آن سالهای سر به هوایی و روزهای خوش سبکبالی را پشتِ سر گذشته ام، می بینم از آن آدم خاص، فرسنگها فاصله گرفته ام. حالا شبیهِ نگرانیهای مادرم هستم، شبیهِ خستگیهای پدرم، شبیهِ لکنتِ زبانِ زنِ همسایه، شبیهِ خمیدگی رنج آورِ ستونِ فقراتِ مادربزرگ، شبیهِ حرکات عصبی آقای راننده ، شبیهِ بی حوصلگیهای معلم مدرسه ی پسرم، شبیهِ هوای دم کرده ی شهری، که میداند، خاطرات، در امتداد زندگی، محکوم به فراموشی اند. که انسانها با همه ی ویژگیهای خاصشان روی به فراموشی اند...
بچهها ی محله زیر باران بازی میکنند و من با حسرتِ بیمار گونهای فکر میکنم... چرا شبیهِ یکی از آنها نیستم!
#نيكى_فيروزكوهى
🎬 The Father
@asheghanehaye_fatima
حالا که آن سالهای سر به هوایی و روزهای خوش سبکبالی را پشتِ سر گذشته ام، می بینم از آن آدم خاص، فرسنگها فاصله گرفته ام. حالا شبیهِ نگرانیهای مادرم هستم، شبیهِ خستگیهای پدرم، شبیهِ لکنتِ زبانِ زنِ همسایه، شبیهِ خمیدگی رنج آورِ ستونِ فقراتِ مادربزرگ، شبیهِ حرکات عصبی آقای راننده ، شبیهِ بی حوصلگیهای معلم مدرسه ی پسرم، شبیهِ هوای دم کرده ی شهری، که میداند، خاطرات، در امتداد زندگی، محکوم به فراموشی اند. که انسانها با همه ی ویژگیهای خاصشان روی به فراموشی اند...
بچهها ی محله زیر باران بازی میکنند و من با حسرتِ بیمار گونهای فکر میکنم... چرا شبیهِ یکی از آنها نیستم!
#نيكى_فيروزكوهى
🎬 The Father
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
أنت القتيل بأي من أحببته
فاختر لنفسك في الهوى من تصطفي
تو كشته آن خواهی شد که به «مهرش» دل بسته ای، پس دلداری بگزین که «درخور دلبستگی» باشد.
#ابن_فارض
أنت القتيل بأي من أحببته
فاختر لنفسك في الهوى من تصطفي
تو كشته آن خواهی شد که به «مهرش» دل بسته ای، پس دلداری بگزین که «درخور دلبستگی» باشد.
#ابن_فارض
🎼●آهنگ تُرکی: #عشق | "Aşk"
🎙●خواننده: #اوزجان_دنیز | Özcan Deniz | ترکیه، ۱۹۷۲ |
■برگردان: #علیرضا_شعبانی
ای عشق وقتی تو را تازه شناخته بودم
- در نخستین بهار عمرم -
خودم را در آغوشات رها کرده بودم
ای عشق، زهر تو را با ولع نوشیدم
تمام بدنام زخم و جراحت شده،
از تو گذشتم
مُردم، اما الان حالام خوب است
ای عشق، حالا آن را هم از من نگیر
میدانم اگر بیایی این اتفاق خواهد افتاد
تو تا ما را نکشی، رها نمیکنی
ای عشق، هر چه که باقی مانده،
تنها برای او مانده است
دیگر تنه دوای دردم، عشق است
تو را هم تجربه کردم، دیگر رهایم کن
بگذار او را دوست بدارم
کورم نکن تا او را ببینم
تو نباشی هم اتفاق میافتد
ای عشق، بگذار او را دوست بدارم
رویهمرفته زندگی برایم دشوار شده
تو دشوارترش نکن
به رویام دری بگشا
بگذار او را دوست بدارم
Aşk seni henüz tanıdığımda
Ben ömrümün daha ilk baharında
Bırakmıştım kendimi kucağına
Aşk kana kana zehirinden içtim
Her yanım yara bere senden geçtim
Öldüm ama şimdi iyiyim
Aşk onu da alma şimdi benden
Biliyorum bu olacak gelirsen
Bırakmazsın sen bizi öldürmeden
Aşk kalan ne varsa bir tek ona kaldı
Artık sevmek derdimin tek dermanı
Seni de yaşadım, bırak şimdi
Bırak onu seveyim
Kör etme de göreyim
Sen olmasan da olur
Aşk bırak onu seveyim
Zaten hayat zor bana
Daha da zorlaştırma
Huzuruma bir kapı
Aç bırak onu seveyim
🔺پ.ن: ملودی این ترانه از روی ترانهی فارسی «عالیجناب عشق» اثر گروه ایوان (ایوان بند) ساخته (کاور) شده است.
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
من، میز قهوه خانه و چایی که مدتی ست...
هی فکر می کنم به شمایی که مدتی ست...
"یک لنگه کفش" مانده به جا از من و تویی
در جستجوی "سیندرلایی" که مدتی ست...
با هر صدای قلب، تو تکرار می شود
ها! گوش کن به این اُپرایی که مدتی ست...
هر روز سرفه می کنم اندوه شعر را
آلوده است بی تو هوایی که مدتی ست...
دیگر کلافه می شوم و دست می کشم
از این ردیف و قافیه هایی که مدتی ست...
کاغذ مچاله می شود و داد می زنم:
آقا! چه شد سفارش چایی که مدتی ست...
#نجمه_زارع
@asheghanehaye_fatima
هی فکر می کنم به شمایی که مدتی ست...
"یک لنگه کفش" مانده به جا از من و تویی
در جستجوی "سیندرلایی" که مدتی ست...
با هر صدای قلب، تو تکرار می شود
ها! گوش کن به این اُپرایی که مدتی ست...
هر روز سرفه می کنم اندوه شعر را
آلوده است بی تو هوایی که مدتی ست...
دیگر کلافه می شوم و دست می کشم
از این ردیف و قافیه هایی که مدتی ست...
کاغذ مچاله می شود و داد می زنم:
آقا! چه شد سفارش چایی که مدتی ست...
#نجمه_زارع
@asheghanehaye_fatima
بویِ "لامقطوع و لاممنوع"٭ دارد
حالتِ انفاسِ تو
میبَرَد من را به بیرون از قوانینِ سرشت
آنچنان صوتِ نفسهایت دهد آرامِ جان
گوئیا صوتِ خدا در جانِ من اندر بهشت
التفاتی به آیهی ۳۳ سورهی "الواقعة"
#عزیز_روزهام ❤️
@asheghanehaye_fatima
حالتِ انفاسِ تو
میبَرَد من را به بیرون از قوانینِ سرشت
آنچنان صوتِ نفسهایت دهد آرامِ جان
گوئیا صوتِ خدا در جانِ من اندر بهشت
التفاتی به آیهی ۳۳ سورهی "الواقعة"
#عزیز_روزهام ❤️
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
■تمام شد عشق
همانطور که یک عشق تمام میشود
این عشق هم تمام شد
مانند یک بیماریِ طولانی
همانندِ ترانهیی که بیوقفه به آن گوش میسپارم
همانندِ فراموشیِ خیره شدن به آسمان
نامه نوشتن به دوستان
آب دادن به گلها
تمام شد
همانطور که یک عشق تمام میشود
این عشق هم تمام شد
چونان کودکی افلیجی که از نو راه رفتن میآموزد
باید به کوچه بزنم
آدرسِ جدیدی را برای دوستان بفرستم
باید پنجرهها را باز
کتابها را مرتب کنم
شاید نزدیکِ غروب بارانی بزند
شعرهای نیمهکاره را تمام کنم
شاعری بود که میگفت عشق تمام شد
و اینک تمام شد عشق
و درست همانطور تمام شد
#احمد_تللی | #آحمت_تللی | Ahmet Telli | ترکیه، ۱۹۴۶ |
برگردان: #آیدین_روشن | #میراندا_میناس
■تمام شد عشق
همانطور که یک عشق تمام میشود
این عشق هم تمام شد
مانند یک بیماریِ طولانی
همانندِ ترانهیی که بیوقفه به آن گوش میسپارم
همانندِ فراموشیِ خیره شدن به آسمان
نامه نوشتن به دوستان
آب دادن به گلها
تمام شد
همانطور که یک عشق تمام میشود
این عشق هم تمام شد
چونان کودکی افلیجی که از نو راه رفتن میآموزد
باید به کوچه بزنم
آدرسِ جدیدی را برای دوستان بفرستم
باید پنجرهها را باز
کتابها را مرتب کنم
شاید نزدیکِ غروب بارانی بزند
شعرهای نیمهکاره را تمام کنم
شاعری بود که میگفت عشق تمام شد
و اینک تمام شد عشق
و درست همانطور تمام شد
#احمد_تللی | #آحمت_تللی | Ahmet Telli | ترکیه، ۱۹۴۶ |
برگردان: #آیدین_روشن | #میراندا_میناس
▪️
بچه که بودم خیال میکردم همهچیز مال من است. دنیا را آفریدهاند که من سرم گرم باشد؛ آسمان، زمین، پدر، مادر، درختها، اسبها، کالسکهها و حتی آن گنجشکها برای سرگرمی من بهوجود آمدهاند.بعد ها یکییکی همهچیز را ازم گرفتند .
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
بچه که بودم خیال میکردم همهچیز مال من است. دنیا را آفریدهاند که من سرم گرم باشد؛ آسمان، زمین، پدر، مادر، درختها، اسبها، کالسکهها و حتی آن گنجشکها برای سرگرمی من بهوجود آمدهاند.بعد ها یکییکی همهچیز را ازم گرفتند .
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
در من تیمارستانی قصد شورش دارد...
🔺دیوار نوشتهیی در شهر بیجار
#دیوار_نوشته_فارسی
#دیوار_نوشت
@asheghanehaye_fatima
🔺دیوار نوشتهیی در شهر بیجار
#دیوار_نوشته_فارسی
#دیوار_نوشت
@asheghanehaye_fatima
بدون تو نمیتوانم زندگی کنم. ولی نکته اینجاست: با تو هم نمیتوانم.
#کافکا
از نامهای به فلیسه
@asheghanehaye_fatima
#کافکا
از نامهای به فلیسه
@asheghanehaye_fatima