عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



اگه الان اینجا بودی کلمات بهتری واسه حرف زدن انتخاب میکردم
خب کلمه های بهتر جمله های بهتر و میسازن! جمله های بهترم آدمارو نزدیک تر میکنن... آره نزدیک تر میکنن
اگه الان اینجا بودی
آهنگ می‌ذاشتم می‌رقصیدیم من که بلد نیستم! تو خوب می‌رقصی... بازی میکنی... میچرخی... میخندی... میخندیدی.... من معنی انحنا رو بهتر از تو میدونم!
اگه الان اینجا بودی فیلم میدیدم... ببین! نولان دارم! ایناریتو... استنلی کوبریک... دوست نداشتی کمدی میبینیم... یا حتی فیلم ترسناک! تو بترسی من مواظبت باشم!عاشقانه هم میشه ببینیم... ولی خب... خوب نیست بعده ده دقیقه - یه ربع آدم فیلمو ول کنه!! میدونی که چی میگم ؟؟
اگه الان اینجا بودی باهم غذا میخوردیم... دوست داری برام آشپزی کنی؟؟ دوست داری! البته هیچوقت نفهمیدم چرا موقع پختن غذا رو میچشی... وقتی که در هر صورت داری خوشمزه ترین غذای دنیارو میپزی!
اگه الان اینجا بودی برات کتاب میخوندم! کسی که ازت عکس میگیره قد چن تا شات بهت توجه میکنه... کسی که برات کتاب میخونه به اندازه ی موهای سرت! اگه الان اینجا بودی یه دستی کتاب میخوندم!
اگه الان اینجا بودی میرفتیم کافه... میشستی رو بروم برام تعریف میکردی... هرچی خودت دوست داشتی برام تعریف میکردی! اینجا تنها جاییه که نبین چی میگه! ببین کی میگه!!
اگه الان اینجا بودی میرفتیم قدم میزدیم... را میرفتیم... کنار هم... بغل هم! بغل خیلی از کنار نزدیک تره!! بغل از همه چیز نزدیک تره نزدیک تر از خواب... نزدیک تر از غم... نزدیک تر از برخورد
اگه الان اینجا بودی... می‌بردمت می‌ذاشتم اون‌ور اوتوبان... خودمم وایمیستادم این‌ور... یه پله هوایی هم بینمون درست می‌کردم می‌گفتم: «بیا! اینم یه رنگین کمون سفید... مال تو!»
از اون سر رنگین کمون تا این سرش چن‌تا پاییز راهِ ؟؟
میبردمت مینشوندمت روی صندلی پارک بهت میگفتم:
«این منم! یه حجم خستگی با یه لبخند واقعی!
اگه یه روز تموم شم چی‌کار می‌کنی؟»
اگه الان اینجا بودی
برات سعدی میخوندم
اصن چرا تا حالا برات سعدی نخوندم؟؟
اگه الان اینجا بودی... اینجا بودی...
عطر بود...
نفس بود...
خنده بود...
انحنا بود...
بوسه بود...
اگه الان اینجا بودی...
دیگه اینجا نبودم...
اگه الان اینجا بودی...
آخ اگه الآن اینجا بودی...
کاش الآن اینجا بودی...
کاش.........

#میثم_بهاران
#متن
@asheghanehaye_fatima




گفتم بهارخاتون ترنج نارنج، دلمون تنگیده، یعنی کوچیک شده، خیلی کوچیک.
بهارخاتون ترنج نارنجمون خندید، تا خندید باد اومد ریخت لابه لای یاس کبودا، بوش بلند شد کل محله رو ورداشت.
بهار خاتون ترنج نارنج ماس دیگه، دست خودش نیست، میخنده، یه محله غنج میره...

#حمید_جدیدی
#بهار_نارنجم
#متن
🎹🎼🎹🎼🎹🎼🎹🎼🎹


موسیقی بسیار زیبای فیلم تایتانیک
نوای ساز " فلوت "
از ساخته های ارزشمندِ :
جیمز هورنر 🍃🌹

#جیمز_هورنر
#موسیقی_بی_کلام
#متن #فلوت

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




من چندین بار عاشق شدم و بعد یا رهایشان کردم و یا تنهایم گذاشتند. ولی هیچ کدام به اندازه ی بار اول مزه نداد.
چرا که بخاطر همان زن بود که بارها خواستم امتحان کنم، و هر بار دست از پا درازتر به تنهایی ام برگشتم.

آیا او هم مثل من فکر میکند...
بعید می دانم! چرا که من عشق اول او نبودم.



#حمید_جدیدی
#متن
@asheghanehaye_fatima


حرف میزد...
در صدایش غمی پنهان بود و هر واژه ای که از دهانش بیرون می‌آمد، بسان ابری بارور بود.
چون ملوانی که آماده ی طوفان است، پنجره ها را بستم، پرده ها را کشیدم و سکان شانه هایش را بدست گرفتم.

" آاااه محبوب غمگین من، سرت را روی سینه ام بگذار و گریه کن! هفت گره ی دریاییِ موجِ موهات، می تواند ما را رستگار، از این دریای متلاطم رهایی بخشد!
گریه کن عزیزم و لرزه های تن‌ات را به بازوهای من بسپار.
فانوس دریایی تویی،
نترس...
هیچ گم شدنی در کار نیست.

#حمید_جدیدی
#متن
@asheghanehaye_fatima




زیرا عشق ...
خشونت مادرزادی ست رعنا
دروغ گفته اند
تمام شعرهای رمانتیک دروغ گفته اند
زبان فارسی ما "درد می‌کند " دارد




#مازیار_نیستانی
کتاب #متن_های_زنجیره_ای
#نشر_بوتیمار
@asheghanehaye_fatima


من دستفروشی تنهام، که چیزی اشتباه را در زمانی اشتباه فریاد می‌زند، بی آنکه موفق شود حتی ذره ای از آن را بفروشد...

بله..‌. "دوستت دارم"!
اگر چه میدانم دیگر تنها نیستی و به آن نیازی نداری.

#حمید_جدیدی
#متن
@asheghanehaye_fatima




بوسیدمش... آنهم دوبار!
یکبار گونه اش را... و بار دوم میان چشم‌‌‌هایش را.
اصل طراحیِ چهره گوشزد می کند حد فاصل بین دو دیدگاه، به اندازه یک چشم بیشتر نیست. یک چشم پنهان که از جایی درون تو نگاه می کند. جایی که درد را عمیق تر میبیند و شاید برای همین است که سینوس بیشتری جمع می شود زیر پوست، همانجا...

بوسیدمش و بار دوم بین میان چشم‌هایش را...
دلم میخواست تاییدی باشد برای "ای دردهایت بیفتد به جان من "...
دلم می خواست مثل کاری که پینه ی جای مهر با نماز خوان میکند؛ بماند برای همیشه، که وقتی پیشانی اش را بین دو انگشت گرفت به هنگام درد
ببیند مرا...
و بعد یاخته هاش شروع کنند به تکثیر دوباره‌‌ای از زیبایی بیشترش.

#متن
#حمید_جدیدی
@asheghanehaye_fatima
.
من تنها بدنبال زنی بودم که جای تکرار پرسش " چقدر دوستم داری؟" شوره‌زار انباشته بر گونه هام را بزداید... تا رگه های زرین و بلورینِ آغشته در پوستم، زیباترم کند.
صورتم بایر است
تنم بایر است
بی حاصلم و هر چه آب و آفتاب بدهید چیزی از من نخواهد رویید...
حالا شما به اشکال گوناگون زخم، پوستم را تا استخوان بشکافید و بذرها بکارید...
خسته‌تان خواهم کرد.
خسته‌تان خواهم کرد ...


#حمید_جدیدی
#متن