مثل هر صبح
آب‌دارچی اداره
چهار لیوان پر می‌کند از چای
یکی را دوباره برمی‌گرداند به قوری
مرگ شاید همین است
تا به غیاب‌ام عادت کنند
لیوان‌ام چند صبح
پر و خالی خواهد شد؟
○●شاعر: #حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
آب‌دارچی اداره
چهار لیوان پر می‌کند از چای
یکی را دوباره برمی‌گرداند به قوری
مرگ شاید همین است
تا به غیاب‌ام عادت کنند
لیوان‌ام چند صبح
پر و خالی خواهد شد؟
○●شاعر: #حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
ظرافت را نمی‌توانی
با چیزی درآمیزی، رام‌خوئی را هم.
بیهوده شانه‌ام را
برخز مپیچ.
بس است دیگر. خواهش می‌کنم،
نه کلامی از اولین عشق و نه آهی پرسوز،
آن نگاه وحشی و گرسنه را
بهتر می‌شناسم!
دسامبر ١٩١٣
تزار سکویه سلو
#آنا_آخماتووا
ترجمه: احمد پوری
ظرافت را نمی‌توانی
با چیزی درآمیزی، رام‌خوئی را هم.
بیهوده شانه‌ام را
برخز مپیچ.
بس است دیگر. خواهش می‌کنم،
نه کلامی از اولین عشق و نه آهی پرسوز،
آن نگاه وحشی و گرسنه را
بهتر می‌شناسم!
دسامبر ١٩١٣
تزار سکویه سلو
#آنا_آخماتووا
ترجمه: احمد پوری
@asheghanehaye_fatima
ناز دانه ام
دیگر تو را نمی نویسم
نمی سرایمت
مرا با شعر و شاعری چه کار
میخواهم زراعت کنم
تو را باید کاشت
درست وسط قلبم
میان چشمهایم
و روی لبهایم
تو را باید جور دیگری دوست داشت...
#یاس_کرمانی
ناز دانه ام
دیگر تو را نمی نویسم
نمی سرایمت
مرا با شعر و شاعری چه کار
میخواهم زراعت کنم
تو را باید کاشت
درست وسط قلبم
میان چشمهایم
و روی لبهایم
تو را باید جور دیگری دوست داشت...
#یاس_کرمانی
@asheghanehaye_fatima
چو از
بنفشه ے شب،
بوے صبح برخیزد
هزار وسوسه در جان من برانگیزد
ڪبوترِ دلم، از شوق می‌گشاید بال
ڪه چون
سپیــــــده
به آغوش صبح بگریزد
#فریدون_مشیری
چو از
بنفشه ے شب،
بوے صبح برخیزد
هزار وسوسه در جان من برانگیزد
ڪبوترِ دلم، از شوق می‌گشاید بال
ڪه چون
سپیــــــده
به آغوش صبح بگریزد
#فریدون_مشیری
@asheghanehaye_fatima
وقتی نیستم...
برایم جایِ خالی بگذار،
کنارِ بوق‌ها و ترافیک‌ها،
کنارِ بی‌قراریِ میدان‌ها
کنار قرارهایت با کسی که
من نیستم...
#سیدمهدی_موسوی
وقتی نیستم...
برایم جایِ خالی بگذار،
کنارِ بوق‌ها و ترافیک‌ها،
کنارِ بی‌قراریِ میدان‌ها
کنار قرارهایت با کسی که
من نیستم...
#سیدمهدی_موسوی
@asheghanehaye_fatima
دیدم به آتش‌بازی‌ات
شوق تماشایی به سر
آتش زدم در خود بیا
گر خود تماشا می‌کنی
#شهريار
دیدم به آتش‌بازی‌ات
شوق تماشایی به سر
آتش زدم در خود بیا
گر خود تماشا می‌کنی
#شهريار
@asheghanehaye_fatima
به من از آن بگو
که توان گفتنش به دیگری را نداری
با من بخند
حتی آن گاه که احساس حماقت می کنی
با من گریه کن
آن گاه که در اوج پریشانی هستی
تمام زیبایی های زندگی را
با من شریک باش
و در کنار من
با تمام زشتی های زندگی ستیز کن
با من
رویاهایی را بیافرین تا به دنبال آنها رویم
در شادیِ هر چه می کنم
شریک باش
برای رسیدن به آرزوهای مان
یاری ام کن
با آهنگ عشق مان
با من برقص
بیا در سراسر زندگی در کنار هم گام برداریم
بیا تا ابد
در هر قدم از این سفر
یکدیگر را
عاشقانه
در آغوش گیریم
#سوزان_پولیس_شوتز
ترجمه : رویا پرتوی
به من از آن بگو
که توان گفتنش به دیگری را نداری
با من بخند
حتی آن گاه که احساس حماقت می کنی
با من گریه کن
آن گاه که در اوج پریشانی هستی
تمام زیبایی های زندگی را
با من شریک باش
و در کنار من
با تمام زشتی های زندگی ستیز کن
با من
رویاهایی را بیافرین تا به دنبال آنها رویم
در شادیِ هر چه می کنم
شریک باش
برای رسیدن به آرزوهای مان
یاری ام کن
با آهنگ عشق مان
با من برقص
بیا در سراسر زندگی در کنار هم گام برداریم
بیا تا ابد
در هر قدم از این سفر
یکدیگر را
عاشقانه
در آغوش گیریم
#سوزان_پولیس_شوتز
ترجمه : رویا پرتوی
@asheghanehaye_fatima
اگر عشق‌ام تو هستی
کمک کن تا سفر کنم از تو
یا اگر درمان‌گرم هستی
کمک کن تا درمان شوم از تو
اگر می‌دانستم که عشق این‌چنین هول‌ناک است،
به تو دل نمی‌بستم هرگز
اگر می‌دانستم که دریا این‌چنین ژرف‌ناک است،
به دریا دل نمی‌زدم هرگز
اگر می‌دانستم که این‌چنین است پایان‌ام،
آغاز نمی‌کردم هرگز
دل‌تنگ تواَم، به من یاد بده
که چطور می‌شود دل‌تنگ تو نباشم
به من یاد بده
که چطور عشق‌ات را از اعماق وجودم ریشه کن کنم
به من یاد بده که چطور اشک در کاسه چشم می‌میرد
به من یاد بده
که چطور دل می‌میرد و اشتیاق کشته می‌شود
اگر پیامبری تو نجات‌ام بده
از این جادو
از این کفر
عشق تو کفر است… غسل‌ام بده
از این کفر
اگر در توان تو باشد
از این دریا بیرون بکش مرا
که روی آب ماندن را یاد نگرفته‌ام
موجی به رنگ آبی در چشم‌های‌ات
به سمت اعماق صدای‌ام می‌کند
و من تجربه‌ای ندارم
و من قایقی ندارم برای رفتن در این عشق
اگر دوست‌ام داری… بگیر دست‌ام را
که سر تا پا از عشق تو لب‌ریزم
نفس می‌کشم از زیر آب
غرق می‌شوم
غرق
غرق....
○●شاعر: #نزار_قبانی | ○●برگردان: #لیلا_صادقی
🗓● ۳۰ آوریل سال‌روز درگذشت شاعر شهیر سوری «نزار توفیق قباني»ست. | زاده‌ی ۲۱ مارس ۱۹۲۳ در سوریه -
درگذشت ۳۰ آوریل ۱۹۹۸ در لندن |
اگر عشق‌ام تو هستی
کمک کن تا سفر کنم از تو
یا اگر درمان‌گرم هستی
کمک کن تا درمان شوم از تو
اگر می‌دانستم که عشق این‌چنین هول‌ناک است،
به تو دل نمی‌بستم هرگز
اگر می‌دانستم که دریا این‌چنین ژرف‌ناک است،
به دریا دل نمی‌زدم هرگز
اگر می‌دانستم که این‌چنین است پایان‌ام،
آغاز نمی‌کردم هرگز
دل‌تنگ تواَم، به من یاد بده
که چطور می‌شود دل‌تنگ تو نباشم
به من یاد بده
که چطور عشق‌ات را از اعماق وجودم ریشه کن کنم
به من یاد بده که چطور اشک در کاسه چشم می‌میرد
به من یاد بده
که چطور دل می‌میرد و اشتیاق کشته می‌شود
اگر پیامبری تو نجات‌ام بده
از این جادو
از این کفر
عشق تو کفر است… غسل‌ام بده
از این کفر
اگر در توان تو باشد
از این دریا بیرون بکش مرا
که روی آب ماندن را یاد نگرفته‌ام
موجی به رنگ آبی در چشم‌های‌ات
به سمت اعماق صدای‌ام می‌کند
و من تجربه‌ای ندارم
و من قایقی ندارم برای رفتن در این عشق
اگر دوست‌ام داری… بگیر دست‌ام را
که سر تا پا از عشق تو لب‌ریزم
نفس می‌کشم از زیر آب
غرق می‌شوم
غرق
غرق....
○●شاعر: #نزار_قبانی | ○●برگردان: #لیلا_صادقی
🗓● ۳۰ آوریل سال‌روز درگذشت شاعر شهیر سوری «نزار توفیق قباني»ست. | زاده‌ی ۲۱ مارس ۱۹۲۳ در سوریه -
درگذشت ۳۰ آوریل ۱۹۹۸ در لندن |
@asheghanehaye_fatima
من دست‌های تو را
با بوسه‌هایم تُک می‌زدم
من دست‌های تو را
در چینه‌دانم مخفی نگاه داشته‌ام
تو در گلوی من مخفی شدی
صبحانه‌ٔ پنهانیِ منی وقتی که نیستی
من چشم‌های تو را هم
در چینه‌دانم مخفی نگاه داشته‌ام...
#رضا_براهنی
من دست‌های تو را
با بوسه‌هایم تُک می‌زدم
من دست‌های تو را
در چینه‌دانم مخفی نگاه داشته‌ام
تو در گلوی من مخفی شدی
صبحانه‌ٔ پنهانیِ منی وقتی که نیستی
من چشم‌های تو را هم
در چینه‌دانم مخفی نگاه داشته‌ام...
#رضا_براهنی
@asheghanehaye_fatima
دلم به مهر تو صد پاره باد
و هر پاره
هزار ذره
و هر ذره
در هوای تو باد!!
#هلالی_جغتایی
دلم به مهر تو صد پاره باد
و هر پاره
هزار ذره
و هر ذره
در هوای تو باد!!
#هلالی_جغتایی
💢
آنچه به تو می دهم عشق من نیست؛
بلکه تو خود، عشق منی. تویی که عشق را
در من بیدار می کنی و اگر بخواهم این نکته را
آشکارتر بگویم، می بایست گفته باشم که من
"زنی" نمی جویم، من جویای آیدای خویشم.
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
آنچه به تو می دهم عشق من نیست؛
بلکه تو خود، عشق منی. تویی که عشق را
در من بیدار می کنی و اگر بخواهم این نکته را
آشکارتر بگویم، می بایست گفته باشم که من
"زنی" نمی جویم، من جویای آیدای خویشم.
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
.
کارگرانِ جهان متحد شوید !
شما چیزی برای از دست دادن ندارید
جز زنجیرهایتان !
#کارل_مارکس
اول ماه مه
۱۱ اردیبهشت ، روز جهانی کار و کارگر
گرامی باد
@asheghanehaye_fatima
کارگرانِ جهان متحد شوید !
شما چیزی برای از دست دادن ندارید
جز زنجیرهایتان !
#کارل_مارکس
اول ماه مه
۱۱ اردیبهشت ، روز جهانی کار و کارگر
گرامی باد
@asheghanehaye_fatima
پلاستیکم بعد از چندبار بازیافت دیگه بکار نمیاد!
چقدر باید هی از اول دوست داشته باشم
که دیگه بدرد نخورم؟
👇👇👇👇
چقدر باید هی از اول دوست داشته باشم
که دیگه بدرد نخورم؟
👇👇👇👇
رفتم یه تشت بخرم، پلاستیکی؛
گفت درجه یک داریم، درجه دو و بازیافتی.
رفته رفته هم ارزونتر میشدن و هم بد رنگتر!
صورتی، ارغوانی کبود، سرخ کدر
کدر و مات...
عین قلبی که هی وصله پینه شده...
👇👇👇👇👇
گفت درجه یک داریم، درجه دو و بازیافتی.
رفته رفته هم ارزونتر میشدن و هم بد رنگتر!
صورتی، ارغوانی کبود، سرخ کدر
کدر و مات...
عین قلبی که هی وصله پینه شده...
👇👇👇👇👇
ولی...
من اون سرخ کدر رو خریدم
نه بخاطر اینکه ارزونتر بود...
می‌فهمیدمش
👇👇👇👇👇
من اون سرخ کدر رو خریدم
نه بخاطر اینکه ارزونتر بود...
می‌فهمیدمش
👇👇👇👇👇
یجا بود توو چهرازی میگفت انگار تو دلم دارن رخ میشورن... یه همچین چیزی،
الان که لباس چرکارو بریزم توش
تو اون تشتِ سرخِ کدر
تو اون دل پاره پوره...
👇👇👇👇👇
الان که لباس چرکارو بریزم توش
تو اون تشتِ سرخِ کدر
تو اون دل پاره پوره...
👇👇👇👇👇
الان میفهمم چرا زنا وقتی می خوان یواشکی گریه کنن
یا پای گاز پشت به اتاق وایمیستن
یا وقتی صدای شیر آب بازه و تو حمام دارن رخ میشورن...
دلشون یا سوخته یا آشوبه
هر چی هم میزنن درست نمیشه.
👇👇👇👇👇
یا پای گاز پشت به اتاق وایمیستن
یا وقتی صدای شیر آب بازه و تو حمام دارن رخ میشورن...
دلشون یا سوخته یا آشوبه
هر چی هم میزنن درست نمیشه.
👇👇👇👇👇