@asheghanehaye_fatima
و شلیک هر گلوله خشمیست
که از تفنگ کم میشود
سینهام را آماده کردهام
تا تو مهربانتر شوی
#گروس_عبدالملکیان
و شلیک هر گلوله خشمیست
که از تفنگ کم میشود
سینهام را آماده کردهام
تا تو مهربانتر شوی
#گروس_عبدالملکیان
@asheghanehaye_fatima
:
همگان به جست و جوي خانه مي گردند
من کوچه ي خلوتي را مي خواهم
بي انتها براي رفتن
بي واژه براي سرودن
و آسماني براي پرواز کردن
عاشقانه اوج گرفتن
رها شدن
#سيد_علي_صالحي
:
همگان به جست و جوي خانه مي گردند
من کوچه ي خلوتي را مي خواهم
بي انتها براي رفتن
بي واژه براي سرودن
و آسماني براي پرواز کردن
عاشقانه اوج گرفتن
رها شدن
#سيد_علي_صالحي
Forwarded from اتچ بات
.
#چشمانت_با_من_گفتند_فرداااا_روز_دیگریست...
#اینک_مهر_تو
#داریوش_آذر
با هم بشنویم. این موزیک بسیار زیبا تقدیم شما نازنینانم❤️
با تلفیق دو شعر از #احمد_شاملو (میان خورشیدهای همیشه) و #رضا_براهنی (آخر چه فایده؟)
@asheghanehaye_fatima
#چشمانت_با_من_گفتند_فرداااا_روز_دیگریست...
#اینک_مهر_تو
#داریوش_آذر
با هم بشنویم. این موزیک بسیار زیبا تقدیم شما نازنینانم❤️
با تلفیق دو شعر از #احمد_شاملو (میان خورشیدهای همیشه) و #رضا_براهنی (آخر چه فایده؟)
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
@asheghanehaye_fatima
چرا همۀ حرفهایمان را یکریز و یکجا نمیزنیم
تا بعد، چند سال زندهگی کنیم؟
از تکهتکه حرفزدن
خوابیدن و بیدارشدن، خسته شدهام...
#شهرام_شیدایی
چرا همۀ حرفهایمان را یکریز و یکجا نمیزنیم
تا بعد، چند سال زندهگی کنیم؟
از تکهتکه حرفزدن
خوابیدن و بیدارشدن، خسته شدهام...
#شهرام_شیدایی
@asheghanehaye_fatima
:
خسته ام
و سایه ی هیچ درختی
همقد حجم خستگی ام نیست!
خسته ام
و تو هرگز نخواهی فهمید
درختی که همیشه سایه اش را
برای دلخستگی های تو مهیا می کرد
چگونه از دردهای نگفته
خود را به تبرزن معرفی کرده است!
#مصطفی_زاهدی
:
خسته ام
و سایه ی هیچ درختی
همقد حجم خستگی ام نیست!
خسته ام
و تو هرگز نخواهی فهمید
درختی که همیشه سایه اش را
برای دلخستگی های تو مهیا می کرد
چگونه از دردهای نگفته
خود را به تبرزن معرفی کرده است!
#مصطفی_زاهدی
@asheghanehaye_fatima
:
انگشتانم
به سوی تو راه افتاده اند
و از زخمهایم شعر می چکد...
ردی سرخ از من تا انتهای آخرین سطر پیداست
ردی سرخ،
افتان و خیزان
شبیه ردی جامانده از آهویی خون آلود
به سمتِ غروب...
حرف که میزنم
قطعه قطعه
از دهانم می افتی،
و در روزگارم پخش می شوی...
با هر نَفَس
چیزی که به سینه ام فرو می رود
به طعم هوا نیست
به طعم توست
که در درونم به راه افتاده ای و
گاه گاه تکه هایی از تو
از گوشه های چشمانم بیرون می چکد...!
آب از سَرم گذشته است!
آب از سِرم گذشته است و
در تو غرق شده ام
#سبحان_زمانی
:
انگشتانم
به سوی تو راه افتاده اند
و از زخمهایم شعر می چکد...
ردی سرخ از من تا انتهای آخرین سطر پیداست
ردی سرخ،
افتان و خیزان
شبیه ردی جامانده از آهویی خون آلود
به سمتِ غروب...
حرف که میزنم
قطعه قطعه
از دهانم می افتی،
و در روزگارم پخش می شوی...
با هر نَفَس
چیزی که به سینه ام فرو می رود
به طعم هوا نیست
به طعم توست
که در درونم به راه افتاده ای و
گاه گاه تکه هایی از تو
از گوشه های چشمانم بیرون می چکد...!
آب از سَرم گذشته است!
آب از سِرم گذشته است و
در تو غرق شده ام
#سبحان_زمانی
@asheghanehaye_fatima
دورترین فاصله در دنیا؛
حتی
فاصلهی مرگ و زندگی نیست
فاصلهی من است با تو
وقتی روبرویت ایستادهام
و دوستت دارم
بی آنکه تو بدانی...
#رابیندرانات_تاور
.
دورترین فاصله در دنیا؛
حتی
فاصلهی مرگ و زندگی نیست
فاصلهی من است با تو
وقتی روبرویت ایستادهام
و دوستت دارم
بی آنکه تو بدانی...
#رابیندرانات_تاور
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
خوشا به بخت بلندم که در کنار منی
ِ تو هم قرار منی هم تو بیقــــرار منی
#جویا_معروفی
@asheghanehaye_fatima
خوشا به بخت بلندم که در کنار منی
ِ تو هم قرار منی هم تو بیقــــرار منی
#جویا_معروفی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
خوشا به بخت بلندم که در کنار منی
ِ تو هم قرار منی هم تو بیقــــرار منی
گذشت فصل زمستان گذشت سردی و سوز
بیا ورق بزن این فصــــل را، بهـــــار منی
به روزهای جدایی دو حالت است فقط
در انتظار تـــــــوام یا در انتظـــار منی
“خوش است خلوت اگر یار یار من باشد”
خوش است چون که شب و روز در کنار منی
بمان که عشق به حال من و تو غبطه خورد
بمان که یار توام ، عشق کن که یار منی
بمان که مثل غـــزلهای عاشقانهی من
پر از لطافت محضی و گوشــــــوار منی
من “ابتهـــــاج”ترین شاعــــر زمان توام
تو عاشقانه ترین شعـــــر روزگـــار منی
#جویا_معروفی
خوشا به بخت بلندم که در کنار منی
ِ تو هم قرار منی هم تو بیقــــرار منی
گذشت فصل زمستان گذشت سردی و سوز
بیا ورق بزن این فصــــل را، بهـــــار منی
به روزهای جدایی دو حالت است فقط
در انتظار تـــــــوام یا در انتظـــار منی
“خوش است خلوت اگر یار یار من باشد”
خوش است چون که شب و روز در کنار منی
بمان که عشق به حال من و تو غبطه خورد
بمان که یار توام ، عشق کن که یار منی
بمان که مثل غـــزلهای عاشقانهی من
پر از لطافت محضی و گوشــــــوار منی
من “ابتهـــــاج”ترین شاعــــر زمان توام
تو عاشقانه ترین شعـــــر روزگـــار منی
#جویا_معروفی
@asheghanehaye_fatima
:
در عشق هم آتش بزن وقتی حجابت میشود
گاهی دعا هم بی دعا بهتر اجابت میشود
تفسیر دشنه سخت نیست تسبیح اما مشکل است
وقتی که گاهی بال دل گاهی وبالی بر دل است
از غیر تا تو میبرد از تو به غیر ت میرسد
از خیر تا شر میبرد از شر به خیرت میرسد
هر بار گمتر بوده ام در هیچ پیدا میشدم
با چشمهای بسته ام مات تماشا میشدم
در عشق هم آتش بزن وقتی حجابت میشود
گاهی دعا هم بی دعا بهتر اجابت میشود
بعد از خروجم از بهشت هم مست هستم هم خمار
آدم همینجا خلق شد در رقص جبرو اختیار
یاغی بمان در عاشقی پرواز کن بی پر زدن
از بینهایت رد شو و در عشق هم آتش بزن
در عشق هم آتش بزن وقتی حجابت میشود
گاهی دعا هم بی دعا بهتر اجابت میشود
#افشین_یداللهی
#حمید_نصیری
:
در عشق هم آتش بزن وقتی حجابت میشود
گاهی دعا هم بی دعا بهتر اجابت میشود
تفسیر دشنه سخت نیست تسبیح اما مشکل است
وقتی که گاهی بال دل گاهی وبالی بر دل است
از غیر تا تو میبرد از تو به غیر ت میرسد
از خیر تا شر میبرد از شر به خیرت میرسد
هر بار گمتر بوده ام در هیچ پیدا میشدم
با چشمهای بسته ام مات تماشا میشدم
در عشق هم آتش بزن وقتی حجابت میشود
گاهی دعا هم بی دعا بهتر اجابت میشود
بعد از خروجم از بهشت هم مست هستم هم خمار
آدم همینجا خلق شد در رقص جبرو اختیار
یاغی بمان در عاشقی پرواز کن بی پر زدن
از بینهایت رد شو و در عشق هم آتش بزن
در عشق هم آتش بزن وقتی حجابت میشود
گاهی دعا هم بی دعا بهتر اجابت میشود
#افشین_یداللهی
#حمید_نصیری
@asheghanehaye_fatima
از هم بپاشانم به آسانی! مهم نیست
اینها برای هیچ طوفانی مهم نیست !
آغوش من مخروبه ای رو به سقوط است
دیگر برایم عمق ویرانی مهم نیست
یک مُرده درد ِ زخم را حس می کند؟ نه!
دیگر مرا هرچه برنجانی مهم نیست
دار و ندارم سوخت در این آتش اما
هرچه برایم دل بسوزانی، مهم نیست
هرکس که با ایمان به راهی رفته باشد،
دیگر برایش هیچ تاوانی مهم نیست
حالا چه خواهد شد پس از این؟ هرچه باشد!
این بار دیگر هیچ پایانی مهم نیست
#رویا_باقری
از هم بپاشانم به آسانی! مهم نیست
اینها برای هیچ طوفانی مهم نیست !
آغوش من مخروبه ای رو به سقوط است
دیگر برایم عمق ویرانی مهم نیست
یک مُرده درد ِ زخم را حس می کند؟ نه!
دیگر مرا هرچه برنجانی مهم نیست
دار و ندارم سوخت در این آتش اما
هرچه برایم دل بسوزانی، مهم نیست
هرکس که با ایمان به راهی رفته باشد،
دیگر برایش هیچ تاوانی مهم نیست
حالا چه خواهد شد پس از این؟ هرچه باشد!
این بار دیگر هیچ پایانی مهم نیست
#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima
من به بند تو اسیرم تو زمن بیخبری؟
آفرین! معرفت این است که ز من میگذری
طعنهی غیر ندیدی که بسوزد دل تو
که بدانی که چه سخت است به خدا دربهدری
#شهریار
من به بند تو اسیرم تو زمن بیخبری؟
آفرین! معرفت این است که ز من میگذری
طعنهی غیر ندیدی که بسوزد دل تو
که بدانی که چه سخت است به خدا دربهدری
#شهریار
@asheghanehaye_fatima
#محبوبم
محبوبم!
عشق
پرنده است
آزاد و شاد و همواره در اوج
می تواند به تو
دو بال برای پرواز ببخشد!
عشق پرنده است
و یکروز بی آنکه خود بخواهی
تو را
به شیشه ی پنجره ای
خواهد کوباند.
👤 #حمید_جدیدی
💌 #نامه_ی_شماره_ی_بیست_و_هفتم
#محبوبم
محبوبم!
عشق
پرنده است
آزاد و شاد و همواره در اوج
می تواند به تو
دو بال برای پرواز ببخشد!
عشق پرنده است
و یکروز بی آنکه خود بخواهی
تو را
به شیشه ی پنجره ای
خواهد کوباند.
👤 #حمید_جدیدی
💌 #نامه_ی_شماره_ی_بیست_و_هفتم
@asheghanehaye_fatima
ای خدای بزرگ
که توی آشپزخانه هم هستی
و روی جلد قرص های مرا می خوانی
لطفا کمی آن طرف تر!
باید همه ی این ظرف ها را آب بکشم
و همین طور که دارم با تو حرف می زنم
به فکر غذای ظهر هم باشم
نه! کمک نمی خواهم!
خودم هوای همه چیز را دارم
پذیرایی جارو می خواهد
غذا سر نمی رود
به تلفن ها هم خودم جواب می دهم
و گردگیری این قاب...
یادت هست؟
اینجا کوچک بودم
و تو هنوز خشمگین نبودی
و من آرامبخش نمی خوردم
درست بعد طعم توت فرنگی بود و خواب
که تو اخم کردی
به سیزده سالگی
ملافه
و رویاهایم
ببخش بی پرده می گویم
اما تو به جیب هایم
کیف دستی کوچکم
وحتی صندوقچه ی قفل دار من
چشم داشتی!
ای خدای بزرگ که توی آشپزخانه ام نشسته ای
حالا یک زن کاملم
چیزی توی جیب هایم پنهان نمی کنم
کیفم روی میز باز مانده است
هر هشت ساعت یک آرامبخش می خورم
وبه دکترم قول داده ام زیاد فکر نکنم
لطفا پایت را بردار
می خواهم تِی بکشم
👤 #ناهید_عرجونی
ای خدای بزرگ
که توی آشپزخانه هم هستی
و روی جلد قرص های مرا می خوانی
لطفا کمی آن طرف تر!
باید همه ی این ظرف ها را آب بکشم
و همین طور که دارم با تو حرف می زنم
به فکر غذای ظهر هم باشم
نه! کمک نمی خواهم!
خودم هوای همه چیز را دارم
پذیرایی جارو می خواهد
غذا سر نمی رود
به تلفن ها هم خودم جواب می دهم
و گردگیری این قاب...
یادت هست؟
اینجا کوچک بودم
و تو هنوز خشمگین نبودی
و من آرامبخش نمی خوردم
درست بعد طعم توت فرنگی بود و خواب
که تو اخم کردی
به سیزده سالگی
ملافه
و رویاهایم
ببخش بی پرده می گویم
اما تو به جیب هایم
کیف دستی کوچکم
وحتی صندوقچه ی قفل دار من
چشم داشتی!
ای خدای بزرگ که توی آشپزخانه ام نشسته ای
حالا یک زن کاملم
چیزی توی جیب هایم پنهان نمی کنم
کیفم روی میز باز مانده است
هر هشت ساعت یک آرامبخش می خورم
وبه دکترم قول داده ام زیاد فکر نکنم
لطفا پایت را بردار
می خواهم تِی بکشم
👤 #ناهید_عرجونی
توو این دنیا
از یه نفر که معذرت میخوای
بقیه وامیستن تو صف ...
✍️ #دیالوگ
🎥 #سگ_کشی
👤 #بهرام_بیضایی
@asheghanehaye_fatima
از یه نفر که معذرت میخوای
بقیه وامیستن تو صف ...
✍️ #دیالوگ
🎥 #سگ_کشی
👤 #بهرام_بیضایی
@asheghanehaye_fatima