⭕️بخش اول⭕️
درست پس از اینکه مرد دیوانهی نیچه اعلام میکند «خدا مرده است»، میپرسد: «چه #بازی #مقدسی باید اختراع کنیم؟» اگر خدا به زندگی انسان معنا میداد و یک دین سازمانیافته با یک سیستم اعتقادی مشترک مردم را متحد میکرد، چیزی باید این فقدان را جبران کند. با وجود تفسیرهای متعددی که دربارهی منظور نیچه از مشهورترین جملهاش صورت گرفته – جملهای که برای بار اول در سال ۱۸۸۲ در کتاب دانش طربناک منتشر شد – اکنون این یک واقعیت است که دیگر مسیحیت مهمترین نقش را در هدایت کردن زندگی بیشتر مردم از دست داده است.
امروز #کلیسای #جامع با #استادیوم جایگزین شده است. در قالب ورزش است که انجمنها روایتهای مشترک میسازند، در زمین بازی است که قهرمانهای معاصر ساخته و پرستیده میشوند. فوتبال، بیش از هر ورزش دیگری، آن پدیدار جهانی است که در زندگی مدرن تقریباً به طور کامل جایگزین دین شده است.
گفته میشود که ریشههای #افسانهی #فوتبال به قرون وسطی یا حتی دوران باستان باز میگردد؛ کوجو[۲]ی چینی، کماری[۳] ژاپنی، اپیسکیروس[۴] یونانی، هارپاستروم[۵] رومی، پیتز[۶] مایانها و فوتبال محلی و شلوغی که در خیابانهای روستایی بریتانیا بازی میشد؛ تمام اینها به عنوان پیشینیان این بازی زیبا معرفی شدهاند. این تلاشها برای ارتباط دادن فوتبال معاصر با صورتهای باستانی ورزش از طریق این افسانهها و ریشهها باعث میشود که مدرن بودن فوتبال به درستی دیده نشود و رشد جهانی سریع آن در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مورد بیاعتنایی قرار بگیرد.
با گذشت یک قرن از شکلگیری این ورزش مدرن، تیمهای فوتبال بیش از هر کلیسایی و ستارههای آن بیش از هر فرد مقدسی ارادتمند و سرسپرده پیدا کردهاند
با گذشت یک قرن از شکلگیری این ورزش مدرن، تیمهای فوتبال بیش از هر کلیسایی و ستارههای آن بیش از هر فرد مقدسی ارادتمند و سرسپرده پیدا کردهاند
نیچه در سال ۱۸۸۹ در خیابانهای تورین گرفتار جنون شد و هیچگاه فرصت این را پیدا نکرد که شاهد رشد غیرمنتظرهی بازی مدرن فوتبال باشد. اولین قوانین بازی تازه در سال ۱۸۶۳ توسط انجمن #فوتبال در لندن تدوین شدند و تا سال ۱۸۹۱ به آلمانی ترجمه نشدند.[۷] انجمن فوتبال آلمان، متولی این ورزش در آلمان، در سال ۱۹۰۰ تأسیس شد، یک سال پس از مرگ نیچه. ممکن است نیچه کاشته شدن بذرهای فوتبال را دیده باشد. او در بهار سال ۱۸۸۸ به تورین رفت و اولین بازی فوتبال در آنجا تنها یک سال قبلش برگزار شده بود.[۸] اما مسلماً او هیچگاه استادیومی مملو از هزاران هوادار متعصب را ندید و نمیتوانسته نقش محوری فوتبال در زندگی میلیونها انسان مدرن را پیشبینی کند، کسانی که بازی برایشان به یک دین سکولار تبدیل شده است، یک افیون جمعی که بسیار قدرتمندتر و نشئهکنندهتر از هر دین سنتی است، با گذشت یک قرن از شکلگیریاش تیمهای فوتبال بیش از هر کلیسایی و ستارههای آن بیش از هر فرد مقدسی ارادتمند و سرسپرده پیدا کردهاند. مرد دیوانهی نیچه نمیدانسته که آن بازی مقدس اختراع شده و پوچی ناشی از مرگ خدا را از بین خواهد برد.
♦️ دیونوسیوس[۹] و تیم ♦️
گاهی اوقات با این بحث مواجه میشوم که نیچه نمیتوانسته هیچ علاقهای به ورزشهای تیمی داشته باشد، چرا که روح نیچهای حقیقی تنها در ورزشهای فردی یافت میشود، مخصوصاً در ورزشهای پرخطر. آیا این جمله که به ارنست همینگوی منسوب شده، «تنها سه ورزش وجود دارد: #گاوبازی، #موتورسواری و #کوهنوردی؛ بقیه فقط بازیاند» کاملاً حس نیچهای قهرمانپروری را نمیرساند؟ میدانیم که نیچه از دیدن یک گاوبازی در نیس حسابی کیف کرده[۱۰]، جایی که اولین مسابقهی اتومبیلرانی در سال ۱۸۹۷ برگزار شده است. پس اتومبیلرانی نیز مثل فوتبال پیش از جنون نیچه رونق نداشته است. علاقهی او به کوهنوردی (یا دستِکم پیادهروی) نیز کاملاً مستند است، پس میتوانیم بی هیچ شکی بگوییم که نیچه دو تا از این سه ورزش را قبول داشته و دستِکم یک احتمال قوی وجود دارد که مدافع یا طرفدار ورزشهای فردیای بوده باشد که دارای حس خطر ذاتیاند.
به نظر میرسد چیزی که در ورزشهای فردی جایش خالی است، تنش بین فرد و جمع است، هنگامی که بازیکن همراه همتیمیهایش، که توسط هواداران تشویق میشوند، در برابر حریف مبارزه میکند. این تنش دقیقاً چیزی است که نیچه در اولین کتابش، زایش تراژدی، با مفاهیم آپولونی و دیونیسوسی به آن میپردازد. آپولونی اصل فردگرایی است که به باور نیچه در تراژدیهای یونانی با رنج کشیدن #قهرمان نشان داده شده است. دیونیسوسی، در مقابل، اتحاد بنیادی و از دست دادن نشئهوار فردیت است که در تراژدی یونانی در گروه کر نمایان میشود – گروهی که به عنوان یک نفر سخن میگویند.
@Arsenal_iranianchannel
درست پس از اینکه مرد دیوانهی نیچه اعلام میکند «خدا مرده است»، میپرسد: «چه #بازی #مقدسی باید اختراع کنیم؟» اگر خدا به زندگی انسان معنا میداد و یک دین سازمانیافته با یک سیستم اعتقادی مشترک مردم را متحد میکرد، چیزی باید این فقدان را جبران کند. با وجود تفسیرهای متعددی که دربارهی منظور نیچه از مشهورترین جملهاش صورت گرفته – جملهای که برای بار اول در سال ۱۸۸۲ در کتاب دانش طربناک منتشر شد – اکنون این یک واقعیت است که دیگر مسیحیت مهمترین نقش را در هدایت کردن زندگی بیشتر مردم از دست داده است.
امروز #کلیسای #جامع با #استادیوم جایگزین شده است. در قالب ورزش است که انجمنها روایتهای مشترک میسازند، در زمین بازی است که قهرمانهای معاصر ساخته و پرستیده میشوند. فوتبال، بیش از هر ورزش دیگری، آن پدیدار جهانی است که در زندگی مدرن تقریباً به طور کامل جایگزین دین شده است.
گفته میشود که ریشههای #افسانهی #فوتبال به قرون وسطی یا حتی دوران باستان باز میگردد؛ کوجو[۲]ی چینی، کماری[۳] ژاپنی، اپیسکیروس[۴] یونانی، هارپاستروم[۵] رومی، پیتز[۶] مایانها و فوتبال محلی و شلوغی که در خیابانهای روستایی بریتانیا بازی میشد؛ تمام اینها به عنوان پیشینیان این بازی زیبا معرفی شدهاند. این تلاشها برای ارتباط دادن فوتبال معاصر با صورتهای باستانی ورزش از طریق این افسانهها و ریشهها باعث میشود که مدرن بودن فوتبال به درستی دیده نشود و رشد جهانی سریع آن در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مورد بیاعتنایی قرار بگیرد.
با گذشت یک قرن از شکلگیری این ورزش مدرن، تیمهای فوتبال بیش از هر کلیسایی و ستارههای آن بیش از هر فرد مقدسی ارادتمند و سرسپرده پیدا کردهاند
با گذشت یک قرن از شکلگیری این ورزش مدرن، تیمهای فوتبال بیش از هر کلیسایی و ستارههای آن بیش از هر فرد مقدسی ارادتمند و سرسپرده پیدا کردهاند
نیچه در سال ۱۸۸۹ در خیابانهای تورین گرفتار جنون شد و هیچگاه فرصت این را پیدا نکرد که شاهد رشد غیرمنتظرهی بازی مدرن فوتبال باشد. اولین قوانین بازی تازه در سال ۱۸۶۳ توسط انجمن #فوتبال در لندن تدوین شدند و تا سال ۱۸۹۱ به آلمانی ترجمه نشدند.[۷] انجمن فوتبال آلمان، متولی این ورزش در آلمان، در سال ۱۹۰۰ تأسیس شد، یک سال پس از مرگ نیچه. ممکن است نیچه کاشته شدن بذرهای فوتبال را دیده باشد. او در بهار سال ۱۸۸۸ به تورین رفت و اولین بازی فوتبال در آنجا تنها یک سال قبلش برگزار شده بود.[۸] اما مسلماً او هیچگاه استادیومی مملو از هزاران هوادار متعصب را ندید و نمیتوانسته نقش محوری فوتبال در زندگی میلیونها انسان مدرن را پیشبینی کند، کسانی که بازی برایشان به یک دین سکولار تبدیل شده است، یک افیون جمعی که بسیار قدرتمندتر و نشئهکنندهتر از هر دین سنتی است، با گذشت یک قرن از شکلگیریاش تیمهای فوتبال بیش از هر کلیسایی و ستارههای آن بیش از هر فرد مقدسی ارادتمند و سرسپرده پیدا کردهاند. مرد دیوانهی نیچه نمیدانسته که آن بازی مقدس اختراع شده و پوچی ناشی از مرگ خدا را از بین خواهد برد.
♦️ دیونوسیوس[۹] و تیم ♦️
گاهی اوقات با این بحث مواجه میشوم که نیچه نمیتوانسته هیچ علاقهای به ورزشهای تیمی داشته باشد، چرا که روح نیچهای حقیقی تنها در ورزشهای فردی یافت میشود، مخصوصاً در ورزشهای پرخطر. آیا این جمله که به ارنست همینگوی منسوب شده، «تنها سه ورزش وجود دارد: #گاوبازی، #موتورسواری و #کوهنوردی؛ بقیه فقط بازیاند» کاملاً حس نیچهای قهرمانپروری را نمیرساند؟ میدانیم که نیچه از دیدن یک گاوبازی در نیس حسابی کیف کرده[۱۰]، جایی که اولین مسابقهی اتومبیلرانی در سال ۱۸۹۷ برگزار شده است. پس اتومبیلرانی نیز مثل فوتبال پیش از جنون نیچه رونق نداشته است. علاقهی او به کوهنوردی (یا دستِکم پیادهروی) نیز کاملاً مستند است، پس میتوانیم بی هیچ شکی بگوییم که نیچه دو تا از این سه ورزش را قبول داشته و دستِکم یک احتمال قوی وجود دارد که مدافع یا طرفدار ورزشهای فردیای بوده باشد که دارای حس خطر ذاتیاند.
به نظر میرسد چیزی که در ورزشهای فردی جایش خالی است، تنش بین فرد و جمع است، هنگامی که بازیکن همراه همتیمیهایش، که توسط هواداران تشویق میشوند، در برابر حریف مبارزه میکند. این تنش دقیقاً چیزی است که نیچه در اولین کتابش، زایش تراژدی، با مفاهیم آپولونی و دیونیسوسی به آن میپردازد. آپولونی اصل فردگرایی است که به باور نیچه در تراژدیهای یونانی با رنج کشیدن #قهرمان نشان داده شده است. دیونیسوسی، در مقابل، اتحاد بنیادی و از دست دادن نشئهوار فردیت است که در تراژدی یونانی در گروه کر نمایان میشود – گروهی که به عنوان یک نفر سخن میگویند.
@Arsenal_iranianchannel
⭕️بخش چهارم ⭕️
بازیکنان کهنهکار مثل کاپیتان #تونی #آدامز در مقابل شیوهی ونگر مقاومت کردند. آدامز در اولین واکنشاش گفت: «این فرانسوی چی از فوتبال میفهمد؟ او عینک به چشم میزند و مثل معلمهای مدرسه است.»[۱۶] اما بازیکنانی مثل آدامز به زودی دریافتند که روشهای «استاد» چه فایدههایی دارد. آرسنال در اولین حضور تمام فصل او (۹۸-۱۹۹۷) #قهرمان لیگ و جام حذفی شد؛ یک قهرمانی که با دوباره جان گرفتن بازیکنان کهنهکار انگلیسی (پنج بازیکنان مشهور تدافعی، دیوید سیمنِ دروازهبان و مارتین کئون، نیجل وینتربرن، لی دیکسون و کاپیتان تونی آدامز) و همراهی کردن خریدهای جدید از اروپا (استاد هلندی دنیس #برگکمب به همراه خریدهای اصلی ونگر یعنی پاتریک #ویرا، مارک #اورمارس و امانوئل #پتی) میسر شد. این ترکیب بازیکنان قدیمی و کشفشده خیلی زود با هم هماهنگ شدند و نشان دادند که نوآوری در تمرین و رژیم غذایی نه تنها پیروزی به ارمغان میآورد، بلکه قدرت بدنی بالا باعث میشود که تکنیک به بالاترین سطح خود برسد و موفقیتها با فوتبالی سیال و هجومی همراه شود.
#ونگر و دستیارانش بر طراحی #مرکز #تمرین باشگاه در کولنی لندن، که در سال ۱۹۹۹ افتتاح شد نظارت تام داشتند – گفته شده که حتی مدل بشقابهای میز نهارخوری نیز با نظر مربی انتخاب شدند – این مرکز به مربیان کمک کرد تا بازیکنان را در بهینهترین شرایط تمرین بدهند و عملکرد فیزیکی، ذهنی، تاکتیکی و تکنیکی آنها را به بالاترین حد ممکن برسانند. زرتشت نیچه نیز میگوید: «انسان چیزی است که باید بر او فائق آمد» و میپرسد، «برای فائق آمدن بر او چه کردهاید؟» در مفهوم فوتبالی، ونگر با ساختن یک آزمایشگاه فوتبال در #لندن به دنبال یک رویکرد جامع برای پرورش بازیکنان و ایجاد استانداردهای جدید بود تا بتواند به بهترین عملکرد برای کاشتن بذر ابرانسان فوتبالی برسد.
زمانی که #آرسنال دوباره در سال ۲۰۰۲ در دو جام قهرمان شد، ونگر، همانطور که باشگاه (و شیوهی بازی کردنش را) را بازسازی کرده بود تیم را کاملاً از نو ساخت. خیلی از بازیکنان قدیمی که به او ارث رسیده بودند جدا شدند یا نقشهای محدودتری به عهده گرفتند، در حالی که خریدهای جدید استانداردها را بهبود بخشیدند – بیش از همه تیری #آنری، کسی که به عنوان یک گوش در یونتوس رو به زوال بود و ونگر او را به مهلکترین و شاعرترین مهاجم لیگ برتر انگلیس تبدیل کرد. در روز جشن قهرمانی در ایسلینگتون، دیوید سیمن به تغییرهایی که در زمان مربیگری ونگر نسبت به زمانی که گراهام مربی بود پرداخت. او به دیوید فراست گفت:
آرسن بُعد جدیدی به آرسنال اضافه کرد – میدانی، امکانات جدید تمرینی، رژیم تمرینی و رژیم غذایی جدید و شیوهی بهتری برای بازی کردن. مردم از شیوهی بازی کردن ما لذت میبرند و حالا که اینگونه بازی میکنیم از شر عنوان آرسنال کسلکننده خلاص شدهایم.[۱۷]
♦️آرسنال کسلکنندهی کسلکننده به آرسنال گلزنِ گلزن تبدیل شد.♦️
مفهوم #توتال #فوتبال [۱۸] عموماً به عنوان یک نوآوری هلندی شناخته میشود، اما تیم ملی نارنجی با هنرنمایی یوهان کرایوف و به مربیگری رینوس میکائلز هیچگاه نتوانست پیروزی مهمی به دست بیاورد و بازی زیبایش را به تکامل برساند. با وجود قهرمانی سهگانه آژاکس در سال ۱۹۷۲، #افسانهی #فوتبال توتال همیشه برای چشمها زیبا بود اما برای بردن جام عملی به نظر نمیرسید. #آرسنال زیر نظر #ونگر توانست یک بازی سیال و آزاد با پاسهای کوتاه و رویکردی تهاجمی ارائه کند؛ بهطوری که #منتقدان بازی آنها را شاعرانه، هماهنگ و سمفونیک و حتی اروتیک خواندهاند. آنها با قهرمانی در لیگ برتر بدون هیچ شکستی در فصل ۰۴-۲۰۰۳ توانستند به کمال برسند و #لقب «شکستناپذیرها» را به دست بیاورند.
حتی #مربی #افسانهای برین کلو نیز با اکراه پیروزیهای آرسنال را تبریک گفت: «فوتبال را طوری نوازش میکنند که همیشه آروز داشتهام #مرلین #مورنو را نوازش کنم»[۱۹] تیم چهل و نه بازی لیگ را بدون شکست پشت سر گذاشت، چنین برتری و کمال مستمر و ادامهداری در این ورزش مدرن بیسابقه است و هنگامی که جلوههای زیباییشناختی شیوهی بازیشان را در نظر بگیریم ارزشش دو چندان میشود. در اینجا رویکردی به ورزش وجود دارد که از تکنیک به مثابه وسیلهای برای رسیدن به هدفی خاص بهره نمیگیرد و رویکرد سودگرایانه به بازی کردن را رد میکند؛ رویکردی که بازی میکند تا نبازد و یا از کاربردیترین و بهینهترین وسایل استفاده میکند تا به پیروزی برسد. آرسنال طوری بازی میکند که انگار بردن تنها به عنوان یک پدیدار زیباییشناختی قابل کسب کردن است؛ #هواداران نیز راه ونگر را دنبال میکنند و به دنبال قهرمانی هستند اما مثل یک اثر هنری، هم برای سرگرم شدن و هم برای خلق چیزی جدید – یا حتی به دنبال رسیدن به حس اصیلتر وجد و جذبه.
@Arsenal_iranianchannel
بازیکنان کهنهکار مثل کاپیتان #تونی #آدامز در مقابل شیوهی ونگر مقاومت کردند. آدامز در اولین واکنشاش گفت: «این فرانسوی چی از فوتبال میفهمد؟ او عینک به چشم میزند و مثل معلمهای مدرسه است.»[۱۶] اما بازیکنانی مثل آدامز به زودی دریافتند که روشهای «استاد» چه فایدههایی دارد. آرسنال در اولین حضور تمام فصل او (۹۸-۱۹۹۷) #قهرمان لیگ و جام حذفی شد؛ یک قهرمانی که با دوباره جان گرفتن بازیکنان کهنهکار انگلیسی (پنج بازیکنان مشهور تدافعی، دیوید سیمنِ دروازهبان و مارتین کئون، نیجل وینتربرن، لی دیکسون و کاپیتان تونی آدامز) و همراهی کردن خریدهای جدید از اروپا (استاد هلندی دنیس #برگکمب به همراه خریدهای اصلی ونگر یعنی پاتریک #ویرا، مارک #اورمارس و امانوئل #پتی) میسر شد. این ترکیب بازیکنان قدیمی و کشفشده خیلی زود با هم هماهنگ شدند و نشان دادند که نوآوری در تمرین و رژیم غذایی نه تنها پیروزی به ارمغان میآورد، بلکه قدرت بدنی بالا باعث میشود که تکنیک به بالاترین سطح خود برسد و موفقیتها با فوتبالی سیال و هجومی همراه شود.
#ونگر و دستیارانش بر طراحی #مرکز #تمرین باشگاه در کولنی لندن، که در سال ۱۹۹۹ افتتاح شد نظارت تام داشتند – گفته شده که حتی مدل بشقابهای میز نهارخوری نیز با نظر مربی انتخاب شدند – این مرکز به مربیان کمک کرد تا بازیکنان را در بهینهترین شرایط تمرین بدهند و عملکرد فیزیکی، ذهنی، تاکتیکی و تکنیکی آنها را به بالاترین حد ممکن برسانند. زرتشت نیچه نیز میگوید: «انسان چیزی است که باید بر او فائق آمد» و میپرسد، «برای فائق آمدن بر او چه کردهاید؟» در مفهوم فوتبالی، ونگر با ساختن یک آزمایشگاه فوتبال در #لندن به دنبال یک رویکرد جامع برای پرورش بازیکنان و ایجاد استانداردهای جدید بود تا بتواند به بهترین عملکرد برای کاشتن بذر ابرانسان فوتبالی برسد.
زمانی که #آرسنال دوباره در سال ۲۰۰۲ در دو جام قهرمان شد، ونگر، همانطور که باشگاه (و شیوهی بازی کردنش را) را بازسازی کرده بود تیم را کاملاً از نو ساخت. خیلی از بازیکنان قدیمی که به او ارث رسیده بودند جدا شدند یا نقشهای محدودتری به عهده گرفتند، در حالی که خریدهای جدید استانداردها را بهبود بخشیدند – بیش از همه تیری #آنری، کسی که به عنوان یک گوش در یونتوس رو به زوال بود و ونگر او را به مهلکترین و شاعرترین مهاجم لیگ برتر انگلیس تبدیل کرد. در روز جشن قهرمانی در ایسلینگتون، دیوید سیمن به تغییرهایی که در زمان مربیگری ونگر نسبت به زمانی که گراهام مربی بود پرداخت. او به دیوید فراست گفت:
آرسن بُعد جدیدی به آرسنال اضافه کرد – میدانی، امکانات جدید تمرینی، رژیم تمرینی و رژیم غذایی جدید و شیوهی بهتری برای بازی کردن. مردم از شیوهی بازی کردن ما لذت میبرند و حالا که اینگونه بازی میکنیم از شر عنوان آرسنال کسلکننده خلاص شدهایم.[۱۷]
♦️آرسنال کسلکنندهی کسلکننده به آرسنال گلزنِ گلزن تبدیل شد.♦️
مفهوم #توتال #فوتبال [۱۸] عموماً به عنوان یک نوآوری هلندی شناخته میشود، اما تیم ملی نارنجی با هنرنمایی یوهان کرایوف و به مربیگری رینوس میکائلز هیچگاه نتوانست پیروزی مهمی به دست بیاورد و بازی زیبایش را به تکامل برساند. با وجود قهرمانی سهگانه آژاکس در سال ۱۹۷۲، #افسانهی #فوتبال توتال همیشه برای چشمها زیبا بود اما برای بردن جام عملی به نظر نمیرسید. #آرسنال زیر نظر #ونگر توانست یک بازی سیال و آزاد با پاسهای کوتاه و رویکردی تهاجمی ارائه کند؛ بهطوری که #منتقدان بازی آنها را شاعرانه، هماهنگ و سمفونیک و حتی اروتیک خواندهاند. آنها با قهرمانی در لیگ برتر بدون هیچ شکستی در فصل ۰۴-۲۰۰۳ توانستند به کمال برسند و #لقب «شکستناپذیرها» را به دست بیاورند.
حتی #مربی #افسانهای برین کلو نیز با اکراه پیروزیهای آرسنال را تبریک گفت: «فوتبال را طوری نوازش میکنند که همیشه آروز داشتهام #مرلین #مورنو را نوازش کنم»[۱۹] تیم چهل و نه بازی لیگ را بدون شکست پشت سر گذاشت، چنین برتری و کمال مستمر و ادامهداری در این ورزش مدرن بیسابقه است و هنگامی که جلوههای زیباییشناختی شیوهی بازیشان را در نظر بگیریم ارزشش دو چندان میشود. در اینجا رویکردی به ورزش وجود دارد که از تکنیک به مثابه وسیلهای برای رسیدن به هدفی خاص بهره نمیگیرد و رویکرد سودگرایانه به بازی کردن را رد میکند؛ رویکردی که بازی میکند تا نبازد و یا از کاربردیترین و بهینهترین وسایل استفاده میکند تا به پیروزی برسد. آرسنال طوری بازی میکند که انگار بردن تنها به عنوان یک پدیدار زیباییشناختی قابل کسب کردن است؛ #هواداران نیز راه ونگر را دنبال میکنند و به دنبال قهرمانی هستند اما مثل یک اثر هنری، هم برای سرگرم شدن و هم برای خلق چیزی جدید – یا حتی به دنبال رسیدن به حس اصیلتر وجد و جذبه.
@Arsenal_iranianchannel