⭕️بخش اول⭕️
درست پس از اینکه مرد دیوانهی نیچه اعلام میکند «خدا مرده است»، میپرسد: «چه #بازی #مقدسی باید اختراع کنیم؟» اگر خدا به زندگی انسان معنا میداد و یک دین سازمانیافته با یک سیستم اعتقادی مشترک مردم را متحد میکرد، چیزی باید این فقدان را جبران کند. با وجود تفسیرهای متعددی که دربارهی منظور نیچه از مشهورترین جملهاش صورت گرفته – جملهای که برای بار اول در سال ۱۸۸۲ در کتاب دانش طربناک منتشر شد – اکنون این یک واقعیت است که دیگر مسیحیت مهمترین نقش را در هدایت کردن زندگی بیشتر مردم از دست داده است.
امروز #کلیسای #جامع با #استادیوم جایگزین شده است. در قالب ورزش است که انجمنها روایتهای مشترک میسازند، در زمین بازی است که قهرمانهای معاصر ساخته و پرستیده میشوند. فوتبال، بیش از هر ورزش دیگری، آن پدیدار جهانی است که در زندگی مدرن تقریباً به طور کامل جایگزین دین شده است.
گفته میشود که ریشههای #افسانهی #فوتبال به قرون وسطی یا حتی دوران باستان باز میگردد؛ کوجو[۲]ی چینی، کماری[۳] ژاپنی، اپیسکیروس[۴] یونانی، هارپاستروم[۵] رومی، پیتز[۶] مایانها و فوتبال محلی و شلوغی که در خیابانهای روستایی بریتانیا بازی میشد؛ تمام اینها به عنوان پیشینیان این بازی زیبا معرفی شدهاند. این تلاشها برای ارتباط دادن فوتبال معاصر با صورتهای باستانی ورزش از طریق این افسانهها و ریشهها باعث میشود که مدرن بودن فوتبال به درستی دیده نشود و رشد جهانی سریع آن در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مورد بیاعتنایی قرار بگیرد.
با گذشت یک قرن از شکلگیری این ورزش مدرن، تیمهای فوتبال بیش از هر کلیسایی و ستارههای آن بیش از هر فرد مقدسی ارادتمند و سرسپرده پیدا کردهاند
با گذشت یک قرن از شکلگیری این ورزش مدرن، تیمهای فوتبال بیش از هر کلیسایی و ستارههای آن بیش از هر فرد مقدسی ارادتمند و سرسپرده پیدا کردهاند
نیچه در سال ۱۸۸۹ در خیابانهای تورین گرفتار جنون شد و هیچگاه فرصت این را پیدا نکرد که شاهد رشد غیرمنتظرهی بازی مدرن فوتبال باشد. اولین قوانین بازی تازه در سال ۱۸۶۳ توسط انجمن #فوتبال در لندن تدوین شدند و تا سال ۱۸۹۱ به آلمانی ترجمه نشدند.[۷] انجمن فوتبال آلمان، متولی این ورزش در آلمان، در سال ۱۹۰۰ تأسیس شد، یک سال پس از مرگ نیچه. ممکن است نیچه کاشته شدن بذرهای فوتبال را دیده باشد. او در بهار سال ۱۸۸۸ به تورین رفت و اولین بازی فوتبال در آنجا تنها یک سال قبلش برگزار شده بود.[۸] اما مسلماً او هیچگاه استادیومی مملو از هزاران هوادار متعصب را ندید و نمیتوانسته نقش محوری فوتبال در زندگی میلیونها انسان مدرن را پیشبینی کند، کسانی که بازی برایشان به یک دین سکولار تبدیل شده است، یک افیون جمعی که بسیار قدرتمندتر و نشئهکنندهتر از هر دین سنتی است، با گذشت یک قرن از شکلگیریاش تیمهای فوتبال بیش از هر کلیسایی و ستارههای آن بیش از هر فرد مقدسی ارادتمند و سرسپرده پیدا کردهاند. مرد دیوانهی نیچه نمیدانسته که آن بازی مقدس اختراع شده و پوچی ناشی از مرگ خدا را از بین خواهد برد.
♦️ دیونوسیوس[۹] و تیم ♦️
گاهی اوقات با این بحث مواجه میشوم که نیچه نمیتوانسته هیچ علاقهای به ورزشهای تیمی داشته باشد، چرا که روح نیچهای حقیقی تنها در ورزشهای فردی یافت میشود، مخصوصاً در ورزشهای پرخطر. آیا این جمله که به ارنست همینگوی منسوب شده، «تنها سه ورزش وجود دارد: #گاوبازی، #موتورسواری و #کوهنوردی؛ بقیه فقط بازیاند» کاملاً حس نیچهای قهرمانپروری را نمیرساند؟ میدانیم که نیچه از دیدن یک گاوبازی در نیس حسابی کیف کرده[۱۰]، جایی که اولین مسابقهی اتومبیلرانی در سال ۱۸۹۷ برگزار شده است. پس اتومبیلرانی نیز مثل فوتبال پیش از جنون نیچه رونق نداشته است. علاقهی او به کوهنوردی (یا دستِکم پیادهروی) نیز کاملاً مستند است، پس میتوانیم بی هیچ شکی بگوییم که نیچه دو تا از این سه ورزش را قبول داشته و دستِکم یک احتمال قوی وجود دارد که مدافع یا طرفدار ورزشهای فردیای بوده باشد که دارای حس خطر ذاتیاند.
به نظر میرسد چیزی که در ورزشهای فردی جایش خالی است، تنش بین فرد و جمع است، هنگامی که بازیکن همراه همتیمیهایش، که توسط هواداران تشویق میشوند، در برابر حریف مبارزه میکند. این تنش دقیقاً چیزی است که نیچه در اولین کتابش، زایش تراژدی، با مفاهیم آپولونی و دیونیسوسی به آن میپردازد. آپولونی اصل فردگرایی است که به باور نیچه در تراژدیهای یونانی با رنج کشیدن #قهرمان نشان داده شده است. دیونیسوسی، در مقابل، اتحاد بنیادی و از دست دادن نشئهوار فردیت است که در تراژدی یونانی در گروه کر نمایان میشود – گروهی که به عنوان یک نفر سخن میگویند.
@Arsenal_iranianchannel
درست پس از اینکه مرد دیوانهی نیچه اعلام میکند «خدا مرده است»، میپرسد: «چه #بازی #مقدسی باید اختراع کنیم؟» اگر خدا به زندگی انسان معنا میداد و یک دین سازمانیافته با یک سیستم اعتقادی مشترک مردم را متحد میکرد، چیزی باید این فقدان را جبران کند. با وجود تفسیرهای متعددی که دربارهی منظور نیچه از مشهورترین جملهاش صورت گرفته – جملهای که برای بار اول در سال ۱۸۸۲ در کتاب دانش طربناک منتشر شد – اکنون این یک واقعیت است که دیگر مسیحیت مهمترین نقش را در هدایت کردن زندگی بیشتر مردم از دست داده است.
امروز #کلیسای #جامع با #استادیوم جایگزین شده است. در قالب ورزش است که انجمنها روایتهای مشترک میسازند، در زمین بازی است که قهرمانهای معاصر ساخته و پرستیده میشوند. فوتبال، بیش از هر ورزش دیگری، آن پدیدار جهانی است که در زندگی مدرن تقریباً به طور کامل جایگزین دین شده است.
گفته میشود که ریشههای #افسانهی #فوتبال به قرون وسطی یا حتی دوران باستان باز میگردد؛ کوجو[۲]ی چینی، کماری[۳] ژاپنی، اپیسکیروس[۴] یونانی، هارپاستروم[۵] رومی، پیتز[۶] مایانها و فوتبال محلی و شلوغی که در خیابانهای روستایی بریتانیا بازی میشد؛ تمام اینها به عنوان پیشینیان این بازی زیبا معرفی شدهاند. این تلاشها برای ارتباط دادن فوتبال معاصر با صورتهای باستانی ورزش از طریق این افسانهها و ریشهها باعث میشود که مدرن بودن فوتبال به درستی دیده نشود و رشد جهانی سریع آن در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مورد بیاعتنایی قرار بگیرد.
با گذشت یک قرن از شکلگیری این ورزش مدرن، تیمهای فوتبال بیش از هر کلیسایی و ستارههای آن بیش از هر فرد مقدسی ارادتمند و سرسپرده پیدا کردهاند
با گذشت یک قرن از شکلگیری این ورزش مدرن، تیمهای فوتبال بیش از هر کلیسایی و ستارههای آن بیش از هر فرد مقدسی ارادتمند و سرسپرده پیدا کردهاند
نیچه در سال ۱۸۸۹ در خیابانهای تورین گرفتار جنون شد و هیچگاه فرصت این را پیدا نکرد که شاهد رشد غیرمنتظرهی بازی مدرن فوتبال باشد. اولین قوانین بازی تازه در سال ۱۸۶۳ توسط انجمن #فوتبال در لندن تدوین شدند و تا سال ۱۸۹۱ به آلمانی ترجمه نشدند.[۷] انجمن فوتبال آلمان، متولی این ورزش در آلمان، در سال ۱۹۰۰ تأسیس شد، یک سال پس از مرگ نیچه. ممکن است نیچه کاشته شدن بذرهای فوتبال را دیده باشد. او در بهار سال ۱۸۸۸ به تورین رفت و اولین بازی فوتبال در آنجا تنها یک سال قبلش برگزار شده بود.[۸] اما مسلماً او هیچگاه استادیومی مملو از هزاران هوادار متعصب را ندید و نمیتوانسته نقش محوری فوتبال در زندگی میلیونها انسان مدرن را پیشبینی کند، کسانی که بازی برایشان به یک دین سکولار تبدیل شده است، یک افیون جمعی که بسیار قدرتمندتر و نشئهکنندهتر از هر دین سنتی است، با گذشت یک قرن از شکلگیریاش تیمهای فوتبال بیش از هر کلیسایی و ستارههای آن بیش از هر فرد مقدسی ارادتمند و سرسپرده پیدا کردهاند. مرد دیوانهی نیچه نمیدانسته که آن بازی مقدس اختراع شده و پوچی ناشی از مرگ خدا را از بین خواهد برد.
♦️ دیونوسیوس[۹] و تیم ♦️
گاهی اوقات با این بحث مواجه میشوم که نیچه نمیتوانسته هیچ علاقهای به ورزشهای تیمی داشته باشد، چرا که روح نیچهای حقیقی تنها در ورزشهای فردی یافت میشود، مخصوصاً در ورزشهای پرخطر. آیا این جمله که به ارنست همینگوی منسوب شده، «تنها سه ورزش وجود دارد: #گاوبازی، #موتورسواری و #کوهنوردی؛ بقیه فقط بازیاند» کاملاً حس نیچهای قهرمانپروری را نمیرساند؟ میدانیم که نیچه از دیدن یک گاوبازی در نیس حسابی کیف کرده[۱۰]، جایی که اولین مسابقهی اتومبیلرانی در سال ۱۸۹۷ برگزار شده است. پس اتومبیلرانی نیز مثل فوتبال پیش از جنون نیچه رونق نداشته است. علاقهی او به کوهنوردی (یا دستِکم پیادهروی) نیز کاملاً مستند است، پس میتوانیم بی هیچ شکی بگوییم که نیچه دو تا از این سه ورزش را قبول داشته و دستِکم یک احتمال قوی وجود دارد که مدافع یا طرفدار ورزشهای فردیای بوده باشد که دارای حس خطر ذاتیاند.
به نظر میرسد چیزی که در ورزشهای فردی جایش خالی است، تنش بین فرد و جمع است، هنگامی که بازیکن همراه همتیمیهایش، که توسط هواداران تشویق میشوند، در برابر حریف مبارزه میکند. این تنش دقیقاً چیزی است که نیچه در اولین کتابش، زایش تراژدی، با مفاهیم آپولونی و دیونیسوسی به آن میپردازد. آپولونی اصل فردگرایی است که به باور نیچه در تراژدیهای یونانی با رنج کشیدن #قهرمان نشان داده شده است. دیونیسوسی، در مقابل، اتحاد بنیادی و از دست دادن نشئهوار فردیت است که در تراژدی یونانی در گروه کر نمایان میشود – گروهی که به عنوان یک نفر سخن میگویند.
@Arsenal_iranianchannel