@asheghanehaye_fatima
گاهی وقتها به ماهیهای قرمز، غبطه میخورم. ظاهرا دامنهی حافظهشان فقط در حدّ ِ چند ثانیه است. محال است بتوانند هیچیک از فکرهایشان را دنبال کنند. همهچیز را بعد از چند ثانیه دوباره برای اولین بار تجربه میکنند.
ماهی ها هیچ خاطره ای بیشتر از چند ثانیه ندارند و همان را هم فراموش می کنند.
و مادامی که از این نقصشان بیخبرند، حتما زندگی برایشان یک داستان بلندِ خوب و خوش است. یک جشنِ همیشگی ...
#ارلند_لو
کتاب #ابر_ابله (اَبَر)
ترجمه #شقایق_قندهاری
گاهی وقتها به ماهیهای قرمز، غبطه میخورم. ظاهرا دامنهی حافظهشان فقط در حدّ ِ چند ثانیه است. محال است بتوانند هیچیک از فکرهایشان را دنبال کنند. همهچیز را بعد از چند ثانیه دوباره برای اولین بار تجربه میکنند.
ماهی ها هیچ خاطره ای بیشتر از چند ثانیه ندارند و همان را هم فراموش می کنند.
و مادامی که از این نقصشان بیخبرند، حتما زندگی برایشان یک داستان بلندِ خوب و خوش است. یک جشنِ همیشگی ...
#ارلند_لو
کتاب #ابر_ابله (اَبَر)
ترجمه #شقایق_قندهاری
@asheghanehaye_fatima
جایی هست بین گردن و کتف. همان استخوان ترقوه یا چنبر. یک گودی، که امتداد آن به سمت دست ها کشیده می شود. شبیه یک چشمه ی خشک، یک برکه ی بی آب. که نام علمی آن #کلاویکولا ست...
چقدر دلم می خواست یک #ابر نرم بودم. یک #استراتوس... تا توی دریاچه ی کلاویکولای تو ببارم.
#حمید_جدیدی
جایی هست بین گردن و کتف. همان استخوان ترقوه یا چنبر. یک گودی، که امتداد آن به سمت دست ها کشیده می شود. شبیه یک چشمه ی خشک، یک برکه ی بی آب. که نام علمی آن #کلاویکولا ست...
چقدر دلم می خواست یک #ابر نرم بودم. یک #استراتوس... تا توی دریاچه ی کلاویکولای تو ببارم.
#حمید_جدیدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جایی هست بین گردن و کتف. همان استخوان ترقوه یا چنبر. یک گودی، که امتداد آن به سمت دست ها کشیده می شود. شبیه یک چشمه ی خشک، یک برکه ی بی آب. که نام علمی آن #کلاویکولا ست...
چقدر دلم می خواست یک #ابر نرم بودم. یک #استراتوس... تا توی دریاچه ی کلاویکولای تو ببارم.
#حمید_جدیدی
@asheghanehaye_fatima
چقدر دلم می خواست یک #ابر نرم بودم. یک #استراتوس... تا توی دریاچه ی کلاویکولای تو ببارم.
#حمید_جدیدی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
------------
ڪاش ميشد خواب خريد
سفارش داد ، تلفنی !!
يڪ خواب ميخواهم ڪہ
در آن فلانی و فلانی و فلانی باشند
مامانی باشد ، فلان جا برويم
يڪم توے آب برويم ، ببخشيد زير آب
خنده زياد ميخواهم
يڪم بال بزنيم
ميشود با تيم برتون و لارس فُن تريہ
دربند چايی بخوريم و املت؟
ببخشيد ، ميشود روے تجريش بال بزنيم؟
ممنون
ميفرستيد ؟!
و پيڪی در را ميزند
_بلہ؟
/خوابتان را آوردم
_چقدر ميشود؟
/حساب شده
_ڪی؟
/ خدا ..!!
#ابر_صابر
------------
ڪاش ميشد خواب خريد
سفارش داد ، تلفنی !!
يڪ خواب ميخواهم ڪہ
در آن فلانی و فلانی و فلانی باشند
مامانی باشد ، فلان جا برويم
يڪم توے آب برويم ، ببخشيد زير آب
خنده زياد ميخواهم
يڪم بال بزنيم
ميشود با تيم برتون و لارس فُن تريہ
دربند چايی بخوريم و املت؟
ببخشيد ، ميشود روے تجريش بال بزنيم؟
ممنون
ميفرستيد ؟!
و پيڪی در را ميزند
_بلہ؟
/خوابتان را آوردم
_چقدر ميشود؟
/حساب شده
_ڪی؟
/ خدا ..!!
#ابر_صابر
@asheghanehaye_fatima
چه وطنی است این ؟
که کنار می گذارد ، راز #چشمان زن را ،
رمز #عشق را ،
از دروس مدرسه ...
این چه وطنی است
که می جنگد با #ابر با #باران ،
پرونده می سازد برای #سینه ی زن ،
بازجویی می کند از #گل_سرخ .....
#نزار_قبانی
چه وطنی است این ؟
که کنار می گذارد ، راز #چشمان زن را ،
رمز #عشق را ،
از دروس مدرسه ...
این چه وطنی است
که می جنگد با #ابر با #باران ،
پرونده می سازد برای #سینه ی زن ،
بازجویی می کند از #گل_سرخ .....
#نزار_قبانی
'
باران، دست #ابر را رها کرد
برگ، آغوشِ #درخت را
تو، مرا .. و اینگونه #پاییز شد ..!🍂
#علی_سلطانی
@asheghanehaye_fatima
باران، دست #ابر را رها کرد
برگ، آغوشِ #درخت را
تو، مرا .. و اینگونه #پاییز شد ..!🍂
#علی_سلطانی
@asheghanehaye_fatima
زندگی در چشم من شبهای بی مهتاب را ماند
شعر من نیلوفر پژمرده در مرداب را ماند
ابر بی باران اندوهم
خار خشک سینه کوهم
سالها رفته است کز هر
آرزو خالی است آغوشم
نغمه پرداز جمال و عشق بودم آه
حالیا خاموش خاموشم
یاد از خاطر فراموشم
روز چون گل می شکوفد بر فراز کوه
عصر پرپر می شود این نوشکفته در سکوت دشت
روزها این گونه پر پر گشت
روزهای بی شکیب عمر
چون پرستوهای بی آرام در پرواز
رهروان را چشم حسرت باز
اینک اینجا
شعر و ساز و باده آماده است
من که جام هستیم از اشک لبریز است میپرسم:
در پناه باده باید رنج دوران را ز خاطر بر د
با فریب شعر باید زندگی را رنگ دیگر داد
در نوای ساز باید ناله های روح را گم کرد
ناله من میترواد از در و دیوار
آسمان اما سراپا گوش و خاموش است
همزبانی نیست تا گویم بزاری ای دریغ
دیگرم مستی نمی بخشد شراب
جام من خالی شدست از شعر ناب
ساز من فریاد های بی جواب
نرم نرم از راه دور
روز چون گل می شکوفد بر فراز کوه
روشنایی می رود در آسمان بالا
ساغر ذرات هستی از شراب نور سرشار است اما من
همچنان در ظلمت
شبهای بی مهتاب
همچنان پژمرده در پهنای این مرداب
همچنان لبریز ز اندوه می پرسم:
جام اگر بشکست
ساز اگر بگسست
شعر اگر دیگر به دل ننشست
#فریدون_مشیری
#ابر_و_کوچه
#جام_اگر_بشکست
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
شعر من نیلوفر پژمرده در مرداب را ماند
ابر بی باران اندوهم
خار خشک سینه کوهم
سالها رفته است کز هر
آرزو خالی است آغوشم
نغمه پرداز جمال و عشق بودم آه
حالیا خاموش خاموشم
یاد از خاطر فراموشم
روز چون گل می شکوفد بر فراز کوه
عصر پرپر می شود این نوشکفته در سکوت دشت
روزها این گونه پر پر گشت
روزهای بی شکیب عمر
چون پرستوهای بی آرام در پرواز
رهروان را چشم حسرت باز
اینک اینجا
شعر و ساز و باده آماده است
من که جام هستیم از اشک لبریز است میپرسم:
در پناه باده باید رنج دوران را ز خاطر بر د
با فریب شعر باید زندگی را رنگ دیگر داد
در نوای ساز باید ناله های روح را گم کرد
ناله من میترواد از در و دیوار
آسمان اما سراپا گوش و خاموش است
همزبانی نیست تا گویم بزاری ای دریغ
دیگرم مستی نمی بخشد شراب
جام من خالی شدست از شعر ناب
ساز من فریاد های بی جواب
نرم نرم از راه دور
روز چون گل می شکوفد بر فراز کوه
روشنایی می رود در آسمان بالا
ساغر ذرات هستی از شراب نور سرشار است اما من
همچنان در ظلمت
شبهای بی مهتاب
همچنان پژمرده در پهنای این مرداب
همچنان لبریز ز اندوه می پرسم:
جام اگر بشکست
ساز اگر بگسست
شعر اگر دیگر به دل ننشست
#فریدون_مشیری
#ابر_و_کوچه
#جام_اگر_بشکست
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
بازو به دور گردنم از مهر حلقه کن
بر آسمان بپاش شراب نگاه را
بگذار از دریچه چشم تو بنگرم
لبخند ماه را
#فریدون_مشیری
#ابر_و_کوچه
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
بر آسمان بپاش شراب نگاه را
بگذار از دریچه چشم تو بنگرم
لبخند ماه را
#فریدون_مشیری
#ابر_و_کوچه
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima