کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
2.06K subscribers
8.5K photos
948 videos
59 files
3.78K links
ارگان رسمی کانون صنفی معلمان ایران(تهران)

بازتاب‌دهنده مواضع و خبرهای کانون صنفی معلمان ایران (تهران)
@Ertebat_Ba_KSMtehran
Download Telegram
💠 #یاد


🍃 #احمد_محمود
( زاده ۴ دی ۱۳۱۰ اهواز_درگذشته ۱۲ مهر ۱۳۸۱ کرج ) نویسنده


🔹 احمد اعطا با نام ادبی احمد محمود را پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی می‌دانند. معروف‌ترین رمان او همسایه‌ها در زمره آثار برجسته ادبیات معاصر ایران شمرده می‌شود.

او از پدر و مادری دزفولی زاده شد و شاید به همین دلیل بیشتر خود را دزفولی می‌دانست. در برخی از آثارش چون همسایه‌ها و مدار صفر درجه، واژه‌ها و جملاتی به گویش دزفولی به چشم می‌خورد و نیز شخصیت «نعمت» در داستان «غریبه‌ها و پسرک بومی» از کتابی به همین نام نیز از یکی از اهالی دزفول به نام نعمت علایی گرفته شده‌است که حدود سال ۱۳۲۳ در دزفول به‌دست افراد ناشناسی ترور شده است.

او در سال ۱۳۲۹ دوره متوسطه را شبانه در دبیرستان شاهپور اهواز به پایان رساند و پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، به دانشکده افسری ارتش راه یافت؛ اما ازجمله تعداد زیاد دانشجویان دانشکده افسری بود که پس از ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ بازداشت و سپس بخش‌بخش آزاد شدند؛ درحالی‌که تنها ۱۳ نفر از آنان در زندان باقی ماندند. او یکی از این دانشجویان بود که توبه‌نامه امضاء نکرد، به همین دلیل مدت زیادی را در زندان به‌سر برد.

او مدتی هم در حوالی خلیج‌فارس، از جمله در بندرلنگه، در تبعید به سر برد والبته خودش از این دوران باعنوان: «... زمانی که گرفتار بازی سیاست شده بودم!» یاد می‌کند.

در سال ۱۳۳۳ نخستین داستان کوتاهش به نام "صب می‌شه" در مجله امید ایران منتشر شد و در سال ۱۳۳۸ توانست اولین مجموعه داستانش به نام مول را با سرمایه شخصی به‌چاپ برساند. او می‌گفت:
بعد از انقلاب به اصرار خودم بازخرید و خانه‌نشین شدم تا شاید به درد درمان‌ناپذیری که همه عمر با من بود - و هست - سامان بدهم. دیر بود اما چاره نبود.

احمد محمود در اواخر عمر دچار بیماری تنگی نفس شد و سرانجام در ۷۱ سالگی درگذشت و در امامزاده طاهر کرج به‌خاک سپرده شد.

🔹منبع: کانال برگی از تقویم تاریخ


📌 "سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم ولی نمیدانم چرا هنوز هم دیروزها بهترند ..."

#یاد
#زادروز
#احمد_محمود
#نشر_آگاهی
#آشنایی_با_بزرگان

https://tttttt.me/ksmtehran1/162

🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran
💠 #یاد


🍃 #احمد_محمود
( زاده ۴ دی ۱۳۱۰ اهواز_درگذشته ۱۲ مهر ۱۳۸۱ کرج ) نویسنده


مهدی یزدانی خرم

_ متولد خون، تاریخ و رنجی که در تمام کلمه هایش خودنمایی می کنند. مرد گرم ادبیات ایران متولد دی ماه است. چهارم دی. #احمد_محمود شاید همان توصیفی باشد که از نویسنده ی زجر کشیده ی ایرانی که تاب آورد باشد. هرچه کردند نتوانستند او را « بشکنند ». حتا سعایت کفتارهای زربگیر و سکه باز که رهگذر های مواجب بگیر این دوران بودند نیز تأثیری در شکوه آقای اغلب «ممنوع»  نداشت. بی تردید احمد محمود نیز جان اش از این همه تنگی و ناراستی که برای اش تدارک می دیدند دل خون می شد اما منش او به نحوی بود که نه می خواست مهاجرت کند، نه رام و بز خو شودتا چیزی به دست آورد. او می دانست چه قدر نویسنده ی «کاربلدی» ست.

او هجوم هزارنفر را برای خرید « #همسایه_ها» دیده بود و در عین حال آشنا بود با حبس و تبعید و تلاش برای نبودن اش. در ابتدای انقلاب که حدودا پنجاه سال داشت به اندازه دو پنجاه سال تجربه بر جان اش بود و همین او را «آماده »ی بیست سال زنده گی پر افت و خیز کرد.

🔺او « #زمین_سوخته» را نوشت و کاری کرد که اگر (تأکید می کنم ) هیچ روایت غیر رسمی دیگری از جنگ در اهواز منتشر نشود رمان او کافی باشد تا بفهمیم چه بر این انسان رفت.

محمود از جنوب آمد اما ریشه اش در کل ایران بود. در تمام ایران خوانده می شد و می شود. هرجا سخن از نویسنده ای سخت کوش و رام نشدنی می شود که از قضا گوشه گیر هم بود اما همیشه بر صدر نام اش می آید.

حسادت به او چیزی نیست که نتوان در قلم، بیان و رفتار برخی نویسندگان  هم نسل اش ندید و جالب اینکه ترکیب این حسادت محفلی و آن عداوت دولتی معجونی غریب ساخت تا مرد ساکن خانه ی میدانی در نارمک تهران تنهایی خود را بیش از پیش احساس کند. و همین شد که در آخر های نفس کشیدن اش بسیاری از همان حاسدان برای عکس یادگاری گرفتن با رئالیست بزرگ ایرانی هم را هل دهند. اما هیچ عکسی ، هیچ جایزه دولتی ای که شبانه در خانه اش فرستادند و او نپذیرفت و هیچ ستایش نامه ی پر طمطراقی نتوانست محمود را التیام دهد. که نوشتن در این مملکت نبرد با تاریخ، سنت، قدرت ، نیاید گوها و ده ها سایه ی دیگر است.
که احمد محمود سه نفر بود انگار. احمد، محمود  و احمد محمود. که یک نفر نمی‌تواند تاب بیاورد این حجم فشار را و هر روز هفت صبح بلند شود ،«شانزده» مدادش را بتراشد و تا یک ظهر بی آنکه امیدی به چاپ داشته باشد بنویسد و بنویسد. تنگنای معیشت را پشت در آن اتاق کوچک رو به حیاط بگذارد و بنویسد و سیگار بکشد.

عکس مریم زندی از بهترین تصاویر اوست. استعاره از مردی که میان یک تاریخ رونده و خفه کننده خود را بیرون کشید...


📌 "سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم ولی نمیدانم چرا هنوز هم دیروزها بهترند ..."

#یاد
#زادروز
#احمد_محمود
#نشر_آگاهی
#آشنایی_با_بزرگان

🔹🔹🔹
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/100

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran
گنگستر شهر آمل و اینفلوئنسر مارکتینگی به نام کلاس درس
نرگس ملک
زاده

وزیری که نه ته پیاز بود نه سر پیاز


🔸چند روزی است که فضای رسانه ای کشور درگیر اخراج معلم قائمشهری یک مدرسه غیرانتفاعی است که علت این همه هیاهو همخوانی موسیقی "گنگستر شهر آمل" توسط دانش آموزان کلاس درس بوده است .مدیرکل آموزش و پرورش مازندران در یک اقدام عجولانه و تحت تاثیر فضا سازی واکنشی سریع فوری و انقلابی داشت و اعلام کرد که به‌دنبال پخش آهنگ مبتذل توسط معلم یک مدرسه غیردولتی در شهرستان قائمشهر برخورد اداری لازم انجام شد و ضمن قطع همکاری با وی، به احتمال زیاد مجوز فعالیت مدرسه نیز لغو خواهد شد.در ادامه اظهار نظر های کارشناسی و یا کارشناسی نشده رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش نیز در توییتی با پوزش از مردم ، برخورد با معلم خاطی و تذکر به مدیر مدرسه را ضرورت صیانت از حقوق دانش آموزان بیان کرد .وزیر آموزش و پروش هم که نمی خواست از این قافله عقب بیافتد قول داد در اولین جلسه شورای نظارت بر مراکز و مدارس غیردولتی، موضوع معلم قائمشهری بررسی و تصمیم‌گیری خواهد شود.

