@asheghanehaye_fatima
میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یڪ حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد...
#سیدعلی_صالحی
میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یڪ حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد...
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
اینجا
اگر تنها تو باشی و من
گویی که تمام آن پر از من و توست
و اگر همه باشند و ما هم باشیم
انگار
که ما بَدَلهایی از خودمان هستیم
در میان آن همه اصل
اینجا من و تو
در میان حرف زدنها راه می رویم
و دیگران
میان راه رفتنها حرف می زنند
اگر برای دیگران با تو بودن خوب است
برای من
خوب بودن با تو است ...
#یدالله_مفتون_امینی
اینجا
اگر تنها تو باشی و من
گویی که تمام آن پر از من و توست
و اگر همه باشند و ما هم باشیم
انگار
که ما بَدَلهایی از خودمان هستیم
در میان آن همه اصل
اینجا من و تو
در میان حرف زدنها راه می رویم
و دیگران
میان راه رفتنها حرف می زنند
اگر برای دیگران با تو بودن خوب است
برای من
خوب بودن با تو است ...
#یدالله_مفتون_امینی
@asheghanehaye_fatima
در خودم
خودكشی كردهام
اين شعر ادامهی نهنگیست
كه از چشم های تو
بیرون میآید
شاید هم درختی
در جزیرهای دور
كه روزهای آخر عمرش را
به تو فكر میكند...
خودكشی
مثل رفتار زن ها عجیب است
گاهی آن قدر جيغ میكشد
كه مرگ روی صورتت میافتد
و ساعت ها اشک میریزی
برای مردی كه دوستش داری..
خودكشی میتواند
سيگار تو باشد
كه در یک بعدازظهر
آرامش دریا را به هم میريزد
و زنی كنار ساحل
ادامهی مرگ را
صدف های خالی جمع می کند...
#نرگس_دوست
در خودم
خودكشی كردهام
اين شعر ادامهی نهنگیست
كه از چشم های تو
بیرون میآید
شاید هم درختی
در جزیرهای دور
كه روزهای آخر عمرش را
به تو فكر میكند...
خودكشی
مثل رفتار زن ها عجیب است
گاهی آن قدر جيغ میكشد
كه مرگ روی صورتت میافتد
و ساعت ها اشک میریزی
برای مردی كه دوستش داری..
خودكشی میتواند
سيگار تو باشد
كه در یک بعدازظهر
آرامش دریا را به هم میريزد
و زنی كنار ساحل
ادامهی مرگ را
صدف های خالی جمع می کند...
#نرگس_دوست
Forwarded from دستیار
TEHRAN
PARVIZ PARASTOUIE
@asheghanehaye_fatima
"انگشت به لب مانده ام از قاعده ی عشق"
هر روزنه بعد تو برایم شده دیوار
رفتی و شکستم ز درون،عاقبتم شد
آوار در آوار در آوار در آوار
دلشوره ی تو تلخ ترین درد جهان است
از گوشه کناری بِگُذر شهر غریب است
"می ترسم از آنی که تو در دست بچرخی
کفتار به کفتار به کفتار به کفتار"
در آینه تصویر صدا می دهد از درد
هر آینه ای می نگرم می شکند آن
در وهمِ خودم باز نگاهم به تو افتاد
می کرد تو را آینه انکار که انکار
سخت است که هر جشن عروسی بروی تا
یک وقت عروسِ کسِ دیگر نشود او
دلشوره بگیری و بمیری دمِ هر جشن
تالار به تالار به تالار به تالار
رفتم که گم و گور شوم، تا که نیاید
روزی که سرت زیر، دلت زخم ز زخم است
تو آه کشی آه کشی آه کشی؛ من
انگار نه انگار نه انگار نه انگار
#امیرحسین_مختاری
"انگشت به لب مانده ام از قاعده ی عشق"
هر روزنه بعد تو برایم شده دیوار
رفتی و شکستم ز درون،عاقبتم شد
آوار در آوار در آوار در آوار
دلشوره ی تو تلخ ترین درد جهان است
از گوشه کناری بِگُذر شهر غریب است
"می ترسم از آنی که تو در دست بچرخی
کفتار به کفتار به کفتار به کفتار"
در آینه تصویر صدا می دهد از درد
هر آینه ای می نگرم می شکند آن
در وهمِ خودم باز نگاهم به تو افتاد
می کرد تو را آینه انکار که انکار
سخت است که هر جشن عروسی بروی تا
یک وقت عروسِ کسِ دیگر نشود او
دلشوره بگیری و بمیری دمِ هر جشن
تالار به تالار به تالار به تالار
رفتم که گم و گور شوم، تا که نیاید
روزی که سرت زیر، دلت زخم ز زخم است
تو آه کشی آه کشی آه کشی؛ من
انگار نه انگار نه انگار نه انگار
#امیرحسین_مختاری
کسی چه می داند
من امروز چند بار فرو ریختم!
چند بار دلتنگ شدم!
از دیدن کسی که
فقط پیراهنش شبیه تو بود!
#ژوآن_هرییس
@asheghanehaye_fatima
من امروز چند بار فرو ریختم!
چند بار دلتنگ شدم!
از دیدن کسی که
فقط پیراهنش شبیه تو بود!
#ژوآن_هرییس
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
.
اضافه کردن شکلکها به شبکههای اجتماعی شاید بسیاری از سخنها را کوتاه کرده اما دلتنگها را دیوانه میکند .
فکرش را بکنید : دلتنگش هستید ، ساعتی کلنجار میروید ، وقت میگذارید ، شعری یا متنی پیدا میکنید ، تمام احساستان را در آن ریخته و میفرستید به او...
اما در جواب : 👍
شما دیوانه نمیشدید؟
#پوریا_امجدي
.
اضافه کردن شکلکها به شبکههای اجتماعی شاید بسیاری از سخنها را کوتاه کرده اما دلتنگها را دیوانه میکند .
فکرش را بکنید : دلتنگش هستید ، ساعتی کلنجار میروید ، وقت میگذارید ، شعری یا متنی پیدا میکنید ، تمام احساستان را در آن ریخته و میفرستید به او...
اما در جواب : 👍
شما دیوانه نمیشدید؟
#پوریا_امجدي
@asheghanehaye_fatima
بگو چگونه بمیرمت
که اینگونه در من نفس میکشی!
بگو چگونه وابستهی بودنت نباشم
که اینگونه زندگیام را
با من قدم میزنی!
و خندهات را
بیخ گوشم جا میگذاری!
بگو چگونه در تو حبس نباشم
که اینگونه در من جاری هستی!
تو بگو چگونه
ترسِ از دست دادنت را
نداشته باشم..
که اینگونه با تو حالم خوب است!
#شیما_سبحانی
بگو چگونه بمیرمت
که اینگونه در من نفس میکشی!
بگو چگونه وابستهی بودنت نباشم
که اینگونه زندگیام را
با من قدم میزنی!
و خندهات را
بیخ گوشم جا میگذاری!
بگو چگونه در تو حبس نباشم
که اینگونه در من جاری هستی!
تو بگو چگونه
ترسِ از دست دادنت را
نداشته باشم..
که اینگونه با تو حالم خوب است!
#شیما_سبحانی
@asheghanehaye_fatima
دهانت را به من بده
مى خواهم حرف بزنم
راست بگويم
بدون بوسه هاى مزاحم
كه ميان حرفم مى پرند و
در يك لحظه ناگهان هزار دروغ را در دهان تو مى گذارند
هميشه با خودم حرف مى زدم
و مثل ليوانى خالى پرم از صداهاى پيچيده
كه هر چه حرف مى شنود
با هيچ هوايى پر نمى شود
و هميشه در اوهام خود
دارد چيزى را حل مى كند
حالا با تو حرف مى زنم
از همه چيز
همه چيز...
با تو از يك رژ صورتى حرف مى زنم
يك رژ صورتى كثيف كه خودش را
به نامه هاى تو مى چسبانَد
و فكر مى كند بوى مانده ى يك رژ
تو را به ياد بوسه هاى قديم مى اندازد
يك رژ صورتى كه مى خواهد زمان را به عقب برگرداند
و نمى فهمد كه ديگر اين دندان هاى خنده دار هم مى دانند
تكليف خنده هاى از تاريخ گذشته ام را
هيچ لطيفه اى روشن نمى كند
با تو حرف مى زنم
از يك ساعت مچى زنانه كه عقربه هايش را
براى گذشتن از سال ها تنهايى تيز كرده ام
از يك عينك دودى
كه مى تواند با دو شيشه سياهش
روزهايم را نديده بگيرد
و بگذارد خيلى آرام
گريه ام را پشت خونسردى اش پنهان كنم
از رفتن
از نرفتن با تو حرف مى زنم
و ديگر چه فرقی مى كند از چه حرف مى زنم؟
همين كه گوشی دستت باشد
كافى ست.
📖 #چند_كلمه_قرمز_روى_آينه
#ستاره_جوادزاده
دهانت را به من بده
مى خواهم حرف بزنم
راست بگويم
بدون بوسه هاى مزاحم
كه ميان حرفم مى پرند و
در يك لحظه ناگهان هزار دروغ را در دهان تو مى گذارند
هميشه با خودم حرف مى زدم
و مثل ليوانى خالى پرم از صداهاى پيچيده
كه هر چه حرف مى شنود
با هيچ هوايى پر نمى شود
و هميشه در اوهام خود
دارد چيزى را حل مى كند
حالا با تو حرف مى زنم
از همه چيز
همه چيز...
با تو از يك رژ صورتى حرف مى زنم
يك رژ صورتى كثيف كه خودش را
به نامه هاى تو مى چسبانَد
و فكر مى كند بوى مانده ى يك رژ
تو را به ياد بوسه هاى قديم مى اندازد
يك رژ صورتى كه مى خواهد زمان را به عقب برگرداند
و نمى فهمد كه ديگر اين دندان هاى خنده دار هم مى دانند
تكليف خنده هاى از تاريخ گذشته ام را
هيچ لطيفه اى روشن نمى كند
با تو حرف مى زنم
از يك ساعت مچى زنانه كه عقربه هايش را
براى گذشتن از سال ها تنهايى تيز كرده ام
از يك عينك دودى
كه مى تواند با دو شيشه سياهش
روزهايم را نديده بگيرد
و بگذارد خيلى آرام
گريه ام را پشت خونسردى اش پنهان كنم
از رفتن
از نرفتن با تو حرف مى زنم
و ديگر چه فرقی مى كند از چه حرف مى زنم؟
همين كه گوشی دستت باشد
كافى ست.
📖 #چند_كلمه_قرمز_روى_آينه
#ستاره_جوادزاده
@asheghanehaye_fatima
عاشقت نشدم
که صبح ها
در خواب ساکت خانه ای
بی پنجره، بی در... مانده باشی
و تلفن
صدایم را پشت گوش انداخته باشد
عاشقت نشدم
که عصرها
دست خودت را بگیری و ببری پارک
انقراض نسلت را روی تاب های خالی تکان بدهی
و فراموش کرده باشی
چقدر می توانستم مادر بچه های تو باشم!
عاشقت نشدم
که شب ها لبانم را
میان حروف کوچک بی رحم تقسیم کنم
گرمی آغوشم را
صدای نفس هایم را
و آرزوهای بزرگ زنی که احساسش را
باید برای گوشی همراهش تعریف کند
بوسه هایم هرشب
در نیمه راه پیغام ها تمام می شوند
و آنچه با تأخیری طولانی به تو می رسد
خواب سنگینی است
که باید کمر تخت را بشکند
عاشقت نشدم
که ناچار باشم برای دوستت دارم هایم
مجوز بگیرم
دوستت دارم هایم را منتشر کنم
و بعد تصور کنم این شعر را
معشوقه ات برای تو می خواند..!
#لیلاکردبچه
عاشقت نشدم
که صبح ها
در خواب ساکت خانه ای
بی پنجره، بی در... مانده باشی
و تلفن
صدایم را پشت گوش انداخته باشد
عاشقت نشدم
که عصرها
دست خودت را بگیری و ببری پارک
انقراض نسلت را روی تاب های خالی تکان بدهی
و فراموش کرده باشی
چقدر می توانستم مادر بچه های تو باشم!
عاشقت نشدم
که شب ها لبانم را
میان حروف کوچک بی رحم تقسیم کنم
گرمی آغوشم را
صدای نفس هایم را
و آرزوهای بزرگ زنی که احساسش را
باید برای گوشی همراهش تعریف کند
بوسه هایم هرشب
در نیمه راه پیغام ها تمام می شوند
و آنچه با تأخیری طولانی به تو می رسد
خواب سنگینی است
که باید کمر تخت را بشکند
عاشقت نشدم
که ناچار باشم برای دوستت دارم هایم
مجوز بگیرم
دوستت دارم هایم را منتشر کنم
و بعد تصور کنم این شعر را
معشوقه ات برای تو می خواند..!
#لیلاکردبچه
ای شراب تلخ من !
ترک تو تسکینم نداد
بی تو بودن هم
شبیه
با تو بودن
مشکل است ...!
#فروغ_فرخزاد
@asheghanehaye_fatima
ترک تو تسکینم نداد
بی تو بودن هم
شبیه
با تو بودن
مشکل است ...!
#فروغ_فرخزاد
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
آدما خمیر بازی نیستن که هر وقت دلمون بخواد بهشون نزدیک بشیم، با نقاب مهربونی باهاشون زندگی کنیم و بعدم که کارمون باهاشون تموم شد دورشون بندازیم. این اسمش بهره کشی عاطفیه! این که آدما رو به خودمون وابسته کنیم و وقتی حسابی بهمون دل دادن و کلی ازشون استفاده کردیم دیگه بیخیالشون بشیم نوعی ستمه! محبت باید سالم باشه، مهربونی یه بازی زیرکانه نیست! یه نگاه به روابطمون بندازیم. شاید لازم باشه راجع بهشون مشورت کنیم و به فکر اصلاحشون باشیم.
#فرهنگ_هویت_یک_ملت
#از_خودمان_شروع_کنیم
آدما خمیر بازی نیستن که هر وقت دلمون بخواد بهشون نزدیک بشیم، با نقاب مهربونی باهاشون زندگی کنیم و بعدم که کارمون باهاشون تموم شد دورشون بندازیم. این اسمش بهره کشی عاطفیه! این که آدما رو به خودمون وابسته کنیم و وقتی حسابی بهمون دل دادن و کلی ازشون استفاده کردیم دیگه بیخیالشون بشیم نوعی ستمه! محبت باید سالم باشه، مهربونی یه بازی زیرکانه نیست! یه نگاه به روابطمون بندازیم. شاید لازم باشه راجع بهشون مشورت کنیم و به فکر اصلاحشون باشیم.
#فرهنگ_هویت_یک_ملت
#از_خودمان_شروع_کنیم
@asheghanehaye_fatima
هرگز نگذارید بو ببرند که بعد از رفتنشان چه بر شما گذشت.
بگذارید در حسرت یک " دلسوزی آنی "برای شما بمانند.
در حسرت اینکه سرشان را با تامل تکان بدهند و زیر لب بگویند " ببین با خودش و من چکار کرد"
حتی در حسرت یادآوری آنچه از خوب و بد که گذشت.
یادتان باشد ، قدرت در دست شما است که توانایی عاشق شدن و دوست داشتن داشته اید.
یادتان باشد،آدمهای ضعیف که میروند شایسته ی داشتن قلب و احساسِ شما نیستند.
یادتان باشد، برگشت، گاهی سقوط به اعماقِ حقارتی دو جانبه است.
قوی باشید و خوددار و بزرگ.
آدمهای غمگین و دلشکسته و رنجور را هیچکس دوست ندارد
#نیکی_فیروزکوهی
کتاب #در_خانه_ی_ما_عشق_کجا_ضیافت_داشت
#نشر_ماه_باران
هرگز نگذارید بو ببرند که بعد از رفتنشان چه بر شما گذشت.
بگذارید در حسرت یک " دلسوزی آنی "برای شما بمانند.
در حسرت اینکه سرشان را با تامل تکان بدهند و زیر لب بگویند " ببین با خودش و من چکار کرد"
حتی در حسرت یادآوری آنچه از خوب و بد که گذشت.
یادتان باشد ، قدرت در دست شما است که توانایی عاشق شدن و دوست داشتن داشته اید.
یادتان باشد،آدمهای ضعیف که میروند شایسته ی داشتن قلب و احساسِ شما نیستند.
یادتان باشد، برگشت، گاهی سقوط به اعماقِ حقارتی دو جانبه است.
قوی باشید و خوددار و بزرگ.
آدمهای غمگین و دلشکسته و رنجور را هیچکس دوست ندارد
#نیکی_فیروزکوهی
کتاب #در_خانه_ی_ما_عشق_کجا_ضیافت_داشت
#نشر_ماه_باران
@asheghanehaye_fatima
ای کاش عشق را
از بال زاغ
و گلوی کبوتر تقویمی بود
تا من و تو می دانستیم
چراغ را کی خاموش کنیم
و اسم شب را از چهارسوق گزمگان
چگونه بدزدیم
که ماه
با گوشوار خون آلود
به بستر نرود..
#حسین_منزوی
ای کاش عشق را
از بال زاغ
و گلوی کبوتر تقویمی بود
تا من و تو می دانستیم
چراغ را کی خاموش کنیم
و اسم شب را از چهارسوق گزمگان
چگونه بدزدیم
که ماه
با گوشوار خون آلود
به بستر نرود..
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
میگویند تنهایی
پوست آدم را کلفت میکند
میگویند عشق
دل آدم را نازک میکند
میگویند درد آدم را پیر میکند ...
آدم ها خیلی چیزها میگویند
و من، امروز
کرگدن دلنازکی هستم که پیر شده است!
#مهدی_صادقی
میگویند تنهایی
پوست آدم را کلفت میکند
میگویند عشق
دل آدم را نازک میکند
میگویند درد آدم را پیر میکند ...
آدم ها خیلی چیزها میگویند
و من، امروز
کرگدن دلنازکی هستم که پیر شده است!
#مهدی_صادقی
@asheghanehaye_fatima
گاهی آنقدر دلتنگت میشوم
که روزها و هفته ها سراغت را نمیگیرم
میدانی؟!
دلتنگی شکلی از دیوانگیست
دیوانه ی توام
قرار نیست چیزی از دیوانگی هام بفهمی
آدمهای عاقل دلتنگیهاشان را نامه مینویسند
پیامک میدهند
زنگ میزنند
سوار قطار میشوند و راه می افتند
اما شاعرها
مینویسند
پاره میکنند
وصله میزنند
دور می اندازند
به خاطر می آورند
فراموش میکنند
و نیمه های شب خودشان را به بیخیالی میزنند
و با اعصابی خرد
حالی گرفته
و آشوبی در جان
در حالی که لبخند میزنند،میخوابند
در حالی که بیدارند
غمگینند
تنهایند
و در ذهنشان تصاویر پاره پاره را
به هم وصله میزنند
#علی_بهمنی
گاهی آنقدر دلتنگت میشوم
که روزها و هفته ها سراغت را نمیگیرم
میدانی؟!
دلتنگی شکلی از دیوانگیست
دیوانه ی توام
قرار نیست چیزی از دیوانگی هام بفهمی
آدمهای عاقل دلتنگیهاشان را نامه مینویسند
پیامک میدهند
زنگ میزنند
سوار قطار میشوند و راه می افتند
اما شاعرها
مینویسند
پاره میکنند
وصله میزنند
دور می اندازند
به خاطر می آورند
فراموش میکنند
و نیمه های شب خودشان را به بیخیالی میزنند
و با اعصابی خرد
حالی گرفته
و آشوبی در جان
در حالی که لبخند میزنند،میخوابند
در حالی که بیدارند
غمگینند
تنهایند
و در ذهنشان تصاویر پاره پاره را
به هم وصله میزنند
#علی_بهمنی