💠 نگاهی به داستان آهو و پرنده ها(نیما یوشیج)
✍ عبدالرضاقنبری
✅ قسمت اول
باختین:
از همه چیز صداهایی به گوشم می رسد؛صداهایی که با یکدیگر گفتگویی منطقی دارند.""
🔹در اوایل قرن سیزدهم، ادبیات فارسی وارد مرحله نوینی شد که به ادبیات معاصر نام بردار گشته است. در این دوره ادب فارسی، اعم از شعر ونثر، با رمزگذاری عناصر زیبایی شناسانه ی پیشین، برپایهی مضامین نوین در بارهی تاریخ وهویت، فعالیت خود را آغاز نموده است. والبته با تاثیری که از مفاهیم برآمده از پارادایم های آن سوی مرزهای جغرافیایی خود داشته، به پاسخگویی تغییر شرایط سیاسی واجتماعی از خلال نمادها و تمثیلها واستعارهها، پرداخته است.
🔹ادبیات معاصر از ابتدا با پارادایم های ایدئولوژیک گوناگون، همچون ناسیونالیسم، مارکسیسم، اسلام گرایی وفمینیسم خویشاوندی داشته و این پارادایمها بر فرم و زبان متداول تاثیر گذار بوده است. در این دوره رویکردی خاص را در آثار ادبی مشاهده می کنیم که ژان پل سارتر در کتاب «ادبیات چیست» این رویکرد به فعالیت ادبی را ادبیات انگاژه یا درگیر می نامد، که در فارسی به ادبیات متعهد ترجمه شده است.
🔹ادبیات متعهد، که نویسندگان مارکسیست وچپ، نخستین فعالان آن بودند، به دلیل احساس تعهد وعلاقه ای که به وضعیت جامعه و تغییر اوضاع داشته اند، برای آثاری به کار میرفت که به دفاع از اعتقادات خاص برای تغییر شرایط اجتماعی، میپرداخت. پیش فرضهای آن نیز پس از کناره گیری رضا شاه در سال ۱۳۲۰ هم زمان با فضای باز سیاسی کوتاه مدت، شروع به آشکار شدن کرد. ادبیات متعهد در دهه سی، پس از بازگشت محمدرضا شاه بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مسلط شد.
🔹نویسندگان وشاعران، در کاربرد واژهها، نمادها و استعارهها و به کار بردن گونه ادبی، به خلاقیت دست زدند. واز آنجائیکه اندیشه های بر آمده از ایدئولوژی، نمیتوانست آزادانه بیان شود، آرام آرام در آثار ادبی استعاره اهمیتی فراتر از یک ابزار صرف در آفرینش ادبی، یافت.
با استفاده از نماد، نویسنده وشاعر، نشانههایی را به جای نشانههای دیگر مینشاند.
🔹استعارهها وسمبلها ،نهتنها به ایدئولوژی نویسندگان شکل میدهد ،بلکه بر خوانندگان ومخاطبان تاثیر می گذارد. نویسنده برای مخاطب خود ذهنیت می سازد. خواننده ومخاطب نوشته نیز این پیام را در مییابد که در آن استعاره و سمبلها، پیام نویسنده در مورد نابسامانیهای اجتماعی، انعکاس دارد. در این میان مخاطب نیز واکنش نشان میدهد و در خلال آن نویسنده به تعهد خویش عمل کرده و خوانندگان وفاداری به وجود می آورد. خوانندگانی که دیگر نمادها را میفهمند و نیز به دریافت خویش میرسند. بین سمبل و رمز با استعاره مرز باریکی وجود دارد .
🔹یونگ میگوید:" آنچه ما سمبول مینامیم عبارت است از یك اصطلاح، یك نام یا حتی تصویری كه ممكن است نماینده چیز مأنوسی در زندگی روزانه باشد و با این حال علاوه بر معنی آشكار و معمول خود معانی تلویحی بخصوص نیز داشته باشد. سمبول، معرف چیزی مهم، ناشناخته یا پنهان از ماست... بنابراین یك كلمه یا یك شكل وقتی رمزی و نمادین تلقی میشود كه به چیزی بیش از معنی آشكار و مستقیم خود دلالت كند. سمبول دارای جنبه «ناخودآگاه» وسیعتری است كه هرگز به طور كامل توضیح نگردیده است. ... ذهن آدمی در كندوكاو سمبول به تصوراتی میرسد كه خارج از محدوده استدلال معمولی است." (كارل گوستاو یونگ، انسان و سمبولهایش)
رمز به عنوان یكی از صور خیال، استعاره گونهای است بدون قرینه كه در آن دلالت «مشبهبه» بر مشبه خاص محصور نمیشود؛ به عبارت دیگر، رمز تا آن جا كه بر معنایی غیر از معنای ظاهری دلالت میكند - یعنی معنی مجازی دارد - به عنوان یكی از صور خیال در ردیف «استعاره» قرار میگیرد و چون علاوه بر معنی مجازی اراده معنی حقیقی و وضعی آن هم امكانپذیر است، باز به عنوان نوعی از صور خیال نوعی «كنایه» است، اما از آنجا كه به علت عدم قرینه، معنی مجازی آن در یك بعد و یك سطح از تجربههای ذهنی و عینی انسان محدود نمیشود از دیگر صور خیال جدا میشود و از نظر ابهام از استعاره و كنایه درمیگذرد و در حدی بالاتر از آنها قرار میگیرد.
🔹نمادها نیز به دو شکل در آثار ادبی وجود دارند:
۱. نماد های قراردادی یا عمومی ،که به سبب تکرار به صورت عادی در آمده است.مانند کبوتر نماد صلح، آب نماد نور وروشنی، سرو نماد جاودانگی و زمستان نماد مرگ و...
۲. نماد های خصوصی وشخصی، که فهم آن دشوار و برای خواننده یا شنونده دیریاب است و زمان می خواهد تا اندکاندک در ذهن مردم جای بگیرد وبیشتر حاصل تخیل شاعر ونویسنده است.مثلا مولانا خورشید را سمبل شمس تبریزی و خدا قرار داده بود یا صادق هدایت زنبورطلایی را در بوف کور سمبل عاشق.
✅ادامه دارد...
#تقویم_کانون
#تاریخ_آموزش_پرورش
#نیما_یوشیج
#درگذشت ۱۳ دی ماه
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔 @KSMtehran
✍ عبدالرضاقنبری
✅ قسمت اول
باختین:
از همه چیز صداهایی به گوشم می رسد؛صداهایی که با یکدیگر گفتگویی منطقی دارند.""
🔹در اوایل قرن سیزدهم، ادبیات فارسی وارد مرحله نوینی شد که به ادبیات معاصر نام بردار گشته است. در این دوره ادب فارسی، اعم از شعر ونثر، با رمزگذاری عناصر زیبایی شناسانه ی پیشین، برپایهی مضامین نوین در بارهی تاریخ وهویت، فعالیت خود را آغاز نموده است. والبته با تاثیری که از مفاهیم برآمده از پارادایم های آن سوی مرزهای جغرافیایی خود داشته، به پاسخگویی تغییر شرایط سیاسی واجتماعی از خلال نمادها و تمثیلها واستعارهها، پرداخته است.
🔹ادبیات معاصر از ابتدا با پارادایم های ایدئولوژیک گوناگون، همچون ناسیونالیسم، مارکسیسم، اسلام گرایی وفمینیسم خویشاوندی داشته و این پارادایمها بر فرم و زبان متداول تاثیر گذار بوده است. در این دوره رویکردی خاص را در آثار ادبی مشاهده می کنیم که ژان پل سارتر در کتاب «ادبیات چیست» این رویکرد به فعالیت ادبی را ادبیات انگاژه یا درگیر می نامد، که در فارسی به ادبیات متعهد ترجمه شده است.
🔹ادبیات متعهد، که نویسندگان مارکسیست وچپ، نخستین فعالان آن بودند، به دلیل احساس تعهد وعلاقه ای که به وضعیت جامعه و تغییر اوضاع داشته اند، برای آثاری به کار میرفت که به دفاع از اعتقادات خاص برای تغییر شرایط اجتماعی، میپرداخت. پیش فرضهای آن نیز پس از کناره گیری رضا شاه در سال ۱۳۲۰ هم زمان با فضای باز سیاسی کوتاه مدت، شروع به آشکار شدن کرد. ادبیات متعهد در دهه سی، پس از بازگشت محمدرضا شاه بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مسلط شد.
🔹نویسندگان وشاعران، در کاربرد واژهها، نمادها و استعارهها و به کار بردن گونه ادبی، به خلاقیت دست زدند. واز آنجائیکه اندیشه های بر آمده از ایدئولوژی، نمیتوانست آزادانه بیان شود، آرام آرام در آثار ادبی استعاره اهمیتی فراتر از یک ابزار صرف در آفرینش ادبی، یافت.
با استفاده از نماد، نویسنده وشاعر، نشانههایی را به جای نشانههای دیگر مینشاند.
🔹استعارهها وسمبلها ،نهتنها به ایدئولوژی نویسندگان شکل میدهد ،بلکه بر خوانندگان ومخاطبان تاثیر می گذارد. نویسنده برای مخاطب خود ذهنیت می سازد. خواننده ومخاطب نوشته نیز این پیام را در مییابد که در آن استعاره و سمبلها، پیام نویسنده در مورد نابسامانیهای اجتماعی، انعکاس دارد. در این میان مخاطب نیز واکنش نشان میدهد و در خلال آن نویسنده به تعهد خویش عمل کرده و خوانندگان وفاداری به وجود می آورد. خوانندگانی که دیگر نمادها را میفهمند و نیز به دریافت خویش میرسند. بین سمبل و رمز با استعاره مرز باریکی وجود دارد .
🔹یونگ میگوید:" آنچه ما سمبول مینامیم عبارت است از یك اصطلاح، یك نام یا حتی تصویری كه ممكن است نماینده چیز مأنوسی در زندگی روزانه باشد و با این حال علاوه بر معنی آشكار و معمول خود معانی تلویحی بخصوص نیز داشته باشد. سمبول، معرف چیزی مهم، ناشناخته یا پنهان از ماست... بنابراین یك كلمه یا یك شكل وقتی رمزی و نمادین تلقی میشود كه به چیزی بیش از معنی آشكار و مستقیم خود دلالت كند. سمبول دارای جنبه «ناخودآگاه» وسیعتری است كه هرگز به طور كامل توضیح نگردیده است. ... ذهن آدمی در كندوكاو سمبول به تصوراتی میرسد كه خارج از محدوده استدلال معمولی است." (كارل گوستاو یونگ، انسان و سمبولهایش)
رمز به عنوان یكی از صور خیال، استعاره گونهای است بدون قرینه كه در آن دلالت «مشبهبه» بر مشبه خاص محصور نمیشود؛ به عبارت دیگر، رمز تا آن جا كه بر معنایی غیر از معنای ظاهری دلالت میكند - یعنی معنی مجازی دارد - به عنوان یكی از صور خیال در ردیف «استعاره» قرار میگیرد و چون علاوه بر معنی مجازی اراده معنی حقیقی و وضعی آن هم امكانپذیر است، باز به عنوان نوعی از صور خیال نوعی «كنایه» است، اما از آنجا كه به علت عدم قرینه، معنی مجازی آن در یك بعد و یك سطح از تجربههای ذهنی و عینی انسان محدود نمیشود از دیگر صور خیال جدا میشود و از نظر ابهام از استعاره و كنایه درمیگذرد و در حدی بالاتر از آنها قرار میگیرد.
🔹نمادها نیز به دو شکل در آثار ادبی وجود دارند:
۱. نماد های قراردادی یا عمومی ،که به سبب تکرار به صورت عادی در آمده است.مانند کبوتر نماد صلح، آب نماد نور وروشنی، سرو نماد جاودانگی و زمستان نماد مرگ و...
۲. نماد های خصوصی وشخصی، که فهم آن دشوار و برای خواننده یا شنونده دیریاب است و زمان می خواهد تا اندکاندک در ذهن مردم جای بگیرد وبیشتر حاصل تخیل شاعر ونویسنده است.مثلا مولانا خورشید را سمبل شمس تبریزی و خدا قرار داده بود یا صادق هدایت زنبورطلایی را در بوف کور سمبل عاشق.
✅ادامه دارد...
#تقویم_کانون
#تاریخ_آموزش_پرورش
#نیما_یوشیج
#درگذشت ۱۳ دی ماه
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔 @KSMtehran
💠نگاهی به داستان آهو و پرنده ها(نیما یوشیج)
✍عبدالرضا قنبری
✅قسمت دوم
🔹داستان نمادين از نویسنده حرکت نمی کند بلکه حرکت از سوی خواننده است. خواننده معنای نمادها را پیدا می کند. بنابر این نوع مخاطب در آثار رمزی بسیار مهم است. برای شناخت رمز یک اثر باید نویسنده و آثارش را بررسی کرد تا رمزگشایی شود.بیشتر آثار رمزی در جهان سوم سیاسی است. خواننده به دنبال مفاهیم فلسفی واجتماعی اثر نمیگردد.
🔹نیما یوشیج در ادبیات ما با نام پدر شعر نو نام بردار گشته است و کمتر به آثار نثر وی توجه گردیده.
در ادبیات نوین فارسی، نقش بیبدیل نیما یوشیج(علی اسفندیاری)، انکار ناپذیر است." اندیشه نیما در آستانه ی سیسالگی شکوفا می شود."(نوگرایی نیما یوشیج ۲۴)" نیما فرزند جنبش مشروطه است وتوجه دارد که باید جنبش اجتماعی را به زمینهی هنری برد."(پیوند.۱۲۲) نیما یوشیج، این جوان ساکت و بیادعای مازندرانی،"زاده دوران انگیزه است، دورانی که اگر ادبیات نقشی بر مفهوم اجتماعی وبیدار کردن ملت میباید ایفا می کرد،نخست شعر بدین وظیفه میباید تجهیز می گردید، شعری که در مبارزات مردم در طی مدتی، در برانگیختن حس و رفتار توده ها تجربه اندوخته بود ."(نوگرایی نیما یوشیج.۱۹)
شعر نو در آثار نیما(۱۳۳۹-۱۲۸۶)، نظام یافت و به اوج خود رسید.
🔹او مسائل اجتماعی را جایگزین مفاهیم و مضامین کهنه و عموما پیش پا افتاده کرد. او در جایی بیان می کند:"من به رودخانه شبیه هستم که از هر کجای آن لازم باشد بدون سروصدا می توان آب برداشت."
به گفته استاد شفیعی کدکنی؛" این رودخانه آبشخوری نیست که از آمد و شد نیازمندان وتشنه کامان آلوده شود و نظافت خود را از دست دهد"(پیوند.۱۱) در تاریخ ادبیات معاصر ،تاثیر ونقش نیما را در شاعران و پیروان وی به وضوح میبینیم.
فروغ فرخ زاد می گوید:"من که خواننده بودم حس کردم که با یک آدم طرف هستم، نه یک مشت احساسات سطحی وحرف های مبتذل روزانه... نیما چشم مرا باز کرد وگفت ببین. اما دیدن را خودم یاد گرفتم...(نیمای فروغ.پیوند.۵۷)
🔹در اشعار نیما، شب، تاریکی و ساحل غالبا نماد وضعیت نامطلوب و روز و روشنایی و دریا نشانه پیشرفت و شرایط مطلوب است. قهرمانان او گاه یک مرد، گاه یک پرنده است که در شرایط نامطلوب گرفتار میشوند ورنج می برند.
زبان او نشان دهنده جهان بینی خاص وی و نگاه تیز بین وکنجکاوش به حوادث و جریانات دور برش می باشد.
نیما از نمادگرایی فرانسوی به ویژه از آثار «مالارمه» که در آن زمان بر بخش گستردهای از ادبیات اروپا سایه افکنده بود، الهام گرفته بود.
به هر حال نیما دریچه ای به سوی شعر گشود که تا به امروز شعاع آن گستردهتر از گذشته به سوی معانی وسیع و مفاهیم بدیع در ادبیات، پیش میرود. همان گونه که در آغاز بیان داشتهام استعاره و به کار بردن نمادها در اشعار و نوشتههای نیما بازتاب بیقراری و رنج او و روزگار خفقانآور شاعر است و چنان بجا و درست به کار گرفته شدهاند که تا به امروز نیز تازگی خود را حفظ کرده است.رمز و رازهایی که هیچگاه از نظر خواننده پنهان نمانده و نمیماند.
🔹نمادگرایی در نثر نیما نیز خودنمایی می کند. نیما خود را داستان نویس نمیداند اما چند اثر داستانی از وی به جا مانده است وچند اثر دیگر که تنها نامشان را در نامهها ونوشتههای نیما میتوان دید.
او در «حرفهای همسایه» درباره کار داستاننویسیاش میگوید: «این یکی برای من تفنن است و وسیلهای که گریبان خود را از دست فکرهای موذی بیرون بکشم." او در جای دیگر بیان می کند که نیروی خود را در جای دیگر(شعر) که لازم می داند، صرف کرده است.
نیما اغلب داستانهایش را پاره کرده است .او به درستی دریافت که باید در شعر فارسی نیرو بگذارد. در داستانهایی هم که از وی به ما رسیده است، نمادها و استعارهها همان نمادها و نشانههای متداول در شعر اوست.
✅ادامه دارد...
#تقویم_کانون
#تاریخ_آموزش_پرورش
#نیما_یوشیج
#درگذشت ۱۳ دی ماه
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔@KSMtehran
✍عبدالرضا قنبری
✅قسمت دوم
🔹داستان نمادين از نویسنده حرکت نمی کند بلکه حرکت از سوی خواننده است. خواننده معنای نمادها را پیدا می کند. بنابر این نوع مخاطب در آثار رمزی بسیار مهم است. برای شناخت رمز یک اثر باید نویسنده و آثارش را بررسی کرد تا رمزگشایی شود.بیشتر آثار رمزی در جهان سوم سیاسی است. خواننده به دنبال مفاهیم فلسفی واجتماعی اثر نمیگردد.
🔹نیما یوشیج در ادبیات ما با نام پدر شعر نو نام بردار گشته است و کمتر به آثار نثر وی توجه گردیده.
در ادبیات نوین فارسی، نقش بیبدیل نیما یوشیج(علی اسفندیاری)، انکار ناپذیر است." اندیشه نیما در آستانه ی سیسالگی شکوفا می شود."(نوگرایی نیما یوشیج ۲۴)" نیما فرزند جنبش مشروطه است وتوجه دارد که باید جنبش اجتماعی را به زمینهی هنری برد."(پیوند.۱۲۲) نیما یوشیج، این جوان ساکت و بیادعای مازندرانی،"زاده دوران انگیزه است، دورانی که اگر ادبیات نقشی بر مفهوم اجتماعی وبیدار کردن ملت میباید ایفا می کرد،نخست شعر بدین وظیفه میباید تجهیز می گردید، شعری که در مبارزات مردم در طی مدتی، در برانگیختن حس و رفتار توده ها تجربه اندوخته بود ."(نوگرایی نیما یوشیج.۱۹)
شعر نو در آثار نیما(۱۳۳۹-۱۲۸۶)، نظام یافت و به اوج خود رسید.
🔹او مسائل اجتماعی را جایگزین مفاهیم و مضامین کهنه و عموما پیش پا افتاده کرد. او در جایی بیان می کند:"من به رودخانه شبیه هستم که از هر کجای آن لازم باشد بدون سروصدا می توان آب برداشت."