🔸باشگاه نساجی مازندران نیز با توجه به جو غالب رسانه ای که به نفع معلم جوان قائمشهری بود و برای اینکه از نشان مردمی بودن خود دفاع کند وارد بازی شد و اعلام کرد خانم صفر زاده به استخدام باشگاه در می‌آورد تا از توانایی او در امور فرهنگی بهره ببرد. حسین کمالی همچنان بر نظر خود پافشاری میکند و میگوید :شورا برعدم صلاحیت معلم وقطع همکاری با وی رای داد و از روز یکشنبه آینده اجازه تدریس درمدرسه را ندارد.در همین کش و قوس نامه آیت‌الله معلمی برای بخشش معلم قائم‌شهری منتشر می‌شود که باتوجه به ابراز شرمندگی و پشیمانی، بمناسبت عید مبعث معلم قائم‌شهری به مدرسه خود باز خواهد گشت. مدیر آموزش و پرورش مازندران این بار کمی آرام تراست و کمی از مواضع خود کوتاه آمده است : خانم معلم اخراج نشده بود که مجدد به کار دعوت شود وفردا در محل کارحاضر خواهد بود. باشگاه نساجی بابت سوء برداشت نسبت به استخدام یک معلم توضیحاتی ارائه کرد. و در نهایت داستان عذر خواهی دیکته شده ی معلم مازندرانی صدف صفرزاده از مردم و نظام تعلیم و تربیت می‌شود پایان داستان گنگستر شهر آمل در آموزش و پرورش .

🔸نه شاهی رفت نه شاهی آمد فقط مشخص شد وزیر آموزش و پرورش نه ته پیاز است نه سر پیاز ،کاش به وزیر و مسئولان مرتبط در وزارت خانه فرصتی داده میشد نظرشان را رسما اعلام کند تا بدانیم تفکر غالب در وزارت خانه در این مورد یا مواردمشابه چیست؟ اگر اتفاقی در سطح کشور مطرح می‌شود و بازخورد های متفاوت رسانه ای را به همراه دارد بهتر است بالا ترین مقام دستگاه مرتبط پاسخگو و اعلام نظر کند .به #احمد_محمود_زاده معاون مربوطه نیز که در این چند روز لام تا کام حرفی نزد باید یادآور شد از مدیر کل مازندران بخواهد جای تنبیه معلم، موسس مدرسه را مورد سوال قرار می‌داد که #معلم_اینفلوئنسر چرا از کلاس درس برای #اینفلوئنسر_مارکتینگ خود بهره برده است؟ پاسخ مشخص است جذب فالوو بیشتر تبلیغ غیر مستقیم مدرسه است معلم برند و سود بری مدرسه آنجایی است که مدرسه در این پایه برند خواهد کرد و جذب دانش آموز بیشتر را در پی خواهد داشت . نظارت بر عملکرد مدارس بر عهده کیست؟ با توجه به زیست بوم جدید آموزشی باید نحوه تبلیغات و حضور معلمان با نام مدرسه و حضور دانش آموزان در شوآف های آموزشی آنها مورد بررسی و نظارت قرار گیرد .در پایان بدون توجه به جو هیجانی ایجاد شده در چند روز گذشته به معلمان جوان یادآوری کنیم که کلاس درس جایی مناسبی برای جذب فالوو برای پیج اینستاگرامی شخصی نیست و کلاس درس را اگر به همین شکل و هیجان و خلاقیت بدون سلفی ‌گفتن ها و منتشر کردن های داشته باشید شایسته احترام هستید و اخراج چون شما تنگ نظری مدیریتی بیش نیست.


https://tttttt.me/amoozeshvaandishe
💠 #یاد

🍃 #احمد_محمود
( زاده ۴ دی ۱۳۱۰ اهواز_درگذشته ۱۲ مهر ۱۳۸۱ کرج ) نویسنده

مهدی یزدانی خرم

🔺بازنشر

_ متولد خون، تاریخ و رنجی که در تمام کلمه هایش خودنمایی می کنند. مرد گرم ادبیات ایران متولد دی ماه است. چهارم دی. #احمد_محمود شاید همان توصیفی باشد که از نویسنده ی زجر کشیده ی ایرانی که تاب آورد باشد. هرچه کردند نتوانستند او را « بشکنند ». حتا سعایت کفتارهای زربگیر و سکه باز که رهگذر های مواجب بگیر این دوران بودند نیز تأثیری در شکوه آقای اغلب «ممنوع»  نداشت. بی تردید احمد محمود نیز جان اش از این همه تنگی و ناراستی که برای اش تدارک می دیدند دل خون می شد اما منش او به نحوی بود که نه می خواست مهاجرت کند، نه رام و بز خو شودتا چیزی به دست آورد. او می دانست چه قدر نویسنده ی «کاربلدی» ست.

او هجوم هزارنفر را برای خرید « #همسایه_ها» دیده بود و در عین حال آشنا بود با حبس و تبعید و تلاش برای نبودن اش. در ابتدای انقلاب که حدودا پنجاه سال داشت به اندازه دو پنجاه سال تجربه بر جان اش بود و همین او را «آماده »ی بیست سال زنده گی پر افت و خیز کرد.

🔺او « #زمین_سوخته» را نوشت و کاری کرد که اگر (تأکید می کنم ) هیچ روایت غیر رسمی دیگری از جنگ در اهواز منتشر نشود رمان او کافی باشد تا بفهمیم چه بر این انسان رفت.

محمود از جنوب آمد اما ریشه اش در کل ایران بود. در تمام ایران خوانده می شد و می شود. هرجا سخن از نویسنده ای سخت کوش و رام نشدنی می شود که از قضا گوشه گیر هم بود اما همیشه بر صدر نام اش می آید.

حسادت به او چیزی نیست که نتوان در قلم، بیان و رفتار برخی نویسندگان  هم نسل اش ندید و جالب اینکه ترکیب این حسادت محفلی و آن عداوت دولتی معجونی غریب ساخت تا مرد ساکن خانه ی میدانی در نارمک تهران تنهایی خود را بیش از پیش احساس کند. و همین شد که در آخر های نفس کشیدن اش بسیاری از همان حاسدان برای عکس یادگاری گرفتن با رئالیست بزرگ ایرانی هم را هل دهند. اما هیچ عکسی ، هیچ جایزه دولتی ای که شبانه در خانه اش فرستادند و او نپذیرفت و هیچ ستایش نامه ی پر طمطراقی نتوانست محمود را التیام دهد. که نوشتن در این مملکت نبرد با تاریخ، سنت، قدرت ، نیاید گوها و ده ها سایه ی دیگر است.
که احمد محمود سه نفر بود انگار. احمد، محمود  و احمد محمود. که یک نفر نمی‌تواند تاب بیاورد این حجم فشار را و هر روز هفت صبح بلند شود ،«شانزده» مدادش را بتراشد و تا یک ظهر بی آنکه امیدی به چاپ داشته باشد بنویسد و بنویسد. تنگنای معیشت را پشت در آن اتاق کوچک رو به حیاط بگذارد و بنویسد و سیگار بکشد.

عکس مریم زندی از بهترین تصاویر اوست. استعاره از مردی که میان یک تاریخ رونده و خفه کننده خود را بیرون کشید...


📌 "سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم ولی نمیدانم چرا هنوز هم دیروزها بهترند ..."

#یاد
#زادروز
#احمد_محمود
#نشر_آگاهی
#آشنایی_با_بزرگان

🔹🔹🔹
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/100

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran