عاشقانه های فاطیما
784 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
هیچ‌کس این‌جا گم نمی‌شود
دنیا کوچک‌تر از آن است
که گم شده‌ای را در آن یافته باشی

هیچ‌کس اینجا گم نمی‌شود
آدم‌ها به همان خونسردی که آمده‌اند
چمدان‌شان را می‌بندند
و ناپدید می‌شوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی‌رحم‌ترین‌شان در برف

آن‌چه به جا می‌ماند
رد پایی است
و خاطره‌ای که هر از گاه پس می‌زند
مثل نسیم سحر
پرده‌های اتاقت را

#عباس_صفاری
@asheghanehaye_fatima
درود نیک اندیشان مهرپرور
فروزندگی آفتاب گوارای بامدادتان،
هزار قاصدک خوش خبر را بر بال نسیم آرزوها به سویتان فرستاده ام؛
امروزتان ناب و شادی ارمغان و رویایی..


پرنده نیستم
اما از قفس بدم می‌آید
دلم می‌خواهد آفتاب که سر می‌زند
پرندگان همه از شادی بال در بیاورند
و مرا هم که خواب صبحگاهی‌ام بی شک
در بسته و تکراری است بیدار کنند

پرنده‌ی قفس‌نشین نه با طلوع آفتاب
شاد می‌شود نه از غروب آن دلگیر

#عباس_صفاری



@asheghanehaye_fatima
#صبح
@asheghanehaye_fatima

تنها بودم
مثل ماه
که کوتاه‌تر از تنهایی من
دیواری نیافته بود...

#عباس_صفاری
" هفت تنکای تنهایی "


@asheghanehaye_fatima



۱
روز ها بی امان میگذرند
و فرو می ریزد دستخط تو
از حواشی نامه های قدیمی،

نقش سرخابی بوسه ات
کنار امضای رنگ پریده
گل سرخی است در برف.


۲
بر این جاده ی ساحلی هرگز
این چنین بی اعتنا به دریا
و پر گاز نرانده ام،
هر جای پایی
بر ماسه های خیس
شباهت به جای پای تو دارد.


۳
گفته بودم زیباتر
از تمام ستارگانی هستی
که سینمای جهان کشف کرده است،

حالا هزار سال نوری
دور شده ای از من
و هزار بار زیبا تر.


۴
حتا از آدمک برفی
شال و کلاهی بر جای می ماند
و هویج کبودی بر چمن زرد،

اما به یادگار از تو
نمانده در این خانه هیچ
جز سرمای قلب یخ زده ات


۵
مسافران دور دست
و بی بازگشت را
از چمدان بزرگشان می توان شناخت

کیف چرمینی که تو با خشم
بر شانه آویختی
سفری یک روزه را هم کفاف نمی دهد


۶
یاد گرفته ام تنهایی ام را
ماهرانه پشت روزنامه ای
پنهان کنم؛

اما از مهتاب
که بوی شانه های تو را می دهد
چیزی را نمی توان پنهان کرد.


۷
آسمان
و هرچه آبی دیگر
اگر چشمان تو نیست
رنگ هدر رفته است

بر بوم روز های حرام شده
چه رنگ ها که هدر رفتند
و تو نشدند.






#عباس_صفاری
"کبریت خیس"
درباره‌ی‌ کوچک شدن دنیا


دور دنیا هم که چرخیده باشی‌
باز دور خودت چرخیده‌ای‌
راه دوری‌ نخواهی‌ رفت
حتا در خواب‌های‌ آب رفته‌ات
که تیک‌تاک بیداری‌ مُدام
تهدیدشان می‌‌کند.

می‌‌گویند دنیا کوچک شده است
و اُستوا در آینده‌ای‌ نزدیک
همسایه‌ی‌ خونگرم قطب خواهد شد.
نه همسفرِ خوشباور
دنیا هرگز کوچک نمی‌‌شود
ما کوچک شده‌ایم،
آنقدر کوچک که دیگر
هیچ گم کرده‌ای‌ نداریم.

دلخوشیم که در نیمه‌ی‌ تاریک دنیا
کسی‌ ما را گم کرده است
و دارد در به در
دنبالمان می‌‌گردد.
کسی‌ که زنگ در را
همیشه بعد از هجرت ما
به صدا در خواهد آورد.


#عباس_صفاری



@asheghanehaye_fatima
یکی از همین شب ها

@asheghanehaye_fatima


پا به پا کردنش را
به پای تردید او نگذار
اگرچه نوبال
اما پروانه نیست که بداند
روی کدام گل بنشیند
با سوزن ته گِرد هم نمی توان
صلیب وار قابش کرد
و هر روز تماشایش


از چشم هایش پیداست
عزمش جزم است
و اراده اش آهن
یکی از همین شب های بی چفت و بست
از مسیر نسیم شبیخون می زند
ب قلبی که سال هاست به جای تپش
لق می زند در قفسه سینه ات
در چشم به هم زدنی
دار و ندارت را مثل گردباد
زیر و رو خواهد کرد
و آینه ای که از خود
بی خودت کرده است
از دیوار فروخواهد افتاد.



#عباس_صفاری
از دفتر "خنده در برف"
مجموعه شعر های ۱۳۸۳-۱۳۸۶
انتشارات مروارید
تقصیر ماه نیست


تقصیر ماه نیست
که شب های من این گونه در سقوط
آغاز می شوند.
طناب های سرخِ آسمان را
ماه نمی بافد.
و فرستادگان ماه نیستند
سایه های بلندی که شبانگاه
اتاق مرا می گردند و
خاکستر سیگارشان را
در حفره های قلبم
فرو می تکانند.

نه
تقصیر ماه نیست.
من قلبم را می توانستم
به مانند فانوسِ کاغذین
به ریسمانِ بلندِ بادبادکی ببندم و
به آسمانِ دهکده ای در کویر
پروازش دهم.
***

آری
ماه، نجوای مردگان را می شنود
و فریاد های فرومرده
در بنِ دندانِ زندگان را نه.
و تسمه ی سرخی
که در پستوی آسمان
بر گُرده ی عریانِ خویش می زند
شاید تقاص همین گناه بزرگ است.

اما
به چاه افتادنِ ستاره ی من
تقصیر ماه نیست
او خود به شوقِ شکفتن
در حلقه ی سیمگون چند کبوتر و
چند ماهیِ کور
به اعماقِ چاهی عتیق هر شب
سرنگون می شود.
نه
تقصیر ماه نیست اگر من
در دشتِ بی غزالِ امشب
پوکه ی قلبی شلیک شده را مانم.


@asheghanehaye_fatima


#عباس_صفاری
پشیمانم کن
از خواب و خیالاتی که دربست
در طواف تو نبوده‌اند
پشیمانم کن
از تمام عطرهایی
که بوی گریبان تو را نمی‌داده‌اند

شبیه تو را
هیچ شهری و خیابانی
به خود ندیده است
بیا و پشیمانم کن
از تماشای چهره هایی
که در ازدحام خیابان ها
اندکی شباهتی به تو داشته اند

#عباس_صفاری
از کتاب: پشیمانم کن


@asheghanehaye_fatima
در تنهايی بود كه پی برديم
چقدر تنها
و بی‌كس و كاريم
نه جگرگوشه‌ای
نه دوستی
نه همدمی
نه خويشاوندی كه كوتاه كند
جمعه‌های طاقت‌فرسايمان را

#عباس_صفاری

@asheghanehaye_fatima
من هرگز چیزی را از تو پنهان نکرده‌ام
حتی پیش پا افتاده‌ترین سواحل را
با تو قسمت کرده‌ام
و هر وقت نبوده‌ای سهم‌ات را
از هر برگ و بارانی که بر چترم باریده است
کنار گذاشته‌ام...

#عباس_صفاری
#عزیز_روزهام




@asheghanehaye_fatima
فرار از سر تنهایی که باشد
انتقال تنهایی­‌ست
از مکانی به مکان دیگر
چه بسا از چیزی گریخته­‌ای
که در جسم­ و­ جان خودت
آشیانه داشته است
فرار مبتلا به طاعون
از شهری طاعون زده
فرار نیست
انتقال طاعون است

چه در شهر و دیار خود آدرس عوض کنی
چه به شهری در آن سر دنیا کوچ
بود و نبودنت سر سوزنی
در کار دنیا وقفه ایجاد نمی‌کند!
و کلام آخر اینکه فرار انتقامی‌ست
که از خودت می‌گیری
چه باشی چه نباشی
نتیجه یکسان است:
زندگی ادامه دارد (Life Goes On) ..

#عباس_صفاری
از کتاب: پشیمانم کن / نشر چشمه

@asheghanehaye_fatima
▪️

شراب خوب هر جرعه‌اش
برای از یاد بردنِ یک قرن کافی است
جرعه جرعه آنقدر می‌توانیم عقب برویم
که بعد از شام سر از نخلستان‌های
مهتابیِ بین‌النهرین در آوریم .
و حوالیِ نیمه‌شب
از بَدَویتی برهنه و بی‌مرز

#عباس_صفاری

@asheghanehaye_fatima
اگر سی سال پیش پرسیده بودی
از هر آستینم برایت
چند تعریف آماده و کامل
که مو لای درزش نرود
بیرون می کشیدم

در این سن و سال اما
فقط می توانم دستت را
که هنوز بوی سیب می دهد بگیرم
و بازگردانمت به صبح آفرینش

از پروردگار بخواهم
به جای خاک و گل
و دنده ی گمشده من
این بار قلم مو به دست بگیرد
و تو را به شکل آب بکشد
رها از زندان پوست
و داربست استخوان هایت
و مرا
به شکل یک ماهی خونگرم
که بی تو بودنش مصادف
با هلاکت بی برو برگرد

#عباس_صفاری


@asheghanehaye_fatima
.

دل‌خوشیم که در نیمه‌ی تاریک دنیا
کسی ما را گم کرده است
و دارد در به در
دنبال‌مان می‌گردد
کسی که زنگ در را
همیشه بعد از هجرت ما
به صدا در خواهد آورد 

#عباس_صفاری


@asheghanehaye_fatima
اسیر شب
فرهاد مهراد

🎼●آهنگ: «اسیر شب»

🎙●خواننده
: #فرهاد_مهراد [ ۲۹ دی ۱۳۲۲ در تهران - ۹ شهریور ۱۳۸۱ در پاریس ]

آهنگ‌: #فرهاد_مهراد

ترانه‌: #عباس_صفاری

جغدِ بارون‌خورده‌یی
تو کوچه فریاد می‌زنه
زیرِ دیوارِ بلندی یه‌ نفر جون می‌کنه
کی می‌دونه تو دلِ تاریکِ‌‌ شب چی می‌گذره
پای برده‌های شب اسیرِ زنجیر غمه.

@asheghanehaye_fatima
می‌دانست
تا تمامی‌ قلبش را
به گونهٔ گُل سرخی
بر سينه سنجاق نکرده است
زيبا نمی‌شود !

اکنون با چمدانی در دست
و گل سرخی بر سينه
آوارهٔ جهان است و
رؤيت آن‌ همه زيبایی را هنوز
آينه‌ای نيافته است

#عباس_صفاری
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
شراب خوب هر جرعه‌اش
برای از یاد بردنِ یک قرن کافی است
جرعه جرعه آنقدر می‌توانیم عقب برویم
که بعد از شام سر از نخلستان‌های
مهتابیِ بین‌النهرین در آوریم .
و حوالیِ نیمه‌شب
از بَدَویتی برهنه و بی‌مرز

#عباس_صفاری

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



نهایتا دل به جایی میرسد که
دو راه بیشتر ندارد
یا باید خون شود
یا سنگ ...

#عباس_صفاری
یاد گرفته‌ام تنهایی‌ام را
ماهرانه
پشت روزنامه‌ای پنهان کنم
اما از مهتاب
که بویِ شانه‌های تو را می‌دهد
چیزی را نمی‌توان پنهان کرد.


#عباس_صفاری

@asheghanehaye_fatima
.
می‌گویند عمر من و تو
در محاسبات نجومی
در حد پلک زدن یک ستاره هم نیست
من اما حاضرم
زیر تک درختی
پرت افتاده‌تر از تنهایی آدم
در پرتو حُسن تو بنشینم
و صد سالی یک بار
پلک بزنم...

#عباس_صفاری

@asheghanehaye_fatima