This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#معرفی_شاعر
#محمدعلی_سپانلو
محمد علی سپانلو، مشهور به شاعر تهران (زاده ۲۹ آبان ۱۳۱۹ در تهران – درگذشته ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ در تهران) شاعر، روزنامهنگار، منتقد ادبی و مترجم ایرانی بود.
تو ساعتي تو چراغی
تو بستري تو سكوتي
چگونه مي توانم
كه غايبت بدانم
مگر كه خفته باشي در اندوه هايت
تو واژه اي تو كلامي
تو بوسه اي توسلامي
چگونه مي توانم كه غايبت بدانم
مگر كه مرده باشي در نامه هايت
تو يادگاري تو وسوسه اي
تو گفتگوی دروني
چگونه مي تواني كه غايبم بداني
مگر كه مرده باشم من در حافظه ات
بهانه ها را مرور كردم
گذشته را به آفتاب سپردم
به عشق مرده
رضايت دادم
يعني
همين كه تو در دوردست زنده اي
به سرنوشت رضايت دادم
#محمدعلی_سپانلو
@asheghanehaye_fatima
#محمدعلی_سپانلو
محمد علی سپانلو، مشهور به شاعر تهران (زاده ۲۹ آبان ۱۳۱۹ در تهران – درگذشته ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ در تهران) شاعر، روزنامهنگار، منتقد ادبی و مترجم ایرانی بود.
تو ساعتي تو چراغی
تو بستري تو سكوتي
چگونه مي توانم
كه غايبت بدانم
مگر كه خفته باشي در اندوه هايت
تو واژه اي تو كلامي
تو بوسه اي توسلامي
چگونه مي توانم كه غايبت بدانم
مگر كه مرده باشي در نامه هايت
تو يادگاري تو وسوسه اي
تو گفتگوی دروني
چگونه مي تواني كه غايبم بداني
مگر كه مرده باشم من در حافظه ات
بهانه ها را مرور كردم
گذشته را به آفتاب سپردم
به عشق مرده
رضايت دادم
يعني
همين كه تو در دوردست زنده اي
به سرنوشت رضايت دادم
#محمدعلی_سپانلو
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_شاعر
#خیام
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است
#خیام
#حكيم_عمر_خيام (که به نام شغل پدرش که خیمه دوز بود خوانده میشد) هزار سال پيش در حاليكه تنها یک جوان ۳۲ ساله بود، تقويمى را تدوين كرد كه در۱۴۰۰مین سال هجری خورشیدی آن هستيم، تقويمی كه به عنوان دقيقترين تقويم جهان شناخته مىشود.
خیام در خارج ایران بسیار مشهورتر از ایران است.
یکی از دهانههای ماه و سیارک ۳۰۹۵ به
افتخار او #عمر_خیام نامگذاری شده است.
درسراسر جهان هتلها و خیابانها و دانشگاهها و مدارس و مراکزی علمی و فرهنگی زیادی به نام وی نهاده شده است.
بدون تردید خیام نیشابوری با هفتاد چهارپارهٔ (رباعی) خود، در کنار بزرگان ادب و فرهنگ ایران است.
خیام نیشابوری منجم، ریاضیدان، دانشمند و متفکر بزرگ، در اوایل قرن پنجم هجری تولد یافت و در زمان سلطان سنجر، پسر ملکشاه را که به بیماری آبله دچار بود، درمان کرد. اگرچه مقام علمی خیام خیلی بالاتر از مقام ادبی او در نظر گرفته میشود، اما شهرت وی بیشتر بهواسطه وجود رباعیات اوست.
آرامگاه #خیام نیشابوری، با معماری استاد #هوشنگ_سیحون، یکی از نقاط دیدنی شهر نیشابور استان خراسان رضوی است.
آرامگاه خیام تلفیقی از نجوم، هندسه، شعر و نماد شخصیت چند وجهی حکیم ابوالفتح عمرابن خیام نیشابوری است و بر اساس شکل خیمه ساخته شده است.
مجموعه خیام، موزه و آرامگاه از باغهای دیدنی در ایران است و مجموعهای از کتابخانه، موزه و مهمانخانه را داراست. این آرامگاه در زمان وی در محله شادیاخ نیشابور در نیم فرسخی نیشابور و در صحن امامزاده محروق بنا شده است.
پ.ن. ۲۸ #اردیبهشت ، روز بزرگداشت حکیم #عمر_خیام ، بزرگمرد عرصه دانش و هنر ایران گرامی باد
@asheghanehaye_fatima
#خیام
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است
#خیام
#حكيم_عمر_خيام (که به نام شغل پدرش که خیمه دوز بود خوانده میشد) هزار سال پيش در حاليكه تنها یک جوان ۳۲ ساله بود، تقويمى را تدوين كرد كه در۱۴۰۰مین سال هجری خورشیدی آن هستيم، تقويمی كه به عنوان دقيقترين تقويم جهان شناخته مىشود.
خیام در خارج ایران بسیار مشهورتر از ایران است.
یکی از دهانههای ماه و سیارک ۳۰۹۵ به
افتخار او #عمر_خیام نامگذاری شده است.
درسراسر جهان هتلها و خیابانها و دانشگاهها و مدارس و مراکزی علمی و فرهنگی زیادی به نام وی نهاده شده است.
بدون تردید خیام نیشابوری با هفتاد چهارپارهٔ (رباعی) خود، در کنار بزرگان ادب و فرهنگ ایران است.
خیام نیشابوری منجم، ریاضیدان، دانشمند و متفکر بزرگ، در اوایل قرن پنجم هجری تولد یافت و در زمان سلطان سنجر، پسر ملکشاه را که به بیماری آبله دچار بود، درمان کرد. اگرچه مقام علمی خیام خیلی بالاتر از مقام ادبی او در نظر گرفته میشود، اما شهرت وی بیشتر بهواسطه وجود رباعیات اوست.
آرامگاه #خیام نیشابوری، با معماری استاد #هوشنگ_سیحون، یکی از نقاط دیدنی شهر نیشابور استان خراسان رضوی است.
آرامگاه خیام تلفیقی از نجوم، هندسه، شعر و نماد شخصیت چند وجهی حکیم ابوالفتح عمرابن خیام نیشابوری است و بر اساس شکل خیمه ساخته شده است.
مجموعه خیام، موزه و آرامگاه از باغهای دیدنی در ایران است و مجموعهای از کتابخانه، موزه و مهمانخانه را داراست. این آرامگاه در زمان وی در محله شادیاخ نیشابور در نیم فرسخی نیشابور و در صحن امامزاده محروق بنا شده است.
پ.ن. ۲۸ #اردیبهشت ، روز بزرگداشت حکیم #عمر_خیام ، بزرگمرد عرصه دانش و هنر ایران گرامی باد
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
#عباس_معروفی
تو ﻣﯽﺩﺍﻧﯽﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﻤﯽﺗﺮﺳﻢ
ﻓﻘﻂ، ﺣﻴﻒ ﺍﺳﺖﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ
ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻢ
#معرفی_شاعر
#عباس_معروفی
(زاده ۲۷ اردیبهشت١٣٣۶ تهران ) رماننویس، نمایشنامهنویس، شاعر، ناشر و روزنامهنگار معاصر ایرانی مقیم آلمان است. او فعالیت ادبی خود را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد و در دهه شصت با چاپ رمان سمفونی مردگان در عرصه ادبیات ایران به شهرت رسید.
@asheghanehaye_fatima
تو ﻣﯽﺩﺍﻧﯽﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﻤﯽﺗﺮﺳﻢ
ﻓﻘﻂ، ﺣﻴﻒ ﺍﺳﺖﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ
ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻢ
#معرفی_شاعر
#عباس_معروفی
(زاده ۲۷ اردیبهشت١٣٣۶ تهران ) رماننویس، نمایشنامهنویس، شاعر، ناشر و روزنامهنگار معاصر ایرانی مقیم آلمان است. او فعالیت ادبی خود را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد و در دهه شصت با چاپ رمان سمفونی مردگان در عرصه ادبیات ایران به شهرت رسید.
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from اتچ بات
#اسماعیل_خویی
شاعر معاصر درگذشت
اشعار خویی در کشورهای مختلف و به زبانهای انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی، هندی و اوکراینی ترجمه شدهاند.
او همچنان با تسلطی که به زبان انگلیسی داشت، به این زبان نیز اشعاری سروده است و نخستین شاعر ایرانی است که جایزه روکرت درکوبرگ را در سال ۲۰۱۰ از آن خود کرده است.
«بیتاب»،
«از صدای سخن عشق»،
«درنابهنگام»،
«جهان دیگری میآفرینم»
و «قهقاه ناشنیدنی مرگ»
از جمله آثار اوست.
یادش گرامی باد.
#معرفی_شاعر
#اسماعیل_خویی
از پایه گذاران کانون نویسندگان ایران است.
شعرهای وی تاکنون به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی، هندی و اوکراینی ترجمه شده است. وی به انگلیسی مسلّط بوده و به آن نیز شعر سرودهاست. نخستین مجموعهٔ شعرهای انگلیسی او «Voice of Exile» نام دارد. او اولین شاعر ایران است که جایزهٔ روکرت در کوبُرگ را درسال ۲۰۱۰ دریافت کرده است.
وی دوران آموزش ابتدایی و متوسطه را در مشهد گذراند و در سال ۱۳۳۶ برای ادامه تحصیل عارم تهران شد. پس از فارغالتحصیلی از دانشسرای عالی با بورس تحصیلی شاگرد اولی به انگلستان رفت و از دانشگاه لندن دکترای فلسفه گرفت. پس از بازگشت به ایران مقیم تهران شد و در دانشگاه تربیت معلم به تدریس پرداخت.
او که در کنار دیگر آزاد اندیشان هم فکر خویش در مرکز جنبش روشنفکری ایران بود، پس از اعدام دوستش، سعید سلطان پور در سال ۱۳۶۰، مخفیانه زندگی میکرد و پس از مدتی از ایران مهاجرت کرد و از سال ۱۳۶۳ در لندن زندگی میکند.
اسماعیل خویی همچنین از پایه گذاران کانون نویسندگان ایران در تبعید و از پایه گذاران انجمن قلم در تبعید است.
او در کنار احمد شاملو به عنوان یکی از مهمترین نمایندگان شعر فارسی با زیگفرید اونزلد که به دعوت انستیتو گوته به ایران آمده بود، ملاقات کرد.
آثار اسماعیل خویی در شهرها و کشورهای مختلفی به چاپ رسیدهاند: از مشهد و تهران، تا سوئد، آمریکا، کانادا، انگلستان، کرواسی و آلمان.
خویی به شکل غریبی، تعهد اجتماعی خویش را که گاه در زبان خشمگین یک انقلابی به ستوه آمده از بیعدالتی جاری میشود، با اندیشههای فلسفی شرایط انسانی در بیان انتقادی یک روشنفکر؛ و یا با تغزل میآمیزد. او زبان تصویری بسیار ظریف و دقیقی را به کار میگیرد که از سادهترین چیزهای روزمره گرفته تا غیرمنتظرهترین استعارهها (ایماژها) را در خود جای داده است.
خویی در دوران پهلوی برای مقابله با سانسور از زبان سمبولیک ویژهای استفاده میکرد. او گنجینهٔ تصاویر جاودان شاعران کلاسیک را به کار میگرفت اما آن را همانند دیگر نمایندگان مکتب سمبولیستهای اجتماعی که او نیز به آن تعلق داشت و خدمت بزرگی به آن کرد با محتوی نو و کاملاً متفاوتی پر میکرد. به این ترتیب او یکی از جانشینان جدی آن نسل از شاعران متعهد است که مانند نیمایوشیج قلمشان سلاحی برای مبارزه علیه سرکوبهای اجتماعی و سیاسی و پیش از هر چیز علیه خفه کردن ادبیات و در راستای رسیدن به آزادی اندیشه و بیان بوده است.
شاید بخواهیم خویی را یک شاعر سیاسی بنامیم،اما این کار موجب تقلیل گستره و ژرفای آثارش خواهد شد چراکه سرچشمهٔ تعهد اجتماعی او شفقت است. چیزی که در رباعی «همبستگی» مانند دیگر اشعارش بیان شده - و نه فقط در فرم بلکه در محتوا نیز در سنت کلاسیک شعر فارسی قرار میگیرد؛ چون سعدی هم ابیاتی با همین مضمون دارد. خویی میگوید:
با یک دل غمگین به جهان شادی نیست
تا یک ده ویران بود، آبادی نیست
تا در همهٔ جهان یکی زندان هست
در هیچ کجای عالم آزادی نیست
@asheghanehaye_fatima
شاعر معاصر درگذشت
اشعار خویی در کشورهای مختلف و به زبانهای انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی، هندی و اوکراینی ترجمه شدهاند.
او همچنان با تسلطی که به زبان انگلیسی داشت، به این زبان نیز اشعاری سروده است و نخستین شاعر ایرانی است که جایزه روکرت درکوبرگ را در سال ۲۰۱۰ از آن خود کرده است.
«بیتاب»،
«از صدای سخن عشق»،
«درنابهنگام»،
«جهان دیگری میآفرینم»
و «قهقاه ناشنیدنی مرگ»
از جمله آثار اوست.
یادش گرامی باد.
#معرفی_شاعر
#اسماعیل_خویی
از پایه گذاران کانون نویسندگان ایران است.
شعرهای وی تاکنون به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی، هندی و اوکراینی ترجمه شده است. وی به انگلیسی مسلّط بوده و به آن نیز شعر سرودهاست. نخستین مجموعهٔ شعرهای انگلیسی او «Voice of Exile» نام دارد. او اولین شاعر ایران است که جایزهٔ روکرت در کوبُرگ را درسال ۲۰۱۰ دریافت کرده است.
وی دوران آموزش ابتدایی و متوسطه را در مشهد گذراند و در سال ۱۳۳۶ برای ادامه تحصیل عارم تهران شد. پس از فارغالتحصیلی از دانشسرای عالی با بورس تحصیلی شاگرد اولی به انگلستان رفت و از دانشگاه لندن دکترای فلسفه گرفت. پس از بازگشت به ایران مقیم تهران شد و در دانشگاه تربیت معلم به تدریس پرداخت.
او که در کنار دیگر آزاد اندیشان هم فکر خویش در مرکز جنبش روشنفکری ایران بود، پس از اعدام دوستش، سعید سلطان پور در سال ۱۳۶۰، مخفیانه زندگی میکرد و پس از مدتی از ایران مهاجرت کرد و از سال ۱۳۶۳ در لندن زندگی میکند.
اسماعیل خویی همچنین از پایه گذاران کانون نویسندگان ایران در تبعید و از پایه گذاران انجمن قلم در تبعید است.
او در کنار احمد شاملو به عنوان یکی از مهمترین نمایندگان شعر فارسی با زیگفرید اونزلد که به دعوت انستیتو گوته به ایران آمده بود، ملاقات کرد.
آثار اسماعیل خویی در شهرها و کشورهای مختلفی به چاپ رسیدهاند: از مشهد و تهران، تا سوئد، آمریکا، کانادا، انگلستان، کرواسی و آلمان.
خویی به شکل غریبی، تعهد اجتماعی خویش را که گاه در زبان خشمگین یک انقلابی به ستوه آمده از بیعدالتی جاری میشود، با اندیشههای فلسفی شرایط انسانی در بیان انتقادی یک روشنفکر؛ و یا با تغزل میآمیزد. او زبان تصویری بسیار ظریف و دقیقی را به کار میگیرد که از سادهترین چیزهای روزمره گرفته تا غیرمنتظرهترین استعارهها (ایماژها) را در خود جای داده است.
خویی در دوران پهلوی برای مقابله با سانسور از زبان سمبولیک ویژهای استفاده میکرد. او گنجینهٔ تصاویر جاودان شاعران کلاسیک را به کار میگرفت اما آن را همانند دیگر نمایندگان مکتب سمبولیستهای اجتماعی که او نیز به آن تعلق داشت و خدمت بزرگی به آن کرد با محتوی نو و کاملاً متفاوتی پر میکرد. به این ترتیب او یکی از جانشینان جدی آن نسل از شاعران متعهد است که مانند نیمایوشیج قلمشان سلاحی برای مبارزه علیه سرکوبهای اجتماعی و سیاسی و پیش از هر چیز علیه خفه کردن ادبیات و در راستای رسیدن به آزادی اندیشه و بیان بوده است.
شاید بخواهیم خویی را یک شاعر سیاسی بنامیم،اما این کار موجب تقلیل گستره و ژرفای آثارش خواهد شد چراکه سرچشمهٔ تعهد اجتماعی او شفقت است. چیزی که در رباعی «همبستگی» مانند دیگر اشعارش بیان شده - و نه فقط در فرم بلکه در محتوا نیز در سنت کلاسیک شعر فارسی قرار میگیرد؛ چون سعدی هم ابیاتی با همین مضمون دارد. خویی میگوید:
با یک دل غمگین به جهان شادی نیست
تا یک ده ویران بود، آبادی نیست
تا در همهٔ جهان یکی زندان هست
در هیچ کجای عالم آزادی نیست
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
#نادر_ابراهیمی، تصویرگر، سینماگر و داستاننویس معاصر در ۱۴ فروردینماه ۱۳۱۵ در تهران دیده به جهان گشود.
او نوشتن را از سن ۱۶ سالگی آغاز کرد. در سال ۱۳۴۲ اولین کتاب خود با عنوان «خانهای برای شب» را به چاپ رساند که داستان «دشنام» از این مجموعه مورد توجه بسیار واقع شد. ابراهیمی تا سال ۱۳۸۰ علاوه بر نوشتن صدها مقاله تحقیقی و نقد، بیش از صد کتاب منتشر کرده است که شامل رمان و داستان کوتاه و کتابهایی در حوزه کتاب کودک و نوجوان، نمایشنامه و فیلمنامه است.
نادر ابراهیمی چندین فیلم مستند و سینمایی و همینطور دو مجموعه تلویزیونی را نوشته و کارگردانی کرده است. او برای این مجموعهها آهنگها و ترانههایی نیز ساخته است. ابراهیمی پیش از #انقلاب موسسه غیرانتفاعی ایرانشناسی را تاسیس کرد و از سراسر ایران در این حوزه فیلم و عکس و اسلاید تهیه کرد و فقط آنها را بایگانی کرد که پس از انقلاب این مجموعه متوقف شد. ابراهیمی پیش از انقلاب بازداشت نیز شده بود. نادر ابراهیمی در زمینه ادبیات کودکان نیز تلاش میکرد.
او و همسرش موسسه همگام با کودکان و نوجوانان را تاسیس کردند که در زمینه مسایل مربوط به کودکان و نوجوانان مبادرت به چاپ و پخش کتاب و نقاشی و عکس و پژوهش میکرد.
او توانست عنوان «ناشر برگزیده آسیا» و «ناشر برگزیده نخست جهان» را از جشنوارههای آسیایی و جهانی در تصویرگری کتاب کودک از آن ِ خود کند. نادر ابراهیمی در زمینه ادبیات کودک موفق شد که جایزه اول براتیسلاو- پایتخت اسلوواکی-، جایزه اول تعلیم و تربیت یونسکو، جایزه کتاب برگزیده سال ایران و چندین جایزه دیگر را دریافت کند. نادر ابراهیمی همچنین عنوان «نویسنده برگزیده ادبیات داستانی ۲۰ سال بعد از انقلاب» را به خاطر داستان بلند و هفتجلدی « آتش بدون دود» از آن خود کرد.
«آتش بدون دود» علاوه بر اینکه شاید یکی از مهمترین کتابهای نادر ابراهیمی باشد، نام یکی از سریالهایی هم هست که در خاطره بسیاریها ثبت شده است. این مجموعه از شاخصترین فعالیتهای سینمایی ابراهیمی است که بر اساس کتاب خودش ساخته شده است. بازیگرانی همچون #محمدعلی_کشاورز، #اکبر_زنجانپور و #جمشید_گرگین در این سریال ایفای نقش میکنند. این سریال در مورد زندگی ترکمنها است.
نادر ابراهیمی، ۱۶ خردادماه ۱۳۸۷ در سن ۷۲ سالگی پس از یک دوره بیماری درگذشت...
یادش گرامی باد.
#معرفی_شاعر
@asheghanehaye_fatima
او نوشتن را از سن ۱۶ سالگی آغاز کرد. در سال ۱۳۴۲ اولین کتاب خود با عنوان «خانهای برای شب» را به چاپ رساند که داستان «دشنام» از این مجموعه مورد توجه بسیار واقع شد. ابراهیمی تا سال ۱۳۸۰ علاوه بر نوشتن صدها مقاله تحقیقی و نقد، بیش از صد کتاب منتشر کرده است که شامل رمان و داستان کوتاه و کتابهایی در حوزه کتاب کودک و نوجوان، نمایشنامه و فیلمنامه است.
نادر ابراهیمی چندین فیلم مستند و سینمایی و همینطور دو مجموعه تلویزیونی را نوشته و کارگردانی کرده است. او برای این مجموعهها آهنگها و ترانههایی نیز ساخته است. ابراهیمی پیش از #انقلاب موسسه غیرانتفاعی ایرانشناسی را تاسیس کرد و از سراسر ایران در این حوزه فیلم و عکس و اسلاید تهیه کرد و فقط آنها را بایگانی کرد که پس از انقلاب این مجموعه متوقف شد. ابراهیمی پیش از انقلاب بازداشت نیز شده بود. نادر ابراهیمی در زمینه ادبیات کودکان نیز تلاش میکرد.
او و همسرش موسسه همگام با کودکان و نوجوانان را تاسیس کردند که در زمینه مسایل مربوط به کودکان و نوجوانان مبادرت به چاپ و پخش کتاب و نقاشی و عکس و پژوهش میکرد.
او توانست عنوان «ناشر برگزیده آسیا» و «ناشر برگزیده نخست جهان» را از جشنوارههای آسیایی و جهانی در تصویرگری کتاب کودک از آن ِ خود کند. نادر ابراهیمی در زمینه ادبیات کودک موفق شد که جایزه اول براتیسلاو- پایتخت اسلوواکی-، جایزه اول تعلیم و تربیت یونسکو، جایزه کتاب برگزیده سال ایران و چندین جایزه دیگر را دریافت کند. نادر ابراهیمی همچنین عنوان «نویسنده برگزیده ادبیات داستانی ۲۰ سال بعد از انقلاب» را به خاطر داستان بلند و هفتجلدی « آتش بدون دود» از آن خود کرد.
«آتش بدون دود» علاوه بر اینکه شاید یکی از مهمترین کتابهای نادر ابراهیمی باشد، نام یکی از سریالهایی هم هست که در خاطره بسیاریها ثبت شده است. این مجموعه از شاخصترین فعالیتهای سینمایی ابراهیمی است که بر اساس کتاب خودش ساخته شده است. بازیگرانی همچون #محمدعلی_کشاورز، #اکبر_زنجانپور و #جمشید_گرگین در این سریال ایفای نقش میکنند. این سریال در مورد زندگی ترکمنها است.
نادر ابراهیمی، ۱۶ خردادماه ۱۳۸۷ در سن ۷۲ سالگی پس از یک دوره بیماری درگذشت...
یادش گرامی باد.
#معرفی_شاعر
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from اتچ بات
.
#آنا_آخماتووا
#معرفی_شاعر
آنا آخماتووا (آنّا آندرییوا گارینکو) زاده ۲۳ ژوئن ۱۸۸۹، شاعر و نویسندهی اهل روسیه بنیانگذارمکتب شعری آکمهایسم
او پس از مرگش، بزرگترین شاعر زن روسیه نامیده شد.
.
موضوع بسیار ساده است و روشن،
هر کسی آن را می فهمد:
تو مرا دوست نداری
و هرگز دوست نخواهی داشت.
من چرا چنین دلبسته ام
به مردی کاملا بیگانه؟
چرا شامگاهان
چنین از ته دل برایت دعا می کنم؟
چرا دوستم را، کودک موطلائی ام را
شهر محبوبم را، سرزمینم را
ترک کرده ام
و در خیابانهای این پایتخت بیگانه
چون کولی سیاه پوشی
سرگردانم؟
اما چه زیباست
اندیشه ی دیداری با تو؟
کتاب :خاطره ای در درونم است!
#آنا_آخماتووا
.
@asheghanehaye_fatima
#آنا_آخماتووا
#معرفی_شاعر
آنا آخماتووا (آنّا آندرییوا گارینکو) زاده ۲۳ ژوئن ۱۸۸۹، شاعر و نویسندهی اهل روسیه بنیانگذارمکتب شعری آکمهایسم
او پس از مرگش، بزرگترین شاعر زن روسیه نامیده شد.
.
موضوع بسیار ساده است و روشن،
هر کسی آن را می فهمد:
تو مرا دوست نداری
و هرگز دوست نخواهی داشت.
من چرا چنین دلبسته ام
به مردی کاملا بیگانه؟
چرا شامگاهان
چنین از ته دل برایت دعا می کنم؟
چرا دوستم را، کودک موطلائی ام را
شهر محبوبم را، سرزمینم را
ترک کرده ام
و در خیابانهای این پایتخت بیگانه
چون کولی سیاه پوشی
سرگردانم؟
اما چه زیباست
اندیشه ی دیداری با تو؟
کتاب :خاطره ای در درونم است!
#آنا_آخماتووا
.
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
۲۴ اوت، سالروز تولد #خورخه_لوئیس_بورخس.
۱۸۹۹-۱۹۸۶
#بورخس تقریباً سی سال آخر عمرش را در نابینایی گذراند و بخش بزرگی از آثارش را در تاریکی خلق کرد. با این که در این سالها به اوج شهرت و محبوبیت رسید، جوایز مختلف گرفت و برای ایراد سخنرانی مدام به اروپا و امریکا دعوت می شد، اما اغلب آه میکشید و از این که دیگر نمی توانست کتاب بخواند و نقشههای جغرافیایی را ببیند اندوهگین بود.
«من نه به زندگی دسترسی دارم، نه به مرگ. » آخر او عاشق رنگها بود. از دیدن ساعت شنی ، نقشه و شکل هرم لذت میبرد. زمان را مساله اصلی فلسفه میدانست. دوست داشت شعر را با صدای بلند و به قول خودش «ماورایی» بخواند. به ادبیات انگلیسی بینهایت علاقه داشت.
روزهای آخر عمرش، به دوستش گفته بود: «میدانم که فراموشی مرا محو خواهد کرد و همین تسلایم میدهد.» بعد ساکت شده بود، و دوباره پرسیده بود: «فراموشی مرا گمنام خواهد کرد، مگر نه؟»
#معرفی_شاعر👇
@asheghanehaye_fatima
۱۸۹۹-۱۹۸۶
#بورخس تقریباً سی سال آخر عمرش را در نابینایی گذراند و بخش بزرگی از آثارش را در تاریکی خلق کرد. با این که در این سالها به اوج شهرت و محبوبیت رسید، جوایز مختلف گرفت و برای ایراد سخنرانی مدام به اروپا و امریکا دعوت می شد، اما اغلب آه میکشید و از این که دیگر نمی توانست کتاب بخواند و نقشههای جغرافیایی را ببیند اندوهگین بود.
«من نه به زندگی دسترسی دارم، نه به مرگ. » آخر او عاشق رنگها بود. از دیدن ساعت شنی ، نقشه و شکل هرم لذت میبرد. زمان را مساله اصلی فلسفه میدانست. دوست داشت شعر را با صدای بلند و به قول خودش «ماورایی» بخواند. به ادبیات انگلیسی بینهایت علاقه داشت.
روزهای آخر عمرش، به دوستش گفته بود: «میدانم که فراموشی مرا محو خواهد کرد و همین تسلایم میدهد.» بعد ساکت شده بود، و دوباره پرسیده بود: «فراموشی مرا گمنام خواهد کرد، مگر نه؟»
#معرفی_شاعر👇
@asheghanehaye_fatima
۱۳ دی ۱۳۳۸
درگذشت #نیما_یوشیج
#معرفی_شاعر
فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد میزنم.
فریاد میزنم!
#علی_اسفندیاری ( #نیما_یوشیج)
(زادهٔ ۲۱ آبان ۱۲۷۶ مازندران -
درگذشته ۱۳ دی ۱۳۳۸ تهران )
بنیانگذار شعرنو
نامبرده که در دهکدهٔ یوش، بخش بلده از توابع شهرستان نور استان مازندران به دنیا آمد ملقب به پدر شعرنو است.
نیما یوشیج با مجموعه تأثیرگذار افسانه، که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد. نیما آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خودِ نیما بر هنر خویش نهاده بود.
تمام جریانهای اصلی شعر معاصر فارسی وامدار این انقلاب و تحولی هستند که نیما نوآور آن بود. بسیاری از شاعران و منتقدان معاصر، اشعار نیما را نمادین میدانند و او را هم پایهٔ شاعران سمبولیست بنام جهان میشمارند. وی همچنین اشعاری به زبان مازندرانی دارد که با نام «روجا» چاپ شدهاست. او با بهرهگیری از عناصر طبیعی با بیانی رمزگونه به ترسیم سیمای جامعه پرداخته است.
نیما تا دوازدهسالگی در زادگاهش، در دل طبیعت زندگی کرد. ۱۲ساله بود که بههمراه خانواده به تهران رفت و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد. در مدرسه از بچهها کنارهگیری میکرد و بهگفته خودِ نیما با یکی از دوستانش مدام از مدرسه فرار میکردند و پس از مدتی با تشویق یکی از معلمهایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول شد و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و شعر گفتن به سبک خراسانی را شروع کرد. نیما، شعر بلند افسانه را به نظام وفا، معلم قدیمی اش تقدیم کرده است. پس از پایان تحصیلات در مدرسه سنلویی، نیما در وزارت دارایی مشغول کار شد، اما پس از مدتی این کار را مطابق میل خود نیافت و آن را رها کرد.
علی اسفندیاری در سال ۱۳۰۰ نام خود را به نیما تغییر داد. نیما نام یکی از اسپهبدان تبرستان بود و به معنی کمان بزرگ است. او با همین نام شعرهای خود را امضاء میکرد. در نخستین سالهای صدور شناسنامه نام وی نیما خان یوشیج ثبت شدهاست.
دوران نوجوانی و جوانی نیما مصادف بود با توفانهای سهمگین سیاسی ـ اجتماعی در ایران نظیر انقلاب مشروطه و جنبش جنگل و تأسیس جمهوری سرخ گیلان که روح حساس نیما نمیتوانست از این توفانهای اجتماعی بیتأثیر بمانَد. نیما ازنظر سیاسی تفکر چپگرایانه داشت و با نشریه ایران سرخ، یکی از نشریات حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) که برادرش لادبن سردبیر آن بود و در رشت چاپ و منتشر میشد همکاری قلمی داشت. ازجمله تصمیم گرفت به میرزا کوچک خان جنگلی بپیوندد و همراه با او بجنگد تا کشته شود.
نیما در ۶ اردیبهشت ۱۳۰۵ ازدواج کرد. همسر وی، عالیه جهانگیر، فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و خواهرزاده نویسنده نامدار میرزا جهانگیر صوراسرافیل بود. حاصل این ازدواج، که تا پایان عمر دوام یافت، فرزند پسری بود به نام شراگیم که اکنون در آمریکا زندگی میکند. شراگیم در سال ۱۳۲۱ بهدنیا آمد.
نیما در سال ۱۳۰۰ منظومه قصه رنگ پریده را که یک سال پیش سروده بود در هفتهنامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند. این منظومه مخالفت بسیاری از شاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانند ملک الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی را برانگیخت. شاعران سنتی به مسخره و آزار وی دست زدند.
نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسههای مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامههایی چون مجله موسیقی و مجله کویر پرداخت. انقلاب نیما با دو شعر «ققنوس» (بهمن ۱۳۱۶) و «غراب» (مهر ۱۳۱۷) آغاز شد و او این دو شعر را در مجلهٔ «موسیقی» که یک مجلهٔ دولتی بود، منتشر کرد. او در ۶۴ سال زندگی خود توانست معیارهای هزارساله شعر فارسی را که تغییر ناپذیر و مقدس و ابدی مینمود، با شعرهایش تحول بخشد.
این شاعر بزرگ، درحالیکه به علت سرمای شدید یوش، به ذاتالریه مبتلا شده بود، برای معالجه به تهران آمد؛ معالجات تأثیری نداشت و در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ بنا به وصیت وی پیکر او را به خانهاش در یوش منتقل کردند. مزار او در کنار مزار خواهرش، بهجتالزمان اسفندیاری (درگذشته به تاریخ ۸ خرداد ۱۳۸۶) و مزار سیروس طاهباز در میان حیاط جای گرفتهاست.
@asheghanehaye_fatima
درگذشت #نیما_یوشیج
#معرفی_شاعر
فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد میزنم.
فریاد میزنم!
#علی_اسفندیاری ( #نیما_یوشیج)
(زادهٔ ۲۱ آبان ۱۲۷۶ مازندران -
درگذشته ۱۳ دی ۱۳۳۸ تهران )
بنیانگذار شعرنو
نامبرده که در دهکدهٔ یوش، بخش بلده از توابع شهرستان نور استان مازندران به دنیا آمد ملقب به پدر شعرنو است.
نیما یوشیج با مجموعه تأثیرگذار افسانه، که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد. نیما آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خودِ نیما بر هنر خویش نهاده بود.
تمام جریانهای اصلی شعر معاصر فارسی وامدار این انقلاب و تحولی هستند که نیما نوآور آن بود. بسیاری از شاعران و منتقدان معاصر، اشعار نیما را نمادین میدانند و او را هم پایهٔ شاعران سمبولیست بنام جهان میشمارند. وی همچنین اشعاری به زبان مازندرانی دارد که با نام «روجا» چاپ شدهاست. او با بهرهگیری از عناصر طبیعی با بیانی رمزگونه به ترسیم سیمای جامعه پرداخته است.
نیما تا دوازدهسالگی در زادگاهش، در دل طبیعت زندگی کرد. ۱۲ساله بود که بههمراه خانواده به تهران رفت و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد. در مدرسه از بچهها کنارهگیری میکرد و بهگفته خودِ نیما با یکی از دوستانش مدام از مدرسه فرار میکردند و پس از مدتی با تشویق یکی از معلمهایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول شد و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و شعر گفتن به سبک خراسانی را شروع کرد. نیما، شعر بلند افسانه را به نظام وفا، معلم قدیمی اش تقدیم کرده است. پس از پایان تحصیلات در مدرسه سنلویی، نیما در وزارت دارایی مشغول کار شد، اما پس از مدتی این کار را مطابق میل خود نیافت و آن را رها کرد.
علی اسفندیاری در سال ۱۳۰۰ نام خود را به نیما تغییر داد. نیما نام یکی از اسپهبدان تبرستان بود و به معنی کمان بزرگ است. او با همین نام شعرهای خود را امضاء میکرد. در نخستین سالهای صدور شناسنامه نام وی نیما خان یوشیج ثبت شدهاست.
دوران نوجوانی و جوانی نیما مصادف بود با توفانهای سهمگین سیاسی ـ اجتماعی در ایران نظیر انقلاب مشروطه و جنبش جنگل و تأسیس جمهوری سرخ گیلان که روح حساس نیما نمیتوانست از این توفانهای اجتماعی بیتأثیر بمانَد. نیما ازنظر سیاسی تفکر چپگرایانه داشت و با نشریه ایران سرخ، یکی از نشریات حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) که برادرش لادبن سردبیر آن بود و در رشت چاپ و منتشر میشد همکاری قلمی داشت. ازجمله تصمیم گرفت به میرزا کوچک خان جنگلی بپیوندد و همراه با او بجنگد تا کشته شود.
نیما در ۶ اردیبهشت ۱۳۰۵ ازدواج کرد. همسر وی، عالیه جهانگیر، فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و خواهرزاده نویسنده نامدار میرزا جهانگیر صوراسرافیل بود. حاصل این ازدواج، که تا پایان عمر دوام یافت، فرزند پسری بود به نام شراگیم که اکنون در آمریکا زندگی میکند. شراگیم در سال ۱۳۲۱ بهدنیا آمد.
نیما در سال ۱۳۰۰ منظومه قصه رنگ پریده را که یک سال پیش سروده بود در هفتهنامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند. این منظومه مخالفت بسیاری از شاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانند ملک الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی را برانگیخت. شاعران سنتی به مسخره و آزار وی دست زدند.
نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسههای مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامههایی چون مجله موسیقی و مجله کویر پرداخت. انقلاب نیما با دو شعر «ققنوس» (بهمن ۱۳۱۶) و «غراب» (مهر ۱۳۱۷) آغاز شد و او این دو شعر را در مجلهٔ «موسیقی» که یک مجلهٔ دولتی بود، منتشر کرد. او در ۶۴ سال زندگی خود توانست معیارهای هزارساله شعر فارسی را که تغییر ناپذیر و مقدس و ابدی مینمود، با شعرهایش تحول بخشد.
این شاعر بزرگ، درحالیکه به علت سرمای شدید یوش، به ذاتالریه مبتلا شده بود، برای معالجه به تهران آمد؛ معالجات تأثیری نداشت و در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ بنا به وصیت وی پیکر او را به خانهاش در یوش منتقل کردند. مزار او در کنار مزار خواهرش، بهجتالزمان اسفندیاری (درگذشته به تاریخ ۸ خرداد ۱۳۸۶) و مزار سیروس طاهباز در میان حیاط جای گرفتهاست.
@asheghanehaye_fatima
#معرفی_شاعر
#نادر_نادرپور
(زادهٔ ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در کرمان ـ
درگذشتهٔ ۲۹ بهمن ۱۳۷۸ در لسآنجلس)
شاعر، نویسنده، مترجم،
فعال سیاسی-اجتماعی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود.
جاده خالی است
در گلو می شکنم از سر خشم
هر نفس ، خنجر فریادی را
سر خونین جدا از تن من
در رگ و ریشه نهان کرده هنوز
کینه ی کهنه ی جلادی را
بی سر از راه سفر آمده ام
سر من در شب تاریک زمین
همچنان چشم به راه سحر است
جاده ، خالی است ولی می شنوی ؟
آه ! با من ، با من
پای سنگین کسی همسفر است
ای در بسته ی گمگشته کلید
گوش بر روزنه ات دوخته ام
تا مگر راه به سوی تو برم
مشعل از
چشم خود افروخته ام
جامه دان سفر دور به دست
در تب تند عطش سوخته ام
ای دربسته ! جواب تو کجاست ؟
راستی ، ای دم طوفانی صبح
آفتاب تو کجاست ؟
زنده یاد #نادر_نادرپور
@asheghanehaye_fatima
#نادر_نادرپور
(زادهٔ ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در کرمان ـ
درگذشتهٔ ۲۹ بهمن ۱۳۷۸ در لسآنجلس)
شاعر، نویسنده، مترجم،
فعال سیاسی-اجتماعی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود.
جاده خالی است
در گلو می شکنم از سر خشم
هر نفس ، خنجر فریادی را
سر خونین جدا از تن من
در رگ و ریشه نهان کرده هنوز
کینه ی کهنه ی جلادی را
بی سر از راه سفر آمده ام
سر من در شب تاریک زمین
همچنان چشم به راه سحر است
جاده ، خالی است ولی می شنوی ؟
آه ! با من ، با من
پای سنگین کسی همسفر است
ای در بسته ی گمگشته کلید
گوش بر روزنه ات دوخته ام
تا مگر راه به سوی تو برم
مشعل از
چشم خود افروخته ام
جامه دان سفر دور به دست
در تب تند عطش سوخته ام
ای دربسته ! جواب تو کجاست ؟
راستی ، ای دم طوفانی صبح
آفتاب تو کجاست ؟
زنده یاد #نادر_نادرپور
@asheghanehaye_fatima
#معرفی_شاعر #عمران_صلاحی شاعر، نویسنده، مترجم وطنزپرداز ایرانی
#عمران_صلاحی در یکم اسفند سال ۱۳۲۵ در امیریه (تهران)از پدری اردبیلی و مادری مهاجر که از باکو به سمنان و سپس تهران مهاجرت کرده بودند، متولد گردید.
خود او در کتاب «تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران، عمران صلاحی» نشر ثالث صفحه ۱۸ دربارهٔ تاریخ تولدش میگوید: «من در سال ۱۳۲۵ در تهران متولد شدهام. در محلهٔ امیریهٔ مختاری. البته آن طور که شناسنامهام میگوید باید این اتفاق غیرمنتظره و کمی هم عجیب در اول اسفند اتفاق افتاده باشد. اما خالهٔ بزرگم میگفت ۱۰ تیرماه متولد شدهام.» که البته او خود بیشتر بر ۱ اسفند تأکید داشت
زمزمهای در باران میروید
میپیچد بر نردهی ایوان
پردهی تور
میلرزد.
زمزمهای چترش را میبندد
با کلماتی خیس
بالا میآید
از پله.
زمزمهای با خود میآورد
نرگسها را مریمها را
میغلتاند روی سپیدی
شبنمها را.
دستی نرم
در مهتاب
تصویری میچیند
آینهای خواب میبیند.
#عمران_صلاحی
@asheghanehaye_fatima
#عمران_صلاحی در یکم اسفند سال ۱۳۲۵ در امیریه (تهران)از پدری اردبیلی و مادری مهاجر که از باکو به سمنان و سپس تهران مهاجرت کرده بودند، متولد گردید.
خود او در کتاب «تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران، عمران صلاحی» نشر ثالث صفحه ۱۸ دربارهٔ تاریخ تولدش میگوید: «من در سال ۱۳۲۵ در تهران متولد شدهام. در محلهٔ امیریهٔ مختاری. البته آن طور که شناسنامهام میگوید باید این اتفاق غیرمنتظره و کمی هم عجیب در اول اسفند اتفاق افتاده باشد. اما خالهٔ بزرگم میگفت ۱۰ تیرماه متولد شدهام.» که البته او خود بیشتر بر ۱ اسفند تأکید داشت
زمزمهای در باران میروید
میپیچد بر نردهی ایوان
پردهی تور
میلرزد.
زمزمهای چترش را میبندد
با کلماتی خیس
بالا میآید
از پله.
زمزمهای با خود میآورد
نرگسها را مریمها را
میغلتاند روی سپیدی
شبنمها را.
دستی نرم
در مهتاب
تصویری میچیند
آینهای خواب میبیند.
#عمران_صلاحی
@asheghanehaye_fatima