عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima
.

شبها وقتی می خوابی ، وقتی آرام و مردانه می خزی زیر پتو ، وقتی نفس هایت منظم می شود ...
قبلش ، کمی پنجره را باز بگذار لطفا!
یک "نسترن" نامی تپش های قلبش را پشت پنجره ی اتاقت جا گذاشته ...
من ، خودم که رفته ام!
اما یک جفت چشم عاشق هنوز مانده اند سر همان پیچ توی کوچه تان!
دستهایم را ندیدی؟گذشتمشان کف خیابان ، نزدیک همان کیوسکی که هر روز از آنجا روزنامه ورزشی می خری ...
شبها پنجره ات را باز بگذار لطفا!
من که رفته ام ، هیچ!
اما یک "من" جا مانده پشت پنجره اتاقت ...
قول می دهم بیدارت نکنم ، فقط می خواهم کمی توی هوایی که "تو" نفس می کشی ، زندگی کنم ...
دلم می خواهد نفس بکشمت ...
قول می دهم بیدار نشوی!
پنجره را باز بگذار لطفا!
قول می دهم از همین راهی که آمده ام برگردم ...





#نسترن_علیخانی
ز چشم شوخ تو جان کی توان برد
که دایم با کمان اندر کمین است

بر آن چشم سیه صد آفرین باد
که در عاشق کشی سحرآفرین است

#حافظ

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



حریصانه ، عطر تنت را می‌نوشم و
صورتت را در دست می‌گیرم
همانطور که در آغوش می‌کشم
جان شیفته را ...

آنقدر به هم نزدیکیم
که نگاهمان ما را می‌سوزاند
با اینحال زمزمه می‌کنی !
ای غایب از نظرم ...


هر قدر بخواهی مست لذتت می‌کنم
کلماتت ، درد غربت دارند و راز ،
انگار در سیاره‌ی دیگری تبعیدم
بانو
کدام دریا قلب توست ؟
کیستی ؟


باز آرزوهایت را به آواز بخوان
لحظه‌های گوش سپردن به تو
غنچه‌های درشت ابدیت اند !
که گل می‌شوند ...


#لوسیان_بلاگا
@asheghanehaye_fatima



تنت می‌تواند زندگی‌ام را پر کند
عین خنده‌ات
که دیوار تاریک حزنم را به پرواز در می‌آورد.
تنها یک واژه‌ات حتی
به هزار تکه می‌شکند تنهایی کورم را.
اگر نزدیک بیاوری دهان بی‌‌کران‌ات را
تا دهان من
بی‌وقفه می‌نوشم
ریشه‌ی هستی خود را.
تو اما نمی‌بینی
که چقدر قرابت تنت
به من زندگی می‌بخشد و
چقدر فاصله‌اش
از خودم دورم می‌کند و
به سایه فرو می‌کاهدم.
تو هستی: سبک‌بار و مشتعل
مثل مشعلی سوزان
در میانه‌ی جهان.
هرگز دور نشو:
حرکات ژرف طبیعت‌ات
تنها قوانین من‌اند.
زندانی‌ام کن
حدود من باش.
و من آن تصویرِ شاد خویش خواهم بود
که تو-اش به من بخشیدی.

خوزه آنخل بالنته
‏شَب
بدون تو،چگونه
تمام می شود ... ؟

#احمدرضا_احمدی


@asheghanehaye_fatima
Forwarded from اتچ بات
@asheghanehaye_fatima

‍ امشب عجب دلشوره دارم ... صبحی مثل فردا که با دهان باز مونده از تعجب نتیجه ی انتخابات رو از شبکه ی خبر میدیدم ... و روزهای بعدش که چقدر با این آهنگ اشک ریختم ...💜💚
ای جااااان دل😍🌹

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنی که با تو دارم
به نسیم صبح گفتم

دگری نمی‌شناسم
تو ببر که آشنایی!

.
#حضرت_سعدی
#صبحتون_آرام💜

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
.


و من می‌‌توانم
یک صبحِ زیبا
پنجره را به سبز سبزِ دنیا باز کنم
و بی‌ هیچ هراسی از زخم‌های درونم
به همسایه بگویم
سلام
سلام




#نيكى_فيروزكوهی
@asheghanehaye_fatima.


به آفتاب احتياج داشتم
احتياج داشتم به دميدن صبح
تا بيدار شـوم از كابوس
خوش آمـدی !
روزگار غم انگيزی داشتم بی تو
پرده ی پنجـره ام از ابر بود
هر شب
با گريه به خواب می رفتم
و كشتی ها
در بالش من غرق می شدند...



#رسول_یونان
پیچیده ای به روزهای من
به روزگار ِ من!
شب،
خاطراتت را هرس میکنم.
صبح،
شاداب تر از دیروز
در من جوانه می زنی...
.
.
#مریم_رضایی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


.
‎عشقِ از دست رفته هنوز عشق است. فقط شكلش عوض ميشود. نميتوانى لبخند او را ببينى يا برايش غذا بياورى يا مويش را نوازش كنى. ولى وقتى آن حس ها ضعيف ميشود، حس ديگرى قوى ميشود. خاطره
‎خاطره شريكِ تو ميشود. آن را مى پرورانى، آن را ميگيرى و با آن مى رقصى. زندگى بايد تمام شود، عشق نه

‎ميچ آلبوم | از کتاب در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند

‌‏
@asheghanehaye_fatima



.
‎دستش را دراز کرد و خیلی کوتاه بازویش را لمس کرد. لمس کوتاه و مختصر دست ها، همیشه شروع داستانهای عاشقانه ی بزرگ بوده است

‎ ادی_السید | از کتاب بیا گم شویم#
‎ ترجمه: زهرا طراوتی | نشر نیماژ

@asheghanehaye_fatima
.
.

ژووره‌که‌م سه‌رڕێژه‌ له‌ جوانیت ،
ته‌نانه‌ت جێی ده‌نگیشم نابێته‌وه‌.
ناچار، له‌و دیو ده‌رگاکه‌ ده‌نووم.






اتاقم سرشار از زیبایی توست،
حتی صدایم نیز درآن جا نمی‌شود
ناچار، پشت در می‌خوابم



▪️ #قباد_جلی_زاده
| سلیمانیه عراق
▪️ترجمه باسط مرادی
Forwarded from اتچ بات
عجب رقصى، اونم با آهنگ ايران سالار عقيلى, حیف کوتاه بود😍😋👍💜


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



همه چیز
از احتمال بودنت جان گرفت
از احتمال نشستنت بر پوستِ صندلی
کشیده شدن انگشتانت بر تنِ میز
پیچیدن صدایت در رگِ اتاق
حالا
همه چیز
از احتمال نبودنت نابود می شود
صندلی
میز
اتاق
من

#روجا_چمنکار
گـيريــم
خنجر حرف تو بر پهلوي
باورها نشــست

نوشدارويي
شرابي
شيوني
شعري
به كارش مي كنيم.

دل كه چـــركين شد
چكارش مي كنيم؟

#شفیعی_کدکنی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



با دستهایی روییده ازسینه
چنگ می زند
بر خشمی
که پرنده اش را با خود
می برد.

باز مانده طوفان است
و پناهش
اقتدار شانه ی تو.


#الهام_عسکری