عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شانه بر گیسو کشیدی، روی دوش انداختی
گفتمت لختی بپوشان، پشت گوش انداختی

#سعید_پور_طهماسبی

🥰 @asheghanehaye_fatima
اعتباری ست برای تن آب
شست و شو دادن گیسوهایش...
خنده اش معجزه در معجزه اش
انفجار همه گل هست سوی گل هایش

او که منصور زنان در همه جاست
چهره اش نعره ى زیبای اناالحق هاست
مقطع قلب پرنده ست صمیمیت او...

خواب را می ماند
اما
در کنار من خاکستر خوابش
خفته ست
گل که بر گستره ى ماه قدم بردارد،اوست

و خداحافظی اش
آنچنان چلچله سانست که من میخواهم
دائما باز بگوید که: خداحافظ،اما نرود

وسخن گفتن او
مثل اسطوره ى یک جنگل شیشه ست ،که بر سطحش
بلبل از حیرت دیوانه شده ،لال شده است


#رضا_براهنی /گل بر گستره ى ماه
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
زان سوی بهار و زان سوی باران
زان سوی درخت و زان سوی جوبار
در دورترین فواصل هستی
نزدیک ترین مخاطب من باش

نه بانگ خروس هست و نه مهتاب
نه دمدمه ی سپیده دم اما
تو آینه دار روشنای صبح
در خلوت خالی شب من باش...


#محمدرضا_شفيعى_كدكنى
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
اسکارلت!
من هیچ وقت در زندگی آدمی نبودم که قطعات شکسته ظرفی را با حوصله زیاد جمع کنم و به هم بچسبانم و بعد خودم را فریب بدهم که این ظرف شکسته همان است که اول داشته‌ام!!!

آنچه که شکست شکسته...
و من ترجیح میدهم که در خاطر خود همیشه آن را به همان صورتی که روز اول بود حفظ کنم تا اینکه آن تکه‌ها را به هم بچسبانم و تا وقتی زنده‌ام آن ظرف شکسته را مقابل چشمانم ببینم!

#مارگارت_میچل

@asheghanehaye_fatima
قرص هایم را میخورم
و اینگونه
برای آزادی ام میجنگم

هر قرص یک خاطره را
از ذهنم پاک میکند
یک نفر را

من قرص هایم را دوست دارم
حتی اگر روانپزشک
آنها را تجویز کرده باشد
قوطی پلاستیکی اش را
دوست دارم
و آن جمله ی همیشگی
روی قوطی را :
" فراموش کردن، آزادی ست "

#بابک_زمانی

@asheghanehaye_fatima
من خاطرات تو بودم،
خاطرات تلخ و شیرینت.
بگو کدام دست،
کدام بوسه،
کدام تن
مرا از ذهن تو خط زد؟





#حميد_سليمی

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چیزی به من بگو
که شب‌ها
به جای بوسه زدن بر پیشانی خواب
و پرسه در
کوچه‌های پریشانیِ خیال
آرام بگیرم

#مریم_امینی


@asheghanehaye_fatima
شاید زمین آن سیاره‌ای نیست
که ما در آن باید می‌زیستیم
و از این رو،
چیزی در ما همیشه پنهان می‌مانَد
و به این زندگی برنمی‌گردد.

از دست‌هایمان بیرون رفته‌ایم
از چشم‌هایمان
و همه چیزِ این خاک را کاویده‌ایم :
ما به همراهِ آب و باد و خاک و آتش
به این سیاره تبعید شده‌ایم.

و این‌جا
زیباترین جا
برای تنهایی‌ست.


#شهرام_شیدایی

@asheghanehaye_fatima
میان موج
خبرهای تلخ وحشتناک
که میزند به روان های پاک تیغ هلاک !
به خویش میگویم
خوشا به حال کسی
که در هیاهوی این روزگار کور و کر است


#فریدون_مشیری

@asheghanehaye_fatima
^^

میدونی لبات برام چه معنی داره؟
وقتی تو را می‌بینم می‌لرزم
من شادی خود را در لبخند تو می‌یابم
در دستان تو وقتی مرا در آغوش می‌گیرند
شادی من در هر نفس توست
.

@asheghanehaye_fatima
ستایش - خوانش اول
رضا براهنی
*

چه دست‌هایی داری شبیه بوسه!
شبیه بوسه چه انگشتهای سبزی داری!

#رضا_براهنی" زاده ۲۱ آذر۱۳۱۴
.
@asheghanehaye_fatima
@as

گام های تو ، از سکوت من زاده شده اند
قدیس گونه و  آرام
به طرف بستر شب زنده دار من پیش می آیند
بی صدا وگنگ و یخ زده
مخلوق هایی ناب
سایه هایی الهی
که حافظ یکدیگرند.

پروردگارا!
همه ی موهبت هایی که می جستم
با همین گامهای برهنه
به سوی من می آیند.

اگر تو با لب های بر آمده ات
می خواهی با بوسه ای
تسکین افکارم شوی
شتاب نکن بر این معاشقه،
آرام پیش بیا!
زیرا که من زنده ام برای در انتظار تو بودن
و تپش های قلبم
 جز برای قدمهای تو نیست.


#پل_والری
تنت
ترکیب فلسفه و شراب است
لذت همزمانِ فهمیدن  و فراموشی


#روزبه_سوهانی

@asheghanehaye_fatima
در تاریخ بشر،
بزرگترین گناهان
به اسم "عشق" انجام شدند...

🎥 Inferno
#دیالوگ

@asheghanehaye_fatima
زهی مخموری عالم گلی از حسرت جامت
زبان ها تا نگین ساغرکش خمیازه ی نامت

که می‌داند حریف ساغر وصلت که خواهد شد
که ما پیمانه پرگردیم از سر جوش پیغامت

به توفانخانه‌ی خورشید وصلت ره نمییابد
ز هستی تا گسستن نیست‌، نتوان بست احرامت

کنون ‌کز پردهٔ رنگم به چندین جلوه عریانی
چه مقدار آن قبای ناز تنگ آمد بر اندامت

به چشم کم که می‌بیند سیه‌روزان الفت را
به صد خورشید می‌نازد سحر پرورده ی شامت

نگه را خانه‌ ی چشم است زنجیر گرفتاری
نمی‌باشد برون پرواز ما از حلقهٔ دامت

گلاب از موج تلخی در کنار ناز می‌غلتد
سخن را زیب دیگر می‌دهد انداز دشنامت

به توفان بهار نوخطیها غوطه زد آخر
جهان سایهٔ سرو تو تا پشت لب بامت

به فکر چارهٔ سودای ما یارب‌که پردازد
دو عالم یک جنونزارست از شور دو بادامت

#بیدل_دهلوی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
هرکجا نسخه‌کنند آن خط ریحانی را
نیست جز ناله‌کشیدن قلم مانی را

پیش از آن‌کز دم شمشیر تو نم بردارد
شست حیرت ورق دیدهٔ قربانی را

دم تیغ تو و خورشید به یک چشم زدن
عرصهٔ صبح‌کند دیدهٔ قربانی را

#بیدل_دهلوی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
مرا ز ابروی تو شبهه می‌رود به نماز
که سجده می‌کنم و صورتست در محراب

مرا که سوخته گشتم ز آفتاب رخت
از آن لب اربتوانی به شربتی دریاب

#امیرخسرو_دهلوی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
تاب زلفت سر به سر آلودهٔ خون من است
گرنخواهی ریخت خونم زلف را چندین متاب

گل چنان بی آب شد در عهد رخسارت که گر
خرمنی ازگل بسوزی قطره‌ای ندهد گلاب

خط تو نارسته می‌بنماید اندر زیر پوست
بر مثاب سبزهٔ نورسته اندر زیر آب

مست گشتم زان شراب آلوده لب های تنک
مست چون گشتم ندانم چون تنک بود آن شراب

گرم و سردی دید این دل کز خط رخسار تو
نیمه‌ای در سایه ماندو نیمه‌ای در آفتاب

#امیرخسرو_دهلوی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
ای مرهم ریش و مونس جانم
چندین به مفارقت مرنجانم

ای راحت اندرون مجروحم
جمعیت خاطر پریشانم

آن کس که مرا به باغ می‌خواند
بی روی تو می‌برد به زندانم

یک روز به بندگی قبولم کن
روز دگرم ببین که سلطانم

ای گلبن بوستان روحانی
مشغول بکردی از گلستانم

زان روز که سرو قامتت دیدم
از یاد برفت سرو بستانم

گویند صبور باش از او سعدی
بارش بکشم که صبر نتوانم

ای کاش که جان در آستین بودی
تا بر سر مونس دل افشانم

#سعدی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
فتنه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر
قامتست آن یا قیامت عنبرست آن یا عبیر

ناوک فریاد من هر ساعت از مجرای دل
بگذرد از چرخ اطلس همچو سوزن از حریر

چون کنم کز دل شکیبایم ز دلبر ناشکیب
چون کنم کز جان گزیرست و ز جانان ناگزیر

بی تو گر در جنتم ناخوش شراب سلسبیل
با تو گر در دوزخم خرم هوای زمهریر

گر بپرد مرغ وصلت در هوای بخت من
وه که آن ساعت ز شادی چارپر گردم چو تیر

تا روانم هست خواهم راند نامت بر زبان
تا وجودم هست خواهم کند نقشت در ضمیر

#سعدی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima