@asheghanehaye_fatima
خورشید را می برم
به شبی که ماه ها
بی ماه مانده،
به جعبه ی شکلات
که تبِ قرقره ها و دردِ سوزن ها را
در دل نهفته است.
انگار
خواب قیچی
از همه زودتر پرید.
نبردی در راه است:
هَرَسِ باور پیر
که عبور ابداع را مسدود می کند
وسوزن
اندیشه های زخمی را
با بخیه ی سرخ
به ایمان جوان تو می دوزد.
عاقبت
اندازه ات خواهم شد.
#الهام_عسکری
خورشید را می برم
به شبی که ماه ها
بی ماه مانده،
به جعبه ی شکلات
که تبِ قرقره ها و دردِ سوزن ها را
در دل نهفته است.
انگار
خواب قیچی
از همه زودتر پرید.
نبردی در راه است:
هَرَسِ باور پیر
که عبور ابداع را مسدود می کند
وسوزن
اندیشه های زخمی را
با بخیه ی سرخ
به ایمان جوان تو می دوزد.
عاقبت
اندازه ات خواهم شد.
#الهام_عسکری
@asheghanehaye_fatima
کسی در مرکز زمین
هم صدا باموسیقی آب
آواز می خواند
چشمهایم سَر می روند
کاسه ی صبرم سر می رود
آب از سرم می گذرد
و روی این سطرها سُر می خورد
اینجا
اینجا
همین جا
کلمه های خیس جوانه زده اند
به تعداد تارهای موهایم
جوانه ها را با موهایم می بافم
و گیسهای بافته را به رودخانه می سپارم.
رودخانهتماممی شود
من تمام می شوم
تنهایی اما
تمام نمی شود..
#الهام_عسکری
کسی در مرکز زمین
هم صدا باموسیقی آب
آواز می خواند
چشمهایم سَر می روند
کاسه ی صبرم سر می رود
آب از سرم می گذرد
و روی این سطرها سُر می خورد
اینجا
اینجا
همین جا
کلمه های خیس جوانه زده اند
به تعداد تارهای موهایم
جوانه ها را با موهایم می بافم
و گیسهای بافته را به رودخانه می سپارم.
رودخانهتماممی شود
من تمام می شوم
تنهایی اما
تمام نمی شود..
#الهام_عسکری
@asheghanehaye_fatima
خورشید را می برم
به شبی که ماه ها
بی ماه مانده،
به جعبه ی شکلات
که تبِ قرقره ها و دردِ سوزن ها را
در دل نهفته است.
انگار
خواب قیچی
از همه زودتر پرید.
نبردی در راه است:
هَرَسِ باور پیر
که عبور ابداع را مسدود می کند
وسوزن
اندیشه های زخمی را
با بخیه ی سرخ
به ایمان جوان تو می دوزد.
عاقبت
اندازه ات خواهم شد.
#الهام_عسکری
خورشید را می برم
به شبی که ماه ها
بی ماه مانده،
به جعبه ی شکلات
که تبِ قرقره ها و دردِ سوزن ها را
در دل نهفته است.
انگار
خواب قیچی
از همه زودتر پرید.
نبردی در راه است:
هَرَسِ باور پیر
که عبور ابداع را مسدود می کند
وسوزن
اندیشه های زخمی را
با بخیه ی سرخ
به ایمان جوان تو می دوزد.
عاقبت
اندازه ات خواهم شد.
#الهام_عسکری
@asheghanehaye_fatima
با دستهایی روییده ازسینه
چنگ می زند
بر خشمی
که پرنده اش را با خود
می برد.
باز مانده طوفان است
و پناهش
اقتدار شانه ی تو.
#الهام_عسکری
با دستهایی روییده ازسینه
چنگ می زند
بر خشمی
که پرنده اش را با خود
می برد.
باز مانده طوفان است
و پناهش
اقتدار شانه ی تو.
#الهام_عسکری
@asheghanehaye_fatima
در گریز ناگزیرم از تو...
بوی موهایت
گردنبندی که نفسم معتاد اوست
و خواهش چشمانت
زنجیری که مدام رویای رهایی می بافد.
خاطره ی آغوشی
که شبها نمک در چشمانم می پاشد
در چهارچوب در ایستاده
خیره به اسارت پاهایم
پیروزمندانه لبخند می زند.
بالش
همدم خیس بارشهای موسمی
تنها دریایی ست
که عاشقانه درخود غرقم می کند
و سپیدی پیراهنت
آرزوی شبِ قامتِ من است.
عاقبت اینجا
پیکر بی جان یک نفر
روی دست سپاهی از «تو» می ماند!
#الهام_عسکری
در گریز ناگزیرم از تو...
بوی موهایت
گردنبندی که نفسم معتاد اوست
و خواهش چشمانت
زنجیری که مدام رویای رهایی می بافد.
خاطره ی آغوشی
که شبها نمک در چشمانم می پاشد
در چهارچوب در ایستاده
خیره به اسارت پاهایم
پیروزمندانه لبخند می زند.
بالش
همدم خیس بارشهای موسمی
تنها دریایی ست
که عاشقانه درخود غرقم می کند
و سپیدی پیراهنت
آرزوی شبِ قامتِ من است.
عاقبت اینجا
پیکر بی جان یک نفر
روی دست سپاهی از «تو» می ماند!
#الهام_عسکری
@asheghanehaye_fatima
چلچله ها...
روی سیم هایی که قلب مرا
پیوند می زند به تو
بوسه هایشان
در آستانه ی بهار
خونی تازه در رگهایم می دواند.
یکی می پرد
غمگین می شویم
یکی می خواند
لبخند روی لبهایت می نشاند.
ملودی آرام زندگی درگوشهایمان
طنین می اندازد.
مهربانم!
دلخوشم
به تارهای رابطه
و نگران
مبادا بریده شوند
موسیقی زندگیمان
خاموش شود...
#الهام_عسکری
چلچله ها...
روی سیم هایی که قلب مرا
پیوند می زند به تو
بوسه هایشان
در آستانه ی بهار
خونی تازه در رگهایم می دواند.
یکی می پرد
غمگین می شویم
یکی می خواند
لبخند روی لبهایت می نشاند.
ملودی آرام زندگی درگوشهایمان
طنین می اندازد.
مهربانم!
دلخوشم
به تارهای رابطه
و نگران
مبادا بریده شوند
موسیقی زندگیمان
خاموش شود...
#الهام_عسکری
@asheghanehaye_fatima
دیگر کسی سخن نمیگوید
انبوه نامههای عاشقانهايم
ناگشوده و خاموش
!این است اندوه بزرگ زمین
#ارین_ون_ویورن
#الهام_عسکری
دیگر کسی سخن نمیگوید
انبوه نامههای عاشقانهايم
ناگشوده و خاموش
!این است اندوه بزرگ زمین
#ارین_ون_ویورن
#الهام_عسکری
@asheghanehaye_fatima
چه را در آغوش می گیرم؟
توده هوایی را که تویی
و می بوسم،
عمیق می بوسم،نیستیِ تو را
عشق از دست رفته ی من!
چرا باز می گردی؟
آیا به همان اندازه که از خیال می آیی،واقعی هستی؟
#کارلوس_دروموند
#الهام_عسکری
چه را در آغوش می گیرم؟
توده هوایی را که تویی
و می بوسم،
عمیق می بوسم،نیستیِ تو را
عشق از دست رفته ی من!
چرا باز می گردی؟
آیا به همان اندازه که از خیال می آیی،واقعی هستی؟
#کارلوس_دروموند
#الهام_عسکری
@asheghanehaye_fatima
کاش صدای تو
پرواز می کرد
از پیله ی حنجره ،
می نشست
روی شانه ی خسته ام
و من
بالهای مخملیش را
می بوسیدم
#الهام_عسکری
کاش صدای تو
پرواز می کرد
از پیله ی حنجره ،
می نشست
روی شانه ی خسته ام
و من
بالهای مخملیش را
می بوسیدم
#الهام_عسکری
@asheghanehaye_fatima
دیگر کسی سخن نمیگوید
انبوه نامههای عاشقانهايم
ناگشوده و خاموش
!این است اندوه بزرگ زمین
#ارین_ون_ویورن
#الهام_عسکری
دیگر کسی سخن نمیگوید
انبوه نامههای عاشقانهايم
ناگشوده و خاموش
!این است اندوه بزرگ زمین
#ارین_ون_ویورن
#الهام_عسکری