عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
صبح شد
آی نمی‌باید خفت
چشم بگشای که خورشید شکفت
باز کن پنجره را با دمِ صبح
باید از خانه‌ی دل
گَرد پریشانی رُفت

#سلمان_هراتی


@asheghanehaye_fatima
الهی امروز برایت همان روزی باشد که خواهی، همان هایی را ببینی که دوستشان داری ،همه چیز جوری پیش برود که آرزویش را داری ...


خوشبختی برای هر کس تعریف ویژه ای داردو من خوشبختی به سبک خودت را برای تو آرزو می کنم ❤️


درس امروز

🔰
استارک : نذار گذشته‌ت ..
تعیین کننده‌ی آینده‌ت باشه .

🎥 Ant-Man
#دیالوگ
📸 #عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
#صبح
سلام دوستان گلم🌸
امروزتان زیبا
هر روز شروع قصه ایست
قصه امروزتان
سرشار از عـشق و محبت
قصه زندگیتون
پرازصفا وصمیمیت
و قصه دلــتون شـاد
و بی غصه


@asheghanehaye_fatima
ازآدمها براي خود بت نسازيم. از بودن آنها تا وقتى هستند لذت ببريم و باور داشته باشيم نه ما براي ديگران ابدي هستيم و نه ديگران براي ما. رفتن هم يك فعل است مثل آمدن ،فقط از نوع دردناكش

#نيكى_فيروزكوهی


@asheghanehaye_fatima
دلم را سخت و به تکرار شکسته ای. با این حال نشستم و با قلبی رنجیده و روحی آزرده برای آرامشت دعا کردم.
امروز به این نتیجه رسیدم که سختی‌های زندگی‌ را به فالِ نیک‌ بگیرم. که درد‌هایم را گرامی‌ بشمارم، به خصوص آنهایی که تو بر روحِ شکننده و روانِ بی‌ پروایم به جای گذاشتی‌ . که اشتباهاتم را، حتی تلخ ترینشان را دوست داشته باشم و عواقب‌شان را با جان و دل بپذیرم. عشق ورزیدن به عاقبتی اندوه‌بار و گزنده ... میفهمی؟
به نقطه ی والایی از رهایی رسیده‌ام که تنهایی حتی از نوع بغض آلودش دیگر عذاب آور نیست. فهمیدم برای رسیدن به خود، باید از خودم و از آنچه بر قلب و روحم سایه افکنده عبور کنم. فهمیدم باید از تو عبور کنم. فهمیدم باید ببخشم. باید تو را ببخشم، نه‌ به خاطر آنچه بودی، به خاطر آنچه که کردی و باید خودم را ببخشم نه‌ به خاطر آنچه کردم، بلکه به خاطر آنچنانی که با تو بودم.
دستهایم را بالا بردم و از اعماق قلبم آنچنان صادقانه برایت دعا کردم که اگر خدا تنها شاهدمان نبود، شاید خودش را برای افرینشِ فاجعه‌ای به نامِ من تا ابدیّت سرزنش می‌‌کرد. برایت آرامش آرزو کردم، چراکه گذر از تو، گذر از آن شب‌های جهنمی، گذر از لحظه‌های شک و تردید و دودلی، گذر از رابطه‌ای بی‌ هویت، گذر از سکوت، مرا به آرامش و به زندگی‌ دوباره رساند. .

در سینه‌ام صدای باران پیچیده است ... میفهمی؟

#نیکی‌_فیروزکوهی

@asheghanehaye_fatima

📘راس ساعت هیچ/نشر ایجاز
پ.ن. اگر در سينه تون صداي بارون پيچيده يعنى وقتشه كه به آرامش برسید
@asheghanehaye_fatima



اکنون که یاس‌ها شکوفه کرده‌اند
او کاسه‌ای پر از یاس در اتاق‌اش دارد
و حین صحبت یکی را در انگشتان‌اش می‌پیچد‌.
«آه، دوست من، تو نمی‌دانی، تو نمی‌دانی، تو نمی‌دانی زندگی چیست، تو که آن را در دستان‌ات داری.»
ساقه‌های یاس را آرام می‌پیچاند
«تو می‌گذاری از تو جاری شود، تو می‌گذاری جاری شود،
و جوانی جفاکار است و ندامتی ندارد
و لب‌خند می‌زند به موقعیت‌هایی که نمی‌بیند»
و من البته لب‌خند می‌زنم
به چای خوردن ادامه می‌دهم.
«اما با این غروب‌های آوریل
که به نوعی زندگی مدفون‌ام
و بهار پاریس را تداعی می‌کنند
بی‌حدوصف احساس آرامش می‌کنم
و جهان را سرانجام شگفت‌انگیز و جوان می‌بینم.»

صدا برمی‌گردد
همانند صدای دائمن بی‌تنظیم ویولن شکسته‌ای
در بعدازظهری از ماه اوت:
من همیشه مطمئن‌ام تو احساس‌ام را می‌فهمی
همیشه مطمئن‌ام تو احساس می‌کنی
مطمئن‌ام دست‌ات را در امتداد خلیج دراز می‌کنی.

■●شاعر: #تی_اس_الیوت | T.S Eliot | آمریکا-انگلیس، ۱۹۶۵-۱۸۸۸ |

■●برگردان: #محمد_رجب‌پور
Fardamoon
Googoosh [MyManotoMusic.Com]
و من می‌توانم یک صبح زیبا
پنجره را
به سبز سبز دنیا باز کنم
و بی‌ هیچ هراسی از زخم‌های درونم
به همسایه بگویم
سلام، سلام...

#نیکی_فیروزکوهی
#گوگوش
فردامون

@asheghanehaye_fatima
ستایش من برای زن در این است که هرگز نیاز شخصی خودش را مصلحت عام جا نمی‌زند.

#بهرام_بیضایی
#چریکه_تارا
#دیالوگ

@asheghanehaye_fatima
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما به این دلیل روی کره‌ی زمین زندگی می‌کنیم که از زندگی لذت ببریم.

به حرف‌های کسانی که به شما چیزی
غیر از این می‌گویند گوش ندهید.

#زمان_لرزه
#کورت_ونه_گوت
#رقص👍😍


@asheghanehaye_fatima
کمی تحمل کن ؛
دردهایی را که هربار با سماجتِ بیشتری قلبِ آرامشت را نشانه می گیرند
غصه هایی را که از در و دیوار ، می بارند
و مشکلاتی را که دست از سرِ آسایشت بر نمی دارند .
باور کن که اوضاع ، همیشه به یک منوال نمی مانَد
شاید امروز همان روزی که می خواستی نبود ،
و هیچ چیز ، به گونه ای که تو انتظار داشتی پیش نرفت
ولی روزهای خوب ، در راه اند
قوی باش و مصمم تر از قبل ، برای حالِ خوب و آرزوهایت تلاش کن
و فراموش نکن که خدا همیشه در اوجِ سختی و مشکلات ، از راه می رسد و برایت معجزه می کند .
کمی تحمل کن
همه چیز ، درست خواهد شد ...

#نرگس_صرافیان_طوفان‌


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
تنهايى دوست داشتنى نيست!
اما خواستنى تر از
تمامِ دوستت دارم هاى مسموم است!
مگر تا كجا ميتوانى به دلت بگویی :
"ببخشيد كه باورم شد"
.
#بهرام_حمیدیان


@asheghanehaye_fatima
پذیرش تفاوت های زنان و مردان کاملا
معقول است.

اینکه زنانگی برای من "خانه" است، به این
معنا نیست که من می خواهم همیشه در
خانه بمانم.

اگر من هرگز از خانه بیرون نروم راکد می‌شوم.

من بیش از آن انرژی، کنجکاوی و نیرو
دارم که اینقدر محدود بمانم.

در محدودیت، کل حوزه های وجودم یا
ناقص می ماند یا صدمه می بیند و اگر بخواهم نسبت به خودم مسئول باشم –
که می خواهم- باید بتوانم آمال و آرزوهای خود را دنبال کنم.



#آن_ترویت #یادداشت_های_روزانه_یک_هنرمند


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


"به حسین عباسیان"

ترا در بحبوحه‌ی عشق دیدم و مدامِ رنج.
چگونه ازاین‌همه درد
به آشیانه بمانی‌وُ نیفتی؟
-به رفتار اشک بر گونه-

چگونه مژه بر تشت خون میسایی‌وُ
سپیدِ شقیقه بر بالش شب می‌گذاری؟
.
برهنه‌ای بر کوکب و ابر
غور زمین می‌کنی‌وُ زمان
نگات که می‌‌کنم
قبات
قوّت قواره است؛
تاش،
اندوه از بالات بگیرم
جا که عشق از سیاهِ چشم گرفتی‌وُ
درد از میان کتف‌ات رمید،
چون ردّ جفاش بر چشم‌وُ موسم هجاش بر موت.


اصابت چشم بودیم وُ چشم
اصابت اندوه بودیم وُ اندوه
اصابت خاطره وُ اصابت ماه بر بلور
اصابت "الف" بر "ر"
که اندوه بتکانم از آبیِ رگهات‌وُ.
*"دو فاخته بنشانی پایین پای باد"


#وحید_نجفی
.

*پ.ن: "دو فاخته پایین پای باد" نمایشنامه‌ای است از حسین عباسیان.
@asheghanehaye_fatima




"پیدایش"

سیگار نگیراندَم
شش روز
جز به لبی افروخته،
و آن‌گاه به سکون نشستم.

به خواب دیدمت
پریشان‌تر از هم‌آغوشی‌ی رنگ‌ها
در پرِّ طاووس و جامه‌ای سیاه،
و مِه بود که مرا معلّق می‌داشت.
به خوابِ آن دکمه‌ی درخشان دیدمت
هنگامْ که هر برگ، تبسمی سبز بود.

چه مهرْبان بود، سگی که در خوابت به پروانه بدل می‌شد
و هم‌زمان
هارْ به خواب من میامد.
چه مهربان بود کابوس
وقتی مرا از خود می‌پراند و آغوش تو را برایم می‌گشود.
گفتم؛
از بازوانت نکاه
ببین؛
آغوش
چه دست‌های لرزانی دارد
میان دو قاصدک.

سر می‌چرخانم
به دَوَرانِ هر نفس
لای حبابی که می‌گردانی،
ستاره بر فراز چاه بیاویز
وقتی که به نوشیدن می‌آیم،
ای رقیق!
چشم فرو بند
سوزنی اگر فرود می‌آری.

می‌خواهم
سایه از گیسوت،از تیغِ ماهی،از لای بید
بر خوابم بیندازی
و پوست حساسم را بوی تنت بپریشد
وقتی از تکان پرده‌ها
در هر نفس گُل می‌ریزی بر پیرهن و دریا
به چشم و تن.
زخم کهنه را بپیچم به کدام ابر؟
می‌خواهم
سپیدترین درد را
از رعشه‌ی سرخ کلام
جاری کنم.
سپیده نمی‌رسد
سپیده از گلو می‌گریزد.


#حسین_عباسیان
@asheghanehaye_fatima

پنجره‌ها

در اتاقهای تاريك، که من
روزهای سخت را در آنها می‌گذرانم،
می‌روم، می‌آیم، به گرد خود می‌چرخم،
و پنجره‌ها را می‌جویم-هنگامی که پنجره‌ای
گشوده شود، تسکینی خواهد بود -
اما پنجره‌ها یافت می‌نشوند، یا من
آنها را نمی توانم یافت، و شاید بهتر آنکه نمی‌یابمشان.
شاید روشنایی هم ستمی دیگر باشد.
که می‌داند که چه تازه‌هایی را آشکار خواهد کرد؟



#کنستانتین_کاوافی
ترجمه: #محمود_کیانوش
مجموعه: در انتظار بربرها
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانس منتخب فیلم "یک مشت دروغ" با هنرمندی

#گلشیفته_فراهانی #لئونارد_دی_کاپریو
تهیه کننده #ریدلی_اسکات
🎬#Body_of_lies(2008)
#دیالوگ


گفت: "تودختر قشنگی هستی باشعوری" .

این جور مقدمه را خوب می شناختم ،
خوبی ها را به تو می گفتند تا خوب تر ها
را از تو دریغ کنند.

#فریبا_وفی
📙 #رویای_تبت


@asheghanehaye_fatima
#احیای_زنانگی

غالب افسردگی‌ها، رخوت‌ها و سردرگمی های زنان نتیجه‌ی زندگیِ روحیِ شدیدا محدودی است که در آن خلاقیت، انگیزه، و آفرینش فرد محدود یا منع می‌شود.

زنان انگیزه‌ی عظیمی برای عمل‌کردن را از نیروی خلاق دریافت می‌کنند.

ما نمی‌توانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که هنوز هم با محدودیت‌های فرهنگی و تنبیه‌هایی که در مورد غرایز طبیعی و بِکر زنان صورت می‌گیرد، استعدادهای آن‌ها را به شدت به یغما می‌برد و نابود می‌کند.

#کلاریسا_پینکولا_استس
#زنانی_که_با_گرگ_ها_می_دوند

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

در غریزه اندام"

در غریزه اندامت
حکومت دستانم را پرواز خواهم داد
اگر سورتمه‌ای بیایدو
از برف های کولی بگذرم
میآید
سورتمه‌ای‌و
می‌چرخد
در هشیاری مضطرب بوسه
و پیامی میآورد
از
جاده های لطیف تو

من در کجای غریزه ایستاده‌ام؟.

آه اگر خروس بخواند
اگر
بخواند
چگونه گیسوانت را بر خورشید بپوشانم؟
خروسی
می‌خواند
از دیوارهای خورشیدو
سورتمه‌ای
در برف گم میشود.

#شهرام_شاهرتتاش
دفتر شعر: فصل غلیظ گیسو
صبح بایستی بلند شوم، صورتم را بتراشم، دندانهایم را مسواک بزنم و بعد به اداره بروم. پیاده که نمی‌شود رفت. ماشین هم داشته باشی باز باید عجله کنی. هر چه هم تصمیم می‌گیرم زودتر بلند بشوم، بلکه ورزش سوئدی بکنم یا حداقل چند بار دولا و راست بشوم، نمی‌شود. ناچار باید هر دو سه ماهی، سوراخ کمربند را عوض کرد. و حالا دیگر فقط دو سوراخ باقی مانده است. وقتی هم زود بلند بشوم، حتی اگر هم یادم باشد، با دو سه حرکت خسته می‌شوم، به نفس‌نفس می‌افتم. تازه مگر می‌شود سیگار نکشید، ترک که نه، حداقل صبح‌ها را نکشید؟ دندان‌هایم زرد شده است. یکیش کرم خورده است. کو وقت که پرش کنم؟ دو تا حفره‌ی قرینه‌ی هم میان دندانهای پیشین و آسیا پیدا شده است. با دندان‌های جلو باید بجوم. بی‌خوابی هر شبه هم بد از بدتر است. زنم می‌گوید: «ترا به خدا بس کن. مگر نگفتی همین یکی را فقط می‌کشم؟»


@asheghanehaye_fatima

#هوشنگ_گلشیری