@asheghanehaye_fatima
می خواهم کودک باشم !
می خواهم به دورانی برگردم که از بی انصافیِ دنیا سر در نمی آوردم .
روزهایِ خوبی که امنیتِ جهان ، میانِ آغوشِ مادرم بود و تمامِ آرزویم تویِ دستانِ مردانه ی پدرم جا می شد .
که کم آوردنِ من ، نشانه ی ضعف و ناتوانی ام نبود و نیازی نداشتم در نهایتِ بغض و خستگی ، ادایِ آدم هایِ شاد و قوی را در بیاورم .
هرکجا خسته می شدم ، بدونِ هیچ ملاحظه ای می نشستم و از تهِ دلم اشک می ریختم .
زمانی که بغض هایم خریدار داشت و همیشه دستِ نوازشی ، داوطلبانه اشک های کودکانه ام را پاک می کرد .
سخت است در زمانه ای که همه جا درسِ گرگ بودن می دهند ، بد شدن را بلد نباشی ،
که با تمامِ وجودت بخواهی خوب باشی و مهربانی ات را خرجِ آدم های نامهربانِ حوالی ات کنی ...
سخت است وقتی همه به منطق و بی تفاوتیِ شان می نازند ، پر از احساساتِ ساده ی کودکانه باشی .
در روزگاری که برایِ داشتنِ یک زندگیِ خوب ؛
لازم است گاهی اوقات ؛ بی احساس و بی رحم و بد باشی !
#نرگس_صرافیان_طوفان
می خواهم کودک باشم !
می خواهم به دورانی برگردم که از بی انصافیِ دنیا سر در نمی آوردم .
روزهایِ خوبی که امنیتِ جهان ، میانِ آغوشِ مادرم بود و تمامِ آرزویم تویِ دستانِ مردانه ی پدرم جا می شد .
که کم آوردنِ من ، نشانه ی ضعف و ناتوانی ام نبود و نیازی نداشتم در نهایتِ بغض و خستگی ، ادایِ آدم هایِ شاد و قوی را در بیاورم .
هرکجا خسته می شدم ، بدونِ هیچ ملاحظه ای می نشستم و از تهِ دلم اشک می ریختم .
زمانی که بغض هایم خریدار داشت و همیشه دستِ نوازشی ، داوطلبانه اشک های کودکانه ام را پاک می کرد .
سخت است در زمانه ای که همه جا درسِ گرگ بودن می دهند ، بد شدن را بلد نباشی ،
که با تمامِ وجودت بخواهی خوب باشی و مهربانی ات را خرجِ آدم های نامهربانِ حوالی ات کنی ...
سخت است وقتی همه به منطق و بی تفاوتیِ شان می نازند ، پر از احساساتِ ساده ی کودکانه باشی .
در روزگاری که برایِ داشتنِ یک زندگیِ خوب ؛
لازم است گاهی اوقات ؛ بی احساس و بی رحم و بد باشی !
#نرگس_صرافیان_طوفان
روزی که به مردی برخوردی
که یاخته های تنت را به شعر بدل کند
و با پیچش موهایت شعر بسازد
روزی که به مردی برخوردی
که قادرت کند - مثل من -
با شعر حمام کنی
سرمه بکشی
و موهایت را شانه کنی
آن روز می گویم: تردید نکن
با او برو
مهم نیست مال من باشی یا او
مهم این است مال شعر باشی
#نزار_قبانی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
که یاخته های تنت را به شعر بدل کند
و با پیچش موهایت شعر بسازد
روزی که به مردی برخوردی
که قادرت کند - مثل من -
با شعر حمام کنی
سرمه بکشی
و موهایت را شانه کنی
آن روز می گویم: تردید نکن
با او برو
مهم نیست مال من باشی یا او
مهم این است مال شعر باشی
#نزار_قبانی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
The Boat and the Cove
Federico Albanese
#فدریکو_آلبانیزه....
مثل بالا رفتن از پلکانی مارپیچ... تا ابدیت... تا بیکرانگی....
#شما_فرستادید🌸
@asheghanehaye_fatima
مثل بالا رفتن از پلکانی مارپیچ... تا ابدیت... تا بیکرانگی....
#شما_فرستادید🌸
@asheghanehaye_fatima
اندوه من اینست ، که در دفتر شعرم
یک بیت ،
به زیبایی چشم تو نـدارم..........
#ملک_الشعرا_بهار
@asheghanehaye_fatima
یک بیت ،
به زیبایی چشم تو نـدارم..........
#ملک_الشعرا_بهار
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
← اکثراً زمانی که خواب هستیم در کنار همسرمان هستیم در حالی که داشتن رابطه جنسی با کیفیت نیازمند برقراری ارتباط عاطفی در زمان بیداری است.
❓اما راه حل چیست:
← هر شب قبل از بستن چشمانتان 30 دقیقه وقت برای صحبت کردن با شریک زندگیتان صرف کنید.
همه لامپ ها را خاموش کرده و هیچ حرف، بحث یا پیشنهادی در مورد مسائل روزمره نزنید. درسته که علاقه زیادی به فرزندانتان دارید ولی مسائل آنها را هم از این زمان ارزشمند دور نگه دارید.
❣فقط حرف های عاشقانه بزنید تا هر دویتان سرشار از عشق شوید، درست مثل روزهای قبل از ازدواج.
#همسرانه
@asheghanehaye_fatima
❓اما راه حل چیست:
← هر شب قبل از بستن چشمانتان 30 دقیقه وقت برای صحبت کردن با شریک زندگیتان صرف کنید.
همه لامپ ها را خاموش کرده و هیچ حرف، بحث یا پیشنهادی در مورد مسائل روزمره نزنید. درسته که علاقه زیادی به فرزندانتان دارید ولی مسائل آنها را هم از این زمان ارزشمند دور نگه دارید.
❣فقط حرف های عاشقانه بزنید تا هر دویتان سرشار از عشق شوید، درست مثل روزهای قبل از ازدواج.
#همسرانه
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
وحشیانه
به چنگ و تازیانه
مرزهای تنت را رژه میروم ؛
هیچ زنی
هیچ کجا
هرگز
تنت را اینگونه نکاویده
میدانِ جنگی که
تنها فرمانده اش زنی است
که به زبان ،
نفست را به شماره میاندازد ؛
حالا
تنت را از میدان بیرون ببر
عطر پرسههای من
پای زنان دیگر را قلم میکند ..!!
#مریم_اسدی
وحشیانه
به چنگ و تازیانه
مرزهای تنت را رژه میروم ؛
هیچ زنی
هیچ کجا
هرگز
تنت را اینگونه نکاویده
میدانِ جنگی که
تنها فرمانده اش زنی است
که به زبان ،
نفست را به شماره میاندازد ؛
حالا
تنت را از میدان بیرون ببر
عطر پرسههای من
پای زنان دیگر را قلم میکند ..!!
#مریم_اسدی
@asheghanehaye_fatima
عطر طراوت بود باران
آغوش خالی بود خاک پاک دامان
اما ستوه از دست بسته
اما فغان از پای دربند
چشمان پر از ابراند یک شام تاریک
واندر لبان خورشید لبخند
آن یک درودی گفت بردوست
این یک نویدی را صلا داد
تا سرب و باروت
بر ناتمام نغمه هاشان نقطه بنهاد
عطر جوانی شست باران
آغوش پر آغوش عاشق ماند خاک سرخ دامان
#سیاوش_کسرایی
عطر طراوت بود باران
آغوش خالی بود خاک پاک دامان
اما ستوه از دست بسته
اما فغان از پای دربند
چشمان پر از ابراند یک شام تاریک
واندر لبان خورشید لبخند
آن یک درودی گفت بردوست
این یک نویدی را صلا داد
تا سرب و باروت
بر ناتمام نغمه هاشان نقطه بنهاد
عطر جوانی شست باران
آغوش پر آغوش عاشق ماند خاک سرخ دامان
#سیاوش_کسرایی
آدمها خاص نیستند
رادیو رادیوس
" برای من خاص هستی" را هرگز به کسی نگویید. و نگویید جایگاهِ ویژه ی آنها در قلب تان کجاست . و نگویید بی تو چگونه .. با تو همیشه ... یا هرگز ... يا هزار حرفِ بی سر و تهِ قشنگ
در میان ما، آدمهایی هستند که هنوز به جاری بودنِ احساس در زندگی ایمان دارند. آدمهایی که تن به باورِ دروغ قلبها نمیدهند. آدمهایی که به جهتِ ساده دوست داشتن، ممکن است از شما بتی بسازند. آدمهایی که نمیدانند پیش از شکستنِ بتشان، از صدای هولناکِ ترک خوردنِ خودشان به مرزِ جنون خواهند رسید.
هیچکس نمیداند، فروپاشی آدمی که نا عادلانه و به ناچار از عشق تهی میشود، چه ناگهانی و چه مرگبار است .
#نیکی_فیروزکوهی
#دلنوشته
#موسیقیسم
@asheghanehaye_fatima
در میان ما، آدمهایی هستند که هنوز به جاری بودنِ احساس در زندگی ایمان دارند. آدمهایی که تن به باورِ دروغ قلبها نمیدهند. آدمهایی که به جهتِ ساده دوست داشتن، ممکن است از شما بتی بسازند. آدمهایی که نمیدانند پیش از شکستنِ بتشان، از صدای هولناکِ ترک خوردنِ خودشان به مرزِ جنون خواهند رسید.
هیچکس نمیداند، فروپاشی آدمی که نا عادلانه و به ناچار از عشق تهی میشود، چه ناگهانی و چه مرگبار است .
#نیکی_فیروزکوهی
#دلنوشته
#موسیقیسم
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیکر زن، تپه های سفید، رانهای سفید،
درآن حالت تسلیم، به جهانی می مانی.
بدن دهاتی وحشی ی من در تو می کاود
و پسرک را از ژرفای زمین به جهش می آورد.
چون نقبی تنها بودم، پرندگان از من می گریختند
و شب به تاخت پرزور خود مرا فرا می گرفت.
تا زنده بمانم، از تو سلاح می کردم،
تیری در کمانم، سنگی در فلاخنم.
ولی وقت تلافی فراز می آید، و دوستت دارم.
پیکری از خز و خزه، از شیری مشتاق و استوار
آه پیاله های پستان! آه چشم های غیبت!
آه سرخگل های شرمگاه! آه صدای تو آرام و غمین!
پیکر زن، من سر رعنایی ی تو خواهم ایستاد.
تشنگیم،آرزوی بی کرانه ی من، راه چاره ام!
بستر نهرهای تاریک که درآن تشنگی ی ابدی پیش می رود،
و خستگی پیش می رود، و درد بی پایان.
.
#پابلو_نرودا
@asheghanehaye_fatima
درآن حالت تسلیم، به جهانی می مانی.
بدن دهاتی وحشی ی من در تو می کاود
و پسرک را از ژرفای زمین به جهش می آورد.
چون نقبی تنها بودم، پرندگان از من می گریختند
و شب به تاخت پرزور خود مرا فرا می گرفت.
تا زنده بمانم، از تو سلاح می کردم،
تیری در کمانم، سنگی در فلاخنم.
ولی وقت تلافی فراز می آید، و دوستت دارم.
پیکری از خز و خزه، از شیری مشتاق و استوار
آه پیاله های پستان! آه چشم های غیبت!
آه سرخگل های شرمگاه! آه صدای تو آرام و غمین!
پیکر زن، من سر رعنایی ی تو خواهم ایستاد.
تشنگیم،آرزوی بی کرانه ی من، راه چاره ام!
بستر نهرهای تاریک که درآن تشنگی ی ابدی پیش می رود،
و خستگی پیش می رود، و درد بی پایان.
.
#پابلو_نرودا
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
مثل برق که ناگهان قطع می شود و تازه می فهمی بی برقی یعنی چه، مثل سرماخوردگی که فکر می کنی یک مریضی پیش پا افتاده است و تا با تب و گلو درد در بستر نیفتی، جدی اش نمی گیری، مثل راه رفتن، دویدن، خندیدن، حرف زدن، دست دادن، که آنقدر برایت روزمره شده اند که دیگر بهشان فکر نمی کنی و ناخودآگاه انجامشان می دهی، ارتباط هم همینطوراست. فکر می کنی همیشه هست. یا اصلا فکر نمی کنی که ممکن است نباشد. ارتباطات آنقدر آدمها را به هم نزدیک کرده که دیگر درکی از دوری نداریم یا حداقل تا چند هفته پیش نداشتیم.
برای من، برای ما که فرسنگ ها از عزیزانمان دوریم، فاصله همیشه معنای خاص خودش را داشته. ما دوریم و این فقط یک جمله دو کلمه ای نیست ، هیچ چیز نمی تواند حجم دلتنگی، نگرانی و حسرت ما را بیان کند. شما در خوشی هایمان کنار ما نیستید، ما هیچ چیز قشنگی را نمی توانیم با شما تقسیم کنیم. ما مریضی ها، مشکلات و کمبود هایمان را از شما پنهان می کنیم. همان کاری که شما هم می کنید. مریض که می شوید سفارش می کنید کسی به ما نگوید، اگر جایی از خانه خراب می شود، اگر تصادف می کنید، اگر بی پول می شوید، اگرمرگ و میری هست، ما خبردار نمی شویم. ما فقط خنده های شما را می بینیم و کاری می کنیم که شما فقط خنده های ما را ببینید. این که ما کنار شما نیستیم و شما کنار ما نیستید، یعنی فاصله، فاصله ای که ما و شما با عشق پرش می کنیم. فاصله را ما با حس اطمینان و امنیتی پر می کنیم که هر زمان دلمان کشید می توانیم صدای هم را بشنویم، می توانیم یکدیگر را تصویری ببینیم، می توانیم چمدانمان را ببندیم و به دیدنتان بیاییم. ما بهتر از هر کسی می دانیم این به هم رسیدن ها و دیدارهای دوباره و عطر آغوش شماست که رنج فاصله را برای ما کم می کند.
این روزها در کنار همه ترس ها و نگرانی ها و دلشوره هایمان، نمی دانیم دفعه بعد که به دیدارتان خواهیم آمد چه وقت خواهد بود و این ندانستن مثل چاقویی تیز به پهلو یمان فرو می رود، آنهم روزی چند بار. روزی چند بار قلبمان تیر می کشد. روزی چند بار گلویمان درد می گیرد. روزی چند بار چشمهایمان پر می شود ولی با شما که حرف می زنیم می خندیم.
دلمان تنگ است ولی می خندیم چرا که می دانیم این روزها تمام می شود.چمدانمان را می بندیم و به آغوش همیشه باز شما پر می کشیم. می دانیم به همین زودی ها دوباره مست عطر خانه گرم و پر مهر شما می شویم. می دانیم دفعه بعد که چای هل دارو گز اصفهان می خوریم، خاطرات روزهای کرونا را جور دیگری و نه اینقدر دلهره آور برای هم تعریف می کنیم. درروزگاری که سالهاست ما را قرنطینه تمام عالم کرده، به عشق شما، برای بوسیدن روی ماه شما، روزشماری می کنیم. قرنطینه شما هم همین روزها تمام می شود، بهار می آید، عطر سنبل می آید، خنده و شادی می آید، ما می آییم. دیدار ها تازه می شود و امید در زندگی هامان جان تازه ای می گیرد.
#نیکی_فیروزکوهی
مثل برق که ناگهان قطع می شود و تازه می فهمی بی برقی یعنی چه، مثل سرماخوردگی که فکر می کنی یک مریضی پیش پا افتاده است و تا با تب و گلو درد در بستر نیفتی، جدی اش نمی گیری، مثل راه رفتن، دویدن، خندیدن، حرف زدن، دست دادن، که آنقدر برایت روزمره شده اند که دیگر بهشان فکر نمی کنی و ناخودآگاه انجامشان می دهی، ارتباط هم همینطوراست. فکر می کنی همیشه هست. یا اصلا فکر نمی کنی که ممکن است نباشد. ارتباطات آنقدر آدمها را به هم نزدیک کرده که دیگر درکی از دوری نداریم یا حداقل تا چند هفته پیش نداشتیم.
برای من، برای ما که فرسنگ ها از عزیزانمان دوریم، فاصله همیشه معنای خاص خودش را داشته. ما دوریم و این فقط یک جمله دو کلمه ای نیست ، هیچ چیز نمی تواند حجم دلتنگی، نگرانی و حسرت ما را بیان کند. شما در خوشی هایمان کنار ما نیستید، ما هیچ چیز قشنگی را نمی توانیم با شما تقسیم کنیم. ما مریضی ها، مشکلات و کمبود هایمان را از شما پنهان می کنیم. همان کاری که شما هم می کنید. مریض که می شوید سفارش می کنید کسی به ما نگوید، اگر جایی از خانه خراب می شود، اگر تصادف می کنید، اگر بی پول می شوید، اگرمرگ و میری هست، ما خبردار نمی شویم. ما فقط خنده های شما را می بینیم و کاری می کنیم که شما فقط خنده های ما را ببینید. این که ما کنار شما نیستیم و شما کنار ما نیستید، یعنی فاصله، فاصله ای که ما و شما با عشق پرش می کنیم. فاصله را ما با حس اطمینان و امنیتی پر می کنیم که هر زمان دلمان کشید می توانیم صدای هم را بشنویم، می توانیم یکدیگر را تصویری ببینیم، می توانیم چمدانمان را ببندیم و به دیدنتان بیاییم. ما بهتر از هر کسی می دانیم این به هم رسیدن ها و دیدارهای دوباره و عطر آغوش شماست که رنج فاصله را برای ما کم می کند.
این روزها در کنار همه ترس ها و نگرانی ها و دلشوره هایمان، نمی دانیم دفعه بعد که به دیدارتان خواهیم آمد چه وقت خواهد بود و این ندانستن مثل چاقویی تیز به پهلو یمان فرو می رود، آنهم روزی چند بار. روزی چند بار قلبمان تیر می کشد. روزی چند بار گلویمان درد می گیرد. روزی چند بار چشمهایمان پر می شود ولی با شما که حرف می زنیم می خندیم.
دلمان تنگ است ولی می خندیم چرا که می دانیم این روزها تمام می شود.چمدانمان را می بندیم و به آغوش همیشه باز شما پر می کشیم. می دانیم به همین زودی ها دوباره مست عطر خانه گرم و پر مهر شما می شویم. می دانیم دفعه بعد که چای هل دارو گز اصفهان می خوریم، خاطرات روزهای کرونا را جور دیگری و نه اینقدر دلهره آور برای هم تعریف می کنیم. درروزگاری که سالهاست ما را قرنطینه تمام عالم کرده، به عشق شما، برای بوسیدن روی ماه شما، روزشماری می کنیم. قرنطینه شما هم همین روزها تمام می شود، بهار می آید، عطر سنبل می آید، خنده و شادی می آید، ما می آییم. دیدار ها تازه می شود و امید در زندگی هامان جان تازه ای می گیرد.
#نیکی_فیروزکوهی
اِے ڪاش بودے تا ببینے
هر مرغ اینجا مےبَرَد
چیزے بہ منقار ؛
برگِ گُلے ، لَختِ دلے ،
فرقے ندارد ...
اینبار من هم
مرغ مےآیم بہ بامت !
بگشاےْ دامِ گیسوان وُ
در ڪمین باش ،
مےآیم وُ لَختِ دلم را
مےگذارم ڪنجِ دامت !
#منوچهر_آتشی
@asheghanehaye_fatima
هر مرغ اینجا مےبَرَد
چیزے بہ منقار ؛
برگِ گُلے ، لَختِ دلے ،
فرقے ندارد ...
اینبار من هم
مرغ مےآیم بہ بامت !
بگشاےْ دامِ گیسوان وُ
در ڪمین باش ،
مےآیم وُ لَختِ دلم را
مےگذارم ڪنجِ دامت !
#منوچهر_آتشی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
و شب لغتی ست که لابه لای
واژه ها ی روشن پنهان می شود
بی شک مضمون خورشید تویی
و شعرهایی که مرا به تو می رساند....
وقتی از ذهن سنگی ام
تندیسی می تراشم
و سوره ی دوست داشتنت
را بر گردنش می آویزم
که بقدر نقطه ای،
یارای عظمتت را نیست....
و تو ای پروردگار باشکوه
باز هم ؛
در تراشه های خرد و ناپیدا
می درخشی!!
#مهسا_جهانشیری
و شب لغتی ست که لابه لای
واژه ها ی روشن پنهان می شود
بی شک مضمون خورشید تویی
و شعرهایی که مرا به تو می رساند....
وقتی از ذهن سنگی ام
تندیسی می تراشم
و سوره ی دوست داشتنت
را بر گردنش می آویزم
که بقدر نقطه ای،
یارای عظمتت را نیست....
و تو ای پروردگار باشکوه
باز هم ؛
در تراشه های خرد و ناپیدا
می درخشی!!
#مهسا_جهانشیری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا افقِ سپیدِ بهاری
از مژگان انسانی
تو را مینگرم تا کنارم بنشینی
و دستهایت را در گیسوان من نهان سازی
چون نسیم
چون راز جهان...!
#بیژن_الهی
@asheghanehaye_fatima
از مژگان انسانی
تو را مینگرم تا کنارم بنشینی
و دستهایت را در گیسوان من نهان سازی
چون نسیم
چون راز جهان...!
#بیژن_الهی
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from خرید کانال قدیمی و گروه قدیمی (هدااا)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درود فرزانگان دریا دل!
بامداد تیر شیدتان فرنوش و پدرام
دمان به دمان زندگی تان دلپسند
دنیایتان شاد و زیبا و رویایی
میهمانی پروردگار گوارای دل و جانتان...
درس امروز
امـروز از عمق جـانم نفس میکشم میخواهم فقط به راه حل ها فکر کنم نمی گذارم نگرانی ها مـرا کنترل کنن اجازه نخواهم داد سطح استرس مرا بشکند من به راحتی نفس میکشم و اشکالی ندارد که خاطره هایی مرا آزار میدهند زیرا من قوی بودن رو انتخاب کرده ام امروز میخواهم با ريتم زندگی به رقص دلخواهم در آيم 💃
📸 #فاطیما
@asheghanehaye_fatima
#صبح
بامداد تیر شیدتان فرنوش و پدرام
دمان به دمان زندگی تان دلپسند
دنیایتان شاد و زیبا و رویایی
میهمانی پروردگار گوارای دل و جانتان...
درس امروز
امـروز از عمق جـانم نفس میکشم میخواهم فقط به راه حل ها فکر کنم نمی گذارم نگرانی ها مـرا کنترل کنن اجازه نخواهم داد سطح استرس مرا بشکند من به راحتی نفس میکشم و اشکالی ندارد که خاطره هایی مرا آزار میدهند زیرا من قوی بودن رو انتخاب کرده ام امروز میخواهم با ريتم زندگی به رقص دلخواهم در آيم 💃
📸 #فاطیما
@asheghanehaye_fatima
#صبح
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الهی امروز موجی از
خبرهای خوب بیاد تو زندگیتون
الهی لحظه لحظه ی زندگیتون
قرین این چند کلمه ساده باشد
شادی
سلامتی
عشق
آرامـش
درود
روزتون_بهشت
زندگیتون_پرازآرامش
جیبتون_پرپول
تنتون_سلامت☺️💪
@asheghanehaye_fatima
#صبح
خبرهای خوب بیاد تو زندگیتون
الهی لحظه لحظه ی زندگیتون
قرین این چند کلمه ساده باشد
شادی
سلامتی
عشق
آرامـش
درود
روزتون_بهشت
زندگیتون_پرازآرامش
جیبتون_پرپول
تنتون_سلامت☺️💪
@asheghanehaye_fatima
#صبح
انسان
بی شباهت به آب نیست
اگر بخواهد
زنـده باشـد و
زندگی ببخشد
باید جـریان داشته باشد
باید باران شود
و بر جهان ببـارد
و گرنه
مرداب میشود و میگندد.
سلام
صبح زیبای بهاریتون به خیر و شادی♥️🌸
@asheghanehaye_fatima
#صبح
بی شباهت به آب نیست
اگر بخواهد
زنـده باشـد و
زندگی ببخشد
باید جـریان داشته باشد
باید باران شود
و بر جهان ببـارد
و گرنه
مرداب میشود و میگندد.
سلام
صبح زیبای بهاریتون به خیر و شادی♥️🌸
@asheghanehaye_fatima
#صبح
تبسّمت، نسیم را
به سمت آستانه ی لبخندهایم
آورده است!
تا هر صبح، #تُ شورانگیزترین
جریان لحظه هایم باشی ...
#عرفان_یزدانی
@asheghanehaye_fatima
به سمت آستانه ی لبخندهایم
آورده است!
تا هر صبح، #تُ شورانگیزترین
جریان لحظه هایم باشی ...
#عرفان_یزدانی
@asheghanehaye_fatima
توی دنیای من هیچکس به اندازهی اون نتونست ذهنم رو به خودش مشغول کنه. عجیب بود اما من توی زندگیم به هیچکس به اندازهی اون فکر نکردم و هیچکس قد اون توی خواب و خیالم قدم نزد.
روزی که فهمیدم دوستش دارم، حس کردم مهرش توی قلبم، مثل یه جام بلور شکست و هزاران هزار ذره شد، تا سرتاسر قلبم رو پُر کنه. مثل رویاست که یه نفر یه جوری قلبت رو فرا بگیره که نتونی به هیچ چیز دیگهای جز اون فکر کنی، اما نه وقتی که مجبور بشی برای فراموش کردنش، دوره توی قلبت راه بیفتی، وجب به وجبش رو بگردی تا دونه به دونهی ذرهها رو پیدا کنی و دور بریزی، تا قلبت از یه نفر پاک بشه، که یه شب آروم بخوابی.
سالها گذشته و علیرغم تلاش من، هنوزم توی گوشه و کنار قلبم، ذرههای کوچیکی از بلوری که اون روز توی قلبم شکست وجود داره، که وادارم میکنه بهش فکر کنم، که یادم میندازه هنوز دوستش دارم.
عشق و دلتنگی، توی قلب آدم با هم زاییده میشن. گاهی به این فکر میکنم که اگه بود، میتونستم مرگ رو شکست بدم، اما حالا که نیست، یه روز از دلتنگی میمیرم.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
روزی که فهمیدم دوستش دارم، حس کردم مهرش توی قلبم، مثل یه جام بلور شکست و هزاران هزار ذره شد، تا سرتاسر قلبم رو پُر کنه. مثل رویاست که یه نفر یه جوری قلبت رو فرا بگیره که نتونی به هیچ چیز دیگهای جز اون فکر کنی، اما نه وقتی که مجبور بشی برای فراموش کردنش، دوره توی قلبت راه بیفتی، وجب به وجبش رو بگردی تا دونه به دونهی ذرهها رو پیدا کنی و دور بریزی، تا قلبت از یه نفر پاک بشه، که یه شب آروم بخوابی.
سالها گذشته و علیرغم تلاش من، هنوزم توی گوشه و کنار قلبم، ذرههای کوچیکی از بلوری که اون روز توی قلبم شکست وجود داره، که وادارم میکنه بهش فکر کنم، که یادم میندازه هنوز دوستش دارم.
عشق و دلتنگی، توی قلب آدم با هم زاییده میشن. گاهی به این فکر میکنم که اگه بود، میتونستم مرگ رو شکست بدم، اما حالا که نیست، یه روز از دلتنگی میمیرم.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima