عاشقانه های فاطیما
812 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺁﺩﻣﯽ
ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺟﺪﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ .
ﺑﺎ ﻗﻠﺐ ﺑﺎﺯ
ﻭ ﭘﯿﮑﺮ ﺷﻌﻠﻪ ﻭﺭ،
ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﺴﺘﻪ
ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺯﺧﻢ ﺩﺍﺭ .
ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺁﺩﻣﯽ
ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺑﻪ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﺁﯾﻨﺪﻩ
ﻫﻤﺎﺭﻩ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ .


#ﺧﺴﻮﺱ_ﻟﻮﭘس_ﭘﺎﭼﻪ_ﮐﻮ



@asheghanehaye_fatima
امروز آدم دیگری هستم و دنیای من دنیای دیگری است. باز برادروار با همه‌ی جهان آمیخته‌ام. با همه‌ی تباهی و مرگی که در من است و ای بسا که هر لحظه قلبم خاموش شود، به وسعت و توانایی جهانم. دگرگونی حالات من از قطبی به قطبی دیگر است با هیجانی که مثل طوفان مرا می‌پیچد و درهم می‌ریزد. و تازه هیچ چیز خاصی پیش نیامده است که از دیروز تا امروز زیرورو شده‌ام. فقط امروز به پیشنهاد...ت نیم ساعتی با هم نشستیم و قهوه‌ای خوردیم و صحبتی کردیم و من به یاد این شعر بودم که می‌گوید:« فرصت شمار صحبت کز این دو راه منزل/ چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن».

#شاهرخ_مسکوب
📚در حال و هوای جوانی



@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نگاهت می‌کنم
انگار دریاییست در چشمم،
هم از تسکین فراوانم،
هم از آشوب سرشارم ..

#سعید_سکاکی

@asheghanehaye_fatima
در سینه هامان
نه عشق مرده بود
نه آرزوى پرواز
نه طپش های موقرانه ی قلبی بی شتاب
در سینه هامان
یك پرنده
در هوای جنون جان داده بود
یك پرنده
كه بی هیچ جراحتى
جان داده بود

#نيكى_فيروزكوهي
@asheghanehaye_fatima
زخجلت باغبان بر خاک مالد روی گلها را
غبار خط چو از رخسار گلپوش تو برخیزد

به استقبال یوسف وا کند آغوش پیراهن
عبیری را که از صبح بناگوش تو برخیزد

گره گردد زبان غنچه گویا در آن محفل
که مهر خامشی از چشمه نوش تو برخیزد

تو آن سرو قباپوشی ریاض آفرینش را
که صبح از جا به انداز برو دوش تو برخیزد

زتمکین نکویی نامه سربسته را ماند
خط سبزی که از لبهای خاموش تو برخیزد

تو گل در خوابگاه افشانی و من خون خود ریزم
که از بهر چه این بی شرم از آغوش تو برخیزد

#صائب_تبریزی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
من نمی آیم به هوش از پند، بیهوشم گذار
بحر من ساحل نخواهد گشت، در جوشم گذار

گفتگوی توبه می ریزد نمک در ساغرم
پنبه بردار از سر میناودر گوشم گذار

از خمار می گرانی می کند سر بر تنم
تا سبک گردم سبوی باده بر دوشم گذار

کرده ام قالب تهی از اشتیاقت عمرهاست
قامت چون شمع در محراب آغوشم گذار

گر به هوشیاری حجاب حسن مانع می شود
در سرمستی سری یک بار بر دوشم گذار

شرح شبهای دراز هجراز زلف است بیش
پنبه ای بر لب ازان صبح بنا گوشم گذار


#صائب_تبریزی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
درودهای فروزنده بر بزرگمنشان نور و خرد و زلالینگی
پسین‌دمان بهاری‌تان خوش رایحه‌ی گلخنده‌های خیس از نم‌نم‌های باران؛
مرغان آمین، نغمه خوان آرزوهای دیرین و رویاهای شیرین‌تان؛
سپاسگزارم از مهر بی پایانتان...


@asheghanehaye_fatima
تنها نه دل بمهر تو سرگشته گشته است
هر ذره‌ئی ز آب و گلم در هوای تست

ای در دلم عزیزتر از جان که در تنست
جانی که در تنست مرا از برای تست

#خواجوی_کرمانی
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
خوش به حال باد
گونه‌هایت را لمس می‌کند
و هیچ‌کس از او نمی‌پرسد که با تو
چه نسبتی دارد!
کاش مرا باد می‌آفریدند
تو را برگ درختی خلق می‌کردند؛
عشق‌بازیِ برگ و باد را دیده‌ای؟!
در هم می‌پیچند و عاشق‌تر می‌شوند...

#صادق_هدایت

@asheghanehaye_fatima
.

گفت منتظر بمان
رفت،
من منتظر نماندم
او هم نيامد،
چيزي شبيهِ مرگ شد
بی آنکه کسی بميرد!

#ازدمير_آصف

@asheghanehaye_fatima
هیچ کس
دکمه‌های مرا باز نکرده بود
جز تو که می بستی و باز می‌کردی
نمی‌دیدی دکمه‌ی آستینت
به یقه‌ام دوخته شده
و نگاهت بر لب‌هام..
دال یادم رفته بود یا میم؟
بوسیدن که یادم نمی رود
عشق من!


#عباس_معروفی

@asheghanehaye_fatima
یاد گرفته‌ام تنهایی‌ام را
ماهرانه
پشت روزنامه‌ای پنهان کنم
اما از مهتاب
که بویِ شانه‌های تو را می‌دهد
چیزی را نمی‌توان پنهان کرد.


#عباس_صفاری

@asheghanehaye_fatima
.

از خواب خسته ام؛
به چیزی بیشتر از خواب نیاز دارم
چیزی شبیه بیهوشی، برای زمان طولانی
شاید هم از بیداری خسته ام
از این که بخوابم و تهش بیداری باشد
کاش می شد سه سال یا شش سال یا نه سال خوابید و بعد بیدار شد
نشد هم... نشد...

#عباس_معروفی

@asheghanehaye_fatima
کـاش هیچ گذشته‌ای
بـا هم نداشتیم
آن‌وقت مـن میتوانستم
بـه تـو زنگ بزنم
و بی‌دلخوری حالت را بپرسم
چقدر پرسیدنِ حالِ ساده‌ات
بعید شده حالا

#پریسا_زابلی_‌پور

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام وُ بوسه!
بر چشمانِ اشرافیِ تو که کارخانه‌ی شعرند
وَ از پویشِ مردمک‌هاشان،
کلماتِ از کار افتاده
جانی دوباره می‌گیرند...
.
گوهرانِ بخشایندهای که
با هر مژه بر هم زدنی،
سی وُ دو حرفِ الفبا را
روزی می‌رسانند!




#آرش_شاهری

@asheghanehaye_fatima
.

نگاهت!
نگاهت چه رنج عظیمی ‌ست...
وقتی به یادم می‌آورد...
که چه چیزهای فراوانی را
هنوز به تو نگفته‌ام ...

#آنتوان_دوسنت_اگزوپری

@asheghanehaye_fatima
تا حالا شده از یه زن برای خودت بت بسازی؟
دیگه توی همچین عشقی چیزی به اسم "زشت و ناپسند" وجود نداره، هر چیزی که اون بین رخ بده مثل عبادت می‌مونه.

#رومن_پولانسکی

@asheghanehaye_fatima
تو را با خطوط سیاه می‌کشم
و موهایت را با نقطه چین
لب‌هایت را
لب‌هایت را درون چشم‌هایم پنهان می‌کنم
کمی دریا را به چشم‌هایت می‌ریزم
ولی دریا را رسم نمی‌کنم
اندامت را سفید می‌کشم
سینه‌هایت را سفید
دست‌هایت را و پاهایت را
آنگاه پرده‌ای روی آن می‌کشم
تا حسرت دیدن تو بماند روی دل همگان
تنها خودم تو را دیده‌ام
بی‌پرده، برهنه

#ندی_الحاج

@asheghanehaye_fatima
آدم‌هایی که روح بزرگی دارند، عقده‌های کمتری دارند،
شعور بیشتری دارند و قلب مهربانتری،
برای همین نباید از آنها ترسید.
اما آدم‌های کوچک و حقیر با عقده‌های بزرگ ترسناکند،
چون از صدمه زدن به دیگران هراسی ندارند .

#چارلی_چاپلین

@asheghanehaye_fatima
فرو ریخته ام...
جای بگیر
کنارِ حضوری مضطرب
در آغوش بگیر
آخرین بازمانده ی قلعه ی اعتماد را
در این تاریک خانه ی پر تشویش
کنارم بمان
صبور باش
دردم را با شتاب نخوان

#نيكى_فيروزكوهی

@asheghanehaye_fatima