آیا باید در آغوش تو جای میگرفتم
و آرزو میکردم
همان جا
همان لحظه
آغشته به عطرِ خوشِ گیسوانِ تو بمیرم؟
آه نازنينم!!
در آغوشِ تو جای گرفتم
همان جا
همان لحظه
مرا خوش تر آن بود
از عطرِ خوش گیسوانت
جانی دوباره بگيرم
#نيكى_فيروزكوهى
@asheghanehaye_fatima
و آرزو میکردم
همان جا
همان لحظه
آغشته به عطرِ خوشِ گیسوانِ تو بمیرم؟
آه نازنينم!!
در آغوشِ تو جای گرفتم
همان جا
همان لحظه
مرا خوش تر آن بود
از عطرِ خوش گیسوانت
جانی دوباره بگيرم
#نيكى_فيروزكوهى
@asheghanehaye_fatima
من تا امروز
#محمد_صالح_علاء
حتی به
خودتان هم نگفته ام
که اگر
در پی دنیا هستم برای این است
که میخواهم حسابم را
با
دنیا صاف کنم
محبوب من
دنیا
شما را
به
من بدهکار است.
#محمد_صالح_علاء
▫️
زیور به خود مبند که زیبا ببینمت
با دیگران مباش که تنها ببینمت
در این بهار تازه که گلها شکفته اند
لبخند عشق زن که شکوفا ببینمت
یک جام نوش کردی و مشتاق دیدمت
جامی دگر بنوش که شیدا ببینمت
منشین گران و جامه سبک ساز و رقص کن
رقصی چنان که آفت دلها ببینمت
بگذشت در فراق تو شب های بی شمار
هر شب دراین امید که فردا ببینمت
ای ایستاده در پسِ این پرده ی غبار
نزدیک تر بیا که هویدا ببینمت
نازم به بی نیازی ات ای شوخ سنگدل
هرگز نشد اسیر تمنا ببینمت
منت پذیر قهر و عتاب توام ولی
می خواستم که بهتر از این ها ببینمت
#مفتون_امینی
@asheghanehaye_fatima
زیور به خود مبند که زیبا ببینمت
با دیگران مباش که تنها ببینمت
در این بهار تازه که گلها شکفته اند
لبخند عشق زن که شکوفا ببینمت
یک جام نوش کردی و مشتاق دیدمت
جامی دگر بنوش که شیدا ببینمت
منشین گران و جامه سبک ساز و رقص کن
رقصی چنان که آفت دلها ببینمت
بگذشت در فراق تو شب های بی شمار
هر شب دراین امید که فردا ببینمت
ای ایستاده در پسِ این پرده ی غبار
نزدیک تر بیا که هویدا ببینمت
نازم به بی نیازی ات ای شوخ سنگدل
هرگز نشد اسیر تمنا ببینمت
منت پذیر قهر و عتاب توام ولی
می خواستم که بهتر از این ها ببینمت
#مفتون_امینی
@asheghanehaye_fatima
عشق ما
بیرون،
پشتِ دیوارها زاده شد
در باد
در شب
در زمین
از این روست
که خاک و
گُل، گِل و ریشهها
نام تو را میدانند...
🔺برگردان ترکمنی
سؤیگۆیمیز
داشاردا
دیوارلارئنگ پناسئندا دۇغولدئ،
یلده
گیجهده
یرده
شۇنونگ اۆچین تۇپراق، گۆل
پالچئقدئر کؤکلر
سنینگ آدئنگئ بیلیأرلر...!
#پابلو_نرودا | Pablo Neruda | شیلی، ۱۹۷۳ - ۱۹۰۴ |
■برگردان به فارسی: #باهار_افسری
■برگردان به ترکمنی: #بایرام_سبحانی
@asheghanehaye_fatima
بیرون،
پشتِ دیوارها زاده شد
در باد
در شب
در زمین
از این روست
که خاک و
گُل، گِل و ریشهها
نام تو را میدانند...
🔺برگردان ترکمنی
سؤیگۆیمیز
داشاردا
دیوارلارئنگ پناسئندا دۇغولدئ،
یلده
گیجهده
یرده
شۇنونگ اۆچین تۇپراق، گۆل
پالچئقدئر کؤکلر
سنینگ آدئنگئ بیلیأرلر...!
#پابلو_نرودا | Pablo Neruda | شیلی، ۱۹۷۳ - ۱۹۰۴ |
■برگردان به فارسی: #باهار_افسری
■برگردان به ترکمنی: #بایرام_سبحانی
@asheghanehaye_fatima
🔝
قــــانون سوم نیوتن می گه بـــرای اینکه
بخوای به چیزی برسی باید از یه چیزی دل بکنی .!
🎥 interstellar
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
قــــانون سوم نیوتن می گه بـــرای اینکه
بخوای به چیزی برسی باید از یه چیزی دل بکنی .!
🎥 interstellar
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
من حرفم این است که همهچیز آنقدر غمناک است که دلم میخواهد شب باشد تا بتوانم خودم را روی قلب خودم فشار بدهم. دلم میخواهد و اصلا از گفتن این حرف احساس شرم نمیکنم، دلم میخواهد.....دلم میخواهد....دلم میخواهد تنگِ آغوش خودم آرام بگیرم.
#مراقبت_شدید
#ژان_ژنه
@asheghanehaye_fatima
#مراقبت_شدید
#ژان_ژنه
@asheghanehaye_fatima
پسر عزیزم الکسی فیودوروویچ!
شاید بهتر باشد تو هم بدانی. بگذار بگویمت که قصد دارم تا آخر به گناهانم ادامه دهم! چون گناه شیرین است . همه به آن بد می گویند . اما همگی آدم ها در آن زندگی می کنند. منتها دیگران در خفا انجامش می دهند و من در عیان ؛
و این است که دیگر گناهکاران به خاطر سادگی ام بر من میتازند.
#برادران_کارامازوف
#داستایوفسکی
@asheghanehaye_fatima
شاید بهتر باشد تو هم بدانی. بگذار بگویمت که قصد دارم تا آخر به گناهانم ادامه دهم! چون گناه شیرین است . همه به آن بد می گویند . اما همگی آدم ها در آن زندگی می کنند. منتها دیگران در خفا انجامش می دهند و من در عیان ؛
و این است که دیگر گناهکاران به خاطر سادگی ام بر من میتازند.
#برادران_کارامازوف
#داستایوفسکی
@asheghanehaye_fatima
غریزه هایی که اجازه نمییابند آزادنه در بیرون خالی شوند، رو به درون میآورند.
#تبارشناسی_اخلاق
#فردریش_نیچه
@asheghanehaye_fatima
#تبارشناسی_اخلاق
#فردریش_نیچه
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
ساکت ماندن بهتر است،
اگر کسی بخواهد بترکد، تنها راهش همین است؛ جیک نزدن، فقط لبخند، منفجر شدن از زور نفرینهای فرو خورده، ترکیدن از خاموشی.
#متنهایی_برای_هیچ
#ساموئل_بکت
ساکت ماندن بهتر است،
اگر کسی بخواهد بترکد، تنها راهش همین است؛ جیک نزدن، فقط لبخند، منفجر شدن از زور نفرینهای فرو خورده، ترکیدن از خاموشی.
#متنهایی_برای_هیچ
#ساموئل_بکت
@asheghanehaye_fatima
بخدا که رابطه های از دست رفتهی ما
نه شعر عاشقانه میخواهند،
نه سیگار
و نه اشک و اندوه!
اشتباه فهمیده ایم عزیز من!
خیلی از همین جدایی ها فقط یک جمله میخواهد،
یک متاسفم،
مرا ببخش،
یک "دوستت دارم" ،
یک "دلتنگ توام" ...
ما همه پشت دیوار های غرورمان قایم شده ایم،
تا فرهادی نباشد که تیشه بر این دیوار بزند
هیچ رابطه ای دوباره شیرین نخواهد شد...
#احمدرضا_جوکار
بخدا که رابطه های از دست رفتهی ما
نه شعر عاشقانه میخواهند،
نه سیگار
و نه اشک و اندوه!
اشتباه فهمیده ایم عزیز من!
خیلی از همین جدایی ها فقط یک جمله میخواهد،
یک متاسفم،
مرا ببخش،
یک "دوستت دارم" ،
یک "دلتنگ توام" ...
ما همه پشت دیوار های غرورمان قایم شده ایم،
تا فرهادی نباشد که تیشه بر این دیوار بزند
هیچ رابطه ای دوباره شیرین نخواهد شد...
#احمدرضا_جوکار
@asheghanehaye_fatima
من دستفروشی تنهام، که چیزی اشتباه را در زمانی اشتباه فریاد میزند، بی آنکه موفق شود حتی ذره ای از آن را بفروشد...
بله... "دوستت دارم"!
اگر چه میدانم دیگر تنها نیستی و به آن نیازی نداری.
#حمید_جدیدی
#متن
من دستفروشی تنهام، که چیزی اشتباه را در زمانی اشتباه فریاد میزند، بی آنکه موفق شود حتی ذره ای از آن را بفروشد...
بله... "دوستت دارم"!
اگر چه میدانم دیگر تنها نیستی و به آن نیازی نداری.
#حمید_جدیدی
#متن
@asheghanehaye_fatima
ما گشتهایم نیست تو هم جستوجو مکن
آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن
دیگر سراغ خاطرههای مرا مگیر
خاکستر گداخته را زیرورو مکن
در چشم دیگران منشین در کنار من
ما را در این مقایسه بیآبرو مکن...
راز من است غنچهی لب های سرخ تو
راز مرا برای کسی بازگو مکن
دیدار ما تصور یک بینهایت است
با یکدگر دو آینه را روبرو مکن
#فاضل_نظری
ما گشتهایم نیست تو هم جستوجو مکن
آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن
دیگر سراغ خاطرههای مرا مگیر
خاکستر گداخته را زیرورو مکن
در چشم دیگران منشین در کنار من
ما را در این مقایسه بیآبرو مکن...
راز من است غنچهی لب های سرخ تو
راز مرا برای کسی بازگو مکن
دیدار ما تصور یک بینهایت است
با یکدگر دو آینه را روبرو مکن
#فاضل_نظری
@asheghanehaye_fatima
قدمهای اندوهگین در قلب عشق است
پاییز میان دو پستان بیقراریست
ای دخترک به صدا درآورده ناقوسهای جوهر قلبام
از پنجرهی کافه چشمانِ زیبایَت را مینگرم
از میان نسیمی خنک
بوسههای سرسختتر از سنگ تو را حس میکنم
دلبرم تو ظالمی...
و چشمانات بسترهایی زیر باراناند
ای الههیِ گیسو بلوطی با من مهربان باش
مرا همچون ترانهای
و چونان عُقابی در قلبات بگذار
بگذار عشق کوچکات را
که در بسترم آواز میخواند بنگرم
من آن فراریِ با انگشتانی سوزان
و چشمانی مست و ساکن چونان آبگیرم
اندوهگین و خموش اگر دیدیام ملامتام مکن
که خواهان توام ای بُت کوچک...
موهایت، لباسهایت و عطر دستان طلاییات را دوست دارم
خشمگین یا شادمان
خوشطعم یا بیطعم
هر آنکه میخواهی باشی باش
که من خواهانِ توام...
ای کاج اندوهگینِ در خونام
از چشمان زیبا و شادمان و خوشبختات
روستایَم، قدمهای اندوهگین میان کشتزارها، بستر خالیام
و مویِ بورِ رها شدهام رویِ میز را مینگرم
کمی با من مهربان باش
ای فرشتهیِ کوچک صورتی رنگ
اندکی دگر خواهم رفت
تنها، گمگشته
با قدمهایِ اندوهگینی
که به آسمان روی برمیگردانند و گریانتند...
الحبُّ خطواتٌ حزینةٌ فی القلب
والضجرُ خریفٌ بین النهدین
أیتها الطفلة التي تقرع أجراس الحبر في قلبي
من نافذة المقهی ألمح عینیك الجمیلتین
من خلال النسیم البارد
أتحسَّسُ قبلاتكِ الأکثر صعوبة من الصخر
ظالمٌ أنت یا حبیبي
وعیناك سریران تحت المطر
ترفق بي أیها الالهُ الکستنائي الشعر
ضعني أغنیة في قلبك
ونسراً في قلبك
دعني أري حبك الصغیر
یصدحُ في الفراش
أنا الشریدُ ذو الأصابع المحرقة
والعیون الأکثر بلادة من المستنقع
لاتلمني اذا رأیتني صامتاً وحزیناً
فإنني أهواك أیها الصنمُ الصغیر
أهوی شعرك و ثیابك و رائحة الیدیك الذهبیتین.
کن غاضباً أو سعیداً یا حبیبي
کن شهیاً أو فاتراً ، فإنني أهواك.
یا صنوبرةً حزینة في دمي
من خلال عینیك السعیدتین
أری سریري الفارغ
و شعري الأشقر متهدلاً علی المنضده
کن شقوفاً بي أیها الملاك الوردي الصغیر
سارحلُ بعد قلیل ، وحیداً ضائعاً
وخطواتي الکئیبة
تلتفت نحو السماء و تبکي....
#محمد_الماغوط | سوریه، زادهی ۱۲ دسامبر ۱۹۳۴ - درگذشتهی ۳ آوریل ۲۰۰۶ |
برگردان: #سعید_هلیچی
قدمهای اندوهگین در قلب عشق است
پاییز میان دو پستان بیقراریست
ای دخترک به صدا درآورده ناقوسهای جوهر قلبام
از پنجرهی کافه چشمانِ زیبایَت را مینگرم
از میان نسیمی خنک
بوسههای سرسختتر از سنگ تو را حس میکنم
دلبرم تو ظالمی...
و چشمانات بسترهایی زیر باراناند
ای الههیِ گیسو بلوطی با من مهربان باش
مرا همچون ترانهای
و چونان عُقابی در قلبات بگذار
بگذار عشق کوچکات را
که در بسترم آواز میخواند بنگرم
من آن فراریِ با انگشتانی سوزان
و چشمانی مست و ساکن چونان آبگیرم
اندوهگین و خموش اگر دیدیام ملامتام مکن
که خواهان توام ای بُت کوچک...
موهایت، لباسهایت و عطر دستان طلاییات را دوست دارم
خشمگین یا شادمان
خوشطعم یا بیطعم
هر آنکه میخواهی باشی باش
که من خواهانِ توام...
ای کاج اندوهگینِ در خونام
از چشمان زیبا و شادمان و خوشبختات
روستایَم، قدمهای اندوهگین میان کشتزارها، بستر خالیام
و مویِ بورِ رها شدهام رویِ میز را مینگرم
کمی با من مهربان باش
ای فرشتهیِ کوچک صورتی رنگ
اندکی دگر خواهم رفت
تنها، گمگشته
با قدمهایِ اندوهگینی
که به آسمان روی برمیگردانند و گریانتند...
الحبُّ خطواتٌ حزینةٌ فی القلب
والضجرُ خریفٌ بین النهدین
أیتها الطفلة التي تقرع أجراس الحبر في قلبي
من نافذة المقهی ألمح عینیك الجمیلتین
من خلال النسیم البارد
أتحسَّسُ قبلاتكِ الأکثر صعوبة من الصخر
ظالمٌ أنت یا حبیبي
وعیناك سریران تحت المطر
ترفق بي أیها الالهُ الکستنائي الشعر
ضعني أغنیة في قلبك
ونسراً في قلبك
دعني أري حبك الصغیر
یصدحُ في الفراش
أنا الشریدُ ذو الأصابع المحرقة
والعیون الأکثر بلادة من المستنقع
لاتلمني اذا رأیتني صامتاً وحزیناً
فإنني أهواك أیها الصنمُ الصغیر
أهوی شعرك و ثیابك و رائحة الیدیك الذهبیتین.
کن غاضباً أو سعیداً یا حبیبي
کن شهیاً أو فاتراً ، فإنني أهواك.
یا صنوبرةً حزینة في دمي
من خلال عینیك السعیدتین
أری سریري الفارغ
و شعري الأشقر متهدلاً علی المنضده
کن شقوفاً بي أیها الملاك الوردي الصغیر
سارحلُ بعد قلیل ، وحیداً ضائعاً
وخطواتي الکئیبة
تلتفت نحو السماء و تبکي....
#محمد_الماغوط | سوریه، زادهی ۱۲ دسامبر ۱۹۳۴ - درگذشتهی ۳ آوریل ۲۰۰۶ |
برگردان: #سعید_هلیچی
@asheghanehaye_fatima
عشق کلامی چند پهلو است
پنداریست
بالاترین سکو بر پلهایست که تا اعماقات پایین میرود
تصادفیست
تب است، درد است، پیکار و هجوم
و سپس از خود رفتن است
عشق بذر خیالی موهوم است
او اشتیاق میآفریند
اجر ریاضت است
دستیست که رشک را بیدار میکند.
عشق ارمغان، تنبیه و توحش است
سرود و سرور است
میعاد ناگهانی مرگ و زندگیست
زخمی تپنده، گلی دهان گشوده است
عشق کلمه است
وقتی بر زباناش میآوریم ما را عریان میکند.
عادت شعلههای عشق را میکشد.
سرانجاماش کجاست؟
عشقی که با تن آغاز میشود؟
آیا بخشش است؟
در تن است یا خود تن است؟
یا چون تقدیر آینه به لمسی محو میشود.
باری
آخرین نام آخرین چهره از آن زندگیست.
عشق کلید درهای ناگشوده است
راهیست که تو را تا ورای وقت میبرد
لحظه است
فراسوی مرگ است
یگانه ابدیت موقت ماست
عشق گمشدن در دقایق است
آینهای میان همهی آینهها
ستایش بتیست
آفرینش بتی از آدمی.
#اکتاویو_پاز | Octavio Paz | مکزیک، ۱۹۹۸-۱۹۱۴ |
برگردان: #اردشیر_اسفندیاری |
عشق کلامی چند پهلو است
پنداریست
بالاترین سکو بر پلهایست که تا اعماقات پایین میرود
تصادفیست
تب است، درد است، پیکار و هجوم
و سپس از خود رفتن است
عشق بذر خیالی موهوم است
او اشتیاق میآفریند
اجر ریاضت است
دستیست که رشک را بیدار میکند.
عشق ارمغان، تنبیه و توحش است
سرود و سرور است
میعاد ناگهانی مرگ و زندگیست
زخمی تپنده، گلی دهان گشوده است
عشق کلمه است
وقتی بر زباناش میآوریم ما را عریان میکند.
عادت شعلههای عشق را میکشد.
سرانجاماش کجاست؟
عشقی که با تن آغاز میشود؟
آیا بخشش است؟
در تن است یا خود تن است؟
یا چون تقدیر آینه به لمسی محو میشود.
باری
آخرین نام آخرین چهره از آن زندگیست.
عشق کلید درهای ناگشوده است
راهیست که تو را تا ورای وقت میبرد
لحظه است
فراسوی مرگ است
یگانه ابدیت موقت ماست
عشق گمشدن در دقایق است
آینهای میان همهی آینهها
ستایش بتیست
آفرینش بتی از آدمی.
#اکتاویو_پاز | Octavio Paz | مکزیک، ۱۹۹۸-۱۹۱۴ |
برگردان: #اردشیر_اسفندیاری |
Forwarded from اتچ بات
#برنجک تنقلات زمستانی🔝🎥
بچه ها برنج هندی باشه خیلی پف میکنه، برنج ایرانی فقط پفش کم میشه
.
نکته مهم اینه که حتما روغن داغ باشه و اینکه کم کم بریزید رو هم تلنبار بشه پف نمیکنه و میسوزه، من به خاطر اینکه میخواستم فیلم بگیرم تابه بزرگ برداشتم روغن زیاد شد شما یه تابه یا قابلمه گود بردارید روغن کمتری بریزید
.
یه لیوان برنج رو از یک ساعت جلوتر بشورید
بعد با مقداری نمک بجوشونید و آبکش کنید (مثل اینکه میخوایم چلو بپزیم ولی دم نمیکنیم و مغزش پخته باشه و نرم باشه ولی شفته نشه) بعد بذارید آب اضافی کاملا بره اصلا آب نداشته باشه چون میچسبه به سینی
بریزید تو سینی، بذارید جلو آفتاب یا بخاری خشک بشه، روی هم انباشته نکنید و هر از گاهی زیر و رو کنید تا زودتر خشک بشه
.
مقداری روغن بریزید تو تابه الک بذارید یه مقدار برنج بریزید سریع پف میکنه، یه کم که روغنش رفت بریزید تو صافی بعدم بریزید روی یه پارچه و با همون پارچه روغن اضافیشو بگیرید
.
به همین راحتی🤩
اگه دوست دارید شرین باشه و به صورت برشی باشه، نمک نزنید
.
برای شربت برنجک (برای هر چهار پیمانه برنجک پف کرده)
یک لیوان آب
نصف لیوان شکر
یک قاشق آب نارنج یا آبلیمو
.
آب و شکر و آب نارنجو بزارین روی حرارت کم تا قوام بیاد (میتونید یک قاشق گلاب هم بزنید) برای اینکه متوجه بشید چطور شهدتون قوام اومده یکم از شهدو تو یه کاسه که آب سرد توش هست بریزید اگر یک جا جمع شد و تونستین با انگشت یک جا جمعش کنید یعنی قوام اومده در غیر اینصورت هنوز آماده نیست.
نذارید شربت بیش ازحد بجوشه وگرنه شیرینی تون سفت و قندی میشه.
شهد که آماده شد بریزید روی برنجای پفکی شده و تند تند مخلوط کنید تا شهد به همه جا برسه. باید کمی سرعت داشته باشید چون سفت میشه بعد بریزین تو سینی با پشت کفگیر صاف کنید باید خوب فشرده کنید در اخر با یه وردنه میتونین یکدست کنید کلا باید با فشار باشه تا بچسبن بعد که کاملا سرد شد بصورت لوزی برش بزنید.
میتونید زعفرون بریزید تا رنگشم طلایی و زعفرونی بشه
#کدبانو
@asheghanehaye_fatima
بچه ها برنج هندی باشه خیلی پف میکنه، برنج ایرانی فقط پفش کم میشه
.
نکته مهم اینه که حتما روغن داغ باشه و اینکه کم کم بریزید رو هم تلنبار بشه پف نمیکنه و میسوزه، من به خاطر اینکه میخواستم فیلم بگیرم تابه بزرگ برداشتم روغن زیاد شد شما یه تابه یا قابلمه گود بردارید روغن کمتری بریزید
.
یه لیوان برنج رو از یک ساعت جلوتر بشورید
بعد با مقداری نمک بجوشونید و آبکش کنید (مثل اینکه میخوایم چلو بپزیم ولی دم نمیکنیم و مغزش پخته باشه و نرم باشه ولی شفته نشه) بعد بذارید آب اضافی کاملا بره اصلا آب نداشته باشه چون میچسبه به سینی
بریزید تو سینی، بذارید جلو آفتاب یا بخاری خشک بشه، روی هم انباشته نکنید و هر از گاهی زیر و رو کنید تا زودتر خشک بشه
.
مقداری روغن بریزید تو تابه الک بذارید یه مقدار برنج بریزید سریع پف میکنه، یه کم که روغنش رفت بریزید تو صافی بعدم بریزید روی یه پارچه و با همون پارچه روغن اضافیشو بگیرید
.
به همین راحتی🤩
اگه دوست دارید شرین باشه و به صورت برشی باشه، نمک نزنید
.
برای شربت برنجک (برای هر چهار پیمانه برنجک پف کرده)
یک لیوان آب
نصف لیوان شکر
یک قاشق آب نارنج یا آبلیمو
.
آب و شکر و آب نارنجو بزارین روی حرارت کم تا قوام بیاد (میتونید یک قاشق گلاب هم بزنید) برای اینکه متوجه بشید چطور شهدتون قوام اومده یکم از شهدو تو یه کاسه که آب سرد توش هست بریزید اگر یک جا جمع شد و تونستین با انگشت یک جا جمعش کنید یعنی قوام اومده در غیر اینصورت هنوز آماده نیست.
نذارید شربت بیش ازحد بجوشه وگرنه شیرینی تون سفت و قندی میشه.
شهد که آماده شد بریزید روی برنجای پفکی شده و تند تند مخلوط کنید تا شهد به همه جا برسه. باید کمی سرعت داشته باشید چون سفت میشه بعد بریزین تو سینی با پشت کفگیر صاف کنید باید خوب فشرده کنید در اخر با یه وردنه میتونین یکدست کنید کلا باید با فشار باشه تا بچسبن بعد که کاملا سرد شد بصورت لوزی برش بزنید.
میتونید زعفرون بریزید تا رنگشم طلایی و زعفرونی بشه
#کدبانو
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔝🎥
برشهای زیبا و جذاب هندوانه
برای یلدا و سفره آرایی هاتون ایده بگیرید👌👌
#کدبانو
#یلدا
@asheghanehaye_fatima
برشهای زیبا و جذاب هندوانه
برای یلدا و سفره آرایی هاتون ایده بگیرید👌👌
#کدبانو
#یلدا
@asheghanehaye_fatima