به گفته استاد شفیعی کدکنی؛" این رودخانه آبشخوری نیست که از آمد و شد نیازمندان وتشنه کامان آلوده شود و نظافت خود را از دست دهد"(پیوند.۱۱) در تاریخ ادبیات معاصر ،تاثیر ونقش نیما را در شاعران و پیروان وی به وضوح میبینیم.
فروغ فرخ زاد می گوید:"من که خواننده بودم حس کردم که با یک آدم طرف هستم، نه یک مشت احساسات سطحی وحرف های مبتذل روزانه... نیما چشم مرا باز کرد وگفت ببین. اما دیدن را خودم یاد گرفتم...(نیمای فروغ.پیوند.۵۷)
🔹در اشعار نیما، شب، تاریکی و ساحل غالبا نماد وضعیت نامطلوب و روز و روشنایی و دریا نشانه پیشرفت و شرایط مطلوب است. قهرمانان او گاه یک مرد، گاه یک پرنده است که در شرایط نامطلوب گرفتار میشوند ورنج می برند.
زبان او نشان دهنده جهان بینی خاص وی و نگاه تیز بین وکنجکاوش به حوادث و جریانات دور برش می باشد.
نیما از نمادگرایی فرانسوی به ویژه از آثار «مالارمه» که در آن زمان بر بخش گستردهای از ادبیات اروپا سایه افکنده بود، الهام گرفته بود.
به هر حال نیما دریچه ای به سوی شعر گشود که تا به امروز شعاع آن گستردهتر از گذشته به سوی معانی وسیع و مفاهیم بدیع در ادبیات، پیش میرود. همان گونه که در آغاز بیان داشتهام استعاره و به کار بردن نمادها در اشعار و نوشتههای نیما بازتاب بیقراری و رنج او و روزگار خفقانآور شاعر است و چنان بجا و درست به کار گرفته شدهاند که تا به امروز نیز تازگی خود را حفظ کرده است.رمز و رازهایی که هیچگاه از نظر خواننده پنهان نمانده و نمیماند.
🔹نمادگرایی در نثر نیما نیز خودنمایی می کند. نیما خود را داستان نویس نمیداند اما چند اثر داستانی از وی به جا مانده است وچند اثر دیگر که تنها نامشان را در نامهها ونوشتههای نیما میتوان دید.
او در «حرفهای همسایه» درباره کار داستاننویسیاش میگوید: «این یکی برای من تفنن است و وسیلهای که گریبان خود را از دست فکرهای موذی بیرون بکشم." او در جای دیگر بیان می کند که نیروی خود را در جای دیگر(شعر) که لازم می داند، صرف کرده است.
نیما اغلب داستانهایش را پاره کرده است .او به درستی دریافت که باید در شعر فارسی نیرو بگذارد. در داستانهایی هم که از وی به ما رسیده است، نمادها و استعارهها همان نمادها و نشانههای متداول در شعر اوست.
✅ادامه دارد...
#تقویم_کانون
#تاریخ_آموزش_پرورش
#نیما_یوشیج
#درگذشت ۱۳ دی ماه
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔@KSMtehran
(www.lovemusic.ir)
M.R.Shajarian(www.lovemusic.ir)
💠 #نوای_کانون
🎼 داروگ
🍂شاعر: نیما یوشیج
🍃 آواز: محمدرضا شجریان
...
خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه.
گر چه می گویند: « می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران.»
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
بر
بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد
ـــ چون دل یاران که در هجران یاران ـــ
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
🍂🍁🍂
#یاد
#شعر
#شاعر
#ادبیات
#تقویم_کانون
#نیما_یوشیج
#درگذشت ۱۳دی ماه
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔 @KSMtehran
🎼 داروگ
🍂شاعر: نیما یوشیج
🍃 آواز: محمدرضا شجریان
...
خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه.
گر چه می گویند: « می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران.»
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
بر
بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد
ـــ چون دل یاران که در هجران یاران ـــ
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
🍂🍁🍂
#یاد
#شعر
#شاعر
#ادبیات
#تقویم_کانون
#نیما_یوشیج
#درگذشت ۱۳دی ماه
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔 @KSMtehran
💠نگاهی به داستان آهو و پرنده ها(نیما یوشیج)
✍عبدالرضا قنبری
✅ قسمت سوم
🔹نیما در جایی دیگر تاکید کرده: «من وقت ندارم داستانهایی را که نوشتهام پاکنویس کنم. داستانهای کوچک زیاد نوشتهام و خیلی زیاد از زمانهای قدیم؛ بسیاری را شخصا سوزاندهام و به کارهای دیگر که در نظر من برای مردم لازمتر است مشغولم.
🔹"وی قالب های موجود و ساختارهای قصه و افسانه را، برای بیان دردها و آلام اجتماعی کافی میداند. بنابراین در نوشتن داستان هایش از تمثیل و نماد و افسانه استفاده می کند. اگر که تمثیل و رویکردهای نمادگرایانه از داستانهای نیما برداشته شود، آنچه میماند از لحاظ استخوانبندی و ساختار، و نه از حیث شکل روایت و نوع نثر، قابل توجه نخواهد بود. داستان های نیما که هم به فرم افسانه های اجتماعی و سمبلیک نوشته شدهاند و هم به قلم کسی که به تغییر در اساس شکل بیان هنری اعتقاد دارد (و هم از این رو قابل اهمیت اند)، از چنان حس و زیبایی های طبیعت مدارانهای برخوردارند که خواننده پس از خواندن احساس غبن نکند." -( آیدین مختاری. چراغ .سال سوم شماره سی و چهار)
🔹داستان آهو وپرنده ها
" صحرائی بود بزرگِ بزرگ، پراز پرنده وچرنده. دروسط این صحرا یک آبگیر بزرگ بود که تمام پرندهها وچرندهها دور آن جمع شده بودند. دراین صحرا جز پرنده وچرنده ، جانوری نبود. خوشحالی پرنده ها و چرنده ها و زندگی آنها بسته به این آبگیر بود. همین که بهار میشد، آب هم زیاد میشد وتاج خروسها و کوکنارها وجو دانه ها دور و بر آبگیر را پر میکرد..."
داستان این گونه شروع می شود.دستهای از فیلها به آبگیر که همه جانوران داستان در آن منافع مشترک دارند، میآیند وتمام آب آن را می نوشند. جانوران به چارهجویی میافتند چرا که برای ادامه حیات به آب نیازمندند. چارهای ندارند که غاز پیر را به عنوان پیشوای خود انتخاب کنند تا آنها را به آب برساند. پیشوا هم شرط گذاشت که همگی از وی اطاعت کنند وگوش به فرمان وی باشند. هرچه دارند بدهند تا او آنها را به آب برساند.
غاز میگفت؛ "هیچکدامتان نباید از من جلو بزنید، همه باید پشت سر من بیایید. کلاغ باید بال زدن را فراموش کند، آهو باید دویدن را فراموش کند. همه پشت سرمن باید راه بیایید. هرخوردنی هم که گیر آوردید ، باید به من بدهید، تا من سیر و سرحال باشم و راه را به شما نشان بدهم."
جانوران هم اندک اندک راه رفتن خود را فراموش کردند.
نویسنده در این جا بحران را به اوج می رساند.
..." همه ایستادند. خاله غازه گفت: چرا دیگر راه نمیآیید؟ به جای اینکه این جور غمگین بنشینید، بلند شوید بگردید، چیزی پیدا کنید بیاورید من بخورم."
نویسنده گره گشایی میکند وداستان را پایان می دهد." پیش ازاینکه آهو و پرنده ها حرفی بزنند، دیدند سایهی پرندهی بزرگی بالای سرشان ست. آهو سرش را بالا گرفت و داد زد: غاز، غازبزرگ، غاز وحشی، ازکجا میآیی؟ چه خوب پرواز میکنی!"
غاز وحشی به آنان خبر میدهد که براثر بارندگی صحرا سرسبز شده و آبگیر هم پرآب گشته است. بعد هم برای اینکه دست غاز پیر را رو کند می گوید:"من با این خاله غازه هیچ حرفی ندارم. فقط شما از او بپرسید پرنده که پرواز بلد است، چرا باید راه برود؟ آهو که می تواند، چرا تند ندود؟"
مرغابی بالهایش را باز کرد. کلاغ پرید. قمری پر زد. آهو سُم هایش را به کار انداخت و هرچه توانست تندتر دوید." " در پایان همه در این اندیشه که چه کاری باید انجام دهند تا فیلها بار دیگر به آبگیر آنها نیایند.
"آهو و پرندهها توی راه که بر میگشتند، به این فکر بودند که وقتی به آبگیر رسیدند و قصّهشان را به پرندهها و چرندههای دیگر گفتند، این را هم بگویند که از این به بعد فکر کنند چطور باید فیلها را به آبگیر راه نداد..".
🔹داستان آهو وپرندهها داستانی نمادین وتمثیلی است. آب نماد حیات است. اما بدرستی نمی توان گفت که این داستان با توجه به نشانه هایی که دارد، از نوع عرفان نظری عطار نیشابوری در منطقالطیر است یا از نوع نماد اجتماعی. با توجه به جریانات سیاسی و اجتماعی عصر نویسنده. با یادآوری این مطلب که روزگار نیما روزگار آرمان خواهی بود وآثاری که منتشر میگردید بیشتر جانبدارانه و مرامی بود نه توجه به وادی خلسه وصوفی مآبانه. نویسنده سعی دارد در پس گفتگو های ظاهری شخصیت های داستان، نظرات خود را مستتر کند.
🔹 نیما در واقع از انسانهایی سخن میگوید که می خواهند در این سرزمین(آبگیر) به درستی زندگی کنند. همه از داشتههای آن برابر استفاده کنند و از سهمی برابر بهرهمند شوند.
✅ ادامه دارد ...
#تقویم_کانون
#تاریخ_آموزش_پرورش
#نیما_یوشیج
#درگذشت ۱۳ دی ماه
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔@KSMtehran
✍عبدالرضا قنبری
✅ قسمت سوم
🔹نیما در جایی دیگر تاکید کرده: «من وقت ندارم داستانهایی را که نوشتهام پاکنویس کنم. داستانهای کوچک زیاد نوشتهام و خیلی زیاد از زمانهای قدیم؛ بسیاری را شخصا سوزاندهام و به کارهای دیگر که در نظر من برای مردم لازمتر است مشغولم.
🔹"وی قالب های موجود و ساختارهای قصه و افسانه را، برای بیان دردها و آلام اجتماعی کافی میداند. بنابراین در نوشتن داستان هایش از تمثیل و نماد و افسانه استفاده می کند. اگر که تمثیل و رویکردهای نمادگرایانه از داستانهای نیما برداشته شود، آنچه میماند از لحاظ استخوانبندی و ساختار، و نه از حیث شکل روایت و نوع نثر، قابل توجه نخواهد بود. داستان های نیما که هم به فرم افسانه های اجتماعی و سمبلیک نوشته شدهاند و هم به قلم کسی که به تغییر در اساس شکل بیان هنری اعتقاد دارد (و هم از این رو قابل اهمیت اند)، از چنان حس و زیبایی های طبیعت مدارانهای برخوردارند که خواننده پس از خواندن احساس غبن نکند." -( آیدین مختاری. چراغ .سال سوم شماره سی و چهار)
🔹داستان آهو وپرنده ها
" صحرائی بود بزرگِ بزرگ، پراز پرنده وچرنده. دروسط این صحرا یک آبگیر بزرگ بود که تمام پرندهها وچرندهها دور آن جمع شده بودند. دراین صحرا جز پرنده وچرنده ، جانوری نبود. خوشحالی پرنده ها و چرنده ها و زندگی آنها بسته به این آبگیر بود. همین که بهار میشد، آب هم زیاد میشد وتاج خروسها و کوکنارها وجو دانه ها دور و بر آبگیر را پر میکرد..."
داستان این گونه شروع می شود.دستهای از فیلها به آبگیر که همه جانوران داستان در آن منافع مشترک دارند، میآیند وتمام آب آن را می نوشند. جانوران به چارهجویی میافتند چرا که برای ادامه حیات به آب نیازمندند. چارهای ندارند که غاز پیر را به عنوان پیشوای خود انتخاب کنند تا آنها را به آب برساند. پیشوا هم شرط گذاشت که همگی از وی اطاعت کنند وگوش به فرمان وی باشند. هرچه دارند بدهند تا او آنها را به آب برساند.
غاز میگفت؛ "هیچکدامتان نباید از من جلو بزنید، همه باید پشت سر من بیایید. کلاغ باید بال زدن را فراموش کند، آهو باید دویدن را فراموش کند. همه پشت سرمن باید راه بیایید. هرخوردنی هم که گیر آوردید ، باید به من بدهید، تا من سیر و سرحال باشم و راه را به شما نشان بدهم."
جانوران هم اندک اندک راه رفتن خود را فراموش کردند.
نویسنده در این جا بحران را به اوج می رساند.
..." همه ایستادند. خاله غازه گفت: چرا دیگر راه نمیآیید؟ به جای اینکه این جور غمگین بنشینید، بلند شوید بگردید، چیزی پیدا کنید بیاورید من بخورم."
نویسنده گره گشایی میکند وداستان را پایان می دهد." پیش ازاینکه آهو و پرنده ها حرفی بزنند، دیدند سایهی پرندهی بزرگی بالای سرشان ست. آهو سرش را بالا گرفت و داد زد: غاز، غازبزرگ، غاز وحشی، ازکجا میآیی؟ چه خوب پرواز میکنی!"
غاز وحشی به آنان خبر میدهد که براثر بارندگی صحرا سرسبز شده و آبگیر هم پرآب گشته است. بعد هم برای اینکه دست غاز پیر را رو کند می گوید:"من با این خاله غازه هیچ حرفی ندارم. فقط شما از او بپرسید پرنده که پرواز بلد است، چرا باید راه برود؟ آهو که می تواند، چرا تند ندود؟"
مرغابی بالهایش را باز کرد. کلاغ پرید. قمری پر زد. آهو سُم هایش را به کار انداخت و هرچه توانست تندتر دوید." " در پایان همه در این اندیشه که چه کاری باید انجام دهند تا فیلها بار دیگر به آبگیر آنها نیایند.
"آهو و پرندهها توی راه که بر میگشتند، به این فکر بودند که وقتی به آبگیر رسیدند و قصّهشان را به پرندهها و چرندههای دیگر گفتند، این را هم بگویند که از این به بعد فکر کنند چطور باید فیلها را به آبگیر راه نداد..".
🔹داستان آهو وپرندهها داستانی نمادین وتمثیلی است. آب نماد حیات است. اما بدرستی نمی توان گفت که این داستان با توجه به نشانه هایی که دارد، از نوع عرفان نظری عطار نیشابوری در منطقالطیر است یا از نوع نماد اجتماعی. با توجه به جریانات سیاسی و اجتماعی عصر نویسنده. با یادآوری این مطلب که روزگار نیما روزگار آرمان خواهی بود وآثاری که منتشر میگردید بیشتر جانبدارانه و مرامی بود نه توجه به وادی خلسه وصوفی مآبانه. نویسنده سعی دارد در پس گفتگو های ظاهری شخصیت های داستان، نظرات خود را مستتر کند.
🔹 نیما در واقع از انسانهایی سخن میگوید که می خواهند در این سرزمین(آبگیر) به درستی زندگی کنند. همه از داشتههای آن برابر استفاده کنند و از سهمی برابر بهرهمند شوند.
✅ ادامه دارد ...
#تقویم_کانون
#تاریخ_آموزش_پرورش
#نیما_یوشیج
#درگذشت ۱۳ دی ماه
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔@KSMtehran
💠 نگاهی به داستان آهو و پرنده ها (نیما یوشیج)
✍ عبدالرضا قنبری
✅ قسمت چهارم (پایانی )
🔹 نیما می خواهد روی مردم اثر بگذارد، چه با شعر و چه با داستان. اما خود پی میبرد که در شعر موفق تر است؛ بنابر این دست به کار می شود ودر شعر طرحی نو در میاندازد. با این حال مضامین شعری او همان است که در نثر مورد نظرش بوده است."غم این خفته چند، خواب در چشم ترش میشکند."
🔹 او داستان را به ظاهر برای کودکان مینویسد اما بار معنی آن متوجه بزرگسالان است. زبان داستان وشکل جریان آن متعلق به دنیای کودکان است اما تم آن متعلق به جهان واقعیتهای تلخ و درد آور و سرسختِ بزرگسالان اجتماع و محیط دور وبر اوست. ما نباید با ملاک های ادبیات کودکان ونوجوانان به این داستان نگاه کنیم. نیما خود اعتراف کرده است که قصد داستان نویسی نداشته است، اما از حق نگذریم چندان هم ناموفق نبوده است.
نویسنده سعی کرده است بیان کند که می توان به باز اندیشی افکار خود پرداخت واگر زمانی آدمی به بیراهه رفته، میتواند به خود آید و باز گردد ومسیری درست را انتخاب نماید.(همچنان که جانوران داستان به بیراهه رفتند وبازگشتند.)
🔹 اما آنچه که در پایان داستان، حل نشدهاست، چگونگی راه ندادن فیلها به آبگیر است که باید در ذهن خوانندهی کودک و نوجوان، و حتی بزرگسال، تحلیل شود.
🔻 منابع:
🔸پیوند،ویژه نامه نیما یوشیج.شماره ششم. اکتبر ۱۹۷۳
🔸 انسان وسمبل هایش،کارل گوستاو یونگ،ترجمه ابوطالب صارمی.تهران،کتاب پایا، چاپ دوم.
🔸چراغ سال سوم شماره سی وچهارم.
🔸آهو وپرنده ها. از قصه های شری،کتاب برای بچه ها. ۱۳۲۴.کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان.
🔸نوگرایی نیمایوشیج. خسرو تهرانی.انتشارات آذربایجان.چاپ اول،۱۳۵۷
🔸ادبيات چيست، ژان پل سارتر.
#تقویم_کانون
#تاریخ_آموزش_پرورش
#نیما_یوشیج
#درگذشت ۱۳دی ماه
@abdolrezaghanbari
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔 @KSMtehran
✍ عبدالرضا قنبری
✅ قسمت چهارم (پایانی )
🔹 نیما می خواهد روی مردم اثر بگذارد، چه با شعر و چه با داستان. اما خود پی میبرد که در شعر موفق تر است؛ بنابر این دست به کار می شود ودر شعر طرحی نو در میاندازد. با این حال مضامین شعری او همان است که در نثر مورد نظرش بوده است."غم این خفته چند، خواب در چشم ترش میشکند."
🔹 او داستان را به ظاهر برای کودکان مینویسد اما بار معنی آن متوجه بزرگسالان است. زبان داستان وشکل جریان آن متعلق به دنیای کودکان است اما تم آن متعلق به جهان واقعیتهای تلخ و درد آور و سرسختِ بزرگسالان اجتماع و محیط دور وبر اوست. ما نباید با ملاک های ادبیات کودکان ونوجوانان به این داستان نگاه کنیم. نیما خود اعتراف کرده است که قصد داستان نویسی نداشته است، اما از حق نگذریم چندان هم ناموفق نبوده است.
نویسنده سعی کرده است بیان کند که می توان به باز اندیشی افکار خود پرداخت واگر زمانی آدمی به بیراهه رفته، میتواند به خود آید و باز گردد ومسیری درست را انتخاب نماید.(همچنان که جانوران داستان به بیراهه رفتند وبازگشتند.)
🔹 اما آنچه که در پایان داستان، حل نشدهاست، چگونگی راه ندادن فیلها به آبگیر است که باید در ذهن خوانندهی کودک و نوجوان، و حتی بزرگسال، تحلیل شود.
🔻 منابع:
🔸پیوند،ویژه نامه نیما یوشیج.شماره ششم. اکتبر ۱۹۷۳
🔸 انسان وسمبل هایش،کارل گوستاو یونگ،ترجمه ابوطالب صارمی.تهران،کتاب پایا، چاپ دوم.
🔸چراغ سال سوم شماره سی وچهارم.
🔸آهو وپرنده ها. از قصه های شری،کتاب برای بچه ها. ۱۳۲۴.کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان.
🔸نوگرایی نیمایوشیج. خسرو تهرانی.انتشارات آذربایجان.چاپ اول،۱۳۵۷
🔸ادبيات چيست، ژان پل سارتر.
#تقویم_کانون
#تاریخ_آموزش_پرورش
#نیما_یوشیج
#درگذشت ۱۳دی ماه
@abdolrezaghanbari
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔 @KSMtehran
💠 #یاد
🔹 #نیما_یوشیج؛ شاعرو نویسنده
(۱۳ دی ۱۳۳۸ - ۲۱ آبان ۱۲۷۶)
🔹 #علی_اسفندیاری بیستویکم آبانماه سال ۱۲۷۶ در یکی از مناطق کوه البرز در منطقهای بهنام یوش، از توابع بخش بلده شهرستان نور در استان مازندران بهدنیا آمد. پدر او ابراهیم خان اعظام السلطنه نام داشت که شغل او گله داری و کشاورزی بود. اولین معلم نیما پدرش بود که از او اسب سواری، تیراندازی و روش زندگی روستایی را آموخت.
نیما خواندن و نوشتن را در روستای خود در نزد آخوند روستا یاد گرفت. او در دوازده سالگی همراه خانواده به تهران نقل مکان کرد و در دبستان حیات جاوید به تحصیل پرداخت. وی بعد از مدتی به یک مدرسه کاتولیک به نام «سن لویی» رفت و در آنجا مورد پرورش و تشویق معلم خود نظام وفا شاعر بنام قرار گرفت. نظام وفا نیما را به سرودن شعر ترغیب کرد؛ نیما، شعر بلند «افسانه» که سنگ بنای شعر نو در زبان فارسی است را به معلم خود نظام وفا تقدیم کرده است.
علی اسفندیاری نخستین شعرش «قصه رنگ پریده» را در ۲۳ سالگی مینویسد. وی در سال ۱۲۹۸ به استخدام وزارت مالیه درمیآید و دو سال بعد، با گرایش به مبارزه مسلحانه علیه حکومت قاجار، اقدام به تهیه اسلحه میکند. او در سال ۱۳۰۰ اسم خود را عوض کرد و نام نیما را که به معنی کمان بزرگ است، انتخاب کرد. نیما در دی ماه ۱۳۰۱ «افسانه» را میسراید و بخشهایی از آن را در مجله قرن بیستم به سردبیری میرزاده عشقی به چاپ میرساند.
🔺 نیما یوشیج با سرودن مجموعه شعر افسانه-که برخی آن را مانیفست شعر نو فارسی مینامند- انقلاب بزرگی در فضای راکد شعر و شاعری ایران ایجاد کرد؛ او پایه و اساس شعر کهن فارسی را به چالش کشید و برای این هنر خود نام «#شعر_نو» را انتخاب کرد، این شیوه شعر سرودن بعدتر به شیوههای نیمایی، سپید، حجم و… دستهبندی شد و این آزادی که نیما در فرم و محتوای شعر ایجاد کرد بعدها در کار شاعرانی مانند احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و منوچهر آتشی به اوج رسید.
نیما علاوه بر شکستن برخی قواعد، در زبان قالبهای شعری تأثیر فراوانی داشت؛ او در قالب غزل بهعنوان یکی از قالبهای سنتی نیز تأثیرگذار بوده؛ بهطوریکه عدهای معتقدند غزل بعد از نیما شکل دیگری گرفت و بهگونهای کاملتر راه خویش را پیمود.
🔹 این شاعر بزرگ، درحالیکه به علت سرمای شدید یوش، به ذاتالریه مبتلا شده بود، برای معالجه به تهران آمد؛ معالجات تأثیری نداشت و در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانهاش در یوش منتقل کردند. آرامگاه او در کنار آرامگاه خواهرش، بهجتالزمان اسفندیاری و آرامگاه سیروس طاهباز کسی که در طول ۳۵ سال با انتشار بیست و سه دفتر، توانست مجموعه کامل شعرهای نیما و آثاری درباره او را منتشر سازد، دفن شده اند.
🔹 خانه نیما اسفندیاری (نیما یوشیج) پدر شعر نو فارسی در روستای زیبای یوش از توابع بخش بلده شهرستان نور است. این خانه محل زندگی پدر و نیاکان نیما یوشیج بوده که در سال ۱۲۰۷ ه.ق ساخته شده است.
خانه نیما هم اکنون تبدیل به موزه شخصی نیما شده و تمام وسایل موجود در موزه متعلق به نیما یا مربوط به اوست. از جمله وسایل موجود در موزه نیما میتوان به عکس ها و تصاویر از لحظات زندگی او، ابزار و وسایل شخصی نیما مانند: عینک، قلم، لباس ها، کفش ها، چپق، تفنگ های شکاری و کتاب ها، مجله ها و یادداشت های او اشاره کرد.
🔹 آثار نیما یوشیج
نوشتههای نیما یوشیج را میتوان به چند بخش تقسیم کرد:
#مقالههای نیما یوشیج که در زمان همکاری با نشریههای آن دوران نوشته است.
#نامههای نیما یوشیج، این نامهها اغلب، برای دوستان و همفکران نوشته شده است و در برخی از آنها بهنقد وضع اجتماعی و تحلیل شعر زمان خود پرداخته است؛ ازجمله در نامههایی که به استادش نظام وفا مینوشته است.
#شعرهای نیما یوشیج: نیما اشعاری به زبان مازندرانی دارد که بانام روجا چاپشده است.
#اشعار_فارسی نیما یوشیج
قصه رنگ پریده
منظومه نیما
خانواده سرباز
ای شب
افسانه
مانلی
افسانه و رباعیات
ماخ اولاً
شعر من
شهر شب و شهر صبح
ناقوس قلم انداز
فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ
آب در خوابگه مورچگان
مانلی و خانه سریویلی
مرقد آقا (داستان)
کندوهای شکسته (داستان)
آهو و پرندهها (شعر و قصه برای کودکان)
توکایی در قفس (شعر و قصه برای کودکان)
https://tttttt.me/ksmtehran1/112
#یاد
#زادروز
#نیما_یوشیج
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 #نیما_یوشیج؛ شاعرو نویسنده
(۱۳ دی ۱۳۳۸ - ۲۱ آبان ۱۲۷۶)
🔹 #علی_اسفندیاری بیستویکم آبانماه سال ۱۲۷۶ در یکی از مناطق کوه البرز در منطقهای بهنام یوش، از توابع بخش بلده شهرستان نور در استان مازندران بهدنیا آمد. پدر او ابراهیم خان اعظام السلطنه نام داشت که شغل او گله داری و کشاورزی بود. اولین معلم نیما پدرش بود که از او اسب سواری، تیراندازی و روش زندگی روستایی را آموخت.
نیما خواندن و نوشتن را در روستای خود در نزد آخوند روستا یاد گرفت. او در دوازده سالگی همراه خانواده به تهران نقل مکان کرد و در دبستان حیات جاوید به تحصیل پرداخت. وی بعد از مدتی به یک مدرسه کاتولیک به نام «سن لویی» رفت و در آنجا مورد پرورش و تشویق معلم خود نظام وفا شاعر بنام قرار گرفت. نظام وفا نیما را به سرودن شعر ترغیب کرد؛ نیما، شعر بلند «افسانه» که سنگ بنای شعر نو در زبان فارسی است را به معلم خود نظام وفا تقدیم کرده است.
علی اسفندیاری نخستین شعرش «قصه رنگ پریده» را در ۲۳ سالگی مینویسد. وی در سال ۱۲۹۸ به استخدام وزارت مالیه درمیآید و دو سال بعد، با گرایش به مبارزه مسلحانه علیه حکومت قاجار، اقدام به تهیه اسلحه میکند. او در سال ۱۳۰۰ اسم خود را عوض کرد و نام نیما را که به معنی کمان بزرگ است، انتخاب کرد. نیما در دی ماه ۱۳۰۱ «افسانه» را میسراید و بخشهایی از آن را در مجله قرن بیستم به سردبیری میرزاده عشقی به چاپ میرساند.
🔺 نیما یوشیج با سرودن مجموعه شعر افسانه-که برخی آن را مانیفست شعر نو فارسی مینامند- انقلاب بزرگی در فضای راکد شعر و شاعری ایران ایجاد کرد؛ او پایه و اساس شعر کهن فارسی را به چالش کشید و برای این هنر خود نام «#شعر_نو» را انتخاب کرد، این شیوه شعر سرودن بعدتر به شیوههای نیمایی، سپید، حجم و… دستهبندی شد و این آزادی که نیما در فرم و محتوای شعر ایجاد کرد بعدها در کار شاعرانی مانند احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و منوچهر آتشی به اوج رسید.
نیما علاوه بر شکستن برخی قواعد، در زبان قالبهای شعری تأثیر فراوانی داشت؛ او در قالب غزل بهعنوان یکی از قالبهای سنتی نیز تأثیرگذار بوده؛ بهطوریکه عدهای معتقدند غزل بعد از نیما شکل دیگری گرفت و بهگونهای کاملتر راه خویش را پیمود.
🔹 این شاعر بزرگ، درحالیکه به علت سرمای شدید یوش، به ذاتالریه مبتلا شده بود، برای معالجه به تهران آمد؛ معالجات تأثیری نداشت و در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانهاش در یوش منتقل کردند. آرامگاه او در کنار آرامگاه خواهرش، بهجتالزمان اسفندیاری و آرامگاه سیروس طاهباز کسی که در طول ۳۵ سال با انتشار بیست و سه دفتر، توانست مجموعه کامل شعرهای نیما و آثاری درباره او را منتشر سازد، دفن شده اند.
🔹 خانه نیما اسفندیاری (نیما یوشیج) پدر شعر نو فارسی در روستای زیبای یوش از توابع بخش بلده شهرستان نور است. این خانه محل زندگی پدر و نیاکان نیما یوشیج بوده که در سال ۱۲۰۷ ه.ق ساخته شده است.
خانه نیما هم اکنون تبدیل به موزه شخصی نیما شده و تمام وسایل موجود در موزه متعلق به نیما یا مربوط به اوست. از جمله وسایل موجود در موزه نیما میتوان به عکس ها و تصاویر از لحظات زندگی او، ابزار و وسایل شخصی نیما مانند: عینک، قلم، لباس ها، کفش ها، چپق، تفنگ های شکاری و کتاب ها، مجله ها و یادداشت های او اشاره کرد.
🔹 آثار نیما یوشیج
نوشتههای نیما یوشیج را میتوان به چند بخش تقسیم کرد:
#مقالههای نیما یوشیج که در زمان همکاری با نشریههای آن دوران نوشته است.
#نامههای نیما یوشیج، این نامهها اغلب، برای دوستان و همفکران نوشته شده است و در برخی از آنها بهنقد وضع اجتماعی و تحلیل شعر زمان خود پرداخته است؛ ازجمله در نامههایی که به استادش نظام وفا مینوشته است.
#شعرهای نیما یوشیج: نیما اشعاری به زبان مازندرانی دارد که بانام روجا چاپشده است.
#اشعار_فارسی نیما یوشیج
قصه رنگ پریده
منظومه نیما
خانواده سرباز
ای شب
افسانه
مانلی
افسانه و رباعیات
ماخ اولاً
شعر من
شهر شب و شهر صبح
ناقوس قلم انداز
فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ
آب در خوابگه مورچگان
مانلی و خانه سریویلی
مرقد آقا (داستان)
کندوهای شکسته (داستان)
آهو و پرندهها (شعر و قصه برای کودکان)
توکایی در قفس (شعر و قصه برای کودکان)
https://tttttt.me/ksmtehran1/112
#یاد
#زادروز
#نیما_یوشیج
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Telegram
..
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #یاد 🔹 #نیما_یوشیج؛ شاعرو نویسنده (۱۳ دی ۱۳۳۸ - ۲۱ آبان ۱۲۷۶) 🔹 #علی_اسفندیاری بیستویکم آبانماه سال ۱۲۷۶ در یکی از مناطق کوه البرز در منطقهای بهنام یوش، از توابع بخش بلده شهرستان نور در استان مازندران بهدنیا آمد. پدر او ابراهیم خان اعظام السلطنه…
💠 #شعر_زمانه
🔹#نیما_یوشیج
🔹 #آی_آدم_ها
آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید
آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید
آن زمان که تنگ می بندید
بر کمرهاتان کمربند
در چه هنگامی بگویم من ؟
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان
آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید
نان به سفره جامه تان بر تن
یک نفر در آب می خواند شما را
موج سنگین را به دست خسته می کوبد
باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه هاتان را ز راه دور دیده
آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزون
می کند زین آبها بیرون
گاه سر . گه پا
آی آدم ها
او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید
می زند فریاد و امید کمک دارد
آی آدم ها که روی ساحل آرام ، در کار تماشائید !
موج می کوبد به روی ساحل خاموش
پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده ، بس مدهوش
می رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید :
آی آدم ها ..
و صدای باد هر دم دلگزاتر
در صدای باد بانگ او رساتر
از میان آب های دور ی و نزدیک
باز در گوش این نداها
آی آدم ها…
#شعر
#ادبیات
#زادروز
#نیما_یوشیج
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹#نیما_یوشیج
🔹 #آی_آدم_ها
آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید
آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید
آن زمان که تنگ می بندید
بر کمرهاتان کمربند
در چه هنگامی بگویم من ؟
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان
آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید
نان به سفره جامه تان بر تن
یک نفر در آب می خواند شما را
موج سنگین را به دست خسته می کوبد
باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه هاتان را ز راه دور دیده
آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزون
می کند زین آبها بیرون
گاه سر . گه پا
آی آدم ها
او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید
می زند فریاد و امید کمک دارد
آی آدم ها که روی ساحل آرام ، در کار تماشائید !
موج می کوبد به روی ساحل خاموش
پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده ، بس مدهوش
می رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید :
آی آدم ها ..
و صدای باد هر دم دلگزاتر
در صدای باد بانگ او رساتر
از میان آب های دور ی و نزدیک
باز در گوش این نداها
آی آدم ها…
#شعر
#ادبیات
#زادروز
#نیما_یوشیج
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Tasnif Hast Shab
Mohammadreza Shajarian
💠 #نوای_کانون
🔹 آواز: محمد رضا شجریان
🔹 شعر: #نیما_یوشیج
🔹 آهنگساز و نوازنده سنتور : پرویز مشکاتیان
هست شب یک شبِ دم کرده و خاک
هست شب یک شبِ دم کرده و خاک
رنگِ رخ باخته است
هست شب یک شبِ دم کرده و خاک
رنگِ رخ باخته است
باد نو باوه ی ابر از بر کوه
سوی من تاخته است
هست شب همچو ورم کرده
تنی گرم در استاده هوا
هم ازین روست نمی بیند
اگر گمشده ای راهش را
هم ازین روست نمی بیند
اگر گمشده ای راهش را
با تنش گرم بیابان دراز
با تنش گرم بیابان دراز
مرده را مانَد مرده را مانَد در گورش تنگ
به دل سوخته ی من مانَد
به دل سوخته ی من مانَد
به تنم خسته که می سوزد از هیبت تب
هست شب آری شب
هست شب آری شب
هست شب آری شب
#هنر
#شعر
#ادبیات
#فرهنگ
#موسیقی
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 آواز: محمد رضا شجریان
🔹 شعر: #نیما_یوشیج
🔹 آهنگساز و نوازنده سنتور : پرویز مشکاتیان
هست شب یک شبِ دم کرده و خاک
هست شب یک شبِ دم کرده و خاک
رنگِ رخ باخته است
هست شب یک شبِ دم کرده و خاک
رنگِ رخ باخته است
باد نو باوه ی ابر از بر کوه
سوی من تاخته است
هست شب همچو ورم کرده
تنی گرم در استاده هوا
هم ازین روست نمی بیند
اگر گمشده ای راهش را
هم ازین روست نمی بیند
اگر گمشده ای راهش را
با تنش گرم بیابان دراز
با تنش گرم بیابان دراز
مرده را مانَد مرده را مانَد در گورش تنگ
به دل سوخته ی من مانَد
به دل سوخته ی من مانَد
به تنم خسته که می سوزد از هیبت تب
هست شب آری شب
هست شب آری شب
هست شب آری شب
#هنر
#شعر
#ادبیات
#فرهنگ
#موسیقی
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
تصنیف هست شب
محمدرضا شجریان
💠 #نوای_کانون
🎼 هست شب
🔹آهنگساز و نوازنده سنتور:
پرویزمشکاتیان
🔹خواننده: محمدرضا شجریان
🔹نوازنده تمبک: همایون شجریان
🔹شعر: #نیما_یوشیج
هست شب
هست شب یک شبِ دم کرده و خاک
رنگِ رخ باخته است.
باد، نو باوه ی ابر، از بر کوه
سوی من تاخته است.
هست شب، همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا،
هم ازین روست نمی
بیند اگر گمشده ای راهش را.
با تنش گرم، بیابان دراز
مرده را ماند در گورش تنگ
با دل سوخته ی من ماند
به تنم خسته که می سوزد از هیبت تب!
هست شب. آری، شب.
#هنر
#شعر
#موسیقی
#نیما_یوشیج
#درگذشت
https://tttttt.me/KSMtehran/3943
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🎼 هست شب
🔹آهنگساز و نوازنده سنتور:
پرویزمشکاتیان
🔹خواننده: محمدرضا شجریان
🔹نوازنده تمبک: همایون شجریان
🔹شعر: #نیما_یوشیج
هست شب
هست شب یک شبِ دم کرده و خاک
رنگِ رخ باخته است.
باد، نو باوه ی ابر، از بر کوه
سوی من تاخته است.
هست شب، همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا،
هم ازین روست نمی
بیند اگر گمشده ای راهش را.
با تنش گرم، بیابان دراز
مرده را ماند در گورش تنگ
با دل سوخته ی من ماند
به تنم خسته که می سوزد از هیبت تب!
هست شب. آری، شب.
#هنر
#شعر
#موسیقی
#نیما_یوشیج
#درگذشت
https://tttttt.me/KSMtehran/3943
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
💠 #شعر_زمانه
🔹 #نیما_یوشیج
🍂 #درگذشت ۱۳ دی ۱۳۳۸
فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد میزنم.
فریاد میزنم!
☘☘☘☘☘☘☘
فکر را پَر بدهید
و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
فکر باید بپرد
برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه به هم نزدیکند
فکر اگر پَر بکشد
جای این توپ و تفنگ، اینهمه جنگ
سینهها دشت محبت گردد
دستها مزرع گلهای قشنگ
فکر اگر پر بکشد
هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست
همه پاکیم و رها...
☘☘🍀🍀☘☘☘
مي تراود مهتاب
مي درخشد شب تاب
نيست يك دم شكند خواب به چشم كس و ليك
غم اين خفته ي چند
خواب در چشم ترم مي شكند
نگران با من استاده سحر
صبح مي خواهد از من
كز مبارك دم او آورم اين قوم به جان باخته را
بلكه خبر
در جگر ليكن خاري
از ره اين سفرم مي شكند
نازك آراي تن ساق گلي
كه به جانش كشتم
و به جان دادمش آب
اي دريغا به برم مي شكند
دست ها مي سايم
تا دري بگشايم
بر عبث مي پايم
كه به در كس آيد
در و ديوار به هم ريخته شان
بر سرم مي شكند
مي تراود مهتاب
مي درخشد شب تاب
مانده پاي آبله از راه دراز
بر دم دهكده مردي تنها
كوله بارش بر دوش
دست او بر در،مي گويد با خود:
غم اين خفته ي چند
خواب در چشم ترم مي شكند.
#شعر
#ادبیات
#فرهنگ
#یاد
#درگذشت
#نیما_یوشیج
https://tttttt.me/KSMtehran/3943
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 #نیما_یوشیج
🍂 #درگذشت ۱۳ دی ۱۳۳۸
فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد میزنم.
فریاد میزنم!
☘☘☘☘☘☘☘
فکر را پَر بدهید
و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
فکر باید بپرد
برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه به هم نزدیکند
فکر اگر پَر بکشد
جای این توپ و تفنگ، اینهمه جنگ
سینهها دشت محبت گردد
دستها مزرع گلهای قشنگ
فکر اگر پر بکشد
هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست
همه پاکیم و رها...
☘☘🍀🍀☘☘☘
مي تراود مهتاب
مي درخشد شب تاب
نيست يك دم شكند خواب به چشم كس و ليك
غم اين خفته ي چند
خواب در چشم ترم مي شكند
نگران با من استاده سحر
صبح مي خواهد از من
كز مبارك دم او آورم اين قوم به جان باخته را
بلكه خبر
در جگر ليكن خاري
از ره اين سفرم مي شكند
نازك آراي تن ساق گلي
كه به جانش كشتم
و به جان دادمش آب
اي دريغا به برم مي شكند
دست ها مي سايم
تا دري بگشايم
بر عبث مي پايم
كه به در كس آيد
در و ديوار به هم ريخته شان
بر سرم مي شكند
مي تراود مهتاب
مي درخشد شب تاب
مانده پاي آبله از راه دراز
بر دم دهكده مردي تنها
كوله بارش بر دوش
دست او بر در،مي گويد با خود:
غم اين خفته ي چند
خواب در چشم ترم مي شكند.
#شعر
#ادبیات
#فرهنگ
#یاد
#درگذشت
#نیما_یوشیج
https://tttttt.me/KSMtehran/3943
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #یاد
🔹 #نیما_یوشیج؛ شاعرو نویسنده
(۱۳ دی ۱۳۳۸ - ۲۱ آبان ۱۲۷۶)
🔹 #علی_اسفندیاری بیستویکم آبانماه سال ۱۲۷۶ در یکی از مناطق کوه البرز در منطقهای بهنام یوش، از توابع بخش بلده شهرستان نور در استان مازندران بهدنیا آمد. پدر او ابراهیم خان اعظام السلطنه…
🔹 #نیما_یوشیج؛ شاعرو نویسنده
(۱۳ دی ۱۳۳۸ - ۲۱ آبان ۱۲۷۶)
🔹 #علی_اسفندیاری بیستویکم آبانماه سال ۱۲۷۶ در یکی از مناطق کوه البرز در منطقهای بهنام یوش، از توابع بخش بلده شهرستان نور در استان مازندران بهدنیا آمد. پدر او ابراهیم خان اعظام السلطنه…
💠 #یاد
🔹 #نیما_یوشیج؛ شاعرو نویسنده
( ۲۱ آبان ۱۲۷۶ - ۱۳ دی ۱۳۳۸)
🔹 #علی_اسفندیاری بیستویکم آبانماه سال ۱۲۷۶ در یکی از مناطق کوه البرز در منطقهای بهنام یوش، از توابع بخش بلده شهرستان نور در استان مازندران بهدنیا آمد. پدر او ابراهیم خان اعظام السلطنه نام داشت که شغل او گله داری و کشاورزی بود. اولین معلم نیما پدرش بود که از او اسب سواری، تیراندازی و روش زندگی روستایی را آموخت.
نیما خواندن و نوشتن را در روستای خود در نزد آخوند روستا یاد گرفت. او در دوازده سالگی همراه خانواده به تهران نقل مکان کرد و در دبستان حیات جاوید به تحصیل پرداخت. وی بعد از مدتی به یک مدرسه کاتولیک به نام «سن لویی» رفت و در آنجا مورد پرورش و تشویق معلم خود نظام وفا شاعر بنام قرار گرفت. نظام وفا نیما را به سرودن شعر ترغیب کرد؛ نیما، شعر بلند «افسانه» که سنگ بنای شعر نو در زبان فارسی است را به معلم خود نظام وفا تقدیم کرده است.
علی اسفندیاری نخستین شعرش «قصه رنگ پریده» را در ۲۳ سالگی مینویسد. وی در سال ۱۲۹۸ به استخدام وزارت مالیه درمیآید و دو سال بعد، با گرایش به مبارزه مسلحانه علیه حکومت قاجار، اقدام به تهیه اسلحه میکند. او در سال ۱۳۰۰ اسم خود را عوض کرد و نام نیما را که به معنی کمان بزرگ است، انتخاب کرد. نیما در دی ماه ۱۳۰۱ «افسانه» را میسراید و بخشهایی از آن را در مجله قرن بیستم به سردبیری میرزاده عشقی به چاپ میرساند.
🔺 نیما یوشیج با سرودن مجموعه شعر افسانه-که برخی آن را مانیفست شعر نو فارسی مینامند- انقلاب بزرگی در فضای راکد شعر و شاعری ایران ایجاد کرد؛ او پایه و اساس شعر کهن فارسی را به چالش کشید و برای این هنر خود نام «#شعر_نو» را انتخاب کرد، این شیوه شعر سرودن بعدتر به شیوههای نیمایی، سپید، حجم و… دستهبندی شد و این آزادی که نیما در فرم و محتوای شعر ایجاد کرد بعدها در کار شاعرانی مانند احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و منوچهر آتشی به اوج رسید.
نیما علاوه بر شکستن برخی قواعد، در زبان قالبهای شعری تأثیر فراوانی داشت؛ او در قالب غزل بهعنوان یکی از قالبهای سنتی نیز تأثیرگذار بوده؛ بهطوریکه عدهای معتقدند غزل بعد از نیما شکل دیگری گرفت و بهگونهای کاملتر راه خویش را پیمود.
🔹 این شاعر بزرگ، درحالیکه به علت سرمای شدید یوش، به ذاتالریه مبتلا شده بود، برای معالجه به تهران آمد؛ معالجات تأثیری نداشت و در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانهاش در یوش منتقل کردند. آرامگاه او در کنار آرامگاه خواهرش، بهجتالزمان اسفندیاری و آرامگاه سیروس طاهباز کسی که در طول ۳۵ سال با انتشار بیست و سه دفتر، توانست مجموعه کامل شعرهای نیما و آثاری درباره او را منتشر سازد، دفن شده اند.
🔹 خانه نیما اسفندیاری (نیما یوشیج) پدر شعر نو فارسی در روستای زیبای یوش از توابع بخش بلده شهرستان نور است. این خانه محل زندگی پدر و نیاکان نیما یوشیج بوده که در سال ۱۲۰۷ ه.ق ساخته شده است.
خانه نیما هم اکنون تبدیل به موزه شخصی نیما شده و تمام وسایل موجود در موزه متعلق به نیما یا مربوط به اوست. از جمله وسایل موجود در موزه نیما میتوان به عکس ها و تصاویر از لحظات زندگی او، ابزار و وسایل شخصی نیما مانند: عینک، قلم، لباس ها، کفش ها، چپق، تفنگ های شکاری و کتاب ها، مجله ها و یادداشت های او اشاره کرد.
🔹 آثار نیما یوشیج
نوشتههای نیما یوشیج را میتوان به چند بخش تقسیم کرد:
#مقالههای نیما یوشیج که در زمان همکاری با نشریههای آن دوران نوشته است.
#نامههای نیما یوشیج، این نامهها اغلب، برای دوستان و همفکران نوشته شده است و در برخی از آنها بهنقد وضع اجتماعی و تحلیل شعر زمان خود پرداخته است؛ ازجمله در نامههایی که به استادش نظام وفا مینوشته است.
#شعرهای نیما یوشیج: نیما اشعاری به زبان مازندرانی دارد که بانام روجا چاپشده است.
#اشعار_فارسی نیما یوشیج
قصه رنگ پریده
منظومه نیما
خانواده سرباز
ای شب
افسانه
مانلی
افسانه و رباعیات
ماخ اولاً
شعر من
شهر شب و شهر صبح
ناقوس قلم انداز
فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ
آب در خوابگه مورچگان
مانلی و خانه سریویلی
مرقد آقا (داستان)
کندوهای شکسته (داستان)
آهو و پرندهها (شعر و قصه برای کودکان)
توکایی در قفس (شعر و قصه برای کودکان)
https://tttttt.me/ksmtehran1/112
#یاد
#درگذشت
#نیما_یوشیج
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 #نیما_یوشیج؛ شاعرو نویسنده
( ۲۱ آبان ۱۲۷۶ - ۱۳ دی ۱۳۳۸)
🔹 #علی_اسفندیاری بیستویکم آبانماه سال ۱۲۷۶ در یکی از مناطق کوه البرز در منطقهای بهنام یوش، از توابع بخش بلده شهرستان نور در استان مازندران بهدنیا آمد. پدر او ابراهیم خان اعظام السلطنه نام داشت که شغل او گله داری و کشاورزی بود. اولین معلم نیما پدرش بود که از او اسب سواری، تیراندازی و روش زندگی روستایی را آموخت.
نیما خواندن و نوشتن را در روستای خود در نزد آخوند روستا یاد گرفت. او در دوازده سالگی همراه خانواده به تهران نقل مکان کرد و در دبستان حیات جاوید به تحصیل پرداخت. وی بعد از مدتی به یک مدرسه کاتولیک به نام «سن لویی» رفت و در آنجا مورد پرورش و تشویق معلم خود نظام وفا شاعر بنام قرار گرفت. نظام وفا نیما را به سرودن شعر ترغیب کرد؛ نیما، شعر بلند «افسانه» که سنگ بنای شعر نو در زبان فارسی است را به معلم خود نظام وفا تقدیم کرده است.
علی اسفندیاری نخستین شعرش «قصه رنگ پریده» را در ۲۳ سالگی مینویسد. وی در سال ۱۲۹۸ به استخدام وزارت مالیه درمیآید و دو سال بعد، با گرایش به مبارزه مسلحانه علیه حکومت قاجار، اقدام به تهیه اسلحه میکند. او در سال ۱۳۰۰ اسم خود را عوض کرد و نام نیما را که به معنی کمان بزرگ است، انتخاب کرد. نیما در دی ماه ۱۳۰۱ «افسانه» را میسراید و بخشهایی از آن را در مجله قرن بیستم به سردبیری میرزاده عشقی به چاپ میرساند.
🔺 نیما یوشیج با سرودن مجموعه شعر افسانه-که برخی آن را مانیفست شعر نو فارسی مینامند- انقلاب بزرگی در فضای راکد شعر و شاعری ایران ایجاد کرد؛ او پایه و اساس شعر کهن فارسی را به چالش کشید و برای این هنر خود نام «#شعر_نو» را انتخاب کرد، این شیوه شعر سرودن بعدتر به شیوههای نیمایی، سپید، حجم و… دستهبندی شد و این آزادی که نیما در فرم و محتوای شعر ایجاد کرد بعدها در کار شاعرانی مانند احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و منوچهر آتشی به اوج رسید.
نیما علاوه بر شکستن برخی قواعد، در زبان قالبهای شعری تأثیر فراوانی داشت؛ او در قالب غزل بهعنوان یکی از قالبهای سنتی نیز تأثیرگذار بوده؛ بهطوریکه عدهای معتقدند غزل بعد از نیما شکل دیگری گرفت و بهگونهای کاملتر راه خویش را پیمود.
🔹 این شاعر بزرگ، درحالیکه به علت سرمای شدید یوش، به ذاتالریه مبتلا شده بود، برای معالجه به تهران آمد؛ معالجات تأثیری نداشت و در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانهاش در یوش منتقل کردند. آرامگاه او در کنار آرامگاه خواهرش، بهجتالزمان اسفندیاری و آرامگاه سیروس طاهباز کسی که در طول ۳۵ سال با انتشار بیست و سه دفتر، توانست مجموعه کامل شعرهای نیما و آثاری درباره او را منتشر سازد، دفن شده اند.
🔹 خانه نیما اسفندیاری (نیما یوشیج) پدر شعر نو فارسی در روستای زیبای یوش از توابع بخش بلده شهرستان نور است. این خانه محل زندگی پدر و نیاکان نیما یوشیج بوده که در سال ۱۲۰۷ ه.ق ساخته شده است.
خانه نیما هم اکنون تبدیل به موزه شخصی نیما شده و تمام وسایل موجود در موزه متعلق به نیما یا مربوط به اوست. از جمله وسایل موجود در موزه نیما میتوان به عکس ها و تصاویر از لحظات زندگی او، ابزار و وسایل شخصی نیما مانند: عینک، قلم، لباس ها، کفش ها، چپق، تفنگ های شکاری و کتاب ها، مجله ها و یادداشت های او اشاره کرد.
🔹 آثار نیما یوشیج
نوشتههای نیما یوشیج را میتوان به چند بخش تقسیم کرد:
#مقالههای نیما یوشیج که در زمان همکاری با نشریههای آن دوران نوشته است.
#نامههای نیما یوشیج، این نامهها اغلب، برای دوستان و همفکران نوشته شده است و در برخی از آنها بهنقد وضع اجتماعی و تحلیل شعر زمان خود پرداخته است؛ ازجمله در نامههایی که به استادش نظام وفا مینوشته است.
#شعرهای نیما یوشیج: نیما اشعاری به زبان مازندرانی دارد که بانام روجا چاپشده است.
#اشعار_فارسی نیما یوشیج
قصه رنگ پریده
منظومه نیما
خانواده سرباز
ای شب
افسانه
مانلی
افسانه و رباعیات
ماخ اولاً
شعر من
شهر شب و شهر صبح
ناقوس قلم انداز
فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ
آب در خوابگه مورچگان
مانلی و خانه سریویلی
مرقد آقا (داستان)
کندوهای شکسته (داستان)
آهو و پرندهها (شعر و قصه برای کودکان)
توکایی در قفس (شعر و قصه برای کودکان)
https://tttttt.me/ksmtehran1/112
#یاد
#درگذشت
#نیما_یوشیج
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Telegram
..
💠 #یاد
🔹 #نیما_یوشیج؛ شاعرو نویسنده
(۱۳ دی ۱۳۳۸ - ۲۱ آبان ۱۲۷۶)
🔹 «وای بر من»
کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرها
گشت بی سود و ثمر
تنگنای خانه ام را یافت دشمن با نگاه حیله اندوزش
وای بر من! می کند آماده بهر سینه ی من تیرهایی
که به زهر کینه آلوده ست.
پس به جاده های خونین کله های مردگان را
به غبار قبرهای کهنه اندوده
از پس دیوار نبر خاک می چیند
وز پی آزار دل آزردگان
در میان کله های چیده بنشیند
سرگذشت زجر را خواند.
وای بر من!
در شبی تاریک از اینسان
بر سر این کله ها جنبان
چه کسی آیا ندانسته گذارد پا؟
از تکان کله ها آیا سکوت این شب سنگین
-کاندر آن هر لحظه مطرودی فسون تازه می بافد-
کی که بشکافد؟
یک ستاره از فساد خاک وارسته
روشنایی کی دهد آیا
این شب تاریک دل را؟
عابرین! ای عابرین!
بگذرید از راه من بی هیچ گونه فکر
دشمن من می رسد، می کوبدم بر در
خواهدم پرسید نام و هر نشان دیگر.
وای بر من!
به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را
تا کشم از سینه ی پر درد خود بیرون
تیرهای زهر را دلخون؟
وای بر من!
۲۴ بهمن ۱۳۱۸
#یاد
#درگذشت
#نیما_یوشیج
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 #نیما_یوشیج؛ شاعرو نویسنده
(۱۳ دی ۱۳۳۸ - ۲۱ آبان ۱۲۷۶)
🔹 «وای بر من»
کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرها
گشت بی سود و ثمر
تنگنای خانه ام را یافت دشمن با نگاه حیله اندوزش
وای بر من! می کند آماده بهر سینه ی من تیرهایی
که به زهر کینه آلوده ست.
پس به جاده های خونین کله های مردگان را
به غبار قبرهای کهنه اندوده
از پس دیوار نبر خاک می چیند
وز پی آزار دل آزردگان
در میان کله های چیده بنشیند
سرگذشت زجر را خواند.
وای بر من!
در شبی تاریک از اینسان
بر سر این کله ها جنبان
چه کسی آیا ندانسته گذارد پا؟
از تکان کله ها آیا سکوت این شب سنگین
-کاندر آن هر لحظه مطرودی فسون تازه می بافد-
کی که بشکافد؟
یک ستاره از فساد خاک وارسته
روشنایی کی دهد آیا
این شب تاریک دل را؟
عابرین! ای عابرین!
بگذرید از راه من بی هیچ گونه فکر
دشمن من می رسد، می کوبدم بر در
خواهدم پرسید نام و هر نشان دیگر.
وای بر من!
به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را
تا کشم از سینه ی پر درد خود بیرون
تیرهای زهر را دلخون؟
وای بر من!
۲۴ بهمن ۱۳۱۸
#یاد
#درگذشت
#نیما_یوشیج
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
💠 #صبحگاه
یاد بعضی نفرات
روشنم می دارد.
اعتصام یوسف
حسن رشدیه
قوتم می بخشد،
راه می اندازد،
و اجاق ِکهن ِسردِ سرایم
گرم می آید از گرمی ِعالی دم شان.
نام بعضی نفرات
رزق روحم شده است.
وقت هر دل تنگی
سوی شان دارم دست
جراتم می بخشد
روشنم می دارد.
#نیما_یوشیج
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
یاد بعضی نفرات
روشنم می دارد.
اعتصام یوسف
حسن رشدیه
قوتم می بخشد،
راه می اندازد،
و اجاق ِکهن ِسردِ سرایم
گرم می آید از گرمی ِعالی دم شان.
نام بعضی نفرات
رزق روحم شده است.
وقت هر دل تنگی
سوی شان دارم دست
جراتم می بخشد
روشنم می دارد.
#نیما_یوشیج
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #صبحگاه
فکر را پَر بدهید
و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
فکر باید بپرد
برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه به هم نزدیکند
فکر اگر پَر بکشد
جای این توپ و تفنگ، اینهمه جنگ
سینهها دشت محبت گردد
دستها مزرع گلهای قشنگ
فکر اگر پر بکشد
هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست
همه پاکیم و رها...
#نیما_یوشیج
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
فکر را پَر بدهید
و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
فکر باید بپرد
برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه به هم نزدیکند
فکر اگر پَر بکشد
جای این توپ و تفنگ، اینهمه جنگ
سینهها دشت محبت گردد
دستها مزرع گلهای قشنگ
فکر اگر پر بکشد
هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست
همه پاکیم و رها...
#نیما_یوشیج
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